تاریخ سند: 21 اردیبهشت 1331
متن سند:
74/ دفتر 5
از روزی که مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات و سناتور از شوروی مراجعت کرده است به کلی مرامش عوض شده و اشخاصی که برای دیدن او میروند تعریف از وضع شوروی و فعالیت آن دولت برای وضع زندگانی مردم صحبت میکند شخصی اظهار میکرد من با لطفاله ترقی مدیر مجله ترقی1 به منزل او رفته بودیم و از وضع دولت دکتر مصدق2 صحبت شد نامبرده اظهار نمود مردم از این وضع سخت عصبانی و خدای نکرده اگر بنا باشد این وضع ادامه پیدا کند همانطور که در خارج شایع است ممکن است خطری متوجه خانواده پهلوی بشود ترقی نیز اظهار نمود خود دکتر و دوستانش از میدان در نخواهند رفت اگر این حکومت نظامی نبود آن وقت به شما عرض میکردم روز اول مه به بعد کارگران چه پیشآمدی میشد همسایه شمالی ما از روزی که صحبت از تجدید پیمان مستشاران آمریکایی شده است بر فعالیت خرابکاری خود افزوده است بعداً در مازندران اشخاص مخصوصی مشغول تهیه خرابکاریهایی میباشند اینها هنوز گوشهای خود را پنبه گذارده و زیر پتو خوابیدهاند اگر سرمقاله ترقی و آسیای جوان را ملاحظه نمائید خواهید خواند که بنده مرتباً به ایشان گوشزد و مثل میآوردم ولی ابداً اهمیت نمیدهند.
ارزش خبر 3/ج
3 /78 جرائد
توضیحات سند:
1.
نشریهی ترقی: در قالب این نام دو روزنامه انتشار یافته است؛ اولین روزنامه طی سال 1303 و به مسئولیت «میرزا لطفاله دانشمند» که در قالب انتقادی ـ خبری انتشار یافت و دومین آن توسط «لطفاله ترقی» و در دو دوره طی سالهای 1308 الی 1344 انتشار یافت.
در این نشریه افرادی چون علی زرین قلم، ابراهیم مدرسی، علی حافظی، منوچهر مطیعی و خسرو معتضد به سردبیری مشغول بودهاند.
2.
دکتر محمد مصدق، ملقب به مصدق السلطنه فرزند میرزا هدایت در سال 1261 شمسی به دنیا آمد.
وی در سن 17 سالگی مستوفی خراسان شد.
تحصیلات مقدماتی را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 برای تحصیلات عالیه به پاریس رفت.
بعد از اتمام دوره، مدرسه علوم سیاسی پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجهی دکتری در حقوق، به ایران بازگشت.
مصدق چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینهی مشیرالدوله برای تصدی وزارت دادگستری از وی دعوت کرد.
وی در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد.
با این همه در همان سال از شناسایی کودتای «سیدضیاءالدین طباطبائی» امتناع ورزید.
پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایی منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت.
در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندی به علت عدم موافقت دولت مرکزی با نظریات او از این سمت استعفا داد.
در سال 1302 وزیر امور خارجه شد.
در سال 1303 در دورهی پنجم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب شد و در این دوره با واگذاری سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد.
در دورهی ششم مجددا به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.
مصدق با اینکه به کلی از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیلهی شهربانی تهران توقیف و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومی آن شهر محبوس بود.
سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد.
پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب گردید.
در این دوره برای استیفای حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبههی ملی را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی گذراند.
در اردیبهشت 1330 برای اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخست وزیری ایران را قبول کرد.
موفقیت مصدق در جریان نهضت ملی شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانیهای روحانیون و نیروهای مذهبی بود که در رأس آنها آیت الله کاشانی قرار داشت.
اما بروز اختلاف میان آیتاللّه کاشانی و مصدق ـ که با تفکرات لیبرالیستی و ملی گرایی همواره مدافع جدایی دین از سیاست بود ـ موجب شد که حکومت شاه با همکاری سیا (SIA) نقشه هایی را برای سرنگونی حکومت مصدق طرح ریزی کنند.
در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخست وزیری او رأی تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی برای تصدی وزارت دفاع ملی، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب نمود، ولی ملت با قیام سی تیر به رهبری آیت الله کاشانی مجددا او را به نخست وزیری برگزید.
در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامی، به 3 سال زندان محکوم شد.
مصدق در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت.
و سرانجام در 14 اسفند 1346 بر اثر بیماری درگذشت.
منبع:
کتاب
مسعودیها به روایت اسناد ساواک صفحه 36