سمنان
همزمان با آغاز سال تحصیلی در مهر ماه سال 1357ش، تظاهرات و حرکتهای مردمی در سراسر کشور شور و هیجان بیشتری یافت و پیام امام خمینی (ره) به این مناسبت نیز، که در بخشی از آن آمده بود:
«هان، اى عزیزان من! در محیط مدارس و دانشگاهها و دانشسراها آگاهانه و متعهد بپاخیزید و به هم پیوندید و براى نجات اسلام و کشور کوشش کنید.»[1]
عمومِ فرهنگیان و دانشآموزان و دانشجویان در مقاطع مختلف تحصیلی را به خیابانها کشاند و تعطیلی سراسری مدارس و اعتصابات معلمان را ـ ازجمله در سمنان ـ به دنبال داشت:
«کلیه دبیرستانهای سمنان به علت اعتصاب دانشآموزان و دبیران کماکان تعطیل میباشد.»[2]
حرکتِ فرهنگیان و دانشآموزان در شهر سمنان، به میزانی گسترده بود که اولین شهیدِ این شهر، دانشآموزی هشت ساله به نام بهروز بهروزی بود که لقبِ اولین شهید سمنان را به خود اختصاص داد:
«از صبح روز جاری تظاهرات پراکندهای در شهر سمنان برپا گردیده و تظاهرکنندگان مبادرت به آتش زدن لاستیک در خیابانهای شهر نموده و در حدود ساعت 1400 در اثر درگیری مأمورین با تظاهرکنندگان، یک کودک 8 ساله به نام بهروز بهروزی فرزند عباس به ضرب گلوله مأمورین شهربانی از پای درآمده[است.]»[3]
فاجعهی حمله به مسجد جامع کرمان و به آتشکشیدنِ آن و توهین به مقدسات دینی و قرآن سوزی، موجب اعتراضی گسترده گردید و در سمنان نیز «حدود 2500 نفر دبیران، آموزگاران و دانشآموزان دختر و پسر در دبیرستان پهلوی سمنان اجتماع» نمودند که یکی از خواستههای آنان، «شناسائی و محاکمه مسببین فاجعه کرمان» بود.[4] در همین زمان بود که در اقدامی مشابه، «آتشزدنِ مسجد مهدیه» در دستور کار قرار گرفت:
«صبح روز 1 /8 /57، افراد ناشناسی ضمن شکستن چند جام از شیشههای مسجد مهدیه شهر سمنان، قصد داشتند مسجد مذکور را به آتش بکشند که به علت متوجه شدن عابرین متواری گردیده اند.»[5]
از جمله ویژگیهای حرکت فرهنگیان در این زمان، سازمان یافتگیِ آن بود تا این حرکت در سراسر کشور دارای بازتابی یکسان باشد؛ از این رو در جلسه فرهنگیان سمنان که در تالار فرهنگ تشکیل شده بود، ادامهی اعتصابات مورد همفکری قرار گرفت:
«آقای عزیزاله نورانی رئیس دبیرستان کورش کبیر اعلام داشت من یک ربع قبل از شروع جلسه با جامعه معلمان تهران تماس گرفته و آنها اظهار داشتهاند که ما روز سه شنبه شروع به اعتصاب نمودیم؛ این است که من رأی منفی نمی دهم و علنی میگویم با شکسته شدن اعتصاب مخالفم و مخالفت خود را در اینجا از پشت تریبون اعلام میکنم. سپس یکی از کسانی که بعد از نورانی مخالفت خود را با شکسته شدن اعتصاب اظهار داشت، آقای افشار بود و بعد از آقای افشار، آقای فامیلی گفتند در تماسی که با مردم، یعنی والدین دانشآموزان داشته ام، تقاضا نمودهاند که اعتصاب شکسته شود و چنانچه خواستههای معلمین برآورده نشد، دوباره اعتصاب کنند. در این هنگام آقای اکبریان اظهار داشت که اگر با شکسته شدن اعتصاب با دادن مهلت نتیجه گرفته نشود، من با عدهای از همکارانم که هم عقیده هستیم، تصمیم به اعتصاب غذا میگیریم. سپس آقای اصغری یکی از معلمین دیگر اظهار داشت چرا شما همیشه کار را به دولت واگذار میکنید؛ آزادی دادنی نیست، بلکه گرفتنی است. من به شما میگویم عقیده من این است که باید آزادی را از دولت بگیریم، حال یا با زور یا با وسایل دیگر و ما باید دولت را در مقابل کار انجام شده قرار دهیم. سپس تصمیم بر این شد تمام معلمین رأی گیری کنند که آیا اعتصاب شکسته شود یا خیر و جلسه بعدی جهت تصمیم گیری موکول به روز شنبه 6 /8 /57 گردید.»[6]
تلاش استاندار سمنان در جلسه خانه جوانان سمنان، برای پیشگیری از این اعتصاب سودی نداشت تا جائی که جلسه بدون هیچگونه نتیجهای پایان یافت:
«آقاى استاندار در پاسخ فرهنگیان اظهار داشتهاند که آمادگى قبلى براى پاسخگویى نداشته و قول داده به خواستههاى فرهنگیان رسیدگى کند و از طرفى تعدادى دانشجویان در بیرون محوطه شروع به دادن شعار نموده و نیز تعداد زیادى بازارى در اجتماع شرکت کرده که موجب تشنج جلسه گردید و آقاى استاندار نیز جلسه را ترک که در نتیجه تصمیمى گرفته نشده و اعتصاب معلمین کماکان ادامه خواهد داشت.»[7]
همزمان با اقدام فرهنگیان، در روز چهارم آبان که مصادف با روز تولد شاه بود، تعدادی از رانندگان تاکسی برای تظاهراتی به نفع رژیم شاهنشاهی سازماندهی شدند، که این تظاهرات با مخالفت تعدادی دیگر از همکاران آنان همراه بود.[8]
در این شرایط، برپائی تظاهرات، به یکی از فعالیتهای عمومی و روزانه تبدیل شد و در بعد از ظهر روز چهارم آبان نیز، تظاهراتی در پاسخ به حرکت رانندگان تاکسی سازماندهی شد:
«ساعت 1700 روز 4 /8 /57 حدود 120 نفر به تحریک عدهای از عناصر اخلالگر از جمله عبدالعلی نژادلو فرزند اسماعیل و علی و پرویز قادری فرزندان محمد در بازار سمنان حرکت و ضمن دادن شعارهای ضد میهنی به خیابان شاه وارد و یک جام شیشه بانک صادرات و تابلو اعلانات جلو آنان و همچنین تابلوهای اصول انقلاب را در میدان ششم بهمن شکسته و متفرق شدند. متعاقباً در ساعت 1900 عدهای در حدود 100 نفر در خیابان شاه حرکت و شیشه بانکهای شعبه ملی و رهنی را شکسته که اکیپهای ماًمورین انتظامی به محل اعزام و با استفاده از روش کنترل اغتشاشات نسبت به متفرق کردن آنها اقدام نمودند.»[9]
«حدود ساعت 1730 روز 5 /8 /57، قریب 400 نفر از قشریون مذهبی که اغلب جوان بوده اند، درجلو مسجد شاه شهر سمنان اجتماع و سپس با انجام تظاهرات به طرف میدان شاه شهر مذکور حرکت و قصد آتش زدن بنگاه مسافربری حقیقت (اتوبوسهای این بنگاه در تظاهرات میهنی شهر سمنان شرکت داشتند)، داشتهاند که با مقابله مأمورین انتظامی مواجه و متفرق و مجدداً در گروههای کوچکتر در چند خیابان شهر به اقدامات اخلالگرانه مبادرت و با پرتاب سنگ چند جام از شیشههای تعدادی از شعب بانکها و یک سینما را شکستهاند.»[10]
در این موقع، تعویض نام خیابانهای شهر نیز، یکی از خواستههای تظاهرکنندگان بود:
«اخیراً تعدادی از اهالی سمنان که از متعصبین مذهبی افراطی میباشند، به شهرداری مراجعه و تقاضا نمودهاند که تابلوی بلوار ارتشبد نصیری را عوض و به نام بلوار ملت نام گذاری نمایند.»[11]
در این ایام، شمارش معکوس برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی پهلوی آغاز شده بود و سازماندهی مردم برای مقابله با اقداماتِ خشونتآمیز نیروهای نظامی و امنیتی، از جمله تدبیرهائی بود که برای آن برنامه ریزی صورت میگرفت:
«عدهای از اهالی شاه جو، تکیه ناسار و محلات در داخل منازل خود چوب جمع آوری کردهاند تا پس از خاتمه مسجد، با مردم درگیری ایجاد نمایند و سپس آقای عالمی نیز بلندگوئی روی درب ورودی مسجد نصب نموده که برای مردم سخنرانی بکنند. هم اکنون جمعیت زیادی داخل مسجد و بیرون تجمع نمودند.»[12]
یکی از ویژگیهای برپائی تظاهرات در شهرهای مختلف استان سمنان، برپائی تظاهرات ترکیبی، متشکل از مردم متدین و انقلابی دیگر شهرها و بخشها بود که برای ابراز وحدت و هماهنگی در جریان مبارزه با رژیم شاهنشاهی، خود را به سمنان میرساندند:
«حدود ساعت 1300 روز جاری عدهای حدود یک هزار نفر از بخش سنگسر و پانصد نفر از بخش سرخه به سمنان وارد و جلو دبیرستان پهلوی اجتماع و پس از اینکه سایر طبقات مردم سمنان به آنان ملحق شده، به صورت یکپارچه در حدود 5000 نفر از جلو دبیرستان پهلوی شروع به راهپیمائی نموده و از خیابان سعدی به طرف میدان شاه به حرکت در آمده و هنگامی که جلو این سازمان رسیدند، روی آسفالت خیابان نشسته و با دادن شعارهائی علیه رژیم و ساواک، قطعنامهای صادر و نام دبیرستان کورش را به دکتر شریعتی و نام بلوار ارتشبد نصیری را به بلوار ملت و خیابان رستاخیز را به نام امام خمینی و دبیرستان دخترانه ششم بهمن را به نام 17 شهریور و میدان شاه را به میدان خمینی تغییر داده و سپس از طریق خیابان یغما، وارد خیابان شاه و میدان شاه گردیده و مجدداً از جلو این سازمان عبور و با فریادهای دسته جمعی و شعار ساواک بایستی منحل شود، ما شاه نمی خواهیم، ما خمینی را میخواهیم، چند عدد سنگ بزرگ به درب ورودی ساواک و داخل حیاط پرتاب نموده و به طرف بلوار ارتشبد نصیری عزیمت نمودند و در آنجا مشغول خواندن نماز جماعت شده و پس از سخنرانی شیخ محمدتقی عبدوس، مجدداً از خیابان سعدی به طرف میدان شاه عزیمت و هنگامی که از جلو این سازمان گذشته، شعارهای مرگ بر سلطنت پهلوی را تکرار نموده و در ساعت 1930 متفرق گردیدند. جمعیت مذکور متشکل بود از فرهنگیان . دانشآموزان . کارمندان بهداری و بهزیستی . پست و تلگراف و سایر طبقات مردم و در جلو تظاهرکنندگان شیخ محمد شاهچراغی . شیخ محمدباقر عبدوس . شیخ علیاکبر ادب . شیخ عبدالحسین لنکرانی و شیخ محمدتقی عبدوس که اخیراً از زندان آزاد شده و شیخ علی سالار مشاهده گردیدند.»[13]
تظاهرات روز پانزدهم آبان ماه، به صورت آرام برگزار شد، ولی در فردایِ این روز، که عکسهای امام خمینی(ره) توسط جوانان انقلابی در بین بازاریان توزیع گردید، برخوردهای تندی صورت گرفت و تصمیم به تبعید یکی از روحانیون شهر گرفته شد:
«عدهای از جوانان قشری مذهبی در روز 16 /8 /57 با در دست داشتن عکسهائی از روحاله خمینی و توزیع عکسهای فوق بین بازاریان، قصد ایجاد آشوب داشتهاند که مأمورین انتظامی با استفاده از گاز اشک آور و باتون آنها را متفرق کردهاند. در پی حادثه فوق، شورائی با شرکت استاندار و مسئولان انتظامی و امنیتی منطقه و دو تن از روحانیون سرشناس شهر سمنان تشکیل و تصمیم گرفته شد شیخ محمد عبدوس واعظ تندرو و افراطی بعد از ظهر روز 16 /8 /57 شهر سمنان را ترک کند.»[14]
و تظاهرات بعد از ظهر روز هفدهم نیز، با تیراندازی نیروهای انتظامی همراه شد:
«مورخه 17 /8 /57 ... اجتماعی حدود 500 نفر از حاضرین ... از مسجد خارج و پس از دادن شعارهای ضد ملی علیه کد 66 با مأمورین شهربانی درگیر و پس از نیم ساعت درگیری و شلیک چند تیر هوائی و استفاده از گاز اشک آور، تظاهرات بدون هیچ اتفاق سوئی در ساعت 1830 پایان پذیرفت..»[15]
مردم مسلمان و متدینی که به پیروی و تبعیت از امام خمینی(ره) به میدان آمده و برای سرنگونی رژیم پهلوی تلاش میکردند، دیگر از مقابله با نیروهای نظامی و انتظامی و صدای شلیک گلولهها هراسی نداشتند و این مطلبی بود که از سوی روحانیون مبارز و انقلابی شهر نیز به آنان تعلیم داده میشد؛ از جمله آیتالله سید محمد شاهچراغی که در جریان برگزاری نماز عید قربان در مسجد سلطانی توصیه نمود:
«هنگامی که در خیابان مشغول راه پیمائی هستید، چنانچه پلیس به شما حمله کرد، از فرار اجتناب نموده وسط خیابان بنشینید.»[16]
در این شرایط جوانان انقلابی سمنان که با تیراندازی نیروهای نظامی و انتظامی مواجه بودند، برای مقابله با خشونتهای موجود، به سازماندهی گروههای مختلف اقدام میکردند تا توجه آنان را از یک نقطه، به نقاط مختلف جلب نمایند. نمونهای از این شیوه تظاهرات که در روز عید قربان سال 1357 ش صورت گرفت، چنین گزارش شده است:
«از ساعت 730 روز جاری حدود 3000 نفر از اهالی سمنان در مسجد جامع اجتماع نموده و پس از ادای نماز عید قربان... حدود ساعت 1100 از مسجد خارج و هنگامی که به چهارراه مازندران رسیده، مأمورین پلیس با بلندگو به آنان اخطار نموده که متفرق شوند که پس از اخطار پلیس، به 3 گروه تقسیم و با دادن شعارهای ضدمیهنی در خیابانهای نصیری و بازار و میدان شاهنشاهی و شهناز به راه افتاده و تابلوهای اصول انقلاب را شکسته و سپس پلیس با استفاده از گاز اشکآور آنان را متفرق نمودهاند و عدهای از جوانان در میدان نصیری مبادرت به شکستن شیشههای چند مغازه نمودهاند.»[17]
در همین روز، آیتالله سید احمد خاتمی که در این موقع، طلبه جوانی بود، در مسجد شاه به منبر رفت و ضمن سخنرانی پرشوری که داشت، مسجد شاه به نام «مسجد امام خمینی» نامگذاری گردید و متعاقبِ آن نیز تظاهرات خیابانی صورت گرفت:
«تعدادی حدود 200 نفر از شرکتکنندگان که همه جوان بودند، از مسجد بیرون آمده و شروع به تظاهرات و دادن شعار نموده که با دخالت پلیس متوقف شدند.»[18]
تظاهرات سازمان یافته و شبانه روزی در شهرهای مختلف استان سمنان، موجب شد ساواک سمنان، اظهار عجز خود در جریان برخورد با این مسئله را، به شرح زیر منعکس نماید:
«ضمن تماسی که با فرمانده پایگاه آموزشی نیروی هوائی واقع در 50 کیلومتری سمنان به عمل آمد، نامبرده اظهار میدارد که به جز یک اطاق کوچک که در پشت پاسدارخانه پایگاه واقع شده و مخصوص زندانیان انضباطی پایگاه میباشد، محل دیگری ندارد که در اختیار این سازمان قرار دهد و به جز هنگ ژاندارمری، پادگان نظامی در سمنان وجود ندارد و فرمانده هنگ مذکور نیز اظهار میدارد که محلی برای نگهداری زندانیان این سازمان ندارد. با توجه به مراتب بالا دستور فرمائید چنانچه ایجاب نمود محرکین اصلی دستگیر شوند، در چه محلی از آنان نگهداری شوند؛ نتیجه را امر به ابلاغ فرمایند.»[19]
و این درحالی بود که در ساعت 8 شبِ این روز، مینی بوسی که «متعلق به شرکت کانکس» بود و «سرویس آمریکائیهای مقیم سمنان به پایگاه نیروی هوائی را به عهده» داشت، زمانی که در کنار خیابان پارک بود، به آتش کشیده شد[20]و همچنین به مرکز آموزش 02 پادگان چهلدختر نیز دستور داده شد:
«تا دستور ثانوی نسبت به حفاظت ساواک سمنان و تأسیسات نفتی شاهرود اقدام لازم را به عمل آورند.»[21]
در این روزها، همزمان با اعتصاب فرهنگیان و تعطیلی مدارس و بسته شدنِ مغازههای بازار و خیابانها، اعتصابات کارمندان دولت در بخشهای مختلف[22]و محیطهای کارگری نیز آغاز شد و از آن سو، دستگیری نیروهای انقلابی هم گسترش یافت:[23]
«شب گذشته تعدادی از اخلالگران توسط شهربانی در محلات سمنان دستگیر شدهاند.»[24]
از جمله اقدامات سردمداران رژیم شاهنشاهی هراس افکنی در دل برخی از روحانیون و افراد متدین از سرنگونی حکومت شاهنشاهی و تسلط کمونیستها بر ایران بود که در دستور کار قرار گرفت تا نمونهای از اعلامیههای گروه چریکهای فدائی خلق به آنان ارائه شود:
«دستور فرمایید اعلامیه پیوست را به نحو مقتضی به روحانیون و معتمدین و معمرین ارائه و با تشریح هر چه بیشتر برنامههای براندازی کمونیستها و بیان جزئیات شگردهای آنان، حساسیت و اهمیت مسئله را به آنان تفهیم و نتیجه اقدامات معموله را به این اداره کل اعلام نمایند.»[25]
هماهنگیِ کامل فرهنگیان با روحانیت مبارز سمنان، یکی از مصادیق بارز وحدت اسلامی بود و به گونهای جلوه داشت که در جلسات متشکلهی فرهنگیان، همواره تعدادی از روحانیون نیز حضور داشتند.[26] در جلسه روز چهارم آذر ماه که در سالن دبیرستان پهلوی تشکیل گردید، یکی از سخنرانانِ جلسه، آیتالله حاج شیخ محمدعلی عالمی بود که با اشاره به ظلم و جور و فساد حاکم بر حکومت پهلوی، اظهار داشت:
«آه و ناله فرهنگیان و کارمندان عزیز به آن سوی دنیا رفته است، تمام دنیا کار شما و اعتصاب شما را قبول کرده اند، حتی در سفری که بودم، تلگرافهائی از دولتها به آقای خمینی شده است. ارتشی که 20 سال است استراحت میکند، حالا میخواهد با گلوله هایش زن حامله و بچه صغیر را بکشد. این است نام مشروطه که بر خود نهاده اند، در همه خیابانها انسانی پیدا نمی شود جز ارتش که مثل سگ در خیابانها ریختهاند. تمام مسیحیان خمینی را قبول دارند، ما چگونه او را قبول نکنیم که رسالت دارد برای حکومت دموکراسی و از بین بردن حکومت پهلوی که 50 سال مملکت را به ننگ کشیده و مردم را گرسنه نگه داشته است. ما مردم اسلحه و باتوم نداریم که بجنگیم، اسلحه ما اعتصاب است که دولت را به زانو در میآورد و اگر حقوق به شما ندادند، نترسید و اگر گفت مقام میدهیم قبول نکنید، اگر گفت حقوق اضافه میکنیم قبول نکنید، ما این سگ آدم خوار را از تخت پائین میآوریم تا یک حکومت جمهوری اسلامی تشکیل شود.»[27]
در دوم آذرماه، ساحت مقدس حرم حضرت رضا علیه السلام در مشهد مقدس مورد هتک حرمت قرار گرفت و تعدادی از تظاهرکنندگان که به حرم مطهر پناهنده شده بودند، به شهادت رسیدند. به این مناسبت، اعلامیهای با امضای مردم متدین سمنان در سطح شهر پخش شد که در آن آمده بود:
«به مناسبت حمله مأمورین به حرم مطهر حضرت رضا (ع) امروز 5 /9 /57 از ساعت 1500 الی 1700 در مسجد جامع جلسه برقرار است.»[28]
این مجلس با شور و هیجان خاصی در مسجد جامع برگزار و منجر به تظاهراتی خونین گردید که ساواک سمنان درباره آن نوشت:
«پس از انجام نماز جماعت تعدادی از افراد حاضر در مسجد شروع به دادن شعارهای ضد ملی نمودند که پلیس نسبت به متفرق نمودن آنها اقدام، ولی چون تظاهرکنندگان سرسختی بیشتری از خود نشان میدادند، پلیس ناچاراً از باتوم و گاز اشک آور جهت متفرق نمودن آنها استفاده و سر انجام این تظاهرات در ساعت 1830 پایان پذیرفت و جمعیت حاضر در مسجد حدود 800 (هشتصد) الی 1000 (هزار) نفر تخمین زده شدند. ضمناً در این درگیری، حدود 20 نفر مجروح که بلافاصله 12 نفر سرپائی در بیمارستان معالجه و 8 نفر بستری، که حال دو نفر از آنها وخیم است.»[29]
یک روز پس از این واقعه، باز هم مسجد جامع سمنان محل تجمع مردم انقلابی بود که پس از استماع سخنرانی، تظاهرات خونین دیگری را آغاز نمایند:
«در خاتمه جمعیت از مسجد خارج و شروع به دادن شعارهای مضره نمودند که بلافاصله مأمورین انتظامی نسبت به متفرق کردن آنان اقدام و از طرف تظاهرکنندگان سنگ و آجر و بطری آتش زا به طرف مأمورین پرتاب و یک تیر نیز ظاهراً از تفنگ شکاری به سوی اتومبیل مأمورین شلیک که به درخت خیابان برخورد و به مأمورین اصابت ننموده است و مأمورین تا ساعت 2000 با شلیک تیر هوائی و پرتاب گاز اشک آور نسبت به متفرق کردن تظاهر کنندگان اقدام و چهار نفر از مأمورین به اسامی سرپاسبان رحمت غفوریان و سرپاسبان مهدی بزرگ نیا و سرپاسبان فتح اله فیض و سرپاسبان گیلوری مجروح که به بیمارستان اعزام شدند و ضمناً 8 نفر از تظاهر کنندگان نیز که مجروح گردیده اند، به بیمارستان شیر و خورشید مراجعه نمودهاند.»[30]
و روز بعد از آن نیز در کیوسک تلفن مقابل اداره دادگستری، «انفجار مهیبی» صورت گرفت که منجر «به از بین رفتن کیوسک تلفن و شکستهشدن کلیه شیشههای دادگستری و تعدادی از شیشههای اطاقهای شهرداری گردید.»[31] و از این پس، تمامی تظاهرات مردم در سطح شهر با تیراندازی نیروهای نظامی و امنیتی همراه شد:
«ساعت 1730 مورخ 8 /9 /57 تعداد زیادی از اهالی محلات سمنان در این محله به راه افتاده و ضمن دادن شعارهای مضره و ضدمملکتی هر لحظه به تعداد آنها اضافه میگشت تا آنکه حدودشان به 500 تن رسید. تظاهرکنندگان پس از شکستن شیشه بانکهای صادرات و ملی شعبه محلات، به طرف شهر حرکت، در این موقع یک دستگاه اتومبیل آتش نشانی به محل وارد لکن اخلالگران به این خودرو حمله و آسیب زیادی به اتومبیل مذکور وارد آورده و سپس افراد پلیس در محل حاضر و با شلیک تیرهای هوائی و استفاده از باتوم، تظاهرکنندگان را متفرق نمودند.»[32]
«ساعت 1830 مورخ 8 /9 /57 تعدادی حدود 200 نفر از جوانان دست به تظاهرات زده که با دخالت پلیس با شلیک چند تیر هوائی در ساعت 1930 تظاهرات پایان گرفت. در این تظاهرات شیشههای منزل شیخ علی سالار شکسته شد.»[33]
بهرهگیری رژیم شاهنشاهی از ظرفیت تعدادی از فریب خوردگان ناآگاه برای مقابله با انقلاب اسلامی، یکی از اقداماتی بود که در شهرهای مختلف صورت گرفت. آیتالله عالمی که پیش بینی میکرد شاید در سمنان نیز از اینگونه اقدامات انجام شود، در سخنرانی پنجم آذرماه در مسجد جامع به این نکته اشاره نمود و گفت:
«آقایان! همین روزها عدهای از چماق به دستان و دهاتیان اجیر شده دولت در شهر به راه خواهند افتاد؛ شما از هم اکنون جهت خنثی نمودن برنامه آنها آمادگی کامل داشته باشید.»[34]
به همین دلیل بود که چند روز بعد از این سخنرانی، در گزارشی پیرامون حاج علی اصغر ربیعی که در جریان اعتصابِ بازاریان و فرهنگیان و برپائی تظاهرات در این زمان، نقش قابل توجهی داشت، نوشته شد:
«علی اصغر ربیعی که از متعصبین افراطی مذهبی سمنان میباشد، در روز 8 /9 /57 مقدار زیادی مواد آتش زا و تعدادی چوب و میلههای فلزی تهیه و در مغازه خود و همفکرانش نگهداری تا چنانچه موافقین دولت جهت دادن متینگ ملی به سمنان آمدند، با آنان درگیر و ایجاد اغتشاش و بی نظمی بنمایند.»[35]
«سه نفر از معلمین سمنان در جلو فروشگاه ربیعی واقع در بازار ایستاده بودند که تعدادی زیاد دسته بیل و کلنگ چوبی در مغازه یاد شده وجود داشت که سه نفر را تشویق میکرد که یکی یک چوب بخرند و یا به امانت ببرند. ربیعی اظهار داشت تاکنون حدود 2500 دسته بیل و کلنگ به مردم برای مبارزه با دولت فروخته و یا به امانت داده است که چون یقین دارد پیروزی از آن ما است.»[36]
ساواک سمنان، برای مقابله با حرکت گسترده مردم در این روزها، دستگیری آیتالله حاج شیخ محمدعلی عالمی را در دستور کار قرار داد. این دستگیری با اعتراض گستردهی مردم و روحانیت سمنان همراه بود که برای چگونگیِ برخورد با موضوع، کمیته تأمین استان با حضور تعدادی از روحانیون شهر، تشکیل جلسه داد:
«نامبرده بالا که از روحانیون افراطی و از طرفداران سرسخت خمینی میباشد و تاکنون گزارشات متعددی از اعمال و رفتار خلاف وی به آن اداره کل تقدیم گردیده، از ابتدای ماه محرم واعظی به نام سید احمد خاتمی را از قم دعوت که در مسجد جامع سمنان سخنرانی نماید و حاضر به سپردن تعهد به شهربانی نگردیده و سید احمد خاتمی با شروع سخنرانی و عنوان مطالب تحریکآمیز در روی منبر قصد آماده نمودن مردم برای انجام تظاهرات ضد ملی در روزهای عاشورا و تاسوعا را داشته که شهربانی نامبرده بالا را به علت ندادن تعهد و اینکه بانی مجلس بوده، دستگیر و به این سازمان اعزام و معرفی که متعاقب آن حدود چهارصد نفر از طبقات مختلف (فرهنگیان، روحانیون و سایر طبقات) در دادگستری متحصن و خواستار آزادی وی گردیده و سید احمد خاتمی نیز پس از دستگیری وی متواری، لذا چون پیشبینی میگردید که این تحصن ادامه پیدا کند و با آمادگیهائی که در روحانیان و فرهنگیان مشاهده میگردد، منجر به تظاهرات ضد ملی گردد، لذا بلافاصله شورای تأمین استان تشکیل و ضمن تماسی که با معاونت عملیاتی آقای عطارپور مدیریت کل اداره سوم گرفته شد، قرار بر این گردید که از روحانیون و معتمدین محلی دعوت و مسائل مملکتی و سیاستهای دشمنان ایران را برای آنان تشریح و چنانچه حاضر به قبول تعهدی مبنی بر عدم فعالیت نامبرده بالا و برقراری نظم و آرامش در ایام ماه محرم و صفر گردیدند، نسبت به آزادی مشارالیه اقدام که به منظور اجرای امر در ساعت 1800 مورخه 14 /9 /57 شورای تأمین استان تشکیل و روحانیون و معتمدین محلی در این جلسه حاضر و توجه آنان به مسائل مملکتی و فعالیتهائی که از طرف دشمنان ایران در زمینه انحراف افکار مردم، بخصوص جوانان صورت میگیرد، همچنین تبلیغات حزب منحله توده در قالب فعالیتهای مذهبی جلب و سپس تعهدی در زمینه عدم فعالیت از ناحیه مشارالیه از روحانیون اخذ و پس از اخذ تعهد لازم از کلیه روحانیون حاضر در جلسه و معتمدین و نیز از نامبرده بالا مبنی بر اینکه خارج از چهارچوبه قانون اساسی اقدامی ننماید، نسبت به ترخیص وی اقدام گردید و متحصنین نیز به منازل خود بازگشتند.»[37]
همزمان با این اقدامات، حرکتهای ایذائی مانند انفجار بمب ساعتی در مرکز ماکرویو سمنان[38] و پرتاب نارنجک دست ساز به طرف ساختمان خانه جوانان[39] نیز صورت گرفت و در شامگاه هفدم آذر نیز تظاهراتی شبانه سازماندهی شد که نیروهای امنیتی و نظامی برای پایان دادنِ به این اقدام، به آیتالله عالمی متوسل شدند:
«از ساعت 2000 تعداد تقریباً چهارصد نفر در خیابان حافظ و حدود 200 نفر در خیابان نصیری سمنان اجتماع نموده که بعداً به صورت یکپارچه درآمده و تعدادی لاستیک در وسط خیابان آتش زده و با دادن شعارهای ضد ملی و شعارهایی مبنی بر اینکه پلیس ما بیعرضه است، در حالی که اغلب آنها تبر و بطریهای آتشزا همراه داشته، قصد داشتند که افراد پلیس را تحریک و به طرف انتهای خیابان شاهجو بکشانند و بعد به آنها حمله کنند که چون پلیس در جریان امر قرار گرفته، شکیبایی خود را از دست نداده و چون موقعیت تظاهرکنندگان طوری بود که با شلیک تیر هوائی و گاز اشکآور متفرق نمیگردیدند، لذا جریان با آقای محمد علی عالمی روحانی افراطی در میان گذاشته شد و مشارالیه پسر خود را به همراه ایرج عندلیب شهردار سمنان به محل تظاهرات فرستاده و بنا به توصیه آنان، مردم در ساعت 2200 متفرق گردیدند و اتفاق مهمی روی نداده است.»[40]
با فرارسیدنِ ماه محرم و برپائی مجالس متعدد در اطراف و اکناف شهر، شور و هیجان مردم نیز رو به فزونی نهاد و فعالیتهای مردم انقلابی نیز گسترش یافت. هنوز 3 روز از آغاز مام محرم سپری نشده بود که تعدادی از دانشآموزان دبیرستانهای سمنان به اتهام شعارنویسی دستگیر[41] و همزمان با آن، آیتالله عالمی نیز که در سخنرانی خود در مسجد جامع در تاریخ 13 /9 /57 گفته بود: «چون به ما اطلاع رسیده مأمورین انتظامی شهربانی قصد حمله به این مکان را دارند، بدین جهت جلسه سخنرانی امروز تعطیل میگردد.» و متعاقب آن نیز تظاهرات صورت گرفته بود،[42] دستگیر شد.[43]
انتشار خبر دستگیری آیتالله عالمی، موجب تجمع گروهی از «بازاریان و فرهنگیان و روحانیون» در دادسرای سمنان و درخواست آزادی ایشان گردید؛[44] که این حرکت منجر به آزادی ایشان شد.[45]
هر چه به ایام تاسوعا و عاشورای سید مظلومان حضرت حسین ابن علی علیه السلام نزدیک میشد، تظاهرات شبانه نیز رنگ و بوی دیگری میگرفت. با فرارسیدنِ شبِ تاسوعا، عزادارانی که در تکیه کهنه دژ تجمع کرده بودند، در ساعت 2130 به خیابان آمدند و با شعارِ «مردم چرا نشستین . ایران شده فلسطین» و «مردم چه وقت خوابه . موقع انقلابه »، دیگران را نیز به حرکت در مسیر انقلاب اسلامی و همراهی با خود فراخواندند و در مسیر راهپیمائی، ورقههای «19گانه انقلاب ششم بهمن» را تخریب نمودند.[46]
گزارش ساواک سمنان از مراسم روز تاسوعا در این شهر، چنین است:
«از صبح روز جاری[19 /9 /57]دستجاتی از اهالی بخش سرخه و محلات، در حالی که پرچمهای سفید و سیاه که روی آنها شعارهای ضدمیهنی نوشته شده بود،[در دست داشتند]، به طرف مسجد شاه که محل تجمع بوده حرکت و در جلوی مسجد شاه با سایر طبقات به صورت یکپارچه درآمده و جمعیتی در حدود 5 هزار نفر از جلو فلکه سی سر و میدان منوچهری گذشته و از طریق بلوار ارتشبد نصیری به طرف محلات و زاوغان حرکت و در انتهای بلوار قطعنامهای صادر گردید. شعارهائی که نامبردگان میدادند به این شرح است . تا شاه کفن نشود. [این]وطن وطن نشود . ارتش به این بیغیرتی . ندیده هیچ ملتی . شاه آمریکائی باید اعدام شود . برای حفظ قرآن مردم به ما ملحق شوید . نهضت ما حسینی است . رهبر ما خمینی است. سپس ساعت 1430 باقیمانده جمعیت که حدود سه هزار نفر بوده، در اطراف میدان شاه اجتماع نموده و بعضی از جوانان به طرف مجسمه سنگ پرتاب نموده و چند عدد ترقه به داخل میدان مجسمه انداخته شد و در ساعت 1500 جمعیت متفرق گردید.»[47]
«از ساعت 1930 مورخه 19 /9 /57 جمعیتی در حدود 500 نفر در محل کهنه دژ سمنان اجتماع نموده و به صورت دستههای 100 نفری به فاصله یک متر از همدیگر درآمده و ابتدا وارد بازار و سپس تکیه ناسار واقع در بازار سمنان شده و پس از خروج از تکیه مذکور با دادن شعارهای: مرگ بر 66، ولیعهدت بمیرد ای شاهنشاه . چرا کشتی جوانان وطن را، در حالی که روی آسفالت شعارهای ضد ملی نوشتهاند، عازم میدان شاه گردیده و چون پلیس در میدان شاه مستقر گردیده بود، مراجعت و در مسیر خود به منزل آقای محمد قدس که مقابل مدرسه راهنمائی شریعتی قرار دارد و از افراد وطن پرست و شاهدوست میباشد، سنگ پرتاب نموده و در میدان سی سر متفرق گردیدند و اتفاق مهمی روی نداده است.»[48]
و در روز عاشورا نیز، این حرکت تکرار شد:
«ساعت 0835 روز جاری[20 /9 /57]حدود 150 نفر در محله شاه جو به حرکت درآمده و پس از گذشتن از میدان شهر به مسجد سلطانی رفته و با اجتماعی که در این مسجد گرد آمده، به صورت یکپارچه درآمده و از طریق محلات و زاوغان حدود 300 نفر به آنها ملحق شده و جمعاً حدود دو هزار نفر از مسجد شاه خارج و وارد خیابان پهلوی و میدان شاه گردیده و در فلکه سی سر در ساعت 1115 متفرق گردیدند.»[49]
«در[ساعت]1130[روز]20 /9 /1357 تعدادی از مخالفین، ضمن تظاهرات مبادرت به شکستن پیکره کد 66 را نمودند که موافقین مداخله و به زد و خورد پرداختند. در این تظاهرات 10 دستگاه خودرو به آتش کشیده شد.»[50]
«در[ساعت]1930[روز]20 /9 /1357 حدود 000 /10 نفر در سمنان به طرف پیکره کد 66 حرکت و ماًمورین طبق دستور محل را ترک و جمعیت، پیکره را پائین آورده اند.»[51]
مراسم روز سوم شهیدان کربلا در تاریخ 22 آذر ماه با سخنرانی آیتالله عالمی منجر به تظاهراتی گردید که در استقبال از دو نفر از زندانیان سیاسی اهل سرخه صورت گرفت.[52]
روز بیست و هفتم آذرماه به مناسبت کشتار مردم در شهرهای اصفهان و نجف آباد، از سوی امام خمینی (ره) عزای عمومی اعلام شد و آیتالله عالمی نیز در تبعیت از این فرمان، دستور به تعطیلی بازار سمنان داد[53] و این درحالی بود که کارمندان برخی از ادارات نیز با ترک محل کار خود، در مراسم این روز شرکت نمودند:
«چند نفر از کارمندان سازمان برق منطقهای سمنان در مورخه 27 /9 /57 به محل کار مراجعه و سپس با عنوان اینکه روز مذکور عزای ملی میباشد، اداره را ترک نمودهاند.»[54]
حضور آیتالله عالمی در این موقعیت در سمنان به میزانی تأثیرگذار بود که زمانی که برای رفتن به پاریس جهت ملاقات با امام خمینی(ره) تقاضای گذرنامه نمود، اداره کل سوم در ذیل نامهی ساواک سمنان در این خصوص نوشت:
«موافقت شود که برود، در حال حاضر یک شر کمتر، بهتر.»[55]
در تاریخ هشتم دی ماه که مصادف با 28 محرم الحرام بود، تظاهرات گستردهای در شهر سمنان برپا شد که در گزارش آن آمده است:
«ساعت 0900 روز جاری تعداد 300 نفر از محلات و حدود 400 نفر از بخش سرخه به سمنان آمده و در مسجد سلطانی این شهر اجتماع و پس از ملحق شدن به تعدادی از اهالی شهر، جمعیتی حدود 4000 نفر را تشکیل و شروع به راه پیمائی نمودند. این تعداد به دستههای متعدد تقسیم و ضمن دادن شعار: «رهبر ما خمینی، نهضت ما حسینی . یک دل و یک صدا، میدهیم این ندا، مرگ بر 66 ، مرگ بر این 66 »، دو دسته دیگر میگفتند: «شب تاریک ملت روز گردد، خمینی عاقبت پیروز گردد، این است شعار ملی، خدا ، قرآن ، خمینی»، در میدان سی سر اجتماع... پس از سخنرانی شیخ علی سالار، جمعیت تظاهر کننده به میدان منوچهری و خیابان تهران، مشهد . خیابان نظامی . خیابان یغما و خیابان سعدی میدان شاه رفته و در این میدان یکی از مغازهها را که متعلق به شخصی به نام تجلی بوده و از موافقین نیز میباشد، به آتش کشیده و در انتهای خیابان شاه، ساعت 1250 متفرق شدند.»[56]
این تظاهرات در روز نهم دی از مسجد جامع آغاز گردید که به درگیری با نیروهای نظامی و انتظامی منجر شد[57] و تعدادی از تظاهرکنندگان که تعداد آنها را در بولتن ساواک «12 نفر» نوشتهاند، مجروح شدند.[58]
این تظاهرات در شب نیز ادامه یافت:
«از ساعت 2100 مورخ 9 /10 /57 تعدادی از اهالی سمنان و قسمتهای محلات، میدان و خیابان شاه و محله شاه جو، روی پشت بامهای خود رفته و با گفتن اله اکبر و لااله الااله سعی میکردند مردم را از خانه هایشان بیرون بکشند و این عمل با بلندگو انجام و تا ساعت 2300 ادامه داشت.»[59]
در ساعت 2 بعدازظهر روز دهم دی ماه، اولین شهید انقلاب اسلامی به نام بهروز بهروزی که دانشآموزی 8 ساله و کلاس دوم ابتدائی بود، در اثر تیراندازی مأمورین به شهادت رسید[60] و تشییع پیکر او در صبح روز یازدهم به تظاهراتی عظیم مبدل گشت.[61]
شهادت این کودکِ 8 ساله، خونِ مردم و جوانان انقلابی و متعهد شهر را به گونهای جوش آورد که یک روز بعد از دفن پیکر مطهر او، ساواک سمنان در بازتاب آن نوشت:
«اخیراً عده کثیری از اخلالگران با صورت برداری تعدادی از کارمندان این سازمان و چسباندن آن به دیوار و همچنین اعلام در بلندگوی، مبنی بر اینکه چنانچه تا چند روز دیگر به ما نپیوندید، ساواک را با خاک یکسان و شما را خواهیم کشت، [کارمندان این سازمان را تهدید نمودهاند.]»[62]
این تهدید به میزانی جدی بود که در همین روز گزارش شد:
«طبق اطلاع واصله آقای عالمی در سر مزار و تکیه شاهجو به مردم اعلام نموده دست از تظاهرات و آتشزدن منازل مأمورین بردارند.»[63]
و چند روز بعد نیز گزارش گردید:
«پس از کشته شدن بهروز بهروزی کودک هشت ساله، تعدادی معدودی از مردم سمنان حدود ساعت 2100 شبها به پشت بام رفته تا حدود ساعت 1030 به دادن شعارهای مذهبی و ضدملی میپردازند و به وسیله بلندگوهائی که در محل ش ا ه ج و[شاهجو] نصب گردیده، اهالی را نسبت به مأمورین شهربانی و ساواک تحریک مینمایند.»[64]
و در روز هفدهم دی ماه که مصادف با روز کشفِ حجاب رضاخانی بود، اولین تظاهرات مستقل زنان محجبه سمنان، برگزار شد:
«روز جاری عدهای زن که تعداد آنها حدود 3000 نفر میشد و عموماً چادرهای مشکی به سر داشته، با حمل شعارهای ضدملی و عکسهائی از خمینی در خیابانهای شهر سمنان به صورت آرام به راه افتاده و به این صورت مخالفت خود را با روز 17 دی ابراز داشتند و این راهپیمائی در ساعت 1150 بدون هیچگونه اتفاق سوئی خاتمه یافت.»[65]
آخرین تیر ترکش رژیم شاهنشاهی، نخست وزیری شاهپور بختیار با صبغهی ملی گرائی بود که با مخالفت شدید مردم انقلابی در سراسر ایران مواجه گردید و تظاهرات گستردهی در واکنش به این انتصاب صورت گرفت. در این موقع، امام خمینی (ره) تصمیم به بازگشت به ایران را داشت که رژیم پهلوی با بستنِ فرودگاههای کشور به روی ایشان، از این اقدام ممانعت به عمل آورد. عکسالعمل مردم سمنان در قبال این اقدام دولت، به شرح زیر ثبت شده است:
«در ساعت 1000 مورخه 5 /11 /57 عدهای بیش از 3000 نفر از بازاریان و سایر طبقات سمنان در مسجد جامع اجتماع نموده و نسبت به بستن فرودگاه مهرآباد اعتراضاتی نمودند و دولت دکتر شاپور بختیار را غیرقانونی اعلام داشته و سپس متفرق و اتفاق مهمی روی نداده است.»[66]
«از ساعت 8 صبح روز 7 /11 /57 عدهای حدود 5 هزار نفر در مسجد جامع اجتماع و پس از سخنرانی طلبهای به نام اسماعیلی ساعت 0900 اجتماع حاضر از مسجد بیرون آمده و پس از پیمودن خیابان شاه، فلکه سی سر، خیابان فردوسی، خیابان تهران مشهد، بلوار ارتشبد نصیری، محله زاغه خان[زاوغان] و محلات دیگر، این تظاهرات در ساعت 1400 خاتمه و هیچگونه اتفاق سوئی رخ نداده است.»[67]
در روز 12 بهمن ماه، پس از روزهای سخت چشم انتظاری، امام خمینی(ره) به وطن بازگشت و موج شادی در سراسر ایران پخش شد. این موج در سمنان به صورت تظاهراتی که جمعیت حاضر در آن در گزارشهای ساواک «حدود 12000 نفر» ثبت شد، از مقابل مسجد شاه به حرکت درآمد و با شعارهائی چون «مرگ بر بختیار . نوکر بی اختیار . نه قانون اساسی . نه سازش سیاسی . تنها ره رهائی . جمهوری اسلامی» ادامه یافت. این حرکت که به آرامی در حال انجام بود، در زمان عبور از مقابل شهربانی، با تیراندازی نیروهای شهربانی مواجه گردید که بنا بر گزارش ساواک سمنان در جریان آن «یک نفر از اهالی سنگسر کشته و دو نفر مجروح » شدند. در رابطه با چگونگیِ این تیراندازی شایع شد:
«هنگامی که دستور تیراندازی داده میشود، سربازان از تیراندازی خودداری و تیراندازی وسیله درجه داران پلیس و ارتش صورت میگیرد.»[68]
یک روز پس از این حادثه، معلوم شد که یکی از مجروحین نیز به خیل شهدا پیوسته است. یکی از این دو شهید به نام محمود بلوری کودکی 9 ساله و دیگری به نام علی آقا همتیان نوجوانی 11 ساله بود که به همراه تعدادی از اهالی سنگسر برای شرکت در جشن بزرگ بازگشت امام خمینی(ره) به وطن، به سمنان آمده بودند.[69]
روز 22 بهمن ماه روز پیروزی انقلاب اسلامی بود و در این روز نیز، سمنان شاهد حرکت انقلابی مردمی بود که درباره آن نوشته شد:
«در ساعت 1120 روز 22 /11 /57 در مسجد جامع، داماد آقای عالمی ضمن بحث مسائل روز و دادن شعار به نفع پرسنل نیروی هوائی، اعلام داشته که ساعت 1430 روز جاری راه پیمائی خواهد بود. سپس جمعیت از مسجد خارج و پیرو گزارش قبل در مسیر بازار حرکت و در طول راه به تدریج جمعیت رو به فزونی نهاده و حدود هزار نفر رسیده و هم اکنون در مسیر خیابان یغما به طرف سعدی در حرکت میباشند.»[70]
شاهرود
نهضت دانشآموزی و فرهنگیان در شاهرود نیز مانند دیگر شهرهای ایران، حرکتی حساب شده و دامنهدار بود که همراه با اعتصاب معلمین و دبیران و تعطیلی مدارس، راهپیمائیهای نوبهای را نیز به دنبال داشت.[71]
از نمونههای جالب حرکتهای دانشآموزی در شاهرود، تصمیم به حضور در کلاس در روز چهارم آبان، با هدف اعتراض به این روز بود:
«دانشآموزان دبیرستانهای شاهرود تصمیم دارند در روز پنج شنبه 4 /8 /57 به عنوان اعتراض به روزهای چهارم آبان در کلاسهای درس حاضر گردند.»[72]
تظاهرات بعد از ظهر روز نهم آبان ماه که در بولتن ساواک تعداد جمعیت شرکت کننده «حدود 400 نفر از قشریون مذهبی» ثبت شده، به آرامی برگزار شد.[73]
در تظاهرات روز دهم آبان، جمعیت تظاهرکننده که متشکل از «محصلین و بازاریان»، به همراه «چهار نفر زندانیان سیاسی» تازه آزاد شده بود، به «تعداد 500 نفر» افزایش یافت و شعارهائی چون: «ما آزادی میخواهیم، ما استقلال میخواهیم، ما آزادی زندانیان سیاسی را میخواهیم، مرگ بر شاه» از آنان شنیده شد[74] و در روز دوازدهم آبان، تعداد به جمعیت چهار برابر رسید:
«ساعت 0830 روز جاری[12 /8 /57]تعدادی حدود 2000 نفر از بازاریان، روحانیون، محصلین و زنان در حالیکه پلاکاردهایی از خمینی و دکتر شریعتی همراه داشته، در ابتدای بازار شاهرود اجتماع نموده و سپس وارد بازار شده و روی فرشهایی که داخل بازار انداخته شده بود، نشسته و نواری از آقای کافی که از طریق بلندگو پخش میشد، گوش میدادند. سپس از بازار بیرون آمده و دست به راه پیمائی در کلیه خیابانهای اصلی شاهرود و دادن شعار مذهبی زدند و در میدان فردوسی و خیابان 4 آبان تجمع و پس از برگزاری نماز جماعت در ساعت 13 بدون دخالت پلیس متفرق و هیچگونه اتفاق سوئی رخ نداده است.»[75]
و این درحالی بود که تظاهرات دانشآموزی به صورت روزانه نیز برگزار میگردید:
«دبیرستانهای شاهرود کماکان تعطیل است و روز جاری دانشآموزان مدرسه راهنمائی داریوش این شهر ضمن دادن شعار به خیابان آمده که پس از 15 دقیقه متفرق شده اند.»[76]
«از ساعت 0900 روز جاری[15 /8 /57]حدود 200 نفر از دانشآموزان دبیرستانهای شاهرود در حالی که پلاکاردهائی از خمینی و شریعتی همراه داشته اند، با دادن شعارهای مذهبی به راهپیمائی در شهر پرداخته و حدود ساعت 1030 متفرق شدند.»[77]
کارمندان و کارگران و رانندگان شرکت ملی ذوب آهن نیز در این حرکت، همگام و همراه با دیگر مردم متدین و مذهبی شهر بودند:
«روز 15 /8 /57 که عده کثیری از کارمندان، کارکنان و کارگران و رانندگان شرکت ملی ذوب آهن که از قسمتهای طزره مهماندوست. شهرسازی. ادارات شهر تجمع نموده، در حالی که پلاکاردهائی که بر روی آنها عکس خمینی و شعارهای ضد ملی و میهنی نقش بسته بود، در دست داشتند، به داخل خیابانهای شهر به راه افتاده و شروع به تظاهرات ضدملی، میهنی و دادن شعارهای مضره پرداختند و در خیابانهای اصلی شهر به راه افتادند و در بین راه نیز عدهای از دانشآموزان و کسبه بازار به آنان پیوسته و همکاری مینمودند که در این بین مدت کمی در میدان ششم بهمن اجتماع نموده که در این فاصله یک نفر از کارمندان ذوبآهن در حالی که بلندگوی قوی در دست داشت، شروع به دادن شعارهای ضد ملی و میهنی نموده. سپس به راهپیمایی خود ادامه داده و تا جلوی ساعت گل به راهپیمایی ادامه داده و سپس پس از چند لحظه توقف و سخنرانی یکی دیگر از رهبران، متفرق شدند.»[78]
حرکت عمومی تظاهرکنندگان به میزانی تأثیرگذار بود که نصب عکس امام خمینی (ره) در مغازهها و بانکها، فراگیر شد:
«به طوری که مشاهده شد، حدود 80% از مغازهها و بانکهای شهرستان شاهرود، شیشه مغازهها و محل کسب خود را به عکسی از خمینی مزین نموده اند.»[79]
بازتاب فعالیتهای انقلابی در شاهرود، در سخنرانی حجتالاسلام کمالالدین رازینی در روز هفدهم آبان ماه در مسجد جامع سمنان، اینگونه انعکاس یافت:
«در شاهرود تمام مدارس پرچمهای اسلامی را بالا برده و پرچمهای ایران را فرود آورده اند.»[80]
از روز بیست و هشتم آبان، تظاهرات در شاهرود که روحانیون در صف مقدم آن قرار داشتند، با خشونت و تیراندازی هوائی مأمورین شهربانی از یک سو و مقابلهی تظاهرکنندگان از سویِ دیگر همراه شد:
«ساعت 900 روز 28 /8 /57 حدود 400 نفر در مسجد قلعه شاهرود اجتماع و جوان ناشناسی برای آنها سخنرانی و سپس جمعیت از مسجد خارج و با وجود تذکرات روحانیون که آنها را به آرامش دعوت کرده بودند، مبادرت به تظاهرات نموده و با مأمورین انتظامی که به محل اعزام گردیده بودند، به مقابله پرداخته و سنگ و آجر به طرف آنان پرتاب کردهاند که در نتیجه 3 نفر از افسران و 2 نفر از مأمورین شهربانی مجروح و به دو اتومبیل نیز خسارت وارد گردیده و سرانجام ساعت 1230 با شلیک تیر هوائی تظاهرکنندگان متفرق گردیدند.»[81]
و در روز بیست و نهم:
«حدود 500 نفر در مسجد صاحب الزمان آن شهرستان اجتماع و ... در ساعت 1945 جمعیت از مسجد خارج، مبادرت به تظاهرات ضد ملی نمودند که مأمورین با شدت عمل اقدام وکیوسک راهنمائی واقع در میدان 6 بهمن آن شهرستان توسط اخلالگران طعمه حریق واقع و سرانجام مأمورین با شلیک تیر هوائی موفق شدند جمعیت پراکنده نمایند.»[82]
و دو روز بعد از آن، یکی از مشروب فروشیهای شهر، به آتش کشیده شد.[83]
در این موقع وابستگان رژیم شاهنشاهی در شاهرود، برای مقابله با گستردگی تظاهراتی که شور و هیجان آن روزافزون بود، تظاهراتی به طرفداری از محمدرضا پهلوی را سازماندهی کردند:
«از ساعت 1030 روز جاری[2 /9 /57]از طرف افراد وطن پرست و شاه دوست شهرستان و روستاهای اطراف شاهرود تظاهراتی برگزار شده که حدود چهار هزار نفر در حالی که عکسهائی از شاهنشاه و ولیعهد ایران را حمل مینمودند، با دادن شعارهای درود برخاندان سلطنت و جاوید باد شاهنشاه و مرگ بر خائنان وطن، اسلام تخریب را حرام میداند و مرگ بر تجزیه طلبان، در خیابانهای شهر به راه افتاده و از طرف اهالی شهر چهار رأس گوسفند در جلوی آنها قربانی شد. این تظاهرات در ساعت 1230 بدون هیچگونه اتفاق سوئی به اتمام رسید.»[84]
و یک روز پس از این اتفاق، مردم مذهبی شاهرود در مدرسه علمیه قلعه اجتماع و درحالی که تعدادی از روحانیون و معلمان و بازاریان در پیشاپیش آنان قرار داشتند، به تظاهرات پرداختند که نیروهای پلیس «با استفاده از گار اشکآور و تیر اندازی هوائی، نسبت به متفرق نمودن آنان اقدام» نمودند[85] و متعاقبِ آن، تحصن فرهنگیان شاهرود در محوطهی اداره آموزش و پرورش آغاز شد که یکی از خواستههای آنان، آزادی 3 نفر دبیری بود که به اتهام تحریک به برپائی تظاهرات، دستگیر و تحویل سازمان امنیت سمنان شده بودند:[86]
«عدهای حدود 500 نفر از فرهنگیان در اداره آموزش و پرورش شاهرود متحصن و به اتفاق روحانیون و سایر طبقات خواستار آزادی آنان گردیدهاند و نیز تلفنهای مکرری از طرف روحانیون در این باره به استاندار سمنان شده و پیش بینی میگردید که این تحصن ادامه پیدا نموده و نتیجتاً منجر به تظاهرات ضد ملی گردد، لذا موضوع با آقای استاندار در میان گذاشته شد و قرار بر این گردید که با کسب اجازه ستاد نسبت به ترخیص آنان اقدام به عمل آید.»[87]
شرایط موجود و آغاز ماه محرمالحرام موجب گردید تا «شورای تأمین شهرستان شاهرود» تشکیل جلسه داده و از ساعت 8 صبح روز 13 آذر ماه، «وضعیت زرد » اعلام و فرماندهی پادگان چهلدختر نیز به منظور پشتیبانی از نیروهای انتظامی، «تعداد یک نفر افسر، ده نفر درجه دار و یک صد و بیست نفر سرباز در اختیار شهربانی و تعداد یک نفر افسر، هشت نفر درجه دار و نود و شش نفر سرباز در اختیار ژاندارمری شاهرود» قرار دهد.[88]
در ماه محرم، مجالس عزاداری سید و سالار شهیدان در سطح شهر برپا شد و طبق رسم هر ساله، سخنرانان و وعاظی از دیگر مناطق راهی شاهرود شدند. کنترل این مجالس یکی از وظایف اصلی نیروهای امنیتی بود؛ ولی چگونگیِ برخورد با سخنرانانی که با ادبیات عاشورائی سخن میگفتند، به دغدغهای غیر قابل حل تبدیل شده بود:
«از ابتدای ماه محرم واعظی به نام مجتبی دانش پژوه که اصلاً شاهرودی و در قم ساکن میباشد، به شاهرود وارد و در مسجد قرآن شبها بعد از نماز مغرب و عشاء سخنرانی و از ابتدای امر، بحث پیرامون انتقاد از رژیم و تبلیغ به نفع خمینی و حکومت اسلامی را شروع و به این صورت مردم را تحریک به اغتشاش و تظاهرات مینماید. با توجه به اینکه مجلس مشارالیه به وسیله مأمورین شهربانی کنترل میشود و به تذکرات شهربانی توجهی ننموده و دستگیری وی نیز منجر به تحصن روحانیون و سایر طبقات میگردد، مقرر فرمائید هرگونه نظری درباره وی را ابلاغ فرمایند.»
این گزارش به میزانی از سر عجز تهیه شده بود، که اداره کل سوم در ذیل آن نوشت:
«محرک که هست، به تذکرات گوش نمی دهد. دستگیری او را هم به مصلحت نمیداند، پس بفرمائید چه باید کرد.»[89]
در روز ششم ماه محرم، بایگانی دادگستری شاهرود به وسیله یک بطری بنزین که به داخل آن پرتاب گردید، به آتش کشیده شد[90] و در شامگاه این روز، «بانک فرهنگیان شاهرود» نیز «وسیله بطریهای آتشزا طعمه حریق» گردید.[91]
در تظاهرات روز تاسوعا، جمعیت فراوانی که در مسجد حضرت جوادالائمه علیهالسلام تجمع کرده بود، متشکل از زنان و مردان، با شعارهائی چون: «پیوند شاه و ملت دیگر اثر ندارد . رگبار تیر و مسلسل دیگر اثر ندارد.» به خیابان آمد؛[92] که این حرکت در روز عاشورا نیز تکرار شد[93] و فردای عاشورا، تعدادی از جوانان مذهبی به کتابخانه عمومی شماره 2 شاهرود رفتند و «تعداد 12 عدد قاب مزین به تمثال شاهنشاه آریامهر و شهبانوی گرامی و ولایتعهد را شکستند.»[94]
در تظاهرات روز بیست و ششم محرم که پس از سخنرانی حجتالاسلام شیخ مهدی نمازی، از مسجد مدرسه قلعه آغاز شد، درگیریهای شدیدی به وقوع پیوست که منجر به مجروح شدن تعدادی از تظاهرکنندگان گردید:
«ساعت 1850 مورخه 6 /10 /57 مجلس سخنرانی در مسجد مدرسه قلعه شاهرود برگزار و شیخ مهدی نمازی شروع به سخنرانی تحریک آمیز نموده که پس از سخنرانی وی حدود 250 نفر از حاضرین به خیابانها ریخته و شروع به دادن شعارهای ضد ملی و تظاهرات نموده و یک نارنجک به طرف خودرو پلیس پرتاب که در جوی افتاده و منفجر میشود و هیچگونه خسارتی وارد نساخته. تظاهرکنندگان مجدداً از کوچهها به سوی مأمورین پلیس سنگ پرتاب و پلیس ناچار است تیراندازی هوائی جهت متفرق کردن متظاهرین بنماید، لکن مؤثر واقع نمی شود تا اینکه چند تیر زمینی شلیک که سه عدد از گلولهها کمانه مینماید و یک نفر از ناحیه گردن و دو نفر از ناحیه پا مجروح میگردد که نفر اول را جهت معالجه به تهران اعزام و دو نفر دیگر در بیمارستان شاهرود تحت معالجه قرار میگیرند.»[95]
دو روز پس از این حادثه، در روز هشتم دی ماه، تظاهرات بزرگی متشکل از «طبقات مختلف مردم، منجمله معلمین، پزشکان، دانشآموزان» از مسجد قلعه آغاز و در جریان آن، «شیشههای بانک سپه و ادارات پست و تلگراف» شکسته شد. رکن دوم فرماندهی هنگ ژاندارمری سمنان در جریان بررسی این تظاهرات و تعلل مأمورین در برخورد با تظاهرکنندگان نوشت:
«با اینکه بنا به تقاضای شهربانی، مأمورین کافی در اختیار شهربانی گذارده شده، نامبردگان به موقع از اعمال خشونتآمیز اخلالگران جلوگیری نکرده، بلکه پس از خاتمه تظاهرات، مأمورین در شهر شروع به گشت زنی کرده که به نظر میرسد در جلوگیری از تظاهرکنندگان مأمورین کوتاهی کرده اند، هرگاه به همین منوال بگذرد، مسلماً اقدامات شدید اخلالگران نظم و آرامش را متزلزل کرده و ضمن خسارت وارده، سلب آسایش عمومی فراهم خواهد نمود. فرمانده گروهان تقاضا نموده در صورت موافقت قادر است با تعداد کافی نظم شهر را برقرار نموده و از هرگونه اخلال و تظاهرات و خرابکاری جلوگیری نماید.»[96]
تظاهرات در روزهای بعد نیز در شاهرود ادامه یافت[97] و در گزارشی پیرامون وضعیت شهر نوشته شد:
«چند روزی است که در شاهرود دادگاهی به نام دادگاه خلق به سرپرستی آیتاله توحیدی در مسجد مدرسه قلعه تشکیل گردیده که خاطیان مورد نظر خود را شناسائی و به این دادگاه احضار و طبق رأی صادره با آنان رفتار میشود.»[98]
در روز پنجم بهمن ماه، و در حمایت از دولت شاهپور بختیار، تظاهراتی متشکل از خانواده نظامیان در شاهرود سازماندهی شد[99] و دو روز بعد آن، در پاسخ به این اقدام، «از ساعت 0930 روز 7 /11 /57، عدهای حدود 10 هزار نفر از طبقات مختلف» به خیابان آمدند و «ضمن دادن شعارهای ضد میهنی از خیابانهای شهر گذشته و ضمن صدور قطعنامه ای، نام یکی از خیابانها و فلکه ششم بهمن را به نام خمینی تغییر» دادند؛[100] که نشانگر پایان دوران حکومت رژیم شاهنشاهی بود.
دامغان
نهضت دانشآموزی در شهرستان دامغان نیز مانند دیگر شهرهای کشور، یکی از حرکتهای تأثیرگذار این دوران از انقلاب اسلامی بود که با اعتصابِ معلمین و دبیران و تعطیلی نوبهای مدارس[101] و تظاهرات همراه شد:
«ساعت 0900 روز 2 /8 /1357 حدود 1000 نفر از دانشآموزان شهر دامغان به سرپرستی چند نفر از دبیران مدارس در خیابانهای شهر به راه پیمائی پرداخته و ضمن تظاهرات، مبادرت به دادن شعارهائی له خمینی نموده که وسیله ماًمورین پلیس متفرق گردیده اند.»[102]
«روز جاری[6 /8 /57]تعدادی حدود 100 نفر از فرهنگیان دامغان در مجتمع آموزشی شهر اجتماع و خواستار تعویض روسای انجمن شهر . ثبت و اسناد . تعاون و روستاها و شهردار و منحل شدن انجمن شهر گردیدند؛ سپس به سمت فلکه شهر مشغول راه پیمائی میباشند.»[103]
در روز نهم آبان ماه، مجلس بزرگداشت شهدای حوادث همدان در مسجد جامع دامغان برگزار، و پس از پایان مجلس، تظاهراتی که تعداد شرکت کنندگان آن را «حدود 4000 نفر» نوشته اند، صورت گرفت و با برگزاری نماز جماعت در خیابان پهلوی، پایان یافت.[104]
حضور خاندان معظم شاهچراغی در دامغان، که در جریان حرکت انقلابی مردم نقشی بسزا داشتند، به میزانی تأثیرگذار بود که در گزارشی نوشته شد:
«در منزل شاهچراغی صحبت بود که تعدادی نارنجک برای آنها به دامغان آورده شده و بین افراد متعصب تقسیم شده است.»
و رهبر عملیات ساواک سمنان درباره آن نوشت:
«با توجه به اینکه گزارشات متعددی در مورد وجود اسلحه در قریه حسن آباد دامغان واصل شده، چنین به نظر میرسد که به طورکلی شاهچراغیهای مقیم سمنان و دامغان عامل اصلی این اغتشاشات بوده و هرگونه اسلحه و مهماتی وارد شود، بدون شک آنها بی اطلاع نخواهند بود.»[105]
و در گزارش دیگری تأکید گردید:
«اصولاً کلیه شاهچراغیها که اهل حسن آباد دامغان میباشند و جزو طبقه روحانیون هستند، همگی از مخالفین سرسخت دولت و طرفدار خمینی میباشند.»[106]
در دامغان نیز مانند دیگر شهرهای کشور تصمیم گرفته شد تا تظاهراتی به نفع رژیم شاهنشاهی سازماندهی شود؛ ولی این تصمیم با عکسالعمل شدید نیروهای مذهبی و انقلابی روبرو شد که در باره آن نوشته اند:
«سید محمد موسویان تاجر بازار و فرزندش سید محمود موسویان دبیر دبیرستانها ... رئیس شهربانی و فرمانده ژاندارمری دامغان را تهدید نموده که اگر چنین تظاهرات موافقی انجام گیرد، به وسیله عوامل مختلف کتک خواهند خورد.»[107]
و متعاقب این تهدید، گزارش شد:
«از ساعت 0230 بامداد مورخه 28 /8 /57 تعدادی از متعصبین دامغان مقداری چوب و سنگ در مسجد جامع دامغان پنهان تا در موقع لزوم از مسجد خارج و دست به تظاهرات بزنند؛ تا ساعت 1110 که تظاهرکنندگان قصد خروج از مسجد را مینمایند، بلافاصله شهربانی با شلیک دو تیر هوائی مانع خروج آنها میشود و بلافاصله تعدادی متفرق و تعدادی نیز در مسجد اقامت تا اینکه پس از برگزاری نماز ظهر و عصر خارج میگردند.»[108]
تظاهرات روز سیام آبان ماه که با هدایتِ اخوان معلم (حسین و علی) و تعدادی دیگر از انقلابیون شهر سازماندهی شده بود، با خشونت نیروهای انتظامی همراه گردید:
«مأمورین پلیس به وسیله بلندگو از تظاهرکنندگان خواستند که متفرق شوند، علاوه بر عدم توجه به فرمان پلیس ... با سنگ و چوب به طرف خودروهای حامل افراد پلیس حمله و شیشههای دو دستگاه خودرو جیپ پلیس را شکسته که توسط ماشین آب پاش و شلیک تیرهای هوائی عدهای از تظاهرکنندگان متواری و ضمن فرار مبادرت به شکستن شیشه خیابانها و بازار نمودند.»[109]
این تظاهرات موجب دستگیری 4 نفر از رهبران تظاهرات به نامهای «علیرضا آراسته . محمد امیدوار . حسین مهدیزاده و حسین مسعودیان» شد[110] و علی رغم تهدیدات و تمهیداتی که صورت گرفت، تظاهرات موافقین که تعداد آنان را «حدود 1000 نفر» نوشته اند، با حمایت نیروهای نظامی و انتظامی در مورخه 1 /9 /1357 انجام گرفت و «شیشههای مغازههائی که عکس روح اله خمینی به آنها نصب بود،» شکسته شد[111] و فردای آن روز نیز، تظاهرات دیگری در ساعت 6 صبح! در حمایت از رژیم شاه صورت گرفت؛[112] که این اقدام در ساعت 7 صبح روز سوم آذر ماه نیز تکرار شد.[113]
در تظاهرات طرفداران رژیم شاه، به تعدادی از مغازههائی که عکس امام خمینی (ره) را نصب کرده بودند، آسیب زده شد که برای جبران آن، تصمیماتی گرفته شد:
«سید محمد شاهچراغی . محمدباقر عبدوس و شیخ تقی نصیری، در تاریخ 7 /9 /57 به اتفاق آقای یزدی نماینده خمینی که از قم به سمنان آمده، به شهرستان دامغان مسافرت و ابتدا به منزل سید محمود ترابی رفته و صورت جلسهای را تنظیم و برآورد خسارت از مغازههائی به عمل آورده که متعلق به افراد مخالف و طرفدار خمینی بوده و در تظاهرات ملی اخیر دامغان خساراتی به آنها وارد شده است و سپس قرار بر این شده که از محل وجوهات جمع آوری شده، کمکهائی به آنان بشود.»[114]
در جریان این حوادث، تظاهرات 11 آذر ماه که قرار بود از مسجد جامع دامغان آغاز شود، با دخالت پلیس و دستگیری حجتالاسلام محمدعلی معلی، صورت نگرفت[115] و در این شرایط، حرکتی ایذائی ترتیب داده شد و «منزل حاج نورعلی معمار و خبیری مأمور شهربانی ساکن شهرستان دامغان» با مواد منفجره دست ساز مورد حمله قرار گرفت و شیشههای آن شکسته شد.[116]
تظاهرات روز تاسوعا همراه با شرکت دامغانیهایی که برای برگزاری مراسم این روز به شهر خود آمده بودند، در حالی که روحانیون و طلاب در صف مقدم قرار داشتند، با شعارهائی چون: « قیام ما حسینی است . رهبر ما خمینی است » صورت گرفت[117] که این تظاهرات در روز عاشورا نیز تکرار شد.[118]
در حالی که تظاهرات روزهای تاسوعا و عاشورا به آرامی صورت گرفته بود، تظاهرات روز یازدهم محرم، با خشونت همراه شد. گزارش ساواک سمنان درباره این اتفاق، چنین است:
«بدین وسیله اسامی افرادی که در زد و خورد مورخه 21 /9 /57 در دامغان کشته و یا زخمی شده اند، به شرح زیر به استحضار میرسد. ضمناً پس از متفرق نمودن تظاهرکنندگان، دو قبضه اسلحه شکاری به جای مانده که در شهربانی ضبط شده است. نوع سلاح و کالیبر و شماره آن متعاقباً به عرض خواهد رسید. 1 . احمد عبدیائی شغل زارع قریه عبدیا زخم سطحی زانو 2 . علی اصغر صباحی 25 ساله شغل بیکار اهل دامغان زخم سطحی 3 . نصرت الله خلیل نژاد 19 ساله از طرف پهلو و دست چپ زخمی شغل دیپلمه بیکار 4 . حسن امینیان 21 ساله شغل محصل از ناحیه ران مجروح گردیده 5 . محمدرضا طاهری فرزند علی اصغر شغل نامعلوم زانوهای چپ و راست ساچمه خورد. 6 . صدیقه محرابی 19 ساله خانه دار ساچمه به پهلوی چپش خورده. 7 . بهمن کوهستانی 17 ساله شغل محصل از کتف ساچمه خورده. 8 . محمدنبی خدابنده شغل پلیس ساچمه به ناحیه گوشش خورده. 9 . محمد ذوالفقاری فرزند علی اکبر آهنگر ساچمه به سر و دستش خورده. 10 . احمد اختری فرزند حبیب اله کارگر ذوب آهن فوت شده، چهار پزشک خارجی نظر دادند که با وسیله برنده شبیه تبر زده شده. 11 . مهدی شهرت نامعلوم اهل بهشهر فوت شد. 12 . پرویز کردزاده فرزند اسماعیل شغل نامعلوم زخم سر دارد با آجر.»[119]
در جریان این تظاهرات، حاج رمضان طالبی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در جریان دفاع مقدس در سال 1361ش به شهادت رسید؛ رئیس شهربانی دامغان را با صدای بلند مورد خطاب قرار داده و فریاد میزد: «سرگرد نسیم تو را میکشم.»[120]
چند روز بعد از این تظاهرات خونین، «از روز 29 /9 /57 وضعیت آبی در شهرستان دامغان اعلام و پرسنل پشتیبانی کننده رها و به پادگان شاهرود مراجعت نمودند.»[121]
هر چند شهر دامغان پس از این ماجرا، مقداری آرام گرفت، ولی تظاهرات روستائی در حمایت از امام خمینی (ره) و مخالفت با رژیم شاهنشاهی به قوت خود برقرار بود:
«روز 17 /10 /57 عدهای از متعصبین مذهبی طرفدار خمینی ساکن روستای قلعه چهارده کلاته دامغان ضمن دادن شعارهای مضره و مجهز بودن به چند قبضه اسلحه، به روستای ورزن و زردوان رفته و به اهالی این روستاها گفتهاند که تسلیم آنان شوند و عکس خمینی را به دیوارها نصب و پرچم جمهوری اسلامی بزنند که با مخالفت چند نفر از روستائیان زردوان روبرو شده و بین دو طرف درگیری که منجر به تیراندازی و کشته شدن یک نفر و به آتش کشیدن 5 باب منزل و یک دستگاه اتومبیل گردیده است.»[122]
در دوره نخست وزیری شاهپور بختیار، باز هم تظاهراتی متشکل از برخی از روستائیان در حمایت از رژیم شاهنشاهی در پنجم بهمن ماه سازماندهی شد[123] که این حرکت در روز هفتم بهمن ماه با تظاهراتی دیگر پاسخ داده شد:
«ساعت 1600 مورخه 7 /11 /57 عدهای دو حدود 3 هزار نفر از طبقات مختلف، بخصوص روحانیون و فرهنگیان در شهرستان دامغان دست به تظاهرات ضد ملی زده و با آرامی از خیابانها گذشته و در ساعت 1700 بدون هیچ اتفاقی متفرق گردیدهاند. این عده مخالفت خود را با دولت دکتر شاهپور بختیار اعلام داشته اند.»[124]
گرمسار
در گرمسار نیز اعتصاب معلمین و دبیران و تعطیلی مدارس،[125] تظاهرات دانشآموزی را به همراه داشت:
«حدود ساعت 1100 روز 1 /8 /57 دانشآموزان دبیرستان ابوالفتح شکوهی گرمسار در محوطه دبیرستان دست به تظاهرات زده و تعدادی شیشههای دبیرستان را شکستهاند و خواستار تغییر نام دبیرستان شدهاند و از بعد از ظهر همان روز دانشآموزان دبیرستان امیرکبیر در محوطه دبیرستان دست به تظاهرات زده که در نتیجه دبیرستانهای مذکور تا روز 6 /8 /57 تعطیل گردیده است.»[126]
«روز جاری (3 /8 /57) حدود 200 نفر از دانشآموزان دبیرستانهای گرمسار به راهپیمائی در شهر پرداخته و به دادن شعار در خانه فرهنگیان با رئیس اداره آموزش و پرورش گرمسار ملاقات و پس از صحبت با وی متفرق شدهاند.»[127]
در هشتم آبان ماه، استقبال از حجتالاسلام والمسلمین حاج سید علی موسویان، امام جماعت مسجد جامع گرمسار که نقشی مؤثر در ایجاد حرکتهای انقلابی در شهر داشت و به دلیل همین فعالیتها در فرودین ماه سال 1357ش به سه سال اقامت اجباری در ایرانشهر محکوم شده، ولی رأی صادره در دادگاه استان نقض شده بود؛[128] به تظاهراتی بزرگ تبدیل شد:
«ساعت 1800 روز 8 /8 /57، حدود 3000 نفر از قشریون مذهبی از سید محمد علی موسویان که از محل تبعید خود به گرمسار مراجعت نموده، استقبال کرده و ضمن قربانی کردن یک رأس گوسفند، به اتفاق نامبرده و با دادن شعارهای ضد میهنی به مسجد جامع گرمسار وارد شدهاند. در جلوی مسجد مذکور، قریب 50 نفر به طرفداری از دولت[دست]به تظاهرات زده و به دادن شعارهای ملی و میهنی مبادرت کردهاند که در این موقع از طرف تعدادی از مخالفین به طرف آنها سنگ پرتاب شده و در نتیجه شیشههای یک بنگاه مسافربری شکسته شده است.»[129]
در این شهرستان نیز سازماندهی گروهی از طرفداران رژیم شاهنشاهی برای تظاهرات موافق، اقدامی بود که در برابر فعالیتهای انقلابی مردم طراحی شد:
«روز پنجشنبه 11 /8 /1357 عدهای از طرفداران دولت در حالی که در داخل چند مینی بوس بودند و پلاکارتهای پارچهای بر روی مینیبوس نصب کرده بودند، در خیابانهای به گردش در آمده و جاوید شاه میگفتند.»[130]
حجتالاسلام موسویان در فردای این روز، در مسجد جامع به منبر رفت و با صراحت گفت:
«شاه را کسی نمیخواهد به جز یک مشت آدمهای جنایتکار و خیانتکار و مردم امام خمینی را میخواهند و انشاءالله آن را از تخت به زیر میآوریم و شمشیری که به فرق حضرت علی زده شده، بر سر او میزنیم.»[131]
از ساعت 8 صبح روز 14 /8 /57 کارمندان اداره مخابرات شهرستان گرمسار دست به اعتصاب زدند[132]و تظاهرات روز 25 آبان ماه مردم نیز با تیراندازی مواجه شد.[133]
برپائی نمایشگاه کتاب در مسجد جامع گرمسار، که متشکل از «عکسهای ترسیمی و پوسترهای مختلف » با محتوای ادبیات انقلابی بود، دستگیری آقایان حبیبالله اسماعیلی و قنبر مهدویان را به دنبال داشت[134] که موجب اعتراض و تحصن چند ساعته حجتالاسلام موسویان و تعدادی از نمازگزاران در مسجد گردید[135]و یک هفته پس از آن نیز در تاریخ 6 /9 /57 گزارش گردید:
«حدود 65 نفر از دبیران و 10 نفر از دانشآموزان دختر گرمسار در محل آموزش و پرورش شهرستان مذکور متحصن شده و خواستار آزادی دو نفر از مسئولین کتابخانه مسجد جامع گرمسار و یک نفر که به علت پرتاب سنگ و مجروح نمودن پاسبان دستگیر شده، میباشند.»[136]
از چگونگی برگزاری مراسم ماه محرم و برپائی تظاهرات در روزهای تاسوعا و عاشورا در گرمسار، گزارشی موجود نیست؛ تنها در گزارشی که از سخنرانی حجتالاسلام موسویان در روز عاشورا تهیه شده، آمده است:
«باید این شهربانی را با چوب و سنگ بکوبید.»[137]
و همچنین ساواک ورامین، اسامی تعدادی از افراد متدین و مذهبی گرمسار را به عنوان کسانی که «بخصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا... در پخش اعلامیه و نوشتن شعارهای مضره و تحریک مردم دخالت داشتهاند»، برای سازمان امنیت استان ارسال داشته است.[138]
چند روز بعد از عاشورا، در نیمههای شبِ پانزدهم ماه محرم، بین نیروهای انقلابی و عدهای از اراذل و اوباش به عنوان شاهدوستان، زد و خوردی صورت گرفت که گزارش آن به شرح زیر ثبت شد:
«حدود ساعت 0100 بامداد تا صبح بین موافقین و مخالفین در گرمسار درگیری و زد و خورد به وجود آمده و در نتیجه شیشههای اتومبیل محمدعلی محمدی شکسته شده و شاهپور محمدبیگی توسط مخالفین به گروگان گرفته شده و او را به خانه غلامحسین موحد بردهاند و منزل و دکان منوچهر محمدی توسط مخالفین غارت شده و شیشههای منزل غلامحسین موحد که از مخالفین میباشد، شکسته شده. ضمناً یکی از مأمورین شهربانی و چهار نفر موافقین نیز زخمی شدهاند و سپس مأمورین با تیراندازی هوائی به متفرق کردن مردم پرداخته و شخص گروگان گرفته شده آزاد میگردد.»[139]
گزارش فراری شدن 5 نفر از سربازان مستقر در شهربانی گرمسار، در چهارم دی ماه سال 1357ش[140] و تظاهرات روز نهم دی ماه، نشانگر پایان عمر رژیم شاهنشاهی بود:
«روز گذشته (9 /10 /57) قبل از ظهر حدود سه هزار نفر پس از سخنرانی سید محمدعلی موسویان و به تحریک او از مسجد جامع خارج و به تظاهرات مبادرت و چون با اخطار پلیس متفرق نشده و به طرف مأمورین حمله نموده اند، لذا مأمورین مبادرت به پرتاب گاز اشک آور و تیراندازی هوائی نموده، سه نفر به اسامی بانو طاهری و خانم کرم سروری و ض ر ذ ا م . ش ه د ض ا ن س از ناحیه پا مجروح و در بیمارستان گرمسار بستری گردیدهاند.»[141]
سرخه
در جریان راهپیمائیهای برزگی که در شهر سمنان صورت میگرفت، مردم متدین و انقلابی بخش سرخه نیز که در فاصله 22 کیلومتری قرار داشت، راهی سمنان میشدند تا به صورت یک پارچه، حمایت خود را از امام خمینی(ره) و برپائی حکومت دینی اعلام نمایند.[142] این هماهنگی به میزانی بود که درباره آن گزارش شد:
«احسانی که دبیر بخش سرخه سمنان میباشد، مورخه 18 /8 /57 به سمنان آمده و به تعدادی از مغازههای این شهر مراجعه و صاحبان دکاکین را تهدید نموده که هرچه زودتر عکس شاه را از آن بالا بکنند و بیندازد پائین.»[143]
و از آن طرف نیز، برخی از روحانیون و مبارزین شهر سمنان، ضمن حضور در سرخه، نسبت به آماده سازی مردم برای فعالیتهای انقلابی اقدام میکردند:
«عبدالعلی نژادلو فرزند اسماعیل و علی اکبر ادب فرزند محمد واعظ در سرخه نفوذ پیدا کرده و وسیله پول، اهالی سرخه را تحریک مینمایند؛ حتی به بچههای کوچک بین 4 و 5 ساله اشعاری به شرح زیر ( کد 66 به ما کتک میده . خمینی به ما پوفک میده . پنجشنبه تعطیل است . تولد یزید است)، یاد داده که بخوانند.»[144]
و این درحالی بود که در بخش سرخه، در موقعیتهای مختلف، تظاهرات به صورت مستقل صورت میگرفت:
«در ادامه تظاهرات ضد میهنی و اهانت و مقاومت اخلالگران اهالی سرخه در مقابل مأمورین از ساعت 1700 - 21 /8 /57 تا ساعت 2200 همان روز تعداد تقریبی در حدود دو هزار نفر در میدان سرخه تجمع و شروع به تظاهرات مینمایند که مأمورین ژاندارمری با افراد موجود موفق به متفرق کردن آنها نمی گردند؛ لزوماً از طریق هنگ، نیروی کمکی به سرخه اعزام، به علت ازدیاد تظاهر کنندگان و مقاومت و اهانت آنها به مأمورین در حین انجام وظیفه و دادن شعارهای ضد میهنی، بالاخره با اعمال قدرت مأمورین، تظاهرکنندگان متواری و از بین آنها تعداد 21 نفر دستگیر و مراتب تلفنی با رئیس دادگستری در میان که نتیجاً با اخذ تعهد کتبی نامبردگان موظف به خودداری از تظاهرات در آینده میگردند و قول میدهند که بستگان خود و اهالی سرخه را ملزم نمایند تا از ادامه اینگونه عملیات منع نمایند؛ ولی مجدداً از ساعت 930 صبح مورخه 22 /8 /57 تجمع انبوهی از اهالی سرخه شروع به تظاهرات و دادن شعارهای ضد میهنی و ملی مینمایند که با اعزام نیروی کمکی، تظاهر کنندگان که تعداد آنها 2 هزار نفر تخمین زده شده، در خیابان فیض سرخه مواجه، برای برقراری نظم و آرامش و متفرق کردن آنها وسیله بلندگو آنها را به آرامش و متفرق شدن دعوت، متأسفانه به دعوت مأمورین توجه نکرده مبادرت به آتشزدن لاستیکها و قرار دادن بشکهها و تیرآهن و مسدود نمودن خیابان مینمایند و پس از سد نمودن مسیر مأمورین، با صدای بلند مبادرت به دادن شعارهای ضد ملی و میهنی نموده و بر شدت عمل خود افزوده با پرتاب سنگ به طرف مأمورین هجوم و در نتیجه به جیپ گروهان آسیب میرسانند. فرمانده گروهان چون با هجوم تظاهرکنندگان مواجه میگردد، برای جلوگیری از هرگونه اتفاق ناگهانی، مبادرت به تیراندازی هوائی مینماید، در نتیجه تظاهرکنندگان در محل خود متوقف و از محل خود با سنگ و چوب، آجر و دادن شعارهای رکیک و زننده به مأمورین، به تظاهرات خود ادامه میدهند. لزوماً در ساعت 1200 همان روز مجدداً تعداد 10 نفر مأمور کمکی از هنگ به مأمورین سرخه ملحق و با تیراندازی هوائی آنها را متفرق و به تعقیب آنان ادامه که در نتیجه تعداد 14 نفر دستگیر میگردند.»[145]
اهالی سرخه دارای روحیهای محکم و انقلابی بودند؛ تا جائی که به نقل از مادر یکی از جوانان متدین شهر به نام علی پیوندی، گزارش شد:
«پسرش با 49 نفر دیگر متحد و هم قسم گردیدند تا آخرین قطره خون خود را فدای آیت اله خمینی نموده و تا برقراری حکومت اسلامی مبارزه نمایند و حتی وصیت نامههای خود را تنظیم نموده اند.»[146]
همین روحیه بود که دو نفر از جوانان شهر به نامهای «عباس مهربان شغل آهنگر و ابراهیم احسانی دیپلمه بیکار» را به سمت و سوی ساختنِ بمبهای دست ساز سوق داد. بمبی که قبل از آزمایش، منفجر و آنان را مجروح نمود.[147]
در روز تاسوعای حسینی هم، تعدادی از مردم سرخه برای برپائی تظاهرات به سمنان آمدند. گزارش این حضور چنین است:
«از صبح روز جاری(19 /9 /57) دستجاتی از اهالی بخش سرخه و محلات، در حالی که پرچمهای سفید و سیاه که روی آنها شعارهای ضدمیهنی نوشته شده بود، به طرف مسجد شاه که محل تجمع بوده حرکت و در جلوی مسجد شاه با سایر طبقات به صورت یکپارچه درآمدند.»[148]
و این حضور مؤثر در راهپیمائیهای دیگری مانند تشییع پیکر مطهر شهید بهروز بهروزی، نیز تکرار شد.[149]
سنگسر (مهدی شهر)
فعالیت انقلابی اهالی بخش سنگسر که در 17 کیلومتری شهر سمنان واقع است، با فعالیتهای صورت گرفته در سمنان، پیوند دارد. مردم متدین و انقلابی سنگسر نیز در بسیاری از راهپیمائیهای بزرگ شهر سمنان حضوری فعال داشتند:
«حدود ساعت 1300 روز جاری(15 /8 /57) عدهای حدود یک هزار نفر از بخش سنگسر و پانصد نفر از بخش سرخه به سمنان وارد و جلو دبیرستان پهلوی اجتماع و پس از اینکه سایر طبقات مردم سمنان به آنان ملحق شده، به صورت یکپارچه در حدود 5000 نفر از جلو دبیرستان پهلوی شروع به راهپیمائی نموده.»[150]
و به طور طبیعی، فعالیتهای انقلابیِ مستقل مانند شعار نویسی[151]و دعوت از سخنرانان انقلابی برای سخنرانی در مسجد صاحب الزمان (عج) سنگسر[152]نیز صورت میگرفت که تظاهرات شبانه 13سیزدهم آذرماه، (شب چهارم محرم الحرام)، ناشی از اینگونه فعالیتها بود.[153]
در روز عاشورا، منزل یکی از اشرار منطقه به نام همت سیفعلیان که با پرویز ثابتی نیز رابطه داشت، به آتش کشیده شد؛ و سه روز بعد از آن، فرزندان وی، پسر حجتالاسلام شیخ محمود استعلامی را مورد ضرب و شتم قرار دادند. عصبانیت مردم از این موضوع به میزانی بود که همت سیفعلیان مجبور به عذرخواهی شخصی از ایشان گردید.[154]
بسیاری از مردم متدین و انقلابی سنگسر، در هر موقعیتی برای فشرده نمودن صفوف مردم در راهپیمائیها، به سمنان میآمدند که شرکت آنان در تشییع پیکر شهید بهروز بهروزی در روز یازدهم دی ماه، نمونهای از این حضور فعال است.[155]
این حضور در روز سیزدهم بهمن ماه، رنگِ خون گرفت. در این روز، محمود بلوری و علی آقا همتیان که به ترتیب دانشآموزانی 8 ساله و 11 ساله بوده و به همراه دیگر اهالی سنگسر برای شرکت در راهپیمائی جشن ورود امام خمینی (ره) به وطن به سمنان آمده بودند، مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیدند. در گزارش مراسم تشیع پیکر این دو شهید بزرگوار آمده است:
«مورخه 14 /11 /57 جسد دو نفر از کشته شدگان به نامهای بلوری و همتیان که 12و 15 ساله بوده، وسیله مردم سمنان با دادن شعارهای مرگ بر پلیس و بختیار، به غسالخانه برده و پس از شستشو ساعت 1500 اجساد تا سنگسر تشییع و در سنگسر دفن نمودند.»[156]
آرادان
نهضت دانشآموزی در آرادان نیز با اعتصابِ معلمین آغاز شد.[157] حضور حجتالاسلام سید شمسالدین بهشتی روی در این بخش که ضمن اقامه جماعت، به تبلیغ و ارشاد مردم مشغول بود و روحیهای انقلابی و مخالف رژیم شاهنشاهی داشت، موجب حرکتهای انقلابی میگردید. پاره نمودنِ عکس محمدرضا پهلوی در شب اول ماه محرم، نمونهای از اقدامات انقلابی ایشان است که به شرح زیر گزارش شده است:
«سید شمس الدین بهشتی روی پیشنماز آرادان به مغازه نجاری پهلوانی در آرادان رفته و تمثال شاهنشاه آریامهر را پاره کرده که بلافاصله رئیس پاسگاه شخصاً به محل مراجعه و مشاهده مینماید پوستر پنجاه سال شاهنشاهی پر افتخار پهلوی که مزین به تمثال اعلیحضرت رضا شاه کبیر و شاهنشاه آریامهر میباشد، از ناحیه چشمها و چانه و روی لب پاره شده، که مراتب صورتجلسه میگردد... علیهذا با عرض مراتب فوق و با توجه به اینکه نامبرده یکی از وعاظ افراطی طرفدار خمینی میباشد و با دستگیری وی در موقعیت حساس فعلی، احتمال اینکه بهانهای برای به وجود آوردن تشنجات و سر و صدا در منطقه به دست عوامل منحرف خواهد داد، به پاسگاه آرادان اعلام گردید فعلاً از دستگیری نامبرده خودداری و مراقبتهای لازم از وی جهت جمع آوری دلائل و مدارک محکمه پسند به عمل آورده تا در فرصت مناسب در این زمینه تصمیم مقتضی اتخاذ گردد.»[158]
از چگونگی برگزاری مراسم تاسوعا و عاشورا در بخش آرادان گزارشی در سوابق موجود نیست؛ جز اینکه نوشتهاند:
«غیرنظامی بهشتی واعظ دهات آرادان واقع در گرمسار نسبت به کد 66 اهانت نموده و با مراجعه به مغازههای گرمسار عکسهای کد 66 را پاره مینماید. ضمناً در روز عاشورا به اتفاق سید کمال و سید جلال کاظمی ساکن ده مذکور، اقدام به دادن شعارهای ضد میهنی نموده است.»[159]
و درخصوص حرکت پرشور مردم انقلابی آرادان در روز جمعه چهاردهم ماه محرم گزارش شده است:
«حدود ساعت 1000 روز 24 /9 /57 حدود سه هزار نفر از اهالی آرادان به رهبری شمسالدین بهشتی پیشنماز مسجد آرادان تظاهراتی برپا نموده و شعارهای مخالف دادهاند و این تظاهرات حدود ساعت 1200 خاتمه پذیرفته است.»[160]
ایوانکی
مدارس شهرستان ایوانکی نیز در این ایام در اعتصاب بود[161]و دانشآموزان در تاریخ 7 /8 /1357 دست به تظاهراتی زدند که محرکِ این اقدام، حجتالاسلام والسلمین سید رضا بطحائی که در حدود نیم قرن سکونت در ایوانکی، به تبلیغ معارف دینی مشغول بود؛ معرفی گردید[162]و چند روز پس از آن نیز، در شب دوم ماه محرم (12 /9 /57) شیشههای بانک صادرات شکسته شد. نظریهای که پیرامون این اقدام ارائه گردید، نشانگر فعالیتهای نیروهای متدین و انقلابی در ایوانکی در این ایام است:
«شهر ایوانکی به علت اینکه فاقد مأمورین انتظامی میباشد و پاسگاه ژاندارمری 8 کیلومتر خارج از شهر قرار دارد، لذا عوامل مخالف، بخصوص در شب دست به هرگونه اعمال خلاف میزنند؛ کما اینکه تاکنون چندین دفعه تابلوهای نئون مواد انقلاب شاه و مردم که اطراف میدان ایوانکی قرار دارد، به وسیله عوامل ناشناس شکسته شده است که به وسیله شهرداری محل تعویض گردیده، ولی مجدداً آنها را در شب شکستهاند.»[163]
بسطام
مردم متدین و انقلابی بخش بسطام که در 20 کیلومتری شاهرود قرار دارد، در جریان انقلاب اسلامی برای برخی از راهپیمائیهای اصلی به شاهرود میآمدند و اهالی شاهرود نیز در جریان برخی از راهپیمائی ها، به بسطام میرفتند تا تظاهرات با وحدت و انسجام بیشتری صورت پذیرد:
«ساعت 900 روز 20 /8 /57 عدهای حدود 100 نفر از اهالی بسطام در مسجد جامع تجمع نموده وسپس عده دیگری حدود 600 نفر از تیپ جوان به اتفاق چند نفر از روحانیون از شاهرود به بسطام عزیمت و در مسجد اجتماع و به اتفاق در حالی که چند قطعه عکس خمینی را با خود حمل میکردند، راهپیمائی نموده و شعارهای ضد ملی و میهنی میدادند و از چند خیابان عبور نموده و سپس در میدان ششم بهمن گرد آمده و شیخ احمد متولی سخنرانی و تظاهرات بدون درگیری با پلیس خاتمه یافت.»[164]
حضور حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالرسول حسنی بسطامی در این بخش، که از روحانیون معمر و با سابقه بود و از امام خمینی(ره) نیز اجازه تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه داشت؛ نقش بسزائی در به حرکت درآوردن مردم در جریان انقلاب اسلامی را داشت، تا جائی که درباره ایشان و تعدادی دیگر از مبارزین بسطام نوشته شد:
«مردم را به خرابکاری و مبارزه علیه حکومت و آتش زدن اموال مردم تحریک نموده، به منظور اقدام به اعمال شوم خود در منازل تشکیل جلسه میدهند.»[165]
و این درحالی بود که کتابدار فرهنگ هنر بسطام، در تاریخ 22 /8 /57 به اتهام اینکه «تعداد زیادی اعلامیه مضره تکثیر و قصد پخش داشته»، دستگیر[166]و عکس امام خمینی (ره) نیز بر شیشه بسیاری از مغازههای بسطام نصب شده بود.[167]
در گزارشی که مربوط به وقایع روز بیست و نهم ماه محرم میباشد، آمده است:
«در شاهرود تعدادی حدود یکهزار و پانصد نفر به بسطام رفته و شروع به دادن شعارهای ضد ملی نموده و در نتیجه تیراندازی مأمورین، دو نفر کشته و جسد آنها به بیمارستان شاهرود منتقل گردیده است.»[168]
ولی متأسفانه از چگونگی این واقعه و اسامی شهیدانِ مورد اشاره، در اسناد باقیمانده از ساواک، سندی موجود نیست.
هر چه به روزهای پایانی عمر رژیم شاهنشاهی نزدیکتر میشد، حرکتهای مردمی در سراسر کشور نیز، گسترده تر میگردید. در بسطام نیز در جریان نخست وزیری شاهپور بختیار و بسته شدنِ فرودگاهها در مخالفت با بازگشت امام خمینی(ره) به ایران، در روز هفتم بهمن ماه، تظاهرات گستردهای صورت گرفت:
«در بخش بسطام از توابع شاهرود، حدود 3 هزار نفر دست به تظاهرات زده که دولت بختیار را غیرقانونی اعلام داشتهاند و این تظاهرات در ساعت 1200 بدون هیچگونه اتفاقی پایان یافت.»[169]
دماوند
دماوند در این ایام از شهرستانهای استان سمنان بود و نهضت دانشآموزی در آن، مانند دیگر شهرهای کشور با اعتصاب معلمین و دبیران و تعطیلی گاه و بیگاه مدارس آغاز گردید[170] و حدود دو هفته بعد، درباره آن نوشته شد:
«از وضع مدارس دماوند به علت اعتصاب کارکنان مخابرات و قطع تماس تلفنها اطلاعی در دست نیست.»[171]
در این ایام، شناسائی افرادی که در انجام تظاهرات، سِمَت رهبری و هدایت را دارا بودند، یکی از دغدغههای ساواک در دماوند بود؛ تا جائی که درباره آنان گزارش گردید:
«چنین استنباط میگردد از افراد نامعلومی مبالغی به عنوان مخارج واعظ، تبلیغات و تظاهرات به افراد مورد نظر کمک میشود.»[172]
یکی از سخنرانان ایام محرم که در حسینیه محلات جیلارد و فرامه سخنرانی مینمود، حجتالاسلام سید رضا اکرمی بود که با عباراتی تند و آتشین درباره برپائی حکومت اسلامی سخن میگفت:
«ضمن توهین به رژیم شاهنشاهی، از مردم میخواهد برای مبارزه با رژیم بپا خاسته پس از سرنگونی رژیم، یک دولت اسلامی به رهبری خمینی اقدام نمایند... اگر در مورد جلوگیری از سخنرانی اکرمی اقدام نگردد، احتمال اینکه در محرم روز عاشورا مردم را کفن پوش کرده و مقابله با مأمورین انتظامی نماید، وجود دارد.»[173]
با فرارسیدن ایام تاسوعا و عاشورای امام حسین علیه السلام، دماوندیهای ساکن تهران نیز، به دماوند آمدند و در صبح روز تاسوعا، تظاهرات عظیمی شکل گرفت:
«از ساعت 0930 روز جاری عدهای حدود 30 هزار نفر از طبقات مختلف و تهرانیهائی که به دماوند آمده بودند، از اول میدان فرامه شروع به راهپیمایی نموده و با دادن شعارهای: رهبر ما خمینی . نهضت ما حسینی است، به جلوی شهربانی رفته و در آنجا روی زمین نشسته و پس از عبور از خیابان رضا پهلوی، در جلوی شهرداری و فرمانداری نشسته و پس از سخنرانی شیخ عبدوس، قطعنامهای مبنی بر اینکه خواهان حکومت اسلامی میباشند صادر و در ساعت 1230 متفرق شدهاند.»[174]
این راهپیمائی در روز عاشور نیز تکرار شد:
«از ساعت 0900 روز جاری دستجاتی از تکایای دماوند وارد خیابان شده و ضمن حمل شعارهای ضدمیهنی، ساعت 1130 جلوی شهرداری و فرمانداری اجتماع و روحانیون به سخنرانی مشغول و جمعیت مذکور حدود 5 هزار نفر بوده و اتفاق سوئی روی نداده است.»[175]
در تظاهرات روز نهم دی ماه، مردم متدین و انقلابی دماوند مانند دیگر شهرهای کشور، دست به راهپیمائی زدند و قصد پائین آوردن مجسمه محمدرضا پهلوی را داشتند که به علت مداخله مأمورین موفق به این اقدام نشدند:
«روز جاری (9 /10 /57) حدود دو هزار نفر در شهر دماوند دست به تظاهرات زده و قصد پائین آوردن مجسمه اعلیحضرت را داشته که با مداخله مأمورین شهربانی موفق نگردیده و این تظاهرات در ساعت 1200 پایان پذیرفته است.»[176]
ورامین
شهرستان ورامین با پیشینهای ممتاز در جریان نهضت امام خمینی(ره) در این موقع از توابع استان سمنان بود. در این شهر نیز نهضت دانشآموزی همراه با اعتصاب معلمین و تعطیلی مدارس بود.[177]
تظاهرات روز پنجم آبان ماه که بعد از مراسم ترحیم یکی از روحانیون شهر صورت گرفت، با دخالت مأمورین انتظامی ناتمام ماند[178] و در تاریخ 14 آبان نیز اعلام شد:
«کلیه مدارس ورامین تعطیل و فرهنگیان این شهر دست به تظاهرات خیابانی زدهاند.»[179]
در بعد از ظهر روز بیست و ششم آبان ماه، تظاهراتی در شهر ورامین برپا شد که رنگِ خون گرفت:
«ساعت 1600 روز 26 /8 /57، پس از خاتمه برنامه مذهبی هفتگی حسینیه بنی فاطمه شهر ورامین استان سمنان قریب 500 نفر از اجتماع کنندگان در حسینیه مذکور پس از خارج شدن از حسینیه به تظاهرات خیابانی و دادن شعارهای ضدملی مبادرت کردهاند و در همین هنگام گروهی نیز از پشت بام حسینیه اقدام به پرتاب سنگ به طرف مأمورین کردهاند که مأمورین انتظامی ابتدا با استفاده از گاز اشکآور در صدد متفرق کردن آنها برآمدهاند که عناصر اخلالگر به آتش افروزی در سطح خیابان پرداخته و به مقابله با مأمورین ادامه دادهاند. در نتیجه مأمورین برای متفرق کردن جمعیت اقدام به تیراندازی هوائی نمودهاند که سرانجام اخلالگران متفرق شدهاند. در این جریان دو نفر از اخلالگران به علت اصابت گلوله از ناحیه پا مجروح و یک نفر دیگر نیز در اثر برخورد شیئی نامعلوم از ناحیه کمر مصدوم که در بیمارستان تحت معالجه قرار گرفتهاند. در پی حادثه مذکور یک دسته از مأمورین گارد شهربانی مرکز برای کمک به مأمورین انتظامی به ورامین اعزام شدهاند و 9 نفر از عناصر محرک حادثه فوق نیز دستگیر گردیدهاند.»[180]
و در شب دوم ماه محرم، قرچک ورامین نیز شاهد تظاهراتی شبانه بود:
«حدود ساعت 2200 روز 12 /9 /57 پس از خاموش شدن برق، عدهای در خیابان اصلی شهر قرچک دست به تظاهرات ضدمیهنی زده و با استفاده از تاریکی شب، تعدادی از تابلوهای نئون مواد انقلاب شاه و مردم را شکسته و سپس متواری گردیدهاند.»[181]
در ایام محرم که فعالیتهای انقلابی از قبیل پخش اعلامیه در سطح شهر گسترش یافت، دستگیریهای نیروهای مذهبی نیز فزونی گرفت و در تاریخ 14 /9 /57، دو مرد و یک زن به اتهام پخش اعلامیه دستگیر شدند.[182]
تظاهرات روز تاسوعا در این شهر، آرام و بدون درگیری بود:
«حدود ساعت 0900 روز جاری عدهای حدود 5 هزار نفر در خیابانهای ورامین دست به راهپیمائی و تظاهرات آرام زده و پس از گذشتن از خیابانها، در انتهای خیابان غربی ورامین روی زمین نشسته و سپس با دادن شعارهای: نهضت ما حسینی است . رهبر ما خمینی است . حزب فقط حزبالله . رهبر فقط روحالله، به راهپیمائی خود ادامه داده[اند].»[183]
و تظاهرات روز عاشورا با این عبارت که: «دستجات در سطح شهر مشغول عزاداری بوده و تا این ساعت وضع عادی و اتفاق سوئی روی نداده است.» گزارش گردید[184]و وضعیت شهر در روز نهم و دهم دی ماه، اینگونه به ثبت رسید:
«روز جاری(9 /10 /57) مدارس، دانشگاه، کارخانجات و مغازههای حوزه استحفاظی منطقه ورامین تعطیل و مجلس ختمی در مسجد صاحب الزمان ورامین دایر و وضع این شهر غیرعادی به نظر میرسد و تظاهرات پراکندهای در شهر وجود دارد.»[185]
«حدود 1030 روز جاری(10 /10 /57) عدهای حدود 500 نفر به تظاهرات و آتش زدن لاستیک در خیابانهای ورامین پرداخته که منجر به دخالت مأمورین شهربانی و تیراندازی هوائی و گاز اشک آور گردیده و تظاهرکنندگان به طور پراکنده همچنان در حال دادن شعار هستند و وضع غیرعادی است.»[186]
و در تاریخ نوزدهم دی ماه که سالگرد قیام خونین مردم قم بود، به غیرعادی بودنِ وضعیت در ورامین اشاره شد:
«کلیه ادارات و مغازهها و مدارس ورامین تعطیل و تظاهرات پراکندهای در منطقه وجود دارد و وضع غیرعادی است.»[187]
در روز بیست و ششم دی ماه سال 1357ش، محمدرضا پهلوی با خفت و خواری از کشور بیرون رفت و در 12 بهمن ماه امام خمینی (ره) به کشور بازگشت و ده روز پس از آن، در بیست و دوم بهمن ماه، انقلاب اسلامی که حاصل تلاشهای گسترده و فراوانی بود و در مسیر آن، خونهای بسیاری از عزیزترین مردان و زنان و جوانان و کودکان این مرز و بوم به زمین ریخته بود، به پیروزی رسید.
[1]. صحیفه امام خمینی(ره) . جلد 3 . ص 483
[2]. سند شماره: 5277 /14ﻫ- 3 /8 /57
[3]. سند شماره: 7366 /14ﻫ- 10 /10 /57
[4]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان سمنان . جلد سوم . سند مورخه 29 /7 /57
[5]. سند مورخه 1 /7 /1357
[6]. سند شماره: 5313 /14ﻫ- 5 /8 /57
[7]. سند شماره: 5336 /14ﻫ- 5 /8 /57
[8]. سند شماره: 5734 /14ﻫ- 18 /8 /57
[9]. سند شماره: 5587 /14ﻫ- 13 /8 /57
[10]. گزارش مورخه 5 /8 /57
[11]. سند شماره: 5430 /14ﻫ- 6 /8 /57
[12]. سند شماره: 209- 6 /8 /57 این مراسم به مناسبت هفتیمن روز شهدای حوادث همدان در مسجد جامع شهر سمنان برپا شده بود و بعد از اتمام مجلس، تظاهراتی صورت گرفت که منجر به شکستنِ: «چند جام از شیشههای ساختمان اداره بهداری و بهزیستی، سینماکاپری و شعبه بانک ملی» گردید. گزارش مورخه 6 /8 /57
[13]. سند شماره: 5680 /14ﻫ- 15 /8 /57
[14]. بولتن مورخه 17 /8 /57
[15]. سند شماره: 5702 /14ﻫ- 18 /8 /57
[16]. سند شماره: 6066 /14ﻫ- 27 /8 /57
[17]. سند شماره: 5771 /14ﻫ- 20 /8 /57
[18]. سند شماره: 5950 /14ﻫ- 25 /8 /57
[19]. سند شماره: 5847 /14ﻫ- 23 /8 /57
[20]. سند شماره: 6253 /14ﻫ- 4 /9 /57
[21]. سند شماره: 21 /2 /28 /201- 7 /9 /1357
[22]. سند شماره: 5958 /14ﻫ- 25 /8 /57
[23]. سند شماره: 6414 /14ﻫ- 9 /9 /57
[24]. سند شماره: 6088 /14ﻫ- 27 /8 /57
[25]. سند شماره: 449 /311- 29 /8 /57
[26]. سند شماره: 6447 /14ﻫ- 11 /9 /57
[27]. سند شماره: 6434 /14ﻫ- 11 /9 /57 . آیت الله عالمی در تاریخ 28 آبان از سفر حج بازگشت و فعالیتهای خود را با شدت و حدّت بیشتری آغاز نمود. سند شماره: 6175 /14ﻫ- 2 /9 /57 ایشان در روز بازگشت از سفر، در جمع کسانی که برای دیدار وی به منزلش رفته بودند، با رئیس شهربانی تماس گرفت و با شهامت گفت: «به طوری که به من خبر داده اند توسط مأمورین شما شعارهای رکیکی برعلیه خمینی روی دیوارهای شهر نوشته شده، دستور می دهید پاک کنند یا دستور بدهم تمام شهر را پر از شعار کنند.» سند شماره: 6533 /14ﻫ- 11 /9 /57
[28]. سند شماره: 259 /21 /57- 6 /9 /57
[29]. سند شماره: 6326 /14ﻫ- 5 /9 /57
[30]. سند شماره: 13 /81 /510- 8 /9 /1357
[31]. سند شماره: 6392 /14ﻫ- 7 /9 /57
[32]. سند شماره: 6415 /14ﻫ- 9 /9 /57
[33]. سند شماره: 6707 /14ﻫ- 18 /9 /57
[34]. سند شماره: 81 /21 /57- 8 /9 /1357
[35]. سند شماره: 6522 /14ﻫ- 11 /9 /57
[36]. سند شماره: 2285 /14ﻫ-12 /9 /57
[37]. سند شماره: 6690 /14ﻫ- 18 /9 /57
[38]. سند شماره: 6623 /14/ه- 16 /9 /57
[39]. سند شماره: 6634 /14ﻫ- 17 /9 /57
[40]. سند شماره: 6685 /14ﻫ- 18 /9 /57
[41]. سند شماره: 6714 /14ﻫ- 18 /9 /57
[42]. سند شماره: 6926 /14ﻫ- 25 /9 /57
[43]. سند شماره: 6779 /14ﻫ- 18 /9 /57
[44]. سند شماره: 533 /1 /57- 19 /9 /1357
[45]. سند شماره: 6923 /14ﻫ- 25 /9 /57
[46]. سند شماره: 6816 /14ﻫ- 19 /9 /57
[47]. سند شماره: 6817 /14ﻫ- 19 /9 /57
[48]. سند شماره: 6818 /14ﻫ- 20 /9 /57
[49]. سند شماره: 6819 /14ﻫ- 20 /9 /57
[50]. سند بولتن نوبهای شماره 18
[51]. سند بولتن نوبهای شماره 19
[52]. سند شماره: 7157 /14ﻫ- 2 /10 /57
[53]. سند شماره: 70 /12 /57- 2 /10 /57 و سند شماره: 7099 /14ﻫ- 2 /10 /57
[54]. سند شماره: 7130 /14ﻫ- 2 /10 /57
[55]. سند شماره: 7299 /14ﻫ- 7 /10 /57
[56]. سند شماره: 7301 /14ﻫ- 8 /10 /57
[57]. سند شماره: 7357 /14ﻫ- 9 /10 /57
[58]. سند بولتن ساواک . [9 /10 /57]
[59]. سند شماره: 7362 /14ﻫ- 10 /10 /57
[60]. سند شماره: 7366 /14ﻫ- 10 /10 /57
[61]. سند شماره: 7372 /14ﻫ- 11 /10 /57
[62]. سند شماره: 4378/ج- 12 /10 /57
[63]. سند شماره: 491- 12 /10 /57
[64]. سند شماره: 7403 /14ﻫ- 16 /10 /57
[65]. سند شماره: 8010 /14ﻫ- 13 /11 /57
[66]. سند شماره: 8006 /14ﻫ- 6 /11 /57
[67]. سند شماره: 8008 /14ﻫ- 8 /11 /57
[68]. سند شماره: 8010 /14ﻫ- 13 /11 /57
[69]. سند شماره: 8011 /14ﻫ- 15 /11 /57 بولتن خبرگزاری پارس درباره مراسم تشییع پیکر مطهر این شهدا نوشت: « در تاریخ 14 /11 /57 دو نوجوان سنگسری در برابر شهربانی سمنان به شهادت رسیدند. مردم سنگسر جنازههای این دو شهید را در یکی از امامزادههای این منطقه به خاک سپردند. در مراسم تشییع جنازه این دو نوجوان 11 و 14 ساله که از سمنان تا سنگسر به مسافت 25 کیلومتر با حضور روحانیون و 50 هزار نفر از طبقات مختلف مردم انجام گردید، تظاهر کنندگان اقدامات مأموران انتظامی مزدور را محکوم کردند و خواستار آزادی سربازی شدند که در اثر خودداری از تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان به وسیله مأموران شهربانی مجروح و بازداشت شده است. این عده همچنین مصمم شدند تا آزادی سرباز، در یکی از مساجد سمنان تحصن اختیار کنند.»
[70]. سند شماره: 629- 22 /11 /57
[71]. سند بولتن ساواک . تظاهرات 1 /8 /1357
[72]. سند شماره: 5277 /14ﻫ- 3 /8 /57
[73]. سند بولتن ساواک . تظاهرات 9 /8 /1357
[74]. سند شماره: 5531 /14ﻫ- 10 /8 /57
[75]. سند شماره: 5553 /14ﻫ- 12 /8 /57
[76]. سند شماره: 5594 /14ﻫ- 13 /8 /57
[77]. سند شماره: 5667 /14ﻫ- 14 /8 /57
[78]. سند شماره: 6742 /14ﻫ- 18 /9 /57
[79]. سند شماره: 38 /30- 23 /8 /1357
[80]. سند شماره: 6048 /14ﻫ- 27 /8 /57
[81]. سند شماره: 6539 /14ﻫ- 11 /9 /57
[82]. سند شماره: 6499 /14ﻫ-11 /9 /57
[83]. سند شماره: 6884[6184] /14ﻫ- 2 /9 /57
[84]. سند شماره: 6210 /14ﻫ- 2 /9 /57 و سند شماره: 6729 /14ﻫ- 18 /9 /57
[85]. شماره: 6205 /14ﻫ- 3 /9 /57 در این موقع، برای برخورد با تظاهرات کنندگان، تعدادی سرباز از پادگان چهلدختر به شاهرود اعزام شده بود. سند شماره: 566- 8 /9 /57
[86]. سند شماره: 6310 /14ﻫ- 5 /9 /57
[87]. سند شماره: 6341 /14ﻫ- 7 /9 /57
[88]. سند شماره: 586- 13 /9 /57
[89]. سند شماره: 6601 /14/ﻫ- 15 /9 /57
[90]. سند شماره: 6635 /14ﻫ- 17 /9 /57
[91]. سند شماره: 6711 /14ﻫ- 18 /9 /57
[92]. سند شماره: 6817 /14ﻫ- 19 /9 /57
[93]. سند شماره: 6819 /14ﻫ- 20 /9 /57
[94]. سند شماره: 15- 21 /9 /57
[95]. سند شماره: 7273 /14ﻫ- 7 /10 /57 روزنامه کیهان در صفحه 7 شماره 10605، تعداد مجروحان این حادثه را 7 نفر نوشته است.
[96]. سند شماره: 43789 ر 2 - 10 /10 /57
[97]. سند شماره: 7372 /14ﻫ- 11 /10 /57
[98]. سند شماره: 7430 /14ﻫ- 17 /10 /57
[99]. سند شماره: 8006 /14ﻫ- 6 /11 /57
[100]. سند شماره: 8008 /14ﻫ- 8 /11 /57
[101]. سند شماره: 5277 /14ﻫ- 3 /8 /57 و سند شماره: 5812 /14ﻫ- 21 /8 /57
[102]. سند بولتن ساواک . تظاهرات 2 /8 /57
[103]. سند شماره: 3...53 /14ﻫ- 6 /8 /57
[104]. سند بولتن ساواک . تظاهرات 9 /8 /57
[105]. سند شماره: 5923 /14ﻫ- 25 /8 /57
[106]. سند شماره: 6069 /14ﻫ- 27 /8 /57
[107]. سند شماره: 5942 /14ﻫ- 25 /8 /57
[108]. سند شماره: 6180 /14ﻫ- 2 /9 /57
[109]. سند گزارش شهربانی دامغان- 3 /9 /57 در گزارش دیگری از چگونگیِ این تظاهرات آمده است: «ساعت 1500 روز 30 /8 /57 عدهای از اخلالگران در خیابان پهلوی دامغان ضمن دادن شعارهای مضره، دست به تظاهرات زده که در نتیجه نیروی انتظامی به محل اعزام و به طرف مأمورین سنگ پرتاب که تعدادی از مأمورین مجروح و مضروب شدند که بلافاصله وسیله ماشین آب پاش و شلیک تیرهای هوائی، عدهای متفرق و عدهای هم مقاومت نمودند و در نتیجه عدهای حدود دو هزار نفر از افراد شاهدوست با آنان درگیر که چند نفر زخمی گردیدند و جمعیت شاهدوست به تدریج حدود 6000 نفر گردیده مبادرت به راهپیمایی نمودند.» سند شماره: 6730 /14ﻫ- 18 /9 /57
[110]. سند شماره: 6229 /14ﻫ- 4 /9 /57
[111]. سند بولتن ساواک . تظاهرات 1 /9 /57
[112]. سند شماره: 6210 /14ﻫ- 2 /9 /57
[113]. سند شماره: 6204 /14ﻫ- 3 /9 /57
[114]. سند شماره: 6554 /14ﻫ- 11 /9 /57
[115]. سند شماره: 6693 /14ﻫ- 18 /9 /57
[116]. سند شماره: 6760 /14ﻫ- 18 /9 /57
[117]. سند شماره: 6817 /14ﻫ- 19 /9 /57
[118]. سند شماره: 6819 /14ﻫ-20 /9 /57
[119]. سند شماره: 6838- 22 /9 /57
[120]. سند شماره: 7107 /14ﻫ- 2 /10 /57
[121]. سند شماره: 654- 29 /9 /57
[122]. سند شماره: 7432 /14- 17 /10 /57
[123]. سند شماره: 8006 /14ﻫ- 6 /11 /57
[124]. سند شماره: 8008 /14ﻫ- 8 /11 /57
[125]. سند شماره: 5525 /14ﻫ- 10 /8 /57
[126]. سند شماره: 5255 /14ﻫ- 2 /8 /57
[127]. سند شماره: 5277 /14ﻫ- 3 /8 /57
[128]. سند بولتن نوبهای ساواک . 13 /8 /57
[129]. سند بولتن ساواک . گزارش مورخه 8 /8 /57
[130]. سند شماره: 189 /5 /1 /1205- 14 /8 /57
[131]. سند شماره: 6064 /14ﻫ- 27 /8 /57
[132]. سند شماره: 5968 /14ﻫ- 25 /8 /57
[133]. سند شماره: 5606 /14ﻫ- 26 /8 /57
[134]. سند شماره: 6176 /14ﻫ- 2 /9 /57
[135]. سند شماره: 2397 /14ﻫ و- 2 /9 /57
[136]. سند تلفنگرام مورخه 6 /9 /1357و سند شماره: 6453 /14ﻫ- 11 /9 /57
[137]. سند شماره: 2631 /14ﻫ و- 27 /9 /57
[138]. سند شماره: 2632 /14ﻫ و- 27 /9 /57
[139]. سند شماره: 6949 /14ﻫ- 25 /9 /57
[140]. سند شماره: 7463 /14ﻫ- 20 /10 /57
[141]. سند شماره: 7364 /14ﻫ- 10 /10 /57
[142]. سند شماره: 5680 /14ﻫ- 15 /8 /57
[143]. سند شماره: 5793 /14ﻫ- 20 /8 /57
[144]. سند شماره: 5797 /14ﻫ- 20 /8 /57
[145]. سند شماره: 5952 /14ﻫ- 25 /8 /57 و سند شماره: 6547 /14ﻫ- 11 /9 /57
[146]. سند شماره: 5802 /14ﻫ- 20 /8 /57
[147]. سند شماره: 6173 /14ﻫ- 2 /9 /57
[148]. سند شماره: 6817 /14ﻫ- 19 /9 /57
[149]. سند شماره: 7372 /14ﻫ- 11 /10 /57
[150]. سند شماره: 5680 /14ﻫ- 15 /8 /57
[151]. سند شماره: 6174 /14ﻫ- 2 /9 /57
[152]. سند شماره: 6182 /14ﻫ- 2 /9 /57 و سند شماره: 6217 /14ﻫ- 3 /9 /57 و سند شماره: 6702 /14ﻫ- 18 /9 /57
[153]. سند شماره: 7049 /14ﻫ- 29 /9 /57
[154]. سند شماره: 7118 /14ﻫ- 2 /10 /57
[155]. سند شماره: 7372 /14ﻫ- 11 /10 /57
[156]. سند شماره: 8011 /14ﻫ- 15 /11 /57
[157]. سند شماره: 5525 /14ﻫ- 10 /8 /57
[158]. سند شماره: 7175 /14ﻫ- 2 /10 /57
[159]. سند شماره: 105 /67 /401 /428 - 19 /10 /1357
[160]. سند شماره: 2584 /14ﻫ و- 25 /9 /57
[161]. سند شماره: 5525 /14ﻫ- 10 /8 /57
[162]. سند شماره: 2223 /14و- 8 /8 /57
[163]. سند شماره: 2529 /14ﻫ و- 13 /9 /57
[164]. سند شماره: 6540 /14ﻫ- 11 /9 /57
[165]. سند شماره: 138 /2 /1 /66 /401 /57- 22 /8 /57
[166]. سند شماره: 6032 /14ﻫ- 27 /8 /57
[167]. سند شماره: 6227 /14ﻫ- 3 /9 /57
[168]. سند شماره: 7357 /14ﻫ- 9 /10 /57
[169]. سند شماره: 8008 /14ﻫ- 8 /11 /57
[170]. سند شماره: 5277 /14ﻫ- 3 /8 /57 و سند شماره: 5476 /14ﻫ- 7 /8 /57
[171]. سند شماره: 5667 /14ﻫ- 14 /8 /57 البته دو روز بعد از این خبر، نوشته شد: « کلیه مدارس دماوند تعطیل می باشد.» سند شماره: 5686 /14ﻫ- 16 /8 /57
[172]. سند شماره: 2198 /14ﻫ و- 22 /8 /57
[173]. سند شماره: 2316 /14ﻫ د- 18 /9 /57
[174]. سند شماره: 6817 /14ﻫ- 19 /9 /57 به نظر می رسد این رقم 30000 نفر به اشتباه ثبت شده و عدد صحیح باید 3000 نفر باشد؛ کمااینکه عدد این جمعیت در روز عاشورا، 5000 نفر نوشته شده است.
[175]. سند شماره: 6819 /14ﻫ- 20 /9 /57
[176]. سند شماره: 7357 /14ﻫ- 9 /10 /57
[177]. سند شماره: 5277 /14ﻫ- 3 /8 /57
[178]. سند بولتن ساواک . گزارش راهپیمائی 5 /8 /57
[179]. سند شماره: 5667 /14ﻫ- 14 /8 /57
[180]. سند بولتن ساواک . گزارش تظاهرات 26 /8 /57
[181]. سند شماره: 2531 /14ﻫ و- 13 /9 /57
[182]. سند شماره: 6610 /14ﻫ- 15 /9 /57
[183]. سند شماره: 6817 /14ﻫ- 19 /9 /57
[184]. سند شماره: 6819 /14ﻫ- 20 /9 /57
[185]. سند شماره: 7357 /14ﻫ- 9 /10 /57
[186]. سند شماره: 7364 /14ﻫ- 10 /10 /57
[187]. سند شماره: 7439 /14- 19 /10 /5