تاریخ سند: 17 تیر 1348
موضوع: تشکیل جلسه در منزل عظیمی کتابفروش
متن سند:
از: 20 ﻫ 7
به: 322 شماره: 45345 /20 ﻫ 7
در ساعت 2030 مورخه 12 /4 /48 در منزل آقای عظیمی کتابفروش آقایان عظیمی صاحب منزل وخشوری زاده.
دکتر شرافت.
تفنگدار دانشجو و چند نفر دیگر حضور داشتند در این جلسه درباره تکامل تدریجی موجودات جاندار و اخراج آدم از بهشت و کتاب قرآن و خلقت نوشته دکتر سحابی1 بحث و این جلسه تا ساعت23 ادامه داشت.
توضیح منبع: آقای عظیمی کتابفروش به یکی دو نفر از دوستان خود اظهار نمود درنظر دارد به اتفاق آقای شرافت و خانواده برای چند روزی به اصفهان مسافرت نمایند.
توضیح رهبر عملیات: به نظر می رسد مطالب فوق در جلسه مزبور مطرح شده باشد.
ح قیطریه
22391
توضیحات سند:
1 .
دکتریداللّه سحابی، فرزند علی در سال 1284 ش در محلهی سنگلج تهران متولد شد.
پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد مدرسه دارالمعلمین شد و سپس در سال 1310 در رشتهی علوم طبیعی لیسانس گرفت و برای ادامهی تحصیلات به فرانسه رفت و موفق به اخذ دکترای زمین شناسی از دانشگاه لیل فرانسه شد.
در سال 1315 به ایران بازگشت و در هنگام انجام خدمت نظام وظیفه، در دانشسرای عالی تهران به تدریس پرداخت.
در آبان ماه سال 1325 به ریاست ادارهی فرهنگ تهران منصوب شد و در دی ماه همان سال از این کار استعفا داد.
وی در سال 1330 به همکاری با دکتر مصدق و فعالیتهای سیاسی مشغول و در سال 1332 در نهضت مقاومت ملی عضو شد.
سحابی پس از چند سال، نهضت آزادی را به همراه مهندس بازرگان تاسیس کرد که در اولین دورهی دستگیری سران نهضت آزادی در سال 1341 به 4 سال زندان محکوم شد.
وی قبل از انقلاب اسلامی در سمتهایی چون: ریاست دبیرستان کمال، استادی دانشگاه و مشاور موضوعات زمین شناسی سازمان برنامه و بودجه فعالیت داشت و در دوران انقلاب، از سوی امام(ره) به عضویت شورای انقلاب درآمد؛ سپس در مجلس خبرگان قانون اساسی و اولین دورهی مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران به این مجالس راه یافت.
وی همچنین معاونت نخست وزیر در دولت بازرگان را به عهده داشت و عضو شورای عالی فرهنگ و وزیر مشاور در امور طرحهای انقلاب بود که پس از مدتی از کار استعفا داد.
دکتر سحابی صاحب تألیفاتی چون: تکامل و قرآن، طبیعت بشر، کتاب زمین شناسی عمومی و خلقت انسان در بیان قرآن و غیره است.
ایشان در فروردین سال 1381 در تهران درگذشت.
( اسناد ساواک - پرونده انفرادی )
منبع:
کتاب
شهید سید محمد جواد شرافت به روایت اسناد ساواک صفحه 28