صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: پخش اعلامیه مضره

تاریخ سند: 22 بهمن 1351


موضوع: پخش اعلامیه مضره


متن سند:

شماره: 601 /1 /02 /501 تاریخ: 22 /11 /1351
از: ژ. کل (سازمان ضداطلاعات)
به: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
موضوع: پخش اعلامیه مضره

برابر اعلام ضداطلاعات وابسته به ناحیه ژاندارمری 1 مرکز، روز پنجشنبه (25 /10 /51) تعدادی از دانشجویان دانشگاه با قطار به سمنان وارد و مبادرت به پخش اعلامیه‌های مضره در شهرستان مذکور می‌نمایند. اعلامیه‌ها مربوط به امور چریکی بوده که وسیله شهربانی و ساواک محل جمع‌آوری گردیده است.
اوراق مضره وسیله اسماعیل حاجیان متولد 1329-241 سمنان دانشجوی سال دوم دانشکده الهیات مشهد و دو نفر دیگر به اسامی میرحسینی و همتی پخش شده است.
اسماعیل حاجیان. قدرت‌اله خیاطیان فرزند محمد متولد 1333-311 سمنان دانشجوی سال اول دانشکده الهیات مشهد. ابوالفضل دوست محمد[ی] فرزند ابراهیم دانشجوی سال اول دانشکده الهیات مشهد، وسیله ساواک و شهربانی سمنان دستگیر گردیده‌اند. اسماعیل حاجیان اظهار داشته است اعلامیه‌های مذکور را شخصی به نام نقی عبدوست که از وعاظ سمنان است، در اختیار وی گذاشته است.
مراتب فوق جهت استحضار اعلام گردید.
ف. ژ. کل. سپهبد ضرغامی1
از سوی سرلشگر افشائی
در کلاسه 114033 بایگانی شود.
در ساعت 1200 روز 22 /11 /51 به بخش 323 واصل گردید.
دایره عملیات سابقه؟ 23 /11 /51
______________________
1. عزیزالله ضرغامی، فرزند حسین پاشا در سال 1263 ش به دنیا آمد. کفیل ستاد ارتش و جزء افسرانی بود که به همراه حسینعلی رزم‌آرا و کلنل محمدتقی‌خان پسیان در دوره ششم آموزشگاه مدرسۀ نظام آموزش دید و به درجه افسری رسید. ابتدا در رژیمان سرباز وزارت جنگ به خدمت مشغول شد و مدتی نیز فرماندهی قسمت سربازان ساخلو رشت را بر عهده گرفت، سپس به خدمت ژاندارمری دعوت و به رژیمان پنجم قزوین مأمور شد و سمت مترجمی ماژور «چلیسترم‌» فرمانده رژیمان را دارا شد. بعداً به ریاست گروهان زنجان منصوب شد و چون در این زمان در حوزۀ بویین زهرا واقعه‌ای رخ داد که حاجت به عملیات جنگی بود، لذا ضرغامی از زنجان احضار و با انتصاب به فرماندهی باطالیان دوم برای ختم غائله به بویین‌زهرا اعزام شد و مأموریت خود را با موفقیت انجام داد و به درجه ماژوری نایل شد و تا شروع جنگ جهانی اول فرماندهی باطالیان دوم بویین زهرا را به عهده داشت‌. قبل از کودتای 1299 فرماندهی رژیمان اول یوسف آباد را به عهده داشت‌. در تاریخ 15 آذر 1300 یک سال بعد از کودتا، رضاخان، گروپ سوئدی را از فرماندهی ژاندارمری خلع و سرهنگ عزیزالله ضرغامی را به فرماندهی ژاندارمری منصوب کرد. در 14 دی ماه 1300 طبق فرمان سردار سپه به عضویت شورای قشونی (ارکان حرب کل قشون‌) در آمد و به مدت 3 ماه مسئول تشکیل مدارس نظام (دانشکده افسری) بود و در مورخه 1 فروردین 1307 به مناسبت سال جدید عده‌ای از صاحب منصبان قشون ترفیع درجه گرفتند که از آن جمله سرهنگ عزیزالله ضرغامی که در آن موقع فرمانده تیپ مکران را عهده‌دار بود، به درجه سرتیپی ارتقاء یافت‌. در مورخه 26 فروردین 1309 ضرغامی به ریاست تشکیلات امنیه منصوب شد و در تاریخ 1 فروردین 1312 از سرتیپی به امیر لشگری ارتقاء یافت‌. در 18 مرداد 1313 امیر لشگر ضرغامی به کفالت ارکان حرب قشون منصوب و تا 9 مهر 1320 در این سمت باقی بود. در مورخه 1 شهریور 1314 دانشگاه جنگ تاسیس شد و کار خود را آغاز کرد. برای تاسیس دانشگاه جنگ یک هیأت فرانسوی تحت ریاست سپهبد «ژاندار» وارد ایران شدند، که ضرغامی به ریاست آنها برگزیده شد. در مورخه 9 مهر 1320 سرلشگر مرتضی یزدان پناه به ریاست ستاد ارتش برگزیده شد و ضرغامی رئیس سابق ستاد فرمانده دانشکده افسری شد. در 6 آبان 1320 در ارتش تصفیه دامنه‌داری صورت گرفت و غالب امرای دوره رضا شاه بازنشسته شدند که از آن جمله سرلشگر ضرغامی بود. وی بعداً به سناتوری مجلس سنا برگزیده شد و در زمان انقلاب اسلامی پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران در گذشت‌. رضاخان چون خودش جزء قزاق بود از ژاندارم‌ها خوشش نمی‌آمد، ولی با این حال ضرغامی را که جزء افسران ژاندارمری بود دوست داشت و او مدت طولانی رئیس ستاد ارتش بود (کفیل و سپس رئیس ستاد ارتش بود) و هر گونه دسیسه و بدگویی علیه او در نزد رضا شاه بی ثمر بود. او خود را فردی متشرع و اهل عبادت و زهد نشان می‌داد و تنها افسری بود که در ارتش اجازه داشت ریش بگذارد. در عین حال سختگیر و سنگدل بود! در اوایل سلطنت رضا شاه با اختیار تام از او مأمور تصفیه ژاندارمری کل کشور شد. او به همه مراکز، حتی به پاسگاه‌هایی که منشأ شکایت‌ها شده بودند سرکشی می‌کرد. حکایت کرده‌اند که در بسیاری از نقاط به تشخیص خود دستور می‌داد خطاکاران را مدام شلاق بزنند تا دوباره دستور دهد که دست نگهدارند و در این مدت مشغول نماز می‌شد. درجات بعضی افسران را می‌گرفت یا افراد را خلع درجه می‌کرد که به اغراق می‌گفتند پس از چند ماه سرکشی و شلاق زنی و درجه‌گیری‌، یک گونی ستاره سر دوشی با خود همراه آورده بود. این شخص متشرع و متدین‌! یکی از عوامل مهم ثبات حکومت دیکتاتوری و ضد دین و شرع رضاخان بود و نقش بر جسته‌ای در وقایع کشف حجاب و فشار بر مردم ایران داشت. وی در سن 65 سالگی در سال 1357 در تهران درگذشت.
(ر.ک: پنجاه سال تاریخ نیروی زمینی شاهنشاهی ایران‌، محمد کاظمی صفحات 117 و 118 و گلگون کفنان‌، گوشه‌ای از تاریخ نظامی معاصر، سرتیپ میرحسین یکرنگیان‌، صفحات 237 و 252 و تاریخ ژاندارمری ایران‌، پرویز افسر، صفحه 116 و روز شمار تاریخ ایران‌، دکتر عاقلی‌، جلد اول‌، صفحات 163، 229، 251، 271، 281، 289، 337، 339 و خاطرات سرهنگ جلیل بزرگمهر، صفحات 309 تا 311 و ظهور و سقوط سلطنت پهلوی‌، حسین فردوست‌، جلد اول صفحه 78)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان سمنان - کتاب 1 صفحه 276

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.