تهران - جناب آقای هویدا1 نخستوزیر محترم
متن سند:
تهران - جناب آقای هویدا1 نخستوزیر محترم
به عرض میرساند خبر وحشتانگیز تقاضای اعدام سیزده نفر بیگناه به اتهام شرکت در قتل نخست وزیر2 عموم طبقات را متأثر ساخته و افکار و احساسات را برانگیخته است. شایسته است جهت حفظ حق خوشبینی عموم نسبت به دولت آنجناب، دستور آزادی آنان صادر شود.
الاحقر علی الموسوی بهبهانی – مرتضی الموسوی علمالهدی – الاحقر اسماعیل المرعشی
توضیحات سند:
1. امیرعباس هویدا، فرزند حبیبالله (عینالملک)، در سال 1298 ﻫ.ش متولد شد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه خود را در مدرسه فرانسوى بیروت به پایان رساند و سپس به بلژیک رفت و در دانشگاه آزاد بروکسل در رشته علوم سیاسى و اقتصاد درس خواند. در سال 1321 به ایران برگشت و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. در سال 1324 در اولین مأموریت سیاسى خارج از کشور، به پاریس رفت و با حسنعلى منصور آشنا شد. در سال 1329 عبدالله انتظام به وزارت خارجه رسید و هویدا را به ریاست دفتر خود انتخاب کرد. در مهر ماه 1330 هویدا به پیشنهاد کمیساریای عالى پناهندگان سازمان ملل متحد به مدت پنج سال مأمور خدمت در این سازمان شد. در سال 1335 با درخواست منصور که سفیر ایران در آنکارا بود به عنوان رایزن سفارت ایران در ترکیه انتخاب شد. در سال 1336 عبدالله انتظام مدیرعامل شرکت ملى نفت شد و هویدا را به عضویت هیئت مدیره شرکت نفت انتخاب کرد. هویدا در اوایل سال 1340 در زمره موسسان کانون مترقى به ریاست یار دیرین خود حسنعلى منصور، درآمد. هویدا در سال 1342 در کابینه حسنعلى منصور به سمت وزارت دارایى برگزیده شد و به مدت پانزده ماه در این مقام بود تا اینکه منصور به قتل رسید. شاه براى جلب رضایت آمریکاییها یکى از همکاران نزدیک منصور را به جانشینى او انتخاب کرد و او امیرعباس هویدا، که کاملاً مطیع شاه بود و همان اعضای کابینه منصور را در کابینه خود ابقا کرد. در فروردین سال 1346 امام خمینى (ره) از نجف نامه مفصلى به هویدا نوشت و وضعیت کشور و حضور بیگانگان به ویژه آمریکا را گوشزد نمود. اما نامه امام بىجواب ماند ولى مسائلى که امام بیان کرده بودند دهان به دهان در میان مردم پخش شد و زمینه حرکتهایى که در سالهاى دهه 50 شکل گرفت را فراهم کرد. هویدا در سه بخش مهم سیاست خارجى، امور اقتصادى و مسائل نظامى مسلوبالاختیار بود و فقط در صحنه سیاست داخلى و حضور در نمایشات انتخاباتى حضور داشت. هویدا رهبرى حزب ایران نوین را به عهده داشت و دکتر کلالى را به مقام دبیر کلى حزب تعیین کرد. دکتر کلالى حزب را به صورت احزاب چپ سازماندهى کرد و او را گسترش داد و به کانون قدرت مستقلى تبدیل کرده کمکم خود شاه را به وحشت انداخت و خود هویدا دبیرکلى را به عهده گرفت و کنگره بزرگ حزبى را در دی ماه 1353 با دعوت از نمایندگان احزاب بزرگ جهان تشکیل داد. علم نزد شاه رفت و تشکیل حزب واحد رستاخیز را به شاه تلقین کرد. شاه در سال 1353 تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیرکلى حزب معرفى کرده و کمکم ستاره بخت هویدا پس از 12 سال افول کرد و شاه به هویدا تکلیف کرد استعفا دهد و او را وزیر دربار، به جاى علم که در بستر بیمارى بود، انتخاب کرد. ازهارى نخستوزیر وقت هویدا را مقصر همه فجایع کشور معرفى کرد و به ظاهر او را بازداشت کرد تا اینکه در روز 22 بهمن به دست نیروهاى انقلاب افتاد و پس از یک محاکمه در روز شنبه 18 فروردین 1358 هویدا اعدام شد. هویدا در یک خانواده بهایى به دنیا آمد و پدرش جزء مبلغان و داعیان فرقه ضاله بهائیت به شمار مىرفت. هرچند که هویدا مىخواست به ظاهر بهایى قلمداد نشود اما ارتباطات او با افراد فرقه بهائیت قطعى بود. در مدتى که مأمور به کمیساریای عالى پناهندگان بود با سازمانهاى فراماسونرى ارتباط برقرار کرد و یکى از اعضاء برجسته فراماسونرى در اروپا و استاد اعظم لژ بزرگ ملى فرانسه بود.
رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، امیر عباس هویدا، 2 جلد، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
2. حسنعلى منصور، فرزند رجبعلى (منصورالملک) در سال 1302 ﻫ ش در تهران متولد شد. پدرش از اعضاى اولیه لژ بیدارى ایرانیان بود که در دوران رضاشاه سالیان مدید مشاغل حساسى را عهدهدار بود و در آخرین ماه هاى سلطنت او به صدارت رسید و در دوران محمدرضا شاه پهلوى نیز مجدداً در رأس دولت قرار گرفت. منصور، پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى و متوسطه در مدرسه فیروز بهرام تهران، تحصیلات خود را در رشته حقوق و علوم سیاسى و اقتصاد در فرانسه به پایان برد. او یک بار به جرم قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب پلیس فرانسه قرار گرفت و موضوع در مطبوعات ایران منعکس گردید. خدمات دولتى را با اندیکاتورنویسى در وزارت خارجه آغاز و سپس در اکثر ادارات سیاسى وزارتخانه مشغول کار شد. در سال 1329 به ریاست کل دفتر نخستوزیرى و پس از آن در سال 1336 در زمان حکومت اقبال به سمت قائممقام دبیرکل شوراى عالى اقتصاد منصوب گردید. وى در سال 1337 به معاونت نخستوزیر و دبیرکلى شوراى عالى اقتصاد رسید. ساواک در تاریخ 19 /4 /1337 بیوگرافى او را چنین ثبت کرده است : «... لیاقت و شایستگى ندارد، حتى به علت ترقى بىجهتى که نموده (به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال به پدر او مدیون بود، او را به این سمت منصوب کرد) مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.» در سال 1338 مدتى وزیر کار و سپس وزیر بازرگانى شد. او در سال 1340 «کانون مترقى» را تشکیل داد و خود ریاست آن را بر عهده گرفت. در سال 1341 به سمت مدیرعامل شرکت بیمه منصوب گردید و در سال 1342 در رأس یک گروه 42 نفرى از اعضاى کانون مترقى به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب شد. وى در همان سال «حزب ایران نوین» را تأسیس کرد. در تاریخ 17 اسفند 1342 به دستور شاه به نخستوزیرى ایران منصوب شد. منصور از مهرههایى بود که توسط انگلیسىها به آمریکا معرفى گردید و بنابراین حمایت هر دو قدرت را پشت سر داشت و در واقع روى کار آمدن او توسط «جانسون» رئیس جمهور وقت آمریکا و سازمان «سیا» صورت گرفت. او در دوره نخستوزیرى خود اقدام به تصویب لایحه کاپیتولاسیون در اعطاى مصونیت به مستشاران آمریکایى نمود و در پى اعتراض شدید و سخنان کوبنده حضرت امام خمینى (ره) در تشریح کاپیتولاسیون، در آبان سال 1343 مبادرت به تبعید ایشان به ترکیه کرد. بر اساس گزارشات ساواک، وى از اعضاى «لژ پهلوى» و «باشگاه بینالمللى لاینز» بود. سرانجام حسنعلى منصور در اول بهمن ماه 1343 در جلوى مجلس شوراى ملى به ضرب گلوله محمد بخارایى عضو هیأت مؤتلفه اسلامى ترور شد و در پنجم بهمن همان سال در بیمارستان درگذشت.
ر.ک: کابینهی منصور به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی میرسید علی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک صفحه 65