تاریخ سند: 2 تیر 1347
درباره: دکتر احسان نراقی و جلال آل احمد
متن سند:
از: 312 تاریخ:2 /4 /1347
به: عرض میرسد
درباره: دکتر احسان نراقی و جلال آل احمد
دکتر احسان نراقی رئیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران ضمن مذاکراتی با دکتر سیمین دانشور1 همسر جلال آلاحمد درباره برنامه تابستان او سئوال کرده و بعد پیشنهاد کرده که اگر نامبرده برنامهای ندارد به اتفاق به مدت یک ماه برای مطالعاتی در قسمت فرهنگ افغانستان به آن کشور مسافرت نمایند و کتابی در اینباره بنویسند. خانم سیمین دانشور ضمن تائید نظر دکتر نراقی به او قول داده که آلاحمد را حتماً برای این سفر حاضر خواهد کرد. متعاقب این مذاکرات دکتر نراقی از ملاقات کارولاینر2 وکیل آمریکایی با جلال آلاحمد سئوال کرده و مشارالیها در پاسخ گفته است که او یک بار به منزل آلاحمد رفته و بعد از آنکه دکتر نراقی به او گفته این فرد قابل اعتماد نیست دیگر حاضر به تماس نشده و در همان جلسه هم خلیل ملکی در معیت همسرش آنجا بوده و در مدت کوتاه مذاکرات پیرامون وضع سیاسی کشور بوده که خلیل ملکی گفته «چون مریض بودم مرا از زندان آزاد کردند.» دکتر سیمین دانشور متعاقب این مذاکرات گفته که آدرس افراد جبهه ملی را دکتر حسین مهدوی3 در هواپیما به کارولاینر داده بود و نامبرده قصد داشت از طریق جلال آل احمد با متین دفتری ملاقات کند که نشد.
در این موقع دکتر نراقی با اشاره به اینکه این وکیل آمریکا عضو CiA و سازمان جاسوسی اسرائیل بوده و در ایران با غروی4 و عدهای از کلیمیها گرم گرفته او را فرد غیرقابل اعتمادی معرفی و دکتر سیمین دانشور از اینکه دکتر نراقی به موقع شوهرش را از ماهیت این شخص مطلع کرده تشکر نموده است.
ملاحظات 312 ـ
1ـ تذکرات دکتر نراقی به جلال آلاحمد هنگام مسافرت کارولاینر به ایران با اشاره قبلی ساواک بوده است و به همین مناسبت هم جلال آلاحمد مطالب مشروحی با این شخص در میان نگذارده است.
2ـ با توجه به اینکه قبلاً گزارشی برای اعزام جلال آل احمد به هندوستان تقدیم و تصویب شده بود مفید خواهد بود اگر با رفتن وی به افغانستان موافقت شود تا نامبرده با مشاهده وضع این کشور و با قیاس با وضع ایران تعدیل و تجدید نظری در افکار و عقاید خود بنماید.
به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید. تاریخ 15 /4 /47
[نصیری:] موافقت میشود.
چون آقای دکتر نراقی قبلاً در این باره با اینجانب مذاکره نموده بود مراتب موافقت ساواک با اعزام آل احمد به افغانستان تلفنی به ایشان اطلاع داده شد. ثابتی 16 /4 /47
توضیحات سند:
1. سیمین دانشور: فرزند محمدعلى، در سال 1300ش در شیراز به دنیا آمد. پدرش طبیبى سرشناس بود که از احمدشاه، لقب احیاءالسلطنه گرفته و مادرش قمرالسلطنه حکمت، از خانواده حکمت و جد مادرىاش، فردى روحانى و معروف به نام حاجى مجتهد بود.
او تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در شیراز در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپرى کرد و به عنوان شاگرد اول سراسر کشور به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته زبان و ادبیات فارسى به تحصیل پرداخت. پس از مرگ پدرش در سال 1320ش، با نام مستعار « شیرازی بینام »، به همکاری با رادیو تهران و روزنامه ایران پرداخت و در سال 1327ش، اولین مجموعه داستانی خود را منتشر نمود و در همین سال نیز با جلال آلاحمد آشنا شد و با او ازدواج کرد. در سال 1328 دکترای ادبیات گرفت و در سال 1331ش با استفاده از بورس تحصیلى فولبرایت، راهى آمریکا شد و به مدت دو سال در دانشگاه استنفورد در رشته زیباشناسى به تحصیل پرداخت.
پس از بازگشت به ایران، مدتی در هنرستان هنرهای زیبا تدریس کرد و در سال 1338 به استخدام دانشگاه تهران درآمد و در سمت استادى و سپس مدیریت گروه باستانشناسى دانشکده ادبیات و علوم انسانى به فعالیت پرداخت.
سیمین دانشور در دوران فعالیت در دانشگاه تهران، از حمایت هوشنگ نهاوندى و دکتر عزتالله نگهبان، رئیس دانشکده ادبیات، برخوردار بود، از جمله در سال 1350، هنگامى که مشمول تصفیه ساواک واقع شد، توسط رئیس دانشگاه تضمین گردید و به فعالیت ادامه داد. دانشور داراى تألیفاتى مىباشد که مهمترین آنها رُمان سووَشون است.
سیمین دانشور، که با کانون نویسندگان نیز همکاری داشت، در سال 1358ش، بازنشست شد و در اسفندماه سال 1390ش در تهران از دنیا رفت.
2. دیوید کارولاینر: که وکیل کمیته مرکزی دفاع سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا بود، در اردیبهشت ماه سال 1347ش، برای بررسی علت عدم تمدید گذرنامه خسرو کلانتری در آمریکا، به وکالت از وی. به همراه همسرش، به ایران آمد. در این حضور، با خلیل ملکی و جلال آلاحمد ملاقات نمود که قرار ملاقات دوم آل احمد با وی، بنا به توصیههای احسان نراقی که از طریق دستگاه هدایت میشد، منتفی گردید.
دیوید کارولاینر، پس از بازگشت، ایران را « یک کشور به تمام معنی پلیسی » معرفی نمود.
جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، صفحات: 168، 169، 181، 182و 183.
3. حسین مهدوى: فرزند على، در سال 1286 ش در تهران متولد شد. استاد دانشگاه تهران بود و در دههی 1340ش، در فعالیتهای جبهه ملى شرکت داشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى)
4. محمدعلی غروی: فرزند محمدرضا، در سال 1304 ش در نیشابور به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی به دانشسرای عالی رفت و در سال 1324ش، لیسانس تاریخ و جغرافیا گرفت و از مهرماه همان سال در آموزش و پرورش مشغول به کار شد. برخی از مشاغل او، به شرح زیر است:
معلم، دبیر و رئیس دبیرستانهای تهران، بازرس اداره فنی فرهنگ استان تهران، معاون اداره فرهنگ حومه تهران، رئیس اداره امتحانات، معاون اداره تدارکات استان مرکزی، مشاور فرهنگی پادگانهای ارتش، مدیرکل اداره اطلاعات و رادیو در استانهای اصفهان و خراسان و با حفظ سمت مسئول حفاظت ادارات مذکور، مشاور وزارت اطلاعات و جهانگردی، معاون آموزشی و اجرائی و مشاور وزیر آموزش و پرورش، سرپرست اداری و مالی دانشگاه رازی (باختران).
مشارالیه، شوهرخواهر تیمسار شیرین سخن، همسر خانم فرخرو پارسا (هر دو، از اعضای تأثیرگذار تشکیلات بهائیت) بود که در زمان وزارت فرخ رو پارسا، به معاونت وزارتخانه آموزش و پرورش رسید و این درحالی بود که در یک نوبت، به علت مفاسد اخلاقی، از کار برکنار شده بود.
او که مدتی رئیس تبلیغات و عضو کمیته استانی حزب ایران نوین در خراسان و بازرس ویژه و رئیس کمیته حزبی در تهران بود، در تشکیلات فراماسونری نیز عضویت داشت؛ عضو حزب رستاخیز هم بود و برای خوش خدمتی به رژیم شاهنشاهی، کتاب «ایدئولوژی انقلاب شاه و ملت» را نیز تألیف نمود و نشانهای: تاجگذاری، درجه 3 همایون، درجه 2 ورزش و درجه2 همکاری با ارتش را نیز دریافت کرد.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 211