تاریخ سند: 15 خرداد 1342
خیلی فوری است
متن سند:
از: ساواک تاریخ:15 /3 /1342
به: قزوین شماره:162
خیلی فوری است ساواک پیرو تلگراف قبلی بعدازظهر روز جاری نیز تظاهراتی وسیله عناصر اخلالگر و عوامل وابسته به علماء و مرتجعین در خیابانهای پایتخت صورت گرفته و مامورین انتظامی مرتباً اخلالگران را متفرق و بعضاً مبادرت به تیراندازی مینموده اند و نتیجتاً بعدازظهر امروز نیز تعدادی از افراد کشته و عدهای مجروح شده اند ولی در شهرستانها تشنج روی نداده است ضمناً از ساعت 20:00 روز جاری در تهران حکومت نظامی اعلام شده و قوای انتظامی کاملاً بر اوضاع مسلط میباشند 1
2996 – 15 /3 /42 سرلشکر پاکروان
توضیحات سند:
1. حماسه 15 خرداد: ساعت چهار صبح روز 12 محرم 1383 ﻫ ق (15 خرداد 1342 ش)، نیروهای امنیتی و انتظامی، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل از طریق دیوار، ایشان را در حالی که برای نماز صبح آماده میشدند، دستگیر و به تهران منتقل کردند و در یکی از بازداشتگاهها نگه داشتند و پس از مدتی (در 4 تیر 1342) از آنجا به پادگان عشرتآباد بردند.
پس از انتشار خبر دستگیری امام خمینی (ره) در قم، بسیاری از مردم عصبانی و ناراحت به منزل ایشان رفته و به اتفاق فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفی، حدود ساعت 6 صبح به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حرکت کردند. پس از مدتی، صحن مطهر و خیابانهای اطراف مملو از جمعیتی شده بود که شعار «یا مرگ یا خمینی» را با هیجان و التهاب شدید تکرار میکردند. در همین حال علما و مراجع، طی اعلامیهای که از بلندگوی صحن مطهر خوانده شد، ضمن محکوم کردن این اقدام، خواستار آزادی فوری امام (ره) شدند.
حدود ساعت 10 صبح، تعدادی نیروی مسلح برای تقویت نفرات شهربانی قم وارد این شهر شدند. قبل از ورود آنها، درگیریها بیشتر با باتوم و گازاشکآور بود اما با ورود نیروهای تازه، تیراندازی و رگبار مسلسلها آغاز و تعدادی از مردم زخمی و در بعضی از خیابانها شهید شدند، کشتار در خیابانهای اطراف حرم تا ساعت 5 بعدازظهر ادامه داشت. اما پس از سخنرانی حاج آقا مصطفی در صحن مطهر و دعوت مردم به آرامش، جمعیت به تدریج متفرق شدند.
در تهران نیز همزمان با انتشار خبر دستگیری امام چند حرکت خودجوش در نقاط مختلف شهر آغاز شد که تا ظهر با پیوستن آنها به یکدیگر جریان نیرومندی را در مقابله با عوامل سرکوب رژیم به وجود آورد.
بازاریان در خیابانهای اطراف بازار به راهپیمایی و شعار دادن بر ضد رژیم و دفاع از امام دست زدند. به طوری که ساعت 11 صبح 15 خرداد، در این منطقه درگیرى و تیراندازى به سوى مردم شروع شد و تا ساعت 5 بعد از ظهر ادامه یافت. میدان سبزى و بارفروشها نیز تعطیل کردند و به همراه مردم به خیابانها آمدند. همچنین گروهى از مردم جنوب شهر از میدان شوش حرکت کرده و در خیابان 17 شهریور (شهباز سابق) تظاهرات بىسابقه ادامه یافت.
در این میان، تا ظهر 15 خرداد، هم شاه و هم آمریکایىها و انگلیسىها، تظاهرات را در یک طرح براندازى وسیع و سازمان یافته مىدانستند و به شدت دستپاچه و نگران شده بودند. اما بعد از ظهر پس از سرکوب که با هدایت تیمسار غلامعلى اویسى صورت گرفت، شاه با ابراز رضایت از اقدامات انجام شده با فردوست و اویسى دیدار کرد. فردوست درباره این دیدار مىنویسد :
از ساواک به شدت ناراضى بود و تصور مىکرد که عدم اطلاع ساواک با توطئه هواداران سپهبد تیمور بختیار در این سازمان است. از من پرسید : «مسئول بىاطلاع ماندن ساواک از این جریان کیست؟» پاسخ دادم : «همیشه رئیس (پاکروان) مسئول است». گفت: «از او انتظارى نیست، بعد از او چه کسى مسؤول است؟» گفتم: «مدیر کل اداره سوم، سرتیپ مصطفى امجدى» گفت : «او را عوض کنید» فرداى آن روز ناصر مقدم را به جاى او گذاشتم»
فردوست همچنین با اشاره به گزارشى که ساواک از جریان 15 خرداد تهیه کرده است مىگوید که مردم با نیروهاى پلیس و ارتش درگیر شده و قصد تصرف کلانترى میدان خراسان را داشتند که درگیرى شدیدى روى داد و تعداد زیادى از مردم شهید و مجروح شدند. دانشگاهها نیز پس از انتشار خبر دستگیرى امام تعطیل شد و دانشجویان دانشگاه تهران پس از اجتماع در محوطه دانشگاه به خیابانها ریخته و بر ضد رژیم شاه و به حمایت از امام شعار دادند. در میدان انقلاب (24 اسفند سابق) نظامیان مانع ادامه راهپیمایى شدند و با تیراندازى دانشجویان را پراکنده کردند.
تظاهرات در حالى صورت گرفت که ساعت پنج صبح، اعلامیه برقرارى حکومت نظامى و منع رفت و آمد از ساعت 8 بعدازظهر تا 8 صبح از رادیو خوانده شد و سرهنگ نعمتاله نصیرى، رئیس شهربانى، با توجه به سوابق و عملکرد وی بعد از کودتاى 28 مرداد، فرماندار نظامى شد.
هدف از حکومت نظامى، قلع و قمع بیشتر مردم، دستگیرى افراد مورد نظر، جلوگیرى از تجمع و حرکت مردمى و قانونى جلوه دادن حضور ارتش در شهرها، محاکمه خارج از معمول مخالفین رژیم، ایجاد رعب و وحشت در مردم و حمله به اجتماع بیشتر از سه نفر مردم بود.
پس از اعلام حکومت نظامى، مطالب فراوانى در رادیو و روزنامهها علیه امام، روحانیت و پیروان امام انتشار یافت. با این همه شاه نیز شخصاً وارد صحنه شد و ضمن بیان مطالبى، سعى در به اصطلاح افشاى اسرار پشت پرده وقایع 15 خرداد کرد. او روز جمعه در یکى از سخنرانىهاى خود با اشاره به حوادث 15 خرداد گفت:
«باید به شما بگویم که متأسفانه کسانى که بساط 15 خرداد را به راه انداختند، کما اینکه در میان کسانى که زخمى یا دستگیر شدهاند، خیلى از آنها گفتند که ما چکار کنیم. به ما 25 ریال پول داده بودند و مىگفتند در کوچهها بدوید و بگویید زنده باد فلانى. ما حالا مىدانیم این وجوه از کجا رسیده است و به شما ملت ایران به زودى جزئیات گفته خواهد شد. اولاً از لحاظ ایرانیت یک ایرانى، که پول خارجى را بگیرد و بر ضد جامعه خودش اقدام کند، این را چه مىشود گفت؟ و دوم، یک نفر شیعه پول بگیرد از یک نفر مسلمان غیر شیعه، این چیست؟ و این خونهایى که در 15 خرداد ریخته شد، به گردن کیست؟ و کى مسئول این خونهاست؟ باید بگویم که کسانى که بساط 15 خرداد را به راه انداختند، و باعث ریخته شدن خونها شدهاند، به زودى به سزاى اعمال خودشان خواهند رسید.»
اسداله علم نیز در17 خرداد، در جمع خبرنگاران خارجى مطالبى را عنوان کرد که مایل نبود در داخل کشور منتشر شود. از جمله روزنامه «نیویورک هرالد تریبون» در شماره نهم ژوئن، تحت عنوان «امکان مجازات اعدام براى 15 نفر از پیشوایان مذهبى در ایران» نوشت :
«نخست وزیر علم گفت که 15 نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبى که در آشوب ضد دولتى این هفته در شهرهاى مختلف دست داشتهاند، تسلیم محکمه نظامى خواهند شد، و محکمه نظامى ممکن است معنى مجازات اعدام را داشته باشد. آقاى اسداله علم گفت که در نتیجه تیراندازى مأمورین حدود 20 نفر کشته شدهاند. نخست وزیر اضافه کرد که بعضى از سران آشوبگران مخفى شدهاند، ولى ما رؤساى آنها را دستگیر کردهایم.»
اما بر خلاف تصور و تبلیغات دولت که گمان مىکردند مبارزه پایان یافته است، به تدریج فعالیتهاى سیاسى به شکل دیگرى شروع شد. اعتصاب سراسرى در روز 21 خرداد، به نشانه همبستگى با شهدا و همچنین براى آزادى امام دولت را غافلگیر کرد. دولت براى شکستن اعتصاب تلاش زیادى کرد، ولى باوجود تهدیدات و تطمیعهایى که به کار برد، نتیجهاى نگرفت. بسیارى از علما و مراجع در داخل و خارج از کشور، اعلامیههایى را در مخالفت با اقدامات رژیم و حمایت از امام و مواضع ایشان صادر کردند. در اعلامیهها از مردم، تداوم حرکت و از دولت دست برداشتن از رویه جارى خواسته شده بود. علماى شهرها و مراجع به خوبى متوجه ابعاد قضیه بودند، لذا اقدامات رژیم باعث سکوت و تسلیم آنها نشد. به علاوه، صدور اعلامیه و تلگراف براى مقابله با قضایاى جارى را کافى ندانستند، لذا با تلاش تعدادى از علما، حدود 70 تن از علما و مراجع، عازم تهران شدند و حرکت سیاسى غیر منتظرهاى را به وجود آوردند. در این وضعیت رژیم راه حل مناسبى نداشت. حضور این تعداد علما و مراجع در تهران، موجب شکسته شدن جو رعب و وحشت، و همچنین قدرتنمایى در مقابل دولت و ایجاد انگیزه در مردم شد. مردم تهران با استفاده از حضور علما و مراجع در تهران، عملاً حکومت نظامى را شکستند زیرا با اجتماع در محل اقامت آنها و تبادل نظر و اطلاعات، و همچنین اقامه نماز جماعت ـ اکثر مساجد تعطیل شده بود ـ دولت قادر به مقابله و جلوگیرى نبود. در نهایت تجمع علما عامل فشار مؤثر بر دولت شد. سفر علما به تهران و صدور اعلامیههاى آنها نهتنها انعکاس وسیع داخلى بلکه در خارج از کشور نیز انعکاس وسیعى داشت. علما و مراجع عراق نیز اعلامیههایى در جهت تایید و حمایت از علماى تهران و خواستههاى آنان منتشر کردند. در همین شرایط دولت به مذاکره با علما روى آورد. در این مذاکرات علما در ابتدا خواستار ملاقات با امام و اطلاع از وضعیت ایشان شدند. با پافشارى زیاد قرار شد حاج آقا روحالله مالوند با شاه ملاقات و موضوع را مطرح کند. ملاقات با شاه انجام شد و او با ملاقات یکى از علما با امام موافقت کرد. پس از چند روز از طرف رژیم با آیتالله سید احمد خوانسارى تماس گرفته شد و موافقت با ملاقات ایشان با امام به اطلاع معظمله رسید. ملاقات با حضور مقامات و فقط چند دقیقه انجام گرفت. انعکاس خبر سلامتى امام توسط آیتالله خوانسارى، اعتصاب بازار و اصناف را شکست و باعث شور و هیجان زیادى در مردم شد. بعد از این دیدار سه تن از مراجع و تعدادى دیگر از علما طى نامهاى مرجعیت امام را تائید کردند. معناى اعلام مرجعیت امام این بود که طبق قانون اساسى اولاً دولت حق محاکمه و بازداشت ایشان را ندارد، ثانیا علماى دیگر نظرات سیاسى و حکومتى امام را مقدم بر نظرات خود مىدانند. بعد از پایان ماه صفر و اتمام ایام عزادارى، دولت به تصور اینکه با تهدیدات و فشارهاى گذشته قدرتنمایى کرده و دیگر مخالفتى جدى وجود ندارد، غالب دستگیر شدگان را آزاد کرد. همچنین در یک اقدام ناگهانى و به عنوان عکسالعمل نسبت به اعلام مرجعیت امام، تمامى علماى شهرها را که به تهران آمده و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) اجتماع کرده بودند با وسایل نقلیه آماده شده به صورت اجبارى به شهرهایشان برگرداند و تلویحاً به آنها قول داد که به زودى امام را آزاد خواهد کرد. پس از این به علت فشارهایى که بر دولت وارد مىشد رژیم تصمیم گرفت که ظاهرا حضرت امام را آزاد کند، ولى تا مدتى ایشان را تحت نظر داشته باشد. تصور شاه این بود که با این عمل مراجع، علما و مردم راضى خواهند بود و امام امکان فعالیت به شکل گذشته را نخواهند داشت. بنابراین در 11 مرداد 42، با حضور رئیس ساواک و رئیس ساواک تهران قرار آزادى امام گذاشته مىشود و با انتقال امام از زندان به خانهاى متعلق به ساواک، تحولى در وضعیت موجود اتفاق مىافتد. یک روز پس از انتقال امام (12 مرداد) روزنامههاى کشور خبرى را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمى بوده که میان ایشان و مقامات انتظامى به وجود آمده است.
این خبر چنین بود : «طبق اطلاع رسمى که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردیده است چون بین مقامات انتظامى و حضرات آیات عظام آقایان خمینى، قمى و محلاتى تفاهمى حاصل شد که در امور سیاسى مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملى انجام نخواهند داد لذا آقایان به منازل خصوصى منتقل شدند».
این توطئه به زودى با انتشار اعلامیههایى توسط مراجع و علما افشا گردید و بطلان آن آشکار شد اما مشخص بود که رژیم در حال برنامه ریزى براى عادى کرددن اوضاع است.
ر.ک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، زندان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صص 13- 9
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان قزوین، کتاب 1 صفحه 42