مقدمه - کتاب شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک

نام و نسب

پیشگام شهداى محراب آیت‌‌اللّه‌ حاج سیدمحمدعلى قاضى‌طباطبائى مطابق نوشته پدر بزرگوارش آیت‌اللّه‌ حاج میرزاباقر قاضى طباطبائى روز یکشنبه 6 جمادى‌الاول سال 1331 ه‍ ق قبل از ظهر در شهر تبریز دیده به جهان گشود. تبار ایشان به یکى از بزرگترین و قدیمى‌ترین طایفه از سادات علوى به نام سادات عبدالوهابیه مى‌رسد. شهید قاضى طباطبائى در این مورد مى‌نویسد:

«از خاندان قدیمى و تاریخى کشور ایران که در کتب تاریخى و رجال مورد اعتنا قرار گرفته و مورخین ایرانى با نظر عظمت و بزرگى به آن خاندان توجه نموده و به عنوان خاندان سادات (عبدالوهابیه) در عبارات خویش از آنها نام برده‌اند، عبارت از (آل امیرعبدالوهاب) طباطبائى مى‌باشند. آل امیرعبدالوهاب بزرگترین خانواده‌اى هستند که در کشور ایران به ویژه در آذربایجان سکونت اختیار کردند و از چند قرن پیش اصل آن شجره علوى در این مملکت شاخ و برگ انداخت و به اصالت، نجابت، صحت نسب، شرافت، جلالت و عظمت معروف گردیدند. این خاندان از ذریه حضرت امام حسن‌مجتبى(ع) از نسل حسن مثنى[1] از اولاد ابراهیم طباطبا هستند. اول کسى که مؤسس این خاندان بزرگ در آذربایجان گردید عالم ربانى شیخ‌الاسلام امیرعبدالغفار طباطبائى مى‌باشد.[2]»

از دیرباز خاندان بزرگى که سیدمحمدعلى از آن برخاسته است (خاندان عبدالوهاب) چه در زبانها و چه در کتابهایى که در شرح حال آنان نگارش یافته است به دو نام (قاضى طباطبائى) و (شیخ الاسلامى) مشهور بوده‌اند. دلیلش این است که اکثر مردان این دودمان با عظمت از عالمان و بزرگان دین و سیاست بوده و سالیان درازى به امر قضاوت و حل و فصل امور اجتماعى و مردمى و شئونات شیخ‌الاسلامى اشتغال داشته‌اند.

دوران کودکى سیدمحمد در دامن پرمهر و محبت مادرى سپرى گشت که خود از تربیت یافتگان سعادتمند مکتب اسلام بود. او زنى پاکدامن و وظیفه‌شناس و آشنا به مسئولیت‌هاى سنگین مادرى بود و رسالت خویش را در تعلیم و تربیت فرزندانش و ساختن آینده‌اى روشن براى آنان مى‌دید. بدین‌سان شخصیت، فکر و ذهن «سید محمدعلى» به نحو بسیار زیبائى شکوفا گردید.

 

آغاز تعلیم و تربیت:

مرحوم حاج میرزاباقر قاضى به جهت علاقه سرشار و محبت بسزایى که به فرزندش داشت و توجه خاصى که به تعلیم و تربیت صحیح سید محمدعلى داشت بعد از مدتها تفکر و بررسى و مشورتهاى لازم به این نتیجه رسید که آموزش وى را به میرزا محمدحسین و برادر ارجمند خویش، حاج میرزااسداللّه‌ قاضى طباطبائى که هر دو از عالمان وارسته و مربیان دلسوز و آگاه و نمونه‌هاى چشمگیر اخلاق اسلامى بودند، بسپارد. وى همه روزه از منزل به طرف مسجد اول «بازار شیشه‌گر خانه» راه مى‌افتاد و بعد از کلاس درس به مدرسه طالبیه رهسپار مى‌شد و در آن مکان علمى و معنوى با یکى از دوستان هم درس خود به بحث مى‌نشست.

 

اولین تجربه مبارزاتى:

به دنبال تسلط رضاخان بر مقدرات کشور و گسترش بساط ظلم و ستم و اسلام ستیزى و مخالفت علما و روحانیت آگاه تبریز با سیاستهاى رضاخان و حضور پدر بزرگوار آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبائى در کنار سایر روحانیون بیدار، در سال 1347 ه .ق هنگامى که سید محمدعلى نوجوانى 16 ساله بود، به دستور حکومت دست نشانده رضاخان، وى به همراه پدر گرامیش به تهران تبعید و براى دو ماه در آنجا اقامت اجبارى داشتند و از آنجا براى یک سال به مشهد مقدس تبعید گردیدند. در غیاب آقا میرزامحمدباقر رژیم سفاک پهلوى خانه‌اش را در تبریز خراب نموده و بدون اینکه ضرر و زیان وى را جبران کنند، جزو خیابان ساختند.

 

ورود به حوزه علمیه قم:

آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبائى در سال 1359 ه . ق براى تکمیل مبانى علمى و دینى و پرورش در دامان علماى بزرگ و مسلح شدن به سلاح علم و ایمان براى مبارزه با رژیم جبار و خونخوار پهلوى راهى شهر مقدسّ‌قم شد. شهید قاضى طباطبائى پس از ورود به شهر قم با امام خمینى (ره) و چگونگى برگزارى جلسات درس ایشان آشنا و از همان ابتداء شیفته شخصیت برجسته امام خمینى(ره) شد. امام خمینى(ره) در آن موقع از برجسته‌ترین اساتید حوزه علمیه قم بود و در رشته فلسفه دو کتاب مهم «شرح منظومه » و «اسفار» را تدریس مى‌کرد. سید محمدعلى طباطبائى با شور و شوق وصف‌ناپذیرى در این دو درس شرکت مى‌جست و از همان زمان رابطه نزدیک و پیوند عمیقى بین او و رهبرکبیر انقلاب‌اسلامى برقرار شد. مؤلف کتاب «بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى» در این خصوص مى‌نویسد: «بعضى از شاگردان بودند که از جمیع جهات‌از محضر امام(ره) استفاده کرده‌اند و بدرجه عالى نائل شده‌اند، یکى از آنها حضرت آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبائى تبریزى مى‌باشد.»[3] ایشان در طول اقامت ده‌ساله در شهر مقدسّ‌قم از محضر آیات عظام گلپایگانى و حاج‌سیدمحمدحجت‌کوه‌کمره‌اى، دروس فقه، اصول، درایه و رجال را فراگرفت و به مدت پنج‌سال از محضر آیت‌اللّه‌ صدر بهره‌مند گردید.

 

در جوار بارگاه امام على (ع):

شهیدآیت‌اللّه‌ سیدمحمدعلى قاضى طباطبائى در سال 1369ه . ق در ادامه تلاشهاى علمى خود به منظور بهره‌گیرى از محضر علماء بزرگ نجف اشرف، راهى آن دیار شد و با جدیت و کوشش بسیار در حوزه‌هاى درسى بزرگ‌مردان علم و فقاهت همچون آیت‌اللّه‌ العظمى سیدمحسن حکیم، آیت‌اللّه‌ العظمى سیدابوالقاسم‌خویى، آیت‌اللّه‌ العظمى‌حاج شیخ عبدالحسین رشتى، آیت‌اللّه‌العظمى حاج‌شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، آیت‌اللّه‌ حاج میرزاباقرزنجانى و آیت‌اللّه‌ بجنوردى شرکت جست و مشغول کسب دانش و تحصیل مهارت در فنون مختلف فقه، اصول و فلسفه شد.

اقامت درنجف و استفاده‌هاى علمى و معنوى از حوزه علمیه آنجا را مى‌توان از بهترین و شاداب ترین ایام عمر آیت‌اللّه‌ قاضى‌طباطبائى به حساب آورد. ایشان در آن ایام با شور و اشتیاق فراوان به تحکیم مبانى فکرى خود پرداخت و به درجات عالى فقاهت و اجتهاد رسید و از مراجع بزرگى همچون آیت‌اللّه‌ العظمى‌حکیم و آیت‌اللّه‌ العظمى کاشف‌الغطاء ودیگران به اخذ اجازه اجتهاد نایل گردید.

 

بازگشت به وطن:

آیت‌اللّه‌ قاضى‌طباطبائى بعد از سه سال رحل اقامت در نجف، اواخر سال 1372 ه‍ ق (1331 شمسى) به سبب پاره‌اى مشکلات علیرغم میل باطنى ناگزیر به ترک آن شهر مقدس و مراجعت به تبریز شد. ایشان پس از ورودشان به تبریز ضمن ادامه کارهاى تحقیقاتى که از سالیان پیش شروع کرده‌بودند با همتى والا و اخلاصى کم‌نظیر قدم در عرصه ارشاد و تبلیغ نهاد و همگام با آگاهی‌هاى دینى و وظایف شرعى، با بینش قوى سیاسى، مردم آذربایجان را نسبت به ظلم و جور سلطنت و اعمال ننگین رژیم پهلوى آگاه مى‌ساخت. نتایج این روشنگریهاى ارزنده ایشان در جریان انقلاب شکوهمند اسلامى نمایان گشت.

 

فتح قله‌هاى علم و فضیلت:

ثمره بیش از سى‌سال تلاش جهت کسب معارف و علوم اسلامى، انتشار آثار و تحقیقات ژرفى است که از سوى این عالم بزرگ صورت گرفته است. شهید محراب قاضى‌طباطبائى از جمله قلمداران پرکارى بود که در طول عمرشان با تلاشى گسترده و نیّتى خالصانه توانست تحقیقات ارزنده خود را با بیانى رسا و قلمى شیوا و نثرى استوار به جهان وسیع فرهنگ اسلامى عرضه بدارد. تسلط کامل ایشان به ادبیات عرب این توفیق را نصیب ایشان نموده بود که بتوانند برخى از آثار قلمى و تحقیقات و مقالات خود را به زبان عربى تهیه و در اختیار اهل تحقیق قرار دهند. در این راستا تا بدانجا پیش رفت که حضرت‌آیت‌اللّه‌ حاج سیدمحمد هادى میلانى ضمن تجلیل از نوشته‌هاى ایشان، شیوه استادانه قاضى را شگفت‌آور و تعجب‌برانگیز توصیف کردند، در قسمتى از نامه‌اى که به شهیدقاضى‌طباطبائى نوشته‌اند چنین آمده است: «... تعلیقات و حواشى که در دو جلد «انوار نعمانیه» و «جنه‌المأوى» از تبریز به بنده رسیده است بسى جالب و جاذب دل اخلاصمند گردیده است. البته سعه معلومات و اطلاعات و داراى فکر عمیق بودن و صاحب تحقیق بودن معنایى است بسیار مهم و عزت وجود دارد معذلک صاحب قلم بودن و مطلب را به عبارت فصیح و رسا نوشتن بسى مورد تقدیر و اهمّیّت است.[4]»

کار تحقیقاتى و نویسندگى شهید قاضى طباطبائى از دو جهت حایز اهمّیّت و قابل توجه و تأمل است:

یکى نوشتن کتابهاى مستقل در رشته‌هاى مختلف، در صورتیکه در آن رشته تحقیقات و یا کتابى نوشته نشده و یا نتوانسته حق مطلب را اداء نماید. جنبه دیگر اینکه با تلاش خالصانه خود، آثار گرانقدر و افکار نوآور دیگر دانشمندان بزرگ را احیاء کرده‌اند که شاید در اثر گذشت زمان به بوته فراموشى سپرده مى‌شد و از بین مى‌رفت. قلم تواناى شهید محراب بیشتر در این راه به کار گرفته شده است. از تعلیق و تصحیح گرفته تا مقدمه‌نویسى بر نوشته‌هاى علماء بزرگ، سعى کرده‌اند که با نشر یا تجدید چاپ، تفکرات علمى آنان را مطرح نمایند.

ره‌آورد فکرى شهید قاضى طباطبایى که بصورت مکتوب به یادگار مانده عبارتند از:

1ـ الاجتهاد و التقلید (عربى، خطى)

2ـ الفوائد (فقهى، تاریخى)

3ـ خاندان عبدالوهاب (فارسى، خطى)

4ـ کتاب فى علم الکلام (عربى، خطى)

5ـ فصل الخطاب فى تحقیق اهل الکتاب (عربى، خطى)

6ـ السّعادة فى‌الاهتمام على الزیارة (عربى، خطى)

7ـ اجوبه الشبهات الواهیه (فارسى، خطى)

8ـ رسالة فى اثبات وجود الامام «ع» فى کل زمان (عربى، خطى)

9ـ سفرنامه بافت (فارسى، خطى)

10ـ المباحث الاصولیه (عربى، خطى)

11ـ حاشیه بر کتاب رسائل شیخ انصارى «ره»

12ـ حاشیه بر کتاب مکاسب شیخ انصارى «ره»

13ـ حاشیه بر کتاب کفایة الاصول آخوند خراسانى

14ـ تقریرات اصول آیت‌اللّه‌ حجت کوه کمرى

15ـ تاریخ قضا در اسلام

16ـ صدقات امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره «علیهماالسّلام»

17ـ حدیقة الصالحین

18ـ رساله در دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت «علیهم السلام»

19ـ رساله در اوقات نماز

20ـ رساله در مباهله

21ـ رسالة فى مسالة الترتب

22ـ رساله در نماز جمعه

23ـ تعلیقات بر کتاب الفردوس الاعلى تألیف علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (عربى، مطبوع)

24ـ تحقیق در باره اربعین حضرت سیدالشهداء (ع) (فارسى، مطبوع)

25ـ تعلیقات بر کتاب انوار نعمانیه تألیف سید نعمت‌اللّه‌ جزایرى (عربى، مطبوع)

26ـ مقدمه و تعلیق بر تفسیر جوامع الجامع طبرسى (عربى، مطبوع)

27ـ تعلیقات بر کتاب اسلام صراط مستقیم (فارسى، مطبوع)

28ـ تعلیقات بر کتاب کنزالعرفان (عربى، خطى)

29ـ مقدمه بر کتاب صحائف الابرار کاشف الغطاء (عربى، مطبوع)

30ـ آثار تاریخى آیت‌اللّه‌العظمى حکیم (فارسى، مطبوع)

31ـ مقدمه بر تنقیح الاصول مرحوم حاج میرزا آقا، متوفى در شهریور ماه 1337 شمسى

32ـ مقدمه بر کتاب مرآة الصلوة

33ـ پیشگفتار بر علم امام علامه طباطبایى

34ـ مقدمه بر کتاب معجزه و شرائط آن

35ـ مقدمه بر کتاب جنه‌الماوى اثر کاشف الغطاء (عربى، مطبوع)

36ـ پاورقى برتعلیقات کتاب اللوامع الالهیه فى المباحث الکلامیه اثر جمال‌الدین مقداد بن عبداللّه‌ الاسدى السیورى الحلّى (عربى، مطبوع)

37ـ مقدمه بر انیس الموحدین نراقى (فارسى، مطبوع)

38ـ تحقیق در ارث زن از دارائى شوهر (فارسى، مطبوع)

39ـ علم امام علیه‌السلام (فارسى، مطبوع)

40ـ مقدمه بر العقائد الوثنیه فى الدیانة النصرانیّه (عربى، مطبوع)

41ـ ترجمه مسائل قندهاریه از فارسى به عربى اثر کاشف‌الغطاء

42ـ مقدمه بر تاریخ ابن ابى الثلج بلخى (عربى، خطى)

43ـ مقالات متعدد چاپ شده در مجلات عربى

از دیگر افتخارات شهید قاضى طباطبایى که نمایانگر عظمت علمى و صیانت نفس ایشان مى‌باشد، اجازات اجتهاد و روایتى این شهید است. اجازاتى که از سوى علماى اندیشمند و بافضیلت حوزه‌هاى علمى اسلامى صادر گردیده است. آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى در مقدمه کتاب «اللوامع الالهیة فى المباحث الکلامیة» اسامى این بزرگان را بدین شرح آورده‌اند:

1ـ اجازه روایت از محقق بزرگ آیت‌اللّه‌ شیخ محمدمحسن مشهور به شیخ آقابزرگ طهرانى

2ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ حاج شیخ مرتضى چهرگانى

3ـ اجازه اجتهاد از پدر گرامیش حاج میرزا محمدباقر قاضى طباطبایى

4ـ اجازه روایت از بانو علویه هاشمیه

5ـ اجازه اجتهاد از آیت‌اللّه‌ سیدمحمدباقر حجت کوه‌کمرى

6ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ سیدصدرالدین صدر موسوى

7ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ میرزامحمد طهرانى

8ـ اجازه روایت از علامه سیدمحمدحسین کاشف‌الغطاء

9ـ اجازه روایت از عبدالحسین شرف‌الدین عاملى

10ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ سید محسن طباطبایى حکیم

11ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ سید محمدجواد طباطبایى تبریزى

12ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ سید محمدهادى حسینى میلانى

13ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ حاج سید روح‌اللّه‌ الموسوى الخمینى

14ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ حسن بجنوردى

15ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ حاج سید ابوالقاسم خوئى

16ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ حاج سید محمدرضا گلپایگانى

17ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ مرعشى نجفى

18ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ سید محمود حسینى شاهرودى

19ـ اجازه روایت از آیت‌اللّه‌ شیخ عبدالنبى عراقى

20ـ اجازه روایت از علامه سید محمدحسین طباطبایى[5]

 

آغاز دوران مبارزه:

با آغاز دور جدید مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبرى حضرت امام خمینى (ره) در سال 1342 شمسى، شهید قاضى نیز به عنوان یکى از ارکان مبارزه، رهبرى مردم غیور آذربایجان را در آن سالها به عهده گرفت. وى در آن دوران که حتى ذکر نام امام خمینى (ره) جرم محسوب مى‌شد، در منابر و سخنرانیهاى خود از امام یاد نموده و علنا از رژیم انتقاد مى‌نمود.

بدنبال سخنرانیهاى آتشین و افشاگرانه ایشان، ساواک ضمن هماهنگى با على دهقان استاندار وقت آذربایجان دستور دستگیرى ایشان را صادر نمود. پس از صدور این دستور آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى در تاریخ 13 / 9 / 1342 دستگیر و به همراه برخى علماء تبریز راهى زندان قزل قلعه گردید.

پس از دو ماه و پانزده روز ماندن در زندان، در روز اول و یا دوم ماه مبارک رمضان ایشان را از زندان قزل‌قلعه به سلطنت‌آباد تهران بردند و بعد از چند روز با ضمانت برادرشان مبنى بر عدم خروج از حوزه قضایى تهران آزاد گردیدند. این موضوع مدت چهار ماه ادامه داشت و مأمورین ساواک بر اجراء این امر دقیقا مواظبت مى‌نمودند ولى به ناگاه خبر رسید که آیت‌اللّه‌ قاضى به شهر مقدس قم رفته و دیدارى با امام خمینى (ره) به عمل آورده است. ایشان پس از دیدار با امام جهت زیارت حضرت رضا علیه‌السّلام به شهر مقدس مشهد مشرف شدند و بعد از آن علیرغم اینکه در تبعید بودند بدون اجازه رژیم تهران را ترک و به تبریز بازگشتند. خبر مراجعت ایشان به تبریز به سرعت در شهر پیچید و مردم خود را آماده براى استقبال از این سید بزرگوار نمودند. هزاران نفر از مردم تبریز از راه‌آهن تا محل زندگى شهید قاضى منتظر ایستاده بودند. در آن روز چنان استقبالى از ایشان به عمل آوردند که در تاریخ تبریز بى‌سابقه بود.

 

دستگیرى مجدد:

مشاهده چنین استقبال باشکوهى رژیم را به وحشت انداخت. لذا در موضع انفعالى قرار گرفته و نیمه شب همان روز ایشان را مجددا دستگیر و به یکى از خانه‌هاى امن ساواک در سلطنت‌آباد تهران، [پاسداران کنونى] منتقل نمودند. از خود شهید در باره دستگیرى آن شب چنین نقل شده است:

«ساواکیها به خانه‌ام ریخته و مرا دستگیر کردند چند نفر از پاهایم و چند نفر دیگر از سر و دستهایم گرفته و همانطور مرا به سر کوچه بردند، به ماشین سوار کردند و به سلطنت‌آباد تهران انتقال دادند.»[6]

در اثر فعالیت و نامه حضرت آیت‌اللّه‌ حاج سید محمدهادى میلانى، شهید قاضى طباطبایى بعد از چهل روز ماندن در سلطنت‌آباد به قید عدم خروج از حوزه قضائى تهران مرخص شده و به منزل عموزاده‌اش در تهران مى‌رود. ایشان پس از چهار ماه مجددا به تبریز مراجعت مى‌نمایند. پس از ورود به تبریز طى سخنانى ضمن بیان وضعیت خود در زندان ساواک و مطلع کردن مردم از جنایات رژیم نسبت به خود و دیگر علماء به انتقاد از وضعیت موجود مى‌پردازد. ساواک طى گزارشى در تاریخ 29 / 5 / 1343 خلاصه رئوس مطالب ایراد شده توسط شهید قاضى در مسجد شعبان را چنین گزارش مى‌کند:

مدتى را که در سلطنت‌آباد بودم به مرض اعصاب و ناراحتى‌هاى دیگر مبتلا شدم یک روز که با آقاى دستغیب شیرازى دراطاق نشسته بودم از حال رفتم و بلافاصله چند نفر پزشک آورده و معالجه‌ام نمودند اثرات آن بیمارى باقى مانده و احتیاج به عمل جراحى نیز دارم بنابراین تا چند هفته به مسجد نخواهم آمد، مبادا فکر بکنید که ترس و وحشتى در من ایجاد شده است اگر من ترس داشتم در امرى پیشقدم نمى‌شدم. در تهران عفت خیلى کم است من خیلى بندرت از منزل خارج مى‌شدم دستهایى در کار بود که مرا در تهران نگهدارند ولى من قبول نکردم.

 

دستگیرى سوم:

ساواک که تاب تحمل سخنان این سید جلیل‌القدر را نداشت براى بار سوم وى را در تاریخ 29 / 5 / 1343 دستگیر و به تهران منتقل ساخت و این در حالى بود که ایشان در منزل خاله خود در محله «سیلاب» تبریز مهمان بود. در تهران به علت صدمات وارده در زندان ساواک بیمار شده و در بیمارستان «مهر» زیر نظر و مراقبت شدید ساواک به مدت 6 ماه بسترى شده و تحت عمل جراحى قرار گرفت. حضرت امام خمینى (ره) در نطقى در تاریخ 4 / 8 / 1343 به دستگیرى و حبس آقاى قاضى اشاره نمودند:

«···  باید مصونیت براى آشپزهاى آمریکایى، براى مکانیک‌هاى آمریکایى، براى ادارى آمریکایى، ادارى و فنى، مأمورین و کارمندان ادارى، کارمندان فنى، براى خانواده‌هاى ایشان مصونیت باشد لکن آقاى قاضى در حبس باشند![7]··· »

 

تبعید به عراق:

ایشان پس از شش ماه از بیمارستان مرخص و در حالى که آثار کسالت جسمى و جراحت روحى در وجودشان کاملاً مشهود بود در تاریخ 11 / 9 / 1343 به عراق تبعید مى‌شوند. در مدت تبعید، ایشان فرصت را مغتنم شمرده و از علماء حوزه نجف خصوصا از محضر مقتداى خویش حضرت امام خمینى (ره) استفاده‌هاى شایانى نمودند. شهید قاضى در تاریخ 19 / 4 / 1344 از تبعید خلاصى یافته و پس از حدود 8 ماه مجددا به تبریز مراجعت نموده و در ادامه مسیر گذشته به تبلیغ و نشر معارف الهى و افشاى چهره زشت رژیم پرداختند. ایشان علاوه بر اشتغال به تدریس و تألیف، در دو مسجد شعبان و مقبره اقامه جماعت نموده و با بیانات خود در بیدارى مردم مى‌کوشیدند.

 

تبعید به بافت کرمان:

آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى در سى‌ام آذر ماه سال 1347 شمسى مصادف با عید سعید فطر، در خلال سخنرانى خود به جنایات اسرائیل غاصب اشاره کرده و پرده از روابط مخفى شاه و رژیم صهیونیستى برداشت. به دنبال این سخنرانى آتشین، مزدوران رژیم طى یک نشست فرمایشى، مجاهد نستوه را محکوم به شش ماه تبعید در بافت کرمان نمودند. لذا در تاریخ 7 / 10 / 47 هنگام مراجعت آیت‌اللّه‌ قاضى از مسجد شعبان، وى را دستگیر و روانه بافت کرمان نمودند. آیت‌اللّه‌ قاضى در محل تبعید نامه‌هایى به اساتید و دوستانشان مرقوم مى‌فرمودند که در آنها علنا فجایع و ظلمهاى رژیم را برمى‌شمردند. ایشان در نامه‌اى که در شوال المکرم سال 1388 ه.ق خطاب به آیت‌اللّه‌ میلانى ارسال نموده‌اند چنین نوشته‌اند:

«···  شب که از مسجد بعد از اداء فریضه بیرون آمدم به شهرستان بافت حرکت دادند و فعلاً در اینجا به جرم اینکه روز عیدفطر در بیانات خودم به یهود خَذَلَهُمُ اللّه‌ تَعالى و اَخْزاهُم نفرین کرده‌ام باید مدتى باشم هیچ جاى نگرانى نیست فقط یکه و تنهائى است ولى مهر و محبت اهالى این شهرستان به تمام طبقاتهم اثرات این غربت را زایل مى‌کند و دلشادم، که در محل تبعید دچار این پیشامدها مى‌شوم.[8]»

شهید قاضى در محل تبعید نیز از پاى ننشست، طى جلسات و نشستهاى گوناگون به افشاگرى علیه رژیم مى‌پرداخت به همین جهت ساواک طى یک اقدام عجولانه ایشان را کاملاً ممنوع الملاقات نمود و از ساواک کرمان خواست تا افرادى را که با ایشان ملاقات مى‌نمایند شناسایى نماید. اتاقى را که آیت‌اللّه‌ قاضى در آن روزهاى تنهایى را مى‌گذراند، یک اتاق کوچک و محقرى بود که از سطح حیات دو پله پائین‌تر بود. مأمور ساواک طبق تعلیماتى که از طرف سازمان به او داده شده بود با گستاخى و تبختر رفتار مى‌کرد. او براى اینکه زور و حاکمیت دستگاه را به رخ این غریب تبعیدى شجاع، کشیده باشد، بجاى وارد شدن از درب اتاق، با کفش از پنجره داخل مى‌شد و با حالت غرور و خودخواهى با صداى خشن و ناهنجار خود دستور مى‌داد: زود باش امضاء کن!···  چند روزى بدین منوال گذشت و آیت‌اللّه‌ قاضى چند بار به ایشان تذکر دادند که ادب را رعایت کند ولى آن بى‌ادب مغرور گوشش بدهکار نبود. روزى هنگامى که مزدور خودفروخته به اتاق وارد شد، سید دلاور آیت‌اللّه‌ قاضى بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم «المنجد» را برداشت و محکم بر پس گردن مامور کوبید و فریاد زد: بى‌ادب، مگر نگفتم مؤدب باش. مغرور خودباخته، با زبونى از اتاق بیرون رفت.[9]

در ایام تبعید نامه‌هاى متعددى از بزرگانى همچون آیت‌اللّه‌ نجفى مرعشى، میلانى، دستغیب و... دریافت نموده که در این نامه‌ها اوضاع سیاسى کشور را به انحاء گوناگون مورد اعتراض قرار مى‌دادند. آیت‌اللّه‌ قاضى در اوائل تبعید خود، طى مکاتباتى با مسئولین قضائى، اعتراض خود را به حکم صادره اعلام مى‌نماید ولى به دلیل هماهنگى صورت گرفته بین ساواک و مسئولین قضایى استان، تمامى این اقدامات بدون نتیجه باقى مى‌ماند.

مدت اقامت ایشان در بافت در زمینه افشاء رژیم پهلوى بسیار مؤثر بود بطوریکه ایشان نسبت به انعکاس حقایق به خارج از کشور نیز تلاشهاى فراوانى مبذول داشت. مقالات متعدد ایشان که بوسیله پیکهاى مخفى ارسال مى‌شد در جراید کشورهاى لبنان، سوریه و عراق بچاپ مى‌رسید که طى آنها آیت‌اللّه‌ قاضى با بیان شیواى عربى فجایع رژیم را برشمرده و روحانیون خود فروخته‌اى را که در تحکیم حکومتهاى ظالم تلاش مى‌کردند محکوم مى‌نمودند.[10]

با سپرى شدن مدت تبعید آیت‌اللّه‌ قاضى، در تیرماه سال 1348 رئیس ساواک کرمان طى نامه‌اى از نصیرى رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور کسب تکلیف مى‌کند. رئیس ساواک طى نامه‌اى اعلام مى‌نماید که قرار است ایشان پس از تمام شدن مدت محکومیت خود به یکى از شهرستانهاى شمال کشور منتقل گردد و بالاخره در هفتم تیرماه سال 1348 ساواک دستور مى‌دهد مجاهد نستوه آیت‌اللّه‌ قاضى را به زنجان منتقل نمایند.

 

تبعید به زنجان:

حضرت آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى در تاریخ 7 / 4 / 1348 پس از تحمل 6 ماه تبعید در بافت کرمان، به زنجان تبعید مى‌گردند. اما ایشان بدون توجه به دستور ساواک و با شهامت و شجاعت خاص خودشان به سوى تبریز حرکت نمودند. هنگامى که ایشان به بستان‌آباد، 60 کیلومترى تبریز رسیدند، ساواک از موضوع مطلع شده و بلافاصله دستور مى‌دهد از ورود ایشان به تبریز جلوگیرى و ایشان را به زنجان راهى نمائید. نصیرى رئیس ساواک دستور داده بود که به محض ورود شهید قاضى به زنجان کلیه اعمال ایشان دقیقا کنترل و تماسهایشان تحت مراقبت قرار گیرد، همچنین محل استقرار ایشان در منزل امام جمعه وقت مشخص گردید.

با وجود ارعاب و تهدیدهائى که از سوى عوامل رژیم در بین مردم در رابطه با تماس مردم با آیت‌اللّه‌ قاضى به عمل آمده بود، روز بعد از ورود ایشان عده کثیرى از اقشار مختلف مردم اعم از روحانى، طلبه، بازارى و ... با ایشان دیدار نمودند. از طرفى علماء بزرگى همچون آیت‌اللّه‌ مرعشى نجفى با تلگرامها و نامه‌هاى مکرر از ایشان دلجویى و احوالپرسى نموده که همه اینها ساواک را متوحش مى‌نماید. وحشت رژیم وقتى به اوج خود مى‌رسد که متوجه مى‌شوند آیت‌اللّه‌ قاضى با امام خمینى (ره) در نجف رابطه دارند و نامه‌اى بوسیله یکى از روحانیون از طریق ترکیه به عراق فرستاده‌اند. سعى ساواک در بدست آوردن نام روحانى مزبور بى‌نتیجه ماند.

آیت‌اللّه‌ قاضى بیش از چهار ماه در زنجان به حالت تبعید به سر بردند تا اینکه با وساطت آیت‌اللّه‌ سیداحمد خوانسارى از تبعید رها و در تاریخ 29 / 8 / 1348 به تهران و پس از آن در تاریخ 6 / 9 / 1348 به تبریز مراجعت فرمودند.

 

جهاد بى‌امان تا پیروزى انقلاب:

پس از رهایى از تبعید، ایشان همزمان با تشکیل مرتب جلسات هفتگى در منزل خود[11] به خط‌دهى و هدایت انقلابیون پرداختند. ایشان همچنین با شروع تدریس خارج فقه به تربیت طلاب و ذخیره‌هاى انقلاب همت گماشتند. با اوجگیرى مبارزات امت بیدار و ظلم ستیز ایران که بواسطه شهادت حاج‌آقا مصطفى خمینى و مجالس منعقده براى آن فقید شهید پیش آمد، شهید قاضى طباطبایى در آذربایجان سنگرى مستحکم براى دفاع از حریم اسلام و مبارزه با مظاهر طاغوت بنا نهاد. پس از واقعه 19 دى در قم، منزل ایشان پناهگاه مبارزان مسلمان بود، آنانکه پاى در مسیر جهاد گذاشته بودند هرگاه مشکلى پیش مى‌آمد رو به خانه این سید عظیم‌الشأن مى‌نهادند، آنگاه که مزدوران رژیم به تعقیب اسلام‌خواهان مبارز برمى‌آمدند، بیت این عالم مجاهد پناهگاه امنى براى جوانان بود و هرگاه گلوله دژخیمى سینه مالامال از عشق جوانى را مى‌شکافت و خون گلرنگش را بر زمین مى‌ریخت، پیکر بى‌جان شهید به منزل ایشان حمل و از آنجا تشییع مى‌شد. قطره‌هاى جمعیت در منزل این شهید شاهد همچون باران رحمت بهم مى‌پیوستند تا آنجا که سیل عظیمى از جمعیت تشکیل مى‌شد، و در جاى جاى شهر تبریز به حرکت در مى‌آمد و هر چه ناپاکى و مظهر فساد و ستمشاهى بود مى‌زدود. نقش بارز ایشان بعد از 19 دى ماه سال 1356 که طى آن مزدوران رژیم عده‌اى از پاکباختگان مسلمان را در شهر مقدس قم در خاک و خون کشیدند، بر همگان بیش از پیش آشکار گشت. قیام قهرمانانه مردم تبریز در 29 بهمن سال 1356 با هدایتهاى این شخصیت عظیم صورت گرفت. در ادامه این قیام شهید قاضى در ارشاد و راهنمایى مردم در جهت تعطیل کردن مغازه‌ها و بازار و سازماندهى اعتصابات و تظاهرات نقش مؤثرى را ایفاء کردند. حضور ایشان در پیشاپیش صفوف مرصوص مردم بیدار و متدین آذربایجان در تمام راهپیمائیها،دلگرمى هرچه بیشترى به راهپیمایان مى‌داد. ایشان در آن ایام غیر از دستگاه جهنمى ساواک از سوى عده‌اى از
روحانى نمایانى که بعضا حتى با بودجه ساواک علیه ایشان تبلیغ مى‌کردند، طرف بودند. آنانکه با عنوان طرفدارى از کسى که بنام مرجعیت سعى در انحراف مبارزات مردم مسلمان ایران بخصوص در خطه آذربایجان داشت، در تکاپو بودند که از نفوذ رو به رشد و فزاینده ایشان بکاهند، و در بعضى موارد عنوان جدایى ایشان از امام امت را سر مى‌دادند که با حمایت قاطع امام و تأکید بر این نکته که ایشان از سوى امام نمایندگى دارند تمام این توطئه‌ها به شکست انجامید. عناوین عمده فعالیتهاى ایشان در جریان مبارزات سیاسى تا پیروزى انقلاب را که رژیم بر اهمیت آنها واقف بوده و از آن اقدامات بعنوان مؤثرترین عوامل براندازى یاد مى‌کند، بدین شرح است:

* تشویق مردم به همبستگى با اعتصابیون شرکت ملى نفت ایران و تعطیل مغازه‌ها و بازار.

* دستور تکثیر و توزیع اعلامیه اول محرم امام خمینى (ره) که در آن از سربازان و درجه‌داران و افسران‌خواسته‌شده‌بودکه‌ازدستورفرماندهان‌خودامتناع و سربازان،سربازخانه‌ها راترک نمایند.

* توصیه به رفتن به پشت‌بامها و گفتن تکبیر و اذان در مواقع حکومت نظامى.

* قرار دادن منزلشان به عنوان محل شروع تظاهرات و تشییع جنازه‌ها.

* تدارک و تبلیغ برنامه‌هاى راهپیمائیهاى عظیم روزهاى تاسوعا و عاشورا.

* دستور عدم پرداخت پول آب و برق مصرفى جهت اعلام نامشروع بودن رژیم.

* اعلام تعداد شهدا در اعلامیه‌هاى متعدد و تشویق مردم به ادامه مسیر شهدا.

* پشتیبانى و حمایت از اعتصابات و تأمین مخارج اعتصابیون در مدت اعتصاب.

* دعوت از سخنرانان زبده براى سخنرانى در مسجد معروف شعبان جهت تحریض مردم به مقابله با رژیم.

* حضور در صحنه راهپیمائیها خصوصا حضور فعال در راهپیمایى 9 / 10 / 1357 و صدور اعلامیه راهپیمایى مذکور.

* صدور اعلامیه‌هاى مختلف و مهیج جهت تبیین مسیر انقلاب[12].

 

از انقلاب تا شهادت:

پس از پیروزى انقلاب اسلامى به دستور حضرت امام خمینى (ره) در تهران و چند شهر بزرگ مراسم پربار نماز جمعه برپا گردید و در مرداد ماه 1358 طى حکمى از سوى رهبر کبیر انقلاب اسلامى، حضرت آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى به عنوان نماینده تام‌الاختیار و امام جمعه تبریز منصوب گردید. در این دوران تلاش ایشان نسبت به قبل از انقلاب به مراتب بیشتر شد. با حفظ روحیه مردمى خود نه تنها به عنوان سنگ صبور مردم در برطرف کردن مشکلات آنها مى‌کوشیدند، بلکه با تیزبینى و درایت خاص خود تمامى توطئه‌هاى بدخواهان را خنثى مى‌نمود.

شهید قاضى در روز عید قربان سال 1358 نماز عید را برگزار نموده و این آخرین نماز عید ایشان بود زیرا در همان روز یعنى 10 / 8 / 1358 بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان هنگامى که با اتومبیل عازم منزل خود بود ضارب خون‌آشام که عنصر گروهک فرقان بود سه تیر از پشت شیشه ماشین به سر مبارک این مجاهد کبیر شلیک کرد و گریخت. با همان ماشین ایشان را به بیمارستان شیر و خورشید تبریز انتقال دادند. اطباء بیمارستان بلافاصله به معالجه پرداختند ولى بعد از معالجات وسیع تیر وارده به طرف راست جمجمه کار خود را کرد و در ساعت 12 شب به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روز بعد ساعت 10 صبح با تشییع جنازه بى‌نظیرى که در تبریز انجام گرفت بدن مطهر ایشان در مسجد مقبره به خاک سپرده شد.[13]

 

اسوه علم و تقوا:

آیت اللّه‌ سید محمد على قاضى طباطبایى از جمله عالمانى بود که به همراه دانش و آگاهى عمیق به معارف دینى از تقوى و اخلاص کم نظیرى برخوردار بود. بررسى ابعاد مختلف علمى و اخلاقى ایشان، موجب شناسایى بیشتر این شخصیت بزرگ مى‌گردد. در این قسمت به بخشى از این ویژگی‌ها اشاره مى‌نمائیم:

 

علاقمند به تحقیق:

شهید قاضى طباطبایى از بدو دوران طلبگى خود اهل تحقیق و موشکافى مسائل علمى بودند، در کشف مسائل فقهى و فلسفى تا آنجا که میسر بود به پیش مى‌رفتند. و راه نجات و سعادت بشریت را در بررسى دقیق علوم اسلامى و عرضه آن به افراد مى‌دانستند. مطالعات و تتبع ایشان کم نظیر بود، در مطالعه حوصله زیادى داشتند هر کتابى را که مى‌گرفتند تا پایان مطالعه دقیق مى‌کردند.

کتابخانه خصوصى ایشان که بخشى از آن را کتاب‌هاى خطى منحصر به فرد تشکیل مى‌داد از جمله کتابخانه‌هاى شخصى کم نظیر مى‌باشد که درب آن همیشه بر روى اهل تحقیق و محققین باز بود.

 

شعر و ادب:

علامه شهید قاضى طباطبایى نه تنها فقیهى مشهور، مجتهدى مسلّم، محقق و نویسنده‌اى زبردست بود، بلکه داراى طبعى روان و ذوقى سرشار بوده و گاهى اشعارى مى‌سرود. این چند بیت از جمله اشعار ایشان مى‌باشد:

 

چهل سال بیش با خرد و هوش زیستم

 آخر نیافتم به حقیقت که چیستم

عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستى

 من در میان آب و گل هست و نیستم

من صدر بزم انسم و مجلس نشین قدس

 لیکن تو چون به بزم نشینى بایستم

زان خنده آمدم بکمالات دیگران

 کاندر کمال خویش چو دیدم گریستم[14]

محب اهل بیت علیهم‌السلام:

گستره تحقیقات علمى و مبارزات سیاسى هیچگاه این عاشق اهل بیت (ع) را از اصل مطلب باز نداشت همه چیز خود را از اهل بیت (ع) مى‌دانست. معصومین (ع) را چراغ هدایت و کشتى نجات مى‌دانست، همیشه احادیثى از اهل بیت (ع) زینت‌بخش کلامش بود، حتى در گفتارهاى عادى نیز سعى مى‌کرد با نقل سخن از ائمه (ع) گفتارش را متقن‌تر نماید. عشق و علاقه سرشار به امامان معصوم (ع) خصوصا حضرت امام حسین (ع) در وجودش نمایان بود به گونه‌اى که تمامى منابر خود را با ذکر مصیبت اهل بیت به اتمام مى‌رساند. تألیف کتاب «تحقیق در باره اربعین حضرت سیدالشهداء» شاهدى بر این مدعاست. میزان ارادت و توسل ایشان به معصومین (ع) را مى‌توان از واقعه‌اى که خود ایشان نقل نموده درک کرد:

«در ایام تحصیل علمى خودم در حوزه علمیه قم قبل از آنکه به حوزه نجف تشرف حاصل نمایم، ذوق و شوق سرشار و علاقه مخصوصى به تحصیل علم اصول دین داشتم... از آن جمله در مسئله علم پیغمبر(ص) و امام (ع) بسیار کوشش مى‌کردم که اعتقاد خود را در این موضوع استوار نمایم و اکتفا به ظن و تخمین ننموده و از مرحله تقلید پا به فراتر بگذارم و در راه وصول به این مطلب دست توسل به دامن اهل بیت عصمت (ع) زده و از آل اطهار علیهم‌السلام مطلب خود را مى‌جستم. دیر زمانى در این راه قدم برمى داشتم و رفته رفته گامى به فراتر مى‌گذاشتم تا به سر منزل مقصود برسم، و به این منظور سالى سعادت یارى کرد و توفیق الهى شامل شد در عین ایام تحصیلى، نه در ایام تعطیلى تشرف به آستان قدس رضوى نصیبم شد و مدتى در جوار حرم مطهر و قبر انور و اطهر امام رضا سلام‌اللّه‌ علیه گذرانیدم و به درس جمعى از اساتید حاضر مى‌شدم تا از هر خرمنى خوشه‌اى اخذ نموده و از هر شاخه‌اى گلى چینم و عمده همت من در پى مقصودم مى‌گشت، چند روزى توسل به حضرت امام رضا (ع) نموده و در حرم مطهر در پشت سر مبارک مى‌نشستم و منظورم این بود که مى‌خواستم در موضوع علم امام (ع) توجهى از آن حضرت بشود و اعتقاد خودم را محکم نمایم و تفصیلاً بفهمم و از خود قرآن مجید برایم کشف و روشن گردد. چند روز بر این منوال گذشت و به توسل خود به ساحت اقدس امام ادامه دادم تا روزى در حرم مطهر در همان مکان مقدس در مقابل ضریح مبارک قرار گرفته در تفکر بودم فاذا گویا به قلب من الهام شد که در موضوع مسئله علم پیغمبر و امام (ع) آیه شریفه تطهیر کافى است و به موجب مفاد آن آیه مبارکه، جهل و نادانى به آن حضرات راه نمى‌یابد زیرا خداوند مى‌فرماید:

«انّما یریُداللّه‌ لِیُذهِبَ عنَکُم الِرّجسَ اهلَ البیَت و ُیطهِّرَکُم تَطهیرا.

 

عاشق شهادت:

هنوز شش ماه از طلیعه انقلاب شکوهمند اسلامى نگذشته بود که ستاره درخشانى از آسمان پر فروغ علم و فقاهت غروب کرد. گروهک منحرف و مزدور فرقان، ناجوانمردانه استاد بزرگ حوزه و دانشگاه آیت‌اللّه‌ مرتضى مطهرى را به شهادت رساند و با این جنایت خود دل همگان را داغدار کرد. وقتى خبر شهادت مظلومانه استاد مطهرى، به گوش آیت‌اللّه‌ قاضى رسید بسیار متأثر و غمگین شد و همواره به اطرافیان خود مى‌فرمود:

«کاش بنده هم مثل استاد مطهرى، روزى به فیض شهادت برسم[15]

حضرت آیت‌اللّه‌ سید على قاضى طباطبایى در خاطره‌اى از شهید قاضى مى‌گوید: اینجانب که در سال 1371 ه‍ ق براى دیدار مادرم به نجف رفته بودم، به حضور آیت‌اللّه‌ العظمى کاشف الغطاء رسیدم و کتاب «جنه‌الماوى» را بحضور انور ایشان که حضرت آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى فرستاده بود تقدیم کردم. بعد از نگاه به آن فرمود: در فامیل شما چنین شخصیتى موجود است! این میوه از هر حیث بکمال رسیده و قابل استفاده است و گل پرعطریست که باید از آن بهره‌ها گرفت. به شما و تمام اهل آذربایجان توصیه مى‌کنم نگذارید این گل به زمین خورده و پرپر گردد[16].

 

وحدت مسلمانان:

آیت‌اللّه‌ سید محمدعلى قاضى طباطبایى یکى از عالمان روشن‌بین و ژرف‌نگرى بود که همیشه بر وحدت اسلامى تأکید داشت و در فرصتهاى مناسب با رفتار مدبرانه خویش در جهت تحقق بخشیدن به این آرمان مى‌کوشید. شهید قاضى در این باره مى‌گوید:

یاد دارم در «رمادى» که از سوریه برگشته و وارد عراق شدم و غروب نزدیک بود، توقف کردیم که نماز مغرب را ادا کرده و حرکت نمائیم، وضو گرفته و در صحن خانه وسیعى حصیر انداخته خواستم مشغول نماز بشوم، دیدم عده‌اى از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمى ایستادند، فهمیدم که مى‌خواهند بدانند که چطور سجده خواهم کرد. من هم در موقع سجده پیشانى را به بالاى حصیر گذاشتم و سایر رفقا نیز اغلب از من تبعیت کردند. بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنها جلو آمده از حقیقت سجده بر تربت کربلا که بعضى از همراهان در نماز گذاشته بودند، سؤال کردند، واقع امر را براى آنها بیان کردم بسیار قانع شده و امتنان به جا آوردند و اظهار نمودند که به ما جور دیگرى تلقین کرده‌اند.

نظیر این قضیه در زینبیه دمشق نیز اتفاق افتاد و چند نفر از دوستان عراقى، از عربهاى شریف اهل نجف اشرف نیز بودند، به جمعى از جوانان اهل سنت، از اهل سوریه، مصر و لبنان، واقع امر را در سجده کردن شیعه بر تربت سیدالشهداء علیه‌السّلام بیان کردیم و از آنچه خیال کرده و از روى تقلید اعتقاد داشتند عذر خواستند.[17]

 

نمادى از تربیت دینى:

آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى یکى از تربیت یافتگان مکتب اسلام است که تمامى اعمال و حرکاتش برگرفته از قرآن مجید و احادیث اهل بیت (ع) بود. رفتار مؤدبانه، محترمانه و برخورد متواضعانه و ملایم ایشان زبانزد عام و خاص بود.

یک روز به مناسبتى، یکى از مخالفین سرسخت ایشان که لباس روحانیت به تن داشت، وارد منزل ایشان شد، بى‌درنگ سید بزرگوار تمام قد به پاى او بلند شد و احترامش کرد. بعد از رفتن ایشان، فردى از نزدیکان آیت‌اللّه‌ گفت: آقا! این شخص دشمنى سرسختى با شما دارد ... چرا اینقدر احترامش کردید! ایشان فرمودند: به دو دلیل، اولاً ایشان مهمان ما بود و احترام مهمان واجب است، ولو با من مخالف باشد، ثانیا باید قداست لباس روحانیت حفظ بشود.[18]

 

1ـ با فرزندان:

شهید قاضى نه تنها پدر، بلکه مربى خوب و دلسوز و دوست صمیمى فرزندانش بود. وجودش براى اهل خانه موجب آرامش و کلام گرم و دلنشینش صفاى منزل را دو چندان مى‌ساخت. ایشان هرگز با همسر و فرزندان خود به درشتى و خشونت رفتار نکرد، گرچه ناملایمات و مشکلات و ناراحتى‌هاى اجتماعى زیادى را متحمل مى‌شد ولى اثرات روحى آن در بیرون از خانه مى‌ماند و چهره آرام و دل‌انگیز او به خانه مى‌آمد.[19]

 

2ـ قدرشناسى:

شهید قاضى هر چند یکبار فرزندان خود را جمع مى‌کرد و ضمن پند و اندرز، راه و رسم زندگى و چگونگى «بودن» را به آنان مى‌آموخت. و در هر مجلسى و نشستى نسبت به احترام و تکریم مادرشان سفارش مى‌کرد و بارها مى‌گفت: مادر شما در حق من زحمات طاقت‌فرسایى را متحمل شده است و کمتر زنى پیدا مى‌شود که اینگونه با سختى‌ها و دشواریها مبارزه کند، قدر او را بدانید و نسبت به ایشان مهربان باشید. او نه تنها در حضور فرزندان، بلکه در فرصتى که دور از خانه و در تبعید به سر مى‌برد، در نامه‌هایى که مى‌نوشت به رعایت احترام مادر تاکید مى‌کرد.[20]

 

3ـ لباس:

از جمله کارهاى اخلاقى که حضرت آیت‌اللّه‌ قاضى بدان اهمیّت بیشترى مى‌داد طرز نشستن و برخاستن و لباس پوشیدن بود. این معلم بزرگ اخلاق همیشه در مجالس خصوصى و عمومى، به خصوص هنگام منبر رفتن لباس خود را مرتب مى‌کرد و تا آخر مجلس چهار زانو مى‌نشست و مواظب بود که مبادا عبا از دوشش بیافتد. براى ایشان کهنه بودن لباس اهمیت نداشت اما به تمیزى و پاکى لباس توجه خاصى داشت.

 

آثار اجتماعى و عمرانى:

شهید محراب آیت‌اللّه‌ قاضى طباطبایى شیفته خدمت به اسلام و مسلمانان بود و در این راه گامهاى بلند و مؤثرى برداشت و آثار گرانبهایى از خود به یادگار گذاشت. از جمله ساختن مساجد ذیل در تبریز و حومه از برکات آن وجود شریف است:

1ـ مسجد طوبائیه

2ـ مسجد ارزیل واقع در قریه ارزیل

3ـ مسجد امام حسین (ع) واقع در آخر کوچه باغ

4ـ مسجد حضرت آیت‌اللّه‌ حکیم واقع در خیابان کمربندى

5ـ تجدید بناى مسجد شعبان واقع در اول خیابان تربیت.

طـوبـى لـه و حسـن مـآب

 

پی‌نوشت‌ها:


[1]ـ آیت‌‌اللّه‌ سید محمدعلى قاضى‌طباطبائى از سادات حسنى مى‌باشد و با 33 واسطه به حسن مثنى فرزند امام حسن‌مجتبى ع نسب مى‌رساند.

[2]ـ ر.ک: قاضى طباطبائى، قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم‌نژاد، ص 17.

[3]ـ ر.ک: بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینىره، حمید روحانى، ج 1،ص 43

[4]ـ ر.ک: مقدمه کتاب جنه‌المأوى.

[5]ـ شهید قاضى طباطبایى در مقدمه کتاب «اللوامع الالهیه فى‌المباحث الکلامیه» تصریح کرده‌اند که ترتیب این اجازات براساس
تاریخ صدور آنها مى‌باشد و در این ترتیب هیچگونه اشاره‌اى به مراتب و مقامات علمى آنان نگردیده است.

[6]ـ ر.ک: مجلس نشین قدس، شعردوست، ص 34

[7]ـ ر.ک. صحیفه نور، ج 1

[8]ـ ر.ک: مجلس نشین قدس، شعردوست، ص 36

[9]ـ ر. ک: قاضى طباطبایى، قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم‌نژاد، ص 75

[10]ـ مجلس نشین قدس، شعردوست، ص 39

[11]ـ گزارش مرتب تمامى این جلسات در اسناد ساواک موجود است.

[12]ـ مجلس نشین قدس، شعردوست، ص 46ـ45.

[13]ـ ر.ک:  شهداى روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، على ربانى خلخالى.

[14]ـ ضمیمه روزنامه اطلاعات، 10 / 8 / 1377، شماره 21476

[15]ـ روزنامه رسالت، شماره 1394

[16]ـ ضمیمه روزنامه اطلاعات، 10 / 8 / 1377، شماره 21476

[17]ـ ر.ک: تحقیق در باره اربعین، ص 416

[18]ـ این جریان را آقازاده ایشان نقل کرده‌اند.

[19]ـ ر.ک: قاضى طباطبایى قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم‌نژاد، ص 106

[20]ـ ر. ک: قاضى طباطبایى قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم‌نژاد، ص 108

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.