تاریخ سند: 28 اردیبهشت 1351
موضوع: جلسه مسجد جلیلی
متن سند:
به: 312
از: 20 ه 12 شماره: 11364 /20 ه 12
ساعت 2030 روز 17 /2 /51 جلسه قرائت قرآن شب های دو شنبه در
مسجد جلیلی تحت نظر هوشنگ دلشاد تشکیل و افراد شرکت کننده در حدود ده
نفر و عبارت بودند از حاج علی اسماعیلی مداح، نقاش زاده، جمال سعیدی که در
کانون بانک ها کار می کند.
رضا قدوسی کارمند اخراجی بانک صادرات که
سابقه زندان هم دارد.
محمدعلی گل افشانی.
پس از ختم جلسه هوشنگ دلشاد درباره مظالمی که بختیار1 در زمان ریاستش
نموده شمه ای بیان و اضافه کرد محمدرضا توانا برای اشتغال به کار نزد برادرش
در شیراز رفته است.
این جلسه در ساعت 2100 خاتمه یافت.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: نظری ندارد.
بیدار
نظریه سه شنبه: نظری ندارد سپاهی
نظریه چهارشنبه: نظری ندارد پاد
توضیحات سند:
1ـ سپهبد تیمور بختیار فرزند
فتحعلی بختیار معروف به
«سردار معظم بختیاری» در سال
1292 ش در شهرکرد متولد شد.
در سن شش سالگی تحصیلات
خود را در موطن خویش آغاز
کرد.
همزمان با تحصیل، به آئین
ایلی و عشایری، به تمرین
سواری و تیراندازی و
جنگ های پارتیزانی پرداخت و
در این زمینه تحت مراقبت کامل
قرار داشت به طوری که در ده
سالگی تیراندازی دقیق و
سوارکاری ماهر شد.
پس از اخذ
گواهینامه ابتدایی، او را به
اصفهان برده و سیکل اول را در
آن شهر پایان داد.
در 1309
برای ادامه تحصیل به اتفاق
شاپور بختیار به لبنان رفت و در
بیروت دوره دوم متوسطه را
پایان داد و به اخذ دیپلم نایل شد
و زبان فرانسه را نیز به خوبی
آموخت.
در سال 1312 برای
ادامه تحصیل به پاریس رفت و
وارد دانشکده سوارنظام سمور
شد و دوره دانشکده را با درجه
ممتاز به اتمام رسانید و در سال
1315 به درجه ستوان دومی
سوار نایل آمد و به ایران
بازگشت و با همان درجه وارد
ارتش گردید.
در 1317 درجه
ستوان یکمی و در 1321 درجه
سروانی و در 1325 درجه
سرگردی گرفت.
در 1328 وارد
دانشگاه جنگ شد و دوره
فرماندهی و ستاد را با احراز
رتبه اول پایان داد و نشان درجه
اول دانش گرفت.
در 1325 هنگام حمله ارتش به
آذربایجان با درجه سرگردی،
فرمانده جنگ های چریکی و
نامنظم برای حمله به آذربایجان
شد و سواران ذوالفقاری نیز با او
همکاری داشتند و به زودی
توانست زنجان را از تصرف
دموکرات ها خارج سازد.
اقدامات بختیار در این برخورد
مورد تأیید مقامات نظامی قرار
گرفت، نشان و یک سال ارشدیت
گرفت و پس از مدتی فرمانده
هنگ سوار ماکو گردید.
در سال 1327 درجه سرهنگ
دومی و در 1329 به درجه
سرهنگی نایل آمد و به ریاست
ستاد لشکر گارد منصوب شد.
پس از انحلال لشکر گارد و
تبدیل آن به سه تیپ مستقل،
بختیار فرمانده تیپ 3 کوهستانی
گردید و در فروردین 1332
برای مقابله با ابوالقاسم خان
بختیاری که سر به شورش و
طغیان برداشته بود، به اصفهان
رفت و سرانجام او را شکست
داده و دستگیر نمود و به تهران
آورد.
در اردیبهشت ماه 1332
سرهنگ تیمور بختیار به
فرماندهی تیپ مستقل زرهی
کرمانشاه منصوب شد.
روز 26
مرداد ماه برای ساقط کردن
حکومت مصدق، آمادگی خود را
اعلام کرد و پس از آرایش جنگی
در صحنه چند فرسنگی کرمانشاه
اردو زد و منتظر دستور مرکز
ماند.
روز 28 مرداد 1332
تهران به تصرف کودتاچیان
درآمد و نیازی به آمدن بختیار به
تهران نشد و به وی دستور داده
شد به کرمانشاه برگردد و امور
انتظامی آن حوزه را مراقبت کند.
بختیار روز 29 مرداد درجه
سرتیپی گرفت و پس از مدت
کوتاهی به تهران احضار و به
فرماندهی لشکر دو زرهی
منصوب گردید.
در محاکمه دکتر
محمد مصدق که در آبان ماه
شروع شد، یکی از اعضاء دادگاه
بدوی بود که حکم محکومیت سه
ساله او را امضاء کرد.
در دی ماه
همان سال با حفظ فرماندهی
لشکر دو زرهی تهران، به
فرمانداری نظامی تهران
منصوب گردید.
بختیار در این
سمت قدرت بسیار زیادی پیدا
کرد و در کارها شدت عمل به
خرج می داد.
در سال 1333
فرمانداری نظامی موفق به کشف
شبکه حزب توده در ارتش گردید
و عده زیادی از افسران ارتش
که عضویت آن سازمان را
داشتند، توقیف و محاکمه شدند و
عده ای محکوم به اعدام شدند و
بقیه نیز حبس های سنگین گرفتند.
بختیار در کشف این شبکه نقش
اساسی داشت و به پاداش این
کار، یک سال ارشدیت گرفت و
در مهر 1335 به درجه
سرلشکری ارتقاء یافت.
در بهمن
ماه، دولت حسین علاء لایحه
تشکیل سازمان اطلاعات و
امنیت کشور را که به اختصار
«ساواک» نام گرفته بود، برای
تصویب به مجلس شورای ملی
تقدیم کرد...
سرلشکر تیمور بختیار با سمت
معاون نخست وزیر به ریاست
سازمان امنیت و اطلاعات کشور
منصوب گردید...
.
وی در رأس این سازمان، قدرت
عجیبی به هم زد.
هیچکس قدرت
و جرأت مقابله با او را نداشت و
او هم به ترکتازی ادامه می داد.
در کنار شغل حساس خود به جمع
مال و ثروت حریص بود، از همه
شرکت ها سهام می گرفت، در کلیه
مقاطه کاری ها شریک بود.
سرمایه داران نیز برای افزایش
درآمد خود قسمتی از سهام
شرکت ها را افتخارا به او تسلیم
می کردند.
خلاصه، جایی نبود که
انگشت ساواک در آن رخنه
نکرده باشد.
تدریجا تیمور
بختیار که به آسانی به آن قدرت و
شوکت و ثروت رسیده بود،
انتظار مقامات بالاتری را داشت.
خود را کاندیدای نخست وزیری
نمود.
جسته و گریخته در
مطبوعات خواسته او عنوان
می شد، حتی اشرف پهلوی بیش
از همه از او حمایت می کرد و
کرارا نخست وزیری او را با شاه
در میان گذارده بود ولی نتیجه ای
از این توصیه به دست نیامد.
در مهر ماه 1339 تیمور بختیار
به درجه سپهبدی ارتقاء یافت و
جدا برای اخذ مقام بالاتری به
تکاپو افتاد و در صدد برآمد با
مقامات دولت آمریکا وارد
مذاکره شود تا شاید با کمک آنها
بتواند شخص اول ایران بشود.
این بار او داوطلب
نخست وزیری نبود بلکه
خواستار ریاست جمهوری ایران
بود.
بختیار در آمریکا با
دین راسک وزیر امورخارجه،
آلن دالس وزیر اطلاعات و
کرمیت روزولت و جان کندی
رئیس جمهور ملاقات و گفتگو
نمود و از آنها برای انجام یک
کودتا علیه شاه کمک خواست.
آمریکا با چنین نقشه ای موافق
نبود و آنها خواستار
نخست وزیری دکتر امینی برای
اجرای اصلاحات ارضی و
مسایل دیگری بودند.
مقامات
آمریکا خواسته و برنامه تیمور
بختیار را با شاه در میان گذاشتند
و شاه تصمیم به برکناری او
گرفت.
روز 22 اسفند ماه 1339 اورل
هریمن سفیر سیار و فرستاده ویژه
رئیس جمهوری آمریکا وارد
تهران شد و مستقیما از فرودگاه
به ملاقات شاه رفت و تغییرات
دامنه دار و سریعی را در ارتش
ضروری دانست.
محمدرضا
پهلوی در اجرای نظر مقامات
آمریکایی، روز 24 اسفند ماه
1339 دست به یک کودتا در
ارتش زد و ارتشبد عبداللّه
هدایت رئیس ستاد کل، سپهبد
بهرام آریانا فرمانده نیروی
زمینی، سپهبد علی کیا رئیس
اداره دوم و سپهبد تیمور بختیار
رئیس ساواک و معاون
نخست وزیر را از کار برکنار کرد.
بختیار در حکومت دکتر امینی در
زمره مخالفان او بود و به وی
تأکید گردید برای مدتی ایران را
ترک کند و لذا وی در پنجم بهمن
ماه 1340 ایران را ترک کرد.
بختیار در فرودگاه مهرآباد تهران
طی مصاحبه ای به خبرنگاران
گفت من با قانون اصلاحات
ارضی مخالفم و اضافه کرد در
ایران آزادی وجود ندارد.
پس از
این زمینه سازی در کمین قدرت
نشست.
امینی از کار کناره گرفت
و علم به جانشینی او منصوب شد
و بختیار منتظر ارجاع شغل
حساس بود ولی در عوض در اول
مهر ماه 1341 او را بازنشسته
کردند.
بازنشستگی او، او را
مطمئن ساخت که دیگر در ایران
کاری به او ارجاع نخواهد شد و
طبعا باید برای واژگونی شاه
اقدامات حادی معمول دارد.
در
مطبوعات اروپا دست به تحریک
زد و با مخالفین شاه تماس گرفت.
حزب توده را به یاری خود طلبید.
در ایران عده ای او را تأیید
می کردند و همکاری داشتند.
همه
آنها بازداشت و محاکمه شدند، از
جمله صادق بهداد مدیر روزنامه
جهان و وکیل پایه اول دادگستری
بود که در دادگاههای نظامی
محکوم به پنج سال حبس گردید و
به زندان رفت.
بختیار از هیچ اقدامی علیه شاه و
حکومت او خودداری نکرد و
مبارزات او در خارج، از خفا به
علن درآمد.
پرونده هایی برای او
درست کردند.
قتل، غارت،
مسایل ناموسی، شکنجه و غیره
در این پرونده موج می زد.
در
سال 1347 هیئتی از ایران به
ریاست دادستان وقت تهران و به
عضویت خسرو آزموده به اروپا
رفت و به استناد قانون استرداد
مقصرین، از دادگستری پاریس
خواستار تحویل او شدند ولی
پاسخ شنیدند که بختیار تابعیت
دولت عراق را پذیرفته است و
امکان تحویل وی میسر نیست.
پس از بازگشت این هیئت از
پاریس به تهران، دولت ایران در
صدد برآمد اموال او را در ایران
مصادره کند و از این رو کلیه
اموال او توقیف شد و دولت
لایحه ای مبنی بر مصادره اموال
او تهیه و تسلیم مجلس شورای
ملی نمود.
در روز 23 تیر ماه این
لایحه مورد تصویب مجلس قرار
گرفت و مجلس سنا نیز برآن
تصمیم صحه نهاد اموالِ مصادره
شده تیمور بختیار در ایران بالغ
بر چهار میلیارد و پانصد هزار
ریال ارزیابی گردید...
.
در همان ایام دولت پرونده
متشکله برای سپهبد بختیار را به
دادرسی ارتش محول کرد و روز
سی و یکم شهریور 1348 دادگاه
عالی شماره یک دادرسی ارتش
به پرونده امر رسیدگی و غیابا
بختیار را به اعدام محکوم نمود.
تیمور بختیار برای واژگونی
محمدرضا پهلوی و استقرار
جمهوری در ایران، اقدامات
وسیعی پی ریزی کرده بود و با
تمام مخالفین رژیم پهلوی
همکاری نزدیک داشت ولی در
روز 61 مرداد ماه 1349 در
دیاله که یکی از شکارگاههای
شهر بغداد بود، توسط یک
بختیاری که توسط ساواک
مأموریت داشت، مورد اصابت
گلوله واقع شد و در تاریخ 21
مرداد 1349 فوت نمود.
قاتل
پس از محاکمه در بغداد اعدام
شد.
رک: شرح حال رجال سیاسی
و نظامی معاصر ایران، دکتر باقر
عاقلی، جلد اول، صفحه 273 تا
279
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 302