موضوع: سخنان سید محمدرضا سعیدی
متن سند:
موضوع: سخنان سید محمدرضا سعیدی
نامبرده بالا در تاریخ ۱۰/۶/۴۶ بین نماز مغرب و عشاء مقابل جمعیت ایستاده پس از بحث پیرامون ائمه اطهار اظهار داشت: تمام ائمه در مقابل حکومتهای زور به هر نحوی که شده بود ایستادگی کرده و حق و حقیقت را به صور مختلف، روایات، قصص و تفسیر قرآن برای مردم روشن میساختند. چنآن که حضرت علی (ع) دو وظیفه در مقابل ابوبکر و بقیه داشت یکی حفظ وحدت و اتحاد اسلامی و دیگری آشکار نمودن حق و حقیقت، این وظایف دست به دست گشته و از ائمه به علماء و از علما به ما محول شده است که طرفدار حق و علماء هستیم باید در این راه انجام وظیفه کنیم. حضرت زهرا (ع) بعد از آن که در به پهلوی مبارکش زدند ۷۵ روز بقیه عمرش را با گریه سپری کرد، آنقدر بلند گریه کرد که تمام مدینه منقلب شده و با این وسیله به مبارزه با دستگاه پرداختند. حضرت زهرا میتوانست آهسته گریه کند ولی بلند بلند گریه میکرد تا ظلم حکومت غاصب برای همه روشن گردد. کسانی که به نحوه مبارزه حضرت آیتالله خمینی ایراد دارند توجه داشته باشند آیا میتوانند از عمل حضرت زهرا نیز ایراد بگیرند هر کس باید به نوعی حق و حقیقت را بیان کند. وظیفه دوم حفظ وحدت اسلامی است که اکنون نمونهای از آن را برایتان شرح میدهم. امسال که حضور مبارک آیتالله العظمی خمینی بودم ایشان شب اول ماه رجب را به اتفاق آقای حکیم ۱ به منظور زیارت مستحب اول ماه رجب به کربلا مشرف شدند. هلال ماه رجب وسیله آیتالله حکیم رؤیت شد و ایشان پس از انجام زیارت از کربلا به نجف مراجعت نمودند، اما شب اول ماه برای آیتالله خمینی محرز نشده بود، با این حال ایشان از زیارت صرف نظر کرده به نجف برگشتند. عدهای از دوستاران آقا سئوال کردند که چگونه زیارت نکرده مراجعت نمودهاند؟ ایشان در پاسخ اظهار داشتهاند چون رئیس مذهب شیعه در عراق آیتالله حکیم است و ایشان به نجف برگشتند من نخواستم در کربلا بمانم تا عدهای از مغرضین سوء استفاده کرده بگویند آن یکی میگوید امشب اول ماه است و دیگری میگوید اول ماه نیست، من علیرغم میل باطنی از این زیارت مستحب صرف نظر کردم تا اتحاد برقرار باشد و لطمهای به وحدت و برادری اسلامی نخورد. این نمونهای از اتحاد اسلامی است که همگی شما باید در این راه کوشا باشید.
توضیحات سند:
۱. آیتالله العظمی سید محسن حکیم در سال ۱۲۶۴ هجری شمسی در «بنت جبیل منطقهای در لبنان دیده به جهان گشود. پدرش سید مهدی حکیم از مراجع بزرگ زمان خود بود که به درخواست مردم لبنان از عراق به آن دیار رفت و ارشاد و هدایت جامعه آنجا را بر عهده گرفت. ایشان از ۹ سالگی به آموختن دروس حوزوی پرداخت و در محضر برادرش - سید محمود - ادبیات، منطق و قسمتهایی از فقه و اصول تا قوانین را آموخت. سپس در شمار شاگردان شیخ صادق بن حاج مسعود بهبهانی و شیخ صادق جواهری قرار گرفت و سه سال پیش از فوت آخوند خراسانی به درس خارج آن فقیه فرزانه وارد شد. سپس در محضر آقا ضیاء الدین عراقی و شیخ علی باقر جواهری حاضر شد و بهرهها برد. وی مدتی در درس میرزا محمدحسین نائینی حضور یافت. استاد دیگر آیتالله حکیم، عارف فرزانه حضرت سید محمد سعید حبوبی بود. آیتالله حکیم در مقام مرجعیت نامه شیعه، سراسر عمر پر برکت خود را صرف مبارزه با حاکمان جور کرد و در این زمینه مرارتهای زیادی را متحمل شد. پشتیبانی بی دریغ ایشان از مردم مسلمان ایران پس از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ و حمله نظامیان شاه به مدرسه فیضیه هنوز از باد نرفته است. ورود امام خمینی به عراق به صورت تبعید از وقایع مهم دهه ۴۰ شمسی به شمار میآید. ملاقات امام با آیتالله حکیم و این سخن امام که: شما حرکت کنید، من نخستین کسی هستم که از شما پیروی خواهد کرد، و تبسم و سکوت آیتالله حکیم، از جمله مسائل تاریخی نهضت اسلامی در ایران است. آیتالله حکیم در این دیدار گفته بود: «من ن نمیکنم اگر انقلابی سازمان دهم کسی از من پیروی کند ... بسیاری از مردم از ما اطاعت نمیکنند. آنها بنده هوسهای خویشاند.» که البته مراد آیتالله حکیم، همه کسانی هستند که از بلوغ سیاسی، مذهبی برخوردار نیستند. آیتالله العظمی حکیم که از بیماری سرطان رنج میبرد، سرانجام در ۲۷ ربیع الاول ۱۳۹۰ قمری ۱۳۴۸۰ هجری شمسی) در خانهاش در بغداد به رحمت ایزدی پیوست. برای آگاهی بیشتر از زندگانی آیتالله العظمی حکیم به کتاب مرزبان حوزه نور» تألیف عباس عبیدی از انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی مراجعه شود).
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 130