در تاریخ گرانسنگ شیعه، همواره بزرگانى بودهاند که مشعل هدایت را برافروخته و از آن با تمام وجود محافظت نمودهاند و عمر گرانمایه خود را در راه حفظ آن صرف نموده و جان خود را نثار معبود نمودهاند و با خون خود افروزش این افروخته را فروزان تر نمودهاند.
تاریخ علم و ادب در دوره پربار اسلامى، عالمان عاملى به خود دیده است که حرکت پرتلاطم رودخانه مواج تاریخ، مرهون زحمات و از خودگذشتگىها و ایثار و رنج و تعب این بزرگان است.
عالمان دین، به سان موجى مىمانند که هم خود در تلاطمند و هم زندگى ایشان، دیگران را به حرکت وا مىدارد و تا تاریخ زنده است، این حرکت باقى است. آنها با عمل به فرامین الهى دین خدا را زنده نگاه داشتهاند و حیات ایشان خود الگو و سرمشق دیگر اندیشمندان قرار مىگیرد! حرکت و پیشرفت یک جامعه بستگى زیادى به عالمان آن جامعه دارد و به بیان شهید مفتح: «مسیر پیشرفت جامعه را مغزهاى اندیشمند و متفکر تعیین مىکنند.»
مرحوم شهید آیتاللّه مفتح به راستى مصداق بارز این کلام بود که: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» «مردمان را به غیر از طریق زبانتان به راه خدا بخوانید» (با کردار و اعمال خود مردمان را به راه خدا رهنمون باشید.»
آن هنگام که پیرامون زندگى بزرگان علم و دین سخن گفته مىشود، و خدمات علمى آنها را بر مىشمارند و از فعالیتهاى اجتماعىشان و بناهایى که بنیاد نهادهاند و از مدارس و خدمات اجتماعىشان نام مىبرند و تألیفات آنها را در شمار مىآورند، در نهایت به یکى از آثار ارزندهشان اشاره مىکنند و مىگویند:
«این اثر دانشمند، شاهکار زندگى او بود.»
در مورد استاد شهید باید اعتراف کرد که وى با تمام خدمات علمى، اجتماعى، سیاسى، مذهبى و فعالیتهاى سنگینى که در این راستا داشته است و هر کدام در جایگاه بررسى موضوعى، از شأن و مرتبت خاصى برخوردار است و داراى ویژگىهاى منحصر به فردى است، لکن باید این کلام را بدین سان بیان کرد که: «شاهکار او، زندگى او بود.»
زندگانى که از سرشت علم و فضیلت برگرفته، و در راه خدا و احیاى علوم اهل بیت (علیهمالسلام) مصرف گشته و در پایدارى حکومت اسلامى، تلاش بىپایان نموده است و در پایان، عمرِ به ودیعت گرفته شده و جوانى خود را در راه محبوب همچون عارفى شیدا در مسلخ عشق تقدیم داشته است. زندگانى که سراسر نور است و نور است و نور (طوبى له و حسن مآب)
امام هادى علیهالسلام درباره چنین عالمانى مىفرمایند:
«اگر پس از غیبت قائم شما، نبودند عالمانى که به سوى حضرتش فرا خوانند و به جانب ایشان راهنمایى کنند و از دین خدا با حجتهاى الهى دفاع نمایند و بندگان ضعیف خدا را از شبکههاى ابلیس و یاران سرکش او و از دامها نجات دهند؛ (اگر چنین عالمانى نبودند) هیچکس باقى نمىماند مگر آنکه از دین خدا بر مىگشت. اما اینان کسانى هستند که زمام دلهاى شیعیان ضعیف را نگاه مىدارند، همان گونه که ناخدا، کشتى را نگاه مىدارد «این گونه عالمان برترین افراد نزد خداى تعالى هستند.»[1]
استاد شهید، دکتر مفتح، آنگاه که در مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) علوم اسلامى را فرامىگیرد، همچون «متعلم على سبیل نجاة»[2] (شاگردى که بر طریق هدایت است)، قلب و روح خود را وقف تحصیل معارف نورانى و حیات بخش اسلام مىنماید و هنگام تحصیل از هیچ تلاشى فروگذار نکرده و سرانجام با افتخار فقاهت و اجتهاد از این مکتب فارغالتحصیل مىشود.
و آن هنگام که بر کرسى استادى دانشگاه تکیه مىزند، خاطره استادى وارسته و دانشمندى زبردست، و الگویى شایسته را براى دانشجویان خود تثبیت مىنماید.
و آن زمان که قلم به دست گرفته و در اقیانوس علم و اندیشه غواصى مىکند و بر اسفار حکیم ملاصدرا حاشیه مىنگارد، قدرت و تسلط خود بر فلسفه و حکمت اسلامى را به نمایش مىگذارد.
و هنگامى که قسمتى از مجلدات تفسیر عظیم مجمعالبیان را ترجمه مىنماید، پختگى و مهارت خود را در ادبیات قرآنى و تفسیر قرآن هویدا مىکند.
و در برههاى که بر حسب تکلیف از ناحیه استاد، امام و مقتداى خود بر کرسى وعظ و خطابه جاى مىگیرد، اندیشمندانه با فهم صحیح از معارف اسلامى و استفاده حکیمانه از دریاى مواج اقیانوس بیکران علوم اهل بیت به ارشاد مردم پرداخته و مجاهدانه با تمام قوا به ستیز با استعمار فرهنگى بیگانگان برمىخیزد و تا آخر عمر کوتاه پربرکت خود از این سنگر به سنگر دیگر از کیان و نظام مقدس اسلام، محکم و استوار، تا پاى جان دفاع مىنماید.
همو که در عرصههاى علم و ادب ظهورى در شأن یک اندیشمند متفکر دارد، آن هنگام که در صحنه سیاست ظاهر مىگردد سیاستمدارى ژرف اندیش و معتقد به هدف و با تبعیت از امام خود، جامعه خود را به حرکت وا مىدارد و با بینش عمیق به اطراف خود، مردم را به تکالیف خود آشنا مىسازد و در این راه از هیچ خطرى نمىهراسد و بىباکانه به قلب دشمن اندیشه و دین هجوم مىبرد. و با همه این خصوصیات، هنگامى که با مشکلات مردم مواجه مىگردد، همچون عالمى دلسوز و مأمنى مطمئن و همرازى صبور براى رفع مشکلات آنان اقدام مىنماید و در نهایت با یک دنیا اخلاص و صفا با عمل به کریمه شریفه «و لکم فى رسول اسوه حسنة» با بهرهگیرى از سنت نبوى، الگویى مناسب براى جامعه، و پدرى مهربان و مشاورى دلسوز براى فرزندان خود، تصویر شخصیتى گرانقدر از خود به یادگار مىگذارد.
این وجیزه بر آن است تا برگى از اوراق دفتر زندگانى سراسر نور و تلاش و پایمردى روحانى عالیقدر، شاگرد امام، فقیه، فیلسوف، مفسر، اندیشمند، استاد دانشگاه، و مدرس حوزه علمیه، شهید آیتاللّه دکتر محمد مفتح را از نظر گذرانده و خدمات علمى، اجتماعى، فرهنگى، مذهبى و استعمار ستیزى وى را فهرستوار بیان نماید.
باشد که ادامه دهنده راهش و زنده نگاهدارنده یادش باشیم.
ن والقلم
زندگینامه
تولد و دوران کودکى
استاد شهید آیتاللّه دکتر محمد مفتح، در 28 خرداد 1307 هجرى شمسى در خانوادهاى روحانى و در فضایى معنوى و نورانى در شهر همدان چشم به جهان گشود و در دامان خانوادهاى علاقمند و شیفته اهل بیت عصمت و طهارت پرورش یافت.
حجتالاسلام حاج شیخ محمود مفتح، معروف به «میرزا محمود» پدر شهید دکتر مفتح از اساتید و فضلاى حوزه علمیه همدان به شمار مىرفت. وى که در ادبیات فارسى و عربى متبحر بود و از خرمن علوم اهل بیت (علیهمالسلام) حظى وافر داشت، قسمتى از عمر گرانمایه خود را صرف تعلیم و تعلم علوم نبوى و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسلام) نموده بود.
همو براى ترویج معارف نورانى قرآن کریم طریق خطابه و وعظ را انتخاب نموده و در این راه از هیچ کوششى فروگذار نمىکرد. در اکثر جلسات و هیأتهاى مذهبى حضور یافته و علوم و معارف اسلامى را تدریس مىکرد و منابر وى بیشتر به بیان و شرح روایات معصومین (علیهمالسلام) اختصاص مىیافت.
علاوه بر این وى در شهر همدان به زهد و تقوى اشتهار داشت. تا آنجا که هنوز اهالى متدین شهر همدان از مرحوم میرزا محمود مفتح به نیکى یاد کرده و خاطراتى از وى در سینه دارند.
وى که علاقه و ارادت خاصى به خاندان نبوت و ولایت داشت و عاشق و شیفته خاندان نور بود، اشعار بسیارى به زبانهاى فارسى و عربى در رثاى اهل بیت (علیهمالسلام) سروده است که نزد خاندان ایشان باقى است.
آیتاللّه مفتح که در زمان کودکى در دامان پدر پرورش یافته و احکام نورانى اسلام را از پدر عملاً آموخته بود در این دوران به فراگیرى علوم نورانى اسلام علاقمند گردید و با حضور در مجلس درس پدر، ادبیات را نزد پدر فرا گرفت و مقدمات کمال در محفل گرم و نورانى پدر در وى بارور گردید.
دکتر مفتح در هفت سالگى وارد دبستان گردید. و پس از اتمام این دوره، به دلیل اشتیاق فراوان جهت فراگیرى علوم اسلامى، در مدرسه علمیه مرحوم آیتاللّه العظمى آخوند ملا على همدانى مشغول تحصیل گردید. در این دوران بود که احساس مىکرد به دریایى زلال براى سیراب کردن روح تشنه خود دست یافته است، لذا با جدیت هر چه تمامتر در مدّت کوتاهى مراحل مقدماتى دروس دینى را به اتمام رسانید وى براى به کمال رساندن استعدادهاى ذاتى خود، تحصیلات در این مقطع در شهر همدان را براى خود کافى ندانست؛ به همین جهت با مشورت علماء و بزرگان همدان و به سفارش و راهنمایى پدر، ادامه این راه را با ورود به حوزه علمیه قم و استفاده از محضر علماء و دانشمندان در بزرگترین دانشگاه علوم اسلامى انتخاب نمود.
نوجوانى 16 ساله بود که با اخلاص و پشتکار تمام به قم مهاجرت کرد (سال 1326 ه.ش) در این بلد طیبه رحل اقامت افکند در آن زمان مدرسه دارالشفاء محل تدریس بزرگانى از علماء و محققین بود و طلاب و تشنگان فضیلت براى بهره بردن از کمالات معنوى و تحصیل علوم اسلامى در این مدرسه حاضر مىشدند. مرحوم محمد مفتح نیز براى پیمودن مراحل کمال خود به خیل این فرهیختگان درآمد و با نظمى خاص و کوششى وصف ناپذیر به تحصیلات خود ادامه داد. جدیت و پشتکار و توکل به خدا و دقت عمل وى در امر تحصیل موجب گردید تا پلکان ترقى و تکامل را به سرعت در نوردد و به مراحل عالى برسد.
در آن ایام معمولاً طلبههاى فاضل در کنار برنامه تحصیلى خود، دروسى را که گذرانده بودند، تدریس مىکردند. مرحوم مفتح نیز که علاقه بسیار زیادى در امر تعلیم و تربیت در خود مىیافت، کرسى درسى براى خود قرار داده، و همراه با تحصیل در مکتب بزرگان، خود نیز به امر تدریس اشتغال یافت.
وى که هیچگاه از امر تحقیق باز نمىایستاد، براى انتخاب استاد برتر در درس بسیارى از مدرسین حوزه حاضر مىشد. تا اینکه سیراب شدن خود را در حاضر شدن در دروس مرحوم آیهاللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى، مرحوم علامه سید محمّد حسین طباطبائى، مرحوم آیتاللّه محقق داماد، مرحوم آیتاللّه العظمى سید محمّد رضا گلپایگانى(قدس سره) و حضرت امام خمینى (قدس سره)یافت.
مرحوم مفتح در این ایام به عنوان طلبهاى فاضل و کوشا از دیگر طلاب همدوره خود پیشى گرفته بود. وى که ادبیات و فقه و اصول و فلسفه را به خوبى مىشناخت، در حلقه درس اساتید بزرگوارى حاضر گردید و پشتکار، استعداد سرشار و علاقه وافر به تحصیل باعث شد سریعا به مدارج عالى تحصیلى ارتقاء یابد.
مهمترین اساتید مراحل تحصیلى بزرگمرد اندیشه را مىتوان بدین گونه برشمرد:
1ـ مقدمات و ادبیات، نزد پدرش مرحوم حجتالاسلام شیخ محمود مفتح
2ـ بخشى از کتاب رسائل شیخ انصارى، در محضر آیتاللّه مجاهد تبریزى
3ـ بخشى دیگرى از کتاب رسائل شیخ انصارى و مکاسب، نزد مرحوم آیتاللّه محقق داماد
4ـ فلسفه و عرفان، در محضر مرحوم آیتاللّه علامه طباطبائى
5ـ دروس خارج فقه و اصول فقه نزد مرحوم آیتاللّه بروجردى و آیتاللّه حجت
6ـ دروس عرفان و خارج اصول فقه در عالىترین سطح نزد، حضرت امام خمینى
وى در مدّتى نه چندان طولانى با کسب فیض از محضر اساتید و فحول و بزرگان دین به درجه اجتهاد نائل آمد.
دکتر مفتح در کنار برنامههاى تحصیلى خود، فعالیتهاى اجتماعى را نیز دنبال مىکرد. بنا به سفارش پدر و احساس نیاز به تکامل روحى و معنوى خویش و ضرورت تشکیل خانواده با آشنایى قبلى خانوادگى که با یکى از خاندان با اصالت مذهبى همدان داشتند، در سال 1328 ه.ش با خانم جابرى انصارى صبیه مرحوم آیتاللّه حاج شیخ حیدرعلى جابرى انصارى ازدواج نمود. ثمره این ازدواج 8 فرزند بود که در مرتبه خود، جایگاه والاى خاصى دارند. خانم جابرى انصارى در این باره مىگوید:
«... از آنجا که پدر اینجانب مرحوم آیتاللّه حاج شیخ حیدرعلى جابرى انصارى از نوادههاى جابربن عبداللّه انصارى اوّلین زائر قبر امام حسین(ع) و از روحانیون بزرگ همدان بودند، و شهید دکتر مفتح به ایشان علاقه فراوانى داشتند و با شناختى که دو خانواده مفتح و جابرى انصارى به یکدیگر داشتند، پیشنهاد شهید دکتر مفتح فورا مورد قبول پدر اینجانب واقع گردید و به شکلى ساده و اسلامى در سال 1328 ه.ش زندگى را آغاز کردیم.
....ایشان بیشتر معلم فرزندانشان بودند، و فرزندانشان به ایشان به دیده الگو و راهنماى خود نگاه مىکردند. مسلما مقام والاى علمى ایشان در پیدا شدن این دید، در فرزندانشان نقش بسزایى داشت. چه ایشان با تکیه بر همین غناى علمى، لحظهاى از ارشاد و راهنمایى فرزندان خویش غفلت نمى کردند و شخصیت علمى و موقعیت اجتماعى ایشان باعث مىگردید که فرزندانشان ایشان را الگوى زندگى خویش قرار دهند. واقعا من فکر مىکنم همین که بحمداللّه تمام فرزندان ایشان مؤمن به اسلام و انقلاب و امام هستند، ثمره این دید و این تلاش مستمر ایشان براى تربیت و ارشاد فرزندانشان مىباشد.»[3]
فعالیتهاى علمى
شهید آیتاللّه مفتح تحصیلات حوزوى را با موفقیت به اتمام رسانید. در قم مدرسى ارزنده و از فضلایى محسوب مىشد که فلسفه را خوب فهمیده بود و این رشته را خوب تدریس مىکرد و حوزه درس وى با تعداد بسیار زیاد طالبان علم و حقیقت، یکى از پرشورترین و قابل استفادهترین درسهاى حوزه علمیه قم بود.
از ویژگىهاى خاص مرحوم دکتر مفتح آشنایى با علوم جدید و تحصیلات دانشگاهى در کنار تحصیلات حوزوى بود. وى در سال 1333 ه.ش در رشته معقول دانشکده الهیات و معارف اسلامى دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و با تلاش زیاد در فرصتى اندک، در شهریور ماه 1336 ه.ش رساله پایان نامه خود را با داورى مرحوم حسینعلى راشد تربتى و مرحوم سید کمالالدین نوربخش و شهید بزرگوار علامه مرتضى مطهرى با درجه «بسیار خوب» گذرانید و از این رشته فارغالتحصیل گردید.
پس از اتمام دانشگاه همزمان با تدریس در حوزه علمیه، تدریس در دبیرستانهاى قم را آغاز نمود. در همین سالها با همیارى شهید مظلوم آیتاللّه دکتر سید محمد حسینى بهشتى، کانون اسلامى دانشآموزان را در قم تشکیل داد.
شهید مظلوم آیتاللّه دکتر بهشتى در این باره مىگوید:
«آشنائى من با مرحوم آقاى دکتر مفتح به 1325 یعنى 34 سال پیش مربوط مىشود. اوّلین سالى که براى ادامه تحصیل به قم رفتیم (1324) یعنى 25 سال قبل به مناسبتهاى مشترک شدیدى که پیدا کرده بودیم انس و آشنایى مان بیشتر شد. با همکارى ایشان، کانون اسلامى دانشآموزان در قم بوجود آمد که اوّلین مجمع اسلامى زنده بود که در آن طلبه و دانشجو و معلم و دانش آموز و گروههاى مختلف در کنار هم جمع مىشدند و جلوهاى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه ما بر محور اسلام عزیز و بینش زنده و سازنده اسلام.»[4]
از آنجا که مرحوم آیتاللّه دکتر مفتح یک طلبه جدى، سخت کوش و یک محقق موفق بود و هیچگاه حدى براى اندوختههاى علمى خود قائل نمى شد بنابراین تصمیم گرفت تحصیلات کلاسیک دانشگاهى را ادامه دهد. ایشان توانستند دوره دکترا(PH.D) در رشته معقول را در دانشکده الهیات در سال 1341 آغاز و در سال 1344 با ارائه رساله دکتراى خود با موضوع «حکمت الهى و نهجالبلاغه» به پایان برد. رساله تحقیقاتى دکتراى وى با درجه بسیار خوب با راهنمایى استاد مرحوم «سید محمد مشکوة» مورد تصویب شوراى دانشکده قرار گرفت.
زندگانى اجتماعى و سیاسى
زندگى سراسر اندیشه و شور و معنویت مرحوم مفتح همواره با هدف اصلاح امت اسلامى توأم بود و براى رسیدن به کمال معنوى، از هیچ تلاشى فروگذار نمىکرد. زمانى که در حوزه و دانشگاه به تدریس مىپرداخت، طلاب و فضلا و دانشجویان را به نحوى شایسته تربیت مىنمود و در برنامههاى درسى خود بحثهاى اخلاقى و اجتماعى را برمبناى روشنگرى جامعه شناختى اطراف خود قرار مىداد و آنها را علاوه بر فراگیرى متون درسى، به تهذیب نفس و مبارزه با شیطان درون و همچنین به شناخت جامعه خود و خلاءهاى موجود و پر کردن این خلاءها تشویق و ترغیب مىنمود. در آن هنگام که در مواجهه با عموم طبقات جامعه، با رأفت و رحمت اسلامى و منطبق با حدود اسلامى در بالا بردن رشد معنوى جامعه و برآوردن نیازها و احتیاجات آنها در حد امکان و توان خویش فروگذار نبود. با مدیریتى قابل تقدیر در شکل دهى مبارزات مردمى و ایفاى نقش فعال در سازماندهى و برنامه ریزى در کنار علامه شهید مرتضى مطهرى و شهید مظلوم آیتاللّه دکتر بهشتى و تنى چند از روحانیون متعهد و مکتبى با الهام از فرامین حضرت امام توانست در هدایت مبارزات اسلامى نقش بسزایى داشته باشد.
وى درباره اهمیت هدایت امت اسلامى مىگوید:
«ما در هر لباس و داراى هر پست و موقعیتى باشیم، وظیفهاى سنگین به دوش داریم، و به حکم اینکه مسلمانیم باید در راه حفظ اسلام بکوشیم. مخصوصا روحانیت امروز مسئولیتى خطیر به عهده دارد و باید براى این سه دسته «کنجکاو» و « بهت زده» و «عامل استعمار» وظیفه خود را انجام دهد.
روحانیت، مخصوصا حوزه علمیه قم که قلب ایران است، این تکلیف مهم را احساس نمود. و علاوه بر دروس معمولى فقه و اصول، مطالعات و تحقیقاتى ریشه دار در قسمتهاى دیگر مانند:
تفسیر و فلسفه و کلام و همچنین ملل و نحل نمود. و آثار گرانبها و پرارزش منتشر نموده تا پاسخى مثبت و صحیح در برابر کنجکاوىها و سؤالها داده باشد.»[5]
وى به منظور توجه امت اسلامى به مطالعه و آشنایى جوانان با مبانى اسلامى مىگوید:
«بیش از هر چیز، امروز براى جوانان ما و امت اسلامى بپاخاسته ما، مطالعه در مکتب اسلامى و برنامههاى اجتماعى اسلامى و ایدئولوژى اسلام لازم است.»
با این اندیشه و افکار بود که شهید دکتر مفتح زندگانى خود را وقف اسلام و مسلمین کرده و به جهادى وصف ناپذیر مشغول گردید. جهادى همه جانبه، جهادى که تمامى زوایاى حرکت استعمارگران را در نظر گرفته و با تمام همت و قواى خویش، آنها را هدف گرفته تا بتواند راه را بر بداندیشان و کجاندیشان عرصه فرهنگ و سیاست ببندد.
مقام معظم رهبرى حضرت آیتاللّه خامنهاى درباره شخصیت وى و چگونگى تلاش بىریاى او چنین مىفرماید:
«شهید مفتح یکى از مظاهر فرهنگى بود که اسلام را در مرحله عمل به فردها، زاویهها و خلوتها محدود نمىکرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل در معرفت و تحقیق مىفهمید و به دنبال آن تلاش مىکرد..»
«... شهید مفتح در زندگى کم نمود و کم تظاهر، اما پرتحرک بود.»...
«... از شهداى گرانقدر انقلاب چون مطهرى، مفتح و بهشتى بایستى به عنوان شهداى ضدیت با التقاط نام برد، چون این عزیزان فضاى حوزه را به محافلى از دانشگاه و خصوصا به جمع دانشجویان منتقل کردند و لذا جریانهاى التقاطى نمىتوانستند آنان را تحمل کنند.»[6]
حضور شهید مفتح در عرصههاى نبرد با استعمار فرهنگى هر روز جلوههاى مقتدرانهترى مىیافت و وى در انسجام نیروهاى مذهبى براى مقابله با این گونه استعمار تلاش بیشترى مىنمود. وى ضمن ایستادگى و پایمردى در مقابل تهاجم فرهنگ بیگانگان، با بیانات و خطابههاى متین و متقن براى نسل جوان و سخنرانىهاى مختلف در مجامع گوناگون در درجه اوّل مردم را با فرهنگ غنى اسلامى آشنا مىساخت و در ادامه، نیرنگهاى استعمارگران را جهت اشاعه و رشد فرهنگ استعمارى آشکار مىساخت، و کمک شایانى به آماده ساختن نسل جوان براى پیوستن به صفوف کسانى که علیه طاغوت جهت ایجاد حکومت اسلامى مبارزه مىکردند، مىنمود.
وى درباره استعمار و چگونگى مقابله با آن چنین مىگوید:
«استعمار، استعمار است. دشمن، دشمن است. قدرتهاى ضد خلقى و ضد انسانى و ضد بشرى در شرق و غرب براى ما تفاوت نمىکند. ما یک منطق داریم و آن منطق، منطق اسلامى، و حرکت، حرکت اسلامى است. اینجا مرحله حساس حرکت است و خیلى ظریف است و خیلى هشیارى مىخواهد.»
با وجود این گونه اندیشهها و اهداف بود که مرحوم آیتاللّه مفتح در سالهاى 1342ـ 1340 از طرف امام (قدس سره) مأموریت یافت جهت آگاهى مردم به استان خوزستان مسافرت نماید. وى با حضور در شهرهاى آبادان، اهواز، خرمشهر، با سخنرانىهاى گرم و پرحرارت و خطابههاى رسا و شورانگیز در کمترین زمان ممکن، وضعیت عمومى این شهرها را دگرگون نمود، تا آنجا که ساواک از بودن ایشان در استان خوزستان احساس خطر نمود. و از حضور ایشان در این استان ممانعت به عمل آورد. عکس ایشان را تکثیر کردند و به فرودگاهها و ایستگاههاى راه آهن و شرکتهاى مسافربرى داده، ورود ایشان را به استان ممنوع اعلام کردند.
کانون اسلامى دانشآموزان قم
همان طور که گفته شد از مهمترین مسائلى که استاد شهید بر آن اهتمام مىورزید، بالا بردن سطح آگاهى عموم طبقات مردم بود. و این آگاهى مرحله اوّل و شرط مسلم پیروزى نهضت فکرى اسلامى بود. لذا با همیارى دیگر دوستان و همفکران خود، براى قشرهاى مختلف، تشکلهایى را پیش بینى کرده و آنها را منسجم مىنمود. لذا به منظور به منصه ظهور رسانیدن این مهم، با همفکرى اندیشمند مظلوم، شهید بزرگوار مرحوم آیتاللّه بهشتى (اعلىاللّه مقامه)، براى تربیت مدیران و رهبران آینده جامعه، یعنى دانشآموزان، تجمعى را به نام «کانون اسلامى دانشآموزان قم » بنیان نهاد. در این مرکز بود که طلاب، دانشجویان، معلمان، دانشآموزان گرد هم مىآمدند و بر محور مبانى معرفت شناختى اسلام ناب محمدى، تعلیم مىدیدند. بر حول همین محور، انگیزشهاى مبارزه با رژیم ستمشاهى شکل گرفته، و جریانهاى فکرى مبارزه با رژیم تحقق یافت. بدین ترتیب هر چه رژیم منحوس سلطنتى تلاش خود را بر اشاعه فرهنگ منحط غرب و افکار و اندیشههاى برآمده از آن قرار مىداد جوانان و فرهیختگان علم و اندیشه با حضور در این کلاسها و محفلهاى ماهانه و هفتگى این کانون آگاه شده و روشهاى مبارزه با آن را مىآموختند.
و به این گونه بود که افکار صحیح اسلامى در میان جوانان و دانشآموزان هر روز رواج بیشترى یافته، و مبارزه با رژیم شکل یافتهتر مىشد.
مجمع علمى اسلام شناسى
بزرگ مرد اندیشه و فکر، همواره پیشگام مبارزه با فرهنگ استعمار و بیگانگان بود و در جبهههاى گوناگون همچون سردارى شجاع، رداى قدما را بر دوش انداخته و بىباکانه وارد صحنه مىگردید و آنچه را که تکلیف و فریضه بر خود مىدید، انجام مىداد و مردانه و استوار، مشکلات را بر خود و یارانش هموار مىنمود.
آیتاللّه مفتح در دوران خفقان و تیرگىهاى ستم، همچون یک طبیب اندیشه به شناخت دردها و دشوارىهاى موجود در جامعه پرداخته و با جدیت، تلاش، کوشش و فعالیتهاى خستگىناپذیر به درمان دردها و بیمارىهاى مزمن و مسرى مىپرداخت.
او احساس مىکرد براى متشکل ساختن و سازمان دهى امور طلاب و فضلا و تبادل نظر و تعاطى افکار در خصوص مسائل اسلامى با توجه به مقتضیات زمان و نیازهاى اجتماعى لازم است مجمعى بنیان نهاده شود تا از این طریق نویسندگان و محققان و مترجمان خوش ذوق و دوراندیش دست به کار شوند و توانائى و استعداد نویسندگى خود را بروز دهند و از سویى با تألیف آثار و ترجمه کتب مورد نیاز، جامعه تشنه را تغذیه فکرى و فرهنگى نمایند.
شهید دکتر مفتح معتقد بود که حوزه علمیه، این میراث پر بهاى انبیاء و اولیاء چراغ روشنگرى است که از دیرباز فرا راه عاشقان علم و طالبان تهذیب و تربیت و بزرگان علم و تقوا جویندگان معارف الهى پرتو افشانى کرده و در طول تاریخ علماى بزرگ و محققان عالىمقام و محدّثان و مفسّران و فلاسفه و اندیشمندان برجسته که از این مرکز برخاستهاند، هر یک مشعلدار علم و اندیشههاى اسلامى بوده و در سختترین شرایط زندگى، هرگز مسلمانان را تنها نگذاردهاند و همیشه در میان مردم و با مردم زندگى کردهاند. آنها در دو قلمرو فردى و اجتماعى فرهنگ و سیاست علم و اندیشه حماسه و مبارزه سلوک و عرفان پیشگام جامعه بودهاند و در برابر سپاه «جهل» و «ظلم» ایستاده و از حریم دین و حدود الهى و اصالت مذهب حمایت کردهاند. لذا مصمم شد تا طى جلساتى تشکیلات منسجم و منظمى را بنیان نهد، تا بتوانند پرتویى از فروغ اسلام را فرا روى جامعه قرار دهد و بر ضد ضلالت و ظلمت بپا خیزد.
شهید آیتاللّه مفتح در دهه 1340 ه.ش به منظور معرفى چهره اسلام ناب محمّدى، از طریق نشر کتب و رسائل اسلامى در موضوعات مختلف سیاسى، اجتماعى، تاریخى، اعتقادى، تشکیلاتى را تحت عنوان «جلسات علمى اسلام شناسى» راهاندازى نمود و به این شکل فعالیتهاى وسیعى را به منظور شناساندن چهره اصیل اسلام و فرهنگ اسلامى شروع کرد. اگر این مرکز از سوى ساواک تعطیل نمىشد، مسلما اکنون یکى از مهمترین مراکز علمى در جهان اسلام به شمار مىآمد.
در این مجمع، فضلاء و طلّاب علاقمند تحت نظارت و هدایت و مدیریت استاد شهید به تألیف و ترجمه کتبى در موضوعات مذکور مىپرداختند، و بدین گونه به بخشى از سؤالات مطروحه که در آن زمان، در گوشه اذهان جوانان بى جواب مانده بود، پاسخ داده و این خلاء علمى، اجتماعى، مذهبى، سیاسى، که از دیر زمان در حوزه مقدسه قم احساس مىگردید بدین سان مرتفع شد.
وجود جلسات این مجمع باعث گردید علاوه بر انتشار کتب مذکور، نویسندگان زیادى در همین جلسات تربیت شوند که بتوانند تا حدودى پاسخگوى نسل جوان آن روزگار باشند. خدمات و آثار این نویسندگان حتى پس از تعطیلى مجمع توسط ساواک، همچنان ادامه یافت. و این بزرگان توانستند تا سالیانى طولانى به روشنگرى و هدایت عموم مردم بپردازند. متأسفانه ساواک که به تأثیر عمیق و وسیع این مجمع و روشنگرى نسل جوان توسط گردانندگان آن پى برده بود، سریعا آن را تعطیل نمود، و جامعه اسلامى از خدمات مستقیم آن بى بهره ماند.
مسلما اگر این تشکیلات منسجم که با انگیزههاى قوى مذهبى، اعتقادى شکل گرفته بود استمرار مىیافت، ما امروز شاهد فعالیتهاى گسترده نه تنها در ایران بلکه در سطح جهان بودیم و تأثیرات عمیق آن در عالم اسلام، کاملاً محسوس بود.
از کتبى که این مجمع در فرصت بسیار کوتاه توانست به جامعه اسلامى عرضه نماید مىتوان از آثار زیر نام برد:
1ـ اسلام پیشرو نهضتها[7]
ساواک طى گزارشى پیرامون کتاب مزبور مىنویسد:
29 / 10 / 1345 گزارش: کتاب اسلام پیشرو نهضتها
منظور: محترما ساواک کرمان در مورد انتشار کتاب یاد شده فوق که داراى مطالب حاد و تحریک کنندهاى مىباشد نظریه این اداره کل را خواستار شده است.
اقدامات انجام شده: با توجه به اینکه سابقهاى از چاپ و انتشار کتاب مزبور به دست نیامده، یک جلد از آن از طریق ساواک تهران تهیه و مورد بررسى قرار گرفت. این کتاب که نوشته محمد مصطفوى کرمانى و غلامحسین حقانى تهرانى، و زیر نظر دکتر مفتح، در چاپخانه علمیه قم به چاپ رسیده، و در صفحه اول آن تحت عنوان اهداء کتاب چنین نوشته شده «به پایهگذاران و جانبازان نهضتهاى اصلاحى و ضد استعمارى به دانشجویان غیور به روشنفکران بیدار اهداء مىگردد»
همچنین در سایر صفحات کتاب مزبور مطالب تحریک کننده، برخلاف مصالح کشور به رشته تحریر درآمده که چند مورد آن ذیلاً به عرض مىرسد.
صفحه 10ـ لنین وقتى وضع فعلى دین داران را دید معتقد شد و گفت:
دین تریاک اجتماع است و به وسیله آن طبقات محروم، احساس درد و فقر و فشار نمىکنند و سد محکم در راه انقلاب و پیشرفت است. اما در مقابل لنین، فلاسفهاى هستند که مانند (نیچه) فیلسوف معروف مىگوید: دین وسیله انقلاب طبقه ضعیف است.
ما وقتى به تاریخ ادیان مراجعه کنیم، مطالب براى ما روشن و قطعى مىگردد که دین به معناى واقعى و بدون تحریف، همیشه سبب انقلابهاى اصلاحى و عظمت تودهها بوده است و طبقات مردم تحت رهبرى یک پیامبر قیام کردهاند.
صفحه 11: ما مىخواهیم طبقات ضعیف گرفتار را عزت بخشیم و به آنان فرمانروایى و حکومت داده و این آب و خاک را به دست آنها بسپاریم.
صفحه 12: دشمنان شکست خورده اسلام و مزدوران آنان که خود مىدانند، روح اسلام چگونه مردم غیور و شجاع بار مىآورد و عامل مهم پیشرفت و بیدارى مسلمانان است، سعى مىکنند که مسلمانان سرگرم ظواهر و گاهى موهومات نموده و آنان را از حقیقت اسلام باز دارند آنها اگر چه دشمن اسلامند، اما اسلام واقعى و نه ـ اسلامى که وسیله خفقان مردم و تریاک اجتماع است، و حتى در راه منافع جاه طلبى و استعمارگرى آنان استخدام مىشود، اسلام نیمه جان که در سایهاش استفاده کنند و از خطراتش مصون باشند.
نظریه: در صورت تصویب از طریق بخش 324 نسبت به جمع آورى و جلوگیرى از انتشار و چاپ کتاب مزبور اقدام شود.
2ـ با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط، تألیف: ابوالحسن الندوى، ترجمه مصطفى زمانى
3ـ شیعه و زمامداران خود سر، تألیف : محمد جواد مغنیه، ترجمه، مصطفى زمانى
4ـ دعا عامل پیشرفت یا رکود، تألیف: محمد مصطفوى کرمانى
5 ـ جهان بینى و جهان دارى على علیهالسلام، سید ابراهیم سید علوى
6ـ رهآوردهاى استعمار، مهدى طارمى
7ـ همسران رسول خدا صلىاللّه علیه و آله و سلم، عقیقى بخشایشى
8ـ زیارت، خرافه یا حقیقت، غلامحسین رحیمى اصفهانى
9ـ نظام کار و کارگر در اسلام، ترجمه و نگارش سید جعفر شیخالاسلامى
10ـ اسلام بر سر دو راهى، محمد اسد اطریشى، ترجمه علىاکبر حسینى، عقیقى بخشایشى
11ـ به سوى اسلام یا آئین کلیسا، ترجمه و نگارش مصطفى زمانى
12ـ ابراهیم بت شکن یا قهرمان توحید، مصطفى زمانى
13ـ مصاحبهاى درباره خرافه و نیرنگ، سید کاظم ارفع
آیتاللّه شهید مفتح بر تمامى کتب فوق مقدمه اى جامع نگاشته و در هر کدام به ابهام، اشکال... جامعه پاسخ مىداده و به روشنگرى و ارائه طریق در روش اسلام شناسى مبادرت مىورزید.
با تلاش و پیگیرىهاى منظم آیتاللّه مفتح، مجمع اسلامشناسى حدود 20 نویسنده متعهد، فعال و زبده را جذب و در یک گردهمایى با حضور جمعى از اساتید حوزه علمیه قم تصمیم گرفت. نشریهاى تحت عنوان «اسلام شناسى » عرضه نماید تا از این طریق هماهنگ با نیازمندیهاى اجتماعى گامى متناسب با مقتضیات اساسى و در خور توجه جامعه برداشته شود.
شهید مفتح در نظر داشت نشریه مذکور را پس از انتشار چند شماره، به صورت روزنامه منتشر نماید.
اما ساواک از این برنامه مطلع و به ایشان اجازه نداد حتى یک شماره از آن مجله را منتشر نماید.[8]
مرحوم حجتالاسلام زمانى درباره مجمع علمى اسلامشناسى مىنویسد:
«خوب به خاطر دارم، اوّلین کتابى که به نام مجمع علمى اسلامشناسى منتشر شد؛ کتاب «شیعه و زمامداران خودسر» اثر استاد محمد جواد مغنیه نویسنده معاصر لبنانى بود. این کتاب را پانزده روز، ترجمه کردم و در طول یک ماه به چاپ رسانیدم.
همراه انتشار کتاب، استاد شهید آیتاللّه مفتح به عنوان گرداننده یک مجمع زیرزمینى به سازمان امنیت احضار گردید و تحت فشار ساواک قرار گرفت.
اما سؤالها و تلفنها و احضارها، وى را از عنوان مطالب در مجمع و بحث و بررسى و ایجاد رشد فکرى باز نمىداشت.»
در گزارش دیگر ساواک در تاریخ 5 / 4 / 1345 پیرامون جلسات علمى اسلام شناسى آمده است:
«اخیرا به کرات مشاهده مىگردد از طرف (جلسات علمى اسلام شناسى) که زیر نظر دکتر محمد مفتح در شهرستان قم اداره مىگردد کتابهائى با عناوین مذهبى و در حقیقت در زمینههاى مخالفت با رژیم سلطنتى و هیئت حاکمه در چاپخانههاى آن شهرستان چاپ و منتشر مىگردد.
اینان نظرات انتقادى خود را به نحو مکارانهاى در لباس داستانهاى مذهبى با شدت هر چه تمامتر عنوان نموده و با این حربه زبان به انتقاد از روش دولت نسبت به جامعه مذهبى گشودهاند تا جائى که از تحریک و ترغیب خواننده به مبارزه با رژیم نیز کوتاهى نمىنمایند.
منجمله در کتاب (دنیا در خطر سقوط) ترجمه مصطفى زمانى صفحه 272ـ273 با حروف برجسته چنین نوشته شده است:
«اسلام آمده که رژیم استبداد و حکومت مطلقه شاهان خودسر را واژگون کند» و اضافه شده ... «کدام منطق اجازه مىدهد که پادشاهان و شاهزادگان با مال مردم مانند دیوانگان هر چه خواستند هوسبازى کنند ولى ملت بینوا براى رفع گرسنگى و پوشیدن بدن وسیلهاى نداشته باشند. «و باز نوشته شده» اگر تعبیر چراغ صحیح باشد چراغ سلطنت و حکومت فردى روغنش تمام شده و رو به خاموشى مىرود و امروز و فردا نابود خواهد شد.»
با بررسى کتب مؤسسه یاد شده که اکثرا بدون اخذ مجوز قانونى از مقامات ذى صلاح انتشار یافته معلوم گردیده، ناشرین و چاپخانههاى مباشر طبع با علم به عدم رعایت قانون، گستاخى را به حدى رسانیدهاند که نام چاپخانه و ناشر و مراکز پخش را روى جلد و صفحات اول و دوم کتاب به صراحت ذکر مىنمایند و همچنین استنباط مىگردد که سیاست مماشات نسبت به چاپ کتب آن مؤسسه متصدیان یاد شده را بى پروا نموده و با وجود آن این سازمان نسبت به جلوگیرى و جمع آورى کتب مورد بحث به موقع اقدام و مراتب را جهت اجراى قوانین موجود به وزارت فرهنگ و هنر و وزارت اطلاعات منعکس مىنماید متأسفانه نتیجه مطلوب حاصل نگردیده و آن مؤسسه نیز کماکان درصدد طبع و انتشار کتب جدید در همین زمینهها مىباشد.
نظریه: با عرض شرح فوق و اهمیت مفاد کتابهاى منتشره و با توجه به اینکه طول زمان عامل مناسبى در اشاعه مطالب اغوا کننده آنها مىباشد و در صورت تصویب اجازه فرمائید:
1ـ کلیه کتب مؤسسه یاد شده که تا کنون بررسى و انتشارش مصلحت نبوده راسا از طرف مأمورین ساواک جمع آورى گردد.
2ـ چاپخانههاى مباشر طبع کتب یاد شده بازرسى و در صورت وجود کتابهاى جدیدى در این زمینهها پیشگیرى لازم معمول گردد.
3ـ متصدیان چاپخانههاى مختلف به منظور اجراى مفاد ماده 83 آئین نامه تأسیس چاپخانهها که مقرر مىدارد (هیچیک از چاپخانهها مجاز نیستند در مورد کتاب و رسالات برحسب مورد بدون ارائه گواهى وزارت فرهنگ و هنر یا وزارت آموزش و پرورش اوراقى را به چاپ برسانند)احضار و تعهدى مبنى بر رعایت کامل آئین نامه مربوطه اخذ گردد.
4ـ از فعالیت چاپخانههائى که بدون داشتن پروانه از سازمان مبادرت به چاپ کتب یاد شده نمودهاند جلوگیرى گردد.
5ـ ناشرین و نویسندگان و مترجمین مؤسسه فوق الاشعار احضار و نسبت به مفاد و مطالب کتب مذکور توسط بخش 302 بازپرسى و برابر مقررات با آنان رفتار گردد.
مراتب جهت صدور اوامر مقتضى باستحضار مىرسد.
اما شهید مفتح و یارانش با قدرت و دقت به کار خود ادامه دادند و آنگاه که ساواک کار را بکلى تعطیل نمود، برنامهاى دیگر را آغاز کردند.
حضور فعال در عرصه سیاست و مبارزه
همان طور که در قسمتهاى قبل ذکر گردید؛ با آغاز نهضت امام خمینى از ابتداى دهه 1340 شهید دکتر مفتح همچون دیگر شخصیتهاى برجسته و شاگردان امام خمینى در صحنه سیاست حضورى فعال یافتند. ایشان در سال 1342 با مرحوم آیتاللّه حاج آقا روحاللّه کمالوند ارتباط داشته و همچنین در جریان محرم همان سال در آبادان بیش از همه، در مبارزه علیه رژیم شاه پیشقدم بود. از نظر منبر هم بیانى گرم و رسا و پرحرارت و جالب داشت.
در مسائل سیاسى بىپرده وارد مىشد، و با مردم صحبت مىکرد. در روزهاى تاسوعا، و عاشورا آنچنان با حرارت صحبت مىکرد که ساواک مانع از ادامه مجلس ایشان مىشد.[9]
در جریان «جمعیت مؤتلفه » از اعضاى روحانى و فکرى تشکیلات به شمار مىرفت. اعضاى هیأت جمعیت مؤتلفه آقایان : شهید مطهرى، شهید مفتح، شهید بهشتى، آیتاللّه حاج شیخ عبدالرحیم ربانى شیرازى، شهید دکتر محمد جواد باهنر... بودند.[10]
پس از تبعید حضرت امام به عراق، چهرههاى برجسته مبارزه و فکر حضرات آیات : شهید مطهرى، شهید بهشتى، شهید مفتح، حضرت آیتاللّه خامنهاى، حجتالاسلام هاشمى رفسنجانى و.... بودند. پس از تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى، آیتاللّه مفتح از جمله روحانیونى بود که در منبرها به افشاگرى مىپرداخت و در شهرهاى آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول... سعى در افشاى ماهیت ضد اسلامى رژیم داشت.
به علّت فعالیتهاى مستمر و پیگیر آیتاللّه مفتح و نقش والاى وى در بیدارى مسلمین و محبوبیت بى نظیر آیتاللّه مفتح در بین جوانان و فرهنگیان ایشان را به استان خوزستان ممنوعالورود اعلام کردند و بار دیگر ایشان را در شرایط سختى قرار دادند تا اینکه در سال 1347 آیتاللّه مفتح را از آموزش و پرورش قم اخراج کردند و ایشان را به نواحى بد آب و هواى جنوب ایران تبعید کردند.
پس از انقضاى مدت تبعید شهید مفتح مانع حضور وى در شهرستان قم گردیده در سال 1349 مجبور به اقامت در تهران گردید.
فکور ژرف اندیش و یار دیرین ایشان، مرحوم شهید مظلوم دکتر بهشتى از این دوران این گونه یاد مىکند:
«مرحوم دکتر مفتح یک طالب علم جدى و سخت کوش و یک مدرس موفق بودند و از سال 1341 که مبارزات اجتماعى و اسلامى امت قهرمان ما به رهبرى امام و شرکت فعال و سازنده روحانیت اوج گرفت و نقطه عطفى پیدا کرد، ایشان در مبارزات شرکت داشتند. در خوزستان و در شهرهاى مختلف سخنرانىهاى مهیجى داشتند.»[11]
حضور دکتر مفتح در تهران نقطه عطف و نقطه آغازین دیگرى در زندگى وى به شمار مىآید. حضور وى در تهران باعث گردید از یک طرف با شخصیتهاى علمى و اندیشمندان اسلامى و از طرف دیگر با دانشجویان ارتباط نزدیک ترى پیدا نماید و آمال و اندیشههاى خود را در کنار همفکران خود محقق سازد.
در همین سال به دعوت دانشکده الهیات در این دانشکده مشغول به تدریس گردید، و همزمان به دعوت «انجمن اسلامى دانشگاه تهران» به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه همت گمارد و جهاد اسلامى را از سنگر دانشگاه با اخلاص تمام همان گونه که معتقد بود ادامه داد.[12]
آیتاللّه مفتح، دریایى مواج و چراغى فروزنده بود و فروزش این چراغ در دانشگاه فروغ بیشترى یافت تا باعث گردید تدریس وى در جمع دانشجویان و سخنرانىهاى وى در کانونهاى دانشجویى آتش نهضت اسلامى را افروخته نماید.
رژیم شاه با محدود کردن مرحوم مفتح تصور مىکرد مىتواند اندیشه ایشان را نیز در قالب و خاستگاه خود درآورد و امکان مبارزه علیه رژیم را از ایشان سلب نماید، اما نمىدانست که اندیشه و تفکر را در محبس نمىتوان نگاه داشت.
حضور مرحوم آیتاللّه مفتح در تهران، خاصّه در محیط دانشگاه موجى را ایجاد کرد که یکى از اثرات پایدار آن پیوند میان روحانیت مقتدر شیعه و دانشجویان حقیقت طلب بود.
موج حرکت و انقلاب بر مدار اندیشه و تفکر اسلام ناب محمدى که مرحوم مفتح و علامه شهید مرتضى مطهرى در دانشگاه ایجاد کردند، باعث گردید نسل جوان گمشدههاى خود را در محفلهاى نورانى و گرم و صمیمى استاد شهید بیابند. از این رو جلسات سخنرانى مرحوم مفتح هر روز فشرده تر و پرجمعیتتر مىگردید، و استقبال جوانان از این مجالس به حدى بود که در ابتدا هیچکس تصوّر آن را هم نمى کرد. لذا آیتاللّه مفتح از این فرصت کمال استفاده را کرده و مبانى اسلامى را به نحو جامعتر و کاملتر مورد تحلیل و بررسى قرار مىداد. وى معتقد بود: «در یک حرکت، در یک نهضت حتما ایدئولوژى لازم است و باید باشد.»[13]
و معتقد بود که این ایدئولوژى حتما باید بر مبناى قوى و نیرومند فرهنگ غنى اسلامى باشد. لذا مىفرمود: «انقلاب، اسلامى، جمهورى، اسلامى، قوانین، اسلامى. حکومت و خلاصه مدار و معیار حرکت ما همه بر محور اسلام است.»[14]
لذا جوانان را به سلاح نیرومند عقیده اسلامى مجهز نمود و چنین بود که زمینه بسیار ارزشمندى براى انقلاب اسلامى در نسل جوان پدید آورد. پیروزى انقلاب اسلامى را مرهون عمل به احکام متعالیه اسلامى مىدانست. مرد اندیشه و مبارزه مرحوم آیتاللّه مفتح که حضور اجبارى وى در تهران، برکت دیگر و توفیق دیگرى در زندگى او بود باعث گردیده بود سنگر دانشگاه و سنگر مسجد را براى این مهم انتخاب کند. او که از هر فرصتى کمال استفاده را مىبرد، هرگز اجازه نداد یک دقیقه از عمرش هدر رود، و گوهر ارزنده زندگىاش بىفایده بگذرد، بلکه حظّ وافر و بهره فراوان از آن گرفت. از این رو، با حضور بیشتر در مساجد، همانگونه که از زمان آغازین ظهور اسلام، پایگاه مبارزه و رشد و تعالى اسلام بوده ؛ مسجد را پایگاه مبارزه خود قرار داد.
وى در مورد انتخاب مسجد به عنوان پایگاه مبارزه چنین بیان مىدارد:
«این انقلاب، از مراکز روحانى شروع، و در پایگاههاى مساجد تقویت و به وسیله ملت مسلمان پاینده شد.»...[15]
«...نجات ما، انقلاب ما در اثر اسلام بود و در ادامهاش و رسیدنش به پیروزى کامل باید در لواى اسلام باشد.»[16]
آیتاللّه مفتح، پس از مسجد دانشگاه به پیشنهاد برخى از بزرگان، در مسجد الجواد تهران حضور یافت، و این مسجد را مرکز فعالیتهاى علمى و مبارزاتى خود قرار داد. وى با همکارى استاد شهید علامه مرتضى مطهرى(ره) و شهید مظلوم آیتاللّه دکتر بهشتى، شهید حجتالاسلام دکتر محمد جواد باهنر و دیگر دوستان کلاسهاى متعددى در این مسجد منعقد نمود.
شهید مفتح در این کلاسها، مباحث اسلامى را با طرحى نوین و شکلى جدید مطرح نمود که مورد استقبال جوانان قرار گرفت.
کلاسهاى اسلام شناسى بخصوص کلاس تفسیر قرآن که توسط آیتاللّه مفتح به طور عالمانه و محققانهاى تدریس مىگردید، یکى از مباحث بسیار جذاب و قابل استفاده براى جوانان و دیگر اقشار جامعه بود.
وجود این کلاسها و محیط شورانگیز و ساختمان جدید، سالن کتابخانه مسجد در محیط طاغوت زده آن روزگار، باعث گردید، این محل به محفل گرمى براى مباحثات علمى و پایگاهى براى مبارزه با رژیم ستم شاهى تبدیل گردد.
مسجد جاوید
فعالیت دکتر مفتح پس از بسته شدن مسجد الجواد در سال 1352 در مسجد جاوید آغاز گردید که علاوه بر امامت مسجد برنامههاى مختلفى داشت از جمله تشکیل کلاسهاى عقاید، دعوت از خطباء و وعاظ بزرگ، تشکیل کتابخانه، کلاسهاى اسلامشناسى، جامعه شناسى، تاریخ ادیان، اقتصاد، فلسفه، تفسیر قرآن، نهجالبلاغه، که در سطح وسیعى تشکیل گردیده بود. مورد استقبال طبقات مختلف قرار گرفته و این مسجد را به پایگاه علمى و مبارزاتى علیه رژیم منحوس مبدل ساخت. فعالیتهاى گسترده و استقبال فراوان مردم و تربیت نسل جوان در این مسجد باعث شد ساواک در روز سوم آذرماه 53 پس از سخنرانى حضرت آیتاللّه خامنهاى (مقام معظم رهبرى) به مسجد هجوم آورده و حضرت آیتاللّه خامنهاى و آیتاللّه مفتح را دستگیر و ایشان را به زندان افکندند و مسجد را نیز تعطیل کردند.
شهید رجائى در خاطرات خود مىگوید:
«آن سال که من زندان کمیته را مىگذراندم (سال 1353 که مقام معظم رهبرى و شهید مفتح در زندان بودند) واقعا جهنمى بود. در تمام کمیته شبها تا صبح فریاد آه و ناله بود. صبح هم تا شب همین طور آن آیه « ثم لایموت فیها و لا یحیى» تصدیق مىشد. افرادى که آنجا بودند نه مرده بودند و نه زنده براى اینکه آنها را اینقدر مىزدند تا دم مرگ و باز دو مرتبه مىزدند و مقدارى رسیدگى مىکردند تا حال شخص نسبتا بهبود مىیافت و دو مرتبه همان برنامه اجرا مىشد. در کمیته انواع شکنجهها را مىدادند.»[17]
مرحوم آیتاللّه بهشتى از مبارزات و حضور فعال شهید مفتح در مسجد جاوید، چنین مىگوید:
«مرحوم دکتر مفتح قبلاً در مسجد تازه ساز دیگرى به نام مسجد جاوید اقامه جماعت مىکردند و آنجا جلسات مفید و مؤثرى را برپا مىکردند. اینها به دنبال تعطیل حسینیه ارشاد براى مشتاقان فرصت مناسبى را بوجود مىآوردند که دور هم جمع شوند و به سخنرانىهاى سازنده اسلامى گوش دهند.
چند وقتى که ایشان در مسجد جاوید فعالیت مىکردند، دستگاه ساواک رژیم جلوى ایشان را گرفت و دستگیر کرد ایشان را و بعد ایشان، مدتى دیگر از اقامه نماز جماعت محروم بودند.»[18]
همسر شهید مفتح از انتقال آیتاللّه مفتح به تهران و حضور در دانشگاه و مسجد جاوید چنین یاد مىکند:
«با انتقال ایشان به تهران و قبول مسئولیت استادى در دانشکده الهیات با همکارى استاد شهید مرتضى مطهرى دست به ایجاد تحول فکرى و شناساندن اسلام و تشیع راستین به طبقه دانشگاهى و تحصیل کرده زدند و مبارزات خویش را در دانشگاه و مسجد جاوید که به صورت مرکزى براى تجمع جوانان مسلمان و مبارز درآمده بود ادامه دادند که منجر به دستگیرى ایشان در سال 53 و تعطیل شدن مسجد جاوید گردید.»[19]
مسجد قبا
در نزدیکى حسینیه ارشاد، مسجدى به تازگى بنا شده بود که در موقعیت بسیار مناسبى قرار داشت و شهید مفتح پس از آزادى از زندان در سال 1354 اقامه نماز جماعت این مسجد را به عهده داشت و در جلسهاى با حضور مرحوم آیتاللّه طالقانى و استاد شهید علامه مطهرى این مسجد را قبا نام نهادند.
از آنجا که آیتاللّه مفتح که همواره در تلاش و تکاپو بودند و هر جا که حضور مىیافت، همه را تحت تأثیر قرار مىداد؛ با آزادى از زندان با روحیه بسیار عالى به فعالیتهاى خود ادامه داد و این بار نیز این مسجد را سنگرى براى مقابله با تهاجم بیگانگان و پایگاه مبارزات برعلیه استبداد ستم شاهى قرار داد.
او خود را وقف خدمت به اسلام کرده بود و زندان رفتن، شکنجه دیدن و محرومیتها، در روحیه خلل ناپذیر او هیچ تأثیرى نداشت. او معتقد بود:
«شهداى ما به خاطر اسلام است. مبارزات ما به خاطر اسلام است. زندان رفتنها، شکنجه دیدنها، محرومیتها و... به خاطر این است که اشخاصى هستیم متعلق به اسلام.»[20]
وى با عزمى استوار در مسجد قبا حضور یافت و هسته مبارزاتى دیگرى تشکیل داد و بدین ترتیب دوباره پایگاهى دیگر براى پیشبرد اهداف نهضت اسلامى پا گرفت و فعالیتهاى علمى، فرهنگى، مبارزاتى ادامه یافت. در آنجا مبارزان اسلام گرد هم مىآمدند و تا هم از جهات روحى و معنوى و علمى مقدمات رشد و تعالى خود را فراهم آوردند و هم اینکه برنامههاى مبارزاتى خود را تقویت بخشند.
و بدین سان مسجد قبا یکى از بزرگترین مراکز انقلابى تهران شناخته شد و نقش فراوانى در اوج گیرى انقلاب اسلامى مردم ایران ایفاء نمود.
آیتاللّه مفتح در این مسجد به صورت علنى و همگانى به وجود رهبرى حضرت امام خمینى در نظام اسلامى و حرکت انقلاب اسلامى تأکید مىنمود. وى مىفرمود:
«براى انقلاب در جامعه ارکانى نیاز است: اول = رهبرى آگاه، بیدار، هوشیار، و آسمانى؛ دوم زمینه نهضت و انقلاب»[21]
درباره موقعیت مسجد قبا و جایگاه این مسجد در انقلاب اسلامى و نقش مرحوم آیتاللّه مفتح در شکلگیرى نیروهاى مسلمان از زبان شهید آیتاللّه دکتر بهشتى مىخوانیم:
«مسجد قبا، مسجدى بود تازه ساز.... قرار بود یک امام فعال و پرجوش در آنجا به اقامت نماز مشغول شود و برادرمان مرحوم شهید محمد مفتح براى این کار انتخاب شدند. انصافا ایشان در آنجا فعالیت گسترده، زنده و پرجوش و خروش را به وجود آوردند و در رمضان دو سال قبل بود که جلسات پرشکوهى برگزار مىشد سخنرانىهاى مختلف که پیرامون مسائل مبارزاتى صحبت مىکردند، در آن شبها مسجد قبا و خیابانهاى اطراف آن، جلوه تجمع گسترده مبارزان اسلام بود.»[22]
برنامهریزیهاى مسجد در زمینههاى مختلف، تأسیس صندوق قرضالحسنه، تأسیس کتابخانه، سالن سخنرانى، کلاسهاى تاریخ، تفسیر، معارف و مرکز فعالیتهاى جدید اسلامى شد. این بار مسجد قبا همچون مسجدى که در صدر اسلام در مدینه بنا گردید محراب و میعادگاه تشنگان حق و حقیقت، و مرکزى براى نشر اسلام ناب محمّدى و نهضت اسلامى امام خمینى گردید. دعوت از شخصیتهاى برجسته سیاسى انقلابى....و از سوى دیگر ارتباط با محققان جهان اسلام توانست موقعیت ویژهاى براى مسجد به وجود آورد.
آیتاللّه مفتح در سفرى که به مصر داشت ضمن بازدید از دانشگاه الازهر از دو شخصیت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامى دانشگاه الازهر دعوت کرد که به ایران آمده، در سالگرد تأسیس صندوق قرضالحسنه مسجد قبا سخنرانى نمایند. اما پس از بازگشت ایشان از سفر، ساواک از اجراى آن برنامه جلوگیرى کردند. آیتاللّه مفتح در ضمن یکى از سخنرانىهاى خود به این موضوع اشاره دارد:
«ما به ایران آمدیم و در صدد مقدمات برگزارى مجلس مىشویم شما لیست سیاه (!) را نگاه کنید فکر نمىکنم که اسم این سخنرانها که ما دعوت کردیم در لیست سیاه شما باشند... گفتند بعدا به شما خبر مىدهیم ده روز بعد به من تلفن زدند که نه آقا، ما با مقامات بالاتر تماس گرفتیم. این دو نفر نبودند و اضافه کردند اما من بعد از فلانى خواهش مىکنیم که دیگر در این کارها دخالت نکند. این از وظایف اوقاف است، اگر بخواهد یک شخصیت دینى و مذهبى از کشورى به اینجا بیاید باید سازمان اوقاف دعوت کند نه مسجد قبا.... ملاحظه مىکنید که تمام بدبختىهاى ما در نتیجه استبداد بوده است. امیدوارم انشاءاللّه وضع اجتماعى ما دگرگون شود و بعد از پیروزى انقلاب بتوانیم مبلغین مجهز به دنیاى امروز گسیل بداریم و بفرستیم تا منطق زیبا و شیواى اسلام و تشیع را براى جهان ثابت کنیم.»[23]
ساواک در بولتن نوبهاى خود پیرامون مسجد قبا مىنویسد:
«اطلاعات رسیده حاکى بود که مسجد قبا که در خیابان شهرزاد، کورش کبیر و در حوالى حسینیه ارشاد تهران واقع شده، به صورت پایگاه اجتماعى افراد مذهبى دانشجویان متعصب درآمده و دو نفر از وعاظ به اسم محمد باقر راستگو و محمّد باقر فرزانه در جلسات و منبرهاى مذهبى مسجد مذکور مطالب تحریکآمیز و خلاف مصالح مملکتى در بالاى منبر اظهار مىدارند. چون اظهارات آنان موجب تأثیرپذیرى متعصبین و سوق دادن آنها به سمت فعالیت به نفع گروههاى برانداز مذهبى مىگردید. اقدامات لازم براى جلوگیرى از سخنرانى و همچنین دستگیرى آنان به عمل آمد و دو نفر واعظ مذکور در شهرهاى تهران و مشهد دستگیر و به مسئولین مسجد مذکور نیز شدیدا تذکر داده شد.»[24]
در همین سالها یک کشیش معروف آمریکایى که از گروه مسیحیان ضد جنگ ویتنام بود، براى بررسى وضع ایران و تماس با مخالفان رژیم به تهران آمد. این شخص با بسیارى از رجال سیاسى مذهبى داخل کشور تماس گرفت و با آنها مصاحبه و صحبت کرد. از جمله مصاحبهاى با آیتاللّه دکتر محمد مفتح در کتابخانه مسجد قبا انجام داد، که در آن اوضاع تیره و تار و توأم با اختناقى که ساواک پدید آورده بود بسیار شجاعانه و با صراحت بیان گردید.[25]
ایشان قاطعانه و به دور از هر گونه هراس، در این مصاحبه موقعیت خفقان آور و تبهکارى رژیم شاه را تشریح کرد و نظرات خود و روحانیت را مطرح نمود و نفرت جامعه را از رژیم وابسته بیان کرد.
مقارن با رمضان 1356 رژیم پهلوى، سیاست خفقان خود را در اثر جو بینالمللى و از سوى دیگر بیدارى و هشیارى ملت، بالاخص حضور نسل جوان در صحنه سیاست به فضاى باز سیاسى تبدیل نمود. این تغییر سیاست چیزى جز یک فریب از سوى سیاستمداران آمریکایى و مستشاران سازمان «سیا» نبود.اما با رهبرى پیامبرگونه حضرت امام خمینى قدس سره از موقعیت بوجود آمده حداکثر استفاده را نمود روحانیت را براى سرنگون کردن رژیم، مجهز و مصمم نمود. به نسل جوان رهنمودهاى انقلابى ارائه داد. مکتب اسلام و عمل به فرامین را به عنوان تنها راه نجات مملکت مطرح کرد. روحانیت خط امام به اتمام قوا به میدان آمد. از تبعید، زندان، شکنجه نهراسید. و مساجد، محیطهاى علمى و فرهنگى را تبدیل به میدان مبارزه نمودند. از جمله آیتاللّه دکتر مفتح با استفاده از سیاست و ضعف رژیم مسجد قبا را به عنوان یک پایگاه قوى در پایتخت قرار داد. آیتاللّه مفتح در یکى از سخنرانىهاى خود فرمود:
«این ملت بپا خاسته آگاه ما، دیگر فریب نمىخورد، و دنیا به روح نهضت، به واقعیت نهضت اسلامى ملت ایران پى برده است.»[26]
ایشان در مسجد خود اقدام به تشکیل جلساتى نمود که براى اولین بار در تاریخ معاصر ایران با حضور جمعیتى بیش از 30 هزار نفر برگزار مىشد. مردم براى استماع سخنرانیهاى گویندگان آنچنان شور و شوق نشان مىدادند که خیابانهاى اطراف مسجد پر از جمعیت مىشد. انتشار و پخش اعلامیههاى حضرت امام خمینى علیه رژیم، کتابهاى ممنوعه، پیامها و اطلاعیههاى شخصیتها به حرکت اسلامى عمق و وسعت بیشترى مىبخشید. شهید مفتح با توجه به اقبال مردم برنامهها را افزایش مىداد و مردم را به حرکت اسلامى و مبانى حرکت و انقلاب اسلامى بیشتر آگاه مىکرد و ایشان را به هوشیارى و بیدارى ترغیب مىنمود و مىفرمود:
«ما یک منطق داریم و آن منطق، منطق اسلامى و حرکت، حرکت اسلامى است. اینجا مرحله حساس حرکت است و خیلى ظریف است و خیلى هوشیارى مىخواهد.»
ساواک در گزارش 13 / 6 / 56 خود به ابعاد قضیه اشاره مىکند. در رابطه با تحریم جشنهاى نیمه شعبان در سال 1356 از سوى امام خمینى بیانیهاى صادر مىگردد و شهید مفتح در اجراى فرمان امام تمام سعى خود را مىنماید و همچون دیگر عالمان و وعاظ مبارز مردم را نسبت به حوادث هوشیار مىنمایند. ایشان در یکى از سخنرانىهایش اعلام مىدارد:
«الان من مىبینم بعد از نماز عشاء مردم، جوانان عزیز با چه ازدحامى وارد مسجد مىشوند. در این فضاى فشرده و گرم، عرق ریزان به این شکل که ملاحظه مىکنید، بر بالاى در و دیوار ایستادهاند خیابان نیز مملو از جمعیت است. کتابخانه مسجد پر است تا جایى که قدرت داشتیم بلندگو گذاشتیم و جمعیت ایستادهاند !چرا؟ با اینکه نه در روزنامهها اعلام کردیم و نه مىتوانستیم اعلام کنیم. اما این مردم به این جهت که بیایند سخنى بشنوند در اینجا جمع شدهاند، اینها را خوب مطالعه کنید، جامعه را بشناسید، خواستههاى مردم، مذهب مردم براى این مردم مقدس است و پرارزش، خوشبختانه این حرکت اسلامى منحصر به ایران نیست، تا جائى که ما اطلاع داریم در حال حاضر در دنیاى اسلام یک جنبش اسلامى بوجود آمده است...»[27]
مسجد قبا در سال 1357
همان طور که ذکر گردید آیتاللّه مفتح در سال 1357 مبارزات خود را گسترش بیشترى داد و مسجد را به عنوان بزرگترین سنگر مبارزاتى درآورد. در گزارش ساواک پیرامون مسجد قبا آمده است:
«روز 6 / 6 / 1357 شیخ محمد مفتح پیشنماز مسجد قبا ضمن یک گفتگوى دوستانه با یکى از دوستانش اظهار داشت این شریف امامى کسى است که جواز مشروبفروشىها را امضاء مىکرد! چطور شد که گربه زاهد شده است؟ در خاتمه گفته است فریب این برنامهها را نخورید منتظر امریه مرجع خودمان از نجف اشرف هستیم.»
در سند دیگرى درباره مسجد قبا آمده است:
«ساعت 10 روز 13 / 6 / 1357 سخنرانى دکتر مفتح خاتمه یافت و جمعیت در ساعت 1010 که تعداد آنها 13 الى 14 هزار نفر مىشد و نامبرده در سخنرانى خود اظهار داشت ما هیچ کس را به عنوان سخنگوى روحانیون قبول نداریم به جز آقاى خمینى و این خواسته را به خبرنگاران خارجى گفتیم و از مردم دعوت نمود روز پنجشنبه (16 / 6 / 57) را به عنوان همدردى با شهدا تمام مغازهها و بازارها را تعطیل نمایند و در خاتمه ضمن انتقاد از دولت و حکومت، مردم را به نظم و آرامش دعوت کرد و گفت : اکنون برنامهاى نداریم. به خانههاى خود برگردید.»
رمضان سال 1357 بعد از قیام پرشور و خونین مردم در شهرهاى قم، تبریز و یزد... بر درجه آگاهى و هوشیارى و همچنین سلحشورى مردم اضافه گشته بود و در مقابل، رژیم بسیار وامانده تر مشاهده مىشد. از اولین شب ماه رمضان 57 در خیابانهاى اطراف مسجد قبا جمعیتى بزرگ براى استماع سخنرانى و استفاده از برنامههاى انقلابى جمع شده بودند.
مسجد قبا در آن شبها مرکز افشاى توطئههاى رژیم تا دندان مسلح و متجاوز شاه بود. تعویض کابینهها و روى کار آمدن مهرههاى ماسونى و وابسته یکى پس از دیگرى، به میدان آمدن جعفر شریف امامى نخست وزیر و رئیس و استاد اعظم لژ فراماسونرى به عنوان مدافع روحانیت ! و مذهب! تبدیل تاریخ شاهنشاهى به هجرى شمسى نمى توانست مردم هشیار و انقلابى را فریب دهد. جنایات عظیم رژیم در حادثه دردناک سینما رکس آبادان و افشاگرى شهید محراب آیتاللّه صدوقى، تلاش شهید آیتاللّه مفتح پس از وقوع آن فاجعه دلخراش حضور خطیبان و وعاظ آگاه و انقلابى در مساجد، بالاخص مسجد قبا حضور مردم مشتاق و تشنه حتى قبل از افطار به مسجد قبا مىآمدند تا براى نشستن جایى داشته باشند. افطارى را در مسجد مىخوردند و ساعتها منتظر شروع برنامهها مىشدند و این در حالى بود که خیابانهاى اطراف توسط پلیس و ارتش زور مدار شاه محاصره شده بود. اما قدرت ایمان، عشق به اسلام، اطاعت از ولایت بالاترین قدرتى بود که دشمن نمىتوانست درک نماید.
آیتاللّه مفتح در این یک ماه مسجد را مقر فعالیت انقلابیون نموده بود و توانست تا شب عید فطر پذیراى جمعیت چند ده هزار نفرى باشد.
نماز عید فطر در قیطریه
حجتالاسلام حاج شیخ هادى غفارى مىنویسد:
«مرحوم آقاى مفتح، شب سىام رمضان به من گفت: آقاى غفارى فردا، نماز عید فطر چه کار مىکنى؟
گفتم: من توى مسجد اعلام کردهام که همه دوستان براى نماز عید فطر به مسجد شما بیایند مىخواهیم نماز عید فطر را آنجا بخوانیم.»
در آن سال به طور عمده در دو سه جا نماز خوانده مىشد، حال آن که قبلاً هر کس در مسجد خودش نماز مىخواند. جهتگیرى عمده و اصلى در نماز عید فطر وقتى متجلى شد که به امامت شهید بزرگوار آیتاللّه دکتر مفتح برگزار گردید.
ما براى شرکت در این مراسم پلاکاردهاى زیادى نوشتیم. جمعیت وقتى براى نماز مىآمد در دستشان پلاکاردهایى با این عنوان « ما خواهان تشکیل حکومت اسلامى هستیم » فراوان دیده مىشد. در آن موقع عرض خیابان قیطریه باز نبود و جمعیت به صورت فشرده در این خیابان تجمع کرده بودند. شهید آیتاللّه مفتح پیشاپیش جمعیتى که اول صبح منزل ایشان رفته بودند با پاى پیاده به سمت محل برگزارى نماز راهپیمایى کردند.
قبل از نماز سفارشهاى زیادى براى حفظ نظم به مردم شد و آنها صفهاى بسیار منظمى را تشکیل دادند. نماز، به امامت شهید مفتح اقامه و با دو خطبه مرحوم مفتح پایان یافت. بعد شهید باهنر صحبت کرد. صحبتهاى ایشان مفصل بود، البته خیلى تند بود و بر سر تشکیل حکومت اسلامى و مبارزه با مفاسد اجتماعى و حکومتهاى موجود صحبت کرد.
در این نماز که با حضور جمعیتى بالغ بر پنجاه هزار نفر (که تا آن تاریخ برگزارى نماز با این جمعیت بىسابقه بود) تشکیل شده بود، شخصیتهایى نظیر مرحوم آیتاللّه ربانى املشى، شهید دکتر باهنر، شهید رجائى، حجتالاسلام والمسلمین کروبى،و ... شرکت داشتند. پس از اتمام برنامه، اولین راهپیمایى در تهران آغاز شد، جمعیت با شعارهایى در حمایت از رهبرى حضرت امام خمینى و سرنگونى رژیم شاه به راهپیمایى پرداخته، نماز ظهر و عصر را به امامت شهید مفتح در پیچ شمیران (تقاطع خیابان شریعتى و انقلاب)برگزار کردند.
همگام با شیعیان لبنان
شهید مفتح دیدى وسیع داشت، او اسلام را با تمام ابعادش شناخته و درصد تحقق آن بود. وى نه تنها به ایران بلکه به جهان اسلام و کلیه مسلمانان در مقابل دشمنان اسلامى مىاندیشید.
همزمان با اوجگیرى فعالیتهاى مسجد قبا، هنگامى که در جریان جنگهاى داخلى لبنان، رژیم اشغالگر قدس با همکارى رژیمهاى وابسته منطقه...که براى سرکوبى شیعیان بپاخاسته لبنان و فلسطینىهاى مسلمان مقیم لبنان دست به اقدام زده بود، استاد مفتح اقدام به جمع آورى کمک براى جنگ زدگان لبنان نموده وى با سفر به لبنان و بررسى وضعیت شیعیان آن دیار به این نتیجه رسید که مهمترین علت عقب ماندگى شیعیان لبنان عقب ماندگى فرهنگى است. و با توجه به آنکه مراجع تقلید دیگر شیعه نسبت به امور نظیر درمان و بیمارستان و... براى شیعیان اقدام نموده بودند، شهید مفتح دست به انجام امور فرهنگى براى شیعیان لبنان زد و براى این کار دو برنامه کوتاه مدت و دراز مدت طراحى نمود.
اولین برنامه کوتاه مدت وى شامل تأمین مخارج تحصیلى کودکان شهداى لبنان بود و در این راه نیز موفق گردید مخارج پوشاک و غذاى عده زیادى از بازماندگان شیعیان جنگ زده را تأمین نموده و راهى مدارس نماید.
از سوى دیگر و در راستاى برنامه بلند مدت با همکارى امام موسى صدر رهبر شیعیان لبنان و رئیس مجلس اعلاء شیعیان (که از همدرسان شهید مفتح در حوزه علمیه قم بودند) براى ایجاد مجتمع آموزشى شیعیان اعلانات جمعآورى شده را به تهیه و خرید زمینى مناسب براى ایجاد آن مراکز اختصاص داد.
دکتر مفتح همواره درصدد آن بود که در اوّلین فرصت با استفاده از امکانات دولت جمهورى اسلامى این مهم را به پایان برساند، که با شهادت ایشان موضوع همچنان بلا اقدام مانده است و امید است که دیگران راه را ادامه داده و به تربیت علماء دین و دانشمندان علوم جدید در زمینههاى دانشگاهى پرداخته و لبنان داراى افراد فراوانى از نیروهاى متخصص و متعهد گردد. در مورد وضعیت لبنان و اشغال قدس ایشان معتقد بود:
«در شناسایى اسرائیل هم غرب کمک کرد هم شرق؛ دولتهاى شرقى و غربى هر دو اسرائیل را به رسمیت شناختند تا پایگاهى در داخل کشورهاى اسلامى داشته باشند. براى اینکه مسلمانان نتوانند قد علم کنند حال مىخواهند اسرائیل دومى در جهان اسلام به وجود آورند شما خیال مىکنید براى چه سر و صداى لبنان نمىخوابد؟
براى تجزیه لبنان است مىخواهند لبنان را به دو قسمت کنند یک قسمت مسیحى یک قسمت مسلمان (چه) خوابهائى که براى مسلمین دیدهاند و از قبل هم نقشه کشیدهاند.»[28]
مسائل جهان اسلام و خصوصا مسأله قدس براى ایشان آنچنان مهم بود که در اولین راهپیمائى روز قدس در سال 1358 قطعنامه سراسرى راهپیمائى توسط این عالم فاضل نگاشته شده ایشان در بخشى از قطعنامه اعلام نمود:
«انقلاب اسلامى ما به رهبرى امام خمینى اصالت خویش را با بالندگى و تحرک پرشکوه به اثبات مىرساند.
فرمان رهبر انقلاب بر برگزارى روز قدس که تجلىگاه همبستگى مسلمانان و همه آزادى خواهان جهان گردید گواهى روشن بر رشد و نقش گسترش رهبر ماست و مشتى محکم بر دهان استعمارگران شرق و غرب و صهیونیسم بینالملل و امیدى است براى همه مستضعفان و محرومان جهان.
اکنون در این مراسم پرشکوه به امید آن روز که نماز جمعه را به امامت امام خمینى در بیتالمقدس برگزار کنیم.»[29]
سازماندهى و شکل دهى مبارزات مردم
آیتاللّه مفتح در سازماندهى و شکلدهى به مبارزات مردم نقش تعیین کنندهاى داشت. پس از نماز عید فطر سال 57 (که در روز دوشنبه 13 / 6 / 57 به امامت ایشان برگزار گردید) بیش از پنجاه هزار نفر از مردم مسلمان و مؤمن تهران در زیر برق سلاحها و تانکها و سربازان تا دندان مسلح از قیطریه راهپیمایى بزرگى را آغاز نمودند. در همان راهپیمایى با توجه به اعلام شهید مفتح مبنى بر تعطیلى عمومى در روز پنجشنبه 16 شهریور در اعتراض به اقدامات رژیم پهلوى در به شهادت رساندن مردم مسلمان در ماه مبارک رمضان در شهرهاى مختلف کشور، مردم قرار تجمع در قیطریه در ساعت 8 گذاشتند. در روز 16 شهریور 1357 زمینهاى قیطریه توسط پلیس طاغوتى اشغال شده بود و مردم در کنار خیابان دکتر شریعتى منتظر ایستاده بودند که با ورود شهید آیتاللّه مفتح و حرکت به سمت جنوب خیابان جمعیت به یکباره به ایشان ملحق و راهپیمائى میلیونى دیگرى آغاز و جمعیت با فریاد «نصرمناللّه و فتح قریب » به راه افتادند و پس از چندى ارتش با استفاده از گاز اشکآور حمله وسیعى را در متفرق نمودن جمعیت نمود که با حضور شهید مفتح موفق به این کار نشدند و لذا در سه راهى دولت (شهید کلاهدوز) به آیتاللّه دکتر مفتح حمله و ایشان را بشدت مضروب نمودند و اثر کار بدان حد بود که در منزلى در همان حوالى بسترى گردید. اما در همان حال فرمودند: هدف مهم است نه شخص هر چند که من زخمى شدهام و دیگر امکان حرکت ندارم ولى شما در تعقیب هدفتان به راهپیمائى ادامه دهید. راهپیمائى تا میدان آزادى ادامه یافت و با قرائت یک قطعنامه با تأکید بر رهبرى امام خمینى و نهضت و انقلاب اسلامى پایان یافت.»
فرداى آن روز یعنى 17 شهریور روز تقابل خون و شمشیر بود. وقتى استاد از بیمارستان پارس به دلیل ضربات سنگین دیروز مرخص و به منزل رسیده بود، منزل او در محاصره قرار داشت مأموران ساواک وى را دستگیر نمودند و در اولین ساعات حکومت نظامى آیتاللّه مفتح راهى زندان کمیته شد و بیش از دو ماه در زندان بود با اوجگیرى انقلاب اسلامى و افشاگرىهاى مردم به همراه دیگر زندانیان سیاسى از زندان آزاد گشت. فعالیتهاى گسترده ایشان در این زمینه همچنان ادامه داشت. با تشکیل شوراى انقلاب توسط حضرت امام خمینى و عضویت شهید مفتح در آن شورا، ستاد استقبال از حضرت امام خمینى و مسئولیت سنگین مدیریت آن ستاد و دیگر فعالیتهاى شبانه روزى، نهایتا به پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57. پس از آن تشکیل کمیتههاى انقلاب اسلامى و.... آن شهید بزرگوار نقش فعال خود را در تداوم انقلاب اسلامى به عنوان بازوى قدرتمند امام خمینى ایفا کرد.
رسیدگى به شکایات و نیازهاى مردم از جمله کارهاى ایشان بود. در روزهاى اول پیروزى با بکارگیرى نیروهاى توانمند انقلاب و اندیشمند در کمیته انقلاب اسلامى روزانه بین 700ـ300 پرونده شکایت را بدون ارجاع به دادگسترى رسیدگى و حل و فصل نمودند.
با وجود مسئولیتهاى سنگین از عضویت شوراى انقلاب تا سرپرستى کمیته و ریاست دانشکده و دیگر فعالیتهاى سنگین و حجیم از اقامه نماز در مسجد قبا غفلت نورزید. سنگر مسجد را همچنان حفظ نمود.
زیرا همواره مىفرمود خاستگاه انقلاب اسلامى همچون خود اسلام، مسجد است، باید آن را حفظ کرد و جوانان عزیز را به این سنگر جذب نمود. آن شهید عالى مقام توجه و رونق مسجد و حضور پرشور مردم در آن را به عنوان یک اصل تلقى کرده و همواره به آن اهتمام مىورزید.
وحدت حوزه و دانشگاه
یکى از مهمترین آرمانهاى انقلاب اسلامى که حضرت امام خمینى (ره) به آن تأکید فراوان داشتند و حضرت آیتاللّه خامنهاى نیز همچنان آن را یکى از اصولىترین اهداف انقلاب مىدانند،وحدت حوزه و دانشگاه است.
استاد شهید آیتاللّه دکتر محمد مفتح از دهه 1340 به این مهم همت گماشت. در زندگى ایشان، تلاش در این راه به عنوان یک خط روشن و برجسته به خوبى دیده مىشود.
آن شهید بزرگوار پس از پیروزى انقلاب اسلامى، مصاحبهاى در این رابطه با سیماى جمهورى اسلامى انجام دادند.[30]
شهید مفتح در اولین سالگرد شهادت دوست همفکرش مرحوم آیتاللّه حاج سید مصطفى خمینى (فرزند رهبر کبیر انقلاب اسلامى، حضرت امام خمینى) در روز اوّل آبان 1358 اوّلین کنگره وحدت حوزه و دانشگاه را در دانشکده الهیات و معارف اسلامى برگزار کردند و نهایتا در 27 آذرماه 58 با شهادت این فرزند بزرگ و مدرس حوزه و استاد عالیقدر دانشگاه در صحن دانشگاه میثاق وحدت بین این دو قشر براى همیشه تاریخ بسته شد.حضرت امام خمینى در این رابطه پیام مهمى صادر فرمودند.[31]
بسماللّه الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
آنگاه که منطق قرآن آن است که ما از خداییم و به سوى خدا مىرویم و مسیر اسلام بر شهادت در راه هدف است و اولیاى خدا علیهمالسلام ـ شهادت را یکى از دیگرى به ارث مىبردند و جوانان متعهد ما براى نیل شهادت در راه خدا درخواست دعا کرده و مىکنند، بدخواهان ما که از همه جا واماندهاند دست به ترور وحشیانه مىزنند. ما را از چه مىترسانند؟
آمریکا خود را دلخوش مىکند که با ایجاد رعب در دل ملت که سربازان قرآنند مىتواند وقفهاى در مسیر حق و عقب گردى از جهاد مقدس در راه خدا ایجاد کند. غافل از اینکه ترس از مرگ براى کسانى است که دنیا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدى و جوار رحمت ایزدى بى خبرند. اینان از کوردلى، صحنههاى شورانگیز ملت عزیز و شجاع ما را در هر شهادتى پس از شهادتى که در پیش چشمان خیره آنان منعکس گردد نمى بینند « صُمُّ بُکمُّ عُمىُّ فَهُم لا یَعقلون » اینان مىبینند که هزار و سیصد سال بیشتر از صحنه حماسه آفرین کربلا مىگذرد و هنوز خون شهیدان ما، در جوش و ملت عزیز ما در حماسه و خروش است.
جناب حجتالاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و دو نفر پاسداران عزیز اسلام رحمهاللّهعلیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامى را افروخته تر و جنبش قیام ملت را متحرک تر کردند. خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد. امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها براى اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره برداریم. من شهادت را بر این مردان برومند اسلام تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت مىدهم.
سلام بر شهیدان راه حق روحاللّه الموسوى الخمینى
27 آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه
واعتصموا بحبلاللّه جمیعا و لاتفرقوا
توصیه اینجانب آن است که نسل حاضر و آینده، غفلت نکنند و دانشگاهیان و جوانان برومند عزیز هر چه بیشتر با روحانیان و طلاب علوم اسلامى پیوند دوستى و تفاهم را محکمتر و استوارتر سازند و از نقشهها و توطئههاى دشمن غدار غافل نباشند و به مجرد اینکه فرد یا افرادى را دیدند که با گفتار و رفتار خود درصدد است بذر نفاق بین آنان افکند او را ارشاد و نصیحت نمایند و اگر تأثیر نکرد از او روگردان شوند و او را به انزوا کشانند و نگذارند توطئه ریشه دواند که سرچشمه را به آسانى مىتوان گرفت.[32]
تاریخ ملت شریف ایران نشانگر آن است که این ملّت در همه اعصار تاریخ، دین باور و دین خواه و همواره در پى دین حق بوده است. بر همین اساس با شنیدن آواى الهى دین مبین اسلام جزو اولین مللى بود که با آغوش باز پذیراى دعوت پیامبر اسلام (ص) شد، تا آنجا که جستجوگر حقیقت در زمره اصحاب خاص پیامبر اکرم (ص) قرار گفت و به سلمان محمدى مفتخر مىگردید که پیامبر فرمودند «سلمان منا اهل البیت.»
ملّت دین باور ایران پس از رحلت پیامبر(ص) نیز به سبب همان روح حقیقت جویى پیرو و پشتیبان اسلام علوى شدند و آنگاه نیز که امام زمان (عج) به اقتضاى زمانه در پس پرده غیبت قرار گرفت، بنا به سفارش آن امام همام پیوندى ناگسستنى با عالمان روحانى حوزه فقه و دیانت برقرار و همواره خود را تحت ولایت و زعامت آنان قرار داد.
یکى از فرازهاى تاریخى که بیانگر همبستگى کامل روحانیت ملت ایران است، نهضت تنباکو مىباشد که با فتواى یک عالم روحانى در تحریم تنباکو به اوج خود رسید تا دست دشمنان ملت و اسلام از چپاولگرى منابع و سرمایههاى این مردم کوتاه گردد. در عین حال این اقدام به استعمارگران فهماند که روحانیت از جایگاه والایى در نزد ملت شریف ایران برخوردار است. پیشتازى روحانیت در انقلاب مشروطه نیز گواه روشنى بر پیوند روحانیت و مردم است. بر همین اساس، دشمنان اسلام بر آن شدند که به شیوههاى گوناگون میان عالمان دینى و مردم فاصله و تفرقه ایجاد نمایند. عمدهترین ترفند استعمار در این راه روى کار آوردن رضاخان میرپنج بود.
رضاخان همانند آتاتورک در ترکیه مأموریت داشت که در کشور دین زدایى کند و از ایران مسلمان، جامعهاى لائیک به جهانیان عرضه نماید و مىبایست نخست متولیان دین، یعنى روحانیت را تضعیف کرده و از صحنه اجتماع و سیاست خارج سازد و در کنار آن، شعائر اسلامى را از بین ببرد. او در راستاى مأموریتش تا توانست با زور سرنیزه روحانیت، مسجد، اجتماعات مذهبى، حجاب زنان مسلمان، شعراى متعهد و نویسندگان را سرکوب کرد. دانشگاهها و مدارس را به سبک اروپایى گسترش داد و کشور را از همه لحاظ به بیگانگان وابسته کرد. این فرهنگ و تمدن رضاخانى در دوره پسرش بشدت تقویت شد. پهلوى دوم از یک سو تلاش کرد تا برنامههاى مذهبى و روحانیت را در حاشیه و انزوا قرار دهد و از سوى دیگر بر غربى کردن کشور و لائیک ساختن مراکز و نهادهاى فرهنگى و آموزشى به ویژه دانشگاهها توجه ویژهاى داشت.
نتیجه اینکه میان روحانى و دانشگاهى، فاصله فرهنگى و عقیدتى به وجود آمد. اما دیرى نپائید که با کوشش روشنفکران متعهد حوزه و دانشگاه، سنتها و ارزشهاى اصیل اسلامى دوباره احیاء گردید و گرایش به دین و تعهد به آرمانها و شعائر اسلامى در میان مردم و تحصیل کردهها، به ویژه جوانان دبیرستانى و دانشگاهى گسترش یافت و انقلاب اسلامى با پیشگامى دو قشر روحانى و دانشگاهى و اتحاد مردم در سایه رهبرى امام خمینى (ره) به پیروزى رسید.
اهمیت نقش روحانى و دانشگاهى در جامعه و انقلاب ما کمتر جاى بحث دارد.[33] چون جاى ابهام و تردید نیست که این دو قشر همواره در این انقلاب نقش پیشگامى خود را حفظ کرده و پیشاپیش سایر نیروهاى انقلابى در جهت ایفاى مسئولیت خطیر خود وارد عمل شدهاند.
دانشپژوهان حوزهها و دانشگاهها جزء اقشار آگاه جامعه هستند که حتى در اوج خفقان هویت انقلابى داشتند و از این رو همواره مورد خشم و تعرض رژیم واقع مىشدند.
در حوزه و دانشگاه نبض جامعه تندتر مىزند و نخستین علایم ناشى از مسائل و مشکلات سیاسى ـ اجتماعى، قبل از هر جاى دیگر در اینجا بروز و ظهور پیدا مىکند. تصادفى نیست که نقاط اوجگیرى انقلاب اسلامى یا در حوزه و دانشگاه بود یا توسط تربیت یافتگان حوزه و دانشگاه به وجود آمد.
به خاطر اهمیت نقش این دو قشر در هدایت جامعه است که وحدت میان آنان همواره مد نظر بزرگانى چون امام (ره) و مقام معظم رهبرى بوده و مىباشد، آن هم نه وحدتى زودگذر و تاکتیکى، بلکه وحدتى پایدار و استراتژیک.
آنچه مطرح است این است که مىبایست میان حوزه و دانشگاه وحدتى فرا محیطى ایجاد شود. مهم این است که فرهنگ دینى حوزه در دانشگاه و فرهنگ جدید دانشگاه در حوزه باشد و اندیشههاى این دو با هم مبادله شوند. منظور از وحدت در اینجا اختلاط و امتزاج نیست، بلکه به معناى یک گونه عمل کردن و در یک مسیر قرار گرفتن است. تا وقتى این تصور حاکم باشد که حوزه و دانشگاه دو محیط علمى جدا از هم و در تعارض هستند، وحدت حاصل نخواهد شد. اگر فرهنگ و معرفت حاکم بر این دو قشر معظم و دو مکان مقدس به نحوى تنظیم شود که در یک مسیر قدم برداشتند، وحدت واقعى به دست آمده است.
مقام معظم رهبرى در این رابطه فرمودهاند:[34]
«روز وحدت حوزه و دانشگاه، از یادگارهاى ارزشمند امام بزرگوار ماست. این مسأله هم مثل همه تدابیر و تصمیمهاى مهم که در راه جریان صحیح و اسلامى جامعه ما، آن حکیم عالى مقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکى از برکات وجودى ایشان بوده و هست و انشاءاللّه خواهد بود... وحدت حوزه و دانشگاه که امام به عنوان یک شعار مطرح کردند اغلب از واقعیت تلخى در جامعه ما و یا همه جوامع اسلامى منشأ مىگرفت که آن واقعیت تلخ، ساخته و پرداخته مستقیم و حساب شده دست استعمار بود. آن واقعیت این بود که وقتى استعمار گران، نقشههاى فتوحات سیاسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى خود را طراحى کردند، به یک مانع عمده برخورد کردند و آن، اعتقادات دینى ملتها بود.
...وحدت حوزه و دانشگاه، یعنى وحدت در هدف؛ هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعه اسلامى پیشرفته مستقل، جامعه امام، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو، ملت شاهد، ملتى که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند، حرکت نمایند...»
دکتر مفتح تجلى وحدت حوزه و دانشگاه
کسانى که مىخواستند میان جسم و جان مسلمانان جدائى بیندازند همواره در تلاش بودند چنین وانمود کنند «علمالادیان » را با «علمالابدان» ربطى نیست و به تعبیر امروز حوزه و دانشگاه از هم جداست. با کمى تفحص در تاریخ معاصر درمىیابیم که سیاستهاى استعمارى عصر رضاخان با طرح جدایى «دین از سیاست» که از عصر مشروطیت توسط تشکیلات فراماسونرى» و «غربزدگان» مطرح مىشد بار دیگر با وسوسه جدیدى آغاز گردید.
در ایران اسلامى که روحانیت همواره پرچمدار «علم» و «مبارزه» بود سیاست استعمارى فقط با زور حکومت مىتوانستند تحقق پذیرد، که تا حدى پذیرفت و تحصیل کردگان دانشگاهها با الهام از ایدئولوژى سوسیالیسم، کمونیسم، لیبرالیسم، اومانیسم،.... تفکر جدایى دین از سیاست جدایى دین از علم، تقابل و تعارض دیانت با اجتماع را مطرح و از سوى دیگر جو بدبینى در میان حوزهها القاء شد که... هر کس به دانشگاه برود ضد دین خواهد شد.
چپ مارکسیسم با طرح «دین افیون ملّتهاست» یا «روزگار دین سرآمده» و در «عصر علمگرایى جایگاهى براى دین وجود ندارد» نسل جوان را در برابر دین و روحانیت قرار مىداد. انتشار کتب سیاسى اجتماعى با محتواى «ماتریالیستى» بدین حرکت دامن مىزد. از سوى دیگر عقب ماندگى سیصد ساله ایران در اثر استیلاى استبداد و استعمار چنین تصورى را در اذهان روشنفکران ما به وجود آورده بودند که دین، باعث عقب ماندگى جوامع اسلامى بالاخص ایران است.
حضور فعال روحانیت در صحنه فرهنگ، سیاست، جامعه... پس از شهریور 1320، ورود فضلاء و طلاب به محیطهاى دانشگاهى در سالهاى دهه 1330 به بعد... توطئه استبداد و استعمار را خنثى نمود.
وجود عالمان و محققان بزرگ روحانى و اساتید متدین در دانشگاهها، قشر دانشجو را جذب مبانى فکرى و علمى اسلام نمود و انتشار کتب جدید با توجه به مقتضیات زمان و پاسخ به نیاز نسل جوان توانست موقعیت مناسبترى را به وجود آورد.
حضور شخصیتهاى بزرگ حوزوى نظیر شهید آیتاللّه دکتر مفتح در دانشگاه، هر چند براى خود آنان که از درس و بحث و حوزه جدا مىشدند و همچنین براى حوزه علمیه که از وجود این اساتید محروم مىشد خسارت بود، ولى لازمترین اقدام جهت جذب جوانان مسلمان دانشگاه به سمت دین و جلوگیرى از توفیق رژیم طاغوتى در تعمیق شکاف بین این دو مرکز علمى حوزه و دانشگاه بود.
استاد شهید آیتاللّه دکتر مفتح ضمن مصاحبهاى (پس از پیروزى انقلاب اسلامى) دیدگاههاى خود را پیرامون وحدت دو قشر دانشجو و روحانى چنین بیان مىدارد:
«سؤال: اصولاً در تاریخى که ما کلاً داشتیم، جنبشهایى که تا به حال در ایران اتفاق افتاده است، مانند جنبشهاى مشروطیت زمان مصدق و غیره، ما بارها شاهد بودیم که گاهى آن دو قشر با هم نزدیک مىشدند و گاهى از هم دور مىشدند، این وحدت چه تأثیر مثبتى مىتوانسته در تداوم انقلابهاى گذشته داشته باشد؟
جواب: اوّل این مطلب را باید عرض کنم که در تاریخ اسلام جدایى به این شکلى که اخیرا دیده مىشد، بین دانشگاه و مدارس روحانى، بین تحصیلات دانشگاهى و تحصیلات علمى به اصطلاح قدیم، در تاریخ فرهنگ اسلام، این فاصله اصلاً نبود. یعنى مراکز تحصیلى علمى غیر از علوم اسلامى، البته علوم اسلامى با معنى خاص والا علوم اسلام به معنى عامش همان علوم طبیعى، پزشکى، ریاضى اینها را مىتوانیم جزء علوم اسلامى با معنى وسیع قرار بدهیم. اما علوم اسلامى به معنى خاصش یعنى تفسیر، فقه، اصول، عرض کنم که علم رجال و از این قبیل اخیرا ما مىبینیم که در مدارس قدیمه فقط علوم اسلامى خوانده مىشود. در مراکز دانشگاهى علوم به اصطلاح طبیعى و ریاضى و امثال آن تحصیل مىشود، و یک جدایى افتاده است. باید بگویم در تاریخ فرهنگ اسلام این جدائى ابدا نبوده است. همان مدارس قدیمه مرکز آموزش علوم اسلامى و علوم طبیعى و ریاضى و پزشکى و همه چیز بوده است. به طورى که فارغالتحصیلان مدارس علمى متخصص در غالب این علوم بودند، مثلاً از باب نمونه مىبینید ابوریحان بیرونى، رازى، ابن سینا، دیگران همه اینها شخصیتهاى علمى اسلامى هستند که ضمن اینکه اینها در فقه اسلامى و در علوم اسلامى تبحر و آشنایى داشتند، در علوم دیگر هم نیز داراى همان قدرتى بودند که هنوز در دنیا طب بوعلى معروف است. این ارتباط دو تحصیل، ارتباط دو تفکر همچنان بوده است تا اخیرا که دستهاى استعمار آمد فاصله انداخت بین این دو نوع از علوم و این دو دسته از دانشمندان، دانشمندان علوم اسلامى و دانشمندان علوم دیگر. و فاصله تا آن حدى شد که یادمان هست بخصوص در دوران رضاخان که یک مأموریتى داشت، یک مأموریت استعمارى داشت و مىدانست براى پیشبرد مقاصد استعمار چارهاى جز ایجاد تفرقه بین قشر روحانى و دانشگاهى نیست. آنچنان تبلیغات آن روز شدید بود که یک روحانى و دانشجو نمىتوانستند در یک جا بنشینند و با هم صحبت بکنند. یک فاصله عمیق بوسیله ایادى استعمار به وجود آمده که خوشبختانه نسل جوان ما آرام، آرام روشن شد، بین ما، مرجع عالیقدر ما حضرت آیتاللّه العظمى امام خمینى که بیشتر کوشش در ایجاد این وحدت کرد و درنتیجه این دو قشر به هم نزدیک شد و همان طور که عرض کردم به پیروزى رسید.
سؤال : از صحبتهاى شما این طور استنباط کردم که این شکاف بین این دو قشر از اول نبوده، بلکه یک حالت عرضى داشته بر وحدت این دو قشر. فرمودید که: در طول تاریخ ما در حقیقت استعمار بود و کسانى که مىخواستند منافع ما را به طور کلى ببرند و غارت کنند کسانى بودند که شکاف مىانداختند بین این دو قشر. ممکن است بفرمایید در حال حاضر با توجه به خصوصیاتى که الان انقلاب ما دارد و به هر حال مسائل را ما باید در نظر بگیریم. به خاطر تداوم انقلاب در حال حاضر چه عواملى هستند که این دو قشر را مىخواهند از همدیگر دور بکنند و بین این دو قشر فاصله بیندازند؟
جواب: طبیعى است همان عواملى که الان در اثر انقلاب شکست خوردند. عواملى که مىبینند در دنیا انقلاب ایران عظمتى پیدا کردهاست. دستهاى بیگانهاى که مىدانند این انقلاب منحصر به مرز ایران نخواهد شد، و از مرزهاى ایران به دیگر کشورها سرایت خواهد کرد. بخصوص قدرت تبلیغاتى صهیونیزم که مىداند پیروزى انقلاب ایران اصلاً تعادل قوا را در خاورمیانه به هم زد و بخصوص توجه داریم که قدرت تبلیغاتى صهیونیزم در دنیا بسیار عظیم است و هیچگاه آرام نمىنشیند، نه تنها صهیونیزم، تمام هم پیمانانش، تمام دولتهاى استعمارى غرب و حتى شرق، اینها همه با هم متحدند در خنثى کردن اثرات این انقلاب و شکست دادن انقلاب از این جهت همان طورى که شنیدیم در خارج چه فعالیتها مىکنند، و در داخل هم چون مىدانند پیروزى انقلاب ما در سایه بخصوص ارتباط قشر روحانى و دانشگاهى بوده است کوشش مىکنند که بین این دو قشر فاصله بیندازند. رمز اینکه نماز جمعه و بیشتر محافلى که تشکیل مىشود، اصرار دارد رهبر ما که در دانشگاه تهران برگزار شود براى خنثى کردن این نقشه شوم استعمار است و دستهاى استعمار است که هر روز به بهانههایى با جعلیات، با دروغ، بهتان، افترا مىخواهند شخصیتهاى روحانى را از نظر دانشگاهى بیندازند، البته دلیل این مطلب را مکررا گفتهام. من معتقد به گروهبندیها و گروه گرایىها، و صنفگرائىها نیستم.
یعنى معتقدم که اصلاً مسأله لباس نباید مطرح باشد. من چون در این لباسم، بیایم دفاع کنم از گروه خودم و شما هم که در این لباس نیستید، تعصبى نسبت به خودتان نشان دهید. اصلاً غلط است و نباید هیچگاه این چنین باشد. این انحطاط فکرى است بنده از این دید نمىخواهم عرض کنم بنده نمىخواهم بکلى هر روحانى را که در این لباس هست، تقدیس کنم. ما روحانى نماها هم در دوران طاغوت داشتیم. منظورم این است. اگر چنانچه چهرههاى روحانى را که در طول مبارزه ببینید اینها پیشاپیش بودند و دیدیم که اینها پیشقدم بودند. به قول مرحوم دکتر شریعتى در یکى از گفتههایش ما در تاریخ ایران مىبینیم هر کجا یک انقلاب رهایى بخش بوده است پیشاپیش آن انقلاب چهره روحانى بوده است. مانند سید جمالالدین اسدآبادى، مانند میرزاى شیرازى، مانند آخوند خراسانى و دیگر از شخصیتها در نهضتهاى گذشته و حتى در دوران رضاخان با آن قدرت اهریمنى رضاخان که همه را خفه کرده بود. ما دیدیم در مشهد مرحوم آیتاللّه حاج آقا حسین قمى، در تهران، مرحوم آیتاللّه شاهآبادى و بسیارى از شخصیتهاى روحانى در مقابل آن قدرت ایستادند. تبعید شدند، شکنجه شدند، بنابراین بنده عرضم این است. ما اگر چنانچه در ایران و در انقلاب خودمان مىبینیم بر اینکه فردى اینها در مبارزه نقش داشته اینها زندان رفتند، شکنجه دیدند، آزار دیدند، اینها باید براى ما محترم باشند. ولى الآن استعمار کوشش مىکند که این چهرهها را براى ما به یک شکل دیگرى نشان دهد. با تهمتها با بهتانها فلانى چنین بوده است فلانى چنان است، سرمایه دار است و جعلیات و نشریات دروغین مىخواهند این مهرهها را از انظار عمومى بیندازد. طبعا وقتى در انظار عمومى منکوب شدند و لکهدار شدند و نیز کارى کردند که خود اینها از نظر روانى عقب نشینى کنند، خوب طبیعى است که میدان خالى مىشود و اینها موفق خواهند شد، ولى این نقشهها مانند دیگر نقشههایى که استعمار در راه به زانو در آوردن رجال انقلابى ما تاکنون داشت، خنثى شد از این به بعد هم این توطئهها و این نقشهها به خواست خداوند اثرى نخواهد بخشید. براى اینکه آنچنان آگاهى در ملت ایران بوجود آمده است و آن چنان شناخت به افراد پیدا کردند که افراد را خوب مىشناسند، خوب آگاهى دادند به اشخاص، هر چه هم درباره این افراد گفته شود ولى آنها گذشته را فراموش نکردهاند. همان طورى که در گذشته از حلقوم بیگانه، دست نشاندههاى بیگانه و ساواک چه مسائلى درباره رهبر انقلاب ما یا درباره شخصیتهاى انقلاب ما گفته مىشد الان هم همان دستها دست اندر کارند. دوستان عزیز ما که در اروپا مشغول فعالیت بودند در آنجا آنها را به مارکسیسم منتسب مىکردند. بعد که به ایران آمدند مىبینیم که به آمریکائى بودن و غربى بودن متهم مىکنند. یعنى درست دو قطب متضاد است. همچنین درباره دیگر از چهرههاى روحانى و غیر روحانى همان طور که عرض کردم براى ما آن چهرههایى ارزش دارد که براى نجات این ملت رنج دیدند. در مقابل گلولهها ایستادگى کردند، در مقابل مسلسل، زندان، شکنجه هیچ چیز آنها را از این مسیر باز نداشت. اینها از دیدگاه من با ارزش است، خواه در کسوت مقدس روحانیت خواه در این کسوت نباشند.»
باتوجه به سیاست ضد اسلام رژیم ستم شاهى پهلوى و توطئه جدایى دانشگاه از حوزه، استاد بر آن بود که پایگاهى در دانشگاه به دست آورد و در کنار فیلسوف معاصر علامه شهید مرتضى مطهرى کارى عمیق و زیربنایى را آغاز کند، انتقال از قم به تهران، از دبیرستان به تدریس در دانشگاه (به رغم کارشکنىهاى ساواک و موانعى که پیش مىآورد.) استاد از 12 بهمن 1348 رسما به عنوان استادیار پیمانى در گروه فلسفه و حکمت اسلامى در دانشکده الهیات و معارف اسلامى به کار مشغول شد و در اندک مدت در جمع دانشگاهیان جایگاه و موقعیت ویژهاى احراز نمود. در طى این مدت نیز به عنوان استاد راهنماى دانشجویان مقطع لیسانس و دکترا به برنامه ریزى اساسى پرداخت.
با توجه به شخصیت والا و همچنین تدریس عالى، همواره از احترام و جایگاه ویژهاى در دانشکده برخوردار بودند. چنانکه زمانى که قرارداد همکارى ایشان با دانشکده در حال انقضاء بود رئیس وقت طى نامهاى به کارگزینى دانشکده اعلام نمود:
«عطف به نامه مورخه 8 / 9 / 49 ـ 10114522 در مورد قرارداد استخدامى آقاى مفتح به اطلاع مىرساند، دانشکده از طرز کار آقاى مفتح بسیار راضى است و وجود ایشان سودمند و مورد احتیاج دانشکده است. مشارالیه در نیمسال اول تحصیلى جارى در اثر فشرده بودن اوقات هیأت آموزشى دانشکده 18 ساعت در هفته تدریس کردهاند. و درس ایشان مورد رضایت گروه بود بنابراین خواهشمند است قرارداد ایشان را تجدید فرمایید...»
این در حالى بود که استاد شهید آیتاللّه مرتضى مطهرى رئیس گروه فلسفه و حکمت اسلامى دانشکده را به عهده داشت. از دروسى که ایشان تدریس مىنمودند: متون فلسفى عربى، حکمت اشراق، فلسفه ملاصدرا، علم کلام، فقه جعفرى، فلسفه طبیعات... را مىتوان نام برد.
دکتر مفتح در 28 خرداد 1353 طى حکمى به عضویت کمیسیون نظارت بر انتصابات دانشکده الهیات انتخاب شد و همچنین براى راهنمایى دانشجویان دانشگاه هفتهاى دو روز را در مسجد دانشگاه به آنان اختصاص مىداد.
ایشان نظارت بر پایان نامهها، دقت در انتخاب موضوع تحقیق دانشجویان، ترجمه، حاشیه بر کتب متون ... از جمله در سال 1350 استاد راهنماى ترجمه «کشفالمراد» «الاعتقاد» « شواهد الربوبیه» و سایر پایان نامههاى گروه فقه بودند.
در اسفند سال 1357 در جلسه شوراى هماهنگى دانشکده با شرکت استادان و دانشجویان و کارکنان به عنوان سرپرست موقت انتخاب شد و تا زمان شهادت 1358 این مسئولیت را به عهده داشت.
همچنین عضو شوراى گسترش آموزش عالى کشور عضو هیأت علمى دانشگاه تهران به شمار مىرفت. از مهمترین اقدامات آیتاللّه مفتح پیگیرى طرح تبدیل دانشکده الهیات به یک دانشگاه بزرگ اسلامى بود. از این رو با اساتید معاصر وارد مذاکره شد. نظرات اساتید را جمعآورى و با آنها مشورت نمود. براى این منظور و در جهت استفاده از تجربیات دیگران، دانشگاه الازهر مصر را به عنوان یک الگو مورد بررسى قرار داد. سفرهاى متعددى به مصر رفته و از نزدیک با آن دانشگاه، رشتههاى تحصیلى، برنامههاى درسى، نحوه و کیفیت تدریس دروس، نحوه استخدام و گزینش اساتید، نحوه انتخاب دانشجو، کتابخانهها، و.. آشنا گردید.
استاد شهید برنامههاى وسیعى در رابطه با تبدیل دانشکده الهیات به یک دانشگاه بزرگ اسلامى تدارک دید و پس از پیروزى انقلاب اسلامى، زمینه را براى تحقق آن فراهم مىدید. عملاً کار را آغاز نموده بود. پذیرش دانشجو براى سال تحصیلى 59 ـ 58 براى دانشکده الهیات مستقل از آزمون سراسرى دانشگاهها، اولین قدم این طرح بود.
کمیته تدارک استقبال از امام خمینى
با اوج نهضت و شکست رژیم پهلوى، فرار شاه و آمدن حضرت امام از پاریس، برنامهریزى منظمى از سوى روحانیت مبارز تهیه شد و کمیتهاى جهت تدارک استقبال از حضرت امام خمینى شکل گرفت. مسئولین این کمیته شهید آیتاللّه مرتضى مطهرى، استاد شهید آیتاللّه دکتر محمد مفتح، شهید حجتالاسلام والمسلمین فضلاللّه محلاتى بودند که با همیارى و همکارى شخصیتهاى مبارز، کمیته تدارک استقبال از امام خمینى را تشکیل داده و با فعالیتهاى خستگىناپذیر شبانهروز نیروها را بسیج کردند و کار با دقت و نظم پایان یافت.
برنامهریزى و مدیریت شهید مفتح در این کمیته، برگزارى بسیار مناسب استقبال از حضرت امام در آن شرایط سخت و در قبال توطئههاى رژیم طاغوتى، توانمندیهاى این شخصیت برجسته انقلاب و شهید بزرگوار را نشان داد.
شهید دکتر مفتح پس از پیروزى انقلاب اسلامى، با همکارى آیتاللّه محمدرضا مهدوى کنى، آیتاللّه مرتضى مطهرى، آیتاللّه دکتر سید محمد بهشتى... طرح کمیتههاى انقلاب اسلامى را ارائه دادند و خود علاوه بر همکارى با آیتاللّه مهدوى کنى در مسئولیت کلى کمیتهها شخصا مسئولیت کمیته منطقه 4 را عهدهدار شد. در این کمیته علاوه بر کارهاى نظامى ـ انتظامى، کار آموزشى تبلیغى را پى گرفتند. بخصوص کاخ جوانان سابق را که در رژیم طاغوتى، مرکزى براى به انحراف کشاندن جوانان بود، به عنوان مرکز فعالیتهاى فرهنگى در کنار کمیته انقلاب اسلامى قرار داد. تشکیل کلاسهاى عقیدتى، سیاسى، تدریس نهجالبلاغه و کمکهاى اولیه جزو برنامههاى این مرکز فرهنگى بود.
رسیدگى به شکایات مردم، تشکیل پرونده براى طاغوتیان و متجاوزین به حقوق مردم، و سعى در حل مشکلات مردم، از جمله دیگر فعالیتهاى کمیته انقلاب اسلامى منطقه 4 بود که در آن شرایط به عنوان ملجأ و مرکز براى مراجعه مردم و حل مشکلات آنها به شمار مىرفت.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
با تبعید امام خمینى به عراق، طلاب و روحانیون مبارز براى حفظ و اداره حوزه علمیه قم جامعه مدرسین را تأسیس نمودند. شهید آیتاللّه مفتح در این تشکیلات مهم، نقش تعیین کنندهاى داشته و همواره بر برنامه ریزى و دقت کار تأکید مىنمودند.
چه ایشان با آگاهى از وضعیت جامعه، روند حرکت سیاسى و رشد فکرى سیاسى، نیاز به کار تشکیلاتى را از مهمترین نیازهاى حوزه مىدانستند.
پیشینه تشکیل آن جامعه به ارتحال حضرت آیتاللّه العظمى بروجردى برمىگردد. پس از فوت ایشان، مجموعهاى از علما و بزرگان حوزه، براى رفع برخى نواقص و ایجاد امکان بهرهبردارى بیشتر از وقت طلاب در حوزه علمیه، جلساتى را تشکیل داده و مباحثى را در این زمینه مطرح کردند. یکى از افراد فعال و کلیدى این جلسات شهید آیتاللّه دکتر مفتح بود. نظم دادن به تحصیلات حوزوى پرداخت منظم و حتىالامکان یکجاى شهریه مراجع، تشکیل مدارس حوزوى، تجدید نظر در مواد درسى و... از جمله مباحثى بود که در این جلسات طرح مىشد. پس از قیام حضرت امام خمینى و نهضت روحانیت این جلسات تشکل منسجم ترى در راه کمک به انقلاب اسلامى یافته و نهایتا به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به فعالیتهاى خود ادامه داد.
جامعه روحانیت مبارز تهران
این جامعه به همت بزرگانى چون حضرات آیات: شهید آیتاللّه مفتح، شهید آیتاللّه بهشتى، شهید حجتالاسلام دکتر باهنر، حضرت آیتاللّه مهدوى کنى، آیتاللّه امامى کاشانى، آیتاللّه شهید مطهرى، شهید حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ فضلاللّه محلاتى، شهید حجتالاسلام مهدى شاهآبادى تأسیس گردید و از معدود تشکیلاتى است که در سالهاى انقلاب ضمن تماس مستقیم با امام خمینى(ره)، رهبرى و راهبرى و برنامهریزى مبارزات را در تهران به عهده داشت. بخصوص در مراسم راهپیمایىها (تاسوعا، عاشورا، اربعین) و تعطیل بازار... هماهنگى مساجد و مجامع... و شهید آیتاللّه دکتر مفتح خود از بنیانگذاران این جامعه بود. ایشان به اتفاق علامه شهید مطهرى و دیگر بزرگان اساس این جامعه را پىریزى نمودند. ایشان همگام با آیتاللّه شهید مطهرى اقدام به نگارش اساسنامهاى جهت هر چه متشکل تر نمودن این نهاد اسلامى، به دور از سیاستهاى غیر انقلاب و جریانات سازشکارانه ملىگرایانه تأکید مىنمودند. فعالیت وسیع و منظم شهید مفتح در تأسیس و ادامه فعالیت این جامعه که نشانگر روح بلند، مبارز و تشکلگراى آن شهید مىباشد مؤثرترین عنصر در شکلگیرى و راهبرى جریانات انقلابى و به حرکت درآوردن مردم مسلمان در نهضت امام خمینى توسط آن جامعه مىباشد.
تصدى مؤسسه اطلاعات
پس از پیروزى انقلاب اسلامى شهید آیتاللّه مفتح از یک سو عضو شوراى انقلاب بودند و به هدایت انقلاب و مجریان دولتى مىپرداختند و از سوى دیگر با عنایت به حساسیت و علاقه ایشان به امور فرهنگى و خصوصا روزنامهها و نقش زیادى که در آگاهى و روشنگرى مردم داشتند مسئولیت روزنامه اطلاعات را پذیرفتند که با برنامهریزى منظم زمینه تغییر و تحول اساسى در مؤسسه اطلاعات را برعهده داشتند.
مکتبالرضا (ع)
مکتبالرضا (ع) هیأت آذربایجانىهاى مقیم مرکز، در اواخر سال 1347 با هدف فعالیتهاى فرهنگى در تهران آغاز به کار کرد. عمده فعالیتهاى آن عبارت بود از دعوت از سخنرانان برجسته و مبارز و برقرارى جلسات پرسش و پاسخ و مسابقه تهیه و تنظیم مقالات. بودجه مخارج مکتبالرضا(ع) به طور هفتگى از اعضاء دریافت مىشد.
سخنرانان این هیأت بزرگانى بودند چون:
شهید علامه مرتضى مطهرى، شهید آیتاللّه محمد مفتح، شهید دکتر محمدجواد باهنر، حجتالاسلام سید صدرالدین بلاغى، علامه محمّد تقى جعفرى تبریزى، حجتالاسلام سید احمد شبسترى، حجتالاسلام على دوانى...[35]
کار تحقیقاتى
شهید آیتاللّه مفتح در دهه 1350 با همکارى آیتاللّه حاج شیخ محمدرضا مهدوى کنى، شهید آیتاللّه دکتر سید محمد بهشتى، حضرت آیتاللّه حاج سید عبدالکریم موسوى اردبیلى، پیرامون متون اسلامى و ارائه مباحث جدید، جلساتى مشترک تشکیل دادند. تحقیقات بسیار ارزنده و عمیقى را شروع کردند که متأسفانه ناتمام ماند. در این جلسات، ابتدا موضوعات و عناوین مورد تحقیق تعیین و هر کدام از بزرگواران فوقالذکر در طول هفته، با مطالعه مورد تحقیق، فیشهایى در زمینه مربوط به خود تهیه و در جلسه هفتگى که صبحهاى سهشنبه تشکیل مىشد در جمع 4 نفر به بحث و بررسى مىگذاشتند.
اوجگیرى انقلاب اسلامى و پس از آن، پیروزى انقلاب و مسئولیتهاى سنگینى که هر کدام از بزرگواران فوقالذکر در این رابطه پیدا نمودند، فرصت ادامه این کار عمیق را از ایشان گرفت. با شهادت آیتاللّه دکتر مفتح و سپس آیتاللّه دکتر بهشتى، بطور کلى این کار در آن شکل خود متوقف گردید و امید که دیگران این خدمت بزرگ علمى را دنبال کنند و به انجام برسانند.
آثار و تألیفات
مرحوم دکتر مفتح در عمر کوتاه و پربرکت خود، آثار گرانسنگى را از خود به یادگار گذاشت که هر کدام در نوع خود حکایت از ژرفاى اندیشه و دقت وى در تجزیه و تحلیل مبانى علوم اسلامى دارد.
او که در عرصههاى اجتماعى و سیاسى همان طور که در سطور قبل به آن اشاره شد به عنوان یک مصلح و یک مبارز تمام رخ مىنمایاند هنگامى که قلم در دست گرفته و در شناخت مسائل اسلامى و مبانى معرفت شناختى دینى به تألیف و تحقیق مىپردازد. نظرات بدیع و دقیقى ارائه مىنماید، که در نوع خود کم نظیر است. متأسفانه خفاش صفتان نابکار چراغ وجود او را خیلى زود خاموش کردند و جامعه را از بهره بردن از اندیشه قوى و روح پر معنویت وى محروم ساختند، همان طور که عارف کامل، مقتداى شیفتگان معنویت و فضیلت حضرت امام خمینى قدساللّه نفسه الزکیه درباره وى فرمودند:
«امید بود که از دانش استاد محترم، و از زبان و قلم او بهرهها براى اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهرهها برداریم.»[36]
از تألیفات و تحقیق و ترجمه استاد:
1ـ «حاشیهاى بر اسفار ملاصدرا» (بزرگترین کتاب فلسفه اسلامى) که در طى دوران تحصیل و تدریس این اثر بزرگ فلسفى را مورد دقت و اهمیت قرار داد و حاشیهاى بسیار عمیق و علمى و دقیق به زبان عربى بر این کتاب نگاشت که این خود نشانگر دید عمیق و آگاهى وسیع ایشان از فلسفه بوده است.
این اثر ارزشمند متأسفانه هنوز به صورت خطى باقى مانده و طبع و نشر نیافته است.
2ـ «ترجمه تفسیر مجمع البیان که از با ارزشترین تفاسیر شیعى است که با همفکرى و همیارى آیتاللّه حاج شیخ حسین نورى همدانى و تنى چند از فضلاى قم منتشر نمودند.
3ـ «روش اندیشه در علم منطق که هم اکنون نیز این کتاب به عنوان متن درسى در حوزه و دانشگاه مورد استفاده قرار مىگیرد.
استاد کتاب حاضر را در سال 1336 در علم منطق نوشتهاند و خود در مقدمه مىنویسند:
«کتابى که از نظر خوانندگان محترم مىگذرد حاوى یک دوره کامل و در عین حال ساده منطق مىباشد که به ترتیب شرح منظومه ملا هادى سبزوارى تحریر یافته، به ضمیمه مطالب سودمند فراوانى که هنگام اشتغال به تدریس کتاب مزبور و مطالب مربوط به آن به نظر مىرسید. چیزى که نگارنده را به تألیف این کتاب وادار کرد علاوه بر درخواست بعضى از فضلاء این بوده که شرح منظومه مزبور گر چه متضمن یک دوره مختصر و مفید منطق و فلسفه است ولى طبعا داراى پیچیدگى است که براى خوانندگان تولید اشکالات فراوان مىکند.»
مرحوم آیتاللّه علامه طباطبائى در مقدمه کتاب مىنویسد:
«کتابى که از نظر خوانندگان مىگذرد اگر چه توفیق مطالعه کامل تمام آن را نیافته و تنها از تماشاى بخشهاى پراکنده و کمى از آن بهرهمند گردیدهام ولى همان اندازه نه تنها به بنده بلکه هر صاحب نظرى که با نظر کنجکاوى و گوهر شناسى مقدارى از لابلاى مطالب و فصولش را تأمل کند حق خواهد داد که قضاوت نماید که مؤلف محقق او گذشته از دقت نظر و اصالت فکر و وفاى بیان و سهولت لفظ به طرز بدیعى دست زده و تألیفى به قالب مهارت زده که در عین رعایت و در حد نصاب و هم فائد شرحى و توضیحى کتاب شرح منظومه حکیم متأله مرحوم سبزوارى را مىدهد و نتیجه ترجمه و اصل هر دو را مىبخشد.»
در حقیقت روش اندیشه، شرح منظومه منطق و رسالهاى در تاریخ منطق مىباشد.
موضوعات مهم کتاب:
غایت منطق، پیدایش منطق، منطق بعد از ارسطو، تقسیم علم حصولى، حقیقت و مجاز، قضیه ثلاثیه و رباعیه، اتحاد مطالب، اقسام حملیه، موجبات از نظر اشراق، قیاس اقترانى، اشکال اربعه، قیاس استثنائى، قیاس خلف، صناعات خمس، جدل، خطابه، شعر و مغالطه، انواع مغالطه
4ـ «کتاب حکمت الهى در نهجالبلاغه:این کتاب پایان نامه دکترى شهید آیتاللّه مفتح از دانشگاه تهران مىباشد.
محور اصلى این رساله با هدف دین و فلسفه و رابطه آنها با یکدیگر به اثبات وجود خدا، صفات صانع، جبر و اختیار، شبهه قضا و قدر، پرداخته، با توجه به متن نهجالبلاغه على ابن ابىطالب علیهالسلام در موارد مذکور مورد بررسى و تحلیل و تفسیر قرار گرفته شده است. مباحث دیگر این کتاب صفت تکلم ـ دیدگاه فرق اسلامى ـ عقاید متکلمین معتزله مشروحا بیان شده است. استاد شهید در تهیه و نوشتن این رساله تلاش فراوانى نمود، به نحوى که، به عنوان تحقیق عمیق و دقیق مورد استفاده محققان، اندیشمندان و تمام علاقمندان به این مباحث مىباشد.
شهید مفتح در مقدمه با اشاره به تحقیق خود مىنویسد:
«پس از آن که خداوند توفیق داد و دوره دکترى دانشکده الهیات و معارف اسلامى را در رشته معقول گذراندم، طبق معمول لازم بود که موضوعى را انتخاب نموده و به عنوان پایان نامه تحصیلى، تحقیقات ابتکاراتى در آن موضوع نشان دهم.»
5 ـ کتاب آیات اصول اعتقادى قرآن: مشتمل بر بخشى از سخنرانىهاى استاد مىباشد.
استاد در دفاع از امام مىنویسد:
«ما هدایت و زعامت را بر روى هم در مورد امام، خلافت مىنامیم پیامبر(ص) هر دوى این مقام را داشت و امام هم باید همین گونه باشد. پس چون منصب امام همان منصب پیامبر معصوم(ص) است امام نیز باید معصوم باشد و نیز ویژگىهاى دیگر از قبیل تقوا، علم، زهد، ورع و آگاهى که در نبى هست در امام نیز باید باشد.»
از مطالب دیگر این رساله «به کجا مىرویم» و «حکومت اسلامى و فلسفه انقلاب و حکومت» است که نمونههایى از مقالات و سخنرانىهاى استاد است.
6ـ «وحدت دو قشر روحانى و دانشگاهى»
شهادت
با طلیعه پیروزى انقلاب اسلامى، گروههاى التقاطى در صحنه سیاسى جامعه ظاهر شدند. این جریان که از یک سو همچون «نهروانیان» در حماقت و تعصب غوطه ور بودند، از سوى دیگر توسط نفوذىهاى مرئى و نامرئى وابسته به سازمان جاسوسى «سیا» و «اینتلیجنت سرویس» فعال گشته و به نام دفاع از دین و قرآن علیه روحانیت مبارز و آگاه و انقلاب اسلامى موضعگیرى نمودند، و اوّلین ثلمهاى که بر اسلام وارد شد شهادت علامه شهید آیتاللّه مرتضى مطهرى بود با ترور شهید آیتاللّه سید محمد على قاضى طباطبائى فعالیت تروریستى خود را گسترش دادند و با عنوان «گروه فرقان» مرتکب جنایات بیشمارى گردیدند و مسلما ضربات جبران ناپذیرى به انقلاب و فرهنگ جامعه وارد نمودند.
و یکى از هدفهاى این گروهک «آیتاللّه دکتر محمد مفتح» بود که در 27 آذر 1358 به شهادت رسید.
مقام معظم رهبرى پیرامون ویژگى آیتاللّه دکتر مفتح مىگوید:
«از شهداى گرانقدر انقلاب چون مطهرى، بهشتى، مفتح بایستى به عنوان شهداى ضدیت با التقاط نام برد. چون این عزیزان، فضاى حوزه را به محافلى از دانشگاه و خصوصا به جمع دانشجویان منتقل کردند و لذا جریانهاى التقاطى نمىتوانستند آنان را تحمل کنند.»[37]
حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ علىاکبر هاشمى رفسنجانى در همین راستا مىگوید:
«فکر مىکنم گروه فرقان برنامه ریزى عمیقى برایشان شده بود. خودشان این قدر عقل نداشتند، نمىتوانستند تشخیص بدهند. خیلى عمیق طراحى شده بود که نیروهاى فعال اسلامى را از انقلاب بگیرند و یکى از چهرههایى که گرفتند و خیلى خسارت زدند مرحوم دکتر مفتح بود. ما باید همین ترور ایشان را دلیل بگیریم که شخصیت ایشان از نظر خارجىها و ضد انقلاب شخصیت عظیمى بود و روى هم رفته ما در شهادت آقاى دکتر مفتح یک استاد، یک متفکر و یک مجاهد و اهل کار و شخصیت قابل استفاده در همه ابعاد و نیازمندیهاى انقلاب را از دست دادیم.»[38]
گزارش شهادت
روز بیست و هفتم آذر سال 1358 آیتاللّه مفتح ساعت 20 / 8 صبح از منزل مسکونى خود حرکت نمود و در ساعت 9 وارد دانشکده الهیات شد. در همین حال یک موتور سیکلت و سه سرنشین از خیابان فرعى به طرف محل دانشکده آمدند. دو تروریست از موتور پیاده مىشوند و با دست اسلحه زیر لباس خود را لمس مىکنند و جدا از هم عرض خیابان را طى نموده بعد از ورود به محوطه حیاط مستقیما به سوى بالکن جلو ساختمان دانشکده الهیات مىروند تروریست دوم با فاصله پانزده متر از خیابان عبور مىکند و در پیاده رو جلو دانشکده مىایستد. تروریست سوم که رانندگى موتور را برعهده داشت، پس از پیاده کردن آن دو به کوچه مقابل دانشکده مىپیچد و در ابتداى کوچه دور مىزند و توقف مىکند و از موتور سیکلت پیاده مىشود و با حالت نگرانى و آشفتگى به سوى خیابان اصلى مىرود و در حالى که اسلحه خود را لمس مىکند به سوى خیابان مىنگرد.
رأس ساعت 9 صبح، اتومبیل حامل آیتاللّه مفتح به حوالى دانشکده مىرسد. تروریست سوّم که در پیادهرو مقابل دانشکده نگهبانى مىدهد تا ورود استاد را خبر دهد با شتابزدگى به شریک جرمش که در پیاده رو مقابل ایستاده است نگاه مىکند و کلاه کاسکتش را دو دستى به علامت دستور ترور از سر بر مىدارد و با سرعت به داخل کوچه رفته، کلاه را روى آینه موتور سیکلت مىگذارد و برمىگردد. اتومبیل استاد در پیادهروى عریض جلو دانشکده مىایستد. در همین حال راننده که در حال نگریستن به دکتر از آینه داخل ماشین است با حالتى از بیم و نگرانى خطاب به استاد مىگوید:
استاد!
استاد یادداشتها و کتابهاى خود را از روى صندلى برمىدارد با کمال طمأنینه پاسخ مىدهد. زندگى ما دست خداست، نگران نباشید.
دکتر پیاده مىشود و وارد دانشکده مىگردد. در این حال تروریست سوّم که در سمت مقابل دانشکده ایستاده بود به سوى اتومبیل رفته، راننده (پاسدار شهید اصغر نعمتى) را که در حال پیاده شدن بود هدف چندین گلوله قرار مىدهد. او در همان لحظه به شهادت مىرسد. آیتاللّه مفتح وقتى صداى شلیک گلوله را مىشنود سر خود را به عقب برمىگرداند که ناگهان تروریست دوّم که در حیاط مستقر بود به سوى استاد شلیک مىکند محافظ دکتر با سلاح خود به مقابله برخاسته، استاد در پوشش آتش محافظ (پاسدار شهید جواد بهمنى) و فرصت به دست آمده با سرعت به طرف ساختمان دانشکده مىرود. ولى گلوله جنایتکاران امانش نمىدهد. چند تیر پى در پى به دست، شانه، پاى ایشان، اصابت مىکند. تروریستى که راننده را شهید نموده بود به کمک شرکاى خود، از کنار در و از پشت محافظ، استاد را هدف گلوله قرار مىدهد و بلافاصله به سوى موتور سیکلت رفته، آن را روشن مىکند و آماده فرار مىشود. دکتر وارد بالکن جلو ساختمان دانشکده مىشود، در حالى که خون از نقاط مختلف بدنش جارى شده و عبایش را گلگون ساخته بود یکى از تروریستها خود را به او رسانده، در گوشهاى که براى استاد راه گریزى نیست، مغز وى را هدف چندین گلوله قرار مىدهد. پس از آنکه جنایتکاران به کار خود پایان داده صحنه را ترک کرده و مىگریزند. دکتر را به سبب شدت جراحات به بیمارستان امیر اعلم منتقل مىکنند. تیم پزشکى براى نجات جان ایشان وارد فعالیت مىشوند. با وجود تلاش پزشکان جراحىهاى انجام شده سودى نمىبخشد و همزمان با اذان ظهر در ساعت 12 روز 27 آذر 1358 روح ایشان به لقاءاللّه مىپیوندد.
بدین ترتیب یکى دیگر از « شهداى فضیلت » به ابدیت عروج مىنماید و به قول برادرِ استاد:
«جامعه اسلامى با برگزیدن راه شهادت، که سالیان دراز به فراموشى سپرده شده بود،اینک آن را دوباره زنده کرد... دشمن اینک براى توطئه خلع سلاح شده و مىبیند که حربههاى پوسیده اعزام ناوگان دریایى، تهدید به محاصره اقتصادى در روند انقلاب مؤثر نیست، اینک به وسیله مزدوران خود دست به کشتار ناجوانمردانه فرزندان راستین انقلاب مىزند، غافل از اینکه شهادت براى ما افتخار است. امپریالیسم جهانخوار گمان مىکند با کشتن امثال دکتر مفتح مىتواند براى بار دیگر ما را زیر سلطه استثمار خود بکشد. حال آن که این شهادتها نفرت مردم را نسبت به امپریالیسم جهانخوار بیشتر خواهد کرد...»[39]
در روز چهارشنبه 28 آذر 1358 دانشجویان و مردم انقلابى تهران پیکر مطهر به خون آغشته شهید آیتاللّه دکتر مفتح و دو پاسدار شهید را از شبستان مسجد دانشگاه به مقصد لانه جاسوسى آمریکا حرکت داد که سیل عظیم جمعیت شعار مىدادند:
آمریکا ـ آمریکا مرگ به نیرنگ تو.... عزا عزاست امروز ـ روز عزاست امروز ـ خمینى بت شکن صاحب عزاست امروز...تشییع با شکوه انجام مىگیرد در این مراسم اعضاى شوراى انقلاب، هیأت دولت، جمع کثیرى از روحانیان تهران، شخصیتهاى لشکرى و کشورى، در جمع عظیم و میلیونى مردم حضور داشتند. پس از انجام مراسم تشییع در تهران، پیکرهاى مطهر شهدا به شهر مقدس قم انتقال مىیابد که در قم نیز تشییع بسیار پرشکوه با حضور خیل عظیمى از روحانیان، مردم فداکار، از طلاب مدارس علوم دینى، فضلاء، مدرسین، دانشآموزان و دانشجویان و فرهنگیان و ... در ساعت 4 بعد از ظهر روز 28 / 9 / 1358 در حالى که حضرت امام خمینى و دیگر مراجع تقلید در جمع تشییع کنندگان حضور یافتند انجام، و در صحن حضرت معصومه (س) به خاک سپرده مىشوند.
سیرى در اندیشهها
از بیانات استاد شهید حضرت آیتاللّه دکتر محمد مفتح
استعمار، استعمار است، دشمن، دشمن است، قدرتهاى ضد خلقى و ضد انسانى و ضد بشرى در شرق و غرب براى ما تفاوت نمىکند. ما یک منطق داریم و آن منطق اسلام است و حرکت، حرکت اسلامى است. اینجا مرحله حساس حرکت است و خیلى ظریف است و خیلى هوشیارى مىخواهد.
بیش از هر چیز امروز براى جوانان ما و امت بپاخاسته ما مطالعه در مکتب اسلام و برنامههاى اجتماعى اسلامى و ایدئولوژى اسلام لازم است.
عامل پیشرفت انقلاب اسلامى ما همین طبقه محروم بودند.
این ملت بپاخاسته آگاه ما، دیگر فریب نمىخورد و دنیا به روح نهضت، به واقعیت نهضت اسلامى ملت ایران پى برده است.
شهداى ما به خاطر اسلام است، مبارزات به خاطر اسلام است، زندان رفتنها، شکنجه دیدنها، محرومیتها، اینهمه فحش که خوردیم و مىخوریم و خواهیم خورد به خاطر این است که اشخاصى هستیم متعلق به اسلام.
محال است یکى از برنامههاى اسلام را از دست بدهم و با آن معامله کنم، با هیچ گروه و هیچ دسته. ناراحت مىشوند بشوند، حمله مىکنند بکنند، مگر ما مىتوانیم وظیفههاى اسلامى را به خاطر اینکه یک گروه ناراحت شوند رها کنیم.
ما یک منطق داریم و آن منطق، منطق اسلام است و حرکت، حرکت اسلامى است. اینجا مرحله حساس حرکت است و خیلى ظریف است و خیلى هوشیارى مىخواهد.
گروههایى پیدا شدهاند به اصطلاح مسلمان، علاقمند به حکومت اسلامى؛ اما از امام، مسلمانتر شدهاند، واقعا عجیب است درست مثل خوارجى که از على (ع) مسلمان تر خودشان را مىدانستند و به على (ع) اشکال اسلامى مىگرفتند.
این انقلاب از مراکز روحانى شروع و در پایگاههاى مساجد تقویت، و بوسیله ملت مسلمان پاینده شد.
امروز هم عدهاى خودشان را مجاهد و مبارز و انقلابى مىدانند، اشکال مىکنند و حکومت اسلامى را آخوندیسم معرفى مىکنند. شخصیتهاى اسلامى را ترور مىکنند، شخصیتهاى اسلامى را لکه دار مىکنند و به شخصیتهاى اسلامى حمله مىکنند و مىخواهند نابود کنند محققان اسلام را، دانشمندان اسلام را، پیشروان نهضت را، ولى به نام اسلام.
جهاد اسلامى باید خلوص کامل و دور از هر نوع زیادت طلبى و عوامل مادى باشد.
به نام خدا و در راه خدا بجنگید و با کسانى که سد راه هدایت و سعادتاند، نبرد کنید اما در این نبرد از زیاده روى اجتناب کنید.
آن خدایى که رهبر عزیز را که نیمه شب از خانهاش در قم بیرون آوردند و بعد او را تنها بردند به ترکیه و بعد در آنجا و عراق چه مشکلاتى برایشان پیش آوردند. آن خدایى که رهبر را حفظ کرد، مطمئنا هم اکنون و بعد هم رهبر را حفظ خواهد کرد.
(سخنرانى قبل از تشریففرمایى حضرت امام به ایران از پاریس در پاسخ نگرانى مردم از خطرات احتمالى براى امام)
ابرقدرتها هرگز نمىتوانند در برابر این انقلاب اسلامى ایستادگى کنند.
مسیر پیشرفت جامعه را مغزهاى اندیشمند و متفکر تعیین مىکنند.
در یک حرکت، در یک نهضت، حتما ایدئولوژى لازم است و باید باشد.
برنامه پیامبران علاوه بر عبادت، حکومت است.
براى انقلاب در جامعه ارکانى نیاز است، اول رهبرى آگاه، بیدار، هوشیار و آسمانى، دوم زمینه نهضت و انقلاب.
نجات ما، انقلاب ما، در اثر اسلام بود و در ادامهاش و رسیدنش به پیروزى کامل باید در لواى اسلام باشد.
انقلاب، اسلامى ـ جمهورى، اسلامى ـ قوانین، اسلامى ـ حکومت و خلاصه مدار و معیار حرکت ما همه و همه بر محور اسلام است.
بیائیم و مانند گذشته و قبل از پیروزى انقلاب، دست در دست هم بگذاریم و استمرار پیروزى را تضمین کنیم، این رسالت تو برادر و خواهر دانشجوست، این رسالت تو طلبه حوزههاى علمیه است. این رسالت قشر دانشگاهى، روحانى و همه اقشار است.
امروز مسئله مهم براى ملت ما توجه به مسائل اساسى اجتماعى است.
من از این امر که یک عامل تفرقهاى به وسیله دشمن در این وحدت اسلامى راه پیدا کند، خیلى نگرانم.
علاقه ما به این مملکت از دیدگاه اسلام و تشیع است. اگر به افکار اسلامى ما جسارت گردید، اگر به احساسات مذهبى ما احترام قائل نشدید، ملت ما آرام نخواهد گرفت.
دشمن باید بداند امروز طبقات و اقشار این مملکت بهم پیوستهاند... همه با هم متحد و هم بستهاند دیگر به هیچوجه نمىتوان در این صفوف فشرده ملت شکافى به وجود آورد.
ترور، قتل، شهادت مردان بزرگ و رهبران ما از اراده و استقامت ما نمىکاهد. ما به دنبال رهبران خود به این پیکار ادامه مىدهیم.
ماه رمضان که یکى از چهرههاى عبادى ماست، ماه دعا، ماه التماس، ماه خودسازى است. دیدیم چگونه عامل نجات ما بود. بعد از ماه رمضان مردم یکپارچه آتش شدند. نماز عید فطر، راهپیمایى بعد از آن، راهپیمایى 16 شهریور و جریان 17 شهریور (سال 1357) نتیجه برنامههاى ماه رمضان بود. آن، راهپیمایى عظیم شکننده تاسوعا و عاشوراى امام حسین (ع) به برکت تاسوعا و عاشوراى حسینى بود.
ما در ادامه نهضت از تروریسم نمىترسیم و ملت ما آنچنان آگاه و هشیار و بیدارند که دیگر توطئه نمىتواند آنها را متوقف کند.
ما در هر لباس و داراى هر پست و موقعیتى باشیم وظیفهاى سنگین به دوش داریم و به حکم اینکه مسلمانیم باید در راه حفظ اسلام بکوشیم. مخصوصا روحانیت امروز مسئولیتى خطیر به عهده دارد و باید در بر این سه دسته «کنجکاو» و «بهت زده» و «عامل استعمار» وظیفه خود را انجام دهد.
روحانیت، مخصوصا حوزه علمیه قم که در قلب ایران است احساس این تکلیف مهم را نمود و علاوه بر دروس معمولى فقه و اصول مطالعاتى و تحقیقاتى ریشه دار در قسمتهاى دیگر مانند تفسیر فلسفه و کلام و همچنین ملل و نحل نمود و آثار گرانبها و پرارزش منتشر نمود تا پاسخى مثبت و صحیح در برابر کنجکاویها و سؤالها داده باشد.[40]
آمریکا، غول خونخوار
اکنون ملت ایران در دنیا سرافراز و سربلند و پرافتخار شده است، با غول خونخوار و استعمارگر جهانى آمریکا در حال ستیز است و اینها همه در سایه «وحدت صفوف ملت » است.
رهبرى امام
دانشگاه و مذهب و روحانیت (مذهبشناسها) با هم متحدند و در راس این ملت یک فقیه و مرجع تقلید است، مرجعى که اختیار کار ما دست اوست هر فرمانى بدهد، مطیع او هستیم. یک جامعه که اختیار حرکتش در دست یک مرجع فقیه شجاع آگاه و دلسوز عالم به زمان است، ببینید چگونه جامعه ما مىتواند در برابر دشمن بایستد. لذا آمریکا به طور یقین نمىتواند در ایران مداخله نظامى بکند.[41]
آزادى
در جمهورى اسلامى همه مکتبها آزادند و باید آزاد باشند، همه مىتوانند نقطه نظرهاى مکتبهایشان را بگویند. البته آزادى بیان مکتبى غیر از توطئه است این دو نباید با هم اشتباه بشود. کسى که از شکل چپى و مارکسیستى مىخواهد به انقلاب و رهبرى ما ضربه بزند و بین روحانیت و دانشگاهى جدائى بیندازد، اگر مثلاً از یک جوان سؤال کنیم که این کار به نفع آمریکا تمام مىشود یا ایران؟ جواب مىدهد: آمریکا بهره مىبرد.
این مسأله خیلى روشن و واضح است.[42]
علل انحطاط مسلمین
از دست دادن روح سلحشورى و خو گرفتن به زندگى اشراف منشانه از طرف مردم و حکومت شهوت پرستان و تحریکات خطرناک دشمنان همه و همه دست به دست هم داد و انحطاط مسلمین را به وجود آورد و کشورهاى زر خیز و پرثروت اسلام را به صورت مستعمره و بازارى براى غارتگران ساخت.[43]
جشن هنر شیراز
مردم مسلمان شیراز وقتى سال گذشته رسوائى جشن هنر را دیدند، حد اعلاى رسوایى را که به طور علنى در خیابان مسأله جنسى عمل شود واقعا دین به جاى خود، اخلاق کجاست. انسانیت! این چه هست؟ چرا به خواستهها توجه نمىکنید؟ چرا؟ شما عمدا ناراحتى را در بین مردم شعله ور مىکنید. عمدا سرو صداى مردم را بلند مىکنید. آنهم یک مردم نجیب، مسلمان! چرا نمىگذارید این مردم مسلمان در افکار مذهبى خود، در خواسته اسلامى خود جلو بروند؟[44]
از بیانات رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینى (ره)
1ـ جناب حجتالاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و 2 نفر از پاسداران عزیز اسلام رحمتاللّه علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامى را افروختهتر و جنبش قیام ملت را متحرک تر کردند. خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد، امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهرهها براى اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهرهها برداریم. من شهادت را بر این مردان برومند اسلام تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت مىدهم.
پیام حضرت امام به مناسبت شهادت آیتاللّه. مفتح
2ـ همین امروز که در روزنامه من دیدم این عیال مرحوم آقاى مفتح مىگوید که ما افتخار مىکنیم که یک شهید دادیم، یک مردى که بانوانش اینطور باشند که به شهادت سرپرستشان، آنهم یک چنین سرپرستىافتخار بکنند.... یک چنین ملتى را آقاى کارتر از نیروى نظامى مىترساند؟
حضرت امام خمینى در مصاحبه با حسنین هیکل 28 / 9 / 58
3ـ من نمىدانم که اول باید به شما که بستگان ایشان هستید تبریک بگویم، براى یک چنین شخصیتى که داشتید و افتخارى که براى شماها حاصل شد یا تسلیت بگویم براى اینکه ما کسى را از دست دادیم که امید بود که بیشتر از اینها خدمت کند.
حضرت امام در دیدار با خانواده شهید آیتاللّه مفتح
4ـ امیدوارم که مرحوم آقاى مفتح که من سوابق با ایشان دارم ملحق شوند به آن شهدایى که در صدر اسلام بودند و وظیفه ما هم ادامه همین راه است.
حضرت امام در دیدار با خانواده شهید آیتاللّه مفتح
5 ـ همین که یک جوانى که یک چنین پدرى را از دست داده مىرود مىگوید افتخار مىکنیم و ما در این جمع هم که ایشان هم در روزنامه من دیدم که ایشان هم همین مطلب را گفتند، این تحول، اسباب دلخوشى است براى ما و براى اسلام.
حضرت امام در دیدار با خانواده شهید آیتاللّه مفتح
از بیانات مقام معظم رهبرى حضرت آیتاللّه خامنهاى
1ـ شهید مفتح یکى از مظاهر فرهنگى بود که اسلام را در مرحله عمل به فردها، زاویهها و خلوتها محدود نمىکرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل در معرفت و تحقیق مىفهمید و به دنبال آن تلاش مىکرد.
2ـ شهید مفتح در زندگى کم نمود و کم تظاهر، اما پرتحرک بود.
3ـ از شهداى گرانقدر انقلاب چون مطهرى، مفتح و بهشتى بایستى به عنوان شهداى ضدیت با التقاط نام برد. چون این عزیزان فضاى حوزه را به محافلى از دانشگاه و خصوصا به جمع دانشجویان منتقل کردند و لذا جریانهاى التقاطى نمىتوانستند آنان را تحمل کنند.
4ـ مدتها در سلولى با سختترین شرایط و همراه با بازجویىهایى دشوار، وضعى که فقط براى آنان که آن شرایط را دیدهاند قابل فهم است، نگهداشته شد.[45]
آیتاللّه العظمى حسین نورى همدانى
بنده با آیتاللّه شهید حاج شیخ محمد مفتح همدانى که از آغاز طلبگى مدتى هم حجره و تا هنگامى که آن مجاهد بزرگ به شهادت رسیدند، با هم در ارتباط بودیم، تصمیم داشتیم که یک مدرسه که پایگاه تعلیم و تربیت باشد، با هم به وجود آوریم. آن شهید بزرگوار در این رابطه در حدود یک میلیون و دویست هزار تومان فراهم کرده بودند که بعد از شهادت ایشان فرزندان و خانواده آن شهید مجاهد به محضر مبارک حضرت امام خمینى شرفیاب شدند و جریان آن پول را به عرض محترم ایشان رساندند. ایشان فرمودند آن پول در اختیار این جانب قرار بگیرد تا اقدام مقتضى به عمل آید. اینجانب نیز با بعضى افراد خیراندیش مطالب را در میان گذاشتم تا بالاخره پس از فراهم شدن مقدار قابل ملاحظهاى دیگرى یک نفر خیراندیش حاضر شد هشتصد متر زمین در اختیار گذاشته و پانصد هزار تومان نیز کمک نماید. بالاخره این مدرسه در چهار طبقه با یک سرداب بزرگ و چندین مدرس و کتابخانه تأسیس گردید در این چند سال که دفاع مقدس برپا بود، همیشه یک سوم از طلاب محترم آن حوزه به نوبت در جبهه بودند. از این آقایان 10 نفر شهید شدند و چهل پنجاه نفر زخمى و معلول را به اسلام تحویل دادند و هم اکنون با جدیت تمام مشغول تحصیل مىباشند.[46]
حجتالاسلام والمسلمین شهید دکتر باهنر
شهید مفتح یکى از کسانى بود که پیشقراول بودند و با سخنرانىهاى داغ و پرشور و مبارزات خستگىناپذیر از پیش کسوتان بودند. چهره ایشان براى همه شناخته شده بود. حادثه روز عید فطر(که بعد از چند ماه به پیروزى انقلاب منتهى شد) در تپههاى قیطریه براى همه شناخته شده است. نماز پرشکوه عید فطر را ایشان برگزار کردند و سخنرانى داغى داشتند و به دنبال آن راهپیمایى انجام شد که مبدأ راهپیمایىهاى عظیم سرنوشت ساز انقلاب شد.
شهید مظلوم آیتاللّه دکتر سید محمد حسینى بهشتى
مرحوم آقاى دکتر مفتح فردى پرکار، پشتکار دار و جدى بود. ایشان در کارهایى که بخصوص خود ایشان در مسئولیت مستقیمش حضور داشتند و مستقیما مسئولش بودند خیلى خوب مىکوشیدند فعال بودند. مىتوانستند با اشخاص و افراد خیلى زود دوست بشوند و حلقه همکارى بوجود بیاورند به همین جهت هم ایشان در مسجد قبا و مسجد جاوید توانستند خیلى زود کانون فعالى را پدید آورند. از نظر دینى ایشان در برابر هر تعرضى به اسلام سخت حساس بود.
پینوشتها:
[1] ـ احتجاج طبرسى، ج 2، ص 455
[2] ـ نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام، خطبه کمیل
[3]ـ روزنامه جمهورى اسلامى 27 / 9 / 1361 ـ مصاحبه با همسر شهید دکتر مفتح
[4]ـ روزنامه جمهورى اسلامى 25 / 9 / 60 مصاحبه شهید مظلوم آیة اللّهدکتر بهشتى در مورد شهید آیة اللّهدکتر مفتح
[5] ـ مقدمه شیخ محمد مفتح به سوى اسلام یا آئین کلیسا، مصطفى زمانى، قم، بى تا
[6] ـ گزارشى از دومین دوره ریاست جمهورى حضرت آیت اللّه خامنهاى، 108
[7] ـ محمد مصطفوى کرمانى و غلامحسین حقانى تهرانى
[8]ـ شهید مفتح، غلامرضا گلى زواره، سازمان تبلیغات اسلامى، 1374
[9] ـ خاطرات، آیتاللّه حاج سید حسن طاهرى خرمآبادى، تهران، 1377
[10]ـنشریه شما، ارگان جمعیت مؤتلفه، شماره 127
[11]ـ جمهورى اسلامى 25 / 9 / 60 مصاحبه با شهید مظلوم آیت اللّهدکتر بهشتى پیرامون شخصیت آیت اللّهدکتر مفتح
[12]ـ شهید مفتح مىفرمودند: جهاد اسلامى با خلوص کامل و دور از هر نوع زیادت طلبى و عوامل مادى باشد.
[13]ـ دیدگاههاى شهید مفتح
[14]ـ دیدگاههاى شهید مفتح
[15] ـ دیدگاههاى شهید مفتح
[16]ـ همان
[17] ـ پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، ص 42
[18]ـ مصاحبه با آیتاللّهبهشتى، 25 / 9 / 60، پیرامون شخصیت آیتاللّه مفتح
[19]ـ مصاحبه با همسر شهید دکتر مفتح 27 / 9 / 61
[20]ـاز بیانات استاد شهید آیتاللّهمفتح
[21]ـاز بیانات استاد شهید دکتر مفتح
[22]ـمصاحبه شهید مظلوم آیتاللّهدکتر بهشتى پیرامون شخصیت آیتاللّهدکتر مفتح
[23]ـ ویژگى هاى زعامت و رهبرى، 56
[24]ـ ساواک و روحانیت، ج اول، 1349ـ1357، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامى، 169
[25]ـشهید مفتح، غلامرضا گلىزاده، ص 119
[26]ـ از بیانات آیتاللّهشهید دکتر مفتح
[27] ـ از بیانات آیت الله شهید مفتح
[28]ـ مجله اعتصام، شماره 44، ص 19
[29]ـ شهید مفتح، غلامرضا گلىزاده، ص 128
[30]ـ شهید آیتاللّه دکتر مفتح، غلامرضا گلىزاده، سازمان تبلیغات اسلامى، ص 43
[31]ـ صحیفه نور، جلد 11، ص 39، 27 / 9 / 1358
[32]ـ صحیفه نور، جلد 21، ص 206 ـ 169
[33]ـیاد ایام، جلد 1، شوراى سیاستگذارى ائمه جمعه، ص 349
[34]ـ حدیث ولایت، جلد 6، ص 84 ـ 72، 28 / 9 / 1369
[35]ـ چراغ فروزان، تهران، 1378، ص 80
[36]ـاز پیام حضرت امام خمینى قدس سره به مناسبت شهادت استاد شهید دکتر محمد مفتح در تاریخ 27 / 9 / 58 ـ 28 محرم الحرام 1400
[37]ـ مجموعه مصاحبههاى مقام معظم رهبرى، مؤسسه اطلاعات، ص 260
[38]ـ مجله شاهد، شماره 50، ص 31
[39]ـاطلاعات، شماره 1603
[40]ـمقدمه به سوى اسلام یا آئین کلیسا، مصطفى زمانى، قم
[41]ـافکار استاد شهید دکتر محمد مفتح، باقرى بیدهندى، قم، 1358
[42] ـ همان مآخذ
[43] ـ ره آوردههاى استعمار، مهدى طارمى، مقدمه شهید آیتاللّه مفتح
[44]ـویژگیهاى زعامت و رهبرى، ص 53
[45]ـ دیدگاهها، ص 5
[46]ـ زندگینامه آیتاللّه حاج شیخ حسین نورى، مهدى غلامى