تاریخ سند: 18 دی 1357
متن سند:
از : زاهدان
به : 312 شماره : 13252 /11هـ
قبل از ظهر روز جاری مجلس ختم کشتهشدگان حوادث اخیر مشهد و شهرستانهای دیگر مسجد جامع زاهدان تشکیل و سپس حاضرین که حدود سه هزار نفر بودند و حدود صد نفر از بانوان نیز در بین آنها دیده می شد در خیابانهای زاهدان مبادرت به راهپیمایی نموده و شعارهایی بر علیه آقای بختیار1 و شعارهایی از قبیل استقرار حکومت اسلامی توسط آنان تکرار می گردید راهپیمایان پس از تعویض نام میدان ششم بهمن به 17 شهریور و خیابان علم به آیتاله طالقانی به مسجد جامع مراجعت و پس از برگزاری نماز جماعت متفرق گردیدند.
ضمناً همزمان در شهرستان زابل حدود 2500 نفر مبادرت به راهپیمایی و دادن شعارهای ضد ملی نموده و ساعت 1200 بدون حادثه سوئی متفرق شدند.
بازار اهل تشیع و مدارس زاهدان و زابل از صبح روز جاری تعطیل میباشد.
رضوانی
رهبر عملیات عظیمی
رئیس دایره یک معینی
رئیس بخش امنیت داخلی بهپور
2-1-312 /5
ساعت 1330 به 312 مخابره گردید گیرنده – آقای خسروی
توضیحات سند:
1.
شاپور بختیار فرزند رضا در سال 1293 ش در ایل بختیاری متولد شد.
پدرش، محمدرضا خان معروف به سردار فاتح است که در سال 1313 در راستای سیاست های حذف قدرت های منطقه ای به دستور رضاشاه اعدام شد.
شاپور بختیار دوران ابتدائی را در شهرکرد سپری کرد و در سال 1309 پس از گذرانیدن دوران دبیرستان برای تحصیل در مدرسه فرانسوی بیروت به لبنان رفت.
وی که تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضی به پایان برده بود، چهار سال نیز در بیروت به تحصیل پرداخت.
او سپس برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت و سرانجام سه دیپلم فلسفه، حقوق و علوم سیاسی را در فرانسه گرفت.
او در سال 1393 که بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلان جنگ دادند در ارتش فرانسه ثبت نام کرد و در واحد توپخانه به فعالیت پرداخت.
بختیار در سال 1318 در 25 سالگی با یک دختر فرانسوی ازدواج کرد.
وی در سال 1324 به ایران بازگشت و در سال 1325 به سفارش یکی از دوستان قدیمی پدرش در وزارت کار استخدام شد.
پس از مدت چهار سال و نیم به مقام مسئول اداره و سپس مدیر کلی کار استان خوزستان رسید.
فعالیت سیاسی بختیار پس از ورود وی به ایران شروع شد.
وی که هنگام تحصیل در فرانسه سخت شیفته گفته ها و سخنان مصدق شده بود، در ایران به جمع طرفداران او پیوست؛ شاید هم از ابتدا مأموریتی خاص داشت.
بختیار برای فعالیت سیاسی در سال 1329 به حزب ایران پیوست، از دید او حزب ایران با اعتقادات ملی و تمایلات سوسیال دموکراسی بود.
گرایشات اعضای حزب به غرب، مطلوب بختیار بود.
با تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 به عنوان معاون وزیر کار وارد کابینه شد و در دومین دوره دولت کفالت این وزارت خانه را به عهده گرفت، عضویت بختیار در دولت با مخالفت تعدادی از سران جبهه ملی (از جمله مظفر بقائی) مواجه شد.
این عده او را عامل شرکت نفت انگلیس می دانستند.
مبنای این مخالفت بر پایه اسنادی بود که در ماجرای خانه سدان کشف شد و ظاهراً ارتباط بختیار را با شرکت نفت جنوب ثابت می کرد.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 بختیار به اتهام فعالیت سیاسی علیه دولت به مدت یک ماه بازداشت شد.
سال بعد نیز دستگیر و به سه سال محکوم شد و مدتی را در زندان گذرانید.
وی که پس از سقوط مصدق به اتفاق چند نفر از دوستانش از جمله مهندس مهدی بازرگان و سحابی و آیت الهز سید رضا زنجانی «نهضت مقاومت ملی» را تأسیس نمودند، تا سال 1334 به فعالیت خود ادامه داد.
اما به دلیل نفوذ مأمورین نظامی به درون آن اعضای آن شناخته شدند.
بر طبق اسناد منتشرشده لانه جاسوسی آمریکا، شاپور بختیار نقش رابط بین سازمان سیا و «نهضت مقاومت ملی» را ایفاء می کرد، از سال 1339 بختیار با اعضای حزب توده در داخل و خارج کشور به ویژه اروپا ملاقات می نمود و نیازمندی های اطلاعاتی ساواک را تأمین می کرد.
ضمناً براساس اسناد ساواک بختیار یکی از اعضای فراماسون معرفی شده است.
در دهه 1340 علاوه بر فعالیت در جبهه ملی دوم به دلیل رابطه با دربار مدیریت تعدادی از شرکتهای بنیاد پهلوی و واسطه گری برخی کمپانی های فرانسه را برعهده گرفت.
در سال 57 برای کسب مقام نخست وزیری از جبهه ملی کناره گیری کرد.
بختیار به رغم موضع منفی خود در قبال تحولات آغاز نهضت در سال 1342، در آخرین سالهای سلطنت پهلوی دوم، نسبت به قیام مردمی به رهبری امام خمینی(ره)، در ظاهر موضع نسبتاً مثبت اتخاذ می کند ولی در واقع این موضع برای جلوگیری از تخریب جبهه ملی اتخاذ گردیده بود.
سران جبهه ملی از جمله شاپور بختیار، این جبهه را آخرین تیر ترکش شاه می دانستند.
با پیروزی انقلاب اسلامی دوران بختیار به پایان رسیده و او پس از یک انزوا و اختفای 6 ماهه با همکاری و طراحی دستگاههای جاسوسی آمریکایی به خارج از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد.
پس از استقرار در پاریس و برقراری ارتباط با سازمانهای اطلاعاتی غربی به ویژه آمریکایی، با عناصر ضد انقلاب که به خارج فرار کرده بودند مرتبط شد و با کمک های مالی و امکانات وسیعی که مصر، عراق و برخی از کشورهای غربی در اختیارش نهاده بودند رهبری بخشی از فعالیت های ضد انقلابی را برعهده گرفت و سرانجام پس از 12 سال اقامت در فرانسه، در 15 مرداد سال 1370 در منزل مسکونی خود در حومه پاریس به قتل رسید.
منبع:
کتاب
آیتالله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک صفحه 495