تاریخ سند: 25 بهمن 1340
موضوع: آقای فخرالدین حجازی پیرو : 8/6/40 ـ 3408/ م الف 11
متن سند:
فرستنده : ساواک خراسان
گیرنده : مدیریت کل اداره سوم شماره : 8651/ م الف 11
نامبرده فوق کماکان با تشکیل مجالس سخنرانی و تفسیر قرآن در پوشش
مذهب مشغول تحرکات بین مردم می باشد و چون نفوذ کلام و قدرت بیان دارد
آن ها را نسبت به مأمورین و دستگاههای دولتی بد بین می کند.
مطلب جالب این است که این شخص از چند محل فرهنگ روزنامه خراسان.
آستان قدس اداره اوقاف و دانشکده معقول و منقول حقوق دریافت می نماید .
چون بدگوئیهای مکرر وی به خصوص آن که مستخدم دولت نیز می باشد در بین
مردم صورت خوشی نداشته و دلیل ضعف دستگاه های دولتی تلقی می گردد.
مقرر فرمایید به نحو مقتضی ترتیب انتقال او را از فرهنگ خراسان به یک استان
دیگر بدهند ضمنا به عرض می رساند که مشارالیه از پشتیبانی کامل روحانیون
متمایل به جبهه ملی1 برخوردار بوده و بایستی قبل از انتقال متوجه توصیه ها و
تشبثات شدید این طبقه به مقامات مختلف مملکت بود.
بیوگرافی ملصق به
عکس و خلاصه ای از سوابق این شخص بپیوست تقدیم می گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان ـ هاشمی
موضوع : گزارش
منظور : کسب دستور در مورد انتقال آقای فخرالدین حجازی فرزند محمد
دارنده شناسنامه شماره 499 سبزوار متولد 1308 شغل کارمند و خطیب
فرهنگ خراسان ـ سر دبیر روزنامه خراسان ـ رئیس تبلیغات آستان قدس
موضوع : ساواک استان نهم طی نامه ای با ارسال خلاصه پیشینه آقای فخرالدین
حجازی اعلام داشته که نامبرده با تشکیل مجالس سخنرانی ـ تفسیر قرآن در
پوشش مذهب مشغول تحریکات بین مردم می باشد و چون نفوذ کلام و قدرت
بیان دارد آنان را نسبت به مأمورین و دستگاههای دولتی بدبین می کند بدین
لحاظ تقاضای انتقال وی را به استان دیگر نموده است ضمنا اظهارنظر شده که
چون مشارالیه از پشتیبانی کامل روحانیون متمایل به جبهه ملی برخوردار
می باشد لذا بایستی قبل از انتقال نامبرده متوجه توصیه ها و تشبثات شدید این
طبقه به مقامات مختلف مملکت بود.
خلاصه پیشینه : برابر سوابق موجود نامبرده بالا که عضو نهضت ملی دکتر مصدق
می باشد تا قبل از قیام ملی 28 مرداد سال 32 در سبزوار آموزگار فرهنگ و عضو
حزب آزادی مردم وابسته به جبهه ملی بوده و روزنامه اسرار شرق سبزوار که
دارای افکار تند و کاملا چپ و وابسته به افراطیون جبهه ملی بوده در سبزوار
منتشر می کرده است تا این که در قیام ملی 28 مرداد سال 32 روزنامه وی را مردم
آتش زده و خود او نیز مضروب و تحت تعقیب لشگر قرار می گیرد و پس از آزادی از
آزادی از زندان با عناصر جبهه ملی و حکیمی عضو کمیته جبهه ملی خراسان و غیره
ارتباط برقرار و مجددا فعالیت مطبوعاتی خود را دنبال
نموده تا این که افکار خود را به آقای تهرانیان (مدیر روزنامه خراسان) تلقین لذا
روزنامه مزبور گاهگاهی از جبهه ملی طرفداری و اخبار جعلی به طرفداری جبهه
ملی1 منتشر می نمود مضافا به این که هیأت تحریریه و خبرنگاران روزنامه خراسان
را طرفدار افکار خود نیز می نماید.
مشارالیه عضو کمیته (مقاومت نهضت) بوده و در
تمام مجالس با روحانیون رابطه داشته است و با کمک عناصر جبهه ملی تهران
(خطیب فرهنگ) خراسان می شود و در تمام مجالس رسمی فرهنگی حتی مجالس
روضه خوانی اوقاف به سخنرانی مشغول و گوشه و کنایه به افکار ملی زده و نامی از
مقدسات ملی و رژیم سلطنتی نمی برده است.
نامبرده هم اکنون از چند محل فرهنگ ـ روزنامه خراسان ـ آستان قدس ـ اداره
اوقاف و دانشکده معقول و منقول حقوق دریافت می نماید.
ضمنا وی در برگ
بیوگرافی خود اظهار نموده است که در تاریخ 21 /9 /32 مدت یک شب در زندان
شهربانی مشهد به اتهام طرفداری از نهضت طرفداران دکتر مصدق بازداشت بوده و
نیز برابر نامه شماره 10237 / رـ 13 /3 /39 دادستانی ارتش از طرف بازپرس 2
لشگر 12 پیاده خراسان به علت فقد دلیل قرار منع پیگرد درباره وی صادر و قطعیت
یافته است.
اینک با عرض مراتب فوق صدور هر گونه دستوری نسبت به انتقال
آقای فخرالدین حجازی از استان نهم ( خراسان به استان دیگر منوط به رأی عالی
است.
رئیس بخش 321 ـ کامیاب 16 /12 باقری19 /12 /40
توضیحات سند:
1ـ تشکیل جبهه ملی ایران به
سال 1328 باز می گردد.
در این
سال عمر مجلس پانزدهم به
پایان رسید و تعیین تکلیف
مسئله نفت جنوب به مجلس
شانزدهم محول شد.
در پایان
همین سال.
تعدادی از رجال
سیاسی کشور به رهبری دکتر
مصدق در اعتراض به تقلب در
انتخابات مجلس، در دربار
متحصن شدند.
این عده 20
نفره، پس از اتمام تحصن
نافرجام در منزل مصدق گرد
آمده و پس از مذاکرات مفصل و
تشکیل کمیسیونهای مختلف و
تدوین اساسنامه، در اول آبان
1328، موجودیت جبهه ملی
ایران را به رهبری دکتر مصدق
اعلام کردند.
مؤسسان جبهه،
مدیران برخی جراید و سران
احزاب و گروههای سیاسی
بودند که با حفظ تشکل حزبی
خود، به عضویت جبهه ملی
درآمدند و شامل افراد ذیل
می شدند: دکتر محمد مصدق،
دکتر حسین فاطمی ، دکتر مظفر
بقایی، حائری زاده، حسین
مکی، دکتر کریم سنجابی،
زیرک زاده، محمود نریمان،
عبدالغدیر آزاد، عمید نوری،
سیدعلی شایگان، آیت الله
غروی، شمس الدین علایی،
جلالی نائینی، عباس خلیلی،
حسن صدر، رضا کاویانی،
ارسلان خلعتبری، یوسف
مشاور و احمد ملکی.
جبهه ملی، هدف خود را، ایجاد
حکومت ملی به وسیله تأمین
آزادی انتخابات و آزادی افکار
اعلام کرد.
گروههای تشکیل دهنده جبهه
ملی اول، عبارت بودند از:
حزب ایران به رهبری داریوش
فروهر، حزب زحمتکشان ملت
ایران به رهبری مظفر بقایی،
مجمع مسلمانان مجاهد به
رهبری شمس قنات آبادی، و
حزب مردم ایران به رهبری
محمد نخشب.
به دنبال تکرار انتخابات مجلس
شانزدهم، هشت نفر از اعضای
جبهه ملی شامل مصدق، مکی
شایگان، بقایی، حائری زاده،
آزاد و نریمان، به مجلس راه
یافتند و فراکسیون نهضت ملی
را تأسیس کردند.
نمایندگان
فراکسیون، با شعار «ملی شدن
نفت در سراسر کشور»، هدف
خود را حفظ حقوق ایران در
قضیه نفت و مخالفت با لوایح
پیشنهادی دولت قرار دادند.
مصدق، از قیام سی ام تیر
1331، دارای قدرتی بود که به
فرموده امام خمینی (ره) حتی
می توانست شاه و نظام سلطنت
را سرنگون کند که به خاطر
محافظه کاری و تمایل به حفظ
نظام پادشاهی مشروطه، بدین
مهم توجه نکرد.
اختلاف سلیقه، خودمحوری و
جاه طلبی برخی اعضا، ضعف
سازماندهی، شفاف نبودن
ایدئولوژی خلاء رهبری ـ که با
مستقر شدن مصدق در
نخست وزیری و عملاً ترک
کردن جبهه ملی، به اوج خود
رسید ـ از جمله دیگر علل بود که
موجبات سقوط جریان
ملی گرایی لیبرال و سرنگونی
دولت مصدق را، با انجام
کودتای انگلیسی ـ آمریکایی
28 مرداد، تسریع کرد.
هرچند
اگر حمایت نیروهای مذهبی
نبود، حکومت مصدق 13 ماه
قبل و پس از پیدایش اختلافات
او با دربار و استعفای وی پایان
می گرفت و تنها قیام عمومی
سی ام تیر بود که دیگر بار
امکان قدرت مصدق را فراهم
کرد.
البته ملیون، قدر پشتوانه
مذهبی و مردمی نهضت را
ندانستند و خود به خود، زمینه
را برای پیروزی کودتاگران در
28 مرداد 1332، هموار کردند.
پس از کودتا، برخی عنصرها و
گروههای ملی، در قالب نهضت
مقاومت ملی، فعالیتهای
زیرزمینی محدود ناموفقی علیه
رژیم آغاز کردند.
اما فعالیتهای
نهضت مقاومت، با دستگیری
برخی فعالان آن در تهران و
شهرستانها، به رکود گرائید.
مصدق، به حبس و تبعید در
احمدآباد محکوم شد و تا پایان
عمر (سال 1346)، تحت نظر
باقی ماند و دکتر فاطمی اعدام
شد.
جبهه ملی دوم
جبهه ملی دوم، پس از
رایزنی های فراوان ملیون و
همکاران سابق مصدق تبعیدی،
در 30 تیر 1339، با انتشار
بیانیه ای، اعلام موجودیت کرد.
سران جبهه، در اولین اقدام، با
توجه به سخنان شاه مبنی بر
برگزاری مجدد انتخابات محلی
بیستم، طی ملاقاتی با
شریف امامی، نخست وزیر وقت
و وزیر کشور، خواهان تأمین
آزادی انتخابات و مطبوعات و
اجتماعات شدند.
چون شرایط
آنها پذیرفته نشد، نمایندگان
جبهه ملی، در مجلس سنا،
تحصن کردند ولی به بازداشت
آنان انجامید و تنها اللهیار
صالح، از حوزه انتخابیه کاشان
به مجلس راه یافت.
با روی کار آمدن امینی
(اردیبهشت 1340) و به رغم
اشتراک نظرش با ملیون
امریکوفیل در خصوص ایجاد
اصلاحات، میان او و جبهه
ملی، ائتلاف نیرومندی در برابر
رقیب مشترک یعنی شاه و دربار
بر عکس، جناح مقابل توانست با
دامن زدن به اختلافات آنان، هر
دو را ناتوان و از صحنه بیرون
کند.
در 28 /2 /40 با موافقت
دولت، اجتماع جبهه ملی در
میدان جلالیه با حضور انبوه مردم
تهران ـ که برای اولین بار پس از
کودتای 28 مرداد، چنین مجالی
می یافتند ـ برگزار شد.
همچنین در دیماه 1341، تنها
کنگره جبهه ملی در طول حیات
جبهه ملی اول، تا چهارم برگزار
گردید.
به هنگام افتتاح کنگره، برخی از
نمایندگان روحانی عضو، در
اعتراض به حضور بانوان
بی حجاب (پروانه فروهر و هما
دارائی) جلسه را ترک گفتند.
در
ادامه، پس از انتخاب مصدق به
ریاست افتخاری کنگره،
رأی گیری به عمل آمد و اللهیار
صالح به ریاست اجلاس برگزیده
شد.
یکی از موارد اختلاف انگیز
کنگره، بر سر عضویت گروه تازه
تأسیس ملی ـ مذهبی نهضت
آزادی بود که پس از مجادلات
فراوان، با درخواست این گروه
برای عضویت در جبهه، مخالف
شد و منجر به اعتراض نمایندگان
نهضت آزادی و ترک جلسه
گردید این گروه پس از آن،
سیاست صبر و انتظار را در پیش
گرفتند.
جبهه ملی سوم
جبهه ملی سوم را، باید ادامه و
دنباله طبیعی جبهه ملی دوم
دانست.
گروههای عضو جبهه
ملی سوم ـ که در 7 /5 /44،
رسما اعلام موجودیت کرد ـ
عبارت بودند از: حزب ملت
ایران، حزب مردم ایران، جامعه
سوسیالیست ها و نهضت آزادی،
رهبری جبهه ملی سوم را،
سیدباقر کاظمی، از نخبگان
سیاسی قدیمی کشور بر عهده
گرفت.
اما دو هفته پس از اعلام
موجودیت، فروهر و خلیل ملکی،
رهبران گروههای کوچک
سوسیالیستها و حزب ملت،
دستگیر شدند.
قبل از آن هم
رهبران نهضت آزادی، دستگیر
شده بودند.
بدین سان، جبهه
سوم، قبل از شروع و گسترش
فعالیتها فرو پاشید و شاه به
ملی گرایان، امکان داد از خوان
نعمت دلارهای نفتی، بهره مند
شوند تا منافع آنان، با منافع
پهلوی ها گره بخورد.
برخی دیگر
ـ که فعالیت سیاسی را کنار نهاده
بودند ـ وارد فعالیتهای آموزش
عالی شدند.
در طول سالهای 44 تا 56
هیچگونه فعالیت سیاسی
تشکیلاتی و حتی انفرادی، از
ملی گرایان لیبرال به جز افرادی
مانند داریوش فروهر، در
مخالفت با استبداد و استعمار
نوین ایران افزایش نفوذ
بیگانگان، مشاهده نشد.
اینان
تنها گاهگاهی در دوره ها و
محافل خصوصی، گردهم
می آمدند و نومیدانه، به بحثهای
تکراری و جاری می پرداختند.
در طول تمام این سالها، چشم
ملی گرایان لیبرال، به آمریکا بود
تا با گوشه چشمی به آنها و چشم
غرّه ای به شاه، امکان فعالیت و
ایجاد فضای باز سیاسی را در
ایران فراهم آورد.
جبهه ملی چهارم
به اعتراف رهبران جبهه ملی،
آغاز مجدد فعالیتهای این گروه،
ناشی از پیدایش فضای باز
سیاسی کشور بود که ناشی از به
قدرت رسیدن دموکراتها در کاخ
سفید بود که پس از وقفه ای 12
ساله، ملیون فعالیتهای خود را از
سر گرفتند.
این زمانی بود که شاه،
همانند ابتدای دهه 1340،
می خواست با انجام برخی
اصلاحات جزیی و هدایت شده،
پایه های قدرت خویش را
استحکام بخشد.
زمینه ساز آغاز به کار جبهه ملی
چهارم، فعالیتهای متفرقی بود که
ملیون لیبرال، در قالب چند نامه
سرگشاده، خطاب به سران رژیم و
سخنرانی های محفلی ـ انتقادی
آنان بود.
در بیانیه اعلام موجودیت جبهه
ملی چهارم و نامه خطاب به سران
رژیم، هیچ نشانه ای از طرح
خواسته های اساسی و اعلام
مخالفت صریح یا ضمنی با رژیم،
به چشم نمی خورد.
آغاز وضعیت
انقلاب و خیزش های مردم علیه
نظام پهلوی، با قیام 19 دی 56
مردم قم و سپس برپائی مراسم
چهلم شهدا، به صورت ادواری
در شهرهای مختلف، آغاز شد.
در
این مقطع تأکید سران جبهه،
مبارزه قانونی، در چهارچوب
قانون اساسی بود.
در بخشی از
اعلامیه دکتر سنجابی به مناسبت
قیام مردم تبریز آمده بود.
: «در
این مرحله مبارزه قانونی ـ که ما
هستیم ـ شعار خود را دریک
خواسته متمرکز می سازیم:
سرنوشت ملت ما، به وسیله
مبعوثان حقیقی ملت، تعیین
می شود.
»
در 30 تیر 1357، «اتحاد
نیروهای ملی» به «جبهه ملی
چهارم» تغییر نام یافت.
در این
تشکل، ریاست هیأت اجرایی بر
عهده دکتر کریم سنجابی و
اعضای آن: بختیار، فروهر،
حبیبی و مبشری بودند.
در
شهریور 57، سران جبهه ملی،
برای تحقق خواسته های خود در
چهارچوب قانون اساسی و کسب
برخی امتیازات، مشغول مذاکره
و چانه زنی با دولت شریف امامی
بودند.
اما حضور میلیونی مردم
در مراسم عید فطر و متعاقبا
کشتار مردم مسلمان در 17
شهریور، معادلات طرفین را بر
هم زد.
در وضعیت انقلابی کشور طی
نیمه دوم همین سال، در جهت
جلوگیری از تعارض میان رهبران
و نیروهای انقلابی با رژیم،
بناچار اتخاذ مواضع تندتری
کرد؛ ولی همچنان خواهان انجام
اصلاحات در قالب قانون اساسی
بود.
سنجابی رهبر جبهه ملی، طی
مصاحبه ای در 19 مهر 57، اعلام
کرد: «سلطنت مشروطه را رد
نمی کنیم و با آن مخالفتی نداریم.
آنچه ما می خواهیم، از بین رفتن
کامل استبداد است».
سنجابی
حتی پس از ملاقات با امام در
پاریس (آبان 57)، از اعلام غیر
قانونی و نامشروع بودن نظام
پادشاهی و سازش ناپذیری با آن،
خودداری کرد.
البته ملیّون لیبرال، به رغم اعلام
موضع علنی، در خفا، همچنان به
دنبال سازش با رژیم شاه بودند.
پس از بازگشت سنجابی از
پاریس و بازداشت نمایشی ـ
ظاهری اش، وی و شاهپور
بختیار، ملاقات هایی با سپهبد
ناصر مقدم، رئیس ساواک و
شخص شاه داشتند که نهایتا به
موضوع نخست وزیری و سازش
با حکومت انجامید ـ گرچه
انتخاب بختیار را باید فراتر از
رژیم دانست بالاخص در امریکا
اعلام پشتیبانی خود را از دولت
بختیار علنا اعلام نمود.
و مصرا
خواهان حاکمیت وی بود.
سنجابی در دیدار با مقدم گفت:
«ما، ممکن است برای شاه، به
منزله آخرین تیر ترکش باشیم».
در این مقطع، نراقی از رهبران
جبهه، برای شاه پیام آورده بود که
آنان تحت شرایطی، حاضرند با
پشت کردن به مذهبیون، با شاه
برای تشکیل دولت، به توافق
برسند.
شاه نیز، پس از مذاکره
مستقیم با ملیون، به آنان پیشنهاد
تشکیل دولت داد.
سران جبهه
نیز، در جلسات داخلی خود کلیت
پیشنهاد را پذیرفتند و در پی
یافتن فرد مطلوب و نیز، حل
مشکل خود با امام بودند.
«اکثر افراد شرکت کننده، ابراز
عقیده کرده اند که اگر لزومی به
جلب همکاری مورد نظر باشد،
این، صحیح نیست که جبهه ملی،
خود را تحت عنوان تلاش برای
همکاری با خمینی کوچک کند.
»
در آذر 57 ـ که سنجابی و فروهر،
تحت نظر مقامات ساواک به سر
می بردند ـ خطاب به مقامات
عالی رتبه رژیم گفتند: بازداشت
ما دو نفر، در ابتدای امر
می توانست مقداری موجه باشد.
اما هرچه زمان بگذرد، میدان
برای دیگران و بخصوص
آخوندها خالی می ماند و ما، از
سازماندهی و ایجاد یک سازمان
متشکل در مقابل آنان، عقب
خواهیم ماند.
وقت آن رسیده که
جبهه ملی، تلاشهای خود را
شدت دهد و سازماندهی کند تا
بتواند در آینده، مقابل آخوندها
ایستادگی نماید.
همزمان، جبهه
ملی برای مطرح کردن خود به
جای نظام پادشاهی و جلب
نظرات ایالات متحده، تماسهایی
با مقامات سفارت آمریکا در
ایران، برقرار کرد.
ارزیابی
مسئولان سفارت پس از اولین
ملاقات رهبر جبهه چنین است:
سنجابی، می خواست چیزی را
منتقل کند که وی، آنها را نشانه
حسن نیت خودش یعنی عقاید
روشنفکرانه و گرایش طرفدار
غرب، برای توجه ایالات متحده
می داند.
در آخرین روزهای منتهی به
پیروزی انقلاب اسلامی و ورود
امام خمینی به وطن، جبهه ملی
بیش از پیش از کاروان انقلاب
عقب افتاد و راه مخالفت با برخی
مواضع امام و فاصله گیری
تدریجی از آن را، در پیش گرفت
و سرانجام به دنبال اعلام
مخالفت صریح با لایحه قصاص و
قصد راهپیمایی و تحریک مردم
در این زمینه، حضرت امام، طی
سخنانی تند و انقلابی در 25
خرداد 1360، غیر قانونی و مرتد
بودن این تشکیلات را، اعلام
نمود.
(ریچارد کاتم: ناسیونالیسم در
ایران، ترجمه احمد تدین، تهران،
کویر، 1370، صفحه 5 ـ 67 و
(محسن مدیرشانه چی: احزاب
سیاسی ایران، نشریه خاوران،
سال 3، شماره 136، آذر 1372،
صص 6 ـ 10 و
(کریم سنجابی: امیدها و
ناامیدها، لندن، انتشارات ملیون،
1361، ص 21 و
جبهه ملی به روایت اسناد
ساواک، تهران، مرکز بررسی
اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 13