[1] در اعلامیههایی که منتشرگردید، روز 27 خرداد ماه به مناسبت اربعین شهدای قم در روز 19 اردیبهشت، عزای عمومی اعلام شد.
درحالی که در فاصله زمانی 25 خرداد تا 31 مرداد 1357در شهر مشهد نیز مانند دیگر شهرهای ایران، تظاهرات مردمی به صورت پراکنده صورت میگرفت و اقدامات ایذایی مانند شکستنِ شیشه برخی از بانکها و حتی تعرض به افراد پلیس ادامه داشت،از جمله این اعلامیهها، اعلامیه آیتالله سیدعبدالله شیرازی به شرح زیر بود:
«حوادث جانگداز و حملات وحشیانه در شهر مذهبی قم و شهرستانهای دیگر و هجوم بیرحمانه بر منازل حضرات آیات عظام و مراجع تقلید دامت برکاتهم و هتک حریم آنان، موجب تأثر و تألم اینجانب و حوزه علمیه گردیده، ضمن اظهار تأثر شدید و ابراز تنفر و انزجار از اینگونه اعمال ضد انسانی، این مصیبت را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و به عموم مسلمانان بالخصوص خانوادههای داغدیده، تسلیت عرض مینمایم ... اینک با فرا رسیدن روز شنبه 11 رجب 1398 که مصادف با چهلمین روز دومین حوادث خونین قم و کشته شدن عده[ای] از طلاب حوزه علمیه و افراد دیگر است، اعلان عزا نموده و به منظور اینکه مبادا از تظاهرات و تجمعات افراد، مغرضین سوءاستفاده نموده و حملات مجددی که منجر به حوادث خونین دیگری شود پیش آید، آن روز را به عنوان عزا در منزل مستقر شده و از پذیرائی عموم افراد خودداری مینمائیم. البته عموم طبقات ملت در این عزا با حوزههای علمیه همصدا خواهند بود...»[2]
تصمیم به خانهنشینی در روز اربعین شهدای 19 اردیبهشتِ قم، تصمیمی بود که در اعلامیه آیات ثلاث قم نیز بر آن تصریح شده و اعلامیه آیتالله شیرازی و دیگر روحانیون و علمای مشهد نیز در تبعیت از آن بود:
«چون دشمنان به هر عنوان میخواهند با اخلال در اجتماعات ،تظاهرات ،مطالب و اعتراضات منطقی ما را وارونه جلوه دهند و سپس کشتار وحشیانه به راه بیاندازند، لذا از تشکیل مجلس ترحیم در این اربعین خودداری مینمائیم و به عنوان اعتراض در خانه خود مینشینیم.»[3]
بهرغم اینکه در اعلامیههای منتشره، بر خانهنشینی در روز 27 خرداد ماه تأکید شده بود، ولی دو روز قبل از آن، گزارش شد:
« عدهای از افراطیون مذهبی در نظر دارند به مناسبت چهلمین روز حادثه قم، روز 27 /3 /37 در فلکه دقیقی و فلک صاحب زمان . چهارراه نادری . میدان شاه . چهارراه خواجه ربیع، اجتماع و مبادرت به تظاهرات نمایند.»[4]
برای مقابله با هرگونه حرکت احتمالی نیروهای انقلابی در روز بیست و هفتم خرداد و پس از آن، در جلسه «شورای همآهنگی مورخه 11 /3 /2537 استان خراسان» که با ریاست عبدالعظیم ولیان تشکیل گردید، گفته شد:
«با نگرش به اوامر صادره از مرکز و اطلاعات مکتسبه در محل وسیله سازمانهای مختلف اطلاعاتی و قرائن موجود، از جمله پخش اعلامیههای مضره مبنی بر تعطیل عمومی و هشدار به مردم؛ اخلالگران و متعصبین مذهبی و برخی از معممین افراطی در نظر دارند روز 27 . 28 . 29 . 30 خرداد ماه جاری را به عنوان یادبود واقعه اخیر قم و سالگرد درگذشت شریعتی، از طریق اجتماع در میادین و مساجد و راهپیمائی، اقدام به تظاهرات و اخلال نظم نموده و امنیت عمومی را مختل و اصناف را وادار به تعطیل دکاکین نموده و از ورود اهالی به خیابانها با تهدید و ارعاب جلوگیری و مردم را نیز تشویق به تحصن در خانه نموده اند. امکان بروز هرگونه تظاهرات، اغتشاش، شورش و به طور کلی بر هم زدن نظم عمومی در شهرستان مشهد متصور است.»
و بر این اساس، «طرح تشکیل کمیته اطلاعاتی» به ریاست «سرهنگ هاشم نوروزی» معاون شهربانی خراسان و متشکل از دو نفر افسر و 5 نفر مأمور با لباس شخصی از لشگر 77 خراسان، دو نفر افسر و تعدادی مأمور با لباس شخصی از ناحیه ژاندارمری خراسان، دو نفر افسر و 28 نفر مأمور با لباس شخصی از شهربانی خراسان و دو نفر از نیروهای ساواک مشهد، در دستور کار قرار گرفت.[5]
اربعین شهدای قم
در ساعت 7 صبح روز بیست و هفتم خرداد ماه، که مصادف با روز اربعین شهدای روز نوزدهم اردیبهشتماه قم بود، کمیته اطلاعاتی در اتاق 117 ساختمان شهربانی شکل گرفت و این درحالی بود که شهر مشهد به حالت تعطیل در آمده و «کلیه مدارس علوم دینی» تعطیل و «اکثر مغازههای خیابانهای اطراف حرم و بازار رضا و بازار فرش مشهد» نیز تعطیل بود و در دیگر خیابانهای شهر نیز، به طور متوسط نیمی از مغازهها بسته بودند؛ و این حالتی بود که در شهرهای تربت حیدریه و گناباد نیز گزارش شد.[6]
در این روز، بانک صادرات شعبه کوی رضائیه مشهد، مورد سرقت دو نفر جوان مسلح که به نظر میرسید از اعضای گروههای مسلح بودند قرار گرفت؛[7] ولی در تبعیت از اعلامیه مراجع تقلید و علما و روحانیون، از تظاهرات خیابانی خبری نبود:
«روز 27 /3 /2537 به مناسبت چهارمین اربعین کشتهشد[گان]وقایع اخیر، کلیه مدرسین علوم دینی از تدریس به طلاب امتناع و پیشنمازها از برگزاری نماز جماعت خودداری نمودند.»[8]
«در تاریخ 27 /3 /37 چهلم کشته شدگان قم ... در مشهد، طلاب مدرسه نواب درب را بستند و تحصن کردند. همچنین تمام طلاب از مدارس درنیامدند و شیرازی نیز درب منزل خود را مسدود کرد.»[9]
روز 28 خرداد
در دقایق ابتدایی روز 28 خرداد، در ساعت 0015 دقیقه بامداد، یک مغازه فروش لوازم موسیقی در خیابان جنت مشهد به آتش کشیده شد،[10] و در ساعت 30 /5 صبح نیز، دانشکده علوم دانشگاه فردوسی مورد آتشسوزی قرار گرفت که در گزارش چگونگیِ آن نوشته شد:
«ساعت 5030 روز 28 /3 /2537 حدود 15 نفر در حالی که وسیله نقاب صورتهای خود را پوشانیده بودند ابتدا قفل درب آهنی اطاق ترانسفورموتور برق دانشکده علوم را شکسته با ریختن بنزین مبادرت به آتشسوزی و قطع برق نموده سپس با قطع کابل تلفنهای دانشکده مزبور از نردههای این دانشکده وارد شده و مبادرت به اعمال تخریبی به شرح زیر مینمایند. 1 . اطاق نگهبانی نزدیک درب دانشکده را با پرتاب دو عدد شیشه کوکتل مولوتف به آتش کشیده به طوری که یکی از شیشههای مذکور روی یک نفر از نگهبانان که در اطاق مزبور در حال استراحت بوده منفجر و در نتیجه نگهبان به طرز فجیعی کشته میشود. 2 . افراد موصوف با پرتاب دو شیشه کوکتل مولوتف دیگر اطاق استراحت مأمورین گارد داخل دانشکده را آتش زده و اطاق مزبور به طور کلی طعمه حریق میشود لیکن کسی در اطاق مزبور نبوده است. 3 . افراد مورد بحث سپس از داخل محوطه دانشکده با شکستن شیشههای پنجره اطاقهای رئیس دانشکده دفتر امور عمومی و اطاق خدمات را با پرتاب شش عدد شیشه کوکتل مولوتف مبادرت به آتشسوزی مینمایند. 4 . در آتش سوزیهای مذکور یک نفر نگهبان دیگر دانشکده به شدت زخمی که به بیمارستان اعزام و حال وی وخیم میباشد و نگهبان دیگر دانشکده وسیله افراد مهاجم با چوب دستی زخمی و حال عمومی وی رضایتبخش میباشد. آتشسوزی موصوف وسیله مأمورین آتشنشانی بلافاصله خاموش و میزان خسارت ملی حدود 200 هزار ریال برآورد شده است.»[11]
در ساعت 10 صبح این روز، یکصد و هشتاد و پنجمین جلسه شورای هماهنگی استان خراسان به ریاست عبدالعظیم ولیان و با حضور «سرلشکر محمدحسین شهیرمطلق فرمانده لشکر 77 مشهد. سرلشکر عباس دانش فرمانده ناحیه ژاندارمری خراسان . سرتیپ محمد ایمانی رئیس شهربانی استان خراسان . سرتیپ احمد شیخان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان» تشکیل شد که در ابتدای جلسه، موضوع آتشسوزی در دانشکده علوم مورد بررسی قرار گرفت.
در این جلسه، سرتیپ ایمانی، رئیس شهربانی خراسان، «کمبود فاحش امکانات شهربانی خراسان را از نظر تعداد پلیس و وسائط نقلیه مورد نیاز در سطح شهرستان مشهد» مطرح نمود و پیشنهاد داد:
«ترتیبی داده شود از طریق شهربانی کشور شاهنشاهی نسبت به تأمین کمبود پرسنل سازمانی شهربانی خراسان (ولو پرسنل وظیفه) اقدام و بعلاوه حداقل تعداد 14 دستگاه خودرو سواری پیکان(برای هر کلانتری 2 دستگاه) در اختیار شهربانی خراسان گذارده شود.»[12]
و این درحالی بود که ساواک مشهد، وضعیت حوزه استحفاظی خود را «تا ساعت 1200 روز جاری»، که همان روز بیست و هشتم بود، «عادی» گزارش نمود[13]و در بعد از ظهر این روز نیز با اینکه دو دختر دانشجو همراه با برخی از نشریات کمونیستی دستگیر شدند، اوضاع عمومی شهر مشهد «تا ساعت 2000 جاری» عادی اعلام شد.[14]
سالگرد دکتر علی شریعتی
در روز بیست و نهم خرداد ماه سال 1357ش، که مصادف با سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی بود، قرار بود تا در منزل پدری ایشان در کوی فرهنگیان مشهد مراسمی برگزار شود. عبدالعظیم ولیان که نگرانِ برپایی این مراسم و تظاهرات احتمالی مردمی بعد از پایان مراسم بود، دو روز پیش از آن، در نامهای به رئیس شهربانی خراسان دستور داد:
«مسئولان امر با انجام کلیه پیشبینیهای قبلی و اتخاذ تدابیر مقتضی، هرگونه اقدام لازم را معمول دارند تا از بروز هر نوع بینظمی و اخلال احتمالی، به موقع جلوگیری به عمل آید و اخلالگران و عناصر ضد ملی کمترین فرصتی برای اخلال در نظم و آرامش منطقه را در اختیار نداشته باشد.»[15]
در این روز در دو گزارش جداگانه، «وضعیت حوزه استحفاظی» ساواک خراسان تا ساعت 1200 «عادی» اعلام شد؛[16] ولی در ساعت 4 بعد از ظهر، مراسم سالگرد دکتر شریعتی در کوی فرهنگیان مشهد با حضور جمعیتی از طبقات مختلف مردم که تعداد آن «حدود 600 نفر» اعلام شد، تشکیل گردید. یکی از سخنرانان این جلسه، که تا ساعت 1945 به طول انجامید، دکتر حبیبالله پیمان و دیگری دکتر روحانی، داماد استاد محمدتقی شریعتی بود. پس از پایان این مراسم، تظاهرات مختصری نیز صورت گرفت که چگونگی آن در گزارش شهربانی خراسان، به این شرح است:
«مجلس ساعت 1945 بدون هیچگونه حادثه سوئی خاتمه پذیرفت. پس از پایان مجلس، عدهای حدود 20 الی 30 نفر جوان، نزدیک فلکه رضا در خیابان اسدالله علم، با استفاده از شلوغی خیابان بین مردم عادی مبادرت به دادن شعار زنده باد خمینی . مرگ به کد 66 و پرتاب سنگ به سوی مأمورین نموده، که تعداد شش نفر از تظاهرکنندگان دستگیر، مراتب تحت بررسی است.»[17]
همزمان با این مراسم، مراسم زنانهای نیز در جنب منزل پدری دکتر شریعتی برگزار شد که در این مجلس، تعدادی از دانشجویان دختر نیز شرکت داشتند و مادر و خواهر دکتر شریعتی، سخنرانان آن بودند:
«همزمان، مجلس زنانهای نیز در جنب منزل مذکور تشکیل و تعدادی دانشجویان دختر و بستگان شریعتی در آن شرکت و آیاتی از کلامالله مجید قرائت، وسیله مادر و خواهر دکتر شریعتی ترجمه، خواهر دکتر شریعتی سخنرانی ایراد و وسیله تعدادی زنهای ناشناس، منجمله خواهر و مادر شریعتی، شعاری تحت عنوان سرور آزادگان خمینی و قدرت امپریالیسم قدرت شیعه را ضعیف کرده، خمینی خدانگهدار تو، شریعتی شاد باشد روح تو و پخش تعدادی اوراق مربوط به علی شریعتی... تحت عنوان بولتن خبری و تعدادی عکس دکتر علی شریعتی بین حاضرین توزیع شده؛ دو نفر از عاملین و شعاردهندگان شناسائی و دستگیر خواهند شد.»[18]
شناسایی انقلابیون مذهبی
پس از اینکه وضعیت شهر مشهد از نظر تظاهرات خیابانی مقداری آرام گرفت، شناسایی کسبه و بازاریانی که در تعطیلی مغازههای بازار و خیابان نقش ایفا کرده بودند، با عنوانِ «طرفداران خمینی»، در دستور کار قرار گرفت و درباره آنان که تعدادشان 14 نفر بود، نوشته شد:
«کلیه عناصر فوقالذکر از افرادی هستند که در بین کسبه منطقه، تظاهر به مذهب و ظاهراً خود را از جلودارها[ی] گروههای مذهبی قلمداد نمودهاند.»[19]
برخی از گزارشهای تنظیمی در مورد این افراد، به شرح زیر است:
«سیدعلی اصغر نظامی، شغل درب و پنجرهساز آهنی واقع در خیابان محمدرضا شاه مقابل مسجد حضرت زینب، که یکی از عناصر متعصب مذهبی میباشد، در مواقعی که از طرف روحانیون دستور بسته بودن مغازهها و اعتصاب داده میشود، فوراً پارچه سیاهی به مغازه خود نصب و تعطیل مینماید.»[20]
«استاد قاسم مرندی شغل نجار، ساکن خیابان محمدرضا شاه نرسیده به فلکه ثریا، یکی از طرفداران خمینی و جزو عناصر متعصب مذهبی میباشد که اغلب، مردم را علیه مصالح مملکتی تحریک و از آنها میخواهد که با مخالفین همصدا و همکاری نمایند. در تاریخ 15 /3 /37 به کسبه و آشنایان خود گفته است که مغازههای خود را ببندید.»[21]
روز بیست و نهم خرداد ماه، مصادف با روز 13 رجب و ولادت حضرت علی علیهالسلام بود که آیتالله سیدعبدالله شیرازی به تمامی «علماء و طلاب علوم دینی، حتی کسبه» دستور داد تا در این روز جشنی برگزار نشود.[22]
هنوز یک هفته از آرامش ظاهری شهر مشهد سپری نشده بود که در گزارشی نوشته شد:
«عدهای از جوانان، ساعت 1900 روز 8 /4 /37 در خیابان خسروی نو بازار سرشور اجتماع و مبادرت به تظاهرات مینمایند.»[23]
و در گزارش تکمیلی آن قید گردید:
«ساعت 1930 روز 8 /4 /37 حدود 15 الی 20 نفر جوان چوب به دست، با در دست داشتن یک پرچم سفید حاوی شعار مضره (ما مردم خراسان خواهان بازگشت آیتالله عظمی خمینی به ایران میباشیم) در خیابان خسروی نو مشهد اول بازار سرشور اجتماع و ضمن تظاهرات، شعارهای مرگ به کد 66 و درود بر خمینی داده و بلافاصله متواری گردیدند. سه نفر از تظاهر کنندگان توسط پلیس دستگیر و تحقیقات ادامه دارد.»[24]
در این موقع، حرکتهای ایذایی پراکندهای مانند اقدام به آتشزدن یکی از مشروب فروشیهای شهر مقدس مشهد و اداره فرهنگ و هنر نیز انجام گرفت:
«ساعت 0030 روز 10 /4 /2537 دو نفر ناشناس در حالی که بر موتورسیکلت تریل سوار بودهاند، وسیله آجر، شیشه مغازه اغذیه فروشی افشین واقع در خیابان دانشگاه را شکسته و سپس با ریختن بنزین مبادرت به ایجاد حریق نموده و متواری شدهاند که حریق وسیله آتش نشانی خاموش و خسارت وارده جزئی بوده است.»[25]
«ساعت 0115 روز 18 /4 /37 دو نفر که بر یک دستگاه موتور سوار بودهاند، ضمن عبور از مقابل اداره فرهنگ و هنر خراسان واقع در خیابان بهار، دو بطری حاوی مواد آتشزا به داخل اداره مذکور پرتاب و ایجاد آتشسوزی مختصری نموده که توسط سرایدار خاموش و عاملین ایجاد حریق متواری میشوند. خسارات وارده جزئی میباشد.»
اوضاع و احوال دانشگاه فردوسی
حرکتهای دانشجویی در دانشکدههای مختلف دانشگاه فردوسی، در این ایام نیز همچنان ادامه داشت و سمت و سویِ آن، از اعتراضات صنفی به مطالبات اجتماعی و انقلابی سوق داده میشد و دانشجویانی مذهبی در محوریت این فعالیتها قرار داشتند. گزارش زیر، حکایت این حرکت در دانشکده ادبیات میباشد:
«به دنبال اعتصاب دانشجویان به علت اعتراض به وجود گارد دانشگاه، کماکان پخش اعلامیه و نصب آن ادامه دارد و ارعاب و تهدید دانشجویان ناراحت نیز این موضوع را بیشتر دامن میزند و در این زمینه، افراد فعال متعصب مذهبی، گوی سبقت را از غیرمذهبیها ربوده و حتی بیباکانه و با گستاخی تمام اعلامیهها را جلوی چشم همه به دیوار میزنند و یا در محلی میگذارند که مورد استفاده همه واقع گردد.»[27]
مدرسه علمیه نواب
مدرسه علمیه نواب که یکی از پایگاههای اصلی انقلاب اسلامی در دوران نهضت امام خمینی(ره) در مشهد مقدس بود، در این ایام نیز به عنوان یکی از کانونهای اصلی حرکتهای انقلابی به شمار میرفت؛[28] و به همین منظور برای مقابله با آن، در نامهای که رئیس شهربانی استان خراسان به عبدالعظیم ولیان نوشت، برنامهریزی برای به تعطیل کشاندن این مدرسه، در دستور کار قرار گرفت:
«اطلاع واصله حاکی است که به علت عدم کنترل مدرسه نواب، عدهای اخلالگر به مدرسه مورد نظر وارد و طلبهها را تحریک مینمایند و شایع است که بعضی از آنها دارای خنجر دستی و در اغلب حجرهها سلاح کمری نیز پنهان نمودهاند. خواهشمند است مقرر فرمائید موضوع در کمیسیونی از مقامات ذیصلاح مطرح تا در این زمینه تصمیمات مقتضی اتخاذ گردد.»[29]
عبدالعظیم ولیان که مترصد این بهانه بود، پس از دریافت این گزارش، در پاسخ به رئیس شهربانی خراسان نوشت:
«خواهشمند است ضمن تماس مستقیم با تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت خراسان جهت شناسائی اخلالگران اقدام و بلافاصله بعد از شناسائی نسبت به تعقیب قانونی آنان هرگونه اقدام لازم را انجام و علاوه بر این برای کشف سلاحهای کمری غیرقانونی نیز بالاتفاق تصمیم لازم را اتخاذ فرمائید عنداللزوم با حضور نماینده دادستان و یا در دست داشتن نمایندگی از طرف دادستان وسیله مسئولان مربوط از حجرههای مظنون بازدید شود.»[30]
در جریانِ تشییع پیکر مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی در روز 31 تیر ماه، که به تظاهراتی خونین در شهر مشهد مبدل شد، نقش روحانیون و طلاب مدرسه نواب، نقشی برجسته و هدایتگر بود که همین مسئله، منجر به تعطیلی مدرسه و قفل نمودنِ درِ مدرسه شد:
«عدهای از طلاب مدرسه نواب، با سنگ و چوب به طرف مأموران حمله و سپس به پشت بام مدرسه مذکور رفته و مبادرت به دادن شعارهای ضد میهنی و پرتاب سنگ نموده، پس از تقویت مأمورین انتظامی، اکثر طلاب متواری و سپس عدهای دستگیر و مدرسه نواب که تخلیه شده است و درب مدرسه قفل گردید و تا این ساعت مدرسه مذکور تعطیل میباشد.»[31]
یک روز پس از این ماجرا، اعلامیهای با مهر و امضای آیتالله شیرازی منتشر گردید که در آن، ضمن اشاره به کشتار مردم در جریانِ تشییع جنازه مرحوم کافی، به چگونگی حمله به مدرسه علمیه نواب نیز پرداخته شد:
«حادثه مؤلمه شانزدهم شعبان در مشهد مقدس در مراسم تشییع واعظ شهیر مرحوم حاج شیخ احمد کافی به دست ایادی نظام حاکم که منجر به ضرب و جرح عده کثیری از مسلمانان و طلاب و دانشجویان گردید، حادثهای که در آن عده[ای]از محصلین علوم دینی و فضلاء شدیداً مضروب و مجروح و از مدرسه نواب روانه زندان گردیده و در و پنجره و شیشهها را شکسته و در مدرسه را بستند و تعطیل نمودند. حادثهای که در آن طبق گواهی شهود عینی افرادی را برهنه و شدیداً مضروب و بدن نیمه جان آنها را به وسیله آمبولانس بردند. الی الله مشتکی علیهذا به منظور همدردی در این فاجعه تکان دهنده روز سه شنبه نوزدهم شعبان 1398 را تعطیل عمومی اعلام و از عموم مسلمانان انتظار داریم جهت ابراز تنفر و انزجار از این اعمال غیرانسانی در این مراسم شرکت نمایند.»[32]
یکی از مطالبات اصلی علما و روحانیون شهر مشهد در جریانِ تعطیل عمومی و تظاهرات روز سوم مرداد ماه، رسیدگی به وضعیت مدرسه علمیه نواب بود، که درباره آن نوشته شد:
«با عرض اینکه ادامه تعطیل مدرسه نواب مستقیماً در تحریک روحانیون افراطی و متعصبین مذهبی نقش اصلی را ایفا مینماید و ممکن است روحانیون سایر استانها نیز به تقلید از روحانیون و طلاب علوم دینی اقدامات مشابهی انجام دهند، لذا اصلح است در صورت تصویب، قبل از تشکیل اقدامات دستجمعی عناصر فرصت طلب، نسبت به باز شدن مدرسه نواب اقدام گردد.»[33]
تلاش برای بازگشایی مدرسه نواب تا این زمان به جائی نرسید، تا جائی که در تاریخ دهم مرداد ماه، اعلامیهای در راهروی منزل آیتالله شیرازی به دیوار نصب گردید که در آن نوشته شده بود:
«طلبههائی که در مدرسه علمیه نواب بودهاند، به مدرسه سلیمانخان منتقل و اسباب و اثاثیه خود را به آنجا ببرند.»[34]
تحریم جشنهای شعبانیه
روز جمعه، شانزدهم تیر ماه سال 1357ش، مصادف با روز اول ماه شعبان المعظم و آغاز جشنهای مذهبی ولادت حضرت امام حسین و حضرت عباس و امام زینالعابدین علیهمالسلام بود که این جشنها در نیمه شعبان که مصادف با روز ولادت حضرت صاحب الزمان عجلالله تعالی فرجهالشریف بود، به اوج خود میرسید.
در این موقع، از سوی امام خمینی(ره) اعلامیهای منتشر شد که دارای تاریخ «28 شهر رجب 98»، مصادف با 13 /4 /1357 بود و در آن آمده بود:
«کراراً از ایران، نظر این جانب را درباره مراسمى که به عنوان «جشنهاى سوم و پانزدهم شعبان» برپا مىشده، خواستهاند؛ معالأسف، رژیم منحط، براى مسلمین ایران، عیدى نگذاشته است. دست شاه تا مِرفَق به خون ملت ایران فرو رفته و درحال حاضر، ملت عزیز، در عزاى عزیزان خود نشسته. چگونه ممکن است کسى نظر دهد که جشن بگیرند و شادمانى کنند؟ شادمانى بر روى اجساد به خون خفته فرزندان اسلام؟! شادمانى در برابر افراد شریفى که در سیاه چال هاى زندان، زیر سخت ترین شکنجههاى جهنمى دژخیمان به سر مىبرند؟! شادمانى در مقابل تبعیدیانى که بر خلاف تمام موازین انسانى و قانونى، از اوطان خود بیرون رانده شدهاند؟! ما که هنوز مادرهاى داغدار جوانانمان سیاه پوشند، ما که هنوز شاهد صدمات جانکاه شاه به اسلام بزرگ و کشور اسلامى هستیم، جشنى نداریم. ما که در هر فرصت، مدارس و مساجد و دانشگاههایمان مورد هجوم مأمورین شاه است، چطور ممکن است چراغانى کنیم؟! ملت ایران بداند که دست پلید دولت، در فعالیت است که مسیر نهضت اصیل و شکل گرفته و عمومى ایران را تغییر دهد؛ و یکى از شاهکارها، همین دامن زدن به لزوم جشن است، که در پرتو آن، خون پاک ملت اسلام را لوث کند و نهضت عظیم اسلامى را به سستى بکشد، یا خداى نخواسته محو کند. ملت ایران بیدار است و راه خود را یافته و با هوشمندى مىداند که هر نغمه، با هر اسم، او را از مسیر خود، که قیام ضد شاهى است، منحرف کند، شیطانى است، اگر چه با اسم قرآن مجید و یا ولى الله اعظم(عجل الله فرجه) باشد. ما روزى را عید مىگیریم، که بنیان ظلم و ظالم را منهدم کنیم و دست دودمان ستمکار پهلوى را از کشور قطع نماییم، و آن روز انشاءالله تعالى نزدیک است و روز عید اسلامى است و عید ولى عصر، عجلالله فرجه...»[35]
این اعلامیه برای اولین بار در مشهد، در روز نوزدهم تیر ماه، هنگام برگزاری نماز جماعت در بیت آیتالله شیرازی توزیع شد.[36] و فردایِ آن نیز، تعدادی از جوانان با شعار «زنده باد خمینی»، شعبه یکی از شعب بانک ملی در خیابان خسروی نو را شکستند که در این ماجرا، یکی از آنان دستگیر شد[37] و چند روز بعد، این اعلامیه به میزان قابل توجهی در سطح شهر پخش شد که مأمورین انتظامی تعداد 100 برگ آن را جمعآوری و یکی از مراکز تکثیر آن را که «عکاسی روشن نو»[38] واقع در «میدان سعدآباد مشهد» بود، شناسایی کردند.[39]
اخبار تحریم جشنهای شعبانیه، به سرعت در دیگر شهرهای استان خراسان نیز پخش شد که در این حرکت، سخنرانان مذهبی و روحانیون، دارای نقش اصلی بودند:
«شیخ عباس اکرمی، واعظ در تربت جام ... به شیخ بربری (نوروزی) اظهار داشته که در مجالس و منابر، مردم را تشویق نماید که روز 30 /4 /37 مصادف با میلاد حضرت قائم از برگزاری جشن و سرور خودداری نمایند.»[40]
در صبح روز بیست و هشتم تیر ماه، درحالی که دو روز به نیمه شعبان باقی بود، موضوع جلسه دادگاه شعبه 15 استان خراسان، رسیدگی به «رأی کمیسیون امنیت اجتماعی» مبنی بر تبعید مقام معظم رهبری آیتالله خامنهای بود. در این روز، تعدادی از طلاب علوم دینی مدارس علمیه مشهد، که تعداد آنان را «حدود 300 نفر» نوشتهاند، در محوطه دادگستری خراسان اجتماع و با فرستادن صلوات به تبعید ایشان اعتراض کردند؛ که این اجتماع «وسیله مأمورین شهربانی مشهد بدون هیچگونه حادثهای» پایان یافت.[41] و یک روز پس از این اتفاق، گزارش شد:
«آیتالله شیرازی و آیتالله مروارید اعلام کردهاند سال جاری نیمه شعبان، عید نداریم و درب منزل بسته است. رفت و آمد طلاب، بازاریان و غیره جهت دید و بازدید نداریم. استنباط مردم از این موضوع، مبارزه منفی آنان نسبت به اقدامات اخیر دولت میباشد.»[42]
ماجرای عدم برگزاری جشن نیمه شعبان به میزانی جدی بود که حتی شخصی مانند دکتر جواد مناقبی که برای سخنرانی به نیشابور دعوت شده بود، در بالای منبر اظهار کرد:
«شما با برگزاری جشن 15 شعبان، روی اجساد شهدای قم، یزد، تبریز جشن میگیرید. مگر اعلامیه خمینی را در مورد تحریم عید نخواندهاید.»[43]
در شبِ نیمه شعبان، مردمی که برای اقامه نماز جماعت در مسجد ملاهاشم حضور داشتند، پس از پایان نماز با سر دادنِ شعارهای انقلابی به سوی بیت آیتالله شیرازی حرکت کردند:
«ساعت 1230 روز 30 /4 پس از اتمام نماز جماعت در مسجد ملاهاشم در خیابان نادری، حدود 500 نفر هنگام خروج ضمن دادن شعار مضره، قصد رفتن به طرف منزل سیدعبدالله شیرازی که در نزدیک مسجد قرار دارد داشته و در منزل مزبور در آن هنگام، حدود 1500 نفر اجتماع کرده بودند؛ لذا مأمورین شهربانی با شلیک 5 تیر هوائی آنان را متفرق کردهاند.»[44]
همزمان با این حرکت، «عدهای در داخل صحن حرم مطهر حضرت رضا (ع) مشغول شعار ضد ملی بودند» و گروهی نیز «در بازار فرش فروشها، با چوب مبادرت به شکستن لامپهای چراغها مینمودند.» که چهار نفر از آنان دستگیر شدند.[45]
بازگشت آیتالله قمی به مشهد
آیتالله سیدحسن طباطبائی قمی از جمله علمایی بود که در جریان نهضت امام خمینی(ره) در مشهد مقدس، نقشی فعال داشت که ایفای این نقش، منجر به دستگیری و در نهایت تبعید ایشان به کرج شده بود.
اولین سخن از بازگشت ایشان به مشهد، در ملاقات سفیر ایران در عراق با آیتالله العظمی خوئی(ره) مطرح شد که در گزارش آن آمده است:
«آیتالله خوئی در این زمینه گفتهاند: حسن قمی در گذشته با آن شخص (منظور خمینی است) در ارتباط بوده و همزمان با تبعید خمینی به خارج از کشور، او نیز به کرج فرستاده شده و مدت چهارده سال است که در آنجا تحت نظر قرار دارد. آیتالله خوئی سپس افزودهاند: بین قمی و آن شخص، در حال حاضر اختلاف افتاده و قدر مسلم آن است که قمی دست به عملی که خلاف مصالح ایران باشد نخواهد زد. به این ترتیب به مصلحت است که اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر امر بفرمایند قمی آزاد شود، زیرا هرچند این امر ظاهراً جنبة خصوصی دارد، از لحاظ عمومی نیز تأثیر مثبت بر جای خواهد گذاشت.»
این گزارش به محمدرضا پهلوی داده شد که در ذیل آن نوشت:
«باید آیتالله خوئی یا خود قمی ضمانت بدهد. این مطلب را رئیس ساواک یا ولیان روشن کنند.»[46]
تشییع جنازه حجتالاسلام و المسلمین حاج شیخ احمد کافی
حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی، که در آغاز جریان نهضت امام خمینی (ره) در سال 1341ش، یکی از روحانیون تأثیرگذار در مبارزات مشهد مقدس بود، در این موقع، برای برپایی جشن نیمه شعبان در مهدیه تهران که پایگاه اصلی فعالیتهای مذهبی او بود، مورد فشار قرار گرفت. او به تبعیت از فرمان امام خمینی (ره)، با هدف اینکه هیچگونه چراغانی و آذین بندی و جشن و سروری نداشته باشد، راهی مشهد شد، ولی در تصادفی که در «کیلومتر 12 جاده قوچان مشهد» بین 3 ماشین صورت گرفت، رحلتی شهادتگونه برای او رقم زده شد و مراسم تشییع پیکر او در روز سی و یکم تیر ماه، به انقلابی خونین در مشهد مقدس تبدیل گردید:
«ساعت 0915 روز جاری 31 /4 /37 جنازه شیخ احمد ضیافتی کافی وسیله حدود بیش از 7 الی 8 هزار نفر از طبقات مختلف مردم، اعم از طلاب علوم دینی، دانشجویان، کسبه، زوار از مسجد جعفریها واقع در کوچه مشعل (زردی) روی دست تشییع و از خیابان نادری به طرف حرم مطهر حمل و هر لحظه به تعداد تشییعکنندگان افزوده گردید. چون عدهای از جمعیت با دادن شعار مضره قصد ایجاد آشوب داشتند، با پرتاب نارنجک گاز اشکآور و تیراندازی هوائی، تعدادی از جمعیت متفرق شدند. در حین عبور مأمورین انتظامی در خیابان نادری، دو عدد نارنجک دستی وسیله شخصی یا اشخاص ناشناسی به طرف مأمورین پرتاب که یکی از آنها عمل کرده و به مأمورین نیز آسیبی نرسیده است.
جنازه ساعت 1030 به صحن نو وارد تا ضمن طواف، مراسم مذهبی انجام شود. در جلوی موزه عدهای از تظاهرکنندگان به مأمورین انتظامی حمله، که در نتیجه با پرتاب نارنجک گاز اشکآور و تیراندازی هوائی جمعیت متفرق شدند. لزوماً با در اختیار گرفتن یک گروهان از لشگر 77 در حال حاضر مأمورین به اوضاع مسلط میباشند. ترتیبی داده شد تا جنازه به داخل آمبولانس منتقل، تا جهت حمل به تهران به فرودگاه انتقال داده شود.»[47]
بهرغم اینکه شهربانی در گزارش خود، تعداد جمعیت را «بیش از 7 الی 8 هزار نفر» اعلام نمود، ولی ساواک مشهد در گزارشی دیگر، تعداد جمعیت را «2500 نفر » نوشت!؟[48]
در این تشییع جنازه، که به تظاهراتی خونین مبدل شده بود،[49] در پیِ تیراندازی نیروهای انتظامی، «یک نفر دختر 14 ساله» که در ابتدا هویت او مجهول اعلام گردید،[50] و سپس معلوم شد که نام او «مهناز اسدی فرزند شکرالله» بوده و درحالی که «در بالکن مسافرخانه مرندی واقع در خیابان طبرسی ایستاده بوده» کشته شده؛[51] پاسبانی به نام «اصغر آکورزاده» نیز به سختی مجروح شد که در بیمارستان درگذشت.[52]
پس از این واقعه، شورای همآهنگی استان خراسان در ساعت 1300 همان روز در دفتر استاندار، تشکیل جلسه داد که:
«ضمن مذاکرات لازم و تماس با فرماندهی نیروی زمینی، مقرر گردید 4 دستگاه تانک و دو گروهان سازمانی سرباز وظیفه لشگر 77 در اختیار شهربانی خراسان قرار گیرد؛ در صورت ادامه تجمع و فعالیت عناصر ضد ملی، وضعیت قرمز اعلام و شهربانی در اختیار لشگر در مورد مهار نمودن اجتماعات قرار گیرد. ضمناً به منظور جلوگیری از انتشار اخبار متضاد که موجبات تحریک را فراهم خواهد نمود، قرار شد فعلاً آمار مجروحین و مشخصات 2 نفر کشته شدگان مکتوم و منتشر نگردد.»[53]
همزمان با تشکیل جلسه شورای هماهنگی استان، در ساعت 1300، «بانک صادرات واقع در چهارراه زرینه» به آتش کشیده شد[54] و در ساعت 1400 نیز، پیکر مرحوم کافی با هواپیما به تهران بازگردانده شد.[55]
در گزارشهای اولیه، تعداد دستگیرشدگان این ماجرا، «جمعاً 51 نفر» اعلام شد و گزارش آن نیز توسط عبدالعظیم ولیان «به شرفعرض ملوکانه» که در نوشهر بود، رسید؛[56] ولی در گزارش بعدی نوشته شد:
«آخرین آمار مربوط به حوادث روز جاری... 1. تعداد افراد دستگیر شده جمعاً 56 نفر 2. تعداد زخمی شدگان پلیس 12 نفر 3. تعداد زخمی شدگان سیویل 17 نفر»[57]
مرگ مشکوک مرحوم کافی در تصادف جاده قوچان ـ مشهد، موجب شد که این مسئله به صورت مسئلهای ملی در آید و علما و روحانیون و مردم سراسر کشور را به عکسالعمل وادارد. در این موقع، محمدرضا پهلوی که به صورت آنی و مستقیم این قضیه را پیگیری میکرد، بهرغم اینکه قرار بود بنا بر وصیت مرحوم کافی، پیکر او با آدابی خاص در مهدیه تهران دفن شود، دستور داد تا جنازه او را مجدداً به شهر مشهد باز گردانده و به صورت شبانه دفن کنند:
«به فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر مقرر است جنازه شیخ احمد ضیافتی کافی ساعت 2300 روز جاری با هواپیمای پارس ایر به مشهد حمل و پسر آیتالله خوانساری نیز به همراه جنازه میباشد. خواهشمند است دستور فرمائید به هر نحوی که مقتضی است، ضمن همکاری با ناحیه ژاندارمری خراسان پیرامون تهیه قبر در خواجه ربیع (شبانه) و حمل جنازه از فرودگاه و تدفین آن حداکثر تا ساعت 0500 بامداد 2 /5 /37 در خواجه ربیع، اوامر مقتضی صادر تا قبل از بسیج عوامل منحرف، مراسم انتقال و تدفین در نهایت آرامش انجام و فرصتی برای عناصر ضد ملی و متعصبین مذهبی به وجود نیاید.»[58]
بنابراین دستور، پیکر مرحوم کافی در نیمههای شب و به صورت کاملاً غریبانه و مخفیانه در یکی از غرفههای خواجه ربیع به خاک سپرده شد:
«در اجرای اوامر صادره پس از نشستن هواپیمای حامل جسد کافی واعظ که در ساعت 1 بامداد صورت گرفت، جنازه با آمبولانس و مراقبت کامل به خواجه ربیع حمل و در کنار بقعه دفن شد. در این مراسم که تا ساعت 430 بامداد ادامه داشت، [فرزند]آیتالله خوانساری و بستگان نزدیک متوفی که از تهران به همراه بودند حضور داشتند. پس از پایان مراسم تدفین، تذکرات لازم پیرامون مراقبت از محل و جلوگیری از هرگونه اجتماع به خانواده متوفی و مأمورین داده شد. تشییع کنندگان در ساعت 530 با هواپیمای اختصاصی پارس ایر مشهد را به صوب تهران ترک نمودند.»[59]
یک روز پس از این اتفاق، اعلامیهای با مهر و امضای آیتالله شیرازی منتشر شد که نشانگر عمق جنایات نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی در این ماجرا بود:
«حادثه مؤلمه شانزدهم شعبان در مشهد مقدس در مراسم تشییع واعظ شهیر مرحوم حاج شیخ احمد کافی به دست ایادی نظام حاکم که منجر به ضرب و جرح عده کثیری از مسلمانان و طلاب و دانشجویان گردید، حادثهای که در آن عده[ای]از محصلین علوم دینی و فضلاء شدیداً مضروب و مجروح و از مدرسه نواب روانه زندان گردیده و در و پنجره و شیشهها را شکسته و در مدرسه را بستند و تعطیل نمودند. حادثهای که در آن طبق گواهی شهود عینی افرادی را برهنه و شدیداً مضروب و بدن نیمه جان آنها را به وسیله آمبولانس بردند. الیالله مشتکی علیهذا به منظور همدردی در این فاجعه تکاندهنده روز سه شنبه نوزدهم شعبان 1398 را تعطیل عمومی اعلام و از عموم مسلمانان انتظار داریم تا ابراز تنفر و انزجار از این اعمال غیرانسانی در این مراسم شرکت نمایند.»[60]
در روز سوم مرداد ماه، شهر مشهد به حالت تعطیل در آمد:
«اکثریت قریب به اتفاق مغازههای شهر مشهد شامل بازار رضا، بازار فرش فروشها، خیابانهای خسروی نو، شاهرضا، طبرسی، نادری، پهلوی و بازار سرشور تعطیل میباشد.»
و تجمع طلاب علوم دینی در مقابل بیت آیتالله شیرازی نیز با «اعزام گروه ضربت»، متفرق شد.[61] برخی از اقدامات مردمی در سطح شهر مشهد در روز سوم مرداد ماه، به این شرح است:
«ساعت 1145 روز 3 /5 /37 عدهای در گروههای 100 الی 200 نفری از طلاب و متعصبین مذهبی و طرفداران خمینی در میدان شاه مشهد و همچنان خیابانهای شاهرضا نو و خسروی اجتماع، که متدرجاً تعداد آنها رو به افزایش بوده؛ بلافاصله مراتب به شهربانی خراسان اعلام تا نسبت به متفرق نمودن آنان اقدام نمایند.»[62]
«روز جاری عدهای از طلاب و متعصبین مذهبی به صورت پراکنده در دستههای ده الی 100 نفری در نقاط مختلف شهر از جمله خیابانهای شاهرضا نو . نادری . میدان شاه، اجتماع و ضمن دادن شعارهای ضد ملی، در صدد ایجاد تشنج بودند. بلافاصله مراتب به شهربانی خراسان اعلام و با اعزام گروههای ضربت، نسبت به سرکوبی افراد اقدام و افراد مجتمع، متواری که یک نفر مأمور پلیس با سنگ مجروح و شیشه اتومبیل رئیس راهنمائی و رانندگی نیز توسط عوامل مذکور شکسته و در ساعت 1315 روز جاری وضع عادی است.»[63]
«ساعت 2000 روز 3 /5 /37 نه نفر جوان، مبادرت به شکستن کلیه شیشههای درب ورودی سینما سعدی مشهد نموده و متواری گردیدهاند.»[64]
بیت آیتالله شیرازی و فتنة عبدالعظیم ولیان
در روز چهارم مردادماه، «وضعیت شهر مشهد» عادی اعلام شد[65] و در همین روز در جلسه شورای هماهنگی استان، ضمن طرح این مطلب که: «این روزها در منزل آیتالله شیرازی، افراد افراطی و مخالف تجمع نموده، تعدادی منبر رفته و مطالب برخلاف میگویند، تعدادی شعارهای ضدمیهنی داده و اعلامیههای مضره پخش مینمایند» و بحث پیرامون برگزاری مراسم ترحیم در بیت ایشان، تصمیم گرفته شد:
«چون آقای شیرازی تعهد نمودند اتفاق ناگواری در خلال برگزاری مجالس ترحیم امشب و فردا رخ ندهد، لذا ایشان میتوانند مجالس خود را منعقد و شهربانی و ساواک خراسان اقدامات کنترلی لازم را معمول و ژاندارمری و لشگر نیز آمادگی لازم را جهت هرگونه همکاری داشته باشند.»[66]
در روز پنجم مردادماه، در زمانی که مراسم ترحیم در بیت آیتالله شیرازی برقرار بود، عبدالعظیم ولیان، همراه با چند تن از «مقامات استان» و «خبرنگاران و عکاس و فیلمبردار»، در این مراسم حضور یافت:
«به محض ورود استاندار، طلاب و روحانیون ایشان را هو کرده و مدعوین حاضر در مجلس، به شدت ناراحت و آقای شیرازی نیز شدیداً عصبانی، ولی خودداری مینماید. آقای استاندار به آقای شیرازی قول میدهند که مراتب را پخش نکند، ولی رادیو خراسان در بخشهای خبری موضوع را پخش، ولی تاکنون از پخش فیلم و عکس خودداری نموده؛ کلیه روحانیون از ورود ولیان به این مجلس به شدت ناراحت و ضمن مذاکرات پیاپی، چگونگی را استعلام و سئوال مینمایند آیا با اطلاع قبلی آقا بوده یا خیر. شیرازی و پسرانش که از این عمل به شدت ناراحت میباشند، خود را از طرف روحانیون طرد شده احساس و در همان جلسه خطاب به آقای استاندار میگوید با آمدن شما، طلاب و بازاریان تصور مینمایند من شما را دعوت کردهام. آقای ولیان میگویند من خودم آمدهام. یکی از طلاب با صدای بلند خطاب به شیرازی میگوید آیتالله از عوامل دولت است، ما میرویم کشته میدهیم، ولی ایشان عامل دولت شده. آقای ولیان میگوید اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست در مسلمانی ماست. یکی از طلاب اظهار نموده ما مستیم، میرویم به دنبال ویسکی خوردن و... شما مبری هستید. آقای ولیان ضمن شرمندگی، سکوت مینماید.»[67]
این حرکت که برای تضعیف موقعیت آیتالله شیرازی صورت گرفت و خبر آن در برخی از جراید درج شد، موجب بدبینی تعدادی از «روحانیون و تجار مشهد» و پرسش و پاسخی به شرح زیر گردید:
«بسم الله الرحمن الرحیم . محضر مبارک حضرت مستطاب آیتالله شیرازی مدظله العالی. حوادث ناگوار اخیر مشهد مقدس که در مراسم تشییع جنازه مرحوم واعظ شهیر آقای [کافی]واقع گردید و یکی از حوادث دلخراش و جانگداز چند ماهه ایران بود و منجر شد که آن حضرت و سایر علماء امر به عزای عمومی و تعطیل روز سه شنبه 18 شعبان فرمودید و مشهد مقدس و قم و بعضی از شهرهای دیگر تعطیل عمومی گردید. آیا با آمدن استاندار بیاطلاع و با آن وضع فجیع و مخوف در مجلس ختم مرحوم آیتالله معصومی و هفتمین روز درگذشت مرحوم آقای کافی و آن اختلافاتی که با بودن طبقات مختلف پدید آمد، آیا قسمتی از آن حوادث ناگوار و مشکلات حل گردید. عدهای از طلاب علوم دینیه و طبقات مختلف دیگر پنجشنبه 21 شعبان 1398»
«بسم الله الرحمن الرحیم. بلی، حوادث و مشکلات ناگوار اخیر و چند ماهه ایران که یکی از آنها حادثة اخیر مشهد مقدس در مراسم تشییع مرحوم آقای کافی (قده) بود، بسی جانگداز و موجب تأثر و تا کنون حل اساسی نسبت به هیچ یک از آنها حاصل نگردیده و در آمدن استاندار بیاطلاع و با آن اختلافات و اضطراباتی که با بودن آقایان علماء و طبقات مختلف پیش آمد، عمده مسئله مدرسه نواب و آزادی طلاب مطرح گردید و سایر مسائل و مشکلات به جای خود باقی است زیرا که مطالب و خواستهای ما نه منحصر به آن است و نه منحصر به این شهر مقدس و این استان است، بلکه متوقف بر حل آنها در سرتاسر کشور و نظر تمام آقایان و مراجع و تمام شدن کلیه خواستهای آنان است. سیدعبدالله شیرازی 21 شعبان 1398»[68]
و چند روز پس از آن نیز، اعلامیهای با امضای آیتالله شیرازی و تعداد دیگری از علما و روحانیون مبارز مشهد منتشر شد تا با جنگ روانی عبدالعظیم ولیان و روزنامه خراسان که هماهنگ با او وارد صحنه شده بود، مقابله شود:
«بسمه تعالی شأنه . مکرر اهالی محترم مشهد و سایر شهرستانها شفاهاً و یا با تلفن از مطالب مندرجه در 2 شماره، شماره 8456 و 8457 پنجم و ششم مرداد روزنامه خراسان سئوالاتی نموده و یا مینمایند. اینک از نظر حفظ آرامش و احترام به آقایان سئوالکنندگان، مطالب ذیل تذکر داده میشود. پس از حادثه فجیعه که در مراسم تشییع ثقهالاسلام مرحوم حاج شیخ احمد کافی طاب ثراه رخ داد، مردم برای ابراز انزجار از آن جنایات و بخصوص ظلمها و تعدیات فراوانی که نسبت به طلاب محترم وارد شده بود، در منزل یکی از علمای بزرگ اجتماع و تنفر خود را علناً اظهار میداشتند و در هر ساعت جمیعت متحصنین زیادتر میشد، بنا براین، آقایان علماء چنین مصلحت دیدند که برای جلوگیری از وقوع حادثه تازه، مردم را قانع کنند که با کمال آرامش متفرق شوند و اعلامیهای که مشتمل بر اعلام عزای عمومی و بیان بعضی از مظالم ظالمین باشد، صادر نمایند و چون تعداد مقتولین مشخص نبود، لهذا اعلامیه طوری تنظیم شد که مطلبی خلاف واقع نداشته باشد، ولی متأسفانه روزنامه خراسان اعلامیه را عمداً یا اشتباهاً تحریف نموده و در مصاحبه تلفنی، با آنکه صریحاً به روزنامه گفته شد که عبارت اعلامیه با کشتهشدن یک نفر تا هزار نفر هم سازش دارد، مع ذلک با کمال وقاحت، مطلب را برخلاف واقع نقل نموده و مفتضح تر آنکه خود را هم ناشر حقایق معرفی میکند و پس از تماس مکرر، از تکذیب مطالب مندرجه امتناع ورزید و جای بسی تعجب است که بعضی روزنامههای تهران، با آنکه اطلاعی از جریان نداشتند، علاوه بر نقل اباطیل روزنامه خراسان، اعلامیه علماء را به عنوان مشوش کننده اذهان عمومی معرفی نموده، با آنکه آن اعلامیه برای حفظ آرامش صادر گردیده بود. به هر حال حقیقت پنهان نمیماند و مظالم هر قدر سعی در اخفاء آن شود، بالاخره ظاهر میگردد؛ که مسلمانان (اگر طاقت شنیدن دارند) با افرادی که در این دو روز اخیر از زندان آزاد شدهاند تماس بگیرند، شاید که گوشهای از مظالم و بیعدالتیها بر آنها ظاهر گردد. وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون . بیست و پنجم شعبان 1398 مشهد . ابوالحسن شیرازی . سید کاظم مرعشی . علی فلسفی . عزالدین الحسینی الموسوی الزنجانی . محمدمهدی نوقانی . حسنعلی مروارید . حسین الموسوی شاهرودی . جواد تهرانی»[69]
عبدالعظیم ولیان، شخص و شخصیت به غایت آلودهای بود که شرح برخی از اعمال کثیف وی در برخی از اسناد متن کتاب آمده است.[70] یکی از ترفندهای او، که متهم به عضویت در تشکیلات بهائیت نیز بود و در یک مرحله، ایرج ثابت پاسال را به مراسم غبار روبی حرم مطهر امام رضا علیهالسلام آورده بود،[71] تماس تلفنی با برخی از علما و روحانیون و ضبط صدای آنان و پخش بخشی از آن در جراید، برای ایجاد تفرقه و بهره گیریهای سیاسی و از میدان به در نمودن آنان بود. مکالمه او با آیتالله میرزا جواد تهرانی و درجِ آن در روزنامه خراسان در این موقع، یکی از این موارد است که با اعتراض ایشان همراه شد:
«به دنبال صدور اعلامیه از طرف 8 نفر از روحانیون مشهد، مبنی بر قتل و جرح و دستگیری عدهای وسیله پلیس در حادثه اخیر، آقای استاندار با میرزا جواد تهرانی که یکی از امضاءکنندگان اعلامیه مذکور میباشد، تلفنی مذاکره و مطالب وی را ضبط، سپس عیناً در روزنامه خراسان و سایر جراید کشور درج ... پس از انتشار روزنامه، جواد تهرانی به مدیر روزنامه اعتراض و علت درج چنین مقالهای را استفسار، آقای تهرانیان اظهار مینماید نوار مکالمات شما موجود است.»[72]
«به دنبال درج مطالبی به نقل از طرف میرزا جواد تهرانی در روزنامه خراسان، نامبرده با مدیر روزنامه تماس و در صدد تکذیب مطالب مندرج برآمده، لکن آقای تهرانیان مدیر روزنامه با درخواست وی مخالفت نمود، لذا هشت نفر امضاء کنندگان اعلامیه قبلی به اسامی (میرزا جواد تهرانی . علی فلسفی . حسنعلی مروارید . محمدمهدی نوغانی . عزالدین امام جمعه زنجانی . سیدکاظم مرعشی . ابوالحسن شیرازی . شیخ حسین شاهرودی)، طی اعلامیهای مطالبی برعلیه روزنامه خراسان انتشار داده و مطالب مندرج در روزنامه مزبور را تکذیب نموده اند.»[73]
در این موقعیت، اولین نشانههای اختلاف بین رئیس ساواک مشهد با عبدالعظیم ولیان، خودنمایی کرد تا تیمسار شیخان ضمن اظهار نظری درباره وی بنویسد:
«روحانیون مشهد به طور اعم از اعمال آقای ولیان ناراضی و یکی از آنها در مذاکره خصوصی با این سازمان اعلام نموده که روحانیت خراسان به خون ولیان تشنه است و در جلسهای اظهار نظر شده که آقای ولیان...[مأبون] است، اگر هم نباشد، اعمالش شبیه اینگونه افراد است. از طرفی آقای استاندار بدون بررسی و مشورت، دست به اقداماتی میزند که عکسالعمل آن از طریق روحانیون به صورت حادی متجلی میگردد. احضار امضاء کنندگان اعلامیه به شرح شماره پیروی از طریق دادگستری، خطرات اغتشاش مجددی را به دنبال خواهد داشت و در بررسی اجمالی، هیچگونه خاصیتی بر احضار آنان مترتب نمیباشد. با توجه به اینکه مشارالیه مورد تنفر اهالی و روحانیون و کسبه میباشد و مشاهده وی توسط مردم عصبانیتهائی را به دنبال میآورد، مراتب جهت اتخاذ هرگونه تصمیم مقتضی اعلام میگردد.»[74]
و پس از آن، «سرگرد جباری، رئیس اطلاعات شهربانی مشهد» به عنوان منبع خبری عبدالعظیم ولیان معرفی و گفته شد اخباری را که «جنبه عملیاتی» دارد، خارج از سیستم تشکیلاتی، در اختیار استاندار قرار میدهد و به همین علت به میزانی از حمایت استاندار برخوردار میباشد که در اینباره گفته است:
«اگر روزی بفهمم که جباری منتقل گردیده، تا جائی که قدرت دارم مقاومت خواهم کرد تا از این کار جلوگیری شود.»[75]
ماه مبارک رمضان و حوادث آن
هنوز 25 روز به ماه مبارک رمضان باقی مانده بود که اداره کل سوم ساواک، طرح مفصلی را با عنوان «طرح خنثیسازی اقدامات و تحریکات روحانیون افراطی و متعصبین مذهبی در ماه مبارک رمضان» تهیه و یک نسخه از آن را برای ساواک مشهد ارسال نمود تا ضمن مطرحکردن آن در جلسه شورای هماهنگی، تمامی امکانات امنیتی و نظامی و انتظامی را برای مقابله با هرگونه اقدام و حرکتی بسیج کند.[76]
در همین رابطه و پیش از آغاز ماه مبارک رمضان، برنامة سخنرانیهای مذهبی در اماکن مختلف توسط ساواک مشهد مورد بررسی قرار گرفت[77] و برای جلوگیری از هرگونه حرکت و اقدامی در این ایام، طی نامهای به شهربانی خراسان نوشته شد:
«ضرورت دارد قبل از تشکیل مجالس مذهبی در مساجد و تکایا، وعاظ و بانیان اینگونه مجالس احضار و عواقب قانونی اظهارات خلافی که در مجالس عمومی عنوان میگردد به آنها تفهیم و تذکر داده شود.»[78]
بهرغم این فشار و کنترل، آیتالله حاج شیخ علی فلسفی در سخنرانی بعد از نماز ظهر و عصر روز ششم ماه مبارک رمضان در مسجد بناها، درحالی که جمعیت نمازگزار «حدود 3 الی 4 هزار» نفر بود، ضمن اینکه آنان را «مرده» خطاب کرد، خواستار اقدامات انقلابی شد و به آنان گفت: «ای مردم چرا تکان نمیخورید.»[79]
و در فردای آن نیز آیتالله سیدکاظم مرعشی در بین نماز جماعت ظهر و عصر، به واقعة کشتار مردم اصفهان و شیراز اشاره کرد و ضمن دادن نوید برای «شبها و روزهای خوبِ» آینده، گفت: «مردم مسلمان نباید دست روی دست بگذاریم.»[80]
و در شامگاه همین روز در ساعت 2330، «شیشه بانک ایران و انگلیس شعبه خسروی نو، شکسته و با ریختن بنزین به داخل آن»، به آتش کشیده شد.[81]
در این ایام، مسجدالرضا علیهالسلام که امام جماعت آن حجتالاسلام سیدحسین موسوی جهانآبادی بود، یکی از پایگاههای حرکتهای انقلابی مردم متدین به شمار میرفت:
«ساعت 1400 روز 22 /5 /37 حدود سیصد الی 400 نفر جوان بین 16 الی 21 ساله، در جلو مسجدالرضا مشهد اجتماع و به نفع خمینی شعار داده، به طرف میدان سوم اسفند حرکت مینمایند که با مداخله پلیس، اجتماع کنندگان متفرق شدند.»[82]
«ساعت 2300 روز 22 /5 /37 تعدادی جوانان پس از خاتمه مجلس قرائت قرآن که در مسجدالرضا برگزار شده، از چهارراه لشکر به طرف خیابان پهلوی حرکت و شروع به دادن شعار به نفع خمینی و شکستن شیشههای بانکها و سینماها مینمایند که بلافاصله مأمورین شهربانی در محل حاضر و جمعیت متفرق و 5 نفر از آنان وسیله مأمورین شهربانی دستگیر میگردند. در بررسی معموله، شش جام شیشه از بانک صادرات مرکز و یک جام از عکاسی آپادانا و یک جام از سینماهای سعدی و کریستال، شکسته شده است.»[83]
«مقارن ساعت 1400 روز جاری 23 /5 /37 پس از خاتمه مجلس روضهخوانی در مسجدالرضا واقع در چهارراه لشکر خیابان بهار، عدهای از دوشیزگان که در مجلس مزبور شرکت داشتهاند، همراه تعدادی از جوانان به خیابان ثبت وارد شده، ضمن محدود نمودن راه اتومبیلها، شروع به تظاهرات و اخلال نظم و دادن شعار به نفع خمینی نموده و به طرف مأمورین انتظامی سنگ پرتاب مینمودند که نسبت به متفرق نمودن تظاهرکنندگان از طریق شهربانی به موقع اقدام و تعداد هفت نفر از دوشیزگان مورد بحث و 9 نفر از جوانان که در تظاهرات فوق شرکت داشتهاند، دستگیر گردیدهاند. همچنین دو نفر از اشخاصی که در خیابان بهار جلو شرکت کنندگان در مجلس را گرفته و جوانان و دوشیزگان را تحریک به تظاهرات و اجتماع مینمودند نیز دستگیر شدهاند.»[84]
و این درحالی بود که جوانان متدین و انقلابی شهر، در دیگر مناطق نیز پس از پایان یافتن مراسم نماز و سخنرانی، به تظاهرات خیابانی اقدام میکردند:
«مورخه 22 /5 /37 پس از ختم مساجد و روضهخوانیها، عده معدودی از جوانان به طور پراکنده در خیابانهای دانشگاه . پهلوی . خسروی، مبادرت به تظاهرات نموده و ضمن دادن شعار مضره، دو جام از شیشه مغازههای بازار رضا، یک جام شیشه سینما سعدی، یک جام شیشه عکاسی آپادانا، یک جام[شیشه]مغازهای در خیابان خسروی، هشت جام شیشه بانک صادرات را شکسته و با مداخله پلیس متفرق و چهار نفر وسیله شهربانی دستگیر شدهاند.»[85]
«در ساعت 2200 مورخه 22 /5 /2537، 700 نفر در سنین حدود 18 تا 22 سال در خیابان پهلوی مشهد مقابل بانک ملی و حزب رستاخیز شعار مضره داده و شیشههای بانک مرکزی[را] شکسته که توسط مأمورین انتظامی متفرق شده اند.»[86]
اعلامیه علما و روحانیون مشهد در تاریخ نهم ماه رمضان به مناسبت حوادث خونین اصفهان و شیراز و دیگر شهرهای کشور،[87] موجب شد تا در روز بیست و چهارم مردادماه که مصادف با دهم یا یازدهم ماه مبارک رمضان بود، وضعیت کسبه و اصناف شهر مشهد به شرح زیر اعلام شود:
«بازار رضا، بازار فرشفروشها، بازار بزرگ مشهد، به کلی بسته و مغازههای خیابان خسروی نو و خسروی، نادری، خیابان تهران، میدان شاه، 80 الی 85% بسته است.»[88]
و در ساعت 2 بعدازظهر نیز، پس از خاتمه مراسم در مسجدالرضا علیهالسلام، جمعیت حاضر در مسجد، برای تظاهرات از مسجد خارج شدند و در «خیابانهای پهلوی، رازی شرقی، چهارراه لشگر، خیابان فرهنگ و هنر» مبادرت به دادن شعار نمودند که پس از مدتی توسط پلیس متفرق[89] و «تعداد 25 نفر مرد و 11 نفر زن از بین آنان» دستگیر شدند.[90]
این شرایط موجب شد تا ساواک مشهد در بخشنامه برای ساواکهای تابعه، دستور دستگیری گسترده سخنرانان انقلابی را صادر کند:
«طلاب و واعظی که در بالای منبر مردم را به آشوب و بلوا و قیام علیه حکومت تحریک میکنند و اظهاراتشان تبلیغات علیه رژیم کشور یا به نفع خمینی است، ضمن قطع گفتار آنان، در فرصت مناسب و اسرع وقت بازداشت و به همراه مدارک مربوطه جهت پیگرد قانونی به این سازمان اعزام دارند.»[91]
بازداشت تعدادی از زنان متدین و مذهبی در روز بیست و سوم مردادماه، که یکی از آنان «خانم زهرا (مریم) مقدس شیرازی»، صبیه آیتالله شیخ ابوالحسن شیرازی بود، موجب شد تا دیگر زنان مسلمان در اعتراض به این دستگیری، با نهادن قرآن بر سر، به تظاهرات خیابانی اقدام کنند:
«ساعت 45 /11 روز 25 /5 /37 حدود 60 نفر از دوشیزگان و بانوان مشهد با چادر مشکی که عدهای از آنان یک جزوه قرآن به سر گذاشته بودند، ضمن دادن شعار مضره و ضد ملی به نفع خمینی، از مسجدالرضا خارج و از طریق چهارراه لشگر به طرف خیابان پهلوی به حرکت درآمده، که مأمورین به موقع نسبت به متفرق نمودن آنان اقدام نمودند. یکی از بانوان که در جلو دیگران بوده و رهبری آنان را به عهده داشت، به نام صدیقه مقدس شیرازی 31 ساله فرزند شیخ ابوالحسن مقدس شیرازی و همسر سید حسین موسوی جهانآبادی امام جماعت مسجدالرضا که از روحانیون ناراحت و مخالف حکومت است و اخیراً به علت سخنرانی تحریکآمیز توسط شهربانی تذکرات لازم به وی داده شده است، همراه سه نفر دیگر که یکی از آنان به نام محمدحسین مقدس شیرازی برادر صدیقه است، که تظاهرکنندگان را رهبری میکردند دستگیر و جهت پیگرد قانونی به این سازمان معرفی گردیدهاند.»[92]
خبر دستگیری دومین صبیه آیتالله حاج شیخ ابوالحسن شیرازی که همسر حجتالاسلام حاج سیدحسین موسوی جهانآبادی بود، موجب شد تا تعدادی از روحانیون و طلاب و بانوان برای تحصن به منزل آیتالله شیرازی بروند و در همین موقع گزارش شد:
«قرار است عدهای از متعصبین مذهبی از طریق کوچه آب میرزا جلو منزل آیتالله شیرازی اجتماع و مبادرت به تظاهرات نمایند. چون عدهای از روحانیون در منزل شیرازی هستند و احتمال وقوع حوادثی پیشبینی میشود، خواهشمند است دستور فرمائید در مورد کنترل محل مذکور اقدام لازم معمول دارند.»[93]
خبرِ این تحصن، توسط عبدالعظیم ولیان به اطلاع محمدرضا پهلوی که شخصاً مسائل شهر مشهد را پیگیری میکرد، رسید و تصمیم گرفته شد که:
«آیتالله شیرازی وسیله پسرش (سید محمدعلی) از منزل به قریه گلستان (محل ییلاقی) نقل مکان داده شود و به متحصنین اعلام شود که منزل را ترک نمایند و در صورت عدم توجه به اخطار پلیس مبنی بر خروج از منزل، وسیله گاز اشکآور آنان را متفرق نمایند.»[94]
بهرغم اینکه در اداره کل سوم، در ذیل گزارش تحصن در بیت آیتالله شیرازی، نوشته شد: «تسلیم در مقابل این تحصنها و درخواستها، موجب تجری عناصر اخلالگر خواهد شد»؛[95] ولی ساواک مشهد، چارهای جز تسلیم نداشت و با ترفندی از جنسِ منتگذاری، خانم صدیقه مقدسی شیرازی را از زندان آزاد کرد تا به تحصن، خاتمه داده شود:
«با مذاکراتی که سید کاظم مرعشی و موسوی جهانآبادی و سید عبدالله شیرازی با استاندار خراسان به عمل آوردند، موسوی جهانآبادی، همسر نامبرده بالا، تعهدی مبنی بر عدم فعالیت صدیقه مقدسی به عنوان سیدعبدالله شیرازی نوشته که سیدعبدالله آن را گواهی نموده و مشارالیها ساعت 1500 روز جاری از ندامتگاه زنان مشهد مرخص و در ساعت 1600 تحصن پایان پذیرفته و مردم منزل آیتالله شیرازی را ترک نمودهاند.»[96]
در روز بیست و ششم مرداد ماه، همزمان با تحصن در منزل آیتالله شیرازی، مغازههای بازار و خیابان نیز تعطیل بود:
«ساعت 1830 روز جاری در خیابانهای پهلوی، خسروی و خسروی نو، نادری و اطراف منزل شیرازی، کلیه مغازهها بسته و در خیابانهای پهلوی، خسروی و خسروی نو، مردم دسته دسته کنار خیابان جمع شده و به طور وحشتزده با هم صحبت مینمودند. در مسجد حاج ملاحیدر نماز برگزار نشد و به طور انفرادی نماز خواندند.»[97]
این مسئله موجب شد تا در گزارشی که درباره چگونگی دستگیری خانم صدیقه مقدسی شیرازی و تحصن در بیت آیتالله شیرازی تهیه شد، با صراحت نوشته شود:
«دستگیری خانمها احساسات مردم را علیه هیئت حاکمه تحریک و باعث تجری مردم میشود؛ چون در مورد نحوه بازجوئی شایعاتی که شنیده شده، مردم به هیچ وجه حاضر نیستند خانمها و دختران آنان تحت بازجوئی قرار گیرند... اصلح است در صورت مشاهده تظاهرات خانمها و گردش خیابانی، به نحو مقتضی (تهدید ماشین آتش نشانی و...) آنان را متفرق و از بازداشت این قبیل افراد خودداری گردد.» [98]
در این ایام که مصادف با نیمه ماه مبارک رمضان بود، حرکتهای پراکنده ایذایی زیر نیز در شهر مشهد صورت گرفت:
«در ساعت 5 /3 بامداد روز جاری [27 مرداد] سینما آریای مشهد واقع در خیابان جم، وسیله عوامل ناشناس با مواد آتشزا، بنزین به آتش کشیده شده و تمامی سینما سوخته است. در این آتشسوزی، سه نفر از کارکنان سینما کشته شده و یک نفر مجروح گردید ... در سینما آسیا مشهد وسیله عوامل ناشناس با مواد آتشزا و 5 گالن بنزین قصد آتشسوزی گردید، لکن با سر و صدای یکی از کارکنان، موفق به آتشسوزی نشده و عاملین متواری گردیدهاند. یک باب مغازه مشروب فروشی به نام افشین واقع در خیابان دانشگاه مشهد در ساعت 22 شب گذشته طعمه حریق واقع و احتمالاً این آتشسوزی وسیله عوامل ناشناس صورت گرفته است.»[99]
و یک روز پس از آن، رضا عطاپور که دارای نام مستعار «دکتر حسینزاده» و از شکنجهگران حرفهای ساواک بود، به مشهد آمد و با آیتالله شیرازی دیدار کرد؛ که گزارش دیدار وی با آیتالله، برای محمدرضا شاه نیز ارسال شد[100] و متعاقب آن، در روز سی و یکم مرداد ماه، هوشنگ ازغندی که او نیز با نام مستعار «منوچهری»، یکی دیگر از شکنجهگران معروف دستگاه امنیتی رژیم شاه بود، همراه با «یک گروه ضربت، جهت پارهای از عملیات» وارد مشهد مقدس شد. [101]
نزدیک شدن لیالی قدر، موجب حضور گستردهتر مردم در مجالس مذهبی بود و از این رو، ساواک مشهد در بخشنامهای خطاب به ساواکهای تحت نظر خود نوشت:
«اطلاعات رسیده حاکیست که روحانیون و وعاظ افراطی و طرفدار خمینی در روزهای 19 و 20 و 21 ماه رمضان در منابر خود شدیداً تحریکاتی به عمل خواهند آورد و بعید نیست عناصر افراطی مذهبی و اخلالگر از این فرصت استفاده و دست به اقدامات اخلالگرانه و خرابکارانه بزنند. با همکاری مأمورین انتظامی، پیشبینیهای لازم معمول و هرگونه حوادثی به موقع گزارش گردد.»[102]
که اسناد چگونگی آن، در جلد بعدی این مجموعه آمده است.
[1]. همین کتاب، سند شماره: 6293/ﻫ1، تاریخ: 25 /3 /2537[1357]
[2]. همین مجموعه، انقلاب اسلامی استان درخراسان رضوی، ج12، سند شماره: 6280 /9ﻫ1تاریخ: 24 /3 /2537[1357]
[3]. همین کتاب، اسناد شماره: 6282/ﻫ1، تاریخ: 25 /3 /2537[1357] ؛ شماره: 6286/ﻫ1، تاریخ: 25 /3 /2537[1357]
[4]. همین کتاب، سند شماره: 6296/ﻫ1، تاریخ: 25 /3 /2537[1357]
[5]. همین کتاب، سند شماره: 2 /25 /542، تاریخ: 27 /3 /2537[1357]
[6]. همین کتاب، سند شماره: 63019ﻫ1، تاریخ: 27 /3 /2537[1357]
[7]. همین کتاب، سند شماره: 63029ﻫ1، تاریخ: 27 /3 /2537[1357]
[8]. همین کتاب، سند شماره: 2 /25 /542، تاریخ: 1 /4 /2537[1357]
[9]. همین کتاب، سند شماره: 65049ﻫ1، تاریخ: 19 /4 /2537[1357]
[10]. همین کتاب، سند شماره: 6305/ﻫ1، تاریخ: 28 /3 /2537[1357]
[11]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب ششم، ص 440.
[12]. همین کتاب، سند صورتجلسه مذاکرات شورای هماهنگی استان خراسان، جلسه 185. تاریخ: 28 /3 /2537[1357]
[13]. همین کتاب، سند شماره: 6310/ﻫ1، تاریخ: 28 /3 /2537[1357]
[14]. همین کتاب، سند شماره: 8971/ﻫ2، تاریخ: 28 /3 /2537[1357]
[15]. همین کتاب، سند شماره: 2030/م، تاریخ: 27 /3 /2537[1357]
[16]. همین کتاب، اسناد شماره: 6316/ﻫ1، تاریخ: 29 /3 /2537[1357] ؛ شماره: 6318/ﻫ1، تاریخ: 29 /3 /2537[1357]
[17]. همین کتاب، گزارش شهربانی استان خراسان، بدون شماره و تاریخ.
[18]. همین کتاب، سند شماره: 6323/ﻫ1، تاریخ: 29 /3 /2537[1357]
[19]. همین کتاب، سند شماره: 10728 /9ﻫ3، تاریخ: 1 /4 /2537[1357]
[20]. همین کتاب، سند شماره: 10729 /9ﻫ3، تاریخ: 1 /4 /2537[1357]
[21]. همین کتاب، سند شماره: 10730 /9ﻫ3، تاریخ: 1 /4 /2537[1357]
[22]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 4 /4 /2537[1357]
[23]. همین کتاب، سند شماره: 6381/ﻫ1، تاریخ: 8 /4 /2537[1357]
[24]. همین کتاب، سند شماره: 63859ﻫ1، تاریخ: 8 /4 /2537[1357]
[25]. همین کتاب، سند شماره: 2 /25 /542، تاریخ: 11 /4 /2537[1357]
[26]. همین کتاب، سند شماره: 6484/ﻫ1، تاریخ: 18 /4 /2537[1357]
[27]. همین کتاب، سند شماره: 9158 /9ﻫ2، تاریخ: 17 /4 /2537[1357]
[28]. همین کتاب، سند شماره: 65039ﻫ1، تاریخ: 19 /4 /2537[1357]
[29]. همین کتاب، سند شماره: 48 /525، تاریخ: 18 /4 /2537[1357]
[30]. همین کتاب، پاورقی سند شماره 48 /528، تاریخ: 18 /4 /2537[1357]
[31]. همین کتاب، سند شماره: 6771/ﻫ1، تاریخ: 2 /5 /2537[1357]
[32]. همین کتاب، اعلامیه آیتالله شیرازی ذیل سند شماره: 6771/ﻫ1، تاریخ: 2 /5 /2537[1357]
[33]. همین کتاب، سند شماره: 6803/ﻫ1، تاریخ: 3 /5 /2537[1357]
[34]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 12 /5 /2537[1357]
[35]. همین کتاب، تلفنگرام شهربانی خراسان، بدون تاریخ و شماره.
[36]. همان.
[37]. همین کتاب، سند شماره: 65659ﻫ1، تاریخ: 20 /4 /2537[1357]
[38]. همین کتاب، سند شماره: 9256/ﻫ2، تاریخ: 26 /4 /2537[1357]
[39]. همین کتاب، سند شماره: 6585/ﻫ1، تاریخ: 24 /4 /2537[1357]
[40]. همین کتاب، سند شماره: 2006/ت، تاریخ: 26 /4 /2537[1357]
[41]. همین کتاب، سند شماره: 6664/ﻫ1، تاریخ: 28 /4 /2537[1357]
[42]. همین کتاب، سند شماره: 66679ﻫ1، تاریخ: 29 /4 /2537[1357]
[43]. همین کتاب، سند شماره: 6673/ﻫ1، تاریخ: 29 /4 /2537[1357]
[44]. همین کتاب، اسناد شماره: 6688/ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357] ؛ سند شماره: 2 /25 /542، تاریخ: 30 /4 /2537[1357] که در آن اضافه شده: «ضمناً به وسیله پرتاب سنگ وسیله ناشناس، سر یکی از چریکهای محلی کلانتری مختصری آسیب دیده است.»
[45]. همان.
[46]. همین کتاب، سند شماره: 2008/د ب، تاریخ: 21 /4 /2537[1357]
[47]. همین کتاب، سند شماره: 390 /25 /57، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[48]. همین کتاب، سند شماره: 6694/ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[49]. درباره اتفاقات این روز، اسناد متعددی در متن کتاب آمده است.
[50]. همین کتاب، سند شماره: 67229ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[51]. همین کتاب، سند شماره: 67349ﻫ1، تاریخ: 1 /5 /2537[1357]
[52]. همین کتاب، سند شماره: 6702/ﻫ1-31، تاریخ: /4 /2537[1357]
[53]. همین کتاب، سند شماره: 67229ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[54]. همین کتاب، سند شماره: 67139ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[55]. حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک ، ص 462، سند شماره 67209ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[56]. همین کتاب، سند شماره: 67249ﻫ1، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[57]. همین کتاب، سند شماره: 6727 /9ﻫ، تاریخ: 31 /4 /2537[1357]
[58]. همین کتاب، سند شماره: 6759/ﻫ1، تاریخ: 1 /5 /2537[1357]
[59]. همین کتاب، سند شماره: 115/ﻫ2، تاریخ: 2 /5 /2537[1357]
[60]. همین کتاب، اعلامیه آیتالله شیرازی ذیل سند شماره: 6771/ﻫ1، تاریخ: 2 /5 /2537[1357]
[61]. همین کتاب، سند شماره: 6791/ﻫ1، تاریخ: 3 /5 /2537[1357]
[62]. همین کتاب، سند شماره: 6795/ﻫ1، تاریخ: 3 /5 /2537[1357]
[63]. همین کتاب، سند شماره: 6799/ﻫ1، تاریخ: 3 /5 /2537[1357]
[64]. همین کتاب، سند شماره: 6813/ﻫ1، تاریخ: 4 /5 /2537[1357]
[65]. همین کتاب، سند شماره: 6837/ﻫ1، تاریخ: 4 /5 /2537[1357]
[66]. همین کتاب، سند صورتجلسه مذاکرات شورای تأمین استان خراسان، جلسه 168، تاریخ : 4 /5 /2537[1357]
[67]. همین کتاب، سند شماره: 6948/ﻫ1، تاریخ: 5 /5 /2537[1357]
[68]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 9 /5 /2537[1357]
[69]. همین کتاب، سند اعلامیه بیست و پنجم شعبان 1398.
[70]. همین کتاب، سند شماره: 11075/ﻫ 3، تاریخ: 21 /5 /2537[1357]
[71]. همین کتاب، سند شماره: 11080/ﻫ 3، تاریخ: 22 /5 /2537[1357]
[72]. همین کتاب، سند شماره: 7157/ﻫ1، تاریخ: 10 /5 /2537[1357]
[73]. همین کتاب، سند شماره: 7198، تاریخ: 12 /5 /2537[1357]
[74]. همان. این اظهارنظر درحالی صورت گرفت که عبدالعظیم ولیان در کنار همهی نامههایی که برای رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان نوشته میشد، با خطِ خود، عبارتِ «دوست عزیزم» را اضافه میکرد.
[75]. همین کتاب، سند شماره: 7225/ﻫ1، تاریخ: 16 /5 /2537[1357]
[76]. همین کتاب، اسناد شماره: 4338 /312، تاریخ: 21 /4 /2537 ؛ شماره 4561 /312، تاریخ: 25 /4 /2537[1357]
[77]. همین کتاب، سند شماره: 7257/ﻫ1، تاریخ: 17 /5 /2537[1357]
[78]. همین کتاب، سند شماره: 7265/ﻫ1، تاریخ: 18 /5 /2537[1357]
[79]. همین کتاب، سند شماره: 1889 /02 /501، تاریخ: 22 /5 /2537[1357]
[80]. همین کتاب، سند شماره: 3435 /28 /57، تاریخ: 22 /5 /2537[1357]
[81]. همین کتاب، سند شماره: 7313/ﻫ1، تاریخ: 22 /5 /2537[1357]
[82]. همین کتاب، سند شماره: 7329/ﻫ1، تاریخ: 22 /5 /2537[1357]
[83]. همین کتاب، سند شماره: 2 /25 /542، تاریخ: 23 /5 /2537[1357]
[84]. همین کتاب، سند شماره: 1 /2 /25 /542، تاریخ: 23 /5 /2537[1357]
[85]. همین کتاب، سند شماره: 73349ﻫ1، تاریخ: 23 /5 /2537[1357]
[86]. همین کتاب، سند شماره: 7097 /304 /507 /430، تاریخ: 23 /5 /2537[1357]
[87]. همین کتاب، سند شماره: 73939ﻫ1، تاریخ: 24 /5 /2537[1357]
[88]. همین کتاب، سند شماره: 73849ﻫ1، تاریخ: 24 /5 /2537[1357]
[89]. همین کتاب، سند شماره: 73979ﻫ1، تاریخ: 24 /5 /2537[1357]
[90]. همین کتاب، سند شماره: 524 /4، تاریخ: 24 /5 /2537[1357]
[91]. همین کتاب، سند شماره: 7408/ﻫ1، تاریخ: 25 /5 /2537[1357]
[92]. همین کتاب، سند شماره: 74299ﻫ1، تاریخ: 25 /5 /2537[1357]
[93]. همین کتاب، سند شماره: 7439/ﻫ1، تاریخ: 26 /5 /2537[1357]
[94]. همین کتاب، سند شماره: 7445/ﻫ ، تاریخ: 26 /5 /2537[1357]
[95]. همین کتاب، سند شماره: 74299ﻫ1، تاریخ: 25 /5 /2537[1357]
[96]. همین کتاب، سند شماره: 7452/ﻫ1، تاریخ: 26 /5 /2537[1357]
[97]. همین کتاب، سند شماره: 7456/ﻫ1، تاریخ: 26 /5 /2537[1357]
[98]. همین کتاب، سند شماره: 74899ﻫ1، تاریخ: 30 /5 /2537[1357]
[99]. همین کتاب، سند شماره: 1 . سیار، تاریخ: 27 /5 /2537[1357]
[100]. همین کتاب، سند شماره: 5911 /312، تاریخ: 28 /5 /2537[1357]
[101]. همین کتاب، سند شماره: 6056 /312، تاریخ: 30 /5 /2537[1357]
[102]. همین مجموعه، ج14، سند شماره: 7538/ﻫ1، تاریخ: 1 /6 /2537[1357]