تاریخ سند: 21 مرداد 1357
گزارش بهره برداری از نوار شماره 1925 روز شنبه 21/5/37 عملیات سرفراز
متن سند:
سید علی اندرزگو که به منزل اکبر صالحی مراجعه کرده بوده و ضمن تماس با
منزل اسلامی خواست که با او صحبت کند.
شماره منزل اسلامی 366659
می باشد که هنگام گرفتن شماره از اکبر سؤال کرد.
ولی اسلامی نبود و سید علی
خود را بنام جوادی معرفی کرد.
سید علی اندرزگو با اکبر پوراستاد تماس و به او گفت شما بیایید اینجا کاری با
شما داریم ما که نمی توانیم آنجا بیائیم، قرار شد پوراستاد یک ساعت دیگر به
منزل صالحی برود.
سید علی اندرزگو با شهرستان (به احتمال قوی مشهد) تماس و با همسر خود
صحبت نمود و گفت چطورند بچه ها، من رأی آن مؤمن را زدم و کاری کردم که
نیاید، پس شما راحت راحت باشید.
چه حال و چه خبر، همسرش گفت بد نیستند
بچه ها خوبند، سید علی گفت اون خوب شد، آقا مهدی اینها چطورند که
همسرش در پاسخ گفت بهتر شده و آقا مهدی هم خوب است سید علی گفت
حیوانات چطورند، همسرش گفت دارند می میرند چون نه دون می خورند نه آب
و سپس گفت من امروز مسافرت هستم و خداحافظی نمودند.
اکبر صالحی با اکبر پوراستاد تماس و گفت بابا یک دقیقه بیا این بابا می خواد بره
استاد گفت کار ما حاضره اکبر گفت دادم درست کنم و قرار شد پوراستاد به منزل
صالحی برود.
توضیح : سید علی اندرزگو در تمام این مدت در منزل بوده است.
سید علی اندرزگو چندین بار شماره شهرستان را گرفت ولی کسی گوشی را بر
نمی داشت که اظهار نمود همین یک جا را هم داریم که مثل اینکه نیستند و مجددا
شماره را گرفت و زنی که لهجه مشهدی داشت گوشی را برداشته و سید علی پس
از احوالپرسی سراغ حاج اکبر آقا را گرفت که زن گفت رفتند حرم و بعدا می روند
مغازه
سید علی اندرزگو با منزل دکتر ابوالقاسم صادقی تماس و پرسید از آقا
خبری اطلاعی ندارید پری زن دکتر گفت رفته اند قزوین و دکتر هم ساعت 12 به
بعد به منزل می آیند.
سید علی اندرزگو با منزل حاج احمد تماس ولی کسی گوشی را بر نداشت و در
نتیجه با مغازه او به شماره های 365970 و 365972 تماس و پس از احوالپرسی
گفت من می خواستم بعد از ظهر حرکت کنم، یک چند تا چیز داشتم منزل حاج
اکبر آقا می گه اونها را برایمون بیارید که اینجا یک چیزهائی گوش کنیم.
احمد
گفت من نیم ساعت، یک ساعت دیگر می آیم.
اون وقت من ماشین ندارم با
دوچرخه می آیم.
سید علی گفت من خودم موتور دارم.
می خوای بیام اونجا که
احمد گفت من باید کولر اونها را درست کنم و باید بیایم.
هر چی هست بیارم، شما
ماشین نمی خواهید سید علی گفت ماشین که نمی خوام چون ساعت 12 باید بروم
و هر چی هست بیار.
خداحافظی نمودند.
مهدی بهرامی با منزل حاج اکبر صالحی تماس و خواست با او صحبت کند که
نبود.
بچه وی از سید علی اندرزگو (که با نام مستعار جوادی در منزل مورد
شناسائی است) پرسید بابام کی می آد که سید علی گفت برای یک ربع یا نیم
ساعت دیگر می آید.
مهدی گفت این شماره 530201 را بنویس و هر موقع آمد
بگو به این شماره تلفن کن البته ده دقیقه بعد آمد بگو به منزل تلفن کند و اگر دیرتر
آمد به این شماره یادت نرود و خداحافظی نمود.
اکبر صالحی با محلی تماس و با شخصی بنام عبداله صحبت و آدرس افسریه
خیابان 43 مسجد فاطمیه را به مشارالیه داد تا یک ساعت به غروب فردی به
آنجا برود.
عبداله گفت پدرم با آقای شیرازی می رود و ادامه داد در اصفهان همه
کاسب ها جوازهای خود را پاره و به خیابان ریخته اند و گفته اند اصلاً اتاق
اصناف و شهرداری نمی خواهیم.
البته این خبر را ما شنیده ایم و صحت و سقم آن
را نمی دانیم.
سید علی اندرزگو (جوادی) با دکتر صادقی تماس و گفت هر کس
تلفن کرد و گفت که آشیخ علی از قم آمده پس از اینکه تلفن کردم بگوئید لطفا به
منزل هم بسپارید.
که ما زود بیام و به دیدنش بروم.
سید علی اندرزگو با
محلی(شهرستان) تماس و گفت من امروز ساعت 4 عازم مسافرت هستم، کاری
ندارید.
مخاطب که زنی بود گفت مادر رضا هم اینجاست سید علی گفت بگوئید
صحبت کند و احوالپرسی کرد و گفت جعفر آقا، آقازاده ها چطورند.
محفوظ
باشید انشاء اله به معصوم خانم هم سلام برسانید و خداحافظی نمود.
سید علی اندرزگو (جوادی) با حاج احمد در مغازه تماس و قرار شد برای ساعت
3 حاج احمد به منزل صالحی رفته و او را با ماشین به ایستگاه قطار ببرد.
در مذاکراتی که بین طاهره زن اکبر صالحی با منیر خواهرش به عمل آمد، طاهره
گفت ساعت 3 سبزی پلو درست کردم با مقداری چلو در قابلمه گذاشتم و فرستادم پهلوش و پیغام دادم که
در مشهد جای ما زیارت کنه که گفته بود چشم حتما اطاعت می شود.
منیر گفت هنوز شاپو دارد که طاهره
گفت بلی.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام حاج سید علی اکبر ابوترابی به روایت اسناد ساواک صفحه 249