صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

نظر به اینکه اطلاع حاصل شده بود که خوانین طایفه بیگ زاده1 منطقه بوکان2 ساوجبلاغ3 که در دهات سکنی دارند.

تاریخ سند: 2 اسفند 1314


نظر به اینکه اطلاع حاصل شده بود که خوانین طایفه بیگ زاده1 منطقه بوکان2 ساوجبلاغ3 که در دهات سکنی دارند.


متن سند:

13141202
قشون دولت علیه ایران
مورخه 2 /12ماه1314
لشگر (۳) شمال غرب
ضمیمه....3
نمره ۲۲۵۰
محرمانه
ریاست ستاد ارتش
نظر به اینکه اطلاع حاصل شده بود که خوانین طایفه بیگ زاده1 منطقه بوکان2 ساوجبلاغ3 که در دهات سکنی دارند. (اخیراً هم راجع به تشویق و جلب آنها برای آمدن خوانین که به ساوجبلاغ نزدیکند، به شهر آمده با ساختن خانه سکونت اختیار کنند، اقداماتی به عمل آمده است) مجالسی تشکیل داده و در اطراف رفع حجاب کاغذی به شیخ حسام الدین و حاج بابا شیخ معروف4 نوشته و در اثر این قضیه ملاقات‌هایی با هم نموده‌اند. لذا با صدور دستور لازم، رئیس انتظامات عشایری را برای بازدید و کشف احوالات آنان اعزام اینک سوادی از راپرت مفصل مشارالیه که حاکی از مشاهدات و وضعیت خوانین مذکور و حاوی یک قسمت اطلاعات دیگری است جهت استحضار لفاً تقدیم می‌شود. در خاتمه دستور تحت مراقبت گرفتن آنان و اعزام یک نفر افسر برای بوکان داده شده است.
فرمانده لشگر ۳
سرلشگر شاه بختی
[امضا]

توضیحات سند:

١- عشایر اطراف بوکان از دو عشیرۀ فیض الله بیگی مشهور به بیگزاده و دیگری دِهبٍکریها هستند این دو طایفه در طول زمان در اثر توالد و تناسل در آن منطقه گسترش یافته و به طایفه بیگ زاده مشهورشده‌اند. قبل از اصلاحات ارضی محمدرضا پهلوی، این دو عشیره مالکینی داشت که هر یک به تنهایی پنج الی ده آبادی را در مالکیت و تصرف مطلقه خود داشتند و رعایا برده وار از آنها فرمانبرداری می‌کردند. (تاریخ، فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ابراهیم افخمی، صفحه ۵۸۰).
۲- شهرستان بوکان قبل و بعد از تقسیمات کشوری در سال ۱۳۱۶ ش جزء استان و ایالت آذربایجان که مرکز آن شهر ارومیه (رضائیه) بود، اداره می‌گشت و این شهرستان و چند شهرستان دیگر از بخشهای تابعه شهرستان مهاباد بودند. (ر.ک : وزارت کشور از دیروز تا امروز، ناصر نجمی، صفحات ۳۷ و ۳۹ و بخشنامه ستاد ارتش به تاریخ۱۳۱۷/۱/۲۰، و رهبر فرماندار، وزارت کشور، صفحه ۶۰)
3- ساوجبلاغ مکری که به صورت اختصار به آن ساوجبلاغ میگفتند نام قبلی شهرستان مهاباد است. نام ساوجبلاغ طبق مصوبه فرهنگستان در مورخه16 /11 /1314 ش به مهاباد تغییر نام یافت این شهرستان جزء استان چهارم (ارومیه - رضائیه) بود و شامل بخشهای تابعه: بوکان، سردشت، بانه، سقز، شاهین دژ و تکاب بود. این شهرستان از طرف شمال به دریاچه رضائیه (ارومیه) و دهستانهای شهرستان نقده، از جنوب به بانه، از خاور به شاهین دژ و میاندوآب، از باختر به مرز ایران و عراق محدود و دارای آب و هوای متغیر است. بدین ترتیب که قسمتهای کوهستانی آن سردسیر و ییلاقی است و قسمت جنگلی آن دارای تابستانهای گرم است. جمعا ۷۷۰ آبادی کوچک و بزرگ دارد. و اما علت تشابه اسمی آن با ساوجبلاغ (هشتگرد) استان تهران به این جهت است که طایفه افشاریهای ساوجبلاغ تهران در زمان صفویه و بعد از آن در ارومیه و ساوجبلاغ مکری (مهاباد) به طور ایلی و کوچ زمستانی و تابستانی می‌زیسته و به دامپروری مشغول بوده‌اند. تا اینکه آقا محمدخان قاجار برای این که تجمع عده زیادی از آنها در یک جا مایۀ دردسر نشود، تعدادی از آنها را از ارومیه کوچانده و در مغرب تهران برای آنها محل و مرتع معین کرد... شاید بهمین علت نام این منطقه از غرب تهران به نام ساوجبلاغ مشهور و نامگذاری شد. (ر.ک: روزنامه اطلاعات شماره 2706-16 /11 /1314و بخشنامه مورخه 20 /1 /1317 ستاد ارتش، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، فرهنگ معین و شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، جلد سوم، صفحه ۵۰۶ و تاریخ، فرهنگ و ادب مکریان بوکان، ابراهیم افخمی، صفحات ۱۸۵ و ۱۹۹)
۴- سید عبدالرحمن مشهور به حاج بابا شیخ فرزند سید عبدالکریم زنبیلی در سال ۱۲۶۰ شمسی متولد شده است در آغاز در محضر درس استاد ملا محمد حسن و جدی قزلجی به تحصیل علم و ادب پرداخته و بعداً در خدمت مرحوم حاج ملا صالح سردارآباد و حاج ملا عبدالله ولزی و ملا قادر بیاره به ادامه تحصیل پرداخته است و از علوم نقلی و عقلی بهره‌مند و اجازه فتوا و تدریس گرفته است و در علم ریاضیات و هیئت نیز مهارتی بسزا داشته است، تألیفات ایشان که هنوز به چاپ نرسیده است عبارتند از:
1- تنقید هیئت جدید ۲- تعدیل الاعداد ۳- ارفاق فی علم الحروف و الاوفاق ۴- حواشی بر ابن حجر
در زمان جنگ جهانی اول به طرفداری از دولت عثمانی در مقابله با لشگر روس تزاری جنگید و در اثر مجاهدت و شجاعت به عنوان رئیس مجاهدین اسلامی کردستان منصوب شد... سرانجام در سن هفتاد و پنج سالگی در سال ۱۳۳۸ شمسی در قریه ترجان جهان فانی را ترک کرد و در همان ده مدفون شد. (تاریخ، فرهنگ و ادب مکریان، بوکان، ابراهیم افخمی، صفحات ۳۲۷ و ۳۲۵).

منبع:

کتاب تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 241

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.