صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ خلیل محقق فرزند قربان

تاریخ سند: 31 شهریور 1353


موضوع: شیخ خلیل محقق فرزند قربان


متن سند:

از: شهربانی بهشهر تاریخ:31 /6 /1353
به: ریاست اداره اطلاعات شماره: 220 ـ 28 ـ 57 /38
موضوع: شیخ خلیل محقق فرزند قربان

محترماً مقام عالی را آگاه می‌سازم
به مناسبت درگذشت مرحوم آیت‌الله سیدمحمود حسینی شاهرودی1 آقای شیخ خلیل محقق فرزند قربان ساکن قریه نوکنده حوزه استحفاظی گروهان ژاندارمری بندر شاه در مسجد محمدیه بهشهر به منبر رفته و در مورد بردگی زمان سابق سخنرانی و اظهار می‌دارد در گذشته ارباب یک نفر برده را در اختیار داشت حالیه ملت‌ها، مملکت‌ها، توده‌ها در بردگی هستند و تشریح نموده ملت‌هائی که در بردگی هستند اگر ارباب اجازه دهد از معادن، نفت و غیره استفاده خواهند نمود اگر اجازه نداد استخراج و استفاده نخواهد شد بطوری که ملت 50 هزار و 100 هزار نفری مثل یک برده زمان سابق است که نشستن و برخواستنش با اجازه ارباب است و اگر ارباب اجازه دهد از ثروت معادن استفاده نماید و اگر اجازه دهد تفکر کند اینست استعمار اقتصادی که اگر ارباب اجازه دهد و طوق لعنتی بردگی را ملتی که بر گردن انداخته‌اند ملت حق استخراج معادن و بهره‌برداری از غنائم را دارد تا چرخ اقتصادی را به گردش درآورند اما اگر اجازه نداد چهارصد حلقه چاه نفت پلمپ کرده محفوظ بماند برای روز مبادا. جنگل‌ها، منابع، زیرزمین، روی زمین، گازها، نفت‌ها، درآمد شیلات، معادن سنگ معادن سرب و ذغال‌سنگ‌ها در یک مملکت همه بماند اگر ارباب اجازه داد می‌توانند برداشت کنند آن هم به اندازه که ارباب امضاء کرده که باید به همین میزان استخراج شود در استخراجش نیز شریک است. پول‌ها و ثروت باید برای تمدید افکار نسل جوان و بهره‌برداری سرمایه مملکت و افکار جوانان و برای آموزش و پرورش خلاصه برای تکامل فکری اختراعات، اکتشافات برای علم و دانش و برای امنیت استفاده شود لکن استعمار وسیله مخارج اقتصاد را تحمیل می‌کند می‌گوید پول مملکت، ثروت مملکت به جای کتابخانه، سالن خطابه، سالن آموزش پلاژها در لب دریا، سینماهای 10 میلیون تومانی و کافه رستوران‌ها برای عیاشی خرج شود تمام ثروت مملکت برای تهذیب اخلاق و کوبیدن آزادی فکری مصرف می‌شود همین استخراج که باید وسیله آرامش فکری و وسایل ننگین برای دشمن باشد به نحو فوق مصرف می‌شود. در یک مرکز درمانی بخش ارباب بچه‌ای مبتلا به عارضه کم‌خونی می‌شود از رئیس بیمارستان درخواست خون می‌نمایند می‌گوید در این مرکز درمانی وسیع خون نداریم همه خون صادر شده برای کشور اسلام تا به سربازها تزریق شود که بتوانند در میدان جنگ پدر ملت مسلمان را در بیاورند این است که سرمایه مملکت نیرو و انرژی می‌شود برای کوبیدن آن مملکت. در دهات و قصبات آب آشامیدنی ندارند، جاده ماشین‌رو ندارند، هزار خانوار باشند یک دکتر حتی پرستار ندارند بسی ملت‌ها هستند که به نان شب محتاجند اما در همین محیط که چنین ملت‌های گرسنه و فقیر به سر می‌برند زمامدارشان می‌گوید ما غنی‌ترین مردمیم و داریم در ردیف ملت‌های پیشرفته و اقتصادی شده قرار می‌گیریم امیدوارم تمام مشکلات یکی پس از دیگری حل خواهد شد و امیدوارم از رشته تقلید حل می‌شود ما توقع نداریم که در صدر مملکت حل شود و نمی‌خواهیم ملت بیچاره و بدبخت باشند در دهات اطراف حسن‌آباد تهران یکی از قرائه به نام کومل رفته بودم (شما در مازندران هستید قدر نعمت را نمی‌دانید بروید بیرون جان مردم به لب رسیده) دیدم آبادی‌ها خالی شده خانه‌ها بلاصاحب افتاده جویا شدم گفتند آب قنات‌ها خشک شده مردم بیچاره شدند دست زن و بچه را گرفتند رفتند به تهران برای حمالی و بدبختی سپس بقیه سخنرانی خود را در مورد استعمار فرهنگی که به دست ارباب اداره می‌گردد ادامه داده است که به استحضار عالی می‌رساند. رئیس شهربانی بهشهر . سرگرد حمید واعظی
گیرنده . ریاست شهربانی استان مازندران (اطلاعات) پیرو گزارش تلگرافی شماره 836/ 5 ـ 30 /6 /53 برای استحضار عالی
گیرنده: . تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت سازمان مازندران پیرو مذاکرات تلفنی برای استحضار عالی
بخش یک فتوکپی این نامه نیز ضمیمه پرونده تحقیق شود تا به دادسرا ارسال گردد. 3 /7/

توضیحات سند:

1. آیت‌الله‌العظمی‌ سید محمود شاهرودى، فرزند سیدعلى در سال 1262 ﻫ ش در روستاى آقا عبدالله‌ شاهرود دیده به جهان گشود. نسب او به زید بن على ابن الحسین (علیه‌السلام) مى‌رسد. پس از خواندن مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول در شاهرود و بسطام، در سن 28 سالگى به نجف اشرف رفت و تا پایان عمر در آنجا به سر برد. وى از محضر مرحوم آخوند خراسانى و محقق نائینى بهره گرفت و چندین سال در نجف به تدریس اشتغال داشت. بعد از فوت مرحوم سید ابوالحسن اصفهانى، مرجعیت بخشى از اهل تقلید ایران و عراق را به خود اختصاص داد. ایشان در عصر آیت‌الله‌ حکیم در ردیف علما و مراجع بزرگ شیعه بود که بعد از فوت آقاى حکیم تصدى حوزه نجف و زعامت شیعیان به وى منتهى شد. به دنبال رفتار وحشیانه رژیم عراق با اتباع ایرانى و همچنین حوزه‌هاى علمیه عراق در تاریخ 12 خرداد 1353 در نجف، تحت بازجویى مأمورین حکومت عراق قرار گرفت. مأمورین بعثى چندین مرتبه به شکل نامطلوبى به منزل آیت‌الله‌ شاهرودى هجوم بردند و ایشان را مورد بازجویى قرار دادند. سرانجام آیت‌الله‌ شاهرودى در 14 شهریورماه 1353 بر اثر فشارها و بدرفتاریهاى رژیم عراق، دار فانى را وداع گفت.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب2 صفحه 88


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.