س ـ هویت کامل خودتان را بیان کنید
متن سند:
س ـ هویت کامل خودتان را بیان کنید
ج ـ سید اسداله لاجوردى فرزند سید على اکبر لاجوردى داراى شناسنامه 5 ط42 ساکن تهران خیابان مولوى مقابل خانى آباد کوچه وزیر نظام کوچه حسینیه پلاک 88 اسداله لاجوردى
س ـ چگونگى جریان زندان و شماره تلفن و علت مخالفت از بازرسى بدنى خود را وسیله مأمورین زندان مشروحا بنویسید؟
ج ـ من در زندان بودم (و درست تاریخ آزادى امرا نمىدانستم که آیا امروز است یا فردا چنان که وقتى ابوینم به ملاقاتم آمده بودند به آنها گفتم ممکن است روز جمعه آزاد شوم یا روز شنبه) لذا وقتى مرا براى آزادى صدا کردند طبیعى است که قدرى هیجانى شدم چون پس از چهار سال دورى از زن و فرزند و ابوین و اخوانم یک حالت خوشحالى زاید الوصفى بمن دست داد در همین اثناء که به توالت رفته بودم وقت خروج از توالت با محمد حیواتى که از پایین به بالا مىآمد برخورد کردم و ایشان شماره تلفن آقاى حسن راهى را به من داد و گفت وقتى به تهران رفتى به خانه شان تلفن کن و از احوال سلامتىاش آنها را مطلع کن و بگو یکى از اخوانش که اسمهایشان را هم به من گفت و من یادم نماند به ملاقاتش بیایند من هم شماره تلفن را در جیبم گذاشتم و پس از خداحافظى از زندان به بازرسى آمدم. مأمور بازرسى مرا و وسائلم را بازرسى کرد و سپس به من گفت شلوارت را بکن (البته از من سؤال کرد آیا زیر شلوارى هم پایت هست یا نه و همین سؤال ایشان مرا ناراحت کرد که حالا نوبت شورت هم میرسد) من به ایشان گفتم این توهین است بالاخص که اینجا در حضور ملاقاتیها است باتفاق ایشان به اطاق خلوتى رفتیم دور از دید ملاقاتیها من مجددا به ایشان گفتم این توهین است بگذار با آقاى افسر نگهبان مسئله را در میان بگذاریم ایشان گفت اشکالى ندارد و دیدن نمىخواهد از بازرسى به خارج از محوطه زندان منتقل شدیم و پس از انجام مراسم ادارى آقاى بازرس نزد آقاى افسر نگهبان خارج آمدند و بایشان گفتند من از ایشان یک بازرسى ظاهرى کردهام و نگذاشته است زیر شلوارش را ببینم من ماوقع را براى افسر نگهبان خارج توضیح دادم ایشان گفتند باید بازدید شود و ایشان بازدید کردند و در محتویات جیبم که مقدارى پول و یک آدرس مشهد (مسافرخانه) بود با شماره تلفن را در آوردند ابتداى امر چنین وانمود مىکردند که از زیر شلواریش درآوردهام ولى من گفتم قرآن میان من و شما حکم شما به قرآن قسم بخوردید که از زیر شلواریش در آوردهام نه از جیب شلوارش من هر چه بگوئید قبول دارم وقتى من اسم قرآن را آوردم ایشان قبول کردند که از جیب شلوارش در آوردهام. البته توجه دارید شخصى به این سن و سال وقتى جلو زن و بچه مردم که ملاقات مىکنند بشنود که باید لخت شود چه حالتى به او دست مىدهد حتما مىتوانید بفهمید که چقدر مسئله در بادى امر دشوار به نظر مىرسد. البته توضیح بدهم که شماره تلفن مذکور با احتمالى صدى نود و نه مربوط به حسن راهى است زیرا آن موقع که ذوق زده شده بودم و هیجان سراسر وجودم را فراگرفته بود با همه دقتى که داشتم اسم صاحب تلفن را فراموش نکنم یک درصد احتمال اشتباه مىدهم. اسداله لاجوردى
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهى مىکنید.
ج ـ امضاء مىکنم. اسداله لاجوردى
منبع:
کتاب
شهید سید اسدالله لاجوردی صفحه 210