صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ب - تهدید و ارعاب1 - ترور ناموفق

ب - تهدید و ارعاب1 - ترور ناموفق


متن سند:

ب - تهدید و ارعاب1 - ترور ناموفق2
خبرنگار روزنامه اطلاعات در مجموعۀ خاطرات خود در رابطه با حجت‌الاسلام شفتی می‌گوید:
« با حجت‌الاسلام حاج سیدرضا شفتی در منزلش واقع در خیابان محمدرضا شاه گفتگو کردم و ایشان در مورد مکالمه تلفنی با ناشناس گفت: حدود ساعت نه بامداد شنبه گذشته بود که تلفن خانه‌ام زنگ زد. دخترم گوشی را برداشت و بعد از گفتگویی گفت: حاج آقا با شما کار دارند. وقتی گوشی تلفن را از دخترم گرفتم مردی که صدای بمی داشت و معلوم بود که سعی می‌کند صدایش شناخته نشود خود را حسن پاک‌نژاد معرفی کرد و از آن سوی سیم گفت: فرزند حجت‌الاسلام موسوی را ما کشتیم حجت‌الاسلام شمس‌آبادی را هم ما کشته‌ایم و حالا نوبت شماست. شما هم در لیست سیاه ما قرار دارید و باید مهیای مرگ باشید. حجت‌الاسلام شفتی اضافه کرد. من به ناشناس گفتم. شما می‌توانید تشریف بیاورید اینجا و اگر مطلبی دارید که باید مورد مذاکره قرار گیرد، من آماده‌ام و ناشناس پاسخ داد بله این کار را خواهیم کرد ولی توجه داشته باشید که موضوع نباید به پلیس اطلاع داده شود. ضمناً اگر از خانه‌تان هم خارج نشوید ما شما را در رختخواب خودتان خواهیم کشت در ضمن تکرار می‌کنم مواظب باشید که پای پلیس به میان کشیده نشود. چون زمان قتل شما به جلو می‌افتد.
حجت‌الاسلام شفتی افزود. پس از پایان مکالمه ناشناس استخاره کردم و چون خوب آمد ماجرا را با تلفن به شهربانی اطلاع دادم. یک روز هم به مسجد نرفتم ولی بالاخره ترتیبی داده شد که بتوانم با همکاری مؤمنین به مسجد بروم و فرایض دینی را به جای آورم...»3
همچنین خبرنگار اطلاعات در مورد حجت‌الاسلام شیخ ابراهیم توسلی می‌گوید:4
وقتی وارد خانه او می‌شدم دودزدگی ناشی از ایجاد حریق در قسمتی از خانه‌اش وجود داشت. شیخ در یک بالا خانه نیمه مخروبه زندگی می‌کرد و هنگامی که مطمئن شد خطری او را تهدید نمی‌کند و من از گروه مخالفان نیستم برایم گفت: چندین بار مورد تهدید اعضای «هدفی‌ها» واقع شده‌ام. و اضافه کرد حدود پنج سال قبل مرحوم سیداسماعیل حسنی از من دعوت کرد که در حسینیه اعظم شهر نجف‌آباد سخنرانی کنم. لیکن پس از اتمام اولین جلسه سخنرانیم مردی هنگام عبور سر راهم را گرفت و گفت: بالای منبر و حین سخنرانی نباید در باب کتاب شهید جاوید سخنی بگویی وگرنه تو را می‌کشیم! و یا بلایی به سرت می‌آوریم که از عمل خود تا ابد نادم و پشیمان باشی.
اما من به این حرفها توجه نکردم و صرفاً گفته‌های آن مرد را یک تهدید بی‌عمل تلقی کردم، تا آنکه یک روز اتومبیل مرا به سرقت بردند و پس از چند روز لاشه سوخته آن در یک منطقه کوهستانی حوالی نجف‌آباد پیدا شد. بعد هم بار دیگر اتومبیلم را آتش زدند و به تهدیدات خود تا آنجا ادامه دادند که می‌بینی خانه‌نشین شده‌ام و کمتر در بین مردم ظاهر می‌شوم!
شیخ ابراهیم توسلی ضمن گفته‌هایش چند برگ فتوکپی را که قبلاً از آن نسخه‌هایی تهیه کرده و به مقامات صلاحیت‌دار داده بود به من داد که در حقیقت نوعی اعلام جنگ بود به همه آیات عظام، علما و روحانیونی که با گروه «شهید جاویدی»ها به نوعی مخالفت می‌کردند و یا پیرو عقاید گروه مذکور نبودند! در این اعلامیه چند صفحه‌ای که برای شیخ ابراهیم فرستاده بودند تا به اصطلاح وی را مرعوب کنند که حقاً هم نتیجه گرفته بودند.»5

توضیحات سند:

1- پیوست شماره (۱۸)
2- پیوست شماره (۱۹)
3- خاطرات خبرنگار اطلاعات، ج ۱، ص ۲۴
4- پیوست شماره (۲۰)
5- خاطرات خبرنگار روزنامه اطلاعات، ج ۱، ص ۷۰ و ۷۶

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد سوم / مهدی هاشمی مظهر خشونت صفحه 133
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.