صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ترجمه متن شماره 8

ترجمه متن شماره 8


متن سند:

توضیح : نامه پیوست توسط آقای Albert Legendre استاد ریاضیات دانشکده معماری پاریس به خانم گرجی نماینده رادیو تلویزیون ملی ایران در پاریس نگاشته شده است.
بانوی محترم : پیرو مذاکرات حضوری همانطور که وعده شد بدین وسیله پیشنهادات و نظریات خود را ارائه می نمایم : تصور می کنم به موجب تعلیماتی که دریافت نموده اید، علیاحضرت قصد دارند آن قسمت از زندگی خود را که در پاریس در دانشکده معماری گذرانیده اند به تصویر در آورند.
متأسفانه همانطور که آقای Royer یادآوری کرده اند به استثنای باغچه و قسمتی از نمای اصلی، تصویر فعلی مدرسه با آنچه که علیاحضرت به خاطر دارند به کلی متفاوت است.
از این قرار بازسازی آمفی تئاترها و کارگاههایی که علیاحضرت در آنجا کار کرده اند بایستی در استودیو به عمل آید.
به نظر می رسد حضور استادان سابق و تعدادی از همدوره های علیاحضرت در این صحنه ها از سردی و خشکی تصویر اماکن خالی خواهد کاست.
بایستی به اطلاعتان برسانم که روز دوشنبه گذشته در جلسه ای که با همکاران سابق داشتم از طراوت و سرزندگی آنها در شگفت شدم و اطمینان دارم که علیاحضرت چهره یکایک آنها را به آسانی باز خواهند شناخت.
تصور می کنم چنانچه یک صحنه از مسیری که علیاحضرت هر هفته به منظور اخذ درس خصوصی جهت آمدن به منزل من طی می نمودند و محله ای که برایشان کاملاً آشنا است به طریق Travelling فیلمبرداری شود خالی از لطف نباشد.
در محله ذکر شده همه چیز به همان شکلی است که علیاحضرت به خاطر دارند.
تصور می کنم بازسازی سالنی که در آنجا به علیاحضرت ریاضیات تدریس می نمودم و همچنین میز تحریر، کتابخانه و مخصوصا تلسکوپی که در گوشه سالن قرار داشت و علیاحضرت از دیدن آن اظهار تعجب کرده بودند کاملاً میسر باشد.
علیاحضرت همسر مرا به خوبی می شناسند زیرا همیشه او درب ورود را برویشان باز می کرد و بین معظم لها و همسرم بسیار زود یک رشته الفت معنوی ایجاد گردید.
علیاحضرت مسلما سؤال همیشگی مرا به خاطر دارند که در ابتدای درس از ایشان می پرسیدم : «این هفته چه اشکالاتی در دروس داشته اید».
آنگاه علیاحضرت در کمال اطمینان خاطر اشکالاتی را که با آن مواجهه بودند شرح می دادند.
آخرین باری که در نزدیکی تاریخ انجام امتحانات برای درس خصوصی مراجعه فرمودند درباره پذیرششان در امتحانات به ایشان گفتم : «جای نگرانی نیست همه چیز بر وفق مراد است» زیرا می دانستم که در رشته ریاضیات شایسته دریافت نمره بسیار خوبی می باشند، اما شخص معظم لها از این بابت اطمینان خاطر نداشته و ابراز نگرانی می نمودند.
روز امتحان هنگامی که قرعه سؤالات را بر می داشتند از لرزش دستانشان احساس نمودم بسیار مضطرب می باشند البته بایستی اضافه نمود که وضع محیط منزل من با جلسه امتحان بسیار متفاوت بود زیرا در آن جلسه از نظر من ایشان دانشجویی بودند مانند سایرین و در برابر چهره بی تفاوت من تا حدودی دست و پای خود را گم کردند.
در انتهای جلسه امتحان مطابق معمول به ایشان گفتم «از شما متشکرم» گویا برای ایشان این توهم ایجاد شده بود که به اندازه کافی به سؤالات پاسخ صحیح نداده اند.
بعدا از آقای بولارد شنیدم که پس از خروج از جلسه امتحان روی اولین پله خروجی نشسته و به شدت گریه می کرده اند.
آقای بولارد ایشان را تسلی داده و نسبت به نتیجه امتحان خوشبین ساخت.
دو سال بعد هنگامی که از دانشکده بازدید می کردند به آقای بولارد فرموده بودند : «در جلسه امتحان آقای لوژاندر بیش از سایر دروس ترس و واهمه داشته ام.
» از اینکه علیاحضرت از بابت خوف و وحشتی که ندانسته برایشان ایجاد نمودم از من گله مند نشده اند سپاسگزارم زیرا هر بار که به مناسبت تولد اطفال خاندان سلطنت برایشان شادباش فرستاده ام پاسخشان با نامه محبت آمیزی همراه بوده است.
از این که پس از گذشت پانزده سال خاطره دیگری به یاد ندارم پوزش می طلبم.
چنانچه می توانستم پس از این مدت طولانی مراتب احترام خود را به پیشگاه علیاحضرت تقدیم دارم بسیار خوشوقت می شدم، این امر برای همسر اینجانب نیز بسیار مغتنم بود اما متأسفانه او در سال 1945 طی یک سانحه اتومبیل زندگی را بدرود گفت.
نمی دانم شاید این آرزو برآورده شد.
به هر حال از شما سپاسگزار خواهم بود چنانچه این مراتب را به عرض «شاگرد سابق» من برسانید.
با تقدیم احترامات فائقه امضا : آلبرت لوژاندر

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فرح پهلوی - جلد اول صفحه 187



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.