مقدمه - کتاب مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه فرمان به روایت اسناد ساواک

از اواخر قرن گذشته عنوان دهکده جهانى وارد ادبیات سیاسى جهان گردید. دهکده جهانى در زمینه‌هاى مختلف تفاسیر گوناگون دارد یکى از معانى آن در رابطه با به کارگیرى از وسایل ارتباط جمعى است که به دلیل گستردگى، تنوع و تسریع در اطلاع رسانى، جهان همچون دهکده‌اى تلقى شده که از حوادث هر گوشه آن در کوتاهترین مدت، تمام مردم جهان مطلع مى‌شوند.

آنچه از این رهگذر متوجه جوامع جهانى از جمله جهان سوم مى‌باشد، تبعات نامطلوب آن است در عصر جدید سهل‌الوصول بودن اطلاع‌رسانى عاملى جهت استثمار ملل در حال توسعه توسط استعمارگران از راه تحمیل فرهنگ وارداتى غربى شده است و کشورهاى قدرتمند سیاسى، اقتصادى و نظامى از طریق بلندگوهاى متعدد خبرى و تفسیرى از راه تلقین سیاسى و با شکل دادن به افکار و اذهان جوامع در حال توسعه، زمینه را براى چپاول آنان آماده مى‌نمایند. در کشورهائى که هنوز وابسته به استعمارگران و بیگانگان هستند تمام سازمانها و نهادهاى فرهنگى و خبرى از جمله وسایل ارتباط جمعى در خدمت بیگانگان و اربابان خارجى هستند. ایران نیز، در دوران حاکمیت خاندان پهلوى على‌الخصوص محمدرضا پهلوى به این نحو اداره مى‌شد.

در رژیم گذشته وسایل ارتباطى از جمله، رادیو، تلویزیون، سینما، تئاتر، روزنامه و مجلات و... در خدمت اهداف کشورهاى بیگانه و استعمارگر از جمله انگلیس، آمریکا و اسرائیل بود. مطبوعات و نشریات با انتخاب سردبیران وابسته به رژیم و بیگانگان، مجرى برنامه‌هاى دیکته شده آنها در مطبوعات بودند، یکى از نشریاتى که در این زمینه خدمات شایانى به رژیم و اربابان خارجى آن نمود و طى بیش از سه دهه انتشار، کاملاً در جهت اهداف و برنامه‌هاى آنها فعالیت کرد و در تمام مقاطع حساس با جهت‌دهى شبکه‌هاى پیدا و پنهان استعمار جهانى، دست در دست آنها، زمینه را براى چپاول ایران توسط بیگانگان مهیا نمود، روزنامه فرمان با مدیر مسئولى عباس شاهنده بود که به تأیید تمام مطبوعاتیان و اسناد ساواک یکى از پایه‌هاى محکم رژیم و خانه امن دفاع از حاکمیت وابسته رژیم پهلوى و تأمین کننده منافع کشورهاى بیگانه بود. در این مقدمه با استفاده از اسناد ساواک و سایر منابع موجود به اختصار در سه مبحث به بررسى عملکرد این نشریه مى‌پردازیم:

الف ـ مقطع شکل‌گیرى و صدور مجوز انتشار روزنامه فرمان

ب ـ بررسى و عملکرد روزنامه در راستاى اهداف رژیم و بیگانگان

ج ـ سوابق و پیشینه عباس شاهنده

 

الف: مقطع شکل‌گیرى و صدور مجوز انتشار روزنامه فرمان

1ـ مقطع شکل‌گیرى روزنامه فرمان

روزنامه فرمان در اوایل دهه 1320 مجوز انتشار دریافت نمود. این مقطع یکى از پرتلاطم‌ترین دوران تاریخ ایران مى‌باشد. متفقین کشور ایران را اشغال کرده و رضاشاه پهلوى جاى خود را به فرزندش محمدرضا داده بود، شاه جدید دست نشانده انگلیسیها بود و تجربه اداره امور را نداشت، بیگانگان در شئون مختلف کشور دخالت مى‌کردند، ایران مثل هر کشور جنگ زده دیگر، دچار بحرانهایى شده بود که ساخته دست استعمارگران شرق و غرب بود و دستگاههاى دولتى از توانایى لازم جهت تدبیر امور برخوردار نبودند، اما این مقطع از لحاظ فعالیت مطبوعاتى و نشر مجلات و روزنامه‌هاى بیشمار و بطورکلى توسعه کمى مطبوعات وابسته و مستقل یکى از مهمترین ادوار تاریخ مطبوعات ایران بحساب مى‌آمد. در این زمان استبداد رضاخانى جاى خود را به آزادى بى‌قید و بند مطبوعات و احزاب داده و به دلیل بحرانهاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى، سردمداران رژیم از اقتدار لازم براى حل مشکلات برخوردار نبوده و دولت‌هاى مستعجل و کوتاه مدت، سیاست مدونى در برخورد با مطبوعات نداشتند، جو اجتماعى متشنج بود و آزادى بى‌قید و بند، مردم از بند گسیخته دوران استبداد رضاخانى را تشویق به بروز عقده‌هاى درونى مى‌نمود در این میان کسى همچون عباس شاهنده که استوار اخراجى نیروى هوایى بود و سوابق متعدد در دزدى و سرقت داشت به این فکر افتاد که روزنامه منتشر نماید و سرى در سرها داشته باشد.

 

2ـ صدور مجوز و دوره‌هاى انتشار روزنامه فرمان

همانطور که در مباحث قبل ذکر شد روزنامه فرمان از اوایل دهه بیست شروع به انتشار نمود.

تاریخ انتشار این روزنامه  روز 31 خرداد 1322 و بانى آن اینتلیجنت سرویس انگلستان بود. روزنامه فرمان به صاحب امتیازى عباس شاهنده و سردبیرى هادى هدایتى، جعفر ندیم و عباس شاهنده که جملگى از جاسوسان انگلستان بودند آغاز به کار کرد. این روزنامه در مقاطع مختلف به احزاب و گروههاى مختلف تعلق داشت و ارگان رسمى احزابى همچون حزب آزادى و جبهه آزادى بود، تا سال 1324 که چند بار توقیف گردید ارگان احزاب چپى بود، در سال 1325 روزنامه فرمان ارگان اتحادیه کارگرى یا اسکى وابسته به حزب دموکرات قوام بود که توسط عوامل سرشناس بریتانیا همچون مهندس خسرو هدایت، دکتر حسین مهیمن و جعفر شریف امامى کارگردانى مى‌شد.[1] روزنامه فرمان به مدیریت عباس شاهنده براساس منافع شخصى و مصالح دربار و کانونهاى قدرت، بلندگوى افراد، احزاب و گروههاى مختلف مى‌شد، در زمان رزم‌آرا همراه، مدافع و مداح او بود، در کودتاى 28 مرداد مهره‌اى در دست عاملین کودتا جهت سرنگونى دکتر مصدق، و پس از آن عامل دست عَلَم جهت سرنگونى و برکنارى سرلشکر زاهدى از نخست‌وزیرى و در جریان حزب‌بازى سال 1336 ارگان حزب ملّیون اقبال بود و در زمان نخست وزیرى على امینى، عاملى جهت تبلیغ بر علیه او و... به حساب مى‌آمد.

روزنامه فرمان بجز مقطع زمانى بسیار کوتاه در دوران مصدق و دکتر على امینى، به راحتى به فعالیت مطبوعاتى مى‌پرداخت ولى در سال 1353 به همراه تعداد زیادى از نشریات تعطیل گردید، و اما مجددا در اواخر دوران رژیم شاه و متأثر از آزادیهاى دوران مهندس شریف امامى شروع به انتشار نمود. همچنین روزنامه فرمان در سال 1339 مجلات فرمان هفتگى و فرمان بازار را با استفاده از مجوز فرمان منتشر مى‌کرد.[2] و این روزنامه در سال 1344 مدتى مجوز انتشار در سنندج را گرفت[3] و در سال 1347 به تقاضاى هتل هیلتون مجوز انتشار نشریه‌اى به صاحب امتیازى بهمن شاهنده و با استفاده از امتیاز نشریه فرمان را دریافت نمود.[4]

 

ب ـ بررسى عملکرد روزنامه فرمان در راستاى اهداف رژیم و بیگانگان

تا به حال آنچه مطرح گردید راجع به سوابق عباس شاهنده صاحب امتیاز روزنامه فرمان بود، در این قسمت به محورهاى اصلى و عمده فعالیت مطبوعاتى روزنامه فرمان در جهت اهداف و برنامه‌هاى رژیم پهلوى مى‌پردازیم.

 

1ـ حمایت روزنامه فرمان از اسرائیل

یکى از مهمترین خیانت‌هاى مطبوعات در دوران رژیم شاهنشاهى تبلیغ برنامه‌هاى رژیم بود. از این لحاظ صاحبان مطبوعات راه خود را از مسیر مردم که مخالف رژیم صهیونیستى بودند جدا کرده و دست خود را به خونریزیهاى صهیونیستها آغشته کرده بودند. کتاب نهضت امام خمینى (ره) درباره این نحوه عمل مطبوعات دوران پهلوى مى‌آورد:

«دستگاه‌هاى تبلیغاتى و رسانه‌هاى گروهى ایران نیز در رابطه با جنگ کاملاً در اختیار صهیونیسم بین‌المللى قرار گرفت و به نفع اشغالگران فلسطین و تجاوزکاران صهیونیستى به کار گرفته شد. تمام اخبار رادیو و تلویزیون و مطبوعات ایران بازگو کننده به اصطلاح پیروزی‌ها، پیشرفت‌ها و دست‌آوردهاى اشغالگران فلسطین در جنگ علیه ملت‌هاى مسلمان و کشورهاى اسلامى بود. رسانه‌هاى گروهى ایران بمب‌باران‌هاى وحشیانه پایتخت‌ها و شهرهاى کشورهاى عربى، کشتار دسته جمعى مردم عرب و مسلمان، اسارت هزاران سرباز عرب، اشغال هزاران کیلومتر مربع از سرزمینهاى اسلامى به دست صهیونیست‌ها را با آب و تاب منعکس مى‌کردند و به اصطلاح پیروزی‌هاى برق آسا و درخشان اشغالگران فلسطین و شکست اعراب را همراه با تفسیرهاى ارتجاعى و صهیونیستى به رخ ملت ایران مى‌کشیدند و احساسات و عواطف میلیون‌ها مسلمان ایرانى را به بازى مى‌گرفتند.»[5]

روزنامه فرمان یکى از مصادیق این رسانه‌ها بود که با گرفتن پول از صهیونیست‌ها به چاپ مقالات متعدد به نفع صهیونیست‌ها اقدام کرد و در خدمت سیاست‌هاى آنان بود و در واقع آب به آسیاب دشمن ریخته و عملاً در ریختن خون کودکان، زنان، جوانان و مردان فلسطین با اشغالگران اسرائیلى متحد شده بود. یکى از اسناد ساواک در این زمینه مى‌نویسد:

«اخیرا آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان در چند سفارتخانه عربى تظاهر به این نموده است که وابسته به سازمان امنیت مى‌باشد و حتى ادعا کرده است که مقالات روزنامه او با نظر سازمان امنیت تنظیم مى‌گردد. این تظاهرات با رویه‌اى که روزنامه فرمان اخیرا اتخاذ نموده و جانبدارى علنى که از دولت اسرائیل مى‌نماید مخالف با شئون سازمان امنیت در داخل و بخصوص ممالک عربى مى‌باشد... آقاى شاهنده در سرمقاله روزنامه روز چهارم اسفند خود تحت عنوان (چطور است ما هم با اسرائیل روابط دوستانه داشته باشیم مطالبى نوشته است) که از نظر سفارتخانه‌هاى عربى اثر بسیار نامطلوبى بجا گذاشته است. براى مزید اطلاع یادآور مى‌شود که آقاى شاهنده با آقاى والا نژاد نماینده آژانس یهود در ایران در تماس بوده و آقاى والانژاد کمک‌هایى به آقاى شاهنده براى درج این قبیل مطالب مى‌کند. آقاى والانژاد فعلاً کارهاى دولت اسرائیل را در تهران انجام مى‌دهد. آقاى شاهنده سال گذشته بنا به اقدامات آقاى والانژاد به کشور اسرائیل دعوت شد و حتى هزینه کتابى که آقاى شاهنده در مورد مسافرت و خاطرات اسرائیل چاپ کرد آقاى والانژاد داد و پنج هزار از این کتاب را آقاى والانژاد خرید و به کشور اسرائیل فرستاد تا به حساب نظریات جراید ایرانى نسبت به کشور اسرائیل بگذارند.»[6]

سند دیگر در همین رابطه مى‌آورد:

«طبق اطلاع واصله آقایان عباس شاهنده و کاظم مسعودى روزنامه‌نگاران ایرانى که به علت چاپ و انتشار بروشورها و کتب و یادداشت‌هاى تبلیغاتى به نفع اسرائیل ممنوع‌الورود به کشور اردن قلمداد شده‌اند روز 10 / 8 / 38 به آن کشور مسافرت کرده‌اند مخصوصا آقاى عباس شاهنده به علت کمکهاى تبلیغاتى به نفع اسرائیل ممنوع‌الورود به تمام کشورهاى عربى مى‌باشد.»

اسناد ساواک در سند دیگر در رابطه با مسافرت عباس شاهنده به اسرائیل و کمک آن رژیم به روزنامه فرمان مى‌نویسد:

«عباس شاهنده که در دو سال اخیر چندین بار به اسرائیل مسافرت نموده است در آنجا با بعضى از اشخاص رابطه پیدا نموده و در طهران نیز با نماینده اسرائیل در تماس است و آنها مرتبا به دفترش رفت و آمد مى‌نمایند و حتى ماهیانه مبلغى بابت خرج روزنامه خود از آنها دریافت مى‌دارد.»[7]

 

2ـ اشاعه فساد و بى‌بندوبارى روزنامه فرمان

از ویژگى‌هاى مهم مطبوعات دوران پهلوى اشاعه فساد و بى بندوبارى بود. مطبوعات در این جهت براى عملى شدن برنامه‌هاى رژیم و غربى نمودن فرهنگ مردم ایران به مبارزه با اعتقادات مردم پرداخته و دنبال زدودن ریشه دین و دیندارى در مملکت بودند، در این زمینه به نحوى عمل شد که جامعه ایران را به فنا و نیستى کشاند، کتاب صحیفه امام درباره این ویژگى مطبوعات مى‌نویسد:

«ما یکى از گرفتاری‌هاى بزرگمان در زمان طاغوت، گرفتارى به دست مطبوعات بود. طاغوت مهره‌هایى که در خدمت او بودند و در خدمت اجانب انتخاب مى‌کرد و زبده‌هاى آنها را انتخاب مى‌کرد براى اداره مطبوعات و براى تبلیغات به ضد اسلام و به ضد کشور، لکن با آب و رنگ اسلامى و ملى. من نمى‌دانم که صدمه‌اى که کشور ما و اسلام از مطبوعات در زمان طاغوت دید بیشتر بود یا صدماتى که از سایر ارگانهاى طاغوتى، وسایل ارتباط جمعى ـ در زمان طاغوت ـ مأموریت داشتند که کشور ما را با آن تبلیغات دامنه‌دار این رسانه‌هاى طاغوتى، تمام مسائل اسلامى و تمام مسائل کشورى را به طرف منافع طاغوتى سوق دهند. صدمه‌اى که اسلام از مطبوعات و رسانه‌هاى طاغوتى خورد از کمتر دستگاههایى خورد آنقدر که جوانهاى ما را این مطبوعات فاسد و آن مجله‌هاى فاسدتر و آن رادیو و تلویزیون‌هاى فاسدتر به فساد کشیدند معلوم نیست که مراکز فساد آنقدر به فساد کشیده باشند. این مجلات بود و این مطبوعات و این رادیو و تلویزیون و تمام این رسانه‌هاى گروهى بود که جوانهاى ما را به جاى اینکه به طرف دانشگاه بکشد، به طرف علم و ادب بکشد، به طرف فساد کشاند.»[8]

روزنامه فرمان یکى از مطبوعات دوره پهلوى بود که در این زمینه پرونده‌اى سیاه داشت و در هر شماره روزنامه مقالات و عکس‌هاى خلاف اخلاق چاپ مى‌کرد و در این زمینه به نحوى عمل مى‌نمود که باعث اعتراض دستگاه‌هاى اجرایى از جمله وزارت اطلاعات و جهانگردى و ساواک مى‌گردید. از جمله در یکى از اسناد ساواک در این زمینه مى‌خوانیم:

«جلسه کمیسیون رسیدگى به مندرجات جراید و مجلات در تاریخ 1 / 9 / 40 با حضور امضاءکنندگان ذیل تشکیل و مقاله مندرج در شماره 2950 اول آذر ماه 1340 روزنامه فرمان تحت عنوان (چند مقاله در چند سطر) مورد مطالعه قرار گرفت. چون در تهیه مطالب مذکور رعایت نزاکت و عفت قلم نگردیده و حاوى مطالب موهنى بود به نظر کمیسیون بایستى به نحو مقتضى به صاحب امتیاز آن روز نامه تذکر داده شود که در تنظیم مقالات و مطالب انتقادى خود رعایت نزاکت را بنماید.»[9]

جلال آل احمد در کتاب سه مقاله درباره ویژگى‌هاى مطبوعات ایران بعد از کودتاى 28 مرداد سال 1332 مى‌نویسد:

«از سال 1332 به بعد مائیم و این «رنگین نامه‌هاى» تحریک کننده حیوانى‌ترین غرایز و خالى از حق و شور و شوق، و هیچکدام نه از سردرد و همه به یک زبان.»

سندى دیگر از اسناد روزنامه فرمان در این رابطه مى‌آورد:

«در تاریخ 15 / 11 / 39 کمیسیون بررسى مندرجات جراید و مطبوعات کشور در نخست‌وزیرى تشکیل و مندرجات جراید و مجلات موجود مورد مطالعه قرار گرفت 1ـ روزنامه (فرمان جمعه) قسمتى از تصویر یکى از هنرپیشگان را بریده و به صورت خاص و غیر متناسبى در صفحه اول چاپ و تشخیص هویت آن را با عنوان مسابقه به عهده خوانندگان گذاشته است. چون انتخاب موضوع و گراور قسمتى از اندام این هنرپیشه به صورت مذکور با وصفى که از ملاحظه آن کاملاً معلوم مى‌شود صرفا به قصد تحریک هیجانات جنسى خوانندگان انجام و هیچگونه نتیجه اخلاقى در برندارد.»[10]

در سندى دیگر مى‌خوانیم:

«فرمان هفتگى نیز در شماره دوازدهم ـ 25 فروردین سال 40 در صفحه (تصویر نیمه عریان و غیرمتناسبى از تهمینه هنرپیشه ایرانى چاپ و انتشار داده که انتشار آن مخالف اصول اخلاقى و شئونات مطبوعات است.»[11]

امام خمینى (ره) در اعتراض به اینگونه عمل مطبوعات دوران پهلوى مى‌فرمایند:

«مجله‌ها با مقاله‌ها و عکس‌هاى افتضاح بارو اسف‌انگیز و روزنامه‌ها با مسابقات در مقالات ضد فرهنگى خویش و ضد اسلامى با افتخار، مردم به ویژه جوان مؤثر را به سوى غرب یا شرق هدایت مى‌کردند.»[12]

 

3ـ فعالیت مطبوعات جهت کسب پول و ثروت

نویسندگى در دوران پهلوى یکى از راه‌هاى کسب مقام و پول بود و در ابتدایى‌ترین شکل آن تعریف و تمجید از رژیم در مطبوعات و رسیدن به پُست و مقام و پول بود. ارتشبد سابق حسین فردوست پس از شرح حال رجال دوره پهلوى و ویژگى‌هایشان درباره خصوصیات رجال و دولتمردان مى‌گوید:

«افرادى که به وزارت و وکالت و سفارت و سایر مشاغل مهم و پولساز مى‌رسیدند. اصل در همه این افراد وابستگى به سیاست انگلیس و آمریکا بود و طبعا کسانى رشد بیشتر داشتند که بیشتر وابسته بودند و چه بهتر که این وابستگى «رابطه ویژه» (یعنى رابطه با سرویس‌هاى اطلاعاتى) باشد... وى پس از شرح حال تعدادى از رجال درباره نویسندگان مى‌آورد: علاوه بر زبان، قلم را نیز مى‌شد در خدمت مقام و پول قرار داد و مانند مصباح‌زاده و رسول پرویزى و عباس شاهنده و جعفر شاهید به دربار وصل شد و به نان و نوایى رسید.»[13]

همانطور که فردوست اشاره کرده عباس شاهنده از طریق قلم و روزنامه‌اش به دربار وصل گردید و ضمن چاپلوسى رجال به نان و نوایى رسید، اما عباس شاهنده علاوه بر نویسندگى و داشتن روزنامه، ویژگى‌هاى دیگرى نیز داشت که از آن جمله کلک بازى، دروغ‌گویى، دزدى و شانتاژ بازى بود و در این زمینه شهرت بسزایى داشت.

در اسناد ساواک درباره روزنامه فرمان و عباس شاهنده گزارش‌هاى زیادى مبنى بر استفاده نامشروع و غیراخلاقى از روزنامه براى کسب پول و دریافت رشوه موجود مى‌باشد، از جمله در یکى از اسناد مى‌خوانیم:

«طبق اطلاع خرم مقاطعه‌کار معروف که اکنون زندانى است مبلغ هنگفتى پول در اختیار عباس شاهنده گذارده که نامبرده ضمن فعالیت براى استخلاص وى بتواند چند تن از مدیران جراید را جهت مبارزه با دولت با خود همراه نماید. ضمنا گویا در حال حاضر دکتر مصطفوى مدیر مجله روشنفکر و مؤقر مدیر مجله مهر ایران با نامبرده همکارى دارند و برعلیه دولت فعالیت مى‌نمایند.»[14]

سند جالب دیگرى در این زمینه که عمق کلاهبردارى عباس شاهنده را مى‌رساند به شرح زیر است:

«آقاى خرم مقاطعه‌کار معروف مى‌گفت چند سال قبل آقاى دکتر اقبال مدیر عامل شرکت نفت مرا احضار کرد عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان نیز در دفتر او بود به من گفت در شرکت خودکارى به عباس شاهنده بده تا ماهى دو یا سه هزار تومان عاید او گردد من عباس شاهنده را بنام مشاور مطبوعاتى شرکت مقاطعه کارى استخدام نموده و ماهیانه سه هزار تومان حقوق درباره او منظور نمودم هنوز یک ماه از خدمت عباس شاهنده در شرکت ما نگذشته بود که دیدم تک تک روزنامه‌هاى تهران مقالات و مطالبى علیه من انتشار مى‌دهند بعد از نوشتن مقاله‌اى علیه من عباس شاهنده به ملاقات من مى‌آمد و مى‌گفت هزار تومان به این مدیر روزنامه بده تا ساکت شود من هم ناچار مبلغ مورد درخواست شاهنده را به مدیر روزنامه که به من فحش داده بود پرداخت مى‌کردم کم‌کم متوجه شدم اکثر روزنامه‌هاى تهران مرتبا به من فحش مى‌دهند و مطالبى علیه من در روزنامه‌ها چاپ مى‌شود و بعد از تحقیق معلوم شد محرک تمام این افراد در نوشتن مقالات علیه من عباس شاهنده است هم ماهیانه سه هزار تومان حقوق از من مى‌گیرد و هم با درج مقالاتى در روزنامه‌هاى مختلف تلاش مى‌کند، بعد از چند ماه روزنامه‌هایى را که به من فحش مى‌دادند جمع‌آورى کرده نزد دکتر اقبال رفتم و گفتم این شخص را که شما به نام دوست و علاقمند خود به من معرفى کرده‌اید خیانتکارى بیش نیست براى اینکه از من ماهى سه هزار تومان مى‌گیرد و مطالب شرکت مرا به صورت دیگرى که جنبه فحاشى و توهین علیه من دارد در روزنامه‌هاى مختلف چاپ مى‌کند و خودش واسطه مى‌شد که براى ساکت شدن روزنامه‌ها مبلغى به مدیران آنها بپردازیم.»[15]

فصلنامه رسانه درباره ویژگى‌هاى مطبوعات عصر پهلوى در زمینه حق و حساب‌خواهى و باج‌طلبى مى‌آورد:

«در دوران پهلوى، افشاگری‌ها و انتقادها در موارد زیادى نتیجه رقابت‌ها و درگیری‌هاى جناحهاى حاکم یا تا حدودى ناشى از «حق و حساب خواهى و باج‌طلبى» گردانندگان این یا آن نشریه از دولت یا مؤسسه‌هاى اقتصادى و صنعتى بخش خصوصى بود.»[16]

درباره نحوه عملکرد روزنامه فرمان و عباس شاهنده در همین زمینه در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«روز 15 / 6 / 52 مدیرعامل شرکت مخابرات در مذاکره‌اى به آقاى ریاضى اظهار داشته: در روز سوم مبعث عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان در حضور دکتر ویلسون، بیث منصور نماینده آشورى‌ها و دکتر شیخ‌الاسلامى رئیس بیمارستان پارس ضمن برخورد گفته شما کار خودتان را خوب مى‌کنید سؤال کرده چه مى‌کند عباس شاهنده با صداى بلند گفته زدوبند با ژاپنى‌ها کردید. به ایشان اظهار داشته اگر نادرستى از وى اطلاع دارد برود در روزنامه بنویسد ایشان نیز در شماره روز گذشته روزنامه فرمان (14 / 6 / 52) با جملات زننده‌اى به مشارالیه حمله کرده است مدیرعامل گفته منظور وى از این کار حق و حساب و باج سبیل گرفتن است که با این ترتیب پول تلفن و تلکس را ندهد و حق و حساب هم بگیرد.»[17]

سندى دیگر در همین رابطه مى‌آورد :

«به اطلاع کمیسیون رسید که روزنامه فرمان در شماره روز گذشته خود مطلب نامناسبى درباره بانک رفاه کارگران منتشر کرده بود که طى آن مدعى شده بود که بانک مذکور مبلغ شصت هزار تومان به شوهر خواهر معاون بانک وام داده است درباره صحت و سقم خبر مذکور تحقیق به عمل آمد و معلوم شد اصولاً معاون بانک رفاه کارگران خواهر ندارد تا شوهر خواهرى داشته باشد و خبر مذکور صحت ندارد و با نظر خاصى چاپ شده است.»[18]

سیدجمال‌الدین اسدآبادى نیز درباره مضرات مجله و نشریات مى‌گوید:

«نشریه موقعى مفید فایده خواهد بود که، صاحب جریده بنده حق بوده باشد، نه عبد دینار و درهم. زیرا اگر بنده دینار و درهم بوده باشد، حق را باطل و باطل را حق و خائن را امین و امین را خائن و صادق را کاذب و کاذب را صادق و عدو را صدیق و صدیق را عدو و در آخر مى‌آورد:

«البته عدم این گونه جریده از وجود آن به مراتب غیرمتنامیه بهتر است.»[19]

در یکى از اسناد ساواک آمده است که مهدى پیراسته درباره همکارى خودش با اسرائیلى‌ها در رابطه تأسیس یک شرکت (تاراس) جهت جمع‌آورى گیاه پاپاور و صادرات آن به خارج صحبت نموده و در قسمتى از نامه درباره اقدامات عباس شاهنده نسبت به چاپ مقاله بر علیه او جهت گرفتن رشوه عریضه‌اى به دفتر مخصوص شاهنشاهى ارسال و رونوشت آنرا جهت اطلاع و کمک ساواک براى نصیرى فرستاده است.[20] در این نامه مى‌خوانیم:

«قربانت گردم: با عرض ارادت و سلام براى استحضار عالى رونوشت نامه‌اى که به دفتر مخصوص شاهنشاهى نوشته‌ام تقدیم مى‌کنم تا ملاحظه بفرمائید.

عباس شاهنده بوسیله آقاى فضل‌اللّه‌ کاسمى نماینده مجلس شوراى ملى که از دوستان بنده است پیغام داده و پول مطالبه کرده است و مطمئن هستم با همه شرکت‌ها و اشخاص همین رویه را دارد و چون خود را مربوط به دستگاه‌هاى امنیتى مملکت مى‌داند طبعا در روحیه مردم تأثیر سوئى دارد. نصیرى در آخر نامه پى‌نوشت نموده: این جزئى از هزارها کارى است که شاهنده‌ها مى‌کنند و مکرر گفته‌ام که افراد قابل اعتمادى نیستند.»[21]

از ویژگى مطبوعات دوران پهلوى رواج رشوه ستانى و کلاشى و باجگیرى خواه از طریق نشر مطالب افشاگرانه یا افتراآمیز علیه ثروتمندان و سرمایه‌داران و فئودال‌ها و کارخانه‌داران و رجال، یا انتشار مقاله‌هاى چاپلوسانه به سود محمدرضا شاه و درباریان و عوامل استعمار و دولتمردان بلندپایه بود. در همین زمینه در اسناد روزنامه فرمان مى‌خوانیم:

«طبق اطلاع اخیرا آقاى شاهنده مدیر روزنامه فرمان بوسیله شخصى بنام رضوى از شرکت ویتانا مطالبه 5 هزار تومان وجه مى‌نماید که چون از طرف شرکت مزبور توجهى نمى‌شود لذا آقاى شاهنده در یکى از شماره‌هاى روزنامه فرمان حملاتى دایر بر فاسد بودن اجناس شرکت ویتانا مى‌نماید و نظر به اینکه شرکت مزبور روزانه مبلغ زیادى بابت آگهى به اداره رادیو مى‌پردازد لذا براى جلوگیرى از انعکاس و سرایت مطالب روزنامه فرمان به سایر روزنامه‌ها مراتب را به آقاى معینیان در میان مى‌گذارد و قرار است مشارالیه وسایل سازش بین مدیر روزنامه فرمان و مدیر شرکت ویتانا را فراهم سازد.»[22]

 

4ـ روزنامه فرمان ارگان رسمى ساواک

با ترور محمدرضا پهلوى در سال 1327 که باعث زخمى شدن وى گردید و از آنجایى که شایع بود ضارب وى گرایش چپى داشتند، فعالیت حزب توده در ایران ممنوع و غیرقانونى اعلام گردید. با روى کار آمدن حکومت مصدق و شروع مجدد فعالیت احزاب کمونیستى در ایران، و شایعاتى که از دربار نشأت مى‌گرفت مبنى بر اینکه مصدق قصد دارد رژیم کمونیستى و سوسیالیستى در ایران ایجاد نماید و سایر اتفاقات حاشیه‌اى، رژیم پهلوى سیاست سختگیرانه‌اى در قبال احزاب چپ‌گرا اتخاذ نمود، این مسئله طرحى جامع از طرف دستگاههاى اطلاعاتى انگلیس براى بزرگ‌نمایى تهدید ایران از طرف رژیم کمونیستى شوروى بود تا ضمن جلوگیرى از امتیازگیرى آن کشور در ایران، امتیازات ویژه اقتصادى و سیاسى ایران را بدست آورند. این سیاست از کودتاى 28 مرداد سال 1332 تا اواخر سال 1340 ادامه داشت و بسیارى از شبکه‌هاى مخفى و آشکار توده‌اى و کمونیستى در ایران غیرمستقیم جریانهاى، ساخته دست انگلیسى‌ها بودند و توسط اینتلیجنت سرویس هدایت و حمایت مى‌شدند. در این راستا تمام دستگاههاى امنیتى رژیم پهلوى نیز مأمور شناسایى عوامل و شبکه‌هاى توده‌اى در ایران و دستگیرى و زندان و... آنها بودند، در این بین مطبوعات و نویسندگان نیز ابزار کار نهادهاى امنیتى جهت مقابله با جریانهاى چپ وابسته به شوروى بود و با نوشتن مقالات و تفاسیر سیاسى در جهت مبارزه با دشمن خیالى رژیم فعالیت مى‌نمودند در حقیقت در آن دوران مطبوعات وابسته به دو دسته طرفدار انگلیس و طرفدار روسیه تقسیم مى‌شدند و هر کدام براى نابودى دیگرى کار مى‌کردند. و در این زمینه ملاک ارزشى براى ارزیابى مطبوعات و دریافت دستمزد از دربار، چاپ مقالات انتقادى برعلیه رژیم‌هاى کمونیستى و سوسیالیستى و یا متمایل به بلوک شرق از جمله عراق و مصر بود. در این میان بعضى از نشریات ارگان ساواک به حساب مى‌آمدند زیرا مقالات و تفاسیر تهیه شده در دوایر ضد کمونیستى ساواک به آن نشریات فرستاده شده و دستور چاپ نیز صادر مى‌گردید. یکى از این نشریات روزنامه فرمان بود و به دلیل کارکرد گسترده این روزنامه در جهت اهداف انگلیسى ساواک مى‌توان آن را ارگان رسمى ساواک نامید. در این قسمت به تعدادى از اسناد ساواک که حکایت از این مطلب دارد اشاره خواهد شد.

یکى از اسناد روزنامه فرمان در این رابطه مى‌آورد:

«بدینوسیله مقاله‌اى تحت عنوان «جغدى در ویرانه‌هاى مصر» و خبرى درباره سربازان زخمى کویت که براى درج در جراید پایتخت به تصویب تیمسار ریاست معظم ساواک رسید، به پیوست ایفاد مى‌گردد... خواهشمند است دستور فرمائید در اجراى اوامر تیمسار ریاست نسبت به درج آن اقدام و نتیجه را به این اداره کل اعلام فرمایند. 1ـ خبر و مقاله به روزنامه فرمان داده شود 2ـ پس از درج، برش آن به اداره کل سوم ارسال گردد... روزنامه فرمان مورخ 29 / 3 / 46 مقاله مزبور را درج و برش مربوطه به بخش 313 داده شد.»[23]

در سندى دیگر در همین زمینه مى‌خوانیم:

«اولین طعمه کمونیسم ناصر است !، مفسرین سیاسى در خاور میانه عربى متفق‌القولند که با وجود همه کج سلیقه‌گی‌هاى عبدالناصر معذالک او شخصا با تسلط کامل کمونیسم بر مصر موافقت ندارد زیرا به خوبى به این مطلب واقف است که پس از تسلط اولین هدف کمونیستها در مصر خود او خواهد بود که باید محو و نابود شود ولى عده‌اى از طرفداران وى از جمله على صبرى و خالد محى‌الدین اصرار دارند که گرایش به سوى کمونیزم در مصر بیش از پیش افزایش یابد و حتى در چند روز گذشته پیشنهادى به ناصر داده‌اند که باید کلیه افسران مصرى که از خانواده‌هاى بزرگ و در مصر صاحب ضیاع و عقارى بوده‌اند مورد تصفیه قرار گیرند. پى‌نوشت ساواک: خبر مزبور بوسیله اداره کل هفتم ارسال شده تا در اجراى اوامر تیمسار ریاست معظم ساواک در مطبوعات درج گردد.... عین بُرش خبر مزبور از روزنامه فرمان به اداره کل هفتم ارسال شد، در پرونده روزنامه فرمان ضمیمه شود.»[24]

سندى دیگر مى‌آورد:

«محترما بعرض مى‌رسان: در اجراى امر مقاله‌اى تحت عنوان «اعراب و طناب پوسیده کمونیستها» پیرامون نفوذ شوروى در کشورهاى عربى برشته تحریر درآمده بود در تاریخ 18 / 5 / 46 جهت درج به روزنامه فرمان داده شد که عین برش مربوطه به پیوست تقدیم مى‌گردد.»[25]

البته عباس شاهنده که درس چاپلوسى و خدمت به رژیم و مقابله با دشمنان را آموخته بود رأسا نیز اقدام به چاپ مقالات ضد کمونیستى مى‌نمود از جمله در یکى از اسناد مى‌خوانیم:

«محترما در اجراى امور در مورد اطلاعیه واصله از دفتر ویژه اطلاعات مبنى بر اینکه مطالب مندرج در روزنامه فرمان که در آن حملاتى به دولت اتحاد جماهیر شوروى شده از کجا که این کار مربوط به یک دسته و سیاست مرموز نباشد، بررسى و به شرح زیر از عرض مى‌گذرد. اخیرا روزنامه پراودا ارگان رسمى دولت شوروى پیرامون همبستگى دُول اسلامى بحث نموده و یادآور گردیده که تشکیل سازمان تعاونى اسلامى منحصرا براى جلوگیرى از جنبشهاى آزادیخواهان است. با توجه به اینکه در حال حاضر رئیس جمهور مصر نیز با ایجاد چنین سازمانى مخالف است مطالب مندرج و روزنامه پراودا تا اندازه‌اى پشتیبانى از سیاست ناصر محسوب مى‌گردد از اینرو روزنامه فرمان در صدد مقابله برآمده و طى دو مقاله که به پیوست تقدیم است ضمن حمله به سیاست ناصر و کمونیست بین‌الملل اقدامات رئیس جمهور مصر را از ناحیه کمونیستها قلمداد نموده است. ضمنا نشریه فرمان اکثرا به رادیوهایى که بر علیه ایران سخن‌پراکنى مى‌نمایند حملاتى مى‌نماید.»[26]

هنگامیکه سیاست غرب در ایران اقتضا نمود امتیازاتى در معاملات تجارى ایران به روسها داده شود تا ضمن عملى نمودن برنامه و سیاست‌هاى محرمانه و پشت پرده، شوروى را با سیاست‌هاى جهانى خود همراه نمایند از چاپ مطالب انتقادى برعلیه شوروى و کمونیست‌ها در مطبوعات جلوگیرى گردید عباس شاهنده از این اقدام سرخورده شده و لب به اعتراض گشود که این ناراحتى نیز در نوع خود جالب است. کتاب روابط ایران و شوروى در این باره مى‌نویسد :

«بهبودى در روابط سیاسى ایران و شوروى اکثریت عوامل توده‌اى و اغلب افراد دست راستى را عصبانى و ناراحت ساخته...از جریان دست راستى... آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان به مأمور اظهار داشته که با مشاهده این جریان روزنامه را براى مدتى تعطیل کرده‌ام و هر چه مقامات مربوطه توصیه کرده‌اند که منتشر کنم و به استقبال موضوع بروم قبول نکردم مشارالیه ضمن درد دل فراوان با اشاره به آرشیو و سوابق روزنامه‌اش اضافه کرد که مدت 15 سال دستور دادند به روسها بدوبیراه بنویسم و مقاله‌هاى ضد شوروى نوشته و فرستادند تا در روزنامه چاپ و نشر نمایم حالا مى‌گویند نسبت به آنها خوش و شیرین بنویسم یعنى چه؟ آقا مگر ماها. من و امثال من شیپور هستیم که هر کس هر طور دلش بخواهد در آن فوت کند.»[27]

 

5ـ ویژه‌نامه سفرهاى خارجى شاه

اکثریت مطبوعات در دوران پهلوى به دنبال توجیه سیاست‌ها و برنامه‌هاى اجرائى سران حاکمیت بودند و با پیروى کورکورانه از برنامه‌هاى رژیم و تبلیغ آنها، در پى فریب مردم نسبت به واقعیت‌هاى موجود در جامعه بودند. در این مسیر حتى از اخبار دروغ و تفاسیر مجعول نیز چشم‌پوشى نمى‌کردند با این اقدامات سیاست‌هاى اصلاحى رژیم را رستاخیز ملت ایران و سکوى پرش ایران از کشورى عقب مانده و جهان سومى به کشورى متمدن و مرفه و جهان اولى معرفى مى‌کردند و در منظر جهانى و با کمک تبلیغات رسانه‌هاى صهیونیستى، ایران در میان چند کشور برتر دنیا معرفى مى‌گردید و این پیشرفتها را نتیجه سیاست‌هاى مستقلانه و هوشمندانه شاه معرفى مى‌کردند. بطوریکه فصلنامه رسانه درباره این نحوه عمل مطبوعات و نویسندگان مى‌آورد:

«یکدستى و همسویى تقریبا همه مدیران و صاحبان امتیاز و کارفرمایان مطبوعات و کثیرى از قلمزنان وابسته به اینان که غالبا در ردّه‌هاى بالاى مطبوعات بودند همه بطور دربست در خدمت رژیم آمریکا زده شاه بودند و از چاپلوس‌ترین مدافعان دربار زیر فرمان آمریکا به شمار مى‌آمدند.»[28]

لذا این قبیل افراد و مطبوعات وظیفه تطهیر سردمداران در منظر جهانى را بر عهده داشتند. عباس شاهنده در این زمینه طى سفرهاى متعددى که همراه با محمدرضا پهلوى به نقاط مختلف جهان مى‌نمود با انتشار ویژه‌نامه‌هایى سراسر دروغ و کذب و توزیع آن در کشورهاى مقصد، ضمن کسب پول‌هاى هنگفت رژیم را در رسیدن به اهداف تبلیغى که داشت کمک بزرگى مى‌نمود. در این قسمت به تعدادى از این ویژه‌نامه‌ها با استفاده از اسناد ساواک اشاره مى‌گردد.

در یکى از اسناد مى‌خوانیم:

«با کمال احترام بعرض تیمسار محترم مى‌رساند. چاکر براى به عرض رسانیدن رئوس مطالبى که باید در شماره مخصوص که به زبان انگلیسى چاپ مى‌شود شرفیاب شدم و چون وقت بسیار کم است و باید هر چه زودتر به چاپ آن مبادرت شود فهرست مطالب ذیلاً به عرض مى‌رسد تا در صورت موافقت اقدام شود.»

این شماره 16 صفحه و 10000 نسخه به چاپ مى‌رسد که باید اجازه فرمائید «تا سه روز قبل از تشریف‌فرمائى همایونى با خودم به هندوستان ببرم زیرا که در حدود 5 / 1 تن وزن کاغذ آن مى‌شود و حمل آن در التزام رکاب مبارک نه میسر است و نه صلاح.»

عباس شاهنده سپس درباره مطالب ویژه‌نامه مطلبى ذکر نموده و در آخر گزارش مى‌نویسد:

«استدعا دارم مقرر فرمائید اوامر مبارک را در این مورد ابلاغ نمایند که در انجام وظیفه‌اى که به عهده گرفته‌ام تأخیرى نشود و در خاتمه به عرض مى‌رساند که با مقامات سفارت هند در تهران مذاکره کرده‌ام که ترتیبى بدهند تا در روزهائى که اعلیحضرتین در هندوستان تشریف دارند اجازه دهند رپورتاژهاى مسافرت شاهانه بوسیله فدوى تهیه و از رادیو دهلى پخش شود موافقت هم نموده‌اند. اجراى آن موکول به تصویب عالى است. با عرض ادب دست مبارک را مى‌بوسم شاهنده.»[29]

در این ویژه‌نامه جز دروغ‌گویى و چاپلوسى شاه و برنامه‌هاى اصلاحى او چیزى عاید خواننده نمى‌گردد و به طور کلى رواج بى حد چاپلوسى رژیم و دستگاه سلطنت و دولتیان و مجلسیان طراز اول که همگى در اختیار دربار و دولتمردان بودند و به نوبه خود وابسته به امپریالیسم، از طریق این ویژه نامه‌ها انجام مى‌شد.[30] در مقابل این اقدامات رجال سیاسى پهلوى از نحوه عمل مدیرانى از جمله عباس شاهنده تشکر مى‌نمودند. این سند را بخوانید :

«جناب آقاى دکتر اقبال نخست‌وزیر محترم به عرض عالى مى‌رساند که روزنامه فرمان در تبلیغات قبل از تشریف‌فرمائى اعلیحضرت همایون شاهنشاهى به اردن و همکارى با سفارت سهم بزرگى دارد زیرا آقاى شاهنده، مدیر روزنامه فرمان قبل از تشریف‌فرمائى به امان آمد، و هزاران نسخه تمثال و شماره مخصوص روزنامه فرمان به زبان عربى و نشریات دیگر راجع به اعلیحضرت همایون شاهنشاهى و ایران همراه آوردند و در اختیار سفارت گذاردند که همگى بین مردم توزیع گردید بطوریکه در موقع تشریف‌فرمائى پشت ویترین کلیه مغازه‌هاى عمان و بیت‌المقدس و بعضى شهرهاى دیگر تمثال مبارک شاهنشاه گذارده شده بود و کلیه اهالى اطلاعات بیشترى راجع به شاهنشاه ما و ایران پیدا کرده بودند. خدمت بزرگى که روزنامه فرمان انجام داده است حقا مستوجب قدردانى مى‌باشد. بسته بنظر عالى است. وزیر مختار ـ رکن‌الدین آشتیانى.»[31]

البته عباس شاهنده به بهره خودش از چاپ این ویژه‌نامه که همان کسب پول بود نایل مى‌گردید، نامبرده بغیر از منفعت مالى اهداف دیگرى نیز داشت که لازم بود رایزنى بیشترى انجام پذیرد که از جمله این اهداف کاندیداتورى مجلس شوراى ملى و انتخاب او به عنوان نماینده مردم بیجار گروس بود که البته به هدفش نرسید. سند ذیل تقاضاى شاهنده جهت دریافت حق‌الزحمه مى‌باشد:

«تیمسار سپهبد بختیار معاون محترم نخست‌وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور پس از تشکر از مراحم آن تیمسار معظم که همواره اینجانب را مورد عنایت و الطاف خود قرار مى‌دهند. پیرو عریضه شماره 307 مورخ 28 / 8 / 38 اینک صورت هزینه اوراق تبلیغاتى را به منظور تشریف‌فرمائى اعلیحضرت همایون شاهنشاه معظم به کشور اردن هاشمى بوسیله مؤسسه فرمان تهیه و در کشور اردن و تهران انتشار یافت و مراتب نیز به موقع به عرض رسیده فقط جهت استحضار آن تیمسار معظم به ضمیمه تقدیم مى‌دارد.»[32]

عباس شاهنده جهت انتشار این ویژه‌نامه نه تنها از ساواک بلکه از سایر کانالها و نهادهاى رسمى نیز درخواست کمک مالى مى‌کرد از جمله این نهادها شهربانى کل کشور بود. یکى از اسناد ساواک در این رابطه مى‌آورد:

«به قرار اطلاع آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان مرتبا با رئیس شهربانى کل کشور تیمسار سرلشکر علوى مقدم در تماس است و مذاکراتى صورت گرفته است تا آقاى شاهنده مبلغى از ریاست شهربانى دریافت دارد که شماره مخصوصى از روزنامه فرمان در تهران چاپ کرده و موقع تشریف‌فرمائى شاهنشاه به بیروت در آنجا منتشر نماید و به قرار اطلاع ممکن است به زودى این پول به آقاى شاهنده پرداخت شود.»[33]

عباس شاهنده جهت سفر به کشورهاى مختلف به ادعاى خودش چهارده ویژه‌نامه چاپ و در کشورهاى مقصد منتشر نموده است.

سندى دیگر در همین رابطه مى‌آورد:

«جناب آقاى فردوس با نهایت احترام شصت جلد از شماره مخصوص عید نفت روزنامه سیاسى فرمان به پیوست تقدیم مى‌شود این شماره مخصوص به مناسبت تقارن عید سعید نوروز با بدست آوردن پیروزیهاى اخیر در زمینه نفت که به رهبرى شاهنشاه آریامهر نه تنها عاید ملت ایران بلکه نصیب همه ملل حوزه نفت‌خیز خلیج فارس شده تنظیم یافته است ضمن آرزوى این مطلب که شماره پیوست مورد نظر قرار گیرد خواهشمند است مقرر فرمایند این مجلات بین رؤساى قسمت‌هاى مربوطه تقسیم شود و وصول آنرا اعلام فرمائید که مزید تشکر و امتنان است».[34]

در دوران پهلوى قسمت عمده آگهى‌ها (و مطالب) مطبوعات مربوط مى‌شد به تبریک پست و مقام‌ها و شادباش‌هاى خاص به شاهنشاه آریامهر (!) در مورد ابتکارات و اعمال متکى به نبوغ او، که گاهى چندین صفحه را بخود اختصاص مى‌داد.[35] اما روزنامه فرمان در این مسیر چنان طرفدار دستگاه بود که کتاب نیز منتشر مى‌کرد. سند ساواک در این زمینه آورده است:

«سرور ارجمند و بزرگوارم جناب آقاى پرویز ثابتى ضمن عرض بندگى به پیوست این عریضه کتاب «تاریخ طلائى عصر درخشان پهلوى که به مناسبت روز سپاس از طرف این روزنامه منتشر گردیده به حضور مبارک تقدیم مى‌گردد بسیار سپاسگزار خواهم شد که با اعلام وصول آن از نظرات تیزبین عالى نیز براى استفاده‌هاى بعدى و راهنمائى هر چه بیشتر در این قبیل کوششهاى ملى و میهنى مطلع گردد.»[36]

سندى دیگر در همین رابطه مى‌آورد:

«آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان یک جلد کتاب زیر عنوان (کردستان در دوران انقلاب شاه و ملت) که توسط روزنامه فرمان به مناسبت هفته کردستان چاپ و منتشر شده و طى عریضه شماره 36 مورخ 26 / 4 / 53 به پیشگاه مبارک ملوکانه تقدیم نموده‌اید از لحاظ انور شاهانه گذشت. مراتب خرسندى و رضایت خاطر خطیر اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر به مناسبت تقدیم کتاب مزبور به این وسیله ابلاغ مى‌گردد. رئیس دفتر مخصوص شاهنشاهى.»[37]

 

6ـ تبلیغ سیاست‌هاى رژیم

در جوامع فاسد سرمایه‌دارى و رژیم‌هاى منحط کاپیتالیستى به جاى آنکه از مطبوعات جهت بالا بردن سطح آگاهى مردم و ایجاد مبانى دموکراسى و تنویر افکار عمومى استفاده شود، از آنها به عنوان نردبانى براى استحکام رژیمهاى استثمارگر استفاده مى‌شد. در چنین اوضاع و احوالى نویسندگان پاک‌اندیش و مردم‌گرا و داراى استقلال فکر و اندیشه، حاضر به قلم زدن نبودند و جاى خالى هنرمندان و نویسندگان واقعى را مشتى بندوبست چى، حق و حساب گیر، آدم فروش و حتى جانى مى‌گرفتند.[38] روزنامه فرمان یکى از نمونه نشریاتى بود که براى تبلیغ برنامه‌هاى رژیم منتشر مى‌گردید. سند ذیل گویاى این و بیانگر مسرت و خوشحالى سازمان امنیت از چاپ مقاله روزنامه فرمان علیه جبهه ملى است:

«گزارش خبر روزنامه کیهان مورخه 14 / 9 / 39 مبنى بر اظهارات سخنگوى جبهه ملى آقاى کشاورز صدر و مقاله روزنامه فرمان 15 / 9 / 39 در کوباندن جبهه ملى استحضارا به عرض مى‌رساند و توضیحا اضافه مى‌نماید که تاکنون روزنامه فرمان به مدیریت آقاى عباس شاهنده در زمینه‌هاى مختلف مقالات بسیار بجا و مستدل و شدیدى درج نموده که عینا به عرض مى‌رسیده است به منظور تشویق مدیر روزنامه فرمان جا دارد که از وى قدردانى به عمل آید.»[39]

روزنامه فرمان به مناسبت‌هاى مختلف با انتشار ویژه‌نامه‌هاى مختلف از انقلاب به اصطلاح اصلاحى شاه تعریف و تمجیدهاى زیادى مى‌نمود. سند ساواک در این رابطه مى‌آورد:

«محترما به استحضار مى‌رساند: «اخیرا روزنامه فرمان مبادرت به چاپ و انتشار شماره ویژه دهمین سالگرد انقلاب نموده و ده نسخه از آنرا به ساواک ارسال که یک نسخه از آن به پیوست تقدیم است. نظریه  : با عرض مراتب فوق و با توجه به اینکه نشریه مزبور حاوى پیشرفتهاى ده ساله اخیر مملکت مى‌باشد علیهذا در صورت تصویب به نمایندگى‌هاى ساواک در خارج از کشور ارسال شود.»[40]

 

ج ـ سوابق و پیشینه عباس شاهنده

1ـ پیشینه خانوادگى

عباس شاهنده فرزند صفاءالسلطان ـ احمد ـ در سال 1292 ه ش در تهران متولد گردید. احمد شاهنده از کارگزاران دوران قاجاریه و پهلوى اول بود و مدتى طولانى مدیرکل ادارى وزارت پست و تلگراف و تلفن بود.

او در سال 1315 ه ش با ملیحه خردمند فرزند منشورالسلطان از متمولین منطقه گروس ـ ازدواج نمود و حاصل این وصلت پنج فرزند شامل، چهار پسر و یک دختر بود که هر کدام از آنها در سلسله مراتب حاکمیت رژیم پهلوى به مناصبى رسیدند.

عباس شاهنده دوره ابتدائى را در دبستان خاقانى و دوره متوسطه را در دبیرستان شرف به پایان رساند و در سال 1320 دوره دانشسراى تربیت بدنى را در آموزشگاههاى تهران سپرى کرد. او در زمان سربازى، دوره سوم آموزشگاه مهندسى مکانیک هوایى را به پایان رساند. او همچنین یک دوره روزنامه‌نگارى در دانشکده حقوق طى نمود و لیسانس گرفت.

 

2ـ فعالیت مطبوعاتى

شاهنده از اوایل دهه بیست به فعالیت‌هاى مطبوعاتى روى آورد و علیرغم فراز و نشیب‌هاى فراوان، مستمرا در صحنه مطبوعات حضور داشت و مدیریت روزنامه‌هاى متعدد از جمله روزنامه فرمان را برعهده داشت و از سال 1321 تا سال 1354 بدون وقفه این روزنامه را منتشر مى‌کرد.[41]

در دوران پهلوى مطبوعات نقش عمده‌اى در بقاى رژیم داشتند و مدیران نشریات با قلمفرسایى‌هاى خود به رژیم استبدادى و وابسته پهلوى خدمت مى‌نمودند و از این رهگذر به مقامات مهم و حساس نیز مى‌رسیدند عباس شاهنده از افراد مطرح در این مقوله بود. نامبرده در طول سى و هفت سال حکومت محمدرضا پهلوى لحظه‌اى از خدمت به رژیم بازنایستاد و همیشه مؤید رژیم و پرده پوش ظلم‌هاى خانمان برانداز آن بود. و علیرغم نداشتن صلاحیت‌هاى لازم به مسؤولیت‌هاى متعددى رسید. او کسى بود که ابتدا در نیروى هوایى با درجه استوارى استخدام گردید ولى به دلایلى از جمله سرقت مجبور به استعفا از آن جا شد.

 

3ـ پیشینه سیاسى

عباس شاهنده از اوایل دهه بیست وارد فعالیت‌هاى سیاسى گردید. نامبرده در دوره فعالیت‌هاى مختلف سیاسى با بسیارى از گروهها، احزاب و دستجات مختلف همراه شد و براساس منافع خود و رژیم پهلوى در گروههاى چپى و حزب توده تا احزاب دربارى مثل ملیّون ایران نوین و رستاخیز به فعالیت پرداخت. او از این بابت داراى روش ثابتى نبود و هر جا صلاح حاکمیت بود وارد مى‌شد و در جهت اهداف آنها عمل مى‌کرد، در این قسمت فعالیت نامبرده در تعدادى از گروهها و احزاب مهم بحث مى‌شود.

 

الف : عضویت در حزب توده

عباس شاهنده از ابتداى جوانى داوطلب خدمت به رژیم پهلوى گردید و با درجه استوارى در نیروى هوایى استخدام شد ولى به دلیل دزدى از آنجا اخراج شد و بعدا به احزاب چپى پیوست، اما جاى شک است که نامبرده واقعا گرایش توده‌اى و چپى داشته است، با توجه به اینکه وى در جاسوسى براى حاکمیت و دستگاههاى انتظامى و امنیتى ید طولایى داشت بعید نیست که توسط آن دستگاهها مأمور فعالیت در احزاب با هدف کسب خبر شده باشد. بهرحال عباس شاهنده از سالهاى ابتدایى دهه بیست با احزاب چپى ارتباط و همکارى داشت. در کتاب معماران عصر پهلوى در این باره مى‌خوانیم:

«شاهنده از اوایل دهه 1320 به حزب توده نزدیک شد و مانند بیشتر افرادى که در رده‌هاى پائین به آن حزب مى‌پیوستند و خود را کارگر رنج دیده و مستضعف و تهى دست معرفى مى‌کردند، حزب روى او سرمایه‌گذارى کرده وى را به صحنه حوادث خیابانى و سنگ‌پرانى و چماق به دستى و عربده‌کشى فرستاد. از جمله در تابستان 1324 شاهنده مجرى اصلى حمله چماقداران و سنگ‌پرانها به حزب دربارى و پوشالى و بى‌ارزش عدالت به رهبرى على دشتى و جمال امامى و ابراهیم خواجه نورى در خیابان شاه‌آباد کوچه باغ سپهسالار شد و یک نفر از اعضاى آن حزب در تظاهرات به قتل رسید. شاهنده بر سر این جریان مورد تعقیب قرار گرفت اما پیگرد او به جایى نرسید.»[42]

عدم پیگرد قانونى عباس شاهنده در جریان فوق‌الذکر موضوع همکارى وى با رژیم را تقویت مى‌کند.

کتاب گزارشهاى محرمانه شهربانى درباره همکارى عباس شاهنده با حزب توده مى‌نویسد:

«عباس شاهنده اخیرا خود را به هوچیهاى حزب توده زیاد نزدیک مى‌کند و در گوشه و کنار نیز با آنها ملاقات و مذاکره مى‌نماید و هر کجا فعالین و افراد حزب توده را ملاقات مى‌کند، اظهار مى‌دارد: من در مرام و مسلک با شما اختلافى ندارم و تاریخ آینده درباره ما قضاوت خواهد کرد، زیرا من بیشتر از شما به مرام و مسلک حزب توده پایبند مى‌باشم. حتى به اغلب آنها وعده کمک‌هاى مالى و غیره مى‌دهد. مثلاً به علم‌دارى که یکى از فعالین حزب توده و از کارکنان کلوب اکبرآباد بود، وعده داده است که انشعاب برق به او بدهد و پروانه آن را از شهردارى به نام مشارالیه دریافت دارد.

عده‌اى از این جریان مستحضر هستند، مى‌گویند: شاهنده مى‌خواهد بدین وسیله براى خود طرفدار و اجیر تهیه نماید. بعضى دیگر مى‌گویند: شاهنده از پیشرفت حزب توده مرعوب بوده و یقین دارد که حزب توده موفقیت خواهد یافت و از حالا تأمین آتیه مى‌کند.»[43]

در همین رابطه در اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«عباس شاهنده در سال 1320 پس از آزادى از زندان به دلیل سرقت بلافاصله امتیاز روزنامه فرمان را گرفت و با کمک حزب توده به انتشار آن مبادرت کرد.»[44]

در سند دیگرى از اسناد ساواک که مبنى بر گزارش مردمى برعلیه عباس شاهنده مى‌باشد در رابطه با وابستگى وى به گروههاى چپى آمده است:

«استوار اخراجى عباس شاهنده پلیدترین و منفورترین و ننگین‌ترین مزدور بیگانگان که جاسوسى و خیانت و وطن فروشى و ارتباط با بیگانگان کار دائمى و وظیفه همیشگى او بود از وقایع 20 تا 25 با انتشار صدها هزار اعلامیه و روزنامه و نشریات خائنانه سازمان توده‌اى و عکسهاى لنین و استالین و مخالفت با رژیم شاهنشاهى و ضدیت با قانون اساسى و حکومت ملى و ایجاد شورش و قتل و کشتار در مناطق آذربایجان و مازندران و خدمت به بیگانگان و تعریف و مدیحه‌سرائى، ثناخوانى و تملق و چاپلوسى از رهبران کمونیسم و عناصر خائن توده‌اى نیات پلید خود را آشکار و در نطق‌هاى زهرآگین و خائنانه خود تهاجم سربازان اجانب را به خاک ایران مى‌ستود و تبریک مى‌گفت و حتى در آبانماه 1322 بطور علنى و آشکار در همین تهران در خیابان قوام‌السلطنه و در رهگذر استالین مجلل‌ترین و با شکوه‌ترین طاق نصرت را بست و عرعر کنان و عربده‌زنان در نطق بى‌شرمانه خود رفیق استالین را محبوب‌ترین شخصیت بشریت و معلم خردمند و رهبر فولادین و چراغ راهنماى انسانیت خواند و ورود استالین را به ایران عزیز عامل اصلى و محرک و مشوق و الهام دهنده عناصر خائن توده‌اى براى در هم گسیختن زنجیرهاى استعمار و اختناق و گرویدن به مرام پلید کمونیسم خواند و به این جاسوسى و وطن‌فروشى و اقدامات ضد ایرانى هم افتخار مى‌کرد.»[45]

عباس شاهنده همچنین در روزنامه فرمان که ارگان جبهه آزادى که وابستگى به حزب توده داشت مقالاتى لَهِ آنان مى‌نوشت.

 

ب ـ همکارى با فرقه دموکرات

از جمله گروه‌هاى دیگر که عباس شاهنده با آنها همکارى داشت فرقه دموکرات آذربایجان بود. نامبرده در زمان بلواى آذربایجان جهت تهیه گزارش براى روزنامه فرمان به آنجا سفر نمود و گزارش‌هایى در طرفدارى از این فرقه بیگانه‌پرست در روزنامه چاپ و منتشر کرد. از جمله در یکى از مقالات آن مى‌خوانیم:

«... ما تشخیص داده‌ایم که حزب دموکرات یک حزب ملى و طرف توجه و مورد علاقه آذربایجان است که فشارهاى طبقه حاکمان مسبب پیدایش آن مى‌باشد. ما با بسیارى از سران حزب دموکرات سابق دوستى و آشنایى داریم. آنها را به وطن‌پرستى و ایران‌دوستى مى‌شناسیم. ما معتقدیم که پیشه‌ورى مسلما و به طور قطع از سید ضیاها دکتر طاهرى‌ها ـ ثقه‌الاسلامى‌ها که امروز فریاد وا وطنا به راه انداخته‌اند وطن‌پرست‌تر ایران‌دوست‌تر است و امکان ندارد که شما در تمام صفحات زندگى بى‌آرایش پیشه‌ورى بتوانید یک نقطه سیاه پیدا کنید. ما معتقدیم که درخواستهاى مردم آذربایجان حق آنان است و اگر امروز با خشونت، این درخواستها را مطالبه مى‌کنند، از این جهت است که دولتهاى گذشته به فریادها و استغاثه‌هاى آنها ترتیب اثر نداده و یا نخواسته‌اند بدهند و حتما مى‌دانیم که آنها مثل ما آذربایجان را جزئى از ایران دانسته و مى‌خواهند با کمک و پشتیبانى و اتحاد سایر برادران ایرانى خود به این بساط غارتگرى خاتمه داده و ایران را از چنگال این جانوران ما در خوار نجات دهند.»[46]

روزنامه فرمان تحت عنوان دولت به آزادیخواهان جواب مى‌دهد! در انتقاد از نخست وزیر وقت آقاى صدر و لشکرکشى دولت به آذربایجان مى‌آورد:

«امروز دو ستون نیرو براى جلوگیرى از اغتشاش تبریز و خراسان حرکت کرد. این است جواب مستبد صدر اما هیئت حاکمه باید بداند که کار از این حرفها گذشته و مسلما تمام نیروئى را که دولت غیرقانونى صدر به حساب خود مى‌گذارد نخواهند توانست از این نهضت و انقلابى که در سراسر شمال آغاز شده است جلوگیرى نماید. این انقلاب وضع صدها هزار رنجبر و همچنین کارگران و دهقانان ایران را در مقابل زندگى پر شکنجه و مشقتى که مشتى سرمایه دار دزد و هیئت حاکمه خائن ایران برایشان تهیه دیده‌اند روشن خواهد نمود.»[47]

مطالبى که در فوق آمد در حمایت و طرفدارى از فرقه دموکرات و پیشه‌ورى در روزنامه فرمان به چاپ رسید. و عباس شاهنده به عنوان عامل نفوذى رژیم و خبرچین آنها با اقداماتى که در جهت فروپاشى این فرقه انجام داد، یکى از عوامل اصلى نابودى و شکست فرقه آذربایجان شد، کتاب معماران عصر پهلوى به نقل از عباس شاهنده در ارتباط با خبرچینى و ضربات او به پیشه‌ورى و فرقه دموکرات مى‌نویسد:

«در اردیبهشت 1325 که سیدجعفر پیشه‌ورى به تهران آمد، عباس شاهنده خود را میان طرفداران او جا زد، آن هم به شکل عجیبى که جنبه افسانه‌اى دارد. خود وى در کتابى به نام «پرده‌ها را بالا مى‌زنیم» که با نام مستعار دکتر فرهنگ نوشته، موضوع را شرح داده است. او کلید رمز مخابرات تلگرافى پیشه‌ورى با تبریز را ربود و از آن پس دولت در جریان مشورتهاى پیشه‌ورى با تبریز و کنسول شوروى در آن شهر قرار داشت. شاهنده ادعا مى‌کرد این او بوده که با گذاردن دو زن بسیار زیبا و طناز معروفه سر راه دکتر جاوید و شبسترى، از گردانندگان فرقه دموکرات که این دو زن آن دو نفر را در رامسر اغوا کردند، راه دکتر جاوید و شبسترى را از پیشه‌ورى جدا کرده و آنان را به صف حقوق بگیران و عاملین دولت در آورده است.»[48]

 

ج ـ عضویت در حزب دموکرات قوام‌السلطنه

با آغاز نخست‌وزیرى قوام‌السلطنه و سیاست او در جذب تعدادى از افراد حزب توده، عباس شاهنده از حزب توده و جبهه آزادى جدا شد و به حزب دموکرات قوام‌السلطنه پیوست تا در راستاى سیاست پیر بریتانیا خدمت کرده و مبلغ قوام‌السلطنه و حزب دموکرات وى گردد. دکتر انور خامه‌اى در این باره مى‌آورد:

«حزب دموکرات ایران تمام عناصرى را که به عللى از حزب توده ناراضى یا با آن مخالف بودند به سوى خود جلب مى‌کرد و آنان را در پیرامون خود متشکل مى‌ساخت.....از این جمله مى‌توان ملک‌الشعراء بهار، حسین مکى و حسن ارسنجانى را نام برد. بعضى دیگر مانند عمید نورى مدیر داد، احمد ملکى مدیر ستاره، فروزش مدیر نجات ایران و حتى عباس شاهنده مدیر فرمان از اعضاى جبهه آزادى و همگامان سابق حزب توده بودند که اگر با سید ضیاء مبارزه نکرده بودند موافقتى نیز نمى‌نمودند.»[49]

انور خامه‌اى در باره فعالیت حزب دموکرات و عباس شاهنده و اجراى میتینگ‌هاى آن مى‌نویسد:

«در 5 آبان حزب دموکرات ایران به مناسبت صدمین روز تأسیس خود به مهمترین قدرت نمایى خویش دست زد و رژه و راهپیمائى اعضاء و سازمانهاى این حزب در حضور قوام به عمل آمد. قوام و یاران او تمام کوشش خود را به کار برده بودند که حداکثر جمعیت را به میدان آورند. چند صد تن از جوانانى که شاهنده به نام گارد نجات ملى گرد آورده بود با اونیفورم‌هاى مخصوص از برابر رهبر کل رژه رفتند.»[50]

در مقابل تلاش‌هاى عباس شاهنده براى حزب دموکرات، قوام‌السلطنه نخست‌وزیر با دادن پُست‌هاى مهم از وى قدردانى مى‌کرد. در کتاب گزارش‌هاى محرمانه شهربانى در این باره مى‌خوانیم:

«در محافل و مجالس و اماکن عمومى بین مردم مذاکره است که عوض اینکه آقاى نخست‌وزیر از طرف حزب دموکرات ایران تقویت شوند، مجبور شده‌اند حزب دموکرات ایران را تقویت نمایند و مى‌گویند: اخیرا به ناراضى‌هاى حزب مذکور مقام مى‌دهند. مثلاً عباس شاهنده را در شهردارى مدیر کل و تفضلى را در بانک صنعتى به جاى اشترى مى‌گذارند و اشترى را از کار برکنار مى‌کنند.»[51]

پس از اینکه قوام‌السلطنه مدتى به عنوان نخست وزیر مشغول فعالیت بود بازیهاى سیاست بازان حرفه‌اى و دست‌هاى پشت پرده که به دربار مربوط بودند، جهت تضعیف حزب دموکرات و سرنگونى قوام‌السلطنه تلاش نموده با زمینه‌سازى اختلافات، در پى انشعاب از حزب و تشکیل حزب جدید و نهایتا فروپاشى حزب دموکرات و ساقط نمودن قوام بودند تا شاه موقعیت مستحکم‌ترى بدست آورد. عباس شاهنده در این موقعیت به حمایت شاه شتافته و با ایجاد جنجال در حزب دموکرات، دنبال تشکیل حزب جدید و تضعیف نخست‌وزیر بود. کتاب گزارشهاى محرمانه شهربانى در این باره مى‌آورد:

«چند روز است در حزب دموکرات ایران دو دسته قوى برعلیه یکدیگر به مبارزه پرداخته‌اند که یکدسته آنها به نام جمعیت رفیقان به پشتیبانى آشتیانى‌زاده تشکیل شده و عده‌اى از افراد حزبى نیز با پشتیبانى عباس شاهنده دسته‌اى تشکیل داده‌اند. جمعیت رفیقان روزنامه بهمن را ارگان خود کرده که هفته‌اى یک روز، روزهاى جمعه منتشر مى‌شود و دسته دیگر هم روزنامه فرمان را. با اینکه یکى از طرفین رسما برعلیه طرف دیگر مبادرت به فحاشى نموده، معهذا دسته مخالف به وسائل محرمانه مشغول عملیات مى‌باشد و در این موقع که حزب توده مشغول فعالیت است این رویه آنها را تقویت مى‌کند و دستهاى خارج هم در این اختلاف داخل هستند.»

سند ساواک درباره نحوه عمل عباس شاهنده و روزنامه فرمان در طرفدارى از دربار مى‌نویسد:

«به قرار اطلاع واصله روزنامه فرمان که اخیرا فوق‌العاده به نفع دربار فعالیت مى‌نماید دیروز بواسطه نداشتن وجه قصد تعطیل را داشته و بالاخره قرار شده است حسن عرب 600 هزار ریال به ضمانت خود بوسیله سفته طلب قرض نموده و روزنامه را در نیم صفحه منتشر نماید.

چون روزنامه نامبرده تنها روزنامه‌اى است که بى‌پروا و در عین حال با نهایت شهامت مداح دربار است این موضوع باعث تأسف یک قسمت از طرفداران جدى دربار شده است.»[52]

 

د ـ همکارى با رزم‌آرا

پس از برکنارى قوام‌السلطنه، حکیمى و هژیر روى کار آمدند، عباس شاهنده در دوران نخست‌وزیرى هژیر از مداحان او بود. در این دوران شاهنده به کلى تغییر رویه داده و به چاکران دربار پیوست. پس از روى کار آمد. حاجیعلى رزم‌آرا به نخست‌وزیرى، عباس شاهنده یکى از افراد نزدیک به او به حساب مى‌آمد، کتاب معماران عصر پهلوى درباره رابطه تنگاتنگ نخست‌وزیر و عباس شاهنده مى‌نویسد:

«در زمان نخست‌وزیرى رزم‌آرا شاهنده همچنان مورد حمایت و عنایت رئیس سابق ستاد ارتش بود و نخستین روزى که رزم‌آرا در 5 تیر ماه 1329 با جامه غیرنظامى به مجلس رفت، شاهنده در کنار او به مجلس رفت و تصویرى دوشادوش رزم‌آرا و آقا سیدکمال خدمتگزار مجلس، که زنگ تشکیل جلسات را او به صدا در مى‌آورد، وجود دارد.»[53]

به دلیل همین نزدیکى است که عباس شاهنده در حمایت از رزم‌آرا میتینگ راه مى‌اندازد و با مخالفین نخست‌وزیر به مبارزه برمى‌خیزد. کتاب گزارش‌هاى محرمانه شهربانى در این باره مى‌آورد :

«در تعقیب گزارش معروضه، راجع به ایجاد میتینگ و نمایش روز قبل که به نفع دولت داده شده بود، اشخاصى که با شهربانى تماس گرفته و جدیت به خرج دادند عبارت از عباس شاهنده، ارباب زین‌العابدین، بیوک صابر، عباس دواچى و معیرى بودند.»[54]

 

ه ـ نقش عباس شاهنده در کودتاى 28 مرداد

یکى از حوادث مهم تاریخ معاصر، کودتاى 28 مرداد 1332 به دست دولت‌هاى استعمارى آمریکا و انگلیس بود که منجر به سقوط دولت دکتر محمد مصدق گردید. در این کودتا همه عوامل استعمار دست به دست هم دادند تا یکبار دیگر در ایران فتنه‌انگیزى نمایند. در کودتاى 28 مرداد سران ارتش و سرویس‌هاى اطلاعاتى سیا و اینتلیجنت سرویس و سایر عوامل داخلى از جمله مطبوعات دربارى نقش اساسى داشتند که یکى از آنها روزنامه فرمان به مدیریت عباس شاهنده بود. اسناد ساواک در باره این نحوه عمل عباس شاهنده در روزنامه فرمان مى‌نویسد:

«گزارش مأمور ویژه حاکى است به قرار اظهار شخص مطلعى چون اخیرا روزنامه فرمان به مدیریت عباس شاهنده منتشر و سراسر مطالب آن حمله به اقلیت و طرفدارى از ارتش مى‌باشد صبح امروز آقاى دکتر مصدق تلفونا به آقاى منصور مذاکره و جدا خواستار شده است که به خدمت شاهنده از مدیرکلى شهردارى خاتمه داده شود.»[55]

در سندى دیگر از اسناد ساواک درباره رایزنیهاى کانونهاى فتنه مطبوعات به نفع دستگاه ظالم محمدرضا پهلوى و برعلیه مصدق مى‌خوانیم :

«مأمور ویژه گزارش مى‌دهد بطوریکه از کارکنان روزنامه فرمان شنیده شده روز گذشته عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان ضمن ملاقات با بیوک صابر مدیر روزنامه سیاسى ایشان را وادار نموده است به انتشار روزنامه مزبور مبادرت نماید. سپس هر دو نفر به اتفاق، چند نفر از سناتورهاى سابق را ملاقات و درباره انتشار روزنامه آنان تقاضاى کمک مالى کرده‌اند. به قرار مسموع سرلشکر زاهدى و خواجه نورى به این شرط که روزنامه سیاسى رویه مخالفت‌آمیز نسبت به دولت آقاى دکتر مصدق در پیش بگیرد قول مساعدت مالى به او داده‌اند.»[56]

در ماجراى کودتاى 28 مرداد 1332 عباس شاهنده یکى از افراد بسیار فعال بود که در تصرف رادیو تلویزیون حضور داشت خودش در این زمینه مى‌گوید:

«در قیام بیست و هشت مرداد، نیز از سپیده دم آن روز اینجانب در صف مقدم رهبران و اداره‌کنندگان قیام بودم و این مطلب را تیمسار معظم ریاست محترم ستاد ارتش مى‌توانند از کلیه کسانى که جریانات این روز تاریخى را شاهد بودند سؤال نمایند پس از اینکه مبارزات تهران به پایان رسید، اینجانب در رأس عده‌اى به طرف ایستگاه رادیو تهران حرکت کرده و آنجا را از اشغال مأمورین مصدق بیرون آوردم. در تمام این جریانات، جان من در معرض خطر مستقیم و هدف گلوله قرار داشت، حتى افسرانى که در تصرف دستگاه فرستنده با نگارنده شرکت داشتند پس از پایان تصرف ایستگاه فرستنده از من گواهى و شهادتنامه‌اى دال بر شرکت خود در این جریان دریافت داشتند.»

 

و ـ عضویت و فعالیت در احزاب دربارى ملّیون، ایران نوین و رستاخیز

سردمداران آمریکا، دست نشانده خود در ایران یعنى محمدرضا پهلوى را ملزم به اصلاحاتى در داخل نمودند تا از جّو عمومى جهانى و بین‌المللى علیه خود بکاهند و با این اصلاحات آمریکائى، منافع ملت را بیشتر به جیب کمپانى‌هاى آمریکایى بریزند. از جمله این کارها تشکیل احزاب و فعالیت آنها در ایران بود، محمدرضا پهلوى به تبعیت از اربابان خارجى دستور فعالیت احزاب را صادر نمود. کتاب جستارهایى از تاریخ معاصر ایران در این زمینه مى‌نویسد:

«تشکیل احزاب از طرف دولت فعلى (اقبال) و اشاره مقام شامخ سلطنت به این موضوع نیز بر اثر علاقه و اصرار مقامات آمریکائى صورت گرفته است زیرا اعلیحضرت همایون شاهنشاه با توجه به وضع فرهنگى کشور، سطح معلومات و طرز فکر مردم و تجربیات گذشته تشکیل احزاب و حرکت‌هاى حزبى را در ایران زود مى‌دانند.»[57]

علیرغم این برداشت مسئولین وقت کشور از فعالیت احزاب در ایران، به دلیل فشار آمریکایى‌ها فعالیت احزاب دربارى در ایران شروع گردید. در قسمت‌هاى دیگر کتاب جستارهایى از تاریخ معاصر ایران مى‌خوانیم:

«در دوران نخست‌وزیرى اقبال بود که جلوه‌گرى‌ها و ظاهرسازى‌هاى شاه آغاز شد و دست به تشکیل دو حزب دروغى و ساختگى دولتى «ملّیون» و «مردم» زد. حزب اکثریت «ملیون» که باید اقبال اداره‌کننده و رهبرش باشد و حزب به ظاهر اقلیت که با اسداله علم بود.»[58]

با شروع این بازیها، افراد وابسته و مهره‌هاى رژیم در این زمینه دعوت به کار شدند تا جهت مشروعیت بخشیدن به رژیم تحت عنوان حزب ملیون و مردم و حزب‌هاى دربارى کار خود را شروع کنند، عباس شاهنده که هر جا بحث ادامه حیات رژیم مطرح بود وارد مى‌شد تا پرچم‌دار خدمت به دربار و دستگاه باشد در این مرحله نیز وارد حزب ملّیون گردید و ضمن رفاقت با اقبال نخست‌وزیر در حزب ملّیون به عنوان یکى از افراد مهم مطرح گردید او که عمدتا منافع خودش را در این حزب بازى‌ها مى‌دید وارد کار حزبى شد و رقابت‌هاى بین حزب ملیون و حزب مردم را سازماندهى کرد.

اسناد ساواک در این باره مى‌نویسد:

«مطالب مندرج در شماره‌هاى اخیر روزنامه‌هاى فرمان و اندیشه مردم ارگان احزاب دوگانه علیه یکدیگر در اغلب مجامع و محافل سیاسى انعکاس نامطلوبى علیه احزاب مزبور ایجاد کرده و گذشته از انتقادات و ایرادات و نقاط ضعفى که درباره عباس شاهنده و دکتر بهرامى ذکر مى‌شود اصولاً انتشار جراید مزبور به عنوان ارگان احزاب دوگانه به این صورت و حملات علیه یکدیگر موجب بدبینى طبقه روشنفکر نسبت به احزاب شده است.»[59]

در سندى دیگر مى‌آورد:

«بعدازظهر روز مزبور موقعى که افراد احزاب ملّیون و مردم در طول خط مسیر منتظر تشریف‌فرمائى اعلیحضرت همایون شاهنشاه بوده‌اند عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان و عضو حزب ملّیون یکى از پرچم‌هاى حزب مردم را که روى آن اشعار حزبى نوشته شده بود بنام اینکه محل نصب آن متعلق به حزب ملّیون مى‌باشد با عصبانیت از جاى کنده و به وسط خیابان پرتاب نموده است. این موضوع باعث عصبانیت کلیه اعضاء حزب مردم شده و به آن اعتراض نموده و گفته‌اند در صورتى که هدف هر دو حزب یکى و به امر شاهنشاه تشکیل گردیده عمل شاهنده براى تیرگى روابط بین احزاب صورت گرفته است.»[60]

البته لازم به ذکر است عباس شاهنده جداى از خدمت به دستگاه پهلوى دنبال منافع مادى شخصى نیز بود و اگر جایى منافع او نادیده گرفته مى‌شد عکس‌العمل نشان مى‌داد و حتى به نزدیکترین دوستانش حمله مى‌نمود. در همین رابطه یکى از اسناد ساواک مى‌آورد:

«ساعت 9 صبح روز 28 / 4 / 39 عباس شاهنده در کافه نادرى با حضور چند نفر از دوستان خود علنا از اقدامات حزب ملّیون و آقاى دکتر اقبال انتقاد نموده و کلمات زننده‌اى به آقاى دکتر اقبال نسبت مى‌داده است و افزوده با تمام زحماتى که براى پیشرفت کار حزب ملّیون متحمل گردیده معهذا آقاى اقبال حاضر نشده که نام او را در لیست کاندیداها قید کند.»[61]

عباس شاهنده با شکل‌گیرى احزاب جدید که با هدف تحکیم بنیادهاى رژیم روى کار مى‌آمدند و متناسب با شرایط جدید شکل مى‌گرفتند به فعالیت مى‌پرداخت، از جمله این احزاب حزب ایران نوین[62] و حزب رستاخیز بود.[63]

 

ز ـ عضویت در جمعیت یاران

در سال 1343 دکتر منوچهر اقبال با هدف حمایت از شاه و دربار اقدام به تأسیس جمعیت یاران نمود تا یکبار دیگر وابستگى و علاقه‌اش را به محمدرضا پهلوى و دستگاه ظالم او ثابت نماید او با جمع کردن تعدادى از دوستان و نزدیکانش در صدد بود این برنامه را عملى کند، عباس شاهنده که فردى ابن‌الوقت و منتظر خودنمایى بود همزمان با تشکیل جمعیت ایران به آن پیوست در حالى که قبل از این در حزب ملّیون اقبال، برعلیه او اقدام و موضع‌گیرى نموده بود. اسناد ساواک درباره تأسیس این جمعیت مى‌نویسد:

«گفته مى‌شود دکتر منوچهر اقبال در نظر دارد جمعیتى از اشخاص مطمئن و طرفدار سلطنت تشکیل بدهد که هدفشان طرفدارى و حمایت کامل و پشتیبانى بلاقید و شرط از سلطنت باشد. هسته مرکزى این جمعیت ظاهرا تشکیل گردیده و دکتر احمد امامى، دکتر الموتى، عباس شاهنده و محمدعلى مسعودى ظاهرا جزو آن مى‌باشند.»[64]

لازم به ذکر است قسمت عمده‌اى از این بازیهاى رقابتى بین دکتر منوچهر اقبال با اسداله علم جهت پیشى گرفتن از رقیب و اعلام سرسپردگى بیشتر به دربار و محمدرضا پهلوى بود.

عباس شاهنده نیز منافع خود را در این بازیها مى‌دید او پس از ورود به چنین گروههایى خیلى زود به عنوان یکى از افراد مهم، محور فعالیت‌ها قرار گرفت، به این سند ساواک توجه کنید:

«بعدازظهر روز یکشنبه گذشته جلسه جمعیت یاران با شرکت عده‌اى در حدود 30 نفر از اعضاء و منجمله دکتر کاسمى ـ دکتر شفیع امین نماینده مجلس شورا، کشاورزیان معاون وزارت پست و تلگراف و تلفن، معتمدى معاون وزارت کار، دیده‌ور، دکتر متین دفترى عضو حزب مردم، دهقانى و مهدوى از نمایندگان پیشین مجلس شورا، دکتر الموتى، توسلى و زهتابفرد و نمایندگان مجلس شوراى ملى، حسین معیرى وکیل دادگسترى، سرلشکر علوى مقدم، دکتر صدرى استاد دانشگاه، دکتر ادیب وزیر پیشین بهدارى و پرفسور مخبر فرهمند در منزل شاهنده تشکیل گردید، در این جلسه دکتر کاسمى دبیر جمعیت اظهار نمود که موضوع فعالیتها و تشکیل جمعیت توسط تیمسار سپهبد نصیرى به شرف عرض اعلیحضرت همایون شاهنشاه رسیده است. زهتابفرد گفت در حال حاضر خطراتى مملکت و رژیم ما را تهدید مى‌کند و ما باید براى رفع خطر خود را آماده هرگونه فداکارى نمائیم.»[65]

با مشاهده اولین نشانه‌هاى اختلاف بین اعضاء جمعیت یاران، عباس شاهنده مثل همیشه انتقاد و حمله به دکتر منوچهر اقبال را شروع نمود و مجددا زمینه فروپاشى یکى از گروههاى دیگرى که اقبال آن را رهبرى مى‌نمود را مهیا کرد. کتاب جستارهایى از تاریخ معاصر ایران در این باره مى‌نویسد:

«در سال 1344 میان دکتر کاسمى، که دبیر «جمعیت یاران» است و اقبال رهبر جمعیت، اختلاف پیدا شد و در این جمع ایجاد تفرقه نمود. در سال 1345 از سوى شبکه مقتدر علم ضربات مهلکى بر پیکر اقبال وارد گردید و نامه‌هاى سرگشاده‌اى در افشاى او و نزدیکانش، از جمله عبدالرضا انصارى نشر یافت و بالاخره انتصاب علم به وزارت دربار، جایگاهى که اقبال حق خود مى‌دانست مرحله نوینى از تحقیر اقبال را آغاز نمود. امیرعباس هویدا نخست‌وزیر، نیز از ایذاء محیلانه اقبال فروگذارى نمى‌کرد.»[66]

در این زمان بتدریج «یارانى» چون عباس شاهنده به جرگه دشمنان علنى اقبال پیوستند. سند ساواک درباره اعلام مخالفت عباس شاهنده با دکتر منوچهر اقبال مى‌آورد:

«در روز 6 / 9 / 46 عباس شاهنده در جلسه جمعیت یاران متحد شرکت و اظهار مى‌دارد که قصد استعفاء از جمعیت مزبور را دارد، زیرا تاکنون با دکتر اقبال دوست بوده ولى از هم‌اکنون با وى دشمن است لذا استعفاء مى‌دهد. ضمنا ]شاهنده] اظهار داشت اسناد و مدارکى علیه دکتر اقبال دارد که در روزنامه منتشر خواهد کرد. نظریه ساواک تهران، عباس شاهنده در بین مردم و مطبوعات شخص وزینى شناخته نمى‌شود و او را فردى ابن‌الوقت مى‌شناسند و با توجه به اینکه پسرش اخیرا به نمایندگى شوراى ملى انتخاب گردیده بعید به نظر نمى‌رسد که مشارالیه تحت تأثیر عوامل مخالف دکتر اقبال قرار گرفته شده باشد.»[67]

 

ح ـ مخالفت عباس شاهنده با دکتر امینى

اختلاف بین عباس شاهنده و دکتر امینى از سال 1337 با تأثیرپذیرى از کانونهاى مرموز قدرت شروع گردید. در سال 1337 دکتر على امینى که سفیر ایران در آمریکا بود با سخنرانى در جمع گردانندگان شرکت‌هاى نفتى آمریکا و اعلام این مطلب که منابع غنى نفت ایران باید زیر نظر آمریکا به مصرف کشورهاى کم درآمد خاورمیانه برسد و استقبال از این اظهارات از طرف مقامات آمریکایى، جو شدیدى برعلیه امینى ایجاد کرد، هر چند امینى با این سخنرانى از سفارت برکنار و در زمان مراجعت به ایران اعلام نمود که سخنرانى او تحریف شده، ولى شبکه‌هاى مطبوعاتى ـ اطلاعاتى که وابسته به انگلستان بودند از این فرصت بهترین استفاده را نموده و جنگ روانى شدیدى بر علیه او به راه انداختند که یکى از آنها عباس شاهنده و روزنامه فرمان بود. یکى از اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«با ورود امینى به تهران مطبوعات تحت پوشش شاپور جى ـ علم به جنجال بزرگى برعلیه او دست زدند. در رأس این جنگ مطبوعاتى روزنامه فرمان، به مدیریت عباس شاهنده قرار داشت؛ در تیتر روزنامه نوشت : دکتر امینى سفیر کبیر سابق ایران در آمریکا که در مورد عواید نفت دسته گل معروف را به آب داد... بار دیگر پس از ورود به تهران فعالیت‌هاى مرموز خود را آغاز کرده است.»[68]

البته بعید نمى‌نماید که تحریف سخنرانى دکتر على امینى نیز توسط علم و ریپورتر انجام گرفته و از طریق بلندگوى مطبوعاتى آنها که روزنامه فرمان بود، پخش گردیده باشد.

با روى کارآمدن دکتر على امینى در سال 1340، شاه احساس خطر نمود چون از وابستگى امینى به آمریکایى‌ها مطلع بود و او را آلترناتیوى از طرف امریکا براى خود مى‌دانست. او با طراحى و برنامه‌ریزى شبکه جاسوسى و مطبوعاتى علم ـ ریپورتر که عباس شاهنده یکى از عوامل آن بود جنگ تبلیغاتى وسیعى در مطبوعات علیه نخست وزیر ـ على امینى ـ براه انداخت، و در این دعواى قدرت، عباس شاهنده موقعیتى یافته بود که پنجه در پنجه دکتر على امینى زد و علیه او در روزنامه فرمان مقاله بنویسد که این اقدام او باعث عکس‌العمل نخست‌وزیر گردید. اسناد ساواک درباره مقابله به مثل دکتر على امینى به نقل از روزنامه فرمان مى‌آورد:

«آقاى نخست‌وزیر در جلسه‌اى که با حضور چند روزنامه‌نگار تشکیل شده بود گفتند: من نمى‌گذارم شاهنده این بار به فرانسه برود. چندى قبل در منزل آقاى نخست‌وزیر با حضور هیئت مدیره کانون روزنامه‌نگاران جلسه‌اى تشکیل گردید و آقاى نخست‌وزیر ضمن صحبت‌ها و درد دل‌هاى خود مى‌فرماید که این بار دیگر شاهنده نمى‌تواند در التزام رکاب شاهنشاه به فرانسه برود و من دستور داده‌ام از مسافرت او جلوگیرى کنند.»[69]

در سندى دیگر از اسناد ساواک درباره مقابله عباس شاهنده با دکتر على امینى مى‌خوانیم:

«گزارش: در سر مقاله روزنامه فرمان مورخ 2 / 8 / 40 تحت عنوان (عریضه سرگشاده به خاک پاى همایونى شدیدا از جناب آقاى نخست‌وزیر انتقاد گردیده ضمن مقاله مشروحى نوشته شده است. (اما مسلما بعرض شاهنشاه ارجمند رسانده‌اند که درست چهار ساعت بعد از آنکه حضرتشان در حضور خبرنگاران در پاریس رژیم طبیعى کشور ما را ستودند و بیان فرمودند که طبیعى بودن رژیم کشور ما بزرگترین و گرانبهاترین ضامن بقاى آن است آقاى نخست‌وزیر در یکى از سخنرانیهاى خود که گویا در دانشگاه ملى بود گفتند که «چنانچه دولت کمى اوضاع را شل بگیرد مملکت سقوط خواهد کرد. عین روزنامه جهت استحضار به پیوست تقدیم مى‌گردد. از تاریخ 3 / 8 / 40 توقیف شده است.»[70]

لازم به ذکر است در زمان نخست‌وزیرى دکتر على امینى ساواک نمى‌توانست مثل سابق از عباس شاهنده حمایت نماید و مجبور بود به دستور نخست‌وزیر برخوردهایى با روزنامه فرمان داشته باشد که از جمله آن توقیفى بود که در بالا ذکر شد.

بهرحال با فعالیت این باند مرموز که عباس شاهنده یکى از صحنه‌گردانان او بود دکتر على امینى که خود نیز یکى از شخصیتهاى وابسته به آمریکایى‌ها بود، از نخست‌وزیرى برکنار گردید و برگ برنده دیگرى به پرونده عباس شاهنده در وابستگى به دربار ثبت گردید؟!

4ـ نمایندگى مجلس شوراى ملى

در دوران پهلوى مطبوعات دربارى جایگاهى ویژه یافتند. چون این‌گونه مطبوعات و نویسندگان قلمشان را به حاکمیت فروختند در مقابل، حاکمان نیز براى آنان ارزش قائل شده و در سلسله مراتب حاکمیت مسئولیتى به آنها داده دنیاى آنان را تأمین مى‌نمودند.

فصلنامه رسانه درباره ویژگى مطبوعات دوران پهلوى مى‌آورد:

«رونق جو روزنامه‌نگارى به حّدى که غالب دست‌اندرکاران فاقد اصول و معیار مطبوعاتى بودند، روزنامه‌نگارى و نویسندگى وسیله‌اى براى تجارت گردید و با آلوده کردن قلم و استعداد خود به آب و نانى رسیدند و از مقامهاى درجه دوم و سوم به مرتبه کارگزاران روابط عمومى وزارتخانه‌ها و مؤسسه‌ها و سازمانهاى دولتى یا خصوصى رسیدند یا رسانده شدند. عمده‌ترین اثر وجودیشان در مطبوعات و رسانه‌هاى جمعى ترویج عفریت استبداد و استعمار بود.»[71]

عباس شاهنده یکى از شاخص‌ترین این نویسندگان بود که در مقابل خدماتى که به رژیم پهلوى نمود ـ جداى از مسئولیت‌هاى مختلف ـ به نمایندگى مجلس شوراى ملى انتخاب گردید.

در اسناد ساواک در این باره مى‌خوانیم:

«عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان مى‌گفت فعالیتهاى یکساله او در حزب ملّیون جلب توجه اعلیحضرت همایون شاهنشاهى را نموده قرار شده به پاداش این خدمت در دوره آینده به نمایندگى مجلس انتخاب شود و آقاى دکتر اقبال نخست وزیر هم با این امر موافق مى‌باشد.»[72]

پس از موافقت شاه و اقبال، عباس شاهنده کاندیداى نمایندگى مجلس شوراى ملى مى‌گردد. یکى از اسناد ساواک در این رابطه مى‌آورد:

«پیرو گزارشات قبلى در مورد کاندیداهاى حزب ملّیون قاسم فولادوند از الیگودرز ـ احمد مهران از بروجرد ـ عباس شاهنده از بیجار و... کاندید مى‌باشند... توضیح آنکه اعضاى کمیسیون انتخابات حزب ملّیون محرمانه مشغول آماده کردن مقدمات کار انتخابات تهران مى‌باشند.»[73]

عباس شاهنده با تمام این اقدامات و مقدمه چینى‌ها اسمش از لیست کاندیداهاى حزب ملّیون حذف گردید و از راهیابى به مجلس باز ماند و از آنجایى که وى دکتر اقبال را در این کار مقصر مى‌دانست آن دو با هم قطع ارتباط نمودند.

عباس شاهنده در سال 1342 پس از انجام سایر مقدمات خود را کاندید نمایندگى مجلس شوراى ملى کرد و در مکاتبه‌اى با رئیس ساواک ـ سرلشکر پاکروان ـ ضمن تشکر و قدردانى از نامبرده جهت پرداخت بدهکاریهایش درخواست کمک نمود و به او نوشت:

«تیمسار معظم سرلشکر پاکروان ریاست محترم سازمان اطلاعات و امنیت کشور محترما پیرو مذاکرات حضورى به عرض مى‌رساند نمى‌دانم با چه زبانى از آن همه ابراز عنایت تیمسار معظم نسبت به خود سپاسگزارى نمایم. زیرا خود را در خور محبتهاى زایدالوصفى که فرموده‌اید نمى‌دانم گرچه پس از مدت مدیدى که به شغل روزنامه نگارى اشتغال داشته‌ام قبول و پیشه کردن هر نوع کار دیگرى برایم مشکل است و نمى‌دانم با همکارانى که سال‌هاست عمر خود را در مؤسسه فرمان صرف کرده‌اند چه باید بکنم لیکن با تمام این احوالات همان طورى که حضورا نیز به عرض رساندم و در عریضه ضمیمه گردیده بنده در هر حال و موقعیتى که باشم نوکر اعلیحضرت همایون شاهنشاه هستم و در این راه از بذل جان مضایقه ندارم اما در مورد این نگرانى که پیش آمده استدعا دارم اگر مصلحت باشد محبت فرموده عریضه پیوست را شخصا به عرض شاهنشاه محبوب و مفخم برسانید و اوامر ذات ملوکانه را براى رفع این ظلم فاحش کسب فرمایید تا در صورتى که واقعا ادامه خدمت روزنامه‌نگارى را مصلحت ندانند اجازه مبارک شرف صدور یابد که به ترتیبى از شر طلبکاران نجات یافته و خود را براى نمایندگى شهرستان بیجار آماده نمایم. در این مورد همان طورى که استحضار دارید با موقعیتى که در میان مردم آن شهرستان دارم، به هیچوجه نیازمند کمک دولت نبوده و نیستم ولى حتما در صورت توفیق براى آن مردم و شاهنشاه محبوب خود کماکان خدمتگزارى صدیق خواهم بود. در پایان با کمال سربلندى مجددا به عرض مى‌رسانم که فدوى خدمتگزار و غلام جان نثار شهریار خردمند خود هستم و تا جان در بدن دارم اعم از اینکه در سخت‌ترین شرایط زندگى هم باشم از این راه برنخواهم گشت و به هر ترتیب اوامر مبارکشان شرف صدور یابد و ابلاغ فرمائید اطاعت خواهم نمود.»[74]

از آنجایى که عباس شاهنده از سوابق خود مطلع بود و مطمئن بود که مردم به او رأى نخواهند داد لذا مثل سایر مواقع جهت کسب راى مردم به وسایلى از جمله تهدید و ارعاب متوسل شده و مردم بى‌پناه را وادار به رأى دادن به خودش نمود.

سند ساواک در این رابطه مى‌نویسد:

«محترما به استحضار مى‌رساند اطلاعات رسیده به ساواک کردستان حاکى بود که عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان که کاندیداى نمایندگى از شهرستان بیجار بوده است به اتفاق ایادى خود به دهات شهرستان مزبور رفته و کشاورزان را تهدید نموده‌اند که چنانچه در انتخابات به عباس شاهنده راى ندهند خرمنها و خانه‌هاى آنها را آتش خواهند زد. مراتب بوسیله ساواک کردستان از گروهان ژاندارمرى بیجار استعلام و پاسخ واصله حاکى است که ایادى عباس شاهنده و به ویژه داماد شخص مورد بحث که ملبس به لباس افسرى بوده و او را سرهنگ خطاب مى‌نموده‌اند به دهات مزبور رفته و با فشار و تهدید کارتهاى الکترال زارعین را اخذ و اسامى عباس شاهنده و سرتیپ خردمند را روى آن مى‌نوشته‌اند.»[75]

به هر حال با تمام این اقدامات و انتخاب نامبرده به نمایندگى مجلس شوراى ملى، در هنگام رسیدگى به اعتبارنامه وى در مجلس با توجه به سوابق سوئى که وى داشته چنان جوّى علیه رژیم ایجاد شد که مجلس حاضر به تأیید اعتبارنامه وى نشد و شاهنده از نمایندگى حذف گردید. و جالب اینکه حذف عباس شاهنده از نمایندگى مجلس شوراى ملى باعث خوشحالى مردم گردید.»

یکى از اسناد ساواک در این باره مى‌آورد:

«از اینکه عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان نماینده بیجار نشد و انتخابات آنجا توقیف گردید تمام محافل و افرادى که وى را مى‌شناسند اظهار خوشوقتى مى‌کنند.»[76]

عباس شاهنده به دلایل مختلف موفق به راهیابى به مجلس نشد ولى دولتیان رضایت دادند به جاى او فرزندش بهمن شاهنده به عنوان نماینده شهرستان بیجار به نمایندگى مجلس انتخاب شود.»

 

5ـ فعالیتهاى اطلاعاتى و جاسوسى

الف ـ همکارى اطلاعاتى عباس شاهنده با نهادهاى امنیتى رژیم

جاسوسى و خبرچینى براى نهادهاى امنیتى رژیم و سردمداران آن و یا کشورهاى بیگانه یکى از کارهاى دائمى عباس شاهنده بود. یکى از دلایل به کارگیرى وى در حزب دمکرات توسط قوام‌السلطنه نفوذ او به درون فرقه دمکرات و براى ضربه وارد نمودن به این فرقه بوده است.

عباس شاهنده در آن زمان که حاجیعلى رزم‌آرا رئیس ستاد ارتش بود، به رکن دوم ستاد ارتش معرفى شد و براى آنها خبر چینى مى‌نمود. اسناد ساواک درباره همکارى عباس شاهنده با رکن دوم ستاد ارتش و اداره آگاهى شهربانى مى‌نویسد:

«از سال 1325 پس از ختم غائله آذربایجان ضمن داشتن پُست کارمندى شهردارى تهران خود را به مرحوم سپهبد رزم آرا رئیس وقت ستاد ارتش نزدیک و به دستور آن مرحوم به نام مأمور ویژه شروع به همکارى با رکن دوم ستاد ارتش نمود و در عین حال با اداره آگاهى شهربانى نیز همکارى داشته و دارد.»[77]

عباس شاهنده در جریان کودتاى 28 مرداد و قبل از آن نیز براى دستگاههاى امنیتى و انتظامى خبرچینى و جاسوسى مى‌نمود از جمله در یکى از اسناد ساواک مى‌خوانیم:

«در تیرماه 1332 کتاب تز دکتر مصدق را از روزنامه آتش سرقت کرد و در مقابل 5 هزار تومان به سرهنگ نادرى رئیس کار آگاهى شهربانى فروخت و براى او در دستگاه سپهبد زاهدى جاسوسى مى‌کرد.»[78]

نامبرده ضمن این مأموریت‌ها، روزنامه فرمان را نیز با هدایت دربار و افراد مطرح در جهت اهداف و برنامه‌هاى آنها بکار مى‌گرفت و این روزنامه یکى از مبلغین دربار و حمله به مخالفین شاه بود. پس از تشکیل ساواک این همکارى ادامه داشت و اسناد ساواک به نقل از عباس شاهنده در این باره مى‌آورد :

«اخیرا آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان در چند سفارتخانه عربى تظاهر به این نموده است که وابسته به سازمان امنیت مى‌باشد و حتى ادعا کرده است که مقالات روزنامه او با نظر سازمان امنیت تنظیم مى‌گردد.»[79]

در قبال این همکارى، ساواک و وزارت اطلاعات در تمام زمینه‌هاى مادى و معنوى از نامبرده حمایت مى‌نمود. از جمله درباره حمایت‌هاى مالى از عباس شاهنده فصلنامه تاریخ معاصر ایران مى‌نویسد:

«اعتبارى به میزان دو میلیون ریال در اختیار ساواک یا شهربانى کل کشور قرار گیرد که به مناسبت وضع هر روزنامه نسبت به تأمین وضع مدیران هر یک از روزنامه‌ها، آسیا، نور و ظلمت، فرمان و آزادگان شرق، خدنگ، بین‌الملل... اقدام نمایند.»[80]

همچنین رابطه تنگاتنگى بین مسئولین ساواک و عباس شاهنده وجود داشت و سران ساواک ارزش خاصى براى او قائل بودند، یکى از اسناد ساواک حکایت از این مطلب دارد:

«آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان به مناسبت پایان کار سمینار خبرنگاران شهرستانها و همچنین انتشار چهار هزارمین نشریه فرمان مجلس جشنى ترتیب داده و ضمن تقدیم کارت حضور تیمسار ریاست ساواک و تیمسار قائم مقام ریاست ساواک براى نامبردگان زیر نیز کارت دعوت ارسال نموده است: با ایفاد دو قطعه کارت مورد نظر خواهشمند است دستور فرمائید نسبت به توزیع سایر کارتها نظریه اعلام دارند 1ـ تیمسار سرلشکر ماهوتیان 2ـ سرکار سرهنگ مقدم 3ـ سرکار سرهنگ شاهین 4ـ سرکار سرهنگ نواب 5ـ سرکار سرهنگ معتمدى 6ـ آقاى فردوس.»[81]

در سند دیگرى از گم شدن اسلحه کمرى که ساواک به او تحویل داده، آمده است:

«برابر اطلاع واصله، بعدازظهر روز 5 / 10 / 53 اسلحه کمرى آقاى عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان از داخل اتومبیل پیکان زرشکى وى که در مقابل دفتر کارش در خیابان منوچهرى پارک بود، به سرقت رفته است ضمنا آقاى شاهنده فعلاً از اسلحه کمرى دیگرى از نوع اسلحه‌هاى مسروقه بوده و در منزلش وجود داشته استفاده مى‌نماید. در حال حاضر عباس شاهنده از همان نوع اسلحه یکى خریدارى و حمل مى‌نماید.»[82]

 

ب ـ همکارى با شبکه اطلاعاتى بدامن[83]

عباس شاهنده در خیانت به ملت و کشور و رسیدن به امیال رذالت‌بار خود از هیچ اقدامى فروگذارى نکرد. نامبرده همیشه پیشتاز خدمت به رژیم مستبد پهلوى در طول چهار دهه و مقابله با مخالفین

رژیم بود مهمترین فعالیتهاى او همکارى اطلاعاتى با نهادهاى امنیتى بوده است. عباس شاهنده به این حد نیز اکتفا ننمود بلکه با همکارى اطلاعاتى و جاسوسى براى بیگانگان لکه سیاهى و تباهى را در تاریخ براى خود ثبت نمود. نامبرده با عضویت و همکارى با شبکه اطلاعاتى بدامن سرسپردگى خود را به استعمار پیر بریتانیا و امپریالیسم جدید آمریکا به اثبات رساند. کتاب جستارهایى از تاریخ معاصر ایران درباره ماهیت، اهداف و فعالیت‌هاى این شبکه مى‌نویسد:

«پروژه «بدامن» یکى از نخستین پروژه‌هائى بود که در چارچوب همکارى اینتلیجنس سرویس و سازمان نوبنیاد «سیا»، برمبناى امکانات غنى بومى  MI-6و بودجه کلان «سیا»، آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرار گرفت که در همکارى با اسداله علم اجراى پروژه را شروع کرد. دو ایرانى که در اسناد سیا با نام‌هاى رمز «نرن» و «سیلى» خوانده شده‌اند، در واقع دو نفر بودند و همین شبکه بود که در سالهاى پس از کودتا به عنوان مقتدرترین سازمان پنهانى در حیات سیاسى ایران اعمال نفوذ نمود و بسیارى از رقباى جاه‌طلب خود را، اعم از سایر وابستگان به اینتلجنس سرویس و یا عوامل مستقل «سیا» مهار کرد و به قدرتى بلامنازع تبدیل شد. راز دوام محمدرضا پهلوى در کشاکش تنازع مراکز قدرت در غرب پیوند وى با همین شبکه بود که در نهایت توسط دست‌هاى نامرئى و نیرومند امپراتورى جهانى صهیونیسم اداره مى‌شد. بررسى فعالیت‌هاى شبکه‌هاى شاپور ریپورتر ـ اسداللّه‌ علم در این دوران نشان مى‌دهد که عملیات بدامن بر دو محور متمرکز بود: عملیات نفوذى ـ سیاسى در حزب توده و عملیات تبلیغى فرهنگى. دومین محور پروژه مشترک بدامن عملیات تبلیغى ـ فرهنگى بود که گروه وسیعى از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و روشنفکران و ده‌ها نشریه و روزنامه را در خدمت داشت... از مهمترین اعضاى شبکه مطبوعاتى و روشنفکرى بدامن باید به نصرت‌ا... معینیان، دکتر مظفر بقائى کرمانى، على جواهرکلام، عباس شاهنده، جعفر شاهید، مصطفى مصباح زاده، عباس مسعودى، هادى هدایتى، على‌اصغر امیرانى، مهدى میراشرافى، عبدالرحمن فرامرزى، رسول پرویزى، و غیره و غیره اشاره کرد. بزرگنمایى خطر حزب توده و ایجاد وحشت (پانیک) از سلطه کمونیسم در جامعه، خط اصلى «شبکه بدامن» را تشکیل مى‌داد.»[84]

در جاى دیگر همین کتاب درباره نقش عباس شاهنده در انتشار کتاب جعلى خاطرات ابوالقاسم لاهوتى مى‌خوانیم:

«یکى از ماهرترین و معروفترین جعلیات شاپور ریپورتر، خاطرات مجعول ابوالقاسم لاهوتى است. کتاب فوق توسط شاپورجى تقریر و توسط على جواهر کلام تحریر شد و در صفحه اول آن به خط عباس شاهنده نوشته شد و توسط چاپخانه فرماندارى نظامى تهران به چاپ رسید و در سال 1333 با نام شرح زندگى من انتشار یافت. این اثر چنان معروفیتى در ایران و خارج کسب کرد که لاهوتى مجبور شد شخصا از رادیو مسکو آن را تکذیب کند. این تکذیب تأثیر چندان نبخشید. مهارت شاپورجى در تنظیم این زندگینامه جعلى به حدى بود که تا سالهاى اخیر نیز برخى محققین نسبت به صحت یا عدم صحت این اثر تردید داشتند.»[85]

همچنین به غیر این کانال خاص تشکیلاتى، عباس شاهنده به نحوى با مقامات سفارت آمریکا در تهران ارتباط داشت سند ساواک در این رابطه مى‌آورد:

«به مناسبت عزیمت آقاى دکتر رضا امینى (مشاور مطبوعاتى سفارت آمریکا) به آمریکا از طرف آقاى عباس شاهنده ضیافت شامى در ساعت 2 روز پنجشنبه 30 / 3 / 42 در منزل ایشان ترتیب داده شده بود. در این ضیافت آقایان دیویس وابسته مطبوعاتى و لینچ معاون اداره اطلاعات آمریکا و آقاى وگل رئیس بخش مطبوعات و آقا رضا امینى و عده‌اى از ارباب جرائد و آقایان فروتن کفیل اداره کل انتشارات و رادیو، داود امینى از شهربانى ـ پرویز رائین، مهرآورى و مازندى از خبرگزاریهاى خارجى حضور داشتند. در این جلسه آقاى لینچ اظهار مى‌کند مادر نظر داریم سمینارى از روزنامه‌نگارانى که به آمریکا رفته‌اند تشکیل دهیم.»[86]

 

ج ـ همکارى با اینتلیجنس سرویس

عباس شاهنده هر چند در قالب شبکه اطلاعاتى بدامن با سرویس‌هاى سیا و اینتلیجنس سرویس تماس داشت ولى نامبرده از گذشته نیز با کانونهاى استعمارى از جمله انگلیس و مأمورین اطلاعاتى آن ارتباط داشت و براساس منافع بیگانگان عمل مى‌نمود و در این راستا به امیال مادى خودش نیز مى‌رسید. آنچه در رابطه با ارتباط بین شاهنده و انگلیسیها قابل طرح مى‌باشد طول مدت این ارتباطات مى‌باشد. عباس شاهنده از اواسط دهه بیست عامل اطلاعاتى بریتانیا بود. کتاب گزارشهاى محرمانه شهربانى در این باره مى‌نویسد:

«طبق اطلاع واصله دو روز است آبکارا معروف به دوست و جاسوس انگلیسها اشخاص مؤثر را ملاقات مى‌نماید و از آنها مى‌خواهد که وسیله نزدیک شدن سید ضیاءالدین را به دربار فراهم کنند و سید مذکور به آنجا رفته سر بسپارد. نامبرده دیروز به سراغ شاهنده مدیر روزنامه براى همین منظور رفته بوده است.»[87]

البته با روى کار آمدن دکتر محمد مصدق و حساسیت وى نسبت به انگلیسیها، نهادهاى امنیتى وقت با کنترلى که داشته‌اند پرده از بعضى از ارتباطات عباس شاهنده با اتباع انگلیسى برمى‌دارند و حتى به دلیل همین ارتباطات مشکوک، او توسط فرماندارى نظامى تهران دستگیر مى‌گردد. سند ذیل گویاى این مطلب مى‌باشد.

«پیرو گزارش مورخ 22 / 8 / 31 راجع به دستگیرى هانرى‌کاى نوارا تبعه انگلیس، عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان و اسفندیار بزرگمهر که متهم به ارتباط و همدستى با انگلیسى نامبرده بودند عباس شاهنده دستگیر و با حضور نماینده فرماندار نظامى طهران منزل و اداره روزنامه‌اش بازرسى، اوراقى بدست آمد و طبق صورت مجلس جمع‌آورى و تحت رسیدگى قرار گرفته و ضمنا براى دستگیرى اسفندیار بزرگمهر اقدام شد و...»[88]

عباس شاهنده در زمان نخست‌وزیرى مصدق با استفاده از روزنامه فرمان دنبال جوسازى برعلیه دولت مصدق بود، این سیاست در ارتباط با منافع دولت انگلیس صورت مى‌گرفت. سند ساواک در این باره مى‌آورد:

«شریفى یکى از اعضاء وزارت دادگسترى که با دارو دسته بیوک صابر و عباس شاهنده مربوط است ضمن صحبت گفته این عده به تحریک مقامات انگلیسى در نظر دارند در تهران نسبت به مسئله شیلات علیه شوروى تبلیغات شدیدى را شروع نموده و موجبات بدبینى مقامات شوروى را نسبت به دولت آقاى دکتر مصدق فراهم کنند دو نفر مزبور و طرفدارانشان تصمیم گرفته‌اند حزبى بنام (سوسیال دموکرات) تشکیل دهند و تحت همین عنوان علیه سیاست شوروى و امریکا فعالیت کنند و سعى مى‌کنند روزنامه‌اى هم بنام (سوسیال دموکرات) منتشر سازند.»[89]

در سند دیگرى درباره ارتباط عباس شاهنده با انگلیسى‌ها و گرفتن پول از آنها مى‌خوانیم:

«مأمور ویژه گزارش مى‌دهد چند ماه قبل کمیته‌اى بنام (نجات بحرین) توسط بیوک صابر و عباس شاهنده تشکیل شده بود که عده‌اى از کارگران کارخانه چیت سازى تهران و چند نفر از ساکنین خیابان سى مترى به سرپرستى محمود مسگر و زکى و زینل که از عناصر شرور و سابقه‌دار هستند دور آنها جمع شده بودند اخیرا به علت ایجاد اختلاف بین شاهنده و بیوک صابر این کمیته متلاشى شده است. گفته مى‌شود علت اختلاف آنها روى این اصل بوده است که عباس شاهنده بنام جمعیت مزبور که آنرا تنها سازمان ضد کمونیسم معرفى کرده بود و بوسیله یوسف مازندى خبرنگار یونایتدپرس با مقامات آمریکائى و در این اواخر با سفارت انگلیس ارتباط حاصل کرده بود مبلغى در حدود یک میلیون ریال بابت مخارج روزنامه و سایر مخارج از مقامات مزبور دریافت داشته و چون این موضوع بدون اطلاع بیوک صابر بوده بعد از واقف شدن از جریان بین آنها اختلاف شدیدى ایجاد شده و در نتیجه کارگرانى که دور آنها جمع بودند متفرق و عملاً کمیته مزبور منحل مى‌گردد.»[90]

 

6ـ تلاشهاى عباس شاهنده جهت کسب پول

مطبوعات عصر پهلوى براى عده‌اى از نویسندگان به عنوان، محلى براى تجارت و کسب پول از راههاى غیرقانونى بود. هدف و فعالیت مطبوعاتى، زراندوزى و رسیدن به مقام و یا چاپلوسى رجال و درباریان بود. در چنین جوّ مطبوعاتى مسلما افراد شیاد و دغل سریع رشد نموده و صد البته افراد مستقل آرمان‌طلب و سالم، محلى از اعراب نداشته و شأن و منزلت خود را بالاتر از آن مى‌دانستند که در چنین جو ناسالم و آلوده‌اى فعالیت کنند.

به همین دلیل رژیم پهلوى اجازه فعالیت به افراد سالم را نمى‌داد و یا اگر چنین افرادى قصد فعالیت داشتند نوع فعالیت آنها با اهداف و برنامه‌هاى رژیم فاصله داشت در مقابل افراد فاسد و حیات خودشان را مدیون چنین جوّى مى‌دانستند و کسى همچون عباس شاهنده در این میدان مبارزه براى دنیا پیروز و سربلند بوده و تمام رقبا را شکست مى‌داد.

حقیقت آنکه رسالت مطبوعاتى رژیم، طالب افرادى دزد، دروغگو و چاپلوس همچون عباس شاهنده بود چنانکه نامبرده در این راه با انجام اعمالى مورد تشویق محمدرضا پهلوى نیز قرار مى‌گرفت. عباس شاهنده که از زمان خدمت سربازى و اشتغال در نیروى هوایى داراى سابقه دزدى و سرقت بود و در یک مورد به دلیل سرقت پتو و در موردى دیگر با سرقت 16 قلم از اثاثیه نیروى هوایى محکوم به زندان شده بود،[91] با آزادى از زندان و گرفتن مجوز نشر روزنامه فرمان، محیط مناسبى جهت عملى نمودن اهداف خود یافت، یکى از ویژگى‌هاى وى در بین مطبوعاتیان کلاهبردارى‌هاى متعدد او بود، در این زمینه در پرونده عباس شاهنده در ساواک اسناد زیادى وجود دارد که در این قسمت تعدادى از آنها نقل مى‌گردد. به یکى از این اسناد توجه کنید:

«مى‌گویند عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان ماهیانه پنجاه هزار ریال از معنوى زمین‌خوار معروف و سى هزار ریال از مهندس خرم مدیر شرکت آسفالت مرتبا دریافت مى‌کند زیرا اگر این دو نفر در هر یک از وزارتخانه‌ها و سازمانهاى دولتى، نیمه دولتى و ملى پیشرفت ننمود و با اشکالات ادارى برخورد کرد فورا از طرف مدیر روزنامه مزبور به عناوین مختلف مرعوب و به سازمان و اداره مربوطه حمله و هتاکى نموده و آنان را مجبور به انجام خواسته‌هاى این [دو] نفر مى‌کند.»[92]

در سندى دیگر در این باره مى‌خوانیم:

«آقاى عباس شاهنده جهت کسب امتیاز شن‌ریزى قسمتى از جاده تهران ـ گرگان براى شرکت دارسى مبلغ 500000 ریال از رئیس شرکت دارسى‌گر پول گرفته است.»[93]

فصلنامه رسانه نیز درباره این ویژگى مطبوعات عصر پهلوى نویسد:

«رواج رشوه‌ستانى و کلاشى و باجگیرى‌خواه از طریق نشر مطالب افشاگرانه یا افترا آمیز علیه ثروتمندان و سرمایه‌داران و فئودالها و کارخانه‌داران و رجال، یا انتشار مقاله‌هاى چاپلوسانه به سود محمدرضاشاه و درباریان و عوامل استعمار و دولتمردان بلندپایه بود.»[94]

اسناد ساواک درباره این نحوه عمل مطبوعات و عباس شاهنده مى‌آورد:

«طبق اطلاع موثق آقاى عباس شاهنده 1500 برگ تمثال مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه و علیاحضرت ملکه فرح را از اتحادیه فروشندگان جراید هر برگ را به 3 یا 4 ریال خریدارى نموده است ولى به حساب ساواک هر برگ را 10 ریال گذاشته و دریافت داشته است.»[95]

 در سندى دیگر درباره رشوه‌گیرى‌هاى عباس شاهنده مى‌خوانیم:

«در جریان صدور گذرنامه‌هاى حج، عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان در حدود پنج ملیون ریال بنام خود و مأموران شهربانى و سازمان امنیت از افراد مختلف اخاذى نموده است، وقاحت و جسارت این مرد هرزه بدنام بجائى رسیده که بنام نماینده دربار شاهنشاهى از حجاج پول دریافت نموده، نمایندگان یا بهتر بگوئیم دلالهاى شاهنده دسته دسته حجاج را به دفتر ایشان مى‌برند و آقاى شاهنده براى آنکه عظمت و توانائى خود را نشان بدهد جریان گذرنامه‌هاى مورد نظر را بوسیله تلفن از مقامات مسئول شهربانى سؤال مى‌کند و باز بوسیله تلفن سفارشى هم به رئیس شهربانى مى‌کند و پس از جلب اعتماد مراجعه‌کنندگان از هزار تا سه هزار تومان بوسیله سردسته دریافت و چند ساعت بعد گذرنامه‌ها به صاحبان آنها داده مى‌شود.»[96]

 نامبرده آنچنان در این کار خبره بود که حتى به تشکیل باندى از افراد کلاهبردار دست زد و به تصرف زمین یتیمان و بینوایان پرداخت. سند ساواک در این باره مى‌نویسد :

«اشخاصى به نامهاى اصغر سیاهپوش و على معماریان با شرکت هم آژانس چک واقع در کوچه تئاتر تفکرى تشکیل و با کمک عده‌اى از دلالان زبردست مشغول کلاهبردارى مى‌باشند و همه کس آنها را کارمند سازمان اطلاعات و امنیت کشور مى‌شناسند و به این اسم خود را معرفى و مشغول اخاذى و کلاهبردارى مى‌باشند در یک هفته قبل اصغر سیاهپوش و على معماریان و شخصى بنام محمد ارباب مالک سینما فردوسى با پشتیبانى عباس شاهنده مقدار زیادى زمین واقع در مجیدیه را که متعلق به عده‌اى از بچه‌هاى صغیر مى‌باشد تصاحب و با کمک عده‌اى از افراد شرور مشغول ساختن مقدارى از زمین شده‌اند و چند نفر از اوباشان را که به هریک هزار متر از زمین‌هاى مزبور را بخشیده و آنها همیشه در زمین مزبور مى‌باشند و چنانچه کسى از عمل آنها جلوگیرى کند این عده وى را با تهدید مجبور به سکوت مى‌کنند و این عده از اوباشان عبارتند از نصیر پشت بام، ناصر پشت بام، احمد شاهدوست...»[97]

 نامبرده که در تمام فعالیت‌هاى مختلف یکى از اهدافش کسب پول و ثروت بود جهت زراندوزى بیشتر حتى به هم مسلکان خود نیز رحم نمى‌نمود و به عناوین مختلف از آنها رشوه‌هایى با مبالغ زیاد دریافت مى‌کرد. در سندى از پرونده وى در ساواک مى‌خوانیم :

«اصغر اخوان عضو حزب ملّیون و مالک ده محمودآباد کاندید نمایندگى مجلس شورا از آمل مى‌باشد. و روى این اصل آنکت مربوطه حزبى را پر نموده و به کمیته حزب ملّیون شهرستان آمل براى دادن نمره فرستاده که به دلیل گرفتن نمره کم (10) ـ اعتراض مى‌نماید که مجددا نمره وى اصلاح مى‌گردد... اصغر اخوان خودش بطور خصوصى در این مورد اظهار داشته مبلغ 15 هزار تومان به عباس شاهنده و لسان سپهر پرداخته براى آنکه در مورد انتخاب شدنش به وى کمک کنند. ضمنا بین اعضاى حزب ملیون شایع است که همسر اخوان نیز با آقاى دکتر اقبال نخست‌وزیر روابط نامشروع دارد و روى این اصل موفقیت او در انتخابات قطعى به نظر مى‌رسد.»[98]

 درباره این نحوه عمل شاهنده اسناد ساواک در سندى دیگر مى‌آورد:

«شایع است که عباس شاهنده براى انتخاب بعضى از اعضاء حزب ایران نوین جهت شرکت در کنگره این حزب که قرار است قریبا در تهران تشکیل شود پول مى‌گیرد و در پاسخ اشخاصى که قبلاً براى شرکت در کنگره انتخاب شده بودند و یاد شده اسم آنان را از لیست حذف کرده است با اداى سوگند مى‌گوید من خیلى مایل بودم شما با ما باشید ولى سازمان امنیت صلاحیت شما را تأیید نکرده و با انتخاب شما مخالفت کرده است.»[99]

 

7ـ عضویت در تشکیلات فراماسونرى 

همانطور که در مباحث قبلى ذکر گردید، عباس شاهنده جاده صاف کن زورگویان و چپاولگران در ایران براى اجراى برنامه‌هایشان بود و در این راه از تمام استعدادش استفاده نمود. نامبرده هر جا پاى استعمارگران مشاهده مى‌گردید حضور داشت و جهت ارتزاق از دسترنج مردم، جهت زراندوزى و پیش‌کش آن به بیگانگان ید طولایى داشت. عباس شاهنده یکى از نویسندگان و روزنامه‌نگاران عصر پهلوى بود که براى رسیدن به پست و مقام و استفاده مالى از این منصب‌ها از هیچ گونه فعالیتى فروگذار نمى‌کرد و این اعمال و افعال هر چه بود براى او فرقى نداشت، وى نقش بیگانگان را از نزدیک در تحول کشور مشاهده مى‌کرد که دارو ندار مملکت در اختیارشان بود و در هر راهى که منافع آنها ایجاب مى‌کرد هزینه مى‌نمودند، کشورهاى استعمارى مثل انگلیس، امریکا و اسرائیل در ایران عصر پهلوى، صاحب خانه به حساب مى‌آمدند و تمام تصمیم‌گیرهاى اساسى در دست آنها بود و به طبع هر کس در چارچوب منافع آنها حرکت مى‌نمود رشدش مى‌دادند تا از طریق او برنامه‌هایشان را عملى نمایند. از جمله دیگر راه‌کارهاى کشورهاى استعمارى در کشورهاى تحت سلطه استفاده از روشهاى مختلف براى تسلط بر منابع آنها و استفاده از آن در جهت منافع‌شان بود و با توجه به اینکه در دوره معاصر، بسیارى از سیاست‌هاى آنان براى کشورهاى جهان سوم و ملل محروم تکرارى و قابل پیش‌بینى بود و دیگر به راحتى نمى‌توانستند به استثمار آنها بپردازند، ایجاد گروهها، فرقه‌ها و مسلک‌هاى سیاسى، مذهبى مخفى و نیمه مخفى دنبال ادامه چپاول ملل محروم بودند، با تشکیلات فراماسونرى از جمله این گروههاى پنهان بود و آنان با عضو نمودن افراد معلوم‌الحال در این تشکیلات مخوف به اجراى برنامه‌هاى خود مى‌پرداختند. همچنانکه دکتر عبدالهادى حائرى مى‌نویسد:

«تمدن بورژوازى غرب بنابر سرشت خود، افزون بر دانش و کارشناسى و شیوه‌هاى نوین، رویه دیگرى به نام استعمار داشته و دارد و سازمانها و نهادهایى که بر بنیاد سوداگرایى بورژوازى پدید مى‌آمد خودبخود در برنامه‌هاى رویه استعمارى تمدن غرب نیز با دلبستگى فراوان درگیر مى‌شد. فراماسونرى نیز براى کمک به آرمانهاى همان رویه استعمارى بازو به بازوى برنامه‌هاى استعمارى گام برمى‌داشت.»[100]

عباس شاهنده که وابستگى خود به بیگانگان و خدمت به آنها و خیانت به کشور را از دهه بیست ثابت کرده بود به جرگه این تشکیلات فراماسونرى پیوست تا سرسپردگى خود را به آنها ثابت کرده باشد. ارتشبد سابق حسین فردوست درباره ماهیت این تشکیلات و وابستگى به بیگانگان مى‌گوید:

«فراماسونرى در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسى به نفع انگلستان کار مى‌کرد، به نحوى که اکثر مقامات مهم مملکتى یا فراماسون بودند و آن مقام به آنها داده مى‌شد و یا پس از اشتغال فراماسون مى‌شدند. پس، در ایران مهم‌ترین تشکیلات سیاسى اداره‌کننده کشور تا مدت‌ها همین تشکیلات فراماسونرى بود و منویات امپراطورى انگلستان را پیاده مى‌کرد.»[101]

عباس شاهنده با عضویت در تشکیلات فراماسونرى، خود را داوطلب خیانت به کشور و خدمت به بیگانگان کرد و اسم نامبرده در لژهاى فراماسونرى ثبت شد.

عباس شاهنده هیچ پروایى از بیان وابستگى خود به بیگانگان نداشت اگر اعتراضى توسط افراد مستقل و آزاده از این تشکیلات و سازمان‌هاى عوامل دست بیگانه مى‌شد به مقابله برمى‌خاست و از طریق نشر مقالات گوناگون به آنها جواب مى‌داد. در همین رابطه سند ساواک در رابطه با چاپ مقاله در «روزنامه خاک و خون» برعلیه جمعیت حکومت جهانى ـ که شاخه‌اى از فراماسونرى مى‌باشد ـ و مقابله شاهنده با آن مى‌آورد:

«عباس شاهنده مدیر روزنامه فرمان اظهار مى‌داشت که روزنامه خاک و خون در چند شماره قبل شدیدا به جمعیت حکومت جهانى حمله کرده بود و این حمله براى اعضاء جمعیت و همچنین آقاى مهندس شریف امامى بسیار سخت و ناگوار آمده و به عنوان اینکه روزنامه بستگى به دستگاه سازمان امنیت دارد و به آنجا شکایت و گله کرده‌اند و مقامات سازمان پاسخ داده‌اند که مطالب مطبوعات به ما مربوط نیست و جزو وظایف وزارت اطلاعات است. شاهنده گفت چون علیه این جمعیت مطالبى عنوان شده به مقام سلطنت نیز اهانت به عمل آمده زیرا شاهنشاه ریاست عالیه جمعیت را به عهده دارند. شاهنده سپس افزود که در این خصوص مطالبى در روزنامه فرمان درج کرده‌ام.»

 

د ـ حمایت شاه معدوم از عباس شاهنده

عباس شاهنده در طول فعالیت مطبوعاتى خود همیشه مؤید رژیم و برنامه‌هاى آن بود و بارها از طرف سران حاکمیت مورد تشویق قرار گرفت، نامبرده در این زمینه شهره عام و خاص بود و خود نیز از این وابستگى ابائى نداشت. عباس شاهنده که از هیچ کوششى در تقویت حاکمیت زور و ظلم و استبداد رژیم پهلوى دریغ نکرده بود براى سران رژیم، از جمله محمدرضا پهلوى جایگاه خاص داشت.

یکى از اسناد ساواک در زمینه حمایت شاه معدوم از عباس شاهنده در مقابل مخالفینش مى‌نویسد:

«در روز گذشته صادق بهداد مدیر روزنامه جهان مى‌گفت چند روز قبل احمد هاشمى مدیر روزنامه اتحاد ملى و یکى دیگر از روزنامه‌نویسها به حضور شاهنشاه شرفیاب شده و به شرفعرض ملوکانه رسانیده‌اند که حال چون عباس شاهنده بارها رنگ سیاسى خود را تغییر داده خوب است دیگر از طرف مقامات عالیه کشور مورد حمایت قرار نگیرد ولى مقام شامخ سلطنت فرموده‌اند شاهنده هر رنگ و فعالیت سیاسى که داشته رابطه خود را با معظم‌له قطع نکرده و از نظر شاهنشاه کوچکترین گناهى از این لحاظ مرتکب نشده است.»[102]

در سند فوق ضمن اینکه محمدرضا پهلوى عباس شاهنده را حامى حکومت پهلوى معرفى نموده، سوابق و فعالیت‌هاى مختلف گذشته او را نیز در جهت حفظ حاکمیت دانسته است.»

در سندى دیگر شاه ضمن تعریف از روزنامه فرمان در رابطه با منابع درآمدى نشریه فرمان سؤال مى‌نماید و شاهنده جواب مى‌دهد سرلشکر بختیار تأمین‌کننده مالى روزنامه مى‌باشد.[103]

بهرحال محمدرضا پهلوى در مناسبت‌هاى مختلف از روزنامه فرمان و عباس شاهنده تعریف و تمجید مى‌نمود. در سندى دیگر از اسناد ساواک، دربار شاهنشاهى طى نامه‌اى از شاهنده تقدیر کرده است. در این سند مى‌خوانیم:

«جناب آقاى عباس شاهنده مدیر محترم روزنامه سیاسى فرمان: مجموعه کامل از پیشرفت‌هاى کشور تحت رهبریهاى خردمندانه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر در دهه انقلاب مقدس شاه و مردم که با ذوق و علاقه خاص کارکنان آن روزنامه تنظیم و تهیه شده است مطالعه شد و این موفقیت را به جنابعالى و کارکنان روزنامه سیاسى فرمان تبریک مى‌گوئیم.»[104]

9ـ نشان‌هاى اعطایى رژیم به شاهنده

عباس شاهنده به دلیل خوش خدمتى‌هاى گسترده به دستگاه حاکمیت بارها مورد تشویق مستقیم شاه قرار گرفت. عباس شاهنده در سال 1325 یکى از عوامل شکست پیشه‌ورى و در جریان کودتاى 28 مرداد از پرچمداران مقدم به حساب مى‌آمد.

نامبرده در جّوسازى‌هاى مطبوعاتى دوران نخست‌وزیرى سرلشکر زاهدى و در جریان ساقط نمودن او از این منصب و کسب رضایت شاه تلاش کرد و در جریان نخست‌وزیرى دکتر على امینى که به نظر شاه یکى از مهره‌هاى آمریکا به جاى او در حاکمیت ایران بود، تلاش زیادى نمود تا از طریق روزنامه فرمان امینى را در بین مردم بى‌اعتبار کند.

همچنین تهیه ویژه‌نامه‌هایى همزمان با سفر شاه به کشورهاى مختلف از جمله، پاکستان ـ ژاپن ـ لبنان ـ فرانسه و توزیع این ویژه‌نامه‌ها و بسیارى از موارد دیگر باعث توجه شاه و اعطاء نشان‌ها و مدال‌هاى گوناگون به وى شده بود که تعداد آنها در حدود 20 نشان مى‌باشد، که مهمترین آنها شامل: 1ـ نشان آذرآبادگان به یادبود نجات آذربایجان 2ـ نشان رستاخیز درجه یک 3ـ نشان درجه پنج تاج 4ـ نشان درجه دو سپاس ورزشى 5 ـ نشان خدمت 6ـ نشان درجه یک پیش‌آهنگى 7ـ نشان خدمت شیر و خورشید 8ـ نشان درجه یک علمى 9ـ نشان درجه دو اصلاحات ارضى 10ـ نشان یادبود جشنهاى دو هزار و پانصد ساله.[105]

 

مقابله روزنامه فرمان با نهضت امام خمینى (ره)

خاندان پهلوى از مهره‌هاى استعمار بریتانیا بود، که بیش از نیم قرن، در ایران به اجراى برنامه‌هاى آنها مشغول بود. رضا شاه پهلوى و فرزندش محمدرضا در جهت اعمال سیاست‌هاى استعمارگران خارجى در ایران، احتیاج به افرادى داشتند تا مجرى سیاست آنها در نهادها و سازمانهاى مختلف باشند و متناسب با اهداف از پیش تعیین شده، افراد مستعد را انتخاب و به کار گیرند رسانه‌هاى گروهى از جمله مطبوعات و نشریات، مهمترین ابزار توجیه و تبلیغ سیاست‌هاى ظالمان و چپاولگران جهانى براى غارتگرى ملل محروم بودند. محمدرضا پهلوى در ایران براى عملى کردن برنامه‌هاى داخلى و خارجى خود و فریب افکار عمومى از این رسانه‌ها استفاده مى‌نمود و با سپردن مسؤولیت‌هاى مطبوعاتى و تبلیغاتى به افراد فاسد و وابسته، در اجراى سیاست‌هاى ظالمانه خود از آنها سود مى‌برد.

با نگاهى گذرا به اصحاب قلم و مطبوعات و نهادهاى تبلیغاتى رژیم پهلوى مى‌توان افراد فاسد، فرصت‌طلب و طماعى را برشمرد که حکومت از قلم و توانایى‌هاى هنرى و نویسندگى آنها در جهت استثمار مردم ایران استفاده مى‌کرد. در دوران پهلوى‌ها على‌الخصوص محمدرضا، مطبوعات و رسانه‌هاى گروهى از جمله‌ى نهادها و امکاناتى بودند که جولانگاه دستگاه ستم پیشه رژیم در جهت استضعاف مردم بوده و در افکار عمومى داخلى مبلغ برنامه‌هاى ضد اسلامى رژیم بودند و در مجامع جهانى سرپوش‌گذار بر تمام بى‌عدالتى‌ها، ظلم و جور و فساد حاکمیت بودند. روزنامه فرمان از جمله این نشریات بود که با اقدامات و فعالیت‌هاى انحرافى خود در طول چند دهه انتشار مبلغ تمام نماى فساد و ظلم و بى بند و بارى سردمداران، سکوت در برابر قراردادهاى نابرابر سیاسى، اقتصادى و فرهنگى رژیم با بیگانگان، بى‌خبر گذاشتن مردم از ظلم و ستم رژیم در قبال مبارزان و چشم بستن بر تمام واقعیت‌ها براى ادامه استثمار سرمایه‌هاى این مملکت بود. روزنامه فرمان نه تنها در جهت الغاى این سیاست‌هاى ویرانگر از هیچ اقدامى فروگذار نکرد بلکه همراه و همگام با استعمارگران داخلى و خارجى و دست در دست آنها در تمام اقدامات تخریبى آنان شریک بود حتى در مواقعى همچون کودتاى 28 مرداد سال 1332، از دست‌اندرکاران اجراى کودتا براى برگرداندن استعمارگران خارجى و عوامل داخلى آنها ـ محمدرضا پهلوى ـ به کشور بود.

در جریان نهضت الهى امام خمینى (ره) در 15 خرداد سال 1342 که مردم به پیروى از رهبر خویش نسبت به سیاست‌هاى جارى رژیم دست به اعتراض زده بودند و دامنه اختلاف رژیم با رهبرى نهضت به مرحله‌اى رسیده بود که عوامل سفاک رژیم براى خشنودى اربابان داخلى و خارجى و به دستور آنها به روى مردم مسلمان و معترض آتش گشودند و عده زیادى از آنها را شهید و مجروح نمودند. روزنامه فرمان همچنان حامى اقدامات دولت بود.

همچنین رژیم ستم شاهى که نهضت امام خمینى (ره) را مخالف منافع و مصالح خویش دید ابتدا تلاش کرد با قتل و کشتار و سپس با حبس و شکنجه مبارزان، این شجره طیبه را از بنیان بخشکاند تا مانعى در مقابل اهداف شیطانى او باقى نماند.

محمدرضا پهلوى و تصمیم‌سازان داخلى و خارجى از جمله ساواک در سناریوى دیگرى با برنامه‌ریزى و پیگیرى سیاست‌هاى مختلف قصد تخریب شخصیت امام نزد مردم مسلمان ایران را داشتند تا بدینوسیله خود را از مواجهه با امام و نهضت اسلامى او نجات دهند. مطبوعات وابسته داخلى و خارجى از جمله روزنامه فرمان ابزار اجراى سیاست‌هاى رژیم جهت چاپ مقالات مختلف در تخریب و شبهه‌افکنى درباره شخصیت و نهضت امام بود تا رهبرى نهضت را با چالش عدم استقبال مردم مواجه و به تدریج این حرکت ظلم ستیزانه را متوقف نمایند. تعدادى از این مقالات توسط ساواک به روزنامه فرمان ارسال مى‌شد. درباره مقدمه چینى ساواک براى جریان سازى تبلیغى بر علیه امام در کتاب نهضت امام خمینى (ره) چنین آمده است:

«رادیو پیک ایران در تاریخ 7 / 12 / 45 متن سه نامه امام به روحانیون ایران همراه با اعلامیه محصلان حوزه علمیه قم در سالگرد شهداى فیضیه را خواند و این بهانه‌اى به دست ساواک داد که مقاله‌اى براى روزنامه‌ها دیکته کرده در آن به شایعه پراکنى دست بزند و به مقام شامخ امام توهین و جسارت کند. اداره کل سوم پیشنهاد داد که «در صورت تصویب از این موضوع بهره‌بردارى و ارتباط خمینى با کمونیست‌ها براى مردم روشن شود این پیشنهاد مورد تصویب رئیس ساواک قرار گرفت و مقاله‌اى در این زمینه از طرف ساواک تهیه و به روزنامه فرمان تسلیم شد تا منتشر شود.»

در گزارش ساواک آمده است:

«محترما به عرض مى‌رساند: رادیو پیک ایران اخیرا مطلبى در مورد خمینى عنوان کرده بود که به پیشنهاد مدیریت کل اداره سوم و تصویب تیمسار ریاست مقرر گردید مورد استفاده تبلیغاتى در جراید قرار گیرد اینک مقاله‌اى را که در این زمینه تهیه شده به پیوست تقدیم مى‌دارد چنانچه تصویب مى‌فرمایند در جراید درج شود.»

در گزارش دیگرى از ساواک مى‌خوانیم:

«محترما به عرض مى‌رساند:

در اجراى اوامر تیمسار ریاست دستور درج مقاله مربوط به گفتار رادیو پیک ایران مبنى بر طرفدارى و حمایت از خمینى به روزنامه فرمان داده شد. اینک عین برش مقاله مربوط که در روزنامه مزبور منتشر گردید به پیوست جهت استحضار تقدیم مى‌گردد.»[106]

در بخشى از مقاله روزنامه فرمان با عنوان:

«کمونیست‌هاى خدانشناس که به دفاع از دین بپردازند نباید گفت : تمساح اشک مى‌ریزد؟! رادیو پیک ایران به مصداق مژدگانى که گربه عابد شد» اخیرا ضمن دفاع از روحانیت از پاره‌اى از روحانى‌نماهایى که ماهیت آنان قبلاً براى ملت وطن‌پرست ایران روشن شده بود به بحث پیرامون به اصطلاح اجحافاتى که از طرف مسئولین مملکتى ایران در مورد روحانیون به عمل مى‌آید پرداخته و به خاطر محرومیتهائى که براى این قبیل افراد در ایران بوجود آمده اشک تمساح مى‌ریزد این رادیو پس از بحث پیرامون نامه‌هائى که یکى از روحانیونى نماها از خارج از کشور براى عوامل مزدور خود در ایران نوشته اضافه نموده... یک رشته نامه‌ها از طرف آیت‌اللّه‌ خمینى... و بیانیه از طرف کلیه حوزه‌هاى علمیه قم به دست ما رسیده که نشان مى‌دهد مسؤولین ایران چه به روز ملت ایران آورده‌اند.

نامه آیت‌اللّه‌ خمینى ... و اعلامیه حوزه علمیه قم عوام‌فریبى‌هاى مذهبى رژیم را در ایران افشاء مى‌سازد و فاش مى‌کند ما در اینجا نمى‌خواهیم از رادیو پیک ایران عامل تبلیغاتى عناصر مزدور و خائن حزب توده سخن بگوئیم یا ماهیت این رادیو را براى خوانندگان عزیز تشریح نمائیم مضحک این است که این رادیو پس از آن همه یقه‌درانى‌ها براى گروههاى ورشکست شده و خیانتکار حزب منحله توده حالا به فکر افتاده که مبانى دین مبین اسلام را دستخوش امیال کثیف خود و الهام دهندگان مزدور کثیف‌تر از خود قرار داده و تحت عنوان دفاع از مذهب ساحت مقدس اسلام و علماى واقعى و روحانیون حقیقى را ملوث سازد.»[107]

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]- ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جستارهائى از تاریخ معاصر ایران ـ ج 2، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى 292 ـ 291

[2]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 1ـ مورخ 13 / 12 / 39

[3]- همان ـ مورخ 9 / 5 / 44

[4]- همان ـ مورخ 30 / 4 / 47

[5]- کتاب نهضت امام خمینى ره ـ ج 2، ص 234

[6]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 14 / 12 / 36

[7]- همان ـ ج 1ـ مورخ 17 / 8 / 38

[8]- صحیفه امام ـ ج 13 ـ ص 156

[9]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 1 / 6 / 40

[10]- همان، ج 1 ـ مورخ 1 / 11 / 39

[11]- همان، ج 1 ـ 28 / 1 / 40

[12]- صحیفه امام ره، ج 19، ص 435

[13]- خاطرات ارتشبد حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ـ ج 1، مؤسسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 60 ـ 259

[14]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1، مورخ 4 / 9 / 41

[15]- همان ـ ج 1، مورخ 27 / 8 / 47

[16]- فصلنامه رسانه ـ شماره 2 ـ سال چهارم ص 47

[17]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 3، مورخ 27 / 6 / 52

[18]- همان، مورخ 25 / 3 / 48

[19]- مجله آینه پژوهش ـ ج 34، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى، ص 5 ـ 4

[20]- فصلنامه رسانه ـ شماره 2 ـ سال 1372 ص 41

[21]- اسناد ساواک، پرونده انفرادى ـ ج 2، مورخ 8 / 7 / 51

[22]- همان ـ ج 1، مورخ 2 / 10 / 38

[23]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2، مورخ 25 / 3 / 46

[24]- همان ـ مورخ 15 / 5 / 46

[25]- همان ـ مورخ 19 / 5 / 46

[26]- همان ـ مورخ 22 / 12 / 44

[27]- چپ در ایران روابط ایران و شوروى ـ مرکز بررسى و اسناد تاریخى ـ ص 36

[28]- فصلنامه رسانه ـ ویژگى مطبوعات دوران پهلوى ـ مهدى بهشتى‌پور، سال چهارم شماره 4 ص 73 و 72

[29]- همان ـ ج 1 ـ مورخ 9 / 11 / 34

[30]- فصلنامه رسانه ـ ویژگى مطبوعات دوره پهلوى ـ مهدى بهشتى‌پور ـ سال چهارم ـ شماره 4 ص 73

[31]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 16 / 8 / 38

[32]- همان ـ پرونده موضوعى ـ ج 1 ـ مورخ 29 / 10 / 38

[33]- همان ـ ج 1، مورخ 20 / 8 / 38

[34]- همان، ج 2، مورخ ـ 25 / 12 / 49

[35]- خاطرات من و فرح پهلوى، ج 1، ص 108

[36]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 2، مورخ 9 / 5 / 53

[37]- همان، مورخ 21 / 5 / 53

[38]- خاطرات من و فرح پهلوى ـ ج 1، اسکندر دلدم، ص 65 و 64

[39]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 1، مورخ 16 / 9 / 39

[40]- همان ـ ج 3 ـ مورخ 26 / 12 / 51

[41]- پرونده موضوعى روزنامه فرمان ـ ج 1ـ ص 5

[42]- معماران عصر پهلوى ـ نجفقلى پسیان ـ خسرو معتضد ـ ص 780

[43]- گزارش‌هاى محرمانه شهربانى ـ 1326 ـ 1324 ج 1 به کوشش مجید تفرشى ـ محمود طاهرآبادى ص 353

[44]- اسناد ساواک ـ جلد 1 انفرادى ـ مورخ 6 / 10 / 43

[45]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى روزنامه فرمان، ج 1

[46]- فصولى از تاریخ مبارزات سیاسى و اجتماعى ایران ـ جنبش‌هاى چپ ـ نویسنده ضیاءالدین الموتى ص 474

[47]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 1

[48]- معماران عصر پهلوى ـ نجفقلى پسیان ـ خسرو معتضد ـ ص 780

[49]- خاطرات سیاسى ـ دکتر انوار خامه‌اى ـ ص 557

[50]- همان ـ ص 560

[51]- گزارش‌هاى محرمانه شهربانى ـ 1326 ـ 1324 ش ج 1 ـ مجید تفرشى ـ محمود طاهراحمدى ص 338

[52]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى روزنامه فرمان ـ ج 1 ـ مورخ 15 / 4 / 1327

[53]- معماران عصر پهلوى ـ نجفقلى پسیان ـ خسرو معتضد ـ ص 872

[54]- گزارش‌هاى محرمانه شهربانى 8 ـ 1327 ش ج 2 ـ به کوشش مجید تفرشى، محمود طاهراحمدى ص 167 و 168

[55]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 7 / 3 / 1329

[56]- همان ـ مورخ 12 / 8 / 31

[57]- جستارهایى از تاریخ معاصر ایران ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ـ ج 2 ـ ص 332

[58]- همان ـ ص 332

[59]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 1 ـ مورخ 26 / 6 / 37

[60] ـ همان ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 26 / 6 / 37

[61]- همان، مورخ 1 / 5 / 39

[62]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 2 ـ مورخ 11 / 8 / 56

[63]- فصلنامه مطالعات سیاسى، کتاب دوم پائیز 1372 ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ص 178

[64]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى عباس شاهنده ـ ج 1 ـ مورخ 10 / 6 / 43

[65]- همان ـ مورخ 16 / 2 / 44

[66]ـ جستارهائى از تاریخ معاصر ایران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى ـ ج 2 ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى ـ ص 336

[67]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 15 / 9 / 46

[68]- همان ـ مورخ 17 / 7 / 46

[69]- همان ـ مورخ 17 / 7 / 40

[70]- همان ـ مورخ 2 / 8 / 40

[71]- فصلنامه رسانه ـ مهدى بهشتى ـ سال چهارم شماره 4 ـ 1372 ص 73

[72]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 11 / 8 / 38

[73]- همان ـ مورخ 10 / 11 / 38

[74]- همان ـ مورخ 19 / 1 / 42

[75]- همان، پرونده افرادى ـ ج 1 ـ مورخ 18 / 7 / 42

[76]- همان ـ مورخ 1 / 8 / 42

[77]- همان ـ مورخ 1 / 3 / 39

[78]- همان ـ پرونده موضوعى ـ ج 3 ـ مورخ 8 / 7 / 1351

[79]- همان ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 14 / 12 / 1336

[80]- فصلنامه تخصصى تاریخ معاصر ایران ـ سال ششم ـ شماره 24 ـ ص 293

[81]- همان ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 21 / 6 / 45

[82]- همان ـ پرونده انفرادى ـ ج 2 ـ مورخ 4 / 12 / 53

[83] Bedamn

[84]ـ منبع پیشین ـ ج 2 ص 185 ـ 178

[85]- همان ـ ص 186

[86]- اسناد ساواک ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 2 / 4 / 42

[87]- گزارش‌هاى محرمانه شهربانى ـ 28 ـ 1227 ج 2، به کوشش مجید تفرشى، محمود طاهراحمدى ص 102

[88]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1، مورخ 25 / 8 / 31

[89]- همان ، مورخ 17 / 3 / 31

[90]- همان ـ مورخ 5 / 5 / 33

[91]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 2 ـ مورخ 6 / 10 / 42

[92]- همان ـ ج 1 ـ مورخ 15 / 10 / 39

[93]- همان، مورخ 28 / 1 / 39

[94]- فصلنامه رسانه ـ مهدى بهشتى پور ـ شماره 2 ـ سال 1372

[95]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى ـ ج 1 ـ مورخ 17 / 5 / 39

[96]- همان ـ مورخ 19 / 11 / 48

[97]- همان ـ مورخ 3 / 12 / 38

[98]- همان ـ مورخ 25 / 3 / 39

[99]- همان ـ مورخ 30 / 9 / 49

[100]- تاریخ جنبشها و تکاپوهاى فراماسونرى در کشورهاى اسلامى ـ دکتر عبدالهادى حائرى ص 26

[101]- همان ـ پرونده موضوعى ـ ج 2 ـ مورخ 4 / 4 / 45

[102]- اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى، ج 1، مورخ 27 / 7 / 37

[103]- همان ـ مورخ 18 / 3 / 37

[104]- همان ـ مورخ 29 / 5 / 53

[105] ـ اسناد ساواک ـ پرونده انفرادى

[106]ـ نهضت امام خمینى ره ـ سید حمید روحانى ـ ج 2 ـ ص 188 و 189

[107]ـ همان ـ ص 189

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.