وضع بحرانی مشهد
متن سند:
وضع بحرانی مشهد
نهضت امام خمینی (ره) در 15 خرداد 1342 تاریخی شد و برای اینکه تاریخساز شود، مدت 15 سال در کوران مبارزه با رژیم شاهنشاهی پهلوی، گروهی از یاران امام در زندان و حبس گرفتار شدند و گروهی به صورت تبعید راهیِ اقصی نقاط کشور شدند و این درحالی بود که رهبری نهضت نیز در تبعیدی طولانی در نجف اشرف به سر میبرد و از آنجا زعامت قیام را در دست داشت.
رژیم پهلوی با حبس و اعدام تعدادی از مبارزین و دور کردن امام(ره) از صحنهی مبارزه، با تحلیلی غلط، نهضت امام (ره) را شکست خورده میدانست و با ایجاد جوّ رعب و وحشت و استبداد و خفقانی که در طبقات و اقشار گوناگون اجتماع ایجاد کرده بود، حکومت طولانی و بیمانعی را برای خاندان پهلوی طراحی و به آن میاندیشید. در طرف دیگر این مبارزه، امام(ره) و روحانیت به همراهی و حمایت آحاد مردم به ادامه مبارزه تا پیروزی یا شهادت مصمم بود. برای رسیدن به این هدف، جبهه حق لحظهای آرام و قرار نداشت و حلقهی گستردهای از حقطلبان و مبارزان فی سبیلالله جهت مقابله با رژیم شکل گرفت و به صورت تشکیلاتی با یکدیگر و با رهبری قیام در خارج در ارتباط و تماس بود.
شیوه ارتباطی یاران امام، متعدد و با توجه به کنترل و حساسیت سازمانهای اطلاعاتی کشور، پیچیده بود. یکی از متداولترین راههای ارتباطی، نامه بود. حضرت امام (ره) از طریق نامههایی که خود مینوشت، با تعداد زیادی از مقلدان و انقلابیون در تماس بود و یا آنها با نوشتن نامه با امام مرتبط بودند و بدینوسیله راهکارهایی مورد نظر را برای فعالیتهای سیاسی و یا مأموریتهای محوله و گزارش وضعیت موجود با یکدیگر در میان میگذاردند.
سفر مبارزین به عراق در پوشش زیارت کربلا و نجف و قبور متبرکه ائمه (علیه السلام) و ملاقات مستقیم با امام و شنیدن آخرین سیاستها و دریافت رهنمودها، از دیگر شیوههای ارتباطگیری محسوب میشد. بعضاً زائرانی که اهل فعالیت سیاسی نبودند، اما محب و مخلص امام بودند، سفارش یا نامههای حضرت ایشان را به مقصد میرساندند، اگرچه در این بین امام رعایت حال مسافران را میکردند که به نوعی نباشد که برای آنها دردسرساز باشد.
پخش برنامه رادیویی از رادیو روحانیت از عراق که برنامه مبارزه علیه رژیم را تبلیغ میکرد نیز مخاطبان خاص خود را داشت که از این طریق میتوانستند فعالیتهای خود را پی بگیرند. وارد کردن نوارهای سخنرانی امام و تکثیر و پخش آن به همراه اعلامیه و متن سخنرانیهای ایشان نیز اگرچه خطرات و مشکلات عدیدهای را برای حاملان آن داشت، اما خط ارتباطی مبارزه را استمرار میبخشید. استفاده از تلفن نیز از سریعترین امکانات ارتباطی و ارتباطگیری یاران امام با همدیگر بود. تلفن اگرچه سهلترین راه برای برقراری تماس بود، اما تهدیدات خاص خودش را داشت و در صورت لو رفتن فردی از مبارزین و کنترل تلفن منزل او، تعداد زیادی از فعالان و شبکهای گسترده از انقلابیون گرفتار ساواک میشدند، به همین دلیل با گذشت زمان مبارزین سیاسی نیز ملاحظات امنیتی را مدنظر قرار دادند تا حداقل آسیب پذیری را به همراه داشته باشد.
با فرارسیدن آبان ماه 1356 و شهادت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در نجف و برگزاری مجالس ختم و بزرگداشت ایشان در اقصی نقاط کشور و اعلام همدردی با امام، رژیم پهلوی غافلگیر شد و در صدد هتک حرمت امام خمینی (ره) در بین مردم برآمد. رژیم با چاپ مقالهای موهن با عنوان استعمار سرخ و سیاه به قلم مجعول رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات، میخواست به هدف برسد اما چاپ این مقاله به مثابه ریختن بنزین برآتش خشم و نفرت مردم از رژیم پهلوی بود و باعث اعتراض عمومی در ایران از جمله قیام 19 دی مردم قم و شهادت تعداد زیادی از معترضین و متعاقب آن حمایت پی درپی مردم سایر شهرها از این قیام و کشتارهای مستمر شد و خط مبارزه و اعتراضات و اعتصابات را عمومی کرد.
از این زمان به بعد، بخش مبارزاتی که به صورت مخفی و زیرزمینی بود، شکل عینی و آشکار به خود گرفت. با آغاز سال 1357 مبارزه روند جدیدتری را طی کرد و رگههای حداقلی مشروعیت نظام شاهنشاهی نزد مردم از هم گُسست و ارتباط مردم با انقلابیون و روحانیت بیشتر از گذشته شد و علما برای هدایت و رهبری تودههای مردم در گوشه، گوشه کشور و شهرهای بزرگ لزوم برقراری ارتباط بیشتر و نزدیکتری را با مردم احساس کردند و لازمه این ارتباط سریع و سهل تلفن بود.
علماء بزرگ و طلایه داران آزادی برای کسب خبر از یکدیگر و آگاهی از آخرین وضعیت استانها و هماهنگ کردن فعالیتها، با وجود احتمال کنترل تلفنشان توسط ساواک، برخلاف گذشته از پوشش امنیتی سابق خارج شد و آشکارا به بیان برنامههای خود میپرداختند. یکی از مذاکرات که در 1357 توسط ساواک ثبت و ضبط شد، مکالمهای است بین شهید آیتالله شیخ محمد صدوقی (ره)، که پس از پیروزی انقلاب نماینده امام خمینی (ره) در استان و امام جمعه یزد شد و مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای (حفظه الله) که تازه از تبعید رهایی یافته و یکی از طلایهداران انقلاب اسلامی در مشهد بود.
موضوع این مکالمه که تبادل نظر درباره تحولات انقلاب اسلامی است و توسط ساواک یزد ثبت و ضبط شده، به شرح زیر است:
آقای خامنهای میخواهند با شما صحبت کنند.
آقای صدوقی: بفرمایید. احوالپرسی
آقای خامنهای: مکرر شماره گرفتم موفق نشدم هم شماره 22122 و هم شماره قبلی و بعد ساعت حدود 11 بود که موفق شدم. قضایای امروز را که آقا فرمودند.
آقای صدوقی: بله بله
آقای خامنهای: راهپیمایی میشود و رفتیم استانداری و در آنجا مردم آمدند و داخل استانداری و چند تانک آمدند جلوی استانداری اول به خیال تعرض بعد که مردم رفتند روی تانکها.
آقای صدوقی: ملحق شدند؟
آقای خامنه ای: و حالا ملحق نمیدانم به چه شکلی بود اگر هم به عنوان نحوی نبود به عنوان اینکه حاضر نبودند مقاومت کنند سلاحهایشان را مردم گرفتند. الان که در خدمت آقا هستیم شاید صد تا بیشتر مسلسل و انواع سلاحها را آوردهاند اینجا. در استانداری هم که بودیم وضع خیلی شلوغ شد بحرانی شد احتمال خطاهای گوناگونی بود ما آمدیم یعنی رفقا ما را به اصرار آوردند حالا من اینجا هستم فعلاً وضع مشهد قدری بحرانی است به شدت بحرانی است.
آقای صدوقی: امیدواریم به برکت اجدادتان برگردد از بحرانی به نحو مسالمتی که تمام اختیارات و قوا بیفتد در دست آقایان.
آقای خامنهای: الان علیالظاهر اصحاب آنها شکست خورده هستند اما در بین مردم یک نوع عدم تعادل فکری روحی و اقتصادی بوده که آن یک قدری خطر و ضرر دارد که خدای نکرده سلاح دست مردم بیفتد و آنها به غیر از موردی استعمال کنند و خدا کند طوری باشد که ما بر اعصابمان مسلط باشیم و هر چه حق هست انجام دهیم.
آقای صدوقی: خدا کند اسلحه هم دست نااهل نیفتد یک وقت.
آقای خامنهای: تا حالا که دست ناحق بوده.
آقای صدوقی: میدانم دوباره عرض میکنم.
آقای خامنهای: بفرمایید یزد چه خبر بوده امروز؟
آقای صدوقی: یزد امروز یک مجلس خیلی خیلی بزرگ برگزار شد بعد شاید تمام شهر اجتماع داشتند در مسجد و آقای مناقب هم حدود 5 /1 ساعت منبر بودند و هیأتها آمدند و خیلی خوب و حدود ظهر نماز خواندیم و متفرق شدیم و به عنوان سالگرد شهدای قم و چهلمین روز هتک حرمت حرم مطهر و هفتم شهادت شهدای مشهد.
آقای خامنه ای: بفرمایید راجع به آقای راشد [حجتالاسلام راشد یزدی]کاری نشد؟
آقای صدوقی: والله همه گونه اقدامی شده تا به حال ولیکن نتیجه گرفته نشده. خیالی که کردم این است که حالا بپسندید یا نه که یک عدهای را روانه کنم و بنویسم حکم کردم که شما چون کسالت دارید و اطفالتان و اولادتان هم مریضند بر شما حرام است ماندن آنجا و حرکت کنید و بیایید یزد.
آقای خامنهای: بسیار درسته. اتفاقاً چند شب قبل از این با آقای آراسته صحبت میکردم همین را گفتم. گفتم آقا امر کند و تکلیف کنند به ایشان که برگردد.
آقای صدوقی: حالا بنا شد عدهای بروند و همچنین دستوری هم داده شود به ایشان.
آقای خامنه ای: بسیار خوب است آقا.
آقای صدوقی: اول بچه هایش را بیاورند و سپس خودش هم حرکت کند و بیاید.
آقای خامنهای: بفرمایید از تهران اطلاع و خبری دارید؟
آقای صدوقی: از تهران همین خبرهایی که آقا اشارهای کردند از 5 /2 ـ 5 /3 صبح تا اول اذان همین خبرها بود ولی دیگر از صبح به این طرف قطع شده این خبرها.
آقای خامنهای: قطع شده یعنی چه؟
آقای صدوقی: یعنی دیگر کسی به ما خبر نداده.
آقای خامنهای: نفی که نشده؟
آقای صدوقی: نفی نشده ولی همین اندازه گفتند با آقای طالقانی تماس گرفتم ایشان گفتند که این حرفها هست و این صحبتها هست و گویی اینکه یک کسی هم تکذیب کرده حالا آن مکذب کی بوده یادم نیست.
آقای خامنهای: مکذب همان اردشیر زاهدی بود اصل قضیه این است که در بین لشکر مشهد این تلاطم به وجود آمده علی الظاهر مسأله قوی است. علی ایها الحال من دو روز با تهران نتوانستم تماس بگیرم اگر تماس گرفتید بگویید حواسشان جمع باشد رفقا. در موقع بحرانی خیلی مسأله حساس است.
آقای صدوقی: حالا مردم را باید دعوت به آرامش کرد که خاطرشان آرام باشد و مطمئن باشند صددرصد به فرض که نشده فردا میشود. پس فردا میشود مردم مشوش نباشند.
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 413