تاریخ سند: 3 آذر 1336
قرار است روز 4/9/36 از طرف بازاریان طرفدار خمینی
متن سند:
سند شماره 28
به: ساواکهای تابعه تاریخ: 3 /9 /36
شماره: 9230 /10 ه
قرار است روز 4 /9 /36 از طرف بازاریان طرفدار خمینی و همچنین افراد جبهه به اصطلاح ملی1 سابق مراسمی به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفی خمینی در قم و سایر شهرستانها برگزار گردد در این زمینه اقدامات مراقبتی لازم معمول، نتیجه را اعلام دارند.
تقوی
به فرموده رمز و مخابره گردد
ساعت ۱۸۰۰ روز 3 /9 /36 رمز شد
نادری 3 /9 /36
توضیحات سند:
1- تشکیل جبهه ملی ایران به سال ۱۳۲۸ باز میگردد. در این سال عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید و تعیین تکلیف مسئله نفت جنوب به مجلس شانزدهم محول شد.
در پایان همین سال تعدادی از رجال سیاسی کشور به رهبری دکتر مصدق در اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس در دربار متحصن شدند. این عده ۲۰ نفره پس از اتمام تحصن نافرجام، در منزل دکتر مصدق گرد آمده و پس از مذاکرات مفصل و تشکیل کمیسیونها مختلف و تدوین اساسنامه در اول آبان ۱۳۲۸ موجودیت جبهه ملی ایران به رهبری دکتر مصدق را اعلام کردند. مؤسسان جبهه مدیران برخی جراید و سران احزاب و گروههای سیاسی بودند که با حفظ تشکل حزبی خود به عضویت جبهه ملی درآمدند و شامل افراد ذیل میشدند: دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمی، دکتر مظفر بقایی، حائریزاده، حسین مکی، دکتر کریم سنجابی، زیرکزاده، محمود نریمان، عبدالغدیر آزاد، عمید نوری، سید علی شایگان، آیتالله غروی، شمسالدین علایی، جلالی نائینی، عباس خلیلی، حسن صدر، رضا کاویانی، ارسلان خلعتبری، یوسف مشاور و احمد ملکی.
جبهه ملی هدف خود را ایجاد حکومت ملی به وسیله تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار اعلام کرد.
گروههای تشکیل دهنده جبهه ملی اول عبارت بودند از: حزب ایران، حزب ملت ایران، (به رهبری داریوش فروهر)، حزب زحمتکشان ملت ایران (به رهبری مظفر بقایی)، مجمع مسلمانان مجاهد (به رهبری شمس قناتآبادی) و حزب مردم ایران (به رهبری محمد نخشب ).
به دنبال تکرار انتخابات مجلس شانزدهم هشت نفر از اعضای جبهه ملی شامل مصدق، مکی، شایگان، بقایی، حایریزاده، آزاد و نریمان به مجلس راه یافتند و فراکسیون نهضت ملی را تأسیس کردند. نمایندگان فراکسیون با شعار «ملی شدن نفت در سراسر کشور» هدف خود را حفظ حقوق ایران در قضییه نفت و مخالفت با لوایح پیشنهادی دولت قرار دادند.
مصدق از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دارای قدرتی بود که به فرموده امام خمینی (ره) حتی میتوانست شاه و نظام سلطنت را سرنگون کند که به خاطر محافظه کاری و تمایل به حفظ نظام پادشاهی مشروطه بدین مهم توجهی نکرد.
اختلاف سلیقه، خودمحوری و جاهطلبی برخی از اعضاء، ضعف سازماندهی، عدم شفافیت ایدئولوژی و خلاء رهبری که با استقرار مصدق در نخست وزیری و ترک عملی جبهه ملی توسط وی به اوج خود رسید، از جمله دیگر علل بود که موجبات سقوط جریان ملیگرایی لیبرال و سرنگونی دولت مصدق توسط کودتای انگلیسی- آمریکایی ۲۸ مرداد را تسریع کرد. هر چند اگر حمایت نیروهای مذهبی نبود حکومت مصدق ۱۳ ماه قبل و پس از اختلافات با دربار و استعفای او پایان میگرفت و تنها قیام ۳۰ تیر بود که دیگر بار امکان قدرت مصدق را فراهم کرد. و البته ملیون قدر پشتوانه مذهبی و مردمی نهضت را ندانستند و خود را و پیروزی کودتاگران در ۲۸ مرداد ۱۳۲۲ هموار گرداندند.
پس از کودتا برخی عناصر و گروههای ملی در قالب نهضت مقاومت ملی فعالیتهای زیرزمینی محدود و ناموفق علیه رژیم آغاز کردند.
اما فعالیتهای نهضت مقاومت با دستگیری برخی فعالین آن در تهران و شهرستانها به رکود گرایید. مصدق به حبس و تبعید در احمدآباد محکوم و تا پایان عمر (سال ۱۳۴۵) تحت نظر باقی ماند و دکتر فاطمی اعدام شد.
جبهه ملی دوم:
جبهه ملی دوم پس از رایزنیهای فراوان ملیون و همکاران سابق مصدق تبعیدی در ۳۰ تیر ۱۳۳۹ با انتشار بیانیهای اعلام موجودیت کرد. سران جبهه در اولین اقدام با توجه به سخنان شاه مبنی بر برگزاری مجدد انتخابات مجلس بیستم طی ملاقاتی با شریف امامی نخست وزیر وقت و وزیر کشور خواهان تأمین آزادی انتخابات و مطبوعات و اجتماعات شدند.
به دنبال عدم پذیرش این شرایط نمایندگان جبهه ملی در مجلس سنا تحصن کردند که به بازداشت آنان انجامید و تنها اللهیار صالح از حوزه انتخابیه کاشان به مجلس راه یافت.
با روی کار آمدن امینی (اردیبهشت ۱۳۴۰) و علیرغم اشتراک نظرهایش با ملیون امریکوفیل در خصوص ایجاد اصلاحات میان او و جبهه ملی ائتلاف نیرومندی علیه رقیب مشترک یعنی شاه و دربار انگلوفیل بوجود نیامد و بر عکس جناح مقابل توانست با دامن زدن به اختلافات آنان هر دو را تضعیف و از صحنه بیرون کند. 28 /2 /40 با موافقت دولت میتینگ جبهه ملی در میدان جلالیه با حضور انبوه مردم تهران که برای اولین بار پس از کودتای ۲۸ مرداد چنین مجالی مییافتند، برگزار شد.
همچنین در دی ماه ۱۳۴۱ تنها کنگره جبهه ملی در طول حیات جبهه ملی اول تا چهارم برگزار گردید. به هنگام افتتاح کنگره برخی از نمایندگان روحانی عضو در اعتراض به حضور بانوان بدون حجاب (پروانه فروهر وهما دارابی) جلسه را ترک گفتند. در ادامه پس از انتخاب مصدق بعنوان رئیس افتخاری کنگره رأیگیری به عمل آمد و اللهیار صالح به ریاست اجلاس برگزیده شد.
یکی از موارد اختلافانگیز کنگره بر سر عضویت گروه تازه تأسیس ملی و مذهبی نهضت آزادی بود که علیرغم مجادلات فراوان با درخواست این گروه برای عضویت در جبهه مخالفت شد و منجر به اعتراض و ترک اجلاس توسط نمایندگان نهضت آزادی گردید و پس از آن سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند.
جبهه ملی سوم:
جبهه ملی سوم را باید ادامه و دنباله طبیعی جبهه ملی دوم دانست. گروههای عضو جبهه ملی سوم که در 7 /5 /44 رسماً اعلام موجودیت کرد عبارت بودند از: حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی. رهبری جبهه ملی سوم را سیدباقر کاظمی از نخبگان سیاسی قدیمی کشور بر عهده گرفت. اما دو هفته پس از اعلام موجودیت فروهر و خلیل ملکی رهبران گروههای کوچک سوسیالیستها و حزب ملت دستگیر شدند. قبل از آن هم رهبران نهضت آزادی دستگیر شده بودند. بدین سان جبهه سوم قبل از شروع و گسترش فعالیتها فرو پاشید و شاه به ملی گرایان امکان داد از خوان نعمت دلارهای نفتی بهره برند تا منافع آنان به منافع پهلویها گره خورد. برخی دیگر که فعالیت سیاسی را کنار نهاده بودند وارد فعالیتهای آموزش عالی شدند.
در طول سالهای ۴۴ تا ۵۶ هیچگونه فعالیت سیاسی تشکیلاتی و حتی انفرادی از ملیگرایان لیبرال (به جز افرادی مانند داریوش فروهر) در مخالفت با استبداد و استعمار نوین ایران و افزایش نفوذ بیگانگان مشاهده نمیشود. اینان تنها گاهگاهی در دورهها و محافل خصوصی گرد هم میآمدند و نومیدانه به بحثهای تکراری و جاری میپرداختند. در طول تمام این سالها چشم ملیگرایان لیبرال به آمریکا بود تا به گوشه چشمی به آنها و چشم غردای به شاه امکان فعالیت و ایجاد فضای باز سیاسی در ایران را فراهم آورند.
جبهه ملی چهارم:
به اعتراف رهبران جبهه ملی آغاز مجدد فعالیتهای این گروه ناشی از پیدایش فضای باز سیاسی کشور بود که تحت تأثیر به قدرت رسیدن دموکراتها در کاخ سفید به وجود آمد تا پس از وقفهای ۱۲ ساله ملیون فعالیتهای خود را از سر گیرند. این زمانی بود که شاه همانند ابتدای دهه ۱۳۴۰ میخواست با انجام برخی اصلاحات جزئی و هدایت شده بساط قدرت خویش را استحکام بخشد.
زمینهساز آغاز به کار جبهه ملی چهارم فعالیتهای متفرقی بود که ملیون لیبرال در قالب چند نامه سرگشاده خطاب به سران رژیم و سخنرانیهای محفلی انتقادی آنان بود.
در بیانیه اعلام موجودیت جبهه ملی چهارم و نامه خطاب به سران رژیم هیچ نشانهای از طرح خواستههای اساسی و اعلام مخالفت صریح یا ضمنی با رژیم به چشم نمیخورد. آغاز وضعیت انقلابی و خیزشهای مردمی علیه نظام پهلوی با قیام ۱۹ دی ۵۶ مردم قم و سپس برپایی مراسم چهلم شهدا به صورت ادواری در شهرهای مختلف آغاز میشود. در این مقطع تأکید سران جبهه مبارزه قانونی در چهارچوب قانون اساسی بود. در اعلامیه دکتر سنجابی به مناسبت قیام مردم تبریز آمده بود که: «در این مرحله مبارزه قانونی که ما هستیم، شعار خود را در یک خواسته متمرکز سازیم: سرنوشت ملت ما به وسیله مبعوثان حقیقی ملت تعیین میشود.»
در ۳۰ تیر ۱۳۵۷ «اتحاد نیروهای ملی» به «جبهه ملی چهارم» تغییر نام یافت. در این تشکل ریاست هیأت اجرایی بر عهده دکتر کریم سنجابی و اعضای آن بختیار، فروهر، حبیبی و مبشری بودند. در شهریور ۵۷ سران جبهه ملی برای تحقق خواستههای خود در چهارچوب قانون اساسی و کسب برخی امتیازات مشغول مذاکره و چانهزنی با دولت شریف امامی بودند اما حضور میلیونی مردم در مراسم عید فطر و متعاقباً کشتار مردم مسلمان در ۱۷ شهریور معادلات طرفین را بر هم زد.
در وضعیت انقلابی کشور طی نیمه دوم همین سال و جهت جلوگیری از تعارض میان رهبری و نیروهای انقلابی با رژیم به ناچار اتخاذ مواضع تندتری کرد ولی همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود. سنجابی رهبر جبهه ملی طی مصاحبهای در ۱۹ مهر ۵۷ اعلام کرد: «سلطنت مشروطه را رد نمیکنیم و با آن مخالفتی نداریم. آنچه ما میخواهیم از بین رفتن کامل استبداد است.»
سنجابی حتی پس از ملاقات با امام در پاریس (آبان ۵۷) از اعلام غیرقانونی و نامشروع بودن نظام پادشاهی و عدم امکان سازش با آن گردن ننهاد.
البته ملیون لیبرال علیرغم اعلام موضع علنی در خفا همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند. پس از بازگشت سنجابی از پاریس و بازداشت ظاهریاش، وی و شاهپور بختیار ملاقاتهایی با سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک و شخص شاه داشتند. سنجابی در دیدار با مقدم گفت «ما ممکن است برای شاه به منزلۀ آخرین تیر ترکش باشیم»
در این مقطع نراقی از رهبران جبهه برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی حاضرند با پشت کردن به مذهبیون با شاه برای تشکیل دولت به توافق برسند. شاه نیز پس از مذاکرد مستقیم با ملیون به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد. سران جبهه نیز در جلسات داخلی خود کلیت پیشنهاد را پذیرفته و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز حل مشکل خود با امام بودند: «اکثر افراد شرکت کننده ابراز عقیده کردهاند که اگر لزومی به جلب همکاری مورد نظر باشد. این صحیح نیست جبهه ملی خود را تحت عنوان تلاش برای همکاری با خمینی کوچک کند.»
در آذر ۵۷ که سنجابی و فروهر تحت نظر مقامات ساواک به سر میبردند خطاب به مقامات عالی رتبه رژیم پهلوی گفتند: بازداشت ما دو نفر در ابتدای امر میتوانست مقداری موجه باشد، اما هر چه زمان بگذرد میدان برای دیگران و بخصوص آخوندها خالی میماند و ما از سازماندهی و ایجاد یک سازمان متشکل در مقابل آنان عقب خواهیم ماند. وقت آن رسیده که جبهه ملی تلاشهای خود را شدت دهد و سازماندهی کند تا بتواند در آینده مقابل آخوندها ایستادگی نماید.
همزمان جبهه ملی برای مطرح کردن خود به عنوان جانشین نظام پادشاهی و جلب نظر ایالات متحده تماسهایی با مقامات سفارت آمریکا در ایران برقرار کرد. ارزیابی مسئولان سفارت پس از اولین ملاقات با وی چنین است: سنجابی میخواست چیزی را که برای حسن نیت خودش- عقاید روشنفکرانه و گرایش طرفدار غرب برای توجه ایالات متحده میداند- را به طور غیر مستقیم منتقل کند.
در آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام خمینی به وطن، جبهه ملی هر چه بیشتر از کاروان انقلاب عقب افتاد و راه مخالفت با برخی مواضع امام و فاصلهگیری تدریجی از آن را پیش گرفت و سرانجام به دنبال اعلام مخالفت صریح با لایحه قصاص و قصد راهپیمایی و تحریک مردم، حضرت امام طی سخنانی تند و انقلابی در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ غیر قانونی و مرتد بودن این تشکیلات را اعلام نمودند.
ر. ک: ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران: کویر، ۱۳۷۰، صص ۷، ۶۵.
محسن مدیر شانهچی، احزاب سیاسی ایران، نشریه خاوران، سال ۳، شماره ۱۳۶، آذر ۱۳۷۲، صص ۶. ۱۰.
suss siavohi: thefailiar of the liberal nasionalism in iran
ohio: ohio state un press, 1985 p8
کریم سنجابی، امیدها و ناامیدها، لندن، انتشارات ملیون، ۱۳۶۱، ص ۲۱.
مارکچی، گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، ۱۳۷۱، صص.234، 270.
ع باقی، تاریخ شفاهی انقلاب به روایت بی. بی. سی، تهران، نشر تفکر، ۱۳۷۳، صص ۱۳۹، ۲۴۷.
اساسنامه جبهه ملی سوم، تهران، انتشارات جبهه ملی ایران، ۱۳۴۲.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان اصفهان، کتاب 1 صفحه 46