متن سند:
حضور محترم مقام منیع ریاست دادستان ارتش
اینجانب صفیه آیت الله شیرازی که شوهرم مهدی شاه آبادی را به مدت 3 ماه
است ایشان را از منزل گرفته اید و تاکنون هیچگونه اقدامی برای آزادی ایشان
بعمل نیامده من که دیگر قدرت [قادر] به نگهداری این شش فرزندم نیستم و در
این مدت به مرض قلبی شدید دچار گردیده ام و نبود ایشان در منزل نظام خانه را
برهم ریخته بالاخص مادر فرتوتش که سن او متجاوز از 90 می باشد بر اثر این
واقعه اسفناک به جنون مبتلا گردیده است خواهشمندیم تا آن جا که امکان برای
آزادی ایشان می باشد ایشان را آزاد فرمائید زیرا چشمهای خانواده ای متوجه
بخشش شماست این واقعا سزاوار نیست خانواده ای چنین در عسرت بسر
برند؟؟
مگر ما متعلق به شما نیستیم؟؟ چرا اقدامی برای آزادی ایشان بعمل نمی آورید
اکنون که موقع ثبت نام بچه ها می باشد در بلاتکلیفی عجیبی بسر می برند که زبان
قدرت توصیف آن را ندارد.
یک طرف وضعیت مالی ما را تهدید می کند و از
طرفی دیگر وضع مدرسه بچه ها روشن نیست و موضوع قابل توجه این است که
من دیگر قادر به دلگرمی به آنها نیستم وعده وعیدهایم را پوچ و بی معنی تلقی
می کنند وِردشان آزادی پدرشان می باشد تا وضعشان را روشن کند.
می گویند
پدر ما جرمی نداشت چرا این همه مدت در زندان بسر می برد؟؟
می ترسم ایشان با عناصر پلیدی تماس برقرار کنند.
این دیگر با ما نیست، این
شما هستید که می توانید افکار بچه ها[ی] خردسال را نسبت به دستگاه تغییر
دهید و در سرنوشت آنها مؤثر باشید.
فرزندانی که در این مدت سه ماه از هرگونه امتیازی بی بهره بودند و به
نویدها و دل گرمیهایی که برایشان می دادم امیدوار بودند اکنون دیگر تاب قدرت را ندارند که نبود پدرشان
را تحمل کنند.
خواهشمندیم ما را از نگرانی نجات دهید زندانی ما را آزاد فرمائید.
این ندایی است که از شش طفل خردسالش برمی آید.
شما گوش فرا دهید ما می دانیم که شما شنوا هستید.
ما می دانیم شما پاسخگوی احتیاجات ما خواهید بود.
از زحمات شما متشکرم
صفیه آیت اللهزاده شیرازی
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام و المسلمین مهدی شاه آبادی به روایت اسناد ساواک صفحه 92