معاشرت با احزاب و گروههای چپ
متن سند:
معاشرت با احزاب و گروههای چپ
مقوله معاشرت با افراد و افکار مختلف، مقولهای است که در زندگی سیاسی هر فرد از اهتمام خاصی برخوردار است تا آنجا که حتى انقلابیون متعهد و مسلمان نیز از این امر مستثنی نیستند. چرا که انقلابیون مسلمان نیز در مسیر مبارزه خود علیه یک رژیم در برخی از مقاطع با افراد و افکار گوناگون گروههای مختلف برخوردی اجتنابناپذیر خواهند داشت. ازاینرو انسانی که در باورهای اعتقادی، سیر تفکری و مراتب اخلاقی به مرزی مطمئن نایل نشده باشد، در رهگذر زندگی سیاسی و در برخورد با افکار و افراد مختلف دچار نوعی خودباختگی فکری و رنگپذیری اخلاقی میشود.
معاشرت تنگاتنگ مهدی هاشمی و دوستان او با گروههای مختلف سیاسی در قبل و در بعد از انقلاب از مقولههایی است که تبیین و تشریح ابعاد آن در این مقال نمیگنجد. این طیف فکری خاص که چون پیچکی خود را به درخت تنومند انقلاب و نهضت روحانیت چسباند و درگذر زمان خود را شاخه و حتی ریشه آن به شمار آورد تا آنجا از گروههای مختلف سیاسی تأثیر میپذیرد که وقتی در زندان به نظر صریح بعضی از علمای وقت، ارتباط با منافقین و گروههای مارکسیستی حرام اعلام میشود و مبارزین مسلمان سفره و خوراک خود را از آنان جدا میسازند، صریحاً در برابر این حکم موضع میگیرد و ارتباط خود را با گروههای مزبور حفظ مینماید.
هادی هاشمی ضمن توهین به علمایی که چنین فتوایی دادهاند به روند ارتباط خود در خوردن و معاشرت با مارکسیستها ادامه میدهد و حتی در ماه رمضان به آنان میوه تعارف میکند.1
مهدی هاشمی که تا زمان دستگیریش همواره مستقیم و غیرمستقیم با گروههای لیبرالی و چپی ارتباطی تنگاتنگ داشت، در اعترافی، به زمان آغاز این ارتباطها و معاشرتها اشاره میکند و میگوید:
«... این حالت مرزبندی که الآن وجود دارد، آن زمان نبود و لذا معاشرتها با این نیروهای چپ و ملی و کذا زیاد بود. توی اصفهان یک شهری که در زمان مبارزات مرحوم کاشانی و مصدق و حزب توده و اینها پیشتاز بود، چون شهر کارگری است دیگه من یادم است که بعضی نیروهایی که آن زمان جزو حزب توده بودند ولی بچه مسلمان بودند. چون تودهایها در آن زمان دو قسمت بودند. یکی تودهایهای نفتی بود و یکی تودهایهای اعتقادی بود تودهای که مارکسیست بودند آنها نه، آنها که به خاطر مسئله نفت رفتند تودهای شدند، اینها همین بچه مسلمانهایی بودند که دنبال مبارزه میگشتند. این الگوی مبارزاتی برای آنها حزب توده شده بود. آنوقت که یک شاهدوست بود که آن اوایل مبارزات آن روز پنجاه سالش بود که ما مثلاً ده پانزده ساله بودیم، این مثلاً یکی از نیروهای خیلی قوی حزب توده در آن زمان بود در اصفهان؛ تعریفهایی میکرد از مبارزاتش با سرمایهداری و کارهای نفوذی که مثلاً میکرد. این برای ما خیلی جاذبه داشت، مثلاً در یک محفلی که چهار تا سرمایهدار جمع بودند ما نفوذ توی آنها نداشتیم. بیسیم هم نبود میگفت: من شخصاً میرفتم به طور مخفی پشتبام آن اتاقی که سران سرمایهدار شهر تصمیمگیری میکردند علیه ما کارگرها و قلم و کاغذ دستم بود میخوابیدم پشتبام بعد گوشم بهطرف پنجرهای بود که باز به آن اتاق و در طول مدت مینوشتم حرفهای آنها را. کارهای طاقتفرسای سخت اینطوری یا مثلاً سگهایی که آنجا بودند برای حفاظت. سگ را چطوری از سرمان باز میکردیم فلان. تعریفهایی میکرد که آن روزها که خوب اول مبارزات بود این مسایل برای ما شنیدنی بود. مثلاً از این معاشرتهای اینطوری داشتیم.»2
توضیحات سند:
1. ر.ک: بررسی نهضت امام خمینی(ره)، سید حمید روحانی، ج ۳، ص ۷۲۸.
2. کالبد شکافی انحراف، نوار ۱۰.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 70