تاریخ سند: 7 تیر 1357
موضوع: دکتر سیدعلی طبریپور، بارفروش
متن سند:
از: 2ﻫ ب تاریخ: 7 /4 /2537[]
به: 2 ﻫ 1 شماره: 3963 / 2ﻫ ب
موضوع: دکتر سیدعلی طبریپور، بارفروش
پیرو: 3301 / 2ﻫ ب - 6 /2 /37 صادره به 341
0407
برابر اطلاع واصله نامبرده بالا که خود از متعصّبین مذهبی بوده و ریاست هیئت مدیره بانک قرضالحسنه بابل را عهدهدار است. اخیراً به چند قریه (من جمله: 1- درویش خاک 2- شیرسوار 3 – دونهسر 4- بنگرکلاه 5- گتاب 6- اطاقسرا 7- بندپی شرق و غرب 8- طعمکلا 9 – ناری وران 10 – زوارده 11- پادشا میر 12- گلوگاه 13- ابوالحسنکلا 14- گنج افروز 15- چهار محله کشتله 16- ولوکلا 17- انارستان 18- بابلکنار 19- درازکلا 20- امیرکلایبابل کنار 21- قارنفار [قرآن تالار] 22- شیردار کلا 23- مرزی کلا بابل مسافرت و در جلسه سخنرانی و گفت و شنودی اظهار داشت که چون هشت درصد از سهمیه بانک صادرات مربوط به شخصی به نام هژبر یزدانی میباشد و به دلیل اینکه شخص مذکور بهائی1 است یک مؤمن مسلمان نبایستی در آن بانک حساب داشته باشد و مردم را به دریافت پول و بستن حساب از بانک مذکور و واریز نمودن وجوه خود به بانک قرضالحسنه تشویق مینماید.2
نظریه شنبه: امکان صحت خبر وجود دارد. موضوع قابل بررسی است.
نظریه یکشنبه: خبر به احتمال قوی صحت دارد. نامبرده یکی از متعصّبین مذهبی طرفدار خمینی میباشد. با توجه به حرفهاش تا اندازهای متنفذ بوده و مردم این حوزه را بر علیه بهائیها تحریک و به بستن حساب در بانک صادرات تشویق مینمایند.
نظریه دوشنبه: نظریه شنبه مورد تائید است.
نظریه 2ﻫ ب: یکی از هدفهائی که دکتر طبری دنبال میکند مبارزه با بهائیت است و در این زمینه از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند از طریق صندوق قرضالحسنه به مستمندان کمکهای زیادی میکند و از این کانال محبوبیتهائی برای خود تدارک نموده است. تلویحاً به وی توجه داده شده است [ناخوانا] اموری که با وی ارتباط ندارد مداخله ننماید و این وعده را نیز داده است.
در گزارش روزانه 28 / 4/ 37 درج گردید.
توضیحات سند:
1. در سال 1260 ق فردى به نام سیدعلى محمد. خود را «باب»، امام و وسیله تماس مردم با امام زمان(ع) معرفى نمود و سپس دعوى مهدویت کرد و گفت که در آینده از میان بابیها، پیامبرى قیام خواهد کرد و دین تازهاى خواهد آورد. به دستور ناصرالدین شاه و امیرکبیر، بسیارى از پیروان باب دستگیر و کشته شدند و بقیه به عراق تبعید گردیدند و شخص باب نیز تیرباران شد. (1266 ق). در میان اتباع باب دو برادر مورد توجه او بودند که مدعى جانشینى وى شدند. لیکن بین آن دو برادر اختلاف افتاد. گروهى پیرو برادر او مشهور به صبح ازل (ازلىها) و عدهاى دیگر پیرو برادر دوم بهاءالله (بهائیها) شدند. در نزاع سختى که بین این دو و اتباع آنان در گرفته، بسیارى از طرفین کشته شدند. دولت عثمانى بهاءالله و طرفدارانش را به عکا (فلسطین اشغالى) و صبح ازل را با یارانش به جزیره قبرس روانه کرد. فعالیتهاى بها در عکا و همکارى با یهودىها باعث شد تا بیشتر بابیان و به ویژه بابیان ایران پیرو او شوند. در پیدایش این مسلک مأموران روسیه بالاخص پرنس کینیار دالگورکى وزیر مختار دولت روسیه تزارى در نخستین دوره سلطنت ناصرالدین شاه قاجار نقش مهمى داشتند سپس انگلیسىها، بهائیت را در کشورهاى اسلامى به ویژه ایران ترویج مىکردند. بدین ترتیب بهائیت از بدو پیدایش تاکنون به اسم یک عقیده مذهبى ولى در واقع با قدرت یک حزب سیاسى در خدمت استکبار بوده هماکنون نیز آمریکا و رژیم صهیونیستى از حامیان قوى این مسلکاند.در حکومت محمدرضا پهلوى، علیرغم مبارزه روحانیت شیعه علیه این فرقه، بهائیان موقعیتى ویژه داشتند و شاه از حمایت ایشان بهرهمند بود. و همیشه افرادى از سران این فرقه در دربار بودند و در تصمیمگیریهاى دولت و سیاست خارجى تأثیر جدى داشتند و به نفع صهیونیسم جهانى فعالیت مىکردند. امیرعباس هویدا بهایى براى سیزده سال پست نخستوزیرى را در اختیار داشت. بابیان و بهائیان اعتقاد دارند که سیدعلى محمد باب شش مرتبه ادعاى خویش را تغییر داد. در مرتبه اول به سیدذکر مشهور مىشود و ادعاى ذکریت مىکند. در مرتبه دوم ادعاى بابیت مىنماید و خود را باب و نایب خاص امام زمان (عج) و واسطه خیر و فیض بین او و مردم معرفى مىکند. در مرتبه سوم دعوى مهدویت مىنماید و خود را مهدى موعود مىداند. در مرتبه چهارم ادعاى نبوت مىکند و خویشتن را پیامبر معرفى مىنماید. در مرتبه پنجم ادعاى ربوبیت و در مرحله و مرتبه ششم دعوى الوهیت مىکند. براى اثبات الوهیت بهاءالله به چند نمونه از نوشتههاى او نگاه مىکنیم. بهاءالله هنگامى که در زندان عکا گرفتار بود چنین نگاشت: «اسمع مایوحى من شطرالبلاء على بقعه المحنته و الابتلاء من سدرۀ القضاء انه لااله الا أَناالمسجون الفرید» یعنى: بشنو آنچه را که وحى مىشود از مصدر بلا برزمین غم و اندوه از سدرهالقضا بر ما به اینکه نیست خدایى جز من زندانى تنها. «کذلک امر ربک اذکان مسجونا فى اخرب البلاد» یعنى: اینگونه پروردگارت فرمان داد زمانى که در خرابترین شهرها زندانى بود. «تفکر فىالدنیا و شأن اهلها انالذى خلق العالم لنفسه قدحبس فى اخرب الدیار بما اکتسب ایدى الظالمین» یعنى: درباره دنیا و حالات مردم آن بیندیش، زیرا آنکه جهان را براى خود خلق کرد، در خرابترین مکانها به دست ستمکاران زندانى است.«ان الذى خلق العالم لنفسه منعوه ان ینظر الى احد من احبائه» یعنى: آن کسى که جهان را براى خودش آفرید، او را منع کردند که حتى به یکى از دوستانش نظر افکند. حسینعلى بها انبوه پرشمار مردم را که به ادعاى خدایى او وقعى نمىگذاشتند در شمار غافلین مىخواند و در جواب کسانى که از او مىپرسیدند: تو که خود را خدا مىدانى، چرا بعضى از مواقع مىگویى اى خدا و در بعضى از نوشتههایت از او استمداد مىطلبى؟ مىگوید: «یدعو ظاهرى باطنى و باطنى ظاهرى، لیست فىالملک سواى ولکن الناس فى غفلۀ مبین» یعنى: باطن من ظاهر من را و ظاهرم باطنم را مىخواند، در جهان معبودى غیر از من نیست، ولى مردم در غفلت آشکارند. (رک: بهائیان نوشته سیدمحمدباقر نجفى و کتاب مبین، میرزا حسینعلى نورى (بهاءالله) چاپ 1308 هجرى قمرى، صفحات 56، 233، 286، 342، 405 و فتنه باب، عبدالحسین نوایى، انتشارات بابک، چاپ سوم، بهار 1362، صفحات 14 تا 164، کوثر، جلد اول، دفتر نشر آثار امام خمینى (ره))
2. اداره کل سوم پس از دریافت این گزارش، طی شماره: 6148 /312 - 31 /5 /37 دستور داد: «به نحو مقتضی از اعمال و رفتار مشارالیه مراقبت و هرگونه فعالیت ضدامنیتی مشارالیه را گزارش نمایند.»
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران (بابل)، جلد 1 صفحه 418