تاریخ سند: 16 آبان 1332
صورتجلسه شماره 3
متن سند:
تاریخ: 16 /8 /1332
صورتجلسه شماره 3
کمیته مرکزی نظامی کوک در ساعت 10 روز شنبه 16 /8 /32 در منزل سرتیپ علی کیا با حضور امضاکنندگان1 زیر تشکیل شد و مذاکرات به شرح زیر به عمل آمد:
1. طبق قرار قبلی مراسم تحلیف طبق قسمنامه پیوست توسط یکی یکی از آقایان در حالی که آقایان دیگر به حال احترام و خبردار ایستاده بودند انجام و سپس همدیگر را با یک احساسات برادرانه و گرمی عجیبی بوسیده و به هم تبریک گفتند.
2. سرتیپ کیا پیشنهاد نمود در صورتی که همه آقایان موافقت نمایند تیمسار سرلشکر عزیزی2 برای عضویت این کمیته دعوت شود و پس از یک رشته مذاکرات تصویب گردید.
3. یک نسخه از اساسنامه کوک و یک نسخه از آییننامه جنگجویان3 زیرزمینی به تیمسار سرتیپ بختیار4 داده شد که وسیله ماشیننویس مطمئن از هر یک چند نسخه تهیه و در جلسه آتیه در دسترس سایر آقایان بگذارند.
4. قرار شد هر یک از آقایان در محیط، رفقا و دوستانی که دارند اشخاصی را که شایسته عضویت کمیتههای فرعی میدانند در نظر گرفته و در جلسه آتیه مطرح نمایند که مورد شور قرار گیرد.
5. جلسه در ساعت 21 ختم و جلسه آتیه به روز شنبه 29 /8 /32 ساعت 19 در منزل تیمسار بختیار موکول گردید.
توضیحات سند:
1. اسامی اعضاء و امضاءکنندگان در این نسخه موجود نیست.
2. سرلشگر سیدصادق امیرعزیزى، فرزند عزیزالله در سال 1283 ش، در تهران متولد شد. پس از به پایان رساندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه، دوره دانشکده افسرى و دانشگاه جنگ را نیز گذراند. وى در مهرماه 1302 وارد خدمت ارتش شد و در سال 1304ش با درجه ستوان دومی وارد قشون رضاشاه شد و اولین پست وی آجودانى هنگ مستقل گیلان بود. در سال 1319ش درجه سرهنگی گرفت و در حین اشتغال، در دانشگاه جنگ نیز ادامه تحصیل داد. بعد از شهریور 1320ش فرمانده تیپ زابل و سپس فرمانده لشکر کرمان گردید و دو سال بعد فرمانده لشکر رضائیه شد. در سال 1325ش معاون دانشکده افسری شد و در اول مهرماه 1326 در حالى که فرماندهى لشکر فارس را بر عهده داشت، به درجه سرلشگرى رسید. سپهبد امیر عزیزى در اسفندماه 1339 در کابینه شریف امامى به سمت وزارت کشور منصوب شد و در سال 1340 تا 1341 نیز در کابینه على امینى در همین سمت مشغول کار بود. امینى با انتخاب افرادى چون عزیزى مىکوشید تا چهرهاى آبرومند به ترکیب کابینه خود دهد. وى در کابینه اسدالله علم که در تاریخ 30 تیر 1341 به شاه معرفى شد، مجدداً عهدهدار پست وزارت کشور شد و تا 18 اسفند 1342 در این سمت باقى ماند. سپهبد امیر عزیزى در 29 اردیبهشت 1342 به عنوان استاندار خراسان انتخاب شد و سپس نیابت تولیت آستان قدس رضوى را نیز عهدهدار شد و تا مهرماه 1344 این سمت را برعهده داشت. در سوم تیرماه 1344 به ریاست کمیته همکارى بینالمللى در استان خراسان انتخاب شد که این جریان در راستاى اصلاحات ارضى بود. وى در نیمه اول سال 1357 مجدداً استاندار خراسان شد.
امیر عزیزی در 14 دى ماه استعفا داد و به تهران آمد و در دولت ازهارى به عنوان وزیر کشور انتخاب شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور گریخت و در سال 1371 در پاریس درگذشت. پایگاه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
3. آئیننامه جنگجویان کوک، شامل 3 فصل، در 17 صفحه میباشد که عناوین آن به شرح زیر است:
«فصل یکم . کلیات، شامل: تعریف . منظور . وظائف عمومی . سازمان . آموزش . روحیه . رهبری و فرماندهی . انضباط . تدارکات . خدمات بهداشتی . حمل و نقل . مخابرات . پناهگاه . سلاح و مهمات
فصل دوم . تاکتیک واحدهای کوک، شامل: جنگ در جنگل . جنگ در اراضی کوهستانی . مأموریت در مناطق مختلفه . اطلاعات . ضداطلاعات . تأمین . تبلیغات و جنگ اعصاب . ایجاد اغتشاش . کمین . دستبرد
فصل سوم، شامل: ملبوس و سازوبرگ و غیره . حقوق و جوائز . سلاح و تجهیزات . تشویقات و ترفیعات . تنبیهات» بخش ضمائم
4. تیمور بختیار، در سال ۱۲۹۳ ش در یکی از ایلات بزرگ بختیاری چشم به جهان گشود. پدرش فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفر قلیخان بختیاری بود. بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذراند و سپس همراه با شاهپور بختیار برای ادامهی تحصیلات به بیروت رفت.
بعداز پایان تحصیلات مقدماتی یک سال دورهی مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسهی نظامی (سنسیرو) به فرانسه رفت. در سال بعد این مدرسه را با درجهی ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حملهی جمشیدآباد تهران مشغول به کار شد. تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامهی خدمت به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ جهانی دوم به اصفهان منتقل شد و سپس در سال ۱۳۱۲ با درجهی سروانی به تهران بازگشت. در دوران جنگ جهانی دوم و حوادق مربوط به فرقهی آذربایجان از جمله افرادی بود که علیه تجزیهطلبی فرقه مبارزه کرد و به طور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی علیه حکومت آذربایجان و کردستان به منطقهی خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد. تیمور به خاطر اقداماتش به درجهی سرهنگی و اخذ نشان نایل شد، سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه جنگ رفت و در سال ۱۳۲۹ با احراز شاگرد اولی وکسب نشان درجهی اول دانش به سمت رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری ( بهرام آریانا) مشغول کار شد. به دنبال غائلهی ابوالقاسم خان بختیاری ـ عموی تیمور بختیار ـ از خوانین با نفوذ ایلات که موفق شده بود در سال ۱۳۲۱ تیپ اعزامی را خلع سلاح کند و هر از گاهی علیه حکومت میآشوبید، دکتر محمد مصدق نخستوزیر وقت سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب غائله ابوالقاسمخان کرد. وی این ماموریت را با موفقیت به انجام رسانید و به فرماندهی یکی از تیپهای تهران رسید ولی با تصمیم دکتر مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگانها سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران شد. در تاریخ5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و از تاریخ سوم مهرماه ۱۳۳۵ به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت کرد. بختیار در دوران فرمانداری نظامی و ریاست ساواک از هیچ جنایتی فروگذاری نمیکرد. در سال ۱۳3۸ به درجهی سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فرودین 1340 از کار برکنار و در مهر 1340 بازنشسته شد و در ششم بهمن ماه سال 1340 ایران را ترک کرد. بختیار پس از ترک ایران اقداماتی را علیه شاه آغاز کرد. به همین جهت در سال ۴۶ طی حکمی به کلیهی ادارات تابعهی سازمان اطلاعات و امنیت، دستور بازداشت او و همسرش را در صورت مراجعت به کشور صادر کرد و بلافاصله حکم مصادرهی اموال و داراییهای وی از سوی اداره دادرسی نیروهای مسلح ارتش صادر شد. بختیار در دوران اقامت خود در سوییس ـ ژنو اقدامات خود علیه شاه را شدت بخشید و در فروردین ماه 1347 به لبنان رفت و در فرودگاه بیروت به اتهام حمل اسلحه دستگیر شد و این فرصتی فراهم آورد تا دولت ایران از دولت لبنان تقاضای استرداد وی را بنماید که بینتیجه ماند و منجر به قطع روابط دو دولت شد و بختیار مجبور به ترک لبنان گردید. بختیار پس از سپری کردن دوران بحرانی در لبنان با گذرنامهای عراقی به آن کشور رفت و با استقرار در بغداد تلاش کرد تا شاید سازمانهای دانشجویی فعال در اروپا را به سوی خود جلب کند، اما نه تنها در این امر موفقیت کسب نکرد، بلکه این سازمانها بختیار را آماج حملات خود قرار دادند بختیار در دوران اقامت در عراق به لطایفالحیل تلاش کرد تا به امام خمینی(ره) نزدیک شود، ولی امام (ره) با شناخت عمیقی که از ماهیت بختیار داشتند هیچگاه به وی روی خوش نشان نداد و حتی به نمایندگان کنفدراسیون فرمودند: « ... اگر قرار باشد روزی بختیار در ایران زمام امور رادر دست بگیرد، وظیفهی مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری کنند.»
بختیار در این ایام برای کسب قدرت به آب و آتش میزد، غافل از آنکه ساواک کلیهی فعالیتها و مکاتبات او با سران ایلات را تحت کنترل قرار دارد. تیمور بختیار به موازات این قبیل فعالیتها علیه شاه با گروههای مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرد. از این رو ساواک مصمم شد تا وی را حذف کند. بر این اساس با سود جستن از نفوذیهای خود که از نزدیکان بختیار بودند، او را به بهانهی شکار در 16 مرداد 1349 به منطقه دیاله برده و به قتل رساندند.
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب اول صفحه 67