صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

نوشته های جناب آقای ولیان

نوشته های جناب آقای ولیان


متن سند:

در حدود ساعت 2110 روز پنجشنبه 26 دیماه جاری اینجانب برای بازدید از کارهای ساختمانی در دست اقدام صحن پهلوی باتفاق یک نفر از نمایندگان مجلس شورایملی (آقای حسن متین) که او نیز باتفاق اینجانب عازم بود وارد صحن پهلوی شدیم (صحن پهلوی همان صحنی است که اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر برای زیارت حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام ابتدا بداخل آن تشریف فرما میشوند) پس از پیاده شدن از اتومبیل و وارد صحن شدن ملاحظه شد که سه نفر خانم با چادر سیاه در وسط صحن پهلوی مشغول راه رفتن میباشند ـ از آقای حیدری رئیس اداره اماکن متبرکه سئوال کردم این سه نفر خانم در داخل صحن چکار دارند و سئوال کردم مگر من دستور نداده بودم که هر کس برای زیارت میآید باید از صحن های عمومی وارد شود؟ (توضیحا اضافه میکنم که صحن پهلوی فقط مخصوص ورود شخصیت ها و اشخاصی است که قبلاً ترتیب و اجازه ورود آنها برای زیارت از این صحن صادر شده باشد.
چون اشخاصی که از این صحن برای زیارت وارد میشوند باید از اطاق مخصوص اعلیحضرت همایون شاهنشاه و دارالزهد و دارالسرور گذشته و سپس وارد محوطه حرم مطهر شوند و چون سایر مردم از صحن های دیگر برای زیارت مشرف میشوند حتی الامکان سعی میشود که برای مشرف شدن بحرم از این صحن کمتر استفاده شود.) سرهنگ بازنشسته حیدری باینجانب اظهار داشت که نگهبان مسئول درب صحن قصور و کوتاهی کرده و باین خانم ها اجازه وارد شدن را داده است و اضافه نمود نگهبان درب این صحن دستورات را اغلب اجرا نمی کنند کهمحل خدمت آنها عوض شود چون هوا سرد است و میخواهند باین ترتیب محل خدمت و انجام وظیفه آنها تغییر داده شود.
دستور دادم اگر نگهبان دستور را اجرا نکرده فورا از کار برکنار شود.
هنگامی که به سه نفر خانم رسیدم یکی از خانم ها با این جانب سلام و علیک کرد و حتی با اینجانب دست داد و دو نفر خانم های دیگر نیز بتأسی از طرف ایشان با من دست دادند و من با حالت خنده و شوخی گفتم در داخل صحن با من دست ندهید چون این محیط مذهبی است و بدون اینکه از هویت خانم ها اطلاع داشته باشم از آنها جدا شدم (چون در همین موقع متوجه شدم که یکی از بولدوزرها که مشغول خراب کردن محل کتابخانه است در محل اشتباهی مشغول کار کردن است) ولی در حالی که سعی میکردم هویت خانمی را که بنظرم آشنا می آمد بخاطر بیاورم متأسفانه هویت ایشان بخاطرم نیامد و برای زیارت و بازدید از کار نوسازی حرم بطرف حرم حرکت کردم.
هنگام ورود بحرم مطهر با آقای رضا سجادی یکی دیگر از نمایندگان مجلس شورایملی برخورد نموده و باتفاق دو نفر نمایندگان مجلس شورایملی (آقایان حسن متین1 و رضا سجادی)2 پس از زیارت و پس از بازدید از کارهای نوسازی حرم مطهر که بیش از مدت یک ساعت بطول انجامید مجددا بطرف صحن پهلوی مراجعت نمودم.
هنگام مراجعت در راهرو واقع در کنار اتاق محل توقف اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر (در مواقعی که بصحن پهلوی تشریف فرما میشوند) و در حدود ساعت4311 ...
ملاحظه شد که یکی از سه نفر خانم نامبرده قبلی مشغول داد و فریاد با تعدادی از خدمه حرم مطهر است و عده ای از عمله و بنا که مشغول خراب کردن کتابخانه قدیم هستند و عده ای از خانم هائی که دارالزهد مشغول عبادت هستند ناظر منظره هستند.
از خانمی که داد و فریاد میکرد سؤال کردم موضوع چیست.
خانم در جواب اظهار داشتند : «من دیشب که برای زیارت آمدم یک جوانی را دیدم که گویا هروئینی بود به خدام حرم دستور داده ام که او را نگاهدارند و صبح که من می آیم او را بمن تحویل بدهند که دستور بدهم در بیمارستان شاهرضا او را بستری و معالجه کنند و حال که آمده ام آن جوان را تحویل بگیرم می گویند اینجا نیست و ممکن است اینجا بوده ولی از ترس شما (یعنی این جانب نایب التولیه عظمی و استاندار خراسان) فرار کرده است.
بایشان گفتم خانم بفرض که این شخص بنظر شما فرار کرده باشد من و کارمندان آستان قدس رضوی که گناهی نداریم در داخل صحن پهلوی و کنار حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام داد و فریاد کردن صحیح نیست.
ایشان مجددا اظهار داشتند: چرا خدمه مریضی را که من گفته بودم نگاهدارند تا من صبح او را تحویل بگیرم نگاهداری نکرده اند بایشان گفتم اولاً خدام حرم کارمند آستان قدس رضوی هستند و مکلف باجرای دستور شما نبوده اند و نیستند وانگهی در داخل حرم که محلی برای نگاهداری بیمار نداریم.
در آستان قدس رضوی مسئولان مربوط رأسا بیماران را بر اساس دستور اینجانب به بیمارستان شاهرضا که وابسته بآستان قدس رضوی است و درمانگاه آستان قدس رضوی و سایر بیمارستانها معرفی میکنند.
ما خودمان در اینجا دکتر داریم ولی خانم مورد بحث بهیچ کدام از مطالبی که مرتب وسیله اینجانب بایشان گفته میشد توجه نمیکرد و مجددا مشغول داد و فریاد میشد و با لحن موهنی در مقابل مرئوسین و همکاران اینجانب و دو نفر نمایندگان مجلس شورایملی فریاد زد این چه ترتیب استانداری کردن است من همین حالا تلفون میکنم به تیمسار نصیری (منظورشان تیمسار ارتشبد نصیری ریاست ساواک بود) وقتی کار باینجا رسید اینجانب گفتم خانم فورا از اینجا تشریف ببرید بیرون ایشان گفتند من خانم تیمسار سرلشگر بدره ای هستم.
بمحض اینکه ایشان گفتند من خانم تیمسار سرلشگر بدره ای هستم تازه بخاطرم آمد که این خانم چندین ماه قبل در معیت همراهان تیمسار ارتشبد اویسی فرمانده نیروی زمینی بمشهد آمده بودند و من از تیمسار و همراهانشان دعوت کرده بودم که برای صرف ناهار میهمان اینجانب باشند در آنروز بمحض اینکه خانم نامبرده وارد محل صرف ناهار شد باینجانب اظهار داشت که چرا شما از انجمن خیریه ما بازدید نکرده اید؟ پرسیدم منظور کدام انجمن است؟ اظهار داشت انجمن خیریه شبانه روزی علیاحضرت فرح پهلوی.
در آنروز بایشان جواب دادم من تازه مأمور خدمت در این منطقه شده ام و بموقع وظایف خود را در این زمینه نیز انجام خواهم داد.
بعد یک نامه ای بدست اینجانب دادند که یکی از خانم های عضو انجمن تقاضای دریافت یک قطعه زمین کرده بود.
بایشان گفتم واگذاری زمین در آستان قدس مقرراتی دارد و این خانم اگر زمین میخواهد باید طبق مقررات عمل شود و من زمین مجانی بکسی نمیتوانم بدهم و این خانم در آنروز هم در حضور حاضرین خارج از نزاکت مورد انتظار یک نفر میزبان با اینجانب صحبت کرد ولی در هر حال چون خود را خانم تیمسار سرلشگر بدره ای که یکی از دوستان قدیمی اینجانب میباشد معرفی کرد موضوع فراموش شد.
حتی موقع ترک منزل نیز بایشان یک عدد سکه طلای آستان قدس رضوی اهدا شد.
بهرحال پس از اینکه خانم نامبرده خود را خانم تیمسار سرلشکر بدره ای معرفی کرد برای اینجانب این تکلیف ایجاد شد که مراتب را باطلاع تیمسار سرلشکر بدره ای که از دوستان مورد احترام اینجانب میباشند برسانم بافسر محافظ خود دستور دادم که موجبات تماس تلفونی مرا با تیمسار سرلشکر بدره ای فراهم کند.
در تماس تلفونی با تیمسار سرلشکر بدره ای وقتی برای اینجانب روشن شد که خانم نامبرده خانم ایشان میباشند در مقابل اظهار تأسف و معذرت تلفونی تیمسار سرلشکر بدره ای در حضور آقایان رضا سجادی و حسن متین نمایندگان مجلس که حضور داشتند و صحبت ها را می شنیدند مرتب به تیمسار سرلشکر بدره ای گفتم اظهار تأسف لزوم ندارد.
چون خانم، همسر تیمسار هستند و من با شما دوست هستم من موضوع را فراموش میکنم.
ولی برای اینکه اطمینان پیدا کنید که در اینجا چه گذشته و فقط مطالب را از دهان اینجانب نشنوید خواهش میکنم بصحبت های آقایان سجادی و متین نمایندگان مجلس شورایملی که در کلیه جریان ناظر و شاهد بوده اند نیز گوش کنید ضمنا بایشان گفتم یک نفر از افسران و یا درجه داران و یا مأموران گاردشاهنشاهی بنام آقای اسماعیلی که خانم مرتبا در اظهارات خودش اشاره می کنند مأمور مراقب ایشان هستند از ایشان هم می توانید مراتب را در حضور اینجانب بپرسید.
تیمسار سرلشکر بدره ای اظهار داشتند: لازم نیست ؛ من صحبت های شما را قبول دارم ولی با اصرار این جانب آقایان سجادی و متین نمایندگان مجلس شورایملی در حضور اینجانب تلفونا کلیه مراتب را بشرح فوق باطلاع تیمسار سرلشکر بدره ای رسانیدند ولی در این موقع متوجه شدم مأمور مراقب خانم یعنی آقای اسماعیلی که او را همراه خود آورده بودم که با تیمسار صحبت کند رفته بود.
بعد از ظهر همان روز از تیمسار سرلشکر سپه دوست فرمانده لشکر1 و تیمسار سرلشکر نوروزی2 رئیس شهربانیهای خراسان و سرکار سرهنگ شیخان رئیس ساواک استان شنیدم که خانم نامبرده تیمسار رئیس شهربانیهای خراسان و رئیس ساواک استان خراسان را به باشگاه افسران لشکر فراخوانده و مطالبی را در مورد اینجانب اظهار داشته که در صورت لزوم باید مراتب را از نامبردگان جویا شد ولی اصرار دارم که از نامبردگان مراتب تحقیق شود این بود شرح جریان امر و رفتاری که این خانم با این جانب در حین انجام وظیفه و خدمت در حضور همکاران و سایر مسئولان امر در آستان قدس رضوی انجام داده است و اطلاع از مفاد گزارش تیمسار سرلشکر بدره ای که یکی از دوستان قدیمی اینجانب است فقط موجبات تأسف را برای اینجانب فراهم نموده است ولا غیر.
چون مفاد گزارش ایشان تا آنجا که مغایر با مطالب مشروحه فوق هست عاری از حقیقت است و این سئوال نیز مطرح است که مگر مأموران آستان قدس رضوی برای انجام دستورات خانم تیمسار سرلشکر بدره ای در مورد نگاهداری بیمار در طول شب قبل از وقوع این اتفاق و محوطه آستان قدس و تحویل او در روز بعد بخانم نامبرده وظیفه و تکلیفی را بر عهده داشته اند که عدم انجام این وظیفه و تکلیف موجب بازخواست از آقایان و نیابت تولیت عظمی و استاندار خراسان باشد در خاتمه لازم بتوضیح میدانم که بر اساس اظهارات اشخاصی که بعد از وقوع این پیش آمد باطلاع اینجانب رسیده است این اولین باری نیست که خانم نامبرده موجبات ناراحتی را فراهم میکند و بسیار ساده است که اگر لازم باشد برای اطلاع از سوابق امر از کسانیکه این مطالب را باینجانب اظهار داشته اند اطلاعات لازم را بدست آورد.
و توضیحا اضافه می کنم در تمام طول جریان امر آقایان سجادی و دکتر متین نمایندگان مجلس ـ سرهنگ بازنشسته حیدری مدیر اماکن متبرکه و سرکار سروان رهسپار افسر شهربانی که مأمور حفاظت اینجانب است و معاون سرهنگ حیدری در مدیریت اماکن متبرکه و عده زیادی از خدمه حرم مطهر و آستان قدس رضوی که اسامی آنها را بخاطر ندارم ناظر صحنه و شنونده اظهارات طرفین بوده اند.
هنگام مکالمه تلفونی با تیمسار سرلشکر بدره ای نیز دو نفر نمایندگان مجلس و آقای حیدری مدیر اماکن متبرکه و سرکار سروان رهسپار مأمور محافظ اینجانب و یکی دو نفر دیگر در اتاق تلفون ناظر صحنه تلفون کردن و شنونده مکالمات تلفونی اینجانب با تیمسار سرلشکر بدره ای بوده اند اضافه می کنم بر اساس مطالبی که تیمسار ریاست شهربانیهای خراسان و ریاست ساواک استان خراسان باطلاع اینجانب رسانیده اند، خانم نامبرده پس از خروج از صحن در مورد اینجانب اظهاراتی را بنامبردگان نموده است که باز این اظهارات [را] شخصا اهانت خانم تیمسار فرمانده گارد شاهنشاهی به نیابت تولیت عظمی آستانقدس رضوی و استاندار تلقی میکنم.
سازمان شبانه روزی خیریه فرح پهلوی در مشهد فقط موظف بجمع آوری و نگاهداری بچه های بی سرپرست است و اصولاً در زمینه پیدا کردن بیمار و ترتیب دادن موجبات معالجه او تکلیفی را ندارد و اینجانب در خراسان رئیس این دستگاه هستم و از این وظیفه سازمان نامبرده لااقل اطلاعی ندارم ولی ترتیب انجام وظیفه اینجانب در خراسان برای رسیدگی بحال مردم کم درآمد و بخصوص بیماران را میتوانید از ترتیب تماس شبانه روزی اینجانب با بیمارستان ها و اطبای مشهد جویا شد.
بفرض تمام این مراتب آیا خانم تیمسار سرلشگر بدره ای این حق را داشته و دارند که همکارانی از قبیل رئیس شهربانی خراسان و رئیس ساواک را احضار و در غیاب این جانب ترتیب خدمت من را از دید خودشان مورد انتقاد قرار دهند؟ آیا خانم تمیسار نامبرده حق داشته برئیس شهربانیهای خراسان بگوید: افسری که محافظ استاندار است چرا برای استاندار نوکری میکند؟ آیا ایشان حق داشته اند بافسر محافظ اینجانب که از سالها قبل این وظیفه را برای نواب تولیت انجام میداده توهین کند و نسبت نوکر بدهد؟ در تمام مدت مذاکراتم با خانم نامبرده با نهایت ادب و نزاکت که ذاتا در برخورد با هر کس و بخصوص با خانم ها داشته و دارم صحبت کرده ام و حتی هنگامی که توهین کرد بایشان گفتم خانم تشریف [ببرید] بیرون و یک بار نشد از کلمه تشریف بردن استفاده نشود.
ضمنا اضافه می کنم هنگامی که خانم مرتب داد و فریاد میکرد و اهانت میکرد دو نفر نمایندگان مجلس مرتبا با ایشان مذاکره و بایشان تذکر میدادند.
خانم این چه طرز صحبت کردن با نایب التولیه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در انظار مردم است.
هنگام مذاکره تلفونی با تیمسار پس از سلام و علیک مطلب به این ترتیب شروع شد که تیمسار خانم شما در تهران است؟ سئوال کردند چطور؟ گفتم خانمی آمده باینجا و چنین و چنان کرده و در آخر کار خود را خانم تیمسار معرفی می کند.
ایشان تأیید کردند که بله خانم من در مشهد است ولی این کارها چه ارتباطی با ایشان دارد.
او عضو جمعیت خیریه است و باید در مورد مسائل جمعیت دخالت کند.
و پس از اینکه تیمسار از جریان مطلع شد مرتب پشت تلفون اظهار تأسف و معذرت میکرد و من بشهادت کسانی که صحبت مرا می شنیدند بایشان گفتم تیمسار اظهار تأسف و معذرت شما لزومی ندارد چون ایشان خانم شما هستند و من بخاطر دوستی که با جنابعالی دارم مراتب را فراموش کردم ولی خواستم بشما بگویم که اگر دشمنان تیمسار هم بخواهند بشما لطمه بزنند باین ترتیب که خانم عمل میکند و کردند موفق نمیشوند.
در خاتمه با توجه بآنچه که در پنج صفحه بخط خود توضیح دادم از پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر استدعای عاجزانه برای رسیدگی بمطالب برخلاف حقیقتی که از طرف تیمسار فرمانده گارد شاهنشاهی باینجانب نسبت داده شده دارد و اضافه مینماید اگر در حد و شکایت از خانم نامبرده برنیامدم فقط و فقط بخاطر دوستی با تیمسار سرلشکر بدره ای و اظهار تأسف و معذرت تلفونی ایشان در روز وقوع اتفاق هستم که حاضرین در اتاق تلفون ناظر جریان امر بودند.
ولیان

توضیحات سند:

1ـ حسین متین مخبر کمیسیون دادگستری مجلس شورای ملی بود.
( ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، چاپ 2، 1370، ص 412) 2ـ او در دوره 23 مجلس نماینده بجنورد بود.
(طلوعی محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فرودست، ج 2، چاپخانه تک، چاپ اول، تهران 1372، ص 1111) 1ـ سپه دوست فرمانده لشکر خراسان بود که برخی از گزارشها نشان می دهد که در گزارش جشن های شاهنشاهی فعال بوده و این هنگامی است که ولیان استاندار خراسان بوده است.
(ر.ک : روزنامه خراسان، محمد صادق تهرانیان، شنبه 4 آبان 1353، شماره 7353، ص 3) 2ـ سپهبد نوروزی روز 2 شنبه 23 بهمن 1357 از سوی دولت موقت به سمت سرپرست شهربانی کشور برگزیده شد.
او قبلاً معاون شهربانی بود، و مدتی با درجه سرهنگی رئیس پلیس و راهنمایی و رانندگی تهران و مدتی نیز رئیس راهنمایی کشور، رئیس شهربانی اصفهان، رئیس شهربانی خراسان و با درجه سرلشکری معاون اطلاعات شهربانی شد و تا ماه بهمن در این سمت باقی ماند.
(ر.ک : دکتر اسلامی ندوشن، محمدعلی، بر ایران چه گذشت؟ (سلسله مقالات مؤلف)، روزنامه اطلاعات، 23 بهمن ماه 1357 ص 7)

منبع:

کتاب عبد‌العظیم ولیان به روایت اسناد ساواک صفحه 299





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.