تاریخ سند: 12 بهمن 1330
انشعاب از حزب زحمتکشان ملت ایران
متن سند:
با صدای جاوید باد جبهه ملی، سنگرهای
ننگین حزب زحمتکشان را ترک می گوئیم.
اکنون که برای حفظ عظمت جبهه ملی از
حزب زحمتکشان جدا می شویم ناگزیریم
ملت فداکار ایران را از حقایق تلخ و دردناکی با
خبر ساخته دستهای پلیدی را که از قفا به
جبهه ملی و دولت ملی دکتر مصدق خنجر
می زنند به هم میهنان خود نشان دهیم.
حزب زحمتکشان ملت ایران که با نیروی
عظیم جبهه ملی در گیرودار جنبش ملی
شدن نفت تشکیل شد حزبی که برای تشکیل
آن صدها نفر جوان فداکار و جانباز،
پیش آهنگ شدند، در دست یک دسته بلشویک1 بی وطن قرار دارد.
امروز نتیجه مبارزات 3
ساله مردان دلیر میهن، نتیجه روبرو شدن با چاقوکشهای رزم آرا به خاطر حفظ روزنامه شاهد،
نتیجه تحمل سرماها و سختی های زمستان سال پیش برای نگهبانی خانه دکتر بقائی به صورت
یک حزب درهم شکسته در زیر پای رانده شدگان حزب توده افتاده است.
2 خلیل ملکی عضو
منفور و مستعفی حزب توده، کسی که در واقعه ننگین آذربایجان، نقشه تجزیه ایران را بصورت
تئوری «آذربایجانیزم» در تبریز اشاعه داد و زمینه فکری نهضت پیشه وری را فراهم نمود، کسی
که در سال 1323 یعنی هنگامی که اثر چکمه سربازان اجنبی برخاک ایران دیده می شد، در
روزنامه توده ای «رهبر» شماره 506 ، 436، 427، 438، 419 و 420، دکتر مصدق را به جرم
اعتراض به طمع ورزی دولت شوروی به نفت شمال و حمایت از سیاست موزانه منفی، منفی باف
و خیال پرست و نوکر امپریالیزم نامید.
کسی که با شرکت در نگارش کتاب «سحر و افسون»
شدیدترین ضربات را بر اساس دین و ملیت وارد کرد، چنین شخصی امروز با یک عده افراد
بی وطن دیگر از قبیل ناصر وثوقی مهندس قندهاریان و دکتر خنجی3 رانده شدگان حزب
منفور توده، حاکم مطلق العنان حزب زحمتکشان ملت ایران و نزدیکترین همکاران دکتر بقائی
رهبر حزب هستند.
دشمنان دین و ملیت ما
امروز با نیروی ما بر ما حکومت می کنند و
حزبی را که زائیده جبهه ملی است، با اغفال
رهبر خودخواه آن، مرحله به مرحله از
جبهه ملی و دکتر مصدق دور می سازند.
مخالفت روزنامه شاهد طی چند شماره
متوالی با لایحه انتخاباتی دکتر مصدق و حمله
مسوولین حزب در جلسات رسمی،
شخصیت های محبوبی چون مکی و دکتر
شایگان1 و دکتر فاطمی و حائری زاده و دکتر
سنجابی2 و اظهار این که رهبر حزب، مافوق
دکتر مصدق و مترقی ترین فرد جبهه ملی
است، بزرگترین شاهد انحراف و یکه تازی
دکتر بقائی است.
دکتر بقائی مانند حربه
بی اراده ای در دست خلیل ملکیها گرفتار
شده است.
خلیل ملکی بی وطن در برابر دکتر بقائی به آرمانهای ملی ما اهانت می کند
صحبتهائی از قبیل ایرانی مآبانه یعنی احمقانه و این که برای ما ایرانی بودن افتخار نیست و دین
اسلام یک حربه پوسیده و غیر قابل دوام است، از سخنانی است که تحت لوای «نصرمن اللّه و فتح
قریب و بشرالمومنین» با نظارت آقای دکتر مظفر بقائی به گوش می زنند و در روزنامه شاهد
تحت همین شعار دینی صحبت از «جبر تاریخ» و نظریات «مارکس یهودی» می کنند و نظریات و
افکار مادیون را به نام مکتب نجات بخش، وقیحانه در حزب زحمتکشان، تعلیم می دهند و
می گویند حزب توده مرام خود را بطور کامل عمل نکرد و این ما هستیم که می خواهیم نظریات
«مارکس» و«لنین» را پیروی کنیم...
ملی شدن نفت که در سایه اراده ملت ایران و فداکاری و از خود
گذشتگی قهرمانان جبهه ملی و اراده مستقیم حضرت آیت اللهکاشانی جامه عمل پوشید از نظر
مکتب ضد ملی حزب زحمتکشان یک امر خود به خودی و حتمی الوقوع، تاثیری نداشته اند
خلیل ملکی با اختیار تام از طرف دکتر بقائی اینگونه تبلیغات مفتضح را در میان یک عده
دانش آموز و دانشجوی بی گناه و ساده دل ادامه می دهد و آنان را مرحله به مرحله به کمونیسم
نزدیک می سازد.
آیا این است آنچه دکتر مصدق می خواهد؟ آیا اینست آنچه ملت ایران از حزب
زحمتکشان انتظار دارد؟ هرگز.
حزب زحمتکشان باعث ننگ و بدنامی ملت ایران و جبهه ملی
است، دکتر بقائی در اثر همین جریان نامطلوب وجهه خود را از دست داد.
هر ضربه ای که حزب
زحمتکشان بر پیکر شخصیت های جبهه ملی نواخت، مستقیما در وجه و مقام او اثر معکوس
گذاشت با آنکه حزب زحمتکشان به کاندیدهای جبهه ملی خیانت کرد، اراده مردم رشید تهران
پیروز شد.
دکتر بقائی با تذکرات صادقانه ما به هیچ قیمت حاضر به ترک همکاری با بلشویکهای
بی وطن نگردید و روی همین اصل، حزبی را که اکنون می بایستی یک صد هزار عضو با ایمان و
فداکار داشته باشد به صورت تشکیلات ناقص و متزلزل کنونی در آورد کسانی که با شور و هیجان
به امید جبهه ملی وارد حزب زحمتکشان می شدند پس از مدت کوتاهی بر اثر مشاهده این وضع
ناهموار مایوس و نومید باز می گشتند، دکتر بقائی به خاطر مطرودین حزب توده، صمیمی ترین
و فداکارترین دوستان خود را از دست داد.
دوست دلیر ما «هاله» شاعر ملی که همواره برای طرد
بلشویکها از حزب زحمتکشان، رشیدانه مبارزه می کرد، معتقد بود که هرگز نباید در پیش
دشمن، سنگر خالی کنیم و خانه ای را که خود بنا کرده ایم، به دست دشمنان دین و میهن
بسپاریم اما دکتر بقائی به خاطر بلشویکها از هاله فداکار چشم پوشید و ثابت کرد که حاضر است
به خاطر خلیل ملکیهای خائن، از هاله ها صرف نظر کند.
دیگر این وضع خیانت آمیز برای ما
قابل تحمل نبود لازم دانستیم با صدای رسا، ملت غیور ایران را از این جنایات شرم آور، آگاه
ساخته رسما اعلام کنیم که حزب زحمتکشان ملت ایران سنگر دوم توده ای هاست و چنین
سنگر ننگ آلودی شایسته یک ملت ایرانی مسلمان و شرافتمند نیست.
برویم...
برویم راه
پرافتخار آینده را با پرچم پرشکوه جبهه ملی آغاز کنیم، پیروزی با ماست.
جاوید باد جبهه ملی.
پاینده باد حکومت ملی دکتر مصدق.
مرگ بر بر بلشویکها.
عباس رازقی، حسین صدوقی، کوچک رضاخانی، غلامحسین ایزدپناه، همایون فروزان،
محسن محرر، عباس درودیان مدیر روزنامه دفاع ملی، سید مهدی کاشانی، حبیب اللّه فغفوری،
منصور منهاجی، محمّد رضائی، قدرت اللّه باقری، محمّدعلی باقری، محمّدعلی طاهری،
ابوالقاسم کی پور، عزت اللّه عسگری، خلیل کریم آبادی، سردبیر روزنامه ایران قرن بیستم، رضا
شایگان، محسن مشگین، محمد بلالی، اسماعیل اخلاقی، ناصر کاظمی، منصور بروجردیان،
محمد قره گزلو، علی اصغر رازقی، ابراهیم محمودی، هاشم حیدری، منوچهر فرزانه، حبیب اله
قطب، نجات اله رکنی، مهدی اشرف خراسانی، محسن نورزاد، علی موحد، سید حسین
بروجردی، جمشید محمدی، محمد صفائی، رضا مشهدی حسین، عبدالحسین نوین، روح اللّه
جهان پی، محمود دست کوتاه، امیر نیکخو، محمد گودرزی نیا، هاشمیان، مرتضی تورجی، علی
امیرخمسی، علی موجی، ابوالفتح فرهنی، احمد ضابطی، محمد سلامی، علی اکبر سلامی،
محمّد آقاجانی، غلامعلی قریب، اسداللّه حاج فرج اللّه ، مسعود حاج فرج اللّه ، مصطفی حاج
فرج اللّه ، احمد اسماعیلی، رحیم ماقی، کریم کوهنک، احمد زندی دوست، محمدعلی توفیقی،
موسی زهره، محمّد فراهانی، عبدالغفار طهوری.
توضیحات سند:
1ـ بلشویک: بسیار، اکثر.
چون پیروان «لنین» اکثریت را بدست آوردند، بدین نام نامیده شدند.
2ـ در روز 14 آذرماه 1330، در مجلس شورای ملی مخالفان، به مناسبت فعالیت تازه حزب توده، مصدق را مورد
انتقاد قرار دادند، دو روز بعد از آن، مدیران جراید در مجلس شورای ملی متحصن شدند و اعلامیه ای انتشار دادند.
فردای آن روز نمایندگان اقلیت در مجلس شورای ملی به حمایت از مطبوعات متحصن، برخاستند.
در همان روز در
جلسه مجلس شورای ملی در خصوص وقایع 14 آذر و اغتشاش تهران، جمال امامی، آزاد و آشتیانی زاده، دولت را مورد
انتقاد شدید قرار دادند، حملات جمال امامی با هتاکی و تندی خاص توأم بود.
دو روز بعد در جلسه مجلس شورای ملی از
طرف اقلیت و تماشاچیان، علیه دولت به شدت تظاهرات انجام گرفت.
عده ای از تظاهر کنندگان داخل جلسه علنی
رفته و با نمایندگان گلاویز شدند و کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش مورد ضرب و شتم مخالفان دولت قرار گرفت.
3ـ دکتر محمدعلی خُنجی: در سال 1304 هش در بحرین متولد شد.
پدرش مرحوم محمدامین، به تجارت اشتغال
داشت.
وی اهل مطالعه و تحقیق بود و به زبان عربی آشنائی کامل داشت و نوشته های زیادی از او باقی مانده است.
محمدعلی خنجی از کودکی سر و کار با کتاب داشت.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان «اتحاد ملی» ایرانیان بحرین که
مرحوم پدرشان عضو هیأت امنا و از موسسان این مدرسه قدیمی ایرانیان در بحرین بود، به پایان رساند.
در سال 1318
به خاطر ادامه تحصیل به همراه خانواده اش، به تهران مهاجرت کرد، چون ادامه تحصیل، بیش از ابتدائی، برای ایرانیان
در بحرین میسر نبود.
محمدعلی، در تهران دوره دبیرستان را در دبیرستان علمیه به پایان رساند.
تحصیلات عالی را در
دانشکده حقوق تهران در رشته قضائی تمام کرد و برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و در رشته اقتصاد، دکترای دولتی
گرفت.
وی فعالیت های سیاسی را از همان دوران دبیرستان شروع کرد، از سال 1322 تا 1326 در حزب توده ایران فعال
بود.
در آن سالها بیشتر جوانان حساس و پرشور، به آن حزب روی آورده بودند.
در سال 1326 به اتفاق «انشعابیون» از
حزب توده جدا شد و از 1328 پس از بازگشت از فرانسه که مقارن با فعالیتهای جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق
بود، ایشان نیز به این نهضت پیوست.
یکی از کسانی که در تصمیم گیری ایشان تأثیر زیادی داشت، خلیل ملکی بود.
خنجی سرانجام حاضر به همکاری با ملکی در «حزب زحمتکشان ملت ایران» شد.
با حضور دکتر محمدعلی خنجی در
تشکیلات سازمان جوانان حزب زحمتکشان و با توجه به بحث های سیاسی و اجتماعی که می کرد و مقالاتی که در
روزنامه «شاهد» می نوشت، فعالیت این سازمان بیشتر شد.
پرسش و پاسخها و ایراداتی که بعضی ها و به خصوص حزب
توده راجع به روش جبهه ملی در برابر حکومت «علاء» داشتند، توسط دکتر خنجی تجزیه و تحلیل می شد.
فعالیت دکتر
خنجی در حزب زحمتکشان، از جمله نوشتن سرمقاله های روزنامه شاهد و اداره بحث در جلسه فعالین و گویندگی
تعدادی از حوزه های دانشجوئی بود.
پس از انشعاب خلیل ملکی و دوستانش از حزب زحمتکشان و تشکیل حزب زحمتکشان «نیروی سوم»، دکتر
خنجی نیز به این حزب جدید پیوست.
خنجی در کنگره حزب در خرداد 1332 به عضویت هیات اجرائیه حزب برگزیده
شد.
پس از مسأله رفراندوم در مورد انحلال مجلس دوره هفدهم و دیگر مسایل مملکتی و دیدار خلیل ملکی با دکتر
مصدق و مخالفت کردن با رفراندوم در حضور مصدق، دو نظر در هیات رهبری نیروی سوم بود.
یکی نظر دکتر خنجی در
حمایت کامل از نظریه ها و اقدامات دکتر مصدق و دیگری نظر خلیل ملکی که بطور کلی با تجزیه و تحلیل های دکتر
خنجی به شدت مخالف بود، در واقع حزب نیروی سوم از همان زمان فلج شد.
حوادث بعد از 28 مرداد و نتایج حاصله از
آن، برای حزب نیروی سوم منجر به از هم پاشیدگی حزب شد و در نتیجه اعضا، به دو گروه تقسیم شدند: گروه خلیل
ملکی و طرفدارانش و گروه دکتر خنجی.
پس از جدا شدن از نیروی سوم به نهضت مقاومت ملی پیوست.
دکتر خنجی بعد از کودتا مدتها در اختفا به سر برد و
بارها به زندان افتاد.
او مدت نزدیک به پانزده سال از بهترین سالهای زندگی خود را تمام و کمال در صفوف مبارزات ملی
ایران مصروف کرد و در مدت چهار سال از 1339 لغایت 1343، فکر، دانش و قلم او در متشکل ساختن نیروهای مردمی
به کار رفت و نشانه های جدیدی در تاریخ مبارزات نهضت ملی بر جای گذاشت.
دکتر خنجی پس از قطع فعالیت های
سیاسی از سال 43 به بعد به کارهای علمی و تحقیقاتی روی آورد.
کتاب معروف او «بیانیه جبهه بین المللی» که در شرایط
سانسور و خفقان رژیم پهلوی بدان اجازه طبع و نشر داده نشد، بعد از مرگش در سال 1358 چاپ شد.
محتوای این
کتاب که شعار روی جلد آن: «هر که بر ضد ما نیست، با ماست» نوشته شده است، در حقیقت تز سیاسی و چکیده
برداشتها و مطالعات مرحوم دکتر محمدعلی خنجی برای حل مسایل جهانی است.
کتاب دیگر دکتر خنجی «طراحی
برای بررسی تاریخ اجتماعی ایران» است که فقط مقدمه آن در یک جلد چاپ شد.
سرانجام دکتر محمدعلی خنجی در
بهمن ماه 1350 درگذشت.
4ـ دکتر سیدعلی شایگان: در سال 1281 هش در شیراز به دنیا آمد.
مقدمات علوم قدیمه و جدید را در این شهر
گذراند و برای تحصیلات عالی، به تهران رفت و در رشته علوم سیاسی فارغ التحصیل شد.
در سال 1307 با نخستین
گروه دانشجویان برگزیده به اروپا رفت و در پاریس رشته حقوق بین الملل را تا درجه دکترا پی گرفت.
دکتر شایگان در
سال 1320 وارد دنیای سیاست شد.
در 1324 به وزارت فرهنگ رسید.
وی در مجلس شانزدهم یکی از نمایندگان بود.
پس از کودتای 28 مرداد دستگیر و به ده سال زندان محکوم ولی پس از سه سال، آزاد شد و به آمریکا رفت.
دکتر
شایگان پس از انقلاب اسلامی ایران به داخل کشور آمد اما مدت زیادی در ایران اقامت نکرد و به آمریکا برگشت.
وی در
سال 1360 در 79 سالگی درگذشت.
5 ـ دکتر کریم سنجابی: فرزند قاسم سنجابی، در سال 1283 هش در سنجاب از محله های کرمانشاه متولد شد.
تحصیلات ابتدائی را در قصر شیرین و دوره اول متوسطه را در کرمانشاه و دوره دوم متوسطه را در تهران و دوره لیسانس
را در مدرسه عالی حقوق گذراند.
در سال 1307 جزو اولین گروه محصلان اعزامی به فرانسه رفت و در آنجا مجددا دوره
لیسانس حقوق را در دانشگاه «نانسی» و دوره دکترای حقوق را در دانشگاه پاریس گذراند و رساله خود را درباره
کشاورزی و روستائیان و مالکیت ارضی در ایران به زبان فرانسه در 1313 نوشت و در همان سال به ایران بازگشت.
سنجابی مشاغلی را در اداره کل اوقاف وزارت فرهنگ و وزارت دارائی به عهده داشت.
در عین حال، ابتدا دانشیار و
سپس استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.
در 1322 از سوی شورای دانشکده به سمت رئیس دانشکده حقوق
برگزیده شد و در 1325 جزو هیأتی بود که اولین برنامه هفت ساله صنعتی ایران را تدوین کرد.
در 1330 دکتر سنجابی به عنوان عضو مؤسس جبهه ملی، در کابینه دکتر مصدق، وزیر فرهنگ شد، اما برای شرکت در
انتخابات دوره هفدهم از این سمت استعفا کرد.
در سفرهای دکتر مصدق به شورای امنیت سازمان ملل و دیوان داوری
لاهه همراه وی بود و در لاهه به عنوان قاضی اختصاصی ایران در دادگاه مزبور شرکت کرد.
بعد از کودتای 28 مرداد،
متواری گردید و سپس تا به قدرت رسیدن امینی کم و بیش فعالیت داشت.
در دولت امینی برای شرکت در انتخابات،
جبهه ملی دوم را پایه گذاری کرد که عمر این جبهه چندان طول نکشید.
از آن پس تا پیروزی انقلاب و با طرح شعار
فعالیت در چارچوب قانون اساسی، حضور چندانی در صحنه سیاسی کشور نداشت.
بعد از پیروزی انقلاب در دولت
مهندس بازرگان به عنوان وزیر امورخارجه برگزیده شد اما پس از مدت کوتاهی استعفا کرد.
در 1361 از کشور خارج شد و
تا زمان فوت (تیرماه 1374) در آمریکا به سر برد.
خاطرات وی تحت عنوان «امیدها و ناامیدی ها» که مصاحبه وی با
بخش «تاریخ شفاهی» دانشگاه «هاروارد» است، توسط این مرکز پس از فوت وی منتشر شد.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 60