تاریخ سند: 12 مرداد 1348
متن سند:
شماره: 20612 /20 ه 2
موضوع: ملاقات عده ای از عناصر حزب
زحمتکشان با دکتر مظفر بقائی در منزل
مشارالیه و اظهارات شیخ رضا فعال در مورد
علت ازدواج نکردن خویش
از ساعت 18 روز 8 /5 /48 حاج غلامرضا
آگاه، جواد صاحب اختیاری، رضا احمدی،
حاج ناصر قندی، دکتر محمدرضا علویان
قوانینی، محمدعلی دلیلی دیدار، حاج احمد
سلامت شریف، شیخ رضا فعال، دکتر مهدی
عمرانی، محمدعلی غلامی، یداللّه حامدی،
محمد غلامعلی بیگ، علی اصغر علی اکبری،
مهندس محمدتقی نورائی و علی غنائیان
جهت ملاقات با دکتر مظفر بقائی به منزل
مشارالیه آمدند.
ابتدا حاج غلامرضا آگاه از شیخ رضا فعال سئوال نمود چرا شما ازدواج
نمی کنید؟ نامبرده در پاسخ اظهار داشت چون وضع معینی ندارم از این نظر نمی توانم ازدواج
کنم ممکن است یک مرتبه وضعی پیش آید که فعالیتی را شروع نمایم و دوباره به زندان بروم
چرا با این وضع که دارم ازدواج کنم؟ ناطق در این وقت در حالی که به گریه افتاده بود به حاج
غلامرضا آگاه گفت خدا رحمت کند مرحوم آیت الله کاشانی را یک روز در خدمت آن مرحوم در
فیروزآباد شهرری ناهار مهمان مرحوم آیت الله حاج سید رضا فیروزآبادی1 بودیم در آنجا
مرحوم فیروزآبادی درباره جناب آقای دکتر بقائی حرف هائی به حضرت آیت الله کاشانی زد،
یک مرتبه مرحوم آیت الله کاشانی به مرحوم فیروزآبادی با صدای بلند گفت به خدا قسم اگر
آقای دکتر بقائی عمامه بسر بگذارد بنده و شما باید پشت سر او نماز بخوانیم، شیخ رضا فعال در
حالی که همان طور گریه می کرد افزود اگر خدا به من هزار سال عمر بدهد و هزار سال هم
ان شاءاللّه به جناب آقای دکتر بقائی عمر بدهد من دست از سر او بر نخواهم داشت چون کجا
مردان به این خوبی مثل آقای دکتر بقائی و مرحوم حضرت آیت الله کاشانی و حضرت آیت الله
خمینی پیدا کنم همه می دانند جهت زحمتی که در سه سال قبل برای حضرت آیت الله خمینی
کشیدم، به زندان افتادم و اگر در آینده عمری
باقی باشد دست از هدفم نخواهم کشید.
نامبرده بعد، به حاج غلامرضا آگاه گفت به این
علت هاست که ازدواج نمی کنم چون نوکری
کردن من برای آقای دکتر بقائی از ازدواج
کردن واجب تر است.
دکتر بقائی به غلامرضا
آگاه گفت شما که پیشنهاد ازدواج به آقای
شیخ رضا فعال را می فرمائید دست عطوفتی
به سر ایشان بکشید و او را داماد خود نمائید.
حاج غلامرضا در پاسخ اظهار نمود شیخ رضا
فرمودند اگر خدا به من هزار سال عمر بدهد
دست از یاری آقای دکتر بقائی نخواهم کشید
پس حضرت عالی باید دست عطوفت به سر
ایشان بکشید.
دکتر بقائی گفت آقای شیخ
رضا اولاد من است و برای ازدواج ایشان
اشخاص غیر باید دست عطوفت به سرش بکشند.
در این وقت جواد صاحب اختیاری به شیخ رضا فعال گفت از روزی که دین اسلام بوجود آمد،
همیشه برای مسلمانان زندان و شکنجه بوده و اکثر آنها هم زن و بچه داشته اند.
شیخ رضا فعال
در این مورد گفت موقعی که در منزل آیت الله کاشانی فعالیت می کردم ازدواج کردم و پس از
مدتی همسرم را طلاق دادم.
نامبرده سپس ادامه داد در زمان حکومت سپهبد زاهدی مرحوم
آیت الله کاشانی اعلامیه ای علیه ایشان صادر نمود و من آن را به بازار بردم، در حین پخش کردن
آنها دستگیر شدم و مرا به فرمانداری نظامی بردند افسری به نام سروان سالاری مثل تعزیه
خوانها از من سئوال می کرد.
من به سروان سالاری گفتم چرا مثل تعزیه خوانها حرف می زنی
خلاصه مرا خواباند و به من شلاق زیادی زد و پس از چند روز با تلفن هائی که مرحوم آیت الله
کاشانی نمود مرا آزاد کردند.
در فرمانداری نظامی خواستند از من تعهد بگیرند که دیگر به منزل
آیت الله کاشانی نروم ولی من قبول نکردم و گفتم اگر هزار پا داشته باشم هزار پای دیگر قرض
می کنم و به منزل آیت الله کاشانی می روم.
علی اصغر علی اکبری از شیخ رضا فعال سئوال نمود همسرت را طلاق دادی تا آزاد زندگی نمائی؟
نامبرده پاسخ داد همسرم را طلاق دادم تا در جوار مردانی با حقیقت و وطن پرست مثل مرحوم
حضرت آیت الله کاشانی، جناب آقای دکتر بقائی و حضرت آیت الله خمینی با جوانمردی زندگی
کنم نه مثل بعضی ها بوقلمون صفت باشم و با عده ای دزد و مفتخور و وطن فروش دم خور و
دوست باشم.
در این موقع شیخ رضا فعال مجددا به گریه افتاد و اظهار داشت کجا در این زمانه
مردانی مثل جناب آقای دکتر بقائی و حضرت آیت الله خمینی پیدا کنم تا در جوار آنها باشم
افتخاری است برای این حقیر که قابلیت پیداکرده ام تا مثل اکثر رفقای قدیمی که هنوز دست از
یاری جناب آقای دکتر بقائی نکشیده اند در خدمت این بزرگواران باشم و به نوکری کردن برای
آنها هم افتخار می کنم.
در این موقع مهندس محمدتقی نورائی به شیخ رضا فعال گفت مگر ما با
هم قرار نگذاشته بودیم که دیگر وارد این بحث ها نشوی؟ شیخ رضا فعال بیان داشت به خدا
طاقت نمی آورم.
در پایان، شیخ رضا فعال گفت سه روز قبل ناهار مهمان آقای حاج ناصر قندی
بودم و قرار است فردا ایشان به اتفاق حاج ناصر سلامت شریف ناهار مهمان من باشند.
در ساعت 20 جلسه مزبور خاتمه پذیرفت و افراد به تدریج منزل دکتر بقائی را ترک نمودند.
نظریه رهبر عملیات: به صحت گفتار منبع می توان اعتماد نمود.
توضیحات سند:
1ـ آیت الله سیدرضا فیروزآبادی مؤسس و بنیانگذار بیمارستان «فیروزآبادی» در شهر ری و از رجال خیر و با تقوا و
نماینده مجلس شورای ملی در دوره 3 (1294ـ 1293) از شهرری و دوره های 6 (1307ـ 1305)، 7 (1309 ـ 1307) و 14
(1324 ـ 1322) از تهران بود.
ایشان از جمله کسانی بود که در سال 1333، نامه اعتراض آمیزی به همراه عده دیگری از
علما و رجال ایران، درباره قرارداد نفت به مجلس نوشته و آنها را از تصویب چنین قراردادی بر حذر داشت.
سرانجام
آیت الله فیروزآبادی در روز 16 /5 /1344 در 96 سالگی درگذشت.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 339