تاریخ سند: 17 فروردین 1348
مقام عالی سازمان امنیت استان دوم
متن سند:
تاریخ: 17 /1 /1348
مقام عالی سازمان امنیت استان دوم
(مازندران)
دهقانی هستم دارای سیزده سر عائله در قریه گرامجان حومه چالوس، با داشتن ده هکتار سطح کشت به امور زراعت مشغول، در اثر فعالیت و دسترنج معیشت زندگی تا چندی قبل به خوشی میگذشت. با امر زراعت بچه بزرگیام دیپلم اخذ اکنون سپاهی بهداشت در قوچان است و بچههای دیگرم از سال ششم متوسطه الی ابتدایی به ترتیب تحصیل مینمایند. همواره شاکر بوده فکر مینمودم با فعالیت خستگیناپذیر، بچههایم از برکت تحصیل به جایی خواهند رسید تا ضمن خدمت به شاه و مملکتم، در زمان پیری و بازنشستگی نفسی به راحتی خواهم کشید. ولی کلمه ابلیس کی گذاشت که ما زندگی کنیم، مصداق برایم پیدا نمود. حال چنانچه اولیاء امور به داد من فلاح نرسند و دست ظالم را از سر من کوتاه نفرمایند تصور نمیرود در آتی در اثر پریشانی و گرفتاری از دست ظالم بتوانم به ادامه تحصیل بچههایم موفق و در اصل به امور کشت خود رسیده و نابود نگردم. علت پریشانی و گرفتاری، تیمسار سپهبد کیا که در آن زمان مصدر کار بوده، پنج دانگ از قریه آیشبن مجاور ملک گرامجان را خریداری نمود، تا زمانی که مصدر کار بود، مباشر وی گاهگاهی ناراحتی برای زارعین همان قریه و قراء مجاور تولید مینموده، تا روزی که با آن وضع بازنشسته شد برای تجدید قوا همه هفته به شمال عزیمت مینموده و 24 ساعت میماند و دستوراتی به مباشرین خود میداده، البته دستور وی را مباشر با عده[ای] از چوبدارانش که اجیر پولی بودند به صورت اجراء در میآورد؛ به مجرد اعتراض دهقانان جواب شنیده میشد که امر تیمسار است. البته دهقانان قادر به تحمل اجحافات بیحد وی نبودند، چون عامل مباشرش بود در مقام شکایات برمیآمدند ولی تیمسار کارکشته قبلاً از طریق ژاندارمری مرکز سفارش لازم را به فرمانده هنگ ژاندارمری مازندران میداد و او نیز سفارش به فرماندهی گروهان نوشهر، فرمانده گروهان در اجرای دستور به پاسگاه چالوس سفارش مینمود، ماحصل پرونده سستی وسیله پاسگاه چالوس ساخته میشد که در دادسرا اوباش و مباشرش با سپردن ضامن آزاد میگردید. این مطلب در اثر شکایت پرونده شده که جرم توصیهبازی مشخص گردید، نتیجه مقصر رئیس پاسگاه شناخته شده و او را توبیخ و به منطقه بدهوا منتقل نمودند، در صورتی که مقصر اصلی فرمانده هنگ بوده الغرض پریشانی حد و وصف نداشته و ندارد. ساکنین متحمل میشدند و میشوند، بنده نیز به همین نحو در چنین اوضاعی تجری و ظلم تیمسار بازنشسته به حدی به صورت افراط درآمد که در اصل کلیه ساکنین را به هیچ حساب تا حتی خانههای دهقانی را امر به تخریب نمود، پس از فراغت از آن قسمت به سوی شرقی ملک حملهور و زمین مزروعیام را تجاوز که پس از داد و بیدادم و شکایات عدیده ام، نتیجه شکایاتم به همان روال بالا که معروض واقع گردید بیاثر ماند.
شکایات عدیدهام متجاوز مزاحم[را] متجری نمود دستور داد چوبدارانش به کارگران زمین مزروعیام حملهور و تمامی اشجارم و نهالهایم را قطع، چون در محل نبودم عیالم در اثر اطلاع از خانه به سر زمین رفت، اوباش و چوبدارانش به وی حمله و ماحصل چون حامله بود سقط جنین شد؛ چنانچه باخبرم نمیکردند و به فوریت نمیرسیدم محققاً در اثر خونریزی از بین میرفت. با هزینههای کمرشکن با کمک اطباء باوجدان که شرح حالم را شنیدند همگی به یاری برخاستند و از مرگ حتمی نجات دادند، ولی هنوز هم به شهادت نسخههای دکتر ادامه معالجه مینماید. تمامی جریان به اولیاء مرکز و مقامات ذیصلاح محل شکایت که محصول شکایاتم پروندههای شماره 596 /47 و 1799 /47 و 267 /47 و 732 /47 و 754 /47 مبنی بر قطع اشجار و سرقت سیم خاردار و سقط جنین و تجاوز و تخریب تشکیل در شعبات مختلف دادسرای شهرستان نوشهر وجود دارد.
من بیچاره از دست کسی شکایت نمودم که او زمانی رئیس سازمان کوک بوده و اکثر زعمای مرکز و محل، عضو وی بوده، در حال حاضر رفیق وی میباشند. با چنین اوضاعی شکایات حقیر توسط کمکهای مأمورین دولت ماستمالی شده، پروندهها در شعبات دادسرای نوشهر افتاده است. من نمیدانم که در تمامی اوقات ذات اقدس شهریاری اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در سخنان مبارکشان میفرمایند عدالت اجتماعی. عدالت چیست. عدالت اجتماعی نام شهری است. آیا عدالت اجتماعی شبهجزیره است. آخر این همه تعدی. این همه تجاوز در تمامی پروندههای متشکله جرائم به وضوح مشهود است.ای خدا مأمورین دولت قتل را نادیده و پایمال میکنند، حال باید دید که چرا این همه ظلم بیپروا روا میدارند. برای اینکه مقداری زمین ساحلی از قریه مذکور به چندین نفر اولیاء مؤثر دولت در حومه صوری1 تیمسار بازنشسته داده و به خرده2 پاها نیز میرساند که در نتیجه مانع از رسیدگی به شکایاتم میشود. نکته قابل توجه در اثر شکایات بیشمار به مقام نخستوزیری جناب آقای نخستوزیر، مطلب را از مقام استاندار محترم استفسار دفعتاً ملاحظه میشود نامه[ای] تحت شماره 538 - 22 /12 /47 به عنوان مقام نخستوزیری رونوشت به فدوی ابلاغ که در مدلول نامه مرقوم رفته بنا به گزارش فرماندار شهرستان نوشهر شکایت شاکی بیاساس است. چه بدبختی چه خاکی باید به سرم بریزم، شکایت کردم کسی بنده را نخواست حتی آقای فرماندار بعداً چگونه اظهارنظر میکنند که شکایتم اساس ندارد. آخر آقای فرماندار کی آمد محل، کی دستور داد مهندس و نماینده ثبت بیایند محل را بازدید و سند مالکیت را پیاده نموده تا درست یا نادرستی شکایتم معلوم شود. کسی که معاینه محل ننموده و آثار قطع اشجار را ندیده که هنوز بوتههای قطع شده اشجار در جای خود اظهرمنالشمس است. ایشان نسخههای دکتر را ندیده و از اشخاص و ساکنین قرب و جوار تحقیق ننموده، چگونه و به چه جرأت قدرت پیدا میکند این همه دروغ را به شخص جناب آقای هویدا نخستوزیر محترم وقت معروض بدارد. حالا ملاحظه بفرمایید زمین گرفتن چه کارها که نمیکند. چون درد زیاد و مدارک بیشمار دارم وقت نمیگیرم شما را قسم میدهم به جان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و به جان ولیعهد محبوب، بازرسی پاکدامن با هزینه شخصیام به چالوس اعزام بفرمایند تا ضمن توجه به پروندههای موجوده، به معیت هم به محل و [ناخوانا] را ملاحظه جرائم را بازدید در صورت لزوم با هزینه بنده مهندس و نماینده ثبت را به محل آورده تا سند مالکیت را پیاده نماید، حق و حقیقت معلوم گردد و زمینهای صوری3 این چند نفر مقامات محلی را به ایشان نشان بدهم و اسناد آن را نیز در دفترخانه ملاحظه فرمایند و چیزهای دیگر را نیز به نظر ایشان برسانم، پس از اینکه عرایضم صدق داشت، آقای فرماندار محترم که دروغ گزارش نمود جزای او را بدهید، اشخاصی که صوری4 زمین از تیمسار بازنشسته برای پایمال کردن حق یک نفر دهقان با داشتن 13 سر عائله نمودند به هر مقامی هستند جزای اعمالشان را بدهید.
در خاتمه اطلاع دارم به این زودی تیمسار بازنشسته مصمم است برای محکمکاری یک قطعه زمین مغصوبه را میخواهد به یکی از اشخاص مؤثر که مصدر شغل بزرگی است [به]عنوان معامله، ولی صوری5 بدهد. عاجزانه استدعا دارم با در نظر گرفتن وضع یک نفر دهقان که 13 سر عائله را سرپرست میباشد و مصمم است تمامی فرزندان خود را به جامعه فرد مؤثر و خدمتکار به شاه و میهن تحویل نماید تا نابود نگردیده رفع تعدی بفرمایند.6
با تقدیم احترامات فائقه. قربانعلی پورکریمی 17 /1 /48
توضیحات سند:
_
1. در اصل: سوری.
2. در اصل: خورده.
3، 4 و 5. در اصل: سوری.
6. این شکوائیه طی شماره 306/ﻫ – 21 /1 /48 برای اداره کل سوم ارسال گردیده است. بخش ضمائم
منبع:
کتاب
سپهبد حاجعلی کیا و سازمان کوک - کتاب دوم صفحه 321