تاریخ سند: 9 اسفند 1344
متن سند:
تیمسار ریاست ساواک 30832 /20 الف
مدیریت کل اداره سوم 312
حسن پارسا فرزند علی اکبر عضو حزب ملت ایران
پیرو خبر اطلاعاتی شماره 11165 /20الف-25 /5 /43 بدینوسیله
یک نسخه بیوگرافی ملصق بعکس یاد شده و همچنین یک نسخه در
سه برگ فتوکپی اظهارات وی به پیوست ایفاد می گردد.
ضمنا"
نامبرده معرف خود را شخصی بنام (ملکی) که دانش آموز و عضو
حزب پان ایرانیست بوده معرفی می کند و اضافه می نماید در
زمانیکه بحزب پان ایرانیست واقع در خیابان شاهپور میرفته دو نفر
بنامهای بنی عزیزی (دانشجوی پزشکی سال 31-32 و دکتر فعلی)
و نقی عزیزی سرپرست فعلی مدرسه عزیزی از اعضاء برجسته
حزب مذکور بوده اند را می شناسد.
بجای رئیس ساواک استان مرکزی - نواب
پاینده ایران
در سال 1329 که زمزمه ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران
توسط میهن پرستان ایرانزمین آغاز شده بود و در همین زمان نیز
زمزمه دیگری از طرف چپی ها تحت عنوان ملی شدن نفت جنوب
والغای قرارداد با دولت انگلستان بگوش میرسید، این دو شعار که
خود موجب و انگیزه ای بود که دو نیروی متضاد در مقابل یکدیگر
بوجود آید ،بی آنکه من در کیفیت پیدایش این نهضت وارد شوم
باید یادآور شوم که هر یک از شعارهای فوق جماعتی را بدور خود
جمع کرد و خواه و ناخواه تضاد فکری بوجود آمد و بدنبال تضاد
فکری برخورد و اصطکاک دو نیروی مخالف آغاز شد.
از دانشگاه
تهران تا دبیرستان هاو گروههای دیگر سیاسی و غیرسیاسی همه
دستخوش یک هیجان و جنبشی گردیده بودند که در آن روزها و
امروز بگروهی از آنها عنوان ملی و گروه دیگر ضد ملی داده شده
است.
خواه و ناخواه همه جوانان مملکت و یا لااقل اکثریت در یکی
از دو صف قرارگرفته و یا مورد قبول و تاییدشان بود باز هم بی آنکه
حاشیه بیشتری بروم باید بگویم که انگیزه من نیز ناشی از محیط
اجتماعی موجود مملکتمان بود و من را بر آن داشت که راهی را
انتخاب کنم وشعار خود قرار دهم آن راه و شعار این بود که ایران و
سنت های کهن ایرانی و افتخارات گذشته این مرز و بوم باید جاودان
و گرامی بماند و ایرانی
برای سرافرازی این سرزمین کهنسال باید تلاش کند و با هر نوع
فکری که به نحوی از انحاء راهی برای بیگانه و ترویج طرز تفکر
بیگانگان در این مملکت وجود دارد مبارزه کرد.
مبارزه ما با چند
دانش آموز و دانشجو شروع شد.
گروهی مکتب پان ایرانیست را
بوجود آوردند و چند نفری گروه نجات ملی را.
گروه نجات ملی که
عمر آن کوتاه بود منحل شد و ناسیونالیست های آن نیز عده ای به
مکتب پان ایرانیست گرایش پیدا کردند و عده ای دیگر در پیدایش
حزب سومکا موثر بودند گروه نجات ملی که آن روزها از چند
دانشجو و چند دانش آموز تشکیل میشد عبارت بود از آقایان: ضیاء
مدرسی (وکیل فعلی دادگستری)، شاپور زندنیا (کارمند شرکت)،
داریوش همایون (فرانکلین) که با منشی زاده در تماس بودند(البته
آنروز) منشی زاده(1)در ایران نبود.
و من و چند نفر دانش آموز دیگر
مثل عباس لقائی (وکیل فعلی دادگستری) و چند نفر دانش آموز
دیگر که عده ای که ذکر شد باستثناء لقائی همه عضویت حزب
سومکا راپذیرفتند.
من نیز درمکتب پان ایرانیست شرکت میکردم.
در مکتب پان ایرانیست (2)که بعد از مدتی بحزب تشکیل شد من
نیز بعضویت حزب در آمدم و بعد از مدتی که حزب ملت ایران(3)
بربنیاد پان ایرانیست تشکیل شد من نیز عضویت حزب را داشتم تا
اینکه باز حزب پان ایرانیست و حزب ملت ایران بر اثر اختلاف بین
پزشکپور و فروهر از هم جدا شد.
من تا مدتی در هیچکدام شرکت
نمی کردم چون روشن نبودم که کدام را باید انتخاب کنم تا ماجرای
28 مرداد پیش آمد و فعالیت هر دو حزب برای مدتی تعطیل و یا
لااقل بصورت بسیار ضعیفی کاهش یافت ولی پس از مدتی حزب
ملت ایران فعالیت خود را آغاز کرد و در سال 1340 پس از اینکه
حزب ملت ایران کار خود را شروع کرده بود، با من نیز تماس گرفتند
و دعوت بکار کردند (باید توضیح بدهم این تماس توسط فروهر
انجام گرفت) منهم قبول همکاری کردم مدتی بی آنکه عنوانی داشته
باشم همکاری داشتم و بالاخره پس از مدتی عنوان مسئول بخش
چهارم شهرستان تهران حزب که قسمت بازرسی حزب بود بمن
داده شد.
ولی فقط عنوان بود و کار بازرسی و مراقبت را کمیته
مرکزی و یا احتمالا" با نظر خود آقای فروهر که دبیر
حزب بود انجام می گردید.
کار اصلی من در دانشگاه تهران بعنوان
نماینده حزب ملت ایران در کمیته دانشگاه بود که سعی می کردم
نظر حزب را در کمیته دانشگاه اعمال کنم.
پس از وقایع بهمن 22
دانشگاه فعالیت چندانی نداشتم وپس از کنگره جبهه ملی اصولا"
فعالیت سیاسی خود را در حزب و در جبهه ملی ایران رها کردم و
تاکنون هیچ نوع فعالیت سیاسی نداشته ام.
داریوش همایون درسالهای 31 و32 در حزب ناسیونال -
سوسیالیست (سومکا) عضویت داشته و اصولا دارای طرز فکر
ناسیونال سوسیالیستی بوده و درباره مسائل مختلف سیاسی، خط
مشی و رویه مستقلی را تعقیب نموده و از دوستان نزدیک آقای دکتر
عالیخانی وزیر اقتصاد و همایون صنعتی زاده4مدیر مؤسسه
فرانکلین 5است.
مشارالیه در پاره ای موارد بعلت داشتن دید مستقل از برخی
برنامه های اصلاحی کشور نیز انتقاداتی بعمل آورده ولی بطور کلی
فرد مغرضی بنظر نرسیده و سوء نیت وی ثابت نشده است.
نامبرده چنانچه در زمینه معینی توافقی بعمل آورد بتعهد خود عمل
خواهد نمود.
توضیحات سند:
1 - داوود منشی زاده: در
سال 1293 در شهر تهران
متولد شد.
پس از اخذ دیپلم
در سال 1310 با محصلین
اعزامی بفرانسه رفته و
لیسانس خود را در رشته
فلسفه و ادبیات از
اونیورسیته دیژون گرفت.
در
اواخر سال 1937 به آلمان
رفت و در دانشگاه مونیخ در
رشته زبانهای آریائی
وشرقی مشغول و از سال
1940 در مجلات و
روزنامه های آلمان شروع
بکار کرد و در اواخر سال به
برلین رفته و در سمت مدیر
مؤسسه نشریات (دوج
ترلاک) شروع بکار نمود.
سال 1942 به ارتش آلمان
وارد و در جنگ شرکت کرد.
سال 1945 بیست روز قبل
از رسیدن ارتش شوروی به
برلین بر اثر اصابت گلوله
توپ یک پای خود را از
دست داد.
در اواخر 1947
وارد دانشگاه مونیخ (سارژ
دوکور) شد و در سال 1949
بنابه دعوت دانشگاه
اسکندریه جهت تدریس
ادبیات فارسی به آنجا رفت
اما پس از چندی سال 1330
بایران مراجعت نمود.
دکتر منشی زاده هنگام
تحصیل در فرانسه در فکر
تاسیس حزب بود که موفق
نشد لیکن در آلمان، حزب
ایران و افغان را
تشکیل داد وانتشاراتی نیز
از حزب مزبور منتشر گردید.
با ورود به ایران حزب
ناسیونال سوسیالیست را در
تهران تشکیل داد.
حزب
سوسیالیست ملی کارگران
(سومکا) در سال 1330
شروع به فعالیت سیاسی کرد.
این حزب در دوران حکومت
مصدق نقش نزدیکی به ملی
گراها را ایفا نمود که شرح آن
در زندگی نامه داریوش
همایون در ابتدای همین
کتاب آمد0 است.
پس از
کودتای 28 مرداد 1332
حزب سومکا به تعطیلی
گرایید.
دکتر منشی زاده با
دریافت مقرری از مقامات
انتظامی بسنده کرد.
در سال
1356 مقرری او ماهانه
2500 ریال بوده
است.
(پرونده حزب سومکا
در ساواک)
2 - حزب پان ایرانیست: پان
(Pan)در زبان لاتین
پیشوندی است به معنای
"همه".
در قرن نوزدهم و
بیستم ابتدا در اروپا و سپس
در آسیا و آفریقا جنبشهای
سیاسی پیدا شد که با آوردن
این پیشوند بر سر نام یک
کشور یا نژاد یا دین خود را
نامگذاری کردند، و هدفشان
گرد آوردن مردم همنژاد یا
همزبان یا همدین، به نام یک
ملت یاامت یانژاد،دریک
واحد قدرت ملی یا دولت
بوده است.
در ایران نیز در
سال 1326 به ابتکار دکتر
عالیخانی، دکتر محمدرضا
عاملی تهرانی و تنی چند از
یاران خود که عموما"
دانشجوی دانشگاه و دارای
حس ناسیونالیستی شدید
بودند، تشکیلاتی بنام "
مکتب پان ایرانیسم "
تأسیس گردید و بعدا" یکی
از هدفهای آن مبارزه با حزب
منحله توده
و کوشش در راه احیای
عظمت و اعتلای ایران
باستان بود.
مکتب پان
ایرانیسم پس از تشکیل
جبهه به اصطلاح ملی با این
جبهه همکاری و کلیه
برنامه ها و اقدامات آن به
ویژه مسئله ملی شدن صنعت
نفت را در سراسر ایران تأیید
و با روی کار آمدن دکتر
محمد مصدق در زمره احزاب
طرفدار دولت وقت محسوب
می شد.
در سال 1331 بر اثر
اختلاف نظرهایی که بین
مکتب پان ایرانیسم پدید
آمد، حزب پان ایرانیسم به
رهبری محسن پزشکپور از
آن منشعب گردید.
حزب پان
ایرانیسم در زمان دکتر محمد
مصدق از وی طرفداری
می کرد لکن بعد از کودتای
28 مرداد 1332 به طور کلی
از طرفداری مصدق
خودداری ولی علاقمند بود
که با جبهه به اصطلاح ملی
سابق ائتلاف نماید.
(پرونده
حزب ملت ایران در ساواک
و کتاب دانشنامه سیاسی
داریوش آشوری ص 78)
3 - حزب ملت ایران: با
اختلاف نظرهای پیش آمده
در مکتب پان ایرانیسم در
سال 1331 محسن پزشکپور
به عنوان " حزب پان
ایرانیسم " از آن منشعب شد
و مرحوم داریوش فروهر نیز
با کمک و همکاری عده ای
از همفکران خود " حزب ملت
ایران " را بر بنیاد پان
ایرانیسم تأسیس نمود.
حزب
ملت ایران بدون قید و شرط
و همه جانبه دکتر مصدق را
تا روز سقوط وی حمایت
نمود و در کلیه تظاهرات و
میتینگهایی که از طرف
دستجات مختلف به منظور
پشتیبانی از دولت مصدق
برپا می گردید شرکت
می نمودند.
نخستین کنگره
حزب ملت ایران در بامداد
یکم شهریور ماه 1340 با
شرکت نمایندگان سازمان
مرکزی و سازمان های
شهرستان تشکیل شد.
این
کنگره با صادر نمودن دو
قرارنامه در شامگاه چهارم
شهریور ماه 1340 بپایان
رسید.
(پرونده حزب ملت
ایران در ساواک)
4 - همایون صنعتی زاده در
سال 1304 در شهر کرمان
متولد شد.
تحصیلات
ابتدایی و متوسطه خود را در
شهرهای کرمان و اصفهان به
پایان رسانید.
جهت ادامه
تحصیلات به تهران آمده و
در دانشکده حقوق ثبت نام
نمود.
هنوز 3 سال از
تحصیلات عالی وی
نگذشته بود که کناره گیری
کرد.
ابتدا در تجارتخانه
پدرش به کار اشتغال داشت
وی بین سنوات 1321 الی
1325 در حزب منحله توده
عضویت و فعالیت داشته و
زمانی منشی کمیته مرکزی
حزب منحله توده بوده است.
پس از انحلال حزب توده
بلافاصله در سفارت انگلیس
با سمت منشی استخدام شد
و یکی از عناصر ارتباطی
سفارت انگلیس با دستجات
و عناصر سیاسی ایرانی
محسوب می گردید.
درزمان
دکتر مصدق مدتی به علت
فعالیتهای سیاسی علیه
دولت و به نفع انگلستان
تحت مراقبت و تعقیب قرار
گرفته و در آن هنگام که
گویندگان برنامه فارسی
رادیو لندن (بی بی سی)
اعتصاب نمودند، همایون
صنعتی زاده به لندن
مسافرت کرد و مدتی
گویندگی رادیو لندن را به
عهده گرفت وچندی نیز در
اداره اطلاعات سفارت
انگلیس در تهران مشغول به
کار شد؛ سپس به آمریکا
رفت و در سال 1333 در
حالی که رئیس و سرپرست
موسسه فرانکلین شده بود به
ایران بازگشت.
در تاریخ
1338 که رسما" تقاضای
صدور امتیاز مؤسسه مزبور
را نمود طبق مندرجات
پرونده به دستور قائم مقام
ساواک با تقاضایش موافقت
گردید.
همایون صنعتی زاده
با سید حسن تقی زاده و علی
ایزدی رئیس دفتر اشرف
پهلوی به علت شرکت در
سهام چاپخانه افست روابط
دوستانه و صمیمی داشته
است.
(پرونده موسسه
فرانکلین در ساواک)
5 - بنگرید به بخش "
استخدام درمؤسسه
انتشارات فرانکلین " در
ابتدای کتاب.
منبع:
کتاب
داریوش همایون به روایت اسناد ساواک صفحه 70