رحلتِ شهادتگونهی آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی(ره) در اول آبان ماه سال 1356ش، که از سویِ امام خمینی(ره) از «الطافِ خفیه الهی» نامیده شد، آغازی بر پایانِ دوران حکومت چند هزار سالهی شاهنشاهی در ایران بود.
رژیم شاهنشاهی پهلوی و دستگاههای امنیتیِ آن که به خوبی از موقعیت و جایگاه امام خمینی(ره) در حوزههای علمیه و در میانِ علماء و روحانیون و همچنین مردم مسلمان و متدین، آگاهی داشتند؛ از برپایی مراسم ترحیم و بزرگداشت فرزند برومند ایشان دچار وحشت شده و دستور مراقبت و کنترل این مراسم را، با هدفِ پیشگیری از همگانی شدنِ انقلاب اسلامی در سراسر ایران صادر کردند:
«چون فرزند ارشد سیدروحاله خمینی به نام سیدمصطفی خمینی به علت سکته قلبی در عراق فوت نموده و به همین مناسبت امکان دارد از طرف روحانیون مجالس ختمی برگزار گردد و سخنرانان وقت درباره متوفی صحبت و حساسیتی درباره خودِ خمینی نشان دهند و علیه مصالح کشور مطالبی عنوان و یا در خارج از محیط مجلس، عناصری دست به تظاهرات و یا تحریکاتی بزنند، لذا خواهشمند است دستور فرمائید اقدامات لازم به منظور جلوگیری از هرگونه تظاهرات و یا تحریکاتی به عمل آورند. ضمناً در صورتی که این مجالس به طور ساده برگزار شود، بلامانع است.»[1]
بنابر گزارشهای موجود سازمان اطلاعات و امنیت مشهد، خبر رحلت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در نجف اشرف، توسط آیتالله میرزا جواد تهرانی به «سیدعلی خامنهای» داده شد و به صورت تلفنی پخش گردید. رهبر معظم انقلاب اسلامی پس از دریافت این خبر، همراه با «عباس واعظ طبسی و شیخ محمدرضا[2] محامی . شیخ علی تهرانی» جلسهای برای برگزاری مجلس بزرگداشت تشکیل داد، که منجر به برگزاری مجلس ترحیم از طرف آیتالله سیدعبدالله شیرازی در مسجد ملاهاشم گردید.[3]
اولین خبری که پیرامون این اتفاق در شهر مقدس مشهد به ثبت رسید، صدور اعلامیهی خطی برگزاری مجلس بزرگداشت در مسجد ملاهاشم از طرف آیتالله سیدعبدالله شیرازی، دو روز پس از انتشار خبر رحلت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی بود:
«مورخه 3 /8 /36 یک برگ اعلامیه خطی به مناسبت فوت آیتاللهزاده مصطفی، به دیوار مسجد ملاهاشم مشهد نصب و در این اعلامیه ذکر شده بود مجلس ختمی از طرف آیتالله شیرازی بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد حاج ملاهاشم منعقد است.»[4]
که درباره برگزاری آن نوشته شد:
«بعد از نماز مغرب در مسجد ملاهاشم مجلس ختمی به مناسبت درگذشت مصطفی خمینی برگزار شده که مجلس مزبور را میرزا علی تهرانی دایر کرده و در پایانِ مجلس نیز خود منبر رفته و مجلس مزبور به طور خصوصی انجام شده و اعلامیهای درباره آن داده نشده است.»[5]
روز سوم آبان ماه، مصادف با روز ولادت حضرت امام رضا علیهالسلام بود که در این روز، آیتالله شیرازی به همراه آیتالله سیدکاظم اخوان مرعشی و آیتالله سیدعزالدین حسینی زنجانی، مراسم دید و بازدیدی را که در چنین ایامی در بیوت علماء مرسوم بود، به عنوانِ «سوگواری» تعطیل کردند.[6]
و در همین روز، در گوشهی دیگری از شهر، در منزل آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی، با حضور شهید هاشمینژاد و شیخ محمدرضا محامی، مراسم دیگری برقرار بود که در گزارش آن نوشته شد:
«طلابی که در منزل آنان به تحصیل[7] مشغولند، جهت فوت پسر خمینی، جهت گفتن سرسلامتی به دیدنشان رفتهاند.»[8]
سه روز پس از گزارش اول درباره برگزاری مجلس در مسجد ملاهاشم، در گزارشی دیگر به تاریخ هشتم آبان ماه، سخنرانِ این مجلس، فردِ دیگری معرفی شد:
«مورخه 3 /8 /36 بعد از نماز مغرب و عشاء از طرف شیرازی مجلس یادبودی به مناسبت فوت مصطفی خمینی در نجف اشرف، در مسجد حاج ملاهاشم منعقد و سیدعباس ذاکری موسوی، داماد آیتالله شیرازی بالای منبر رفته و بدون اینکه نامی از خمینی ببرد، مطالبی پیرامون مسائل دینی مطرح و برای متوفی طلب آمرزش نمود.» [9]
چون در گزارش اول، سخنران «میرزا علی تهرانی»، و در گزارش دوم «سیدعباس ذاکری» معرفی گردید، در ذیل این گزارش نوشته شد:
«مجلس دیگری که در مسجد ملاهاشم تشکیل گردیده بود، مگر از طرف شیرازی نبوده است. مگر دو مجلس تشکیل شده بود.»[10]
به همین دلیل بود که اداره کل سوم پس از دریافت این دو گزارش، به ساواک مشهد نوشت:
«در مورد برگزاری مجلس ترحیم از جانب سیدعبدالله شیرازی که در این مجلس نیز بدون ذکر نام خمینی به پایان رسیده است، خبر دیگری به ستاد منعکس نشده است ... ضمن اعلام چگونگی موضوع، ترتیبی اتخاذ گردد که اینگونه اتفاقات به موقع اعلام، تا ساواک قبل از سایر مراجع انتظامی مرکز در جریان امر قرار گرفته و به عرض مقامات عالی برسد.»[11]
مسجد ملاهاشم در محدودهی حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام و در منطقه زواری قرار داشت و به همین علت، اولین دستگیری ساواک در جریانِ برپایی این مجلس، فردی به نام «سیدابوالفضل برقعی» از اهالی قم بود که برای زیارت به مشهد مقدس آمده بود.[12]
دو روز بعد از تشکیل مجلسِ اول، بعد از نماز مغرب و عشایِ روز پنجم آبان ماه، مجلس دیگری در مسجد ملاهاشم برگزار گردید که دارای برنامه مفصلتر و صریحتری بود که سخنران این مجلس نیز، شیخ علی تهرانی معرفی شد:
«روز 5 /8 /36 بعد از نماز مغرب، مجلس ختمی با شرکت حدود 800 نفر در مسجد ملاهاشم واقع در خیابان نادری مشهد برای مصطفی خمینی برگزار گردید. در ابتدای مجلس یک نفر از بین جمعیت برخاست و با صدای بلند گفت نثار روح شهید از دست رفته، صلوات بفرستید. سپس پسربچه 12 سالهای، عکس بزرگی از مصطفی خمینی را به داخل مسجد آورد و به دیوار نصب نمود. در این موقع شخص دیگری با صدای بلند گفت برای سلامتی حضرت آیتالله خمینی صلوات بفرستید. سپس شخصی به نام علی آقا تهرانی به منبر رفت و تحت عنوان «مستضعفین» سخنرانی نمود ... گفت برای شادی روح شهید حجتالاسلام آقای مصطفی خمینی صلوات بفرستید و اضافه نمود ما این ضایعه بزرگ را به پیشگاه حضرت آیتالله خمینی تسلیت میگوئیم و از خداوند میخواهیم که هرچه زودتر مرجع عالیقدر خود را در وطن ببینیم.»[13]
در گزارش دیگری پیرامون این موضوع، ضمن قیدِ این نکته که «قرار بود روز بعد از شیرازی، شیخ محمدصادق شریعتمداری مجلس ختمی برگزار، لکن به عللی امتناع میورزد.»؛ تاریخ برگزاری مجلسی که شیخ علی تهرانی سخنران آن بود، ششم آبان و درباره آن نوشته شد:
«آقایان سیدعلی خامنهای . سیدهادی خامنهای . واعظ طبسی . محامی . هاشمینژاد . حسین عمادی . شیخ ابوالحسن شیرازی . جواد تهرانی . محمدصادق شریعتمداری و عده زیادی از طلاب در این مجلس شرکت و شیخ علی تهرانی تلویحاً از مصطفی خمینی و خمینی تجلیل کرد و حاضرین صلوات فرستادند.»[14]
و در بولتن شهربانی کل کشور نیز نوشته شد:
«به مناسبت فوت مصطفی خمینی، حوزه علمیه مشهد سه روز تعطیل گردیده است.»[15]
مجلس دیگری که به این مناسبت برگزار شد، در بیت آیتالله حاج شیخ حسنعلی مروارید بود:
«عصر روز پنجشنبه 5 /8 /36 در منزل شیخ مروارید مراسم روضهخوانی برگزار و نامبرده در این مراسم اعلام نمود این مجلس مربوط به فوت مصطفی خمینی در نجف اشرف میباشد، لذا به طور ضمنی پس از تجلیل از مصطفی خمینی و خمینی، مراسم خاتمه یافت.»[16]
و در نهایت، با فرارسیدن هفتمین شبِ رحلت حاج آقا مصطفی، مراسمی رسمی در بیت آیتالله سیدعبدالله شیرازی برگزار شد:
«در مراسم مذکور، آیتالله شیرازی و شیخ عباس طبسی درسِ شب خود را تعطیل و با عده دیگری از علماء از جمله آیتالله سیدصادق شریعتمداری . آیتالله مرعشی . آیتالله عزالدین زنجانی . سیدمحمد مددی نجفی . سیدعلی خامنهای . شیخ محمدرضا محامی . عبدالکریم هاشمینژاد و حدود یکصد نفر طلاب، به صرف شام به هزینه آیتالله عبدالله شیرازی شرکت نمودهاند.»[17]
دکتر علی شریعتی در مشهد
درگذشت نابهنگام دکتر علی شریعتی چند ماهی قبل از رحلت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در سال 1356ش، برخی از محیطهای دانشجویی و مذهبی را تحتالشعاع قرار داد و حتی در کویِ دانشگاه تهران، تظاهراتی نیز به این مناسبت صورت گرفت.
این مسئله در شهر مشهد اولاً به این علت که خاستگاه دکتر علی شریعتی و محل فعالیتهای اولیه او بود؛ و ثانیاً به علت تلاشی که پدرش استاد محمدتقی شریعتی در «کانون نشر حقایق اسلامی» از خود بروز داده بود،[18] عکسالعملِ ملموستری داشت. از این رو، مانند دیگر نقاط کشور، حوزههای علمیه و دانشگاه و همچنین محیطهای مذهبی در این خصوص تحت کنترل قرار داشت:
«امیر دامادی ... از شاگردان مدرسه علمیه جعفریه ... به طرفداری از دکتر شریعتی مطالبی اظهار ... و اضافه نموده دکتر شریعتی مرد مبارز با افراد ستمگر بوده و روشِ خمینی را دارد.»[19]
و به طور طبیعی، سازمان امنیت نسبت به فروش و مطالعه کتابهای او نیز در این موقعیت، بسیار حساس بود:
«کتابفروشی نشر کتاب واقع در خیابان شاهرضا، دارای کتب(علی ابرمرد قدرت[تاریخ] و دو شهید) که از نوشتههای دکتر شریعتی میباشد لکن نویسنده آن احسان خراسانی معرفی شده، میباشد. ضمناً کتابفروشی مزبور دارای رساله خمینی است که مخفیانه بین دوستانش که به آنان اطمینان دارد، پخش مینماید.»[20]
این حساسیت، به این دلیل بود که حتی در روستاهای اطراف شهر تایباد نیز «تعریف و تمجید» از دکتر علی شریعتی و نوشتههای او به یکی از فعالیتهای جوانان انقلابی روستایی تبدیل شده بود.[21]
در این ایام، روزِ 24 آبان ماه، روز شریعتی اعلام شده بود که به همین منظور، شعارنویسی و ارسال ِنامه در رابطه با این موضوع نیز به برخی نهادهای آموزشی صورت گرفت؛ مانند نامهای که برای کارکنان دبیرستان فردوسی مشهد نوشته شد و یکی از شعارهای آن، چنین بود:
«24 آبان روز مجاهد شهید دکتر علی شریعتی»[22]
تظاهرات
اولین تظاهرات مردم متدین و مذهبی مشهد، پس از برگزاری مراسم بزرگداشت آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی در پنجم آبان ماه سال 1356ش صورت گرفت:
«مردم با دادن شعار و تظاهرات، به خیابان کشیده شدند و با دخالت پلیس و دستگیری چند طلبه، مردم متفرق گردیدند.»[23]
و پس از آن، همزمان با فرا رسیدن اربعین حاج آقا مصطفی خمینی(ره)، تظاهرات گسترده دانشجویی آغاز شد که این تظاهرات از محیط دانشکدهها به خیابانها نیز کشیده شد که در فصل مستقلی به آن پرداخته شده است:
«دانشجویان دانشکده علوم، در چهارراه خسروی شیشه چند مغازه را شکستهاند.»[24]
در این موقع، گزارشهای پراکنده تظاهراتِ جوانانی که از آنان به عنوانِ «گروه نقابپوش» یاد شده است، موجب شد تا اداره کل سوم در نامهای به ساواک مشهد بنویسد:
«طی دو سال گذشته، گزارشات متناوبی رسیده مبنی بر اینکه گاه و بیگاه یک گروه نقابپوش در بازار یا خیابانهای مختلف مشهد دست به تظاهرات اخلالگرانه میزنند و با دادن شعارهای مضره که اکثراً در تأیید خمینی است، قبل از آنکه شناسائی و یا دستگیر شوند، متفرق میگردند... به نظر میرسد که عناصر مزبور یک عده ثابت هستند که توسط شخص یا اشخاصِ خاصی هدایت شده و با بررسی و پیشبینی قبلی، به مناسبتهای گوناگون و در روزهای مخصوصی، خیابان یا منطقه مشخصی را در نظر میگیرند و به تظاهرات و دادن شعار میپردازند. نوعِ عمل آنها نشان میدهد که تعلیمات لازم را فرا گرفتهاند و مفاد شعارهایشان گویای آن است که وابسته به محافل مذهبی افراطی و برانداز میباشند... با تماس با شهربانی استان، ترتیبی اتخاذ گردد که در مناطق مختلف شهری، عوامل مربوطه توجیه شوند که در صورت مشاهده اعضاء این گروه در حال تظاهرات و دادن شعارهای مضره، توسط مأمورین انتظامی مستقر در محل و یا خودِ مردم دستگیر و تحویل سازمان اطلاعات و امنیت استان یا شهربانی شوند و از آنها تحقیقات کامل صورت گیرد.» [25]
پس از جریانِ تظاهرات زنانِ محجبهی مشهد در 17 دی ماه و واقعهی قم در روز 19 دی ماه، تظاهرات مردمی در مشهد نیز به صورت علنی درآمد:
«در حدود ساعت 1200 روز جاری، تعدادی غیرنظامی بین 40 الی 50 نفر از سمت فلکه دقیقی به داخل خیابان خسروینو حرکت و ضمن دادن شعارهای مضره، تعدادی از شیشههای مغازههای مسیر خود و همچنین بانک ایران و خاورمیانه را شکسته و به محض مشاهده مأموران پلیس متواری شدهاند.» [26]
«ساعت 1230 روز 19 /10 /36 حدود 15 نفر جوان که تعدادی دانشجو و طلبه در بین آنها بوده، در خیابان خسروینو مشهد ضمن دادن شعارهای مضره، مبادرت به شکستن تعداد چهار جام شیشه از شرکت هواپیمائی ملی و بانکهای اعتبارات و تعاونی توزیع و بازرگانی نمودهاند. تاکنون 9 نفر وسیله کمیته مشترک ضد خرابکاری دستگیر که بازجوئی از آنان آغاز، نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد.»[27]
و به دنبال آن، تظاهرات خیابانی در ابعاد مختلف، به یکی از فعالیتهای عمومی انقلابیون مسلمان در مشهد و دیگر شهرهای استان تبدیل شد:
«روز 14 /9 /36 همزمان با تعطیل شدن مدارس دانش بزرگنیا و فردوسی مشهد واقع در خیابان فردوسی، سه نفر جوان حدود 20 ساله که ظاهراً محصل بودهاند، ضمن عبور با چوب و سنگ سه جام از شیشههای بانک صادرات شعبه خیابان مذکور را شکسته و با به جا گذاشتن پرچمی به رنگ سبز که روی آن جمله «اللهاکبر» نوشته شده و همچنین چند برگ اعلامیه تحت عنوان «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیلالله» متواری گردیدهاند.»[28]
«در ساعت 1200 روز جاری(28 /10 /2536) تعداد 40 نفر ناشناس چوب به دست به بانک صادرات خیابان فردوسی مشهد حمله نموده و پس از شکستن شیشههای بانک و ریختن بنزین، آتشسوزی به راه انداختهاند و با دخالت عناصر پلیس متواری شدهاند. ولی دو نفر از آنها وسیله کارمندان بانک مزبور دستگیر شدهاند.» [29]
نهضت دانشجویی در مشهد
حرکتهای دانشجویی در مشهد و هماهنگی آنان با روحانیت، یکی از نقاطِ عطف تاریخ انقلاب اسلامی است که در روز پنجم آذرماه سال 1356ش، با حاضر نشدنِ تعداد کثیری از دانشجویان در کلاس درس، وارد مرحله جدیدی شد:
«در صبح روز جاری، [5 /9 /1356] دانشجویان دانشکده علوم که تعداد آنها تقریباً در حدود 2000 نفر میباشند، بدون هیچگونه تظاهراتی در محوطه دانشکده اجتماع و از رفتن به کلاسها خودداری نمودهاند. ضمناً مستخدمین دانشگاه در حال رنگ زدن و محو نمودن شعارهائی که از قبل روی نمای خارجی دانشکده مذکور نوشته شده است، بودند.»[30]
باوجود اینکه در گزارش بالا، عبارتِ «بدون هیچگونه تظاهراتی» نوشته شده، ولی ساواک مشهد در گزارشی که در همین تاریخ برای اداره کل سوم ارسال نموده، نوشته است:
«رئیس دانشگاه فردوسی در مورد ترمیم شیشههای شکسته شده در دانشکده ادبیات، نظریه این سازمان را استعلام نموده؛ به وی اعلام گردید با توجه به اوامر مطاع ملوکانه، ترمیم شیشههائی که در جریان تظاهرات دانشجویان شکسته میشود، باید از طریق دفتر ویژه کسب تکلیف گردد.»[31]
و روشن است که این گزارش، نشانگر تظاهرات دانشجویی در محوطه دانشگاه و شکستن شیشههای آن است.
در روز ششم آذرماه که یک روز بعد از این ماجرا بود، دانشکدههای علوم و پزشکی، «به علت عدم حضور دانشجویان» به حالت تعطیل درآمد و اقداماتی به شرح زیر توسط دانشجویانی که در محوطه دانشگاه حضور داشتند، صورت گرفت:
«1 . حدود 80 نفر از دانشجویان سالهای مختلف دانشکده پزشکی، در راهرو و حیاط دانشکده مبادرت به دادن شعارهای مضره و کشیدن هو و تعطیل کلاسها نموده که با دخالت گارد دانشگاه متفرق گردیدهاند.
2 . حدود 100 نفر از دانشجویان رشتههای مختلف دانشکده علوم 2، با اجتماع در دانشکده و دادن شعارهای مضره، مبادرت به تعطیل کلاسها نموده که گارد دانشگاه افراد مذکور را متفرق و از دانشکده خارج نموده است.
3 . حدود 120 نفر از دانشجویان رشتههای مختلف در دانشکده علوم شماره 1 اجتماع و از تشکیل کلاسها جلوگیری به عمل میآورده که با تذکر گارد دانشگاه متفرق گردیدهاند.
4 . ساعت 0930 روز جاری حدود 15 نفر که اکثراً دانشجوی دانشکده پزشکی بودهاند، با پرتاب سنگ و شیشه شیر، مبادرت به شکستن 6 جام از شیشههای سینما دیاموند و 4 جام از شیشههای شعبه بانک صادرات واقع در خیابان دانشگاه مقابل دانشکده ادبیات نمودهاند که چهار نفر از مسببین توسط گارد دانشگاه دستگیر گردیدهاند.
وضعیت سایر دانشکدهها نسبتاً آرام و کلاسها با تعدادی از دانشجویان شرکتکننده، تشکیل گردیده و ظرف روز جاری، 11 نفر از افراد تظاهرکننده فوقالذکر توسط گارد دستگیر که به شهربانی اعزام گردیدهاند.
ضمناً ساعت 1700 روز گذشته 14 جام شیشه(12 جام از سالن تشریح . 2 جام منزل سرایدار) در دانشکده پزشکی توسط دانشجویان شکسته شده که دو نفر از مسببین مزبور توسط گارد دستگیر گردیده است.»[32]
و روز بعد(هفتم آذر)، نوبتِ دخترانِ دانشجو بود تا با شکستنِ شیشههای سلف سرویس خوابگاه، برخی از آنان دستگیر و زندانی شوند:
«ساعت 1230 روز 7 /9 /36 فریبا بهروزی و روشنک اکبرپور دانشجویان سال دوم دانشکده پزشکی مقیم اتاق 22 طبقه اول خوابگاه دانشجویان دختر، تعداد 2 جام شیشه سلف سرویس خوابگاه دختران را شکسته و همراه با تعدادی دانشجوی دختر، ضمن هوکردن، باعث بینظمی شدهاند. ترتیب دستگیری و بازرسی از اتاق آنان و تحویل به شهربانی جهت هرگونه اقدام داده شده است.»[33]
وضعیتِ تعطیلی کلاسهای دانشگاه فردوسی، در روز هشتم آذر ماه نیز ادامه یافت و همراه نمودنِ دانشآموزان دبیرستانی در این حرکت نیز در دستور کار دانشجویان مبارز قرار گرفت:
«حدود 40 نفر دانشجو به منظور پخش اعلامیه، همزمان با تعطیل شدن دبیرستان شاهرضا، قصد ورود به داخل دبیرستان را داشته، لکن با مخالفت سرایدار مواجه و در نتیجه اعلامیهها را به داخل دبیرستان انداخته و سپس مبادرت به شکستن 5 جام از شیشههای بانک فرهنگیان مجاور دبیرستان مزبور نموده و متواری میگردند.»[34]
این حرکتهای دانشجویی، اخراج تعدادی از دانشجویان دانشگاه فردوسی را به دنبال داشت:
«در تاریخ 13 /9 /2536 تعداد 43 نفر از دانشجویان اخلالگر که توسط گارد دانشگاه شناسایی گردیدهاند، در اجرای مقررات انضباطی در نیمسال اول سال تحصیلی جاری از تحصیل در دانشگاه فردوسی محروم ... ضمناً اسامی 21 تن دانشجویان اخلالگری که در جریانات اخیر دانشگاه فردوسی از مسببین اصلی بوده و توسط منابع و همکاران این سازمان شناسائی گردیدهاند ... در اختیار رئیس دانشگاه گذارده شد.»[35]
این برخوردِ قهرآمیز، به ظاهر مؤثر واقع شد و در روز شانزدهم دی ماه، وضعیت دانشگاه فردوسی کاملاً آرام اعلام گردید و درباره آن گزارش شد:
«فقط 9 کلاس به علت عدم حضور دانشجویان در ساعت 0930 در دانشکدههای علوم و کشاورزی تشکیل نگردید، لکن از ساعت 11 به بعد کلاسها در این دانشکدهها تشکیل گردیده است. روز گذشته 21 تن دانشجویان اخلالگری که وسیلهی سازمان شناسائی گردیده، به اضافه دو نفر دیگر که وسیله گارد معرفی گردیده، توسط دانشگاه به مدت یک نیمسال از تحصیل محروم شدهاند. با توجه به گزارشات منابع، اخراج افراد مزبور که از مسببین اصلی بودهاند، باعثِ تشکیلِ کلاسها در روز جاری گردیده است.»[36]
تظاهراتِ منحصر بفرد زنان چادری در 17 دی ماه در مشهد، که تعدادی از آنان دانشجویانِ دختر دانشگاه فردوسی بودند، موجب اخراج هشت تن از آنان گردید:[37]
«زهره وزیری فرزند شعبان دانشجوی رشته ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی . فاطمه سبحانی فرزند اصغر دانشجوی رشته انگلیسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی . بیبی فاطمه محدث کسائی فرزند محمود دانشجوی رشته ادبیات عرب دانشکده ادبیات و علوم انسانی . زهرا شایسته میرزازاده فرزند کاظم دانشجوی رشته ادبیات عرب دانشکده ادبیات و علوم انسانی . صدیقه بنازاده فرزند نصرالله دانشجوی رشته ادبیات عرب دانشکده ادبیات و علوم انسانی . رقیه برادران اتحاد فرزند نصرالله دانشجوی رشته روانشناسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی . طاهره صفیآبادی فرزند حسین دانشجوی رشته زمینشناسی دانشکده علوم . حشمت گازچی مشهدی فرزند حسن دانشجوی رشته دندانپزشکی دانشکده دندانپزشکی»[38]
طبیعی بود که اعتراض به انتشار مقالهی مجعولِ رشیدی مطلق، در محیطهای دانشجویی نیز صورت گرفت و اعلامیههایی در این رابطه تهیه و توزیع شد که دانشجویان در آن با صراحت «خواستار مبارزه با رژیم، جهت برقراری حکومت اسلامی» شده بودند.[39]
و پس از واقعه 19 دی قم نیز، شعارنویسی در مکانهای مختلف دانشگاه، فراوانی یافت:
«مرگ بر کد 66 شرابخوار خائن . درود بر روان شهیدان قم»[40]
فعالیتهای دانشجویی در محیط دانشگاه و بیرون از دانشگاه در مشهد ادامه داشت، تا اینکه که در روز 29 بهمن ماه که مصادف با اربعین شهدای قم بود، از طرف رئیس دانشگاه فردوسی اعلام شد:
«با تأسف از رفتار غیردانشگاهی دانشجویان دانشکده علوم، که صبح امروز موجبات اخلال در برنامههای آموزشی و اهانت به محیط مقدس دانشگاه را فراهم آوردند، دانشگاه فردوسی، دانشکده علوم را تا اطلاع ثانوی تعطیل مینماید.»[41]
در روز اول اسفند ماه، «دانشکدههای مهندسی، کشاورزی، دندانپزشکی و پزشکی» نیز به حالت نیمهتعطیل درآمد و دانشجویانی که در محوطه دانشگاه تجمع کرده بودند، شعارِ «درود بر شهدای تبریز» سر دادند که مورد حمله مأمورین گارد دانشگاه قرار گرفتند.[42]
و واقعه 29 بهمن ماه تبریز، ناآرامیهای دانشجویی را به مقابل خوابگاه دانشجویان کشاند تا درباره آن گزارش شود:
«در مقابل خوابگاه دانشجویان واقع در فلکه آریامهر، اجتماعی در حال شکل گرفتن است که احتمالاً قصد اقداماتی دارند.»[43]
فصل سخنرانیها و سخنانِ صریح انتقادی
یکی از آثارِ برپایی مجالسِ ترحیم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی، علنی شدن انتقادات روحانیون انقلابی و صراحت لهجهای بود که در حاشیهی آن شکل گرفت:
«شیخ یوسف بیاتیان در مسجد سنگی واقع در خیابان طبرسی بالای منبر ... اضافه نموده در مملکتی زندگی میکنیم که فریادرسی نداریم و کد 66 [شاه] اشخاصی را در رأس کار قرار داده که [به]درد دل مردم نمیرسند.»[44]
و از دیگر سو نیز، شخصیتی چون «آیتالله سیدمحمود علوی»، که امام جماعت مسجد گوهرشاد بود و در سال 1355ش در مراسم استقبال از محمدرضا پهلوی شرکت نکرده بود، با صراحت، رضاخان را پایهگذار «اساس بیدینی در ایران» معرفی کرد و ضمن انتقاد از علمایی که در جریان نهضت امام خمینی(ره) با ایشان همراهی نکرده بودند، گفت:
«اگر خمینی را تنها نمیگذاشتند، وی شکست نمیخورد.»[45]
و حجتالاسلام حاج شیخ محمدرضا محامی نیز در موقعی که زمزمهی برداشتنِ اجباری حجاب در مدارس دخترانه مطرح بود، ضمن نسبت دادنِ این طرح به اشرف پهلوی، گفت:
«روز گذشته، با طبسی همین صحبت بود که اگر بنا شود این موضوع را جدی بگیرند، از طرف روحانیت و مردم مسلمان احتیاج به یک قیام هست، ولو در این راه کشتهها داده شود و من برای این قیام آمادهام، حتی اگر نابود شوم، چرا چون این مسئله غیر از مسائل دیگر است.»[46]
و حجتالاسلام مرتضوی نیز در مسجد محرابخان، ضمن اشاره به تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران، با صراحت بیان داشت:
«دانشجویان حق دارند که در تهران اقدام به آتش زدن ماشین یا شکستن شیشه و درب و پنجره مینمایند.»[47]
و از شهرستان کاشمر نیز گزارش گردید:
«طلبهای به نام کاظم چهل سر که در مدرسه علمیه کاشمر مشغول طلبهگری میباشد، در ایام ماه محرم هنگامی که جهت روضه خواندن به بالای منبر رفته، دستهایش را محکم به منبر کوبیده و از انقلاب عظیم نام میبرد و در مورد جهاد حرف میزند.»[48]
«شخصی به نام شیخ رضا درویشان ساکن مشهد که در مدت محرم در کاشمر مشغول روضه خواندن بوده، اظهار داشته در مدرسه علمیه کاشمر صحبت شده که باید کفن به گردن، جهاد کنیم.»[49]
حرکتهای دانشآموزی در مشهد
از آذر ماه سال 1356ش، حرکتهای دانشآموزی نیز که در گذشته با تهیه و توزیع کتاب آغاز شده بود، به جاسازیِ اعلامیههای انقلابی در تجلیل از دکتر علی شریعتی و حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در کشویِ نیمکتهای کلاسهای دبیرستان فردوسی کشیده شد.[50]
و چند روز پس از آن، «در اطراف دبیرستانهای جهان نو، ابومسلم، ملکی، هدایت و حاجی نقی آقا بزرگ» نیز اعلامیهای تحت عنوان «به نام خدا درهم شکننده قدرت ستمگران و یاری دهنده مجاهدان» پخش شد.[51]
و این فعالیت در کلاس بزرگسالان دبستان کوشش و «مقابل یکی از دبستانهای ناحیه دو آموزش و پرورش» ادامه یافت و اعلامیهای توزیع گردید که در آن بر شعارِ «پیوستهتر باد پیوند دانشجو و دانشآموز»، تأکید شده بود.[52]
و چند روز بعد هم تظاهراتی صورت گرفت که یکی از شعارهای پارچه نوشتهی آن «الله اکبر . اتحاد روحانی . دانشجو . دانشآموز» بود.[53]
و در ادامه، شعارنویسی علیه رژیم شاهنشاهی نیز به فعالیتهای دانشآموزی در محیط دبیرستانها اضافه شد:
«در سه نقطه دبیرستان [بهار] زیر تابلو اعلانات، راهپلههای دبیرستان، شعارهای ضدملی و اهانتآمیز نسبت به کد 66 نوشته شده بودند که بلافاصله وسیله مسئولین دبیرستان محو گردیده است.»[54]
به دلیل همین فعالیتها بود که ساواک خراسان در نامهای به رئیس شهربانی نوشت:
«چون احتمال دارد گروههای مارکسیستهای اسلامی و کمونیستها و افراطیون مذهبی، هنگام تعطیل مدارس به وسیله بمبهای پخش اعلامیه، در جلوی مدارس علوم دینی و یا دبیرستانها و مراکز پرجمعیت مبادرت به پخش اعلامیه بنمایند؛ خواهشمند است دستور فرمائید به عوامل وابسته آموزش لازم داده شود تا در صورت برخورد به اشیاء مشکوک مراتب را به موقع اعلام دارند.»[55]
موقعیت ویژه شهر مشهد
در این زمانِ حساس، وجود بارگاه ملکوتی حضرت ثامنالحجج علیه آلاف التحیه و الثناء در مشهد، موقعیت این شهر را به موقعیتی ویژه تبدیل کرده و حضور تعداد بیشماری زائر در مناسبتهای مختلف و به تبعِ آن، وجود هتلها و مهمانپذیرها و مسافرخانهها و خانههای زوّاری، کنترلِ تمام و کمال این شهر را، با وجود اینکه در آن «کمیته مشترک ضدخرابکاری» نیز تشکیل شده بود، با مشکل مواجه کرده بود.
این شرایط، در نامهی ساواک مشهد به اداره کل سوم درباره تظاهرات، شعارنویسیهای مردم و پخش اعلامیه، به خوبی مشهود است:
«با توجه به اینکه فعالیتهای ضدامنیتی و خرابکاری بعد از ضربات پیاپی در تهران، به جهت موقعیت مناسب منطقهای به مشهد منتقل و خرابکاران متواری با تشکیل خانههای تیمی و گروهی در این شهرستان به فعالیت پرداخته و به عضوگیری مشغول گردیدهاند، لزوماً با اجرای طرحهای عملیاتی حساب شده در دو سال اخیر، اکثریت قریب به اتفاق خرابکاران مستقر در مشهد دستگیر، معدوم یا جهت ادامه بازجوئی و اخذ اطلاعات مربوط به فعالیتهای تهران و سایر شهرستانها، به کمیته مشترک ضدخرابکاری مرکز منتقل گردیده و در ضرباتی که به خانههای تیمی خرابکاران وارد شده، چند دستگاه خودرو، موتورسیکلت، چند دستگاه چاپ استنسیل و حروف وسایل چاپخانه، ماشین پلیکپی و همچنین شبکه انتشارات گروههای به اصطلاح وابسته به فدائیان خلق و مجاهدین کشف و ضبط گردیده و هرگونه فعالیتی که به طور پنهانی در این منطقه وجود داشته، یکی پس از دیگری کشف و مراتب به بخشهای عملیاتی ذینفع و کمیته مشترک ضدخرابکاری منعکس گردیده که مقامات ستاد عملیاتی در جریان فعالیتهای انجام شده میباشند.
عکسالعمل درباره تظاهرات و نصب شعارها در مرحله یکم از وظایف شهربانی است که همه روزه، چه کتبی و چه شفاهی اهمیت موضوع یادآور... لیکن متأسفانه شهربانی به علت قلت کادر، قادر به پوشاندن کلیه مناطق استحفاظی نمیباشد و به همین علت است که دستگیر شوندگان، اکثراً آنهائی هستند که در تظاهرات شرکت ننمودهاند. بدیهی است این سازمان همواره راساً در امر دستگیری و سرکوبی عوامل ضدملی مجدانه اقدام و نتایج حاصله را مستمراً اعلام خواهد نمود.»[56]
بیت آیتالله سیدعبدالله شیرازی، کانون مبارزات
حضور آیتالله شیرازی(ره) در مشهد مقدس، که اولین اعلامیه برگزاری مراسم ترحیم آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی را صادر کرد، نقطهی انسجام یاران امام خمینی(ره) بود و به همین دلیل نیز در مرکز کنترلهای نیروهای امنیتی قرار داشت تا هر نوع فعل و انفعالی در این بیت را تحت نظر داشته باشند:
«ساعت 0800 روز 6 /8 /2536 حدود پانصد نفر از اهالی در منزل آیتالله سیدعبدالله شیرازی به منظور برگزاری مراسم دعای ندبه و استماع روضهخوانی اجتماع و آقای اصغری خاوری به منبر رفته، مطالبی پیرامون قرآن و عترت و اینکه مسلمانها باید ضمن احترام به قرآن، آن را سرمشق زندگی خود قرار بدهند، نه اینکه برای کادو و سر قبرها خواندن، بیان داشته است.»[57]
به همین علت بود که ضمن اشاره به برگزاری مجلس ترحیم حاج آقا مصطفی خمینی در سوم آبان ماه، درباره ایشان نوشته شد:
«در بین طلاب علوم دینی و روحانیون شنیده شده که آیتالله سیدعبدالله شیرازی ساعت 1900 روز 3 /8 /2536 بدون کسب اجازه قبلی، مبادرت به تشکیل مجلس ترحیم به منظور فوت سیدمصطفی خمینی در مسجد ملاهاشم نموده؛ با جمع نمودن طلبهها و روحانیون افراطی به دور خود سوءاستفاده و بهرهگیریهای مورد نظر خود را مینماید و شایعات دیگر بین طلاب علوم دینی حاکی است چنانچه آیتالله شیرازی در مشهد برای همیشه اقامت نماید، چون طرفدار خمینی است، ایجاد سر و صدا و ناراحتی خواهد نمود.»[58]
و چند روز بعد از آن، شهربانی مشهد گزارش داد:
«با توجه به اینکه آیتالله شیرازی جهت فوت فرزند روحالله خمینی در مسجد ملاهاشم و نیز در مدرسه خودش مجلس ترحیم برگزار کرده است؛ مورد توجه افراد مخالف که اکثراً اشخاص متمول هستند میباشد و آنان وجوهات خود را به آیتالله شیرازی میدهند و یا اینکه به عراق برای خمینی میفرستند و گویا نامبرده نماینده خمینی نیز میباشد به طوری که از بین طلاب علوم دینی شنیده شده چنانچه آیتالله شیرازی از فعالیت خود دست برندارد، ممکن است مانند آیتالله قمی تبعید گردد.»[59]
جایگاهِ آیتالله شیرازی در جریان مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی در این موقع به میزانی بود که شهربانی خراسان درباره آن نوشت:
«تا قبل از آمدن آیتالله سیدعبدالله شیرازی به مشهد، در حوزه علمیه این شهر هیچگونه سر و صدائی در مورد روحالله خمینی وجود نداشت و عدهای مانند علی خامنهای. شیخ ابوالحسن مقدس . شیخ عباس طبسی که خود را وابسته به خمینی میدانند، فعالیتهائی آن هم به طور مخفیانه داشتهاند و با آمدن مشارالیه به مشهد، نامبردگان فعالیت خودشان را به طور علنی انجام دادهاند، به طوری که مجلس ترحیم پسر خمینی در مسجد ملاهاشم از طرف ایشان برگزار گردید و نیز به تمام علماء و طلاب علوم دینی مشهد صریحاً فهمانید که جزو طرفداران خمینی است.»[60]
اربعین آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی(ره)
برگزاری مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در سراسر کشور، که در برخی موارد با تظاهرات و شعارهایی علیه نظام شاهنشاهی همراه بود، موجب شد تا اداره کل سوم، حساسیت نیروهای امنیتی سراسر کشور را نسبت به برگزاری مراسم اربعین ایشان برانگیزد و در دستورالعملی سراسری اعلام نماید:
«قرار است روز 4 /9 /36 از طرف بازاریان طرفدار خمینی و همچنین افراد جبهه ملی به اصطلاح ملی سابق، مراسمی به مناسبت چهلمین روز درگذشت مصطفی خمینی در قم و سایر شهرستانها برگزار گردد. در این زمینه اقدامات مراقبتی لازم معمول، نتیجه اعلام.»[61]
ساواک مشهد در ذیل این بخشنامه نوشت:
«تصور نمیکنم دیروز در مشهد چنین مجلسی تشکیل شده باشد. معذالک تحقیق و نتیجه گزارش گردد.»
ولی باوجود این پینوشت، حدود چهار روز بعد در گزارشی به اداره کل سوم اعلام کرد:
«مورخه 11 آذرماه 36 مصادف با چهلمین روز درگذشت مصطفی خمینی میباشد. به همین مناسبت عدهای از روحانیون و طلاب و بازاریان قم و تهران تصمیم دارند مراسمی برگزار نمایند... و در مشهد نیز مراسمی برگزار خواهد شد... مراتب جهت مراقبتهای لازم به شهربانی خراسان اعلام گردید.»[62]
در این موقع، بیت آیتالله واعظ طبسی مرکز تصمیمگیری در این رابطه بود که در روز ششم آذر ماه، در جلسهای با حضور آقایان «محامی . شیخ علی تهرانی . خامنهای . هاشمینژاد»، تصمیم گرفته شد تا مراسم اربعین حاج آقا مصطفی در روز بیستم آبان ماه با سخنرانی شهید حجتالاسلام سیدرضا کامیاب در مسجد ملاهاشم برگزار شود و این تصمیم «به اطلاع میرزا جواد تهرانی . حاج حسنعلی مروارید و شیخ ابوالحسن شیرازی» نیز برسد.[63]
این تصمیم، که بیانگرِ انسجام درونی روحانیت انقلابی پیرو امام خمینی(ره) بود، موجب گردید تا ساواک مشهد برای ضربه زدن به آن، دستگیری و دور کردنِ آنان از محیط را در دستور کار قرار داده و به اداره کل سوم بنویسد:
«در نظر است به منظور مقابله با عوامل مذکور، عدهای از طرفداران خمینی و متعصبین مذهبی منجمله (سیدعلی خامنهای . شیخ علی مرادخانی ارنگه مشهور به تهرانی . شیخ حسین عمادی) و چند نفر دیگر از ایادی آنان، دستگیر و منازل آنان مورد بازرسی واقع و در صورت کشف مدارک مضره، تحت تعقیب قرار گیرند.»[64]
این مسئله در اداره کل سوم مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه آن به صورت زیر ابلاغ شد:
«سریعاً با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی، ترتیبی اتخاذ گردد که سه نفر روحانی مورد نظر برای سه سال به شهرهای بد آب و هوا تبعید و نتیجه اعلام [شود]»[65]
در این موقع، اعلامیهای با امضایِ «حوزه علمیه مشهد» منتشر شد که در آن آمده بود:
«بسمالله الرحمن الرحیم . الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حقٍ الاّ ان یقولوا ربّناالله . سالگرد غدیر که طلیعۀ نهضت ولایت اسلامی است با چهلمین روز درگذشت تأسفانگیز عالم مهاجر ربّانی مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آیتالله آقای حاج سیدمصطفی خمینی رضوانالله علیه مصادف گردیده است. برای تجلیل از مقام روحانیت متعهد و مسئول و تسلیت به حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و مرجع عالیقدر عالم تشیّع حضرت آیتالله العظمی خمینی دام ظله العالی مجلس یادبودی در صبح روز جمعه 20 ذیحجه 97 ق از ساعت 8 در مسجد حاج ملاهاشم برگزار میگردد.»[66]
ولی در صبحِ روز جمعه، درِ مسجد ملاهاشم از طرف نیروهای انتظامی و امنیتی بسته شد و از برگزاری این مراسم ممانعت گردید.[67]
اما در همین روز، اولین مراسم اربعین حاج آقا مصطفی خمینی(ره)، در مسجد کرامت که در این ایام یکی از پایگاههای انقلاب اسلامی محسوب میگردید، برگزار شد که هشت نفر از افرادی که در این مجلس شرکت داشتند و به طرفداری از امام خمینی(ره) شعار داده بودند، دستگیر شدند.[68]
چند روز پس از این اتفاقات، کمیسیون امنیت اجتماعی در فرمانداری مشهد تشکیل و درباره تبعید رهبر معظم انقلاب اسلامی، شیخ علی تهرانی و شیخ حسین عمادی شاهرودی تصمیم گرفته شد:
«سیدعلی خامنهای شغل مدرس حوزه علمیه به مدت سه سال به ایرانشهر . علی مرادخانی ارنگهای معروف به شیخ علی تهرانی به مدت سه سال به چابهار . حسین عمادی معروف به شیخ حسین شاهرودی به مدت سه سال به سیرجان.»[69]
و متعاقبِ آن، به ساواک ایرانشهر نوشته شد:
«علی خامنهای یکی از روحانیون ناراحت و افراطی مشهد، به علت تحریکات مضره و ایجاد زمینههای اخلال در نظم عمومی، طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان مذکور به سه سال اقامت اجباری در ایرانشهر محکوم و قرار است به آن شهرستان اعزام گردد. دستور فرمائید ضمن انعکاس تاریخ ورود و ارسال بیوگرافی ملصق به عکس یادشده، مراقبتهای لازم معمول، نتیجه اعلام.»[70]
نهضت زنان چادری
روزنامه آفتاب شرق در سوم دی ماه سال 1356ش، مقالهای با عنوان «راز از پرده برون افتاد» چاپ کرد و در آن مقاله، به امام خمینی(ره) و همه کسانی که علیه حکومت شاهنشاهی فعالیت داشتند، توهین کرد. این روزنامه، تظاهرات مردم را به «عوعوی سگان» تشبیه کرد که فریب خارجیها را خوردهاند و درباره امام خمینی(ره)عبارات توهین آمیزی نوشت.
در این موقع، بریدهی این روزنامه به عنوان اعلامیهای که بر حاشیهی آن نوشته شده بود: «بر دستور دهندۀ این روزنامه و بر نویسندۀ این مزخرفات لعنت خدا و رسولش باد . یهودیها به پیامبر(ص) هم دشمنی کردند ... لعنت خدا و رسولش بر دشمنان مرجع تقلید شیعیان» تهیه و توزیع گردید.[71]
و در کنار آن نیز، اعلامیهای دستنویس با عنوانِ «راز از پرده برون افتاده بود . چشم میخواهد که بیند راز را»، تهیه و توزیع گردید که در بخشی از آن آمده است:
«میبینیم که چقدر تاریخ تکرار میشود... معاویه، علی(ع) را ملحد در دین و مانع راه خدا و دشمن خدا و بینماز معرفی میکند و فرزندش یزید حسین(ع) را... خارجی معرفی میکند. هم اکنون محمدرضا، یگانه مرجع بیدار و روشنگر و عظیمالشأن جهان تشیع حضرت آیتالله العظمی خمینی را خارجیزاده و دشمن معرفی میکند ... مرگ بر استعمارگران حزب رستاخیز و نوکران سرسپرده خارجی باد.»[72]
دو هفته پس از انتشار این مقاله، در روز 17 دی ماه، گروهی از زنانِ متدین و مذهبی که در مخالفت با کشفِ حجاب دست به تظاهرات زده بودند، با راهپیمایی در سطح شهر، به چاپ این مقاله اعتراض کردند:
«ساعت 1120 روز 17 /10 /2536 عدهای زن که چادر مشکی به سر داشتهاند در حالی که پرچمی که روی آن نوشته شده بود «ما زنان مسلمان خراسان آزادی خواهران در بند را خواهانیم»، با خود حمل میکردهاند، با دادن شعار مضره از طریق خیابان شاهرضای مشهد به طرف میدان شاه(محل برگزاری مراسم سالروز 17 دی) حرکت که بلافاصله مأموران انتظامی مداخله و در صدد دستگیری عاملین و متفرق ساختن آنها برآمدهاند، لیکن زنان مذکور با سنگ و پارهآجر به طرف مأموران حمله نمودهاند. دو نفر مرد و 24 نفر از زنان مزبور که 8 نفر آنها دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد میباشند، دستگیر در بازرسی از یکی از زنان تعدادی اعلامیه مضره به دست آمده است.»[73]
درجِ این خبر در بولتن ساواک و مطرح شدنِ شرکت تعدادی از دانشجویان دختر در این تظاهرات، موجب شد تا پرویز ثابتی در نامهای به ساواک مشهد بنویسد:
«با توجه به مذاکرات تلفنی با معاونت آن سازمان و اینکه گفته شده هفت نفر از زنان بازداشت شده دانشجوی دانشگاه بودهاند، ترتیبی اتخاذ گردد که این هفت نفر از دانشگاه اخراج و اسامی و مشخصات آنان به مرکز منعکس شود.»[74]
یکی دو روز بعد از این اتفاق، ساواک مشهد در گزارشی دیگر، ضمن اینکه زنانِ دستگیر شده را «وابسته به مکتب عصمتیه به گردانندگی شهربانو صفری» اعلام کرد، درباره چگونگیِ تظاهرات نوشت:
«مشارالیهم از ساعت 0900 روز 17 /10 /36 در تکیه پزندگان واقع در خیابان تهران ... تحت پوشش شرکت در مجلس روضه و تعزیه، حاضر و در ساعت 1100 با پوشاندن چهره خویش و حمل پارچه حاوی شعار مضره و دادن شعارهای مضره از میدان دقیقی به سمت میدان شاه(محل برگزاری مراسم روز 17 دیماه) حرکت مینمایند. به موازات این گروه که در وسط خیابان حرکت میکردهاند، چند نفر مرد پیاده و دوچرخهسوار ضمن توزیع اعلامیههای دستنویس، زنان عابر در پیادهرو را تشویق به پیوستن به تظاهرکنندگان مینمودهاند.»[75]
پرویز ثابتی که از این گزارش تکمیلی قانع نشده بود، مجدداً در نامهای به ساواک مشهد نوشت:
«3 نفر مرد و 24 نفر از زنان مزبور که 8 نفر آنها دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد میباشند، دستگیر و در بازرسی از یکی از زنان تعدادی اعلامیه مضره به دست آمده است که دستگیرشدگان با پرونده امر تحویل آن سازمان گردیدهاند ... دستور فرمائید از چگونگی امر و همبستگی دستگیرشدگان به گروههای مخرب و برانداز این اداره کل را آگاه سازند.»[76]
در این میان، در نامهی ساواک مشهد به اداره کل آموزش و پرورش خراسان، دستور داده شد: خانمها: «صاهره فارسی فرزند جعفر و شهناز اقبالی بیدختی فرزند محمدعلی دانشجویان سال دوم دانشسرای راهنمائی تحصیلی مشهد» به علت شرکت در تظاهرات روز هفدهم دی، «از ادامه تحصیل در دانشسرای مزبور محروم» شوند.[77]
و در همین روز نیز گزارش گردید:
«جهت اخراج هشت تن دانشجویان دانشگاه فردوسی و دو تن دانشجوی دانشسرای راهنمائی تحصیلی مشهد که در تظاهرات روز 17 /10 دستگیر گردیدهاند، اقدامات لازم معمول گردیده. ضمناً در تظاهرات مزبور خانم عصمت شریعتی مزینانی(خواهرزاده علی شریعتی) تکنسین آزمایشگاه بیمارستان شاهرضا(وابسته به دانشگاه فردوسی) شرکت داشته که دستگیر گردیده. دستور فرمائید درباره ادامه خدمت وی در دانشگاه فردوسی نظریه اعلام دارند.»
که پرویز ثابتی در ذیل آن نوشت:
«عصمت شریعتی نیز از طریق دادگستری تعقیب و دانشگاه اگر میتواند به خدمت او خاتمه دهد.»[78]
یکی از زنان دستگیرشده در این تظاهرات، «دختر آیتالله سیدعلی موسوی مددی نجفی» بود که برادرانش نیز زندانی سیاسی بودند. این مسئله موجب شد تا تعطیلیِ دروس آقایان: «آیتالله سیدعبدالله شیرازی . آیتالله مرعشی . صالحی مدرس . شیخ علی فلسفی تنکابنی . واعظی بربری . میرزا علی تهرانی . شیخ ابوالقاسم روحانی . آیتالله مروارید» در روز نوزدهم دی ماه، به این دستگیری نسبت داده شود[79] و این درحالی بود که دو روز از انتشار مقاله مجعول رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات میگذشت و حوزه علمیه قم و دیگر حوزههای دینی در اعتراض به این مقاله، در التهاب قرار داشت.
و در روز بیستم دی ماه نیز، از تجمع اعتراضآمیز عدهای از دانشجویان دانشگاه فردوسی در مقابل زندان، برای اعتراض به دستگیری کسانی که در تظاهرات شرکت داشتند، خبر داده شد:
«عدهای در نظر دارند صبح روز 21 /10 /36 در مقابل زندان اجتماع و نسبت به دستگیری تظاهرکنندگان اعتراض نمایند.»[80]
و پرویز ثابتی نیز که این حرکت را، اقدامی سازمانیافته و تشکیلاتی میدانست، در دستوری به ساواک مشهد، نوشت:
«به وسیله شهربانی اسامی همه اعضاء مکتب عصمتیه تهیه و سپس این سازمان از هم پاشیده شود.»[81]
مقاله رشیدی مطلق در مشهد
رژیم شاهنشاهی پهلوی که در جریان برگزاری مراسم بزرگداشت فرزندِ فقیهِ امام خمینی(ره)، با پدیدهای غیرقابل تصور روبرو شده بود، برای مقابله با این پدیده، در تاریخ هفدهم دی ماه 1356ش، در مقالهای که با نام مجعول «احمد رشیدی مطلق» در روزنامهی اطلاعات نوشته شد، نسبت به امام خمینی(ره)، اهانتهایی صورت داد.
انتشار این مقاله، آتش انقلاب اسلامی را که در حالِ برافروختن بود، به یکباره شعلهور ساخت و سیلِ اعتراضات از گوشه و کنار کشور، به سوی دربار و درباریان روانه گشت. با تعطیلی حوزۀ علمیه قم و حرکت مردم به همراه طلاب علوم دینی به سوی بیوت مراجع و تظاهرات به طرف حرم حضرت معصومه(س)، دستورِ کشتار بیرحمانۀ جمعیتِ بیدفاع صادر گردید، تا سنگفرش خیابانهای شهر قم، از خون یارانِ دین و قرآن رنگین شود.
روز نوزدهم دی ماه، مدرسین حوزههای علمیه مشهد جلسههای درس خود را در اعتراض به مقاله روزنامه آفتاب شرق و مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، تعطیل نمودند و طلبههای مدارس نواب، سلیمان خان و میلانی، در «جلو مسجد ملاحیدر واقع در بازار سرشور اجتماع و نسبت به بازداشت زنان مشهد و تبعید خامنهای و تهرانی و مقاله روزنامه آفتاب شرق» اعتراض کردند:[82]
«عده زیادی از طلاب طرفدار خمینی به همراه عدهای غیرمعمم از مسجد ملاحیدر واقع در خیابان خسروینو مقابل بازار سرشور تا چهارراه خسروی به صورت دستهجمعی شروع به گفتن اللهاکبر و شعارهای ضدمیهنی مرده باد کد 66، زنده باد خمینی نموده و وسط خیابان خسروی نو را اشغال کردهاند و هنگامی که به بانک بازرگانی و بانک ملی ایران جنب دفتر فروش بلیط هواپیمایی رسیده، شروع به سنگ زدن و لگد زدن به شیشهها نموده و از قبل نیز در جیبهای خود سنگ تهیه کرده بودند. افراد مزبور حدود 155 نفر بودند.»[83]
تظاهرات روز نوزدهم با خشونت نیروهای امنیتی و انتظامی همراه بود که بخشی از این خشونت به شرح زیر گزارش شده است:
«چند نفر طلبه و افراد شخصی ... به مدرسه آیتالله میلانی پناهنده شده و در را بستهاند که پلیس تیراندازی کرده و پس از شکستن درب وارد مدرسه مذکور گردیده و بعضی از افراد را دستگیر و بعضی متواری شدهاند.»[84]
همبستگیِ روحانیون در این حرکت به میزانی بود که درباره آن نوشته شد:
«حوزه علمیه مشهد به عنوان اعتصاب، کلیه دروس تعطیل گردید و کلیه مدارس علمیه مشهد تمام برنامههای درسی خود را تعطیل اعلام داشتند و تمام مدرسین حوزه علمیه به جز سیدحجت هاشمی در سر کلاس درس حاضر نشدند ... مدارسی که اعتصاب نموده بودند به شرح زیر میباشد.
مدرسه موسوینژاد . مدرسه موسویان . مدرسه نواب . مدرسه شیخ ابوالحسن شیرازی . مدرسه امام امیرالمؤمنین(شیرازی) و تمام مدارس علمیه دیگر.»[85]
در اعتراض به این مقاله، نمازهای جماعت در شهرهای مختلف استان نیز تعطیل شد:
«روحانیون و پیشنمازان مساجد شهرستان سبزوار از غروب روز 19 /10 /2536 از شرکت در نماز جماعت خودداری و اعلام داشتهاند تا وصول دستور از قم در نماز جماعت شرکت نخواهند کرد.»[86]
باوجود اینکه حرکت روز نوزدهم دی ماه در مدارس علوم دینی مشهد، چندان پایدار نبود و در روز بعد، درباره آن نوشته شد:
«از ساعت 0900 روز 20 /10 /36 متدرجاً عدهای از مدرسین حوزه علمیه مشهد درس را شروع و طلاب سر کلاس حاضر شدند و تعطیلی و تظاهرات روز 19 /10 /36 به خاطر همبستگی با روحانیون و طلاب قم بوده که به مفاد روزنامه اطلاعات در مورد خمینی اعتراض نموده بودند.»[87]
ولی این گزارش درحالی نوشته شد که آیتالله سیدعبدالله شیرازی، به همراه تعدادی دیگر از ائمه جماعات مشهد، در روز بیستم نیز از برپایی نماز جماعت خودداری کردند و نماینده آیتالله شیرازی در جمع نمازگزاران اعلام نمود:
«آیتالله گفته است به خاطر کشتار قم آیتالله شیرازی امروز نماز نمیخواند.»[88]
در روزهای بعد نیز طلاب علوم دینی به صورت پراکنده به اعتراضات خود ادامه دادند:
«از ساعت 0930 روز جاری [21 دی] حدود 8 الی 10 نفر از طلاب مدرسه امام جعفر صادق واقع در جنب حمام شاه بین بازار سرشور و بازار بزرگ از رفتن به کلاسهای درس خودداری نموده و ضمن اجتماع در صحن مدرسه، مبادرت به شکستن دو شیشه در مدرسه مذکور نمودند ... تدریس مدرسه مذکور در ساعت 1000 پایان و طلاب متفرق گردیدند.»[89]
و روحانیون شهرستان سبزوار نیز تا روز بیست و سوم دی ماه از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند:
«کلیه پیشنمازهای شهرستان سبزوار از بعد از ظهر روز جمعه 23 /10 /36 نماز را برگزار و تا این ساعت 845 روز 24 /10 /36 خبری در این شهرستان وجود ندارد و اوضاع عادی است.»[90]
نیروهای امنیتی هنوز تحتتأثیر آثار تظاهرات هفدهم تا نوزدهم دی ماه بودند که برنامهریزی برای تعطیلی مدارس علوم دینی در تاریخ 24 دی ماه آغاز گردید که منشأ آن «حدود پنجاه نفر از طلبههای حوزه علمیه قم و سایر شهرستانها» که به مشهد آمده بودند، معرفی شدند.[91]
در همین روز، آیتالله شهید بهشتی نیز با آیتالله واعظ طبسی تماس گرفت و گفت:
«نمازهای تهران . قم . اصفهان به مدت یک هفته تعطیل است، قرار است پس از خاتمه یک هفته تعطیل، مجالس تعزیه برگزار گردد.»[92]
ولی در روز موعود، بخش 3 ساواک مشهد اعلام کرد:
«کلیه امامان جماعت مشهد صبح روز جاری(24 /10 /36) نماز را برگزار نموده و مدرسین از ساعت 5 /8 صبح به تدریج برای تدریس در سر کلاسهای درس مدارس علوم دینی حاضر شدهاند.»[93]
و این در حالی بود که در گزارشی دیگر نوشته شد:
«اوضاع تدریس و نماز در مشهد حالت نامتعادل دارد و عدهای از روحانیون از برگزاری نماز خودداری و عدهای نماز و درس را برگزار و با تعطیل مخالف و عدهای به عللی تمارض می نمایند.»[94]
و در بولتن سرّی ساواک نیز حوادث روز بیست و چهارم دی، به شرح زیر درج شد:
«روز 24 /10 /36 تعدادی تراکت دستنویس در برخی از مراکز مذهبی شهر مشهد توزیع گردیده و ضمن آن، روحانیون تهدید شدهاند به تبعیت از آیات و روحانیون مقیم شهر قم، از تدریس و برگزاری نماز جماعت خودداری نمایند؛ لکن غیر از سه نفر از جمله آیتالله سیدعبدالله شیرازی، بقیه در کلاسهای درس حاضر و نماز جماعت را برگزار کردهاند. با وجود حاضر شدن اکثر مدرسین در کلاسهای درس، تعدادی از طلاب علوم دینی از رفتن به کلاس خودداری و عنوان کردهاند تا آیتالله سیدعبدالله شیرازی درس را شروع نکند، از حضور در کلاس درس خودداری خواهند کرد.»[95]
و حدود یک هفته بعد، روحانیونی که از برگزاری نماز جماعت خودداری کرده بودند، به شرح زیر معرفی شدند:
«آیتالله سیدعبدالله شیرازی در منزلش . سیدحسن نجفآبادی میرداماد مسجد گوهرشاد . آیتالله مروارید مسجد ملا هاشم . شیخ علی فلسفی تنکابنی مسجد بناها . آیتالله مرعشی مسجد رضا خیابان سناباد . شیخ عبائی مسجد ملاحیدر . عزالدین زنجانی مسجد خمسه طیبه . نوغانی مسجد حسینیه سراب . مددی مسجد محرابخان . شیخ محمدرضا[96] محامی مسجد حاج فرهاد.»[97]
در این ایام، روزنامه آفتاب شرق نیز که در توهین به روحانیت و حوزههای علمیه پیشقدم شده بود، مصون نماند:
«ساعت 700 بامداد مورخ جاری(10 /11 /1356)، هنگامی که کارگران چاپخانه روزنامه آفتاب شرق مشهد به چاپخانه مراجعه مینمایند، مشاهده میگردد که ساختمان و چاپخانه از دود اشباع و قسمتی از چاپخانه که شامل ماشین چاپ کوچک بوده، طعمه حریق واقع و ماشین چاپ بزرگ در حال دود کردن بوده است... مسئولین چاپخانه مدعی هستند که چون چندی قبل مقالهای علیه خمینی به چاپ رسانیده، مخالفین دولت و طرفداران خمینی دست به چنین اقدام تلافیجویانهای زدهاند و قبل از اقدام، چندین نوبت تلفنی مسئولین را تهدید نمودهاند.»[98]
مجالس ترحیم و اربعین شهدای نوزدهم دی
واقعهی نوزدهم دی ماه قم، که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از طلاب و مردم متدین و مذهبی گردید، بازتاب گستردهای در سراسر کشور داشت و آغاز حرکتی نوین در مسیر انقلاب اسلامی گردید.
ساواک مشهد که با توجه به حرکتهای روزهای قبل، نگرانِ ادامهی آن بود، به دلیل اینکه تلفن آیتالله واعظ طبسی را تحت شنود داشت، از گفتگوی شهید بهشتی و آقای طبسی مبنی بر اینکه از «روز پنجشنبه 29 /10 /36 به مدت یک هفته به مناسبت جریانات قم در مساجد تهران از طرف روحانیون مجالس ترحیم برگزار خواهد شد.»[99] از برنامهریزی پیرامون این مسئله آگاه شد و بر همین اساس در نامهای به ریاست شهربانی خراسان نوشت:
«قرار است به مناسبت جریانات اخیر قم، از طرف روحانیون مخالف و ناراحت از روز 29 /10 /36 به مدت یک هفته در بعضی از مساجد مشهد مجالس ترحیم و سوگواری منعقد گردد. با توجه به اینکه پس از اجتماع طلاب و متعصبین مذهبی احتمال دارد افراد محرک در مورد کشانیدن افراد به خیابانها و انجام تظاهرات اقداماتی به عمل آورند؛ ضمناً ممکن است عدهای در پوششهای مختلف مبادرت به تشکیل چنین جلساتی نمایند، خواهشمند است دستور فرمایند متصدیان مربوطه بررسی و دقت لازم در مورد سایر جلساتی که مجاز میباشد معمول و از هم اکنون پیشبینیهای لازم اتخاذ نمایند.»[100]
انتخاب روز بیست و نهم دی برای برپایی مراسم بزرگداشت شهدای قم، انتخابی عمومی بود که اداره کل سوم ساواک نیز آن را در بخشنامهای سراسری اعلام کرد؛ که ساواک مشهد در ذیل آن نوشت:
«در این مورد خود ما اطلاع داشتیم و به شهربانی هم اطلاع دادیم، معذالک مساجد و حسینیهها موظف گردند که در این چند روزه از برگزاری چنین مجالسی خودداری و شهربانی مراقب تظاهرات خیابانی در این چند روز باشد.»[101]
در این مقطع، نوشتنِ اعلامیههای دستنویس با محتوایِ شرح واقعهی نوزدهم دی ماه قم و تجلیل از شهدای واقعه و توزیع آن، گسترش یافت[102] و تظاهرات پراکنده خیابانی نیز صورت میگرفت.[103]
آگاهیِ ساواک از برپایی اولین مجلس در روز سیام دی ماه در مسجد محرابخان، موجب شد تا دستور دهد:
«متولی یا مسئول مسجد فوق را احضار و از برگزاری مجلس ختم جلوگیری نمایند.»[104]
در این موقع، تلفنهای بیت آیتالله شیرازی نیز تحت شنود قرار داشت، که حاصل یکی از گفتگوهای ایشان با آیات قم به شرح زیر گزارش شد:
«شریعتمداری و گلپایگانی از شیرازی گله کردند که چرا دنباله اقدامات روحانیون قم را در مشهد ادامه نمیدهد و از وی خواستند که اعلامیهای در مورد همدردی با سایر روحانیون نسبت به جریان قم صادر و تلگرافی نیز مخابره و در تعطیل کردن حوزههای علمیه و تعطیل نماز اقدام نماید.»[105]
هماهنگی بین روحانیون طرفدار امام خمینی(ره) از قبیل: «علی فلسفی و حسنعلی مروارید» برای «تعطیل نماز و صدور اعلامیه» با آیتالله شیرازی، مقداری با کندی پیش میرفت که علت آن نیز، تحت فشار قرار دادنِ آیتالله شیرازی توسط ساواک بود.[106]
دشواریِ شرایط برای هماهنگی بین روحانیون در این موقع، به میزانی بود که آیتالله حاج شیخ عباس واعظ طبسی، ضمن انتقاد از علما و روحانیون مشهد، درباره آن گفت:
«جمعی بیعرضه و ترسو هستند که نه به درد دنیا میخورند نه آخرت. مردم و علمای تهران اعلامیه دادند و مجلس ختم گرفتند. در قم مجالس متعدد ختم گرفته شد، لکن علماء مشهد از مجلس شیرازی چنان ترسی برداشتند که به کلی دم فرو بستند و یک مجلس ختم آبرومند نگرفتند؛ در صورتی که بر فرض مخالفت دولتیها، باز هم قضیه به نفع علماء تمام میشد، زیرا خمینی چنان در دلها نفوذ دارد که اظهار محبت و ارادت به او باعث نفوذ و محبوبیت در دیگران می شود.»[107]
باوجود این موضعگیری تند، از روز بیست و پنجم دی ماه، تعدادی از امامان جماعت از برگزاری نماز خودداری و 18 نفر از مدرسین طلاب علوم دینی نیز در این روز از تدریس خودداری کردند:
«سیدعبدالله شیرازی . سیدعلی مخملباف معروف به هاشمی . سیدفخر موسوی نجفی مدرسه نواب . آیتالله سیدکاظم مرعشی . آیتاللهزاده میرزا جواد آقا فقیه سبزواری . صالحی مدرسی در مسجد گوهرشاد . میرزا علی تهرانی . شیخ علی فلسفی تنکابنی . شیخ حسین واعظی. عزالدین زنجانی مسجد ملاحیدر خسروینو . شیخ رضازاده مدرسه خوئی شاهرضا . آیتالله مروارید منزلش کوچه مستشاری . شیخ محقق . واعظی . شیخ محمد نصراللهی مدرسه میلانی . سیدمحمود موسوی مدرسه اول کوچه پنجه . شیخ محمدرضا[108] محامی مسجد حاج فرهاد . شیخ عباس طبسی مسجد ملاهاشم.»[109]
عدمِ برگزاری نماز جماعت، اقدامی فراگیر در سراسر کشور بود که در شهر مشهد نیز، به سرعت توسعه یافت:
«روز 27 /10 /36 سیدجواد خامنهای در مسجد امام حسن(ع) واقع در خیابان دانش، میرزا جواد سبزواری در مسجد جامع حکیم، عندلیبزاده در مسجد امام حسین(ع)، از خواندن نماز جماعت خودداری و نیز در مسجد حجت مهدوی نماز جماعت برگزار نگردیده است.»[110]
«آقایان امامی و قرائی، دو نفر پیشنماز مسجد آیتالله سبزواری واقع در خیابان سیمتری کوی شاهآباد از یک هفته پیش از اداء نماز جماعت در مسجد مذکور خودداری نمودهاند.»[111]
«روزهای 29 و 30 /10 /36 پیشنمازهای مشروحه ذیل به عنوان اعتراض و همدردی با علمای قم . تهران، از خواندن نماز جماعت خودداری نمودهاند. سیدحسن نجفآبادی میردامادی . سیدعلینقی طبسی مسجد گوهرشاد . آیتالله شیخ علی فلسفی تنکابنی مسجد بناها . آیتالله سیدکاظم مرعشی . آیتالله عزالدین زنجانی مسجد خمسه طیبه . سیدجواد خامنهای مسجد امام حسن مجتبی . سیدحسن موسوی حسینیه اصفهانیها . شیخ محمدرضا[112] محامی مسجد حاج فرهاد . مدرسی مسجد محرابخان.»[113]
تعطیلِ نماز جماعت و تدریس دروس دینی، به مدت 15 روز ادامه یافت تا اینکه در گزارشی نوشته شد:
«روز 3 /11 /36 پیشنمازها و مدرسین ... پس از پانزده روز که به عنوان همدردی و همبستگی با روحانیون قم از خواندن نماز جماعت و تدریس خودداری کرده بودند، مجدداً فعالیت خود را شروع کردهاند.»[114]
در جریانِ این اعتراضات سراسری، عبدالعظیم ولیان که استاندار خراسان بود، از شرایط موجود احساس خطر کرد و در نامهای به رئیس ساواک مشهد نوشت:
«هرگونه اطلاع مربوط به حوادث و رویدادهای احتمالی در استان خراسان را (در زمینه اعتصابات. میتینگها و تظاهرات. تعطیلی کارخانجات. زد و خوردها و اغتشاشات و برخوردهای خیابانی و حوادث دانشگاهی و مراکز عالی آموزشی و دبیرستانها و هرگونه رویداد دیگری را که با امنیت استان ارتباط دارد) بلافاصله پس از دریافت اطلاعات و با ذکر انگیزه مورد نظر از ایجاد این قبیل حوادث و رویدادها و اقداماتی که وسیله مسئولان امر در مقابل این حوادث و رویدادها به عمل آمده و خواهد آمد و همچنین گزارشات مربوط به نارضایتیهای مردم و علل آن و اعمال خلاف و سوءاستفادههای احتمالی دستگاههای اداری و سازمانهای وابسته به دولت و کارکنان آنها و تنگناهای اقتصادی و اجتماعی منطقه استان را بر حسب مورد و تشریح کامل مستندات آن فوراً به اطلاع اینجانب برسانند.»[115]
و بلافاصله ایجادِ محدودیت برای طلاب مدارس علوم دینی و حوزههای علمیه در دستور کار قرار گرفت:
«به منظور جلوگیری از سوءاستفاده افرادی که تحت عنوان تحصیل در مدارس علمیه، روستاها را رها نموده و با پوشیدن لباس روحانیت در کسوت طلاب علوم دینی در حوزههای علمیه ظاهراً به تحصیل اشتغال و مآلاً بجز عواملی بدون اراده نبوده[116] که کلیه رویدادها [ی] تحت رهبری عوامل محرک، به عاملیت همین افراد بیسواد و سادهلوح روستائی انجام میگیرد. چنانچه اقدامات مشروحه زیر و محدودیتهائی در مورد معافیت از خدمت وظیفه (برابر موازین) درباره طلاب به مورد اجرا گذارده شود، از گرایش روستازادگان (به منظور فرار از خدمت وظیفه) به تحصیل علوم دینی و یا افراد بیاستعدادی که جنبههای مادی را در نظر گرفته و با تردد نزد مدرسین مختلف و ثبت نام در جلسات درس، از چند مدرس کمک هزینه تحصیلی دریافت مینمایند جلوگیری خواهد شد.
1. داشتن گواهینامه ششم ابتدائی به منظور ثبتنام در دوره مقدماتی الزامی گردد (در حال حاضر بعضاً طلاب فاقد مدرک ششم ابتدائی میباشند و به طور مستمع آزاد در جلسات درس شرکت میکنند.)
2. چنانچه در حداقل مدت موفق به طی دوره مقدماتی نگردیدند، از ثبت نام در دوره سطح خودداری و به خدمت وظیفه معرفی گردند.
3. کسانی که واجد شرایط ثبتنام و طی دوره سطح تشخیص داده شدند، باید در حداقل مدت دوره مذکور را طی و معافیت تحصیلی به حداقل مدت تحصیل معادل یک سال تحصیلی تقلیل یابد.
4. دوره خارج نیز مانند دورههای مقدماتی و سطح تحت نظارت اداره کل اوقاف و آموزش و پرورش قرار گیرد و به دانشآموزان معافیت تحصیلی داده شود که بتوانند همه ساله در حداقل زمان ممکن، به ادامه تحصیل اشتغال ورزند.[117] چنانچه طلبهای بخواهد تحت عنوان نداشتن استعداد جهت گذرانیدن دروس همواره از معافیت تحصیلی استفاده نماید، پس از 6 سال (حداکثر) در دوره خارج معافی وی لغو و به خدمت وظیفه معرفی گردند.
5. صورت اسامی کلیه طلاب مدارس علمیه که از طریق وظیفه عمومی مشمول و لیست آنها اعلام میگردد و با ادارات کل آموزش و پرورش و سازمان اوقاف در مورد معافیت تحصیلی آنان مکاتبه میگردد، قبل از صدور کارت معافیت تحصیلی به سازمانهای اطلاعات و امنیت محل منعکس و اظهارنظر نهائی موکول به بررسی سوابق آنان در ساواک گردد. ضمناً مشخصات کامل روحانیونی که تأییدکننده ادامه تحصیل طلاب هستند نیز با ذکر محل تدریس اعلام، در این صورت سوءاستفادههای طلاب و مدرسین و مشمولان حوزههای علمیه به حداقل کاهش خواهد یافت.»[118]
با نزدیک شدنِ روز اربعین شهدای قم، اداره کل سوم ساواک دستورالعملی برای مراقبت و پیشگیری از تظاهرات صادر کرد که رئیس ساواک مشهد در ذیل آن نوشت:
«به شهربانی اعلام گردد ضمن مراقبت در روزهای 28 /29 و 30 از تشکیل مجالس در مساجد و تکایا بدون کسب اجازه قبلی و مشخص شدن منظور، جلوگیری نماید.»[119]
طبق معمول، در تماسی که آیتالله شهید بهشتی با آیتالله واعظ طبسی داشت، تعطیل عمومی روز بیست و نهم بهمن به مناسبت اربعین شهدای قم را اعلام و توصیه نمود تا مدارس دینی و حوزههای علمیه مشهد نیز تعطیل شود[120] و متعاقبِ آن نیز اعلامیههای صادره مراجع ثلاث قم در خصوص برگزاری مراسم اربعین در روز 29 بهمن، بر در و دیوار مدارس علمیه نصب و در شهر مشهد توزیع شد.[121]
ساواک مشهد که در این موقع از مکالمات آیتالله شیرازی با آیات قم و هماهنگیهای صورت گرفته برای تهیه و توزیع اعلامیه توسط ایشان باخبر شده بود، متوسل به تهدید گردید:
«برای آیتالله شیرازی پیغام فرستاده شد هر مدرسه علمیهای که روز شنبه درس را تعطیل نماید، برای همیشه بسته خواهد شد و از وی خواسته شد که بدون اظهار هیچگونه مطلب و فعالیتی، فردا به درس خود در منزل ادامه دهد.»[122]
با فرارسیدنِ روز بیست و نهم بهمن، «مدارس علوم دینی به حالت نیمه تعطیل» درآمد و در بازار مشهد نیز تعدادی از مغازهها بسته شد و خیابانهای «نادری، چهارراه منوچهری، شاهرخ و پهلوی» شاهدِ تظاهرات مردمی و «شکستن شیشههای بانکهای صادرات، ملی و بازرگانی» و دستگیری تعدادی از آنان بود.[123]
و در این روز، زنان متدین و مذهبی مشهد برای بار دوم حماسهآفرین شدند:
«ساعت 1400 روز 29 /11 /36 تعدادی زن چادری با در دست داشتن پرچم سفیدی که روی آن نوشته شده بود چهلمین روز شهادت مسلمانان آزاده قم را به عموم مسلمین تسلیت و بدین وسیله اعمال و رفتار آنان را تأیید مینمائیم، از خیابان سفلی به صحن حرم مطهر وارد، به محض ورود با مأمورین مواجه، در نتیجه پرچم را پرت نموده و متفرق میشوند.»[124]
واقعه بیست و نهم بهمن ماه تبریز
برگزاری مراسم اربعین شهدای قم در روز بیست و نهم بهمن ماه در تبریز با خشونت شدید نیروهای امنیتی و نظامی همراه شد و تعدادی از شرکتکنندگان در این مراسم، کشته و دستگیر شدند.
این واقعه، موجب تعطیلی حوزه علمیه قم در تاریخ سوم اسفند ماه 1356 گردید[125] و متعاقبِ آن، نعمتالله نصیری که رئیس ساواک بود، در بخشنامهای «خیلی خیلی فوری . سرّی»، که حکایت از ترس و وحشت داشت، نیروهای امنیتی را در هر رده، مسئول هرگونه اقدامِ مردمی معرفی کرد:
«بدینوسیله اخطار میگردد چنانچه در منطقه هر یک از سازمانهای استان یا شهرستان اتفاق سوئی به وجود آید که سازمان محل قبلاً از آن اطلاع نیافته و مراتب را به مرکز و مقامات انتظامی محل منعکس نکرده باشد، کلیه ردهها و سلسله مراتب از رهبر عملیات تا رئیس شعبه، دایره، بخش، اداره، رئیس سازمان شهرستان و استان مسئول بوده و شدیداً مورد مؤاخذه و تنبیه قرار میگیرند. این دستور را به کلیه سلسله مراتب ابلاغ و دقیقاً در اجرای آن نظارت نمائید و هیچگونه عذر و بهانهای در صورت وقوع حوادث احتمالی مسموع نخواهد بود.»[126]
تهدید نعمتالله نصیری موجب شد تا ساواک مشهد با بهرهگیری از ظرفیتِ اطلاعات شهربانی و ضداطلاعات لشکر 77 خراسان، برنامه کنترلی دقیقتری را سازماندهی کند و فعل و انفعالات روز سوم اسفند ماه را به صورت لحظهای گزارش نماید:
«عدهای در نظر دارند که قبل از ظهر روز جاری در مسجد جامع گوهرشاد و خیابانهای اطراف تجمع و تظاهرات بنمایند.»[127]
«در خیابان فردوسی روبروی دبیرستان دانش بزرگنیا عدهای که فکر میکنم قصد تظاهرات دارند، تجمع نمودهاند.»[128]
«ساعت 1000 روز 3 /12 /36 عدهای از طلاب مدارس سلیمان خان و نواب، ضمن اجتماع بدواً مبادرت به پخش اعلامیه نموده و در نظر دارند پس از تشکل کامل، به خیابانها حرکت و نظم شهر را مختل و موجبات تعطیل کلیه مدارس علمیه را فراهم نمایند.»[129]
«عدهای از طلاب صبح روز 3 /12 /36 در مسجد رضائیه واقع در بازار مسجد شاه اجتماع و ساعت 1000 روز جاری به طور دستهجمعی از محل مذکور خارج و به طرف خیابان خسروی حرکت نمودهاند.»[130]
در این موقع نیز اختلافِ نظر بین علماء و روحانیون در برگزاری مراسم ترحیم شهدای واقعه تبریز، به گونهای بود که هماهنگی آنان را برای برپایی چنین مراسمی با دشواری مواجه میکرد:
«در بین روحانیون افراطی مشهد تحریکاتی وجود دارد که به مناسبت کشته شدن آشوبگران تبریز، روز 4 /12 /36 مجالس ترحیم برگزار نمایند و چند نفر از همین روحانیون برای اخذ فتوا به بعضی از آیات مشهد مراجعه، لکن تاکنون توفیقی حاصل نکردهاند.»[131]
باوجود تلاشهایی که صورت گرفت، این هماهنگی به وجود نیامد تا ساواک مشهد در گزارشی به تاریخ پنجم اسفند ماه بنویسد:
«با مراقبتهائی که از طریق مقامات انتظامی در مشهد و سایر شهرهای خراسان به عمل آمده، بعد از ظهر روز چهار جاری، وضعیت عادی هرگونه اخبار مکتسبه به موقع اعلام خواهد شد.»[132]
در این زمان، در کنار اعلامیههائی که به این مناسبت تهیه و توزیع میگردید، بازاریان و کسبه مشهد نیز به منظور ابراز همدردی با مردم تبریز، پرچمهای سیاه بر سر درِ مغازههای خود نصب کردند که این عمل نیز با واکنش تند نیروهای امنیتی روبرو شد:
«از صبح روز جاری 6 /12 /36 در بازار مشهد روی مغازهها پرچمهای سیاهی نصب گردیده. بنا به دستور استاندار وسیله پلیس جمعآوری و به کسبه بازار دستور داده شده است به جای آن پرچمهای ملی نصب و چراغانی نمایند. عدهای این عمل را انجام دادهاند و عدهای به بهانهای که پرچم ندارند، خودداری نمودهاند.»[133]
واکنشِ بازاریان متدین مشهد به این اقدام، اعلامیهای بود که با امضای «کسبه و اصناف مبارز مشهد» منتشر شد:
«هموطنان عزیز . روز شنبه ششم اسفند ماه که مصادف با روز ولادت رسول اکرم(ص) و امام صادق(ع) بود ... وقایع اخیر که منجر به شهادت جمع کثیری از برادران غیور ما در قم و تبریز گردید، اصناف و کسبهی محترم مشهد بنا به دستور مراجع بزرگ عزای عمومی داشتند و پرچمهای سیاه بر سر درهای مغازههای خود نصب کرده بودند که مأموران ساواک و پلیسهای مخفی پس از به زیر کشیدن پرچمهای سیاه و درهم شکستن و جمعآوری آنها، اعلام کردند که چون میلاد حضرت رسول و امام صادق است، بایستی پرچم سه رنگ و چراغهای الوان نصب کنید و چون اهالی امتناع ورزیدند و نصیحتها و تهدیدهای آنها ثمری نبخشید، خود از شهرداری پرچم سه رنگ و چراغ الوان و پردههای بزرگ با شعار تبریک آوردند و بر سر در مغازهها و وسط خیابان نصب کردند...»[134]
و در این نوبت نیز، باز زنان متدین مشهدی میداندار شدند و تظاهراتی را در محله «پائین خیابان» سازماندهی کردند:
«ساعت 1110 حدود هشتاد نفر زن چادر مشکی در پائین خیابان مشهد راهپیمائی میکردند که توسط پلیس متفرق گردیدند.»[135]
ولی در روز هفتم اسفند ماه اعلام شد:
«از صبح روز 7 /12 /36 اوضاع مشهد و سایر شهرهای خراسان عادی بود و تا این ساعت اتفاق قابل ملاحظهای رخ نداده است.»[136]
باوجود این اعلام آرامش، اداره کل سوم که به نظر میرسید از طریق منابع دیگری نیز اخبار مشهد را دنبال میکند، در نامهای به ساواک مشهد نوشت:
«افراطیون مذهبی در نظر دارند به مناسبت چهلمین روز درگذشت مقتولین حادثه تبریز در مشهد تظاهراتی برپا نموده و وقایعی نظیر وقایع تبریز به وجود بیاورند.»[137]
که این هشدار، تقویت سیستم سرکوب شهربانی مشهد را به دنبال داشت:
«بنا به تقاضای تلفنی در ساعت 1620 روز چهارشنبه مورخ 10 /12 /36 چهار دستگاه نفربر زرهی با خدمه مربوطه مسلح و مجهز، جهت اجرای مأموریت احتمالی تحت فرماندهی سروان بیات مختاری بدینوسیله اعزام و معرفی میگردند.»[138]
«اوضاع مشهد و سایر شهرهای خراسان» در روز یازدهم اسفند ماه، عادی اعلام شد،[139] ولی اوضاع به گونهای بود که ساواک مشهد همواره نگران تظاهرات عمومی و عملیات ایذائی جوانان انقلابی از قبیلِ طرحِ ترور عبدالعظیم ولیان[140] و آتشسوزی در پمپهای بنزین بود:
«عوامل مخرب در نظر دارند روز شنبه 13 /12 /36 در پمپهای بنزین ایجاد آتش سوزی نمایند.»[141]
باوجود همهی کنترلها و تهدیدها، در روز هفدهم ربیع الاول، مراسم «عید اول شهدای قم و تبریز» با شرکت «عده زیادی از طلاب و غیره» برگزار شد. سخنران این مراسم، حجتالاسلام کریمی مازندرانی بود که ضمن صحبت پیرامون شهدای قم و تبریز، گفت:
«شما علماء چرا احساس مسئولیت نمیکنید، مگر پیغمبر نفرمود اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنهالله؛ اکنون بدعت در دین گذاشته شده، اکثر علماء احساس مسئولیت نمیکنند.»[142]
و پس از آن، طرح عزای عمومی نوروز سال 1357ش، که مبارزه منفی سراسری بود، در دستور کار رهبران دینی و مردم متدین مذهبی قرار گرفت؛[143] که در اسناد جلد بعدی این مجموعه به آن اشاره خواهد شد.
[1]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، ج 2، سند شماره: 1823 /26ﻫ، تاریخ: 5 /8 /2536[1356].
[2]. در اصل: غلامرضا.
[3]. همین کتاب، سند شماره: 9279 /9ﻫ 1، تاریخ: 24 /8 /2536[1356].
[4]. همین کتاب، سند شماره: 9004 /9ﻫ 1، تاریخ: 7 /8 /2536[1356].
[5]. همین کتاب، سند بدون شماره ،تاریخ: 5 /8 /2536[1356].
[6]. همین کتاب، سند شماره: 32 /9 /57، تاریخ: 12 /8 /2536[1356].
[7]. در اصل: تدریس.
[8]. همین کتاب، سند شماره: 30 /31 /57، تاریخ: 12 /8 /2536[1356].
[9]. همین کتاب، سند شماره: 9062 /9ﻫ 1، تاریخ: 8 /8 /2536[1356].
[10]. همان.
[11]. همین کتاب، سند شماره: 5633 /312، تاریخ: 25 /8 /2536[1356].
[12]. همین کتاب، سند شماره: 9004 /9 ﻫ 1، تاریخ: 7 /8 /2536[1356].
[13]. همین کتاب، سند شماره: 23649 /22 ﻫ 12، تاریخ: 9 /8 /2536[1356].
[14]. همین کتاب، سند شماره: 9279 /9ﻫ 1، تاریخ: 24 /8 /2536[1356].
[15]. همین کتاب، سند شماره: 5633 /312، تاریخ: 25 /8 /2536[1356].
[16]. همین کتاب، سند شماره: 9476 /9ﻫ 1، تاریخ: 29 /8 /2536[1356].
[17]. همین کتاب، سند شماره: 9660 /9ﻫ 1، تاریخ: 29 /8 /2536[1356].
[18]. همین کتاب، سند شماره: 9829 /9ﻫ 1، تاریخ: 13 /10 /2536[1356].
[19]. همین کتاب، سند شماره: 9008 /9ﻫ 1، تاریخ: 7 /8 /2536[1356].
[20]. همین کتاب، سند شماره: 9015 /9ﻫ 1، تاریخ: 7 /8 /2536[1356].
[21]. همین کتاب، سند شماره: 143 /56 /02 /205، تاریخ: 16 /8 /2536[1356].
[22]. همین کتاب، سند شماره: 13107 /9 ﻫ 2، تاریخ: 2 /9 /2536[1356].
[23]. همین کتاب، سند شماره: 23649 /22 ﻫ 12، تاریخ: 9 /8 /2536[1356].
[24]. همین کتاب، سند شماره: 49 /07 /404 /958، تاریخ: 6 /9 /2536[1356].
[25]. همین کتاب، سند شماره: 6242 /312، تاریخ: 19 /9 /2536[1356].
[26]. همین کتاب، سند یادداشت اداری، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[27]. همین کتاب، سند شماره: 9881/ﻫ 1، تاریخ: 19 /10 /36 تعداد افراد دستگیر شده در روز بعد، 12 نفر اعلام شد. 11 نفر طلبه و 1 نفر دانشجو. و سند شماره: 9888 /9ﻫ 1، تاریخ: 20 /10 /2536[1356].
[28]. همین کتاب، سند شماره: 6543 /312، تاریخ: 29 /9 /2536[1356].
[29]. همین کتاب، سند شماره: 9 /616 /04 /507 /420، تاریخ: 2 /119 /2536[1356].
[30]. همین کتاب، سند شماره: 46 /07 /404 /958، تاریخ: 5 /9 /2536[1356].
[31]. همین کتاب، سند شماره: 13134/ﻫ 2، تاریخ: 5 /9 /2536[1356].
[32]. همین کتاب، سند شماره: 13133/ﻫ 2، تاریخ: 6 /9 /2536[1356].
[33]. همین کتاب، سند شماره: 13144/ﻫ 2، تاریخ: 7 /9 /2536[1356].
[34]. همین کتاب، سند شماره: 13150/ﻫ 2، تاریخ: 8 /9 /2536[1356].
[35]. همین کتاب، سند شماره: 13238/ﻫ 2، تاریخ: 15 /9 /2536[1356].
[36]. همین کتاب، سند شماره: 13246/ﻫ 2، تاریخ: 16 /9 /2536[1356].
[37]. همین کتاب، سند شماره: 13520/ﻫ 2، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[38]. همین کتاب، سند شماره: 13522/ﻫ 2، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[39]. همین کتاب، سند شماره: 13770/ﻫ 2، تاریخ: 9 /11 /2536[1356].
[40]. همین کتاب، سند شماره: 72 /07 /404 /1 /958، تاریخ: 29 /11 /2536[1356].
[41]. همین کتاب، سند شماره: 47311 /1، تاریخ: 29 /11 /2536[1356].
[42]. همین کتاب، سند شماره: 13944/ﻫ 2، تاریخ: 1 /12 /2536[1356].
[43]. همین کتاب، سند بدون شماره، تاریخ: [6 /12 /2536(1356)].
[44]. همین کتاب، سند شماره: 9012 /9ﻫ 1، تاریخ: 7 /8 /2536[1356].
[45]. همین کتاب، سند شماره: 9176/ﻫ 1، تاریخ: 17 /8 /2536[1356].
[46]. همین کتاب، سند شماره: 9328 /9ﻫ 1، تاریخ: 29 /8 /2536[1356].
[47]. همین کتاب، سند شماره: 78 /12 /2 /501، تاریخ: 15 /10 /2536[1356].
[48]. همین کتاب، سند شماره: 24 /07 /404 /958، تاریخ: 20 /11 /2536[1356].
[49]. همین کتاب، سند شماره: 23 /07 /404 /958، تاریخ: 20 /11 /2536[1356].
[50]. همین کتاب، سند شماره: 9597 /9ﻫ 1، تاریخ: 22 /9 /2536[1356].
[51]. همین کتاب، سند بدون شماره، تاریخ: [28 /9 /2536(1356)].
[52]. همین کتاب، سند شماره: 13605/ﻫ 2، تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[53]. همین کتاب، بولتن ساواک، تاریخ: [28 /10 /2536(1356)].
[54]. همین کتاب، سند شماره: 13720، تاریخ: 4 /11 /2536[1356].
[55]. همین کتاب، سند شماره: 10473/ﻫ 1، تاریخ: 4 /12 /2536[1356].
[56]. همین کتاب، سند شماره: 9043/ﻫ 1، تاریخ: 7 /8 /2536[1356].
[57]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 11 /8 /2536[1356].
[58]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 14 /8 /2536[1356].
[59]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 18 /8 /2536[1356].
[60]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 21 /9 /2536[1356].
[61]. همین کتاب، سند شماره: 5882 /312، تاریخ: 3 /9 /2536[1356].
[62]. همین کتاب، سند شماره: 9398/ﻫ 1، تاریخ: 7 /9 /2536[1356].
[63]. همین کتاب، سند شماره: 9423 /9ﻫ 1، تاریخ: 8 /9 /2536[1356].
[64]. همین کتاب، سند شماره: 9434/ﻫ 1، تاریخ: 12 /9 /2536[1356].
[65]. همین کتاب، سند شماره 6287 /312، تاریخ: 21 /9 /36 بخش ضمائم.
[66]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 21 /9 /2536[1356].
[67]. همین کتاب، سند شماره: 2478/ق ﻫ ، تاریخ: 15 /9 /2536[1356].
[68]. همین کتاب، سند شماره: 9436/ﻫ 1، تاریخ: 12 /9 /2536[1356].
[69]. همین کتاب، سند شماره: 9651/ﻫ 1، تاریخ: 23 /9 /2536[1356].
[70]. همین کتاب، سند شماره: 10949 /11ﻫ ، تاریخ: 27 /9 /2536[1356].
[71]. همین کتاب، سند بریده روزنامه، بخش ضمائم.
[72]. همین کتاب، اعلامیه بدون تاریخ، بخش ضمائم.
[73]. همین کتاب، سند شماره: 9870/ﻫ 1، تاریخ: 17 /10 /2536[1356]. و سند بولتن بدون تاریخ ساواک در نوشتهای دیگر تعداد زنان دستگیر شده، 18 نفر و در گزارشی دیگر، تعداد آنان 14 نوشته شده است.
[74]. همین کتاب، سند شماره 7107 /312، تاریخ: 18 /10 /2536[1356]، بخش ضمائم.
[75]. همین کتاب، سند شماره: 9882/ﻫ 1، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[76]. همین کتاب، سند شماره: (33)98 /15010 /381، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[77]. همین کتاب، سند شماره: 13521/ﻫ 2، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[78]. همین کتاب، سند شماره: 13520/ﻫ 2، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[79]. همین کتاب، سند شماره: 24 /542، تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[80]. همین کتاب، سند شماره: 10 سیار، تاریخ: 20 /10 /2536[1356].
[81]. همین کتاب، سند شماره: 7342 /312، تاریخ: 26 /10 /2536[1356].
[82]. همین کتاب، سند شماره: 9874/ﻫ 1، تاریخ: 19 /10 /2536[1356].
[83]. همین کتاب، سند شماره: 9905 /9ﻫ 1، تاریخ: 20 /10 /2536[1356].
[84]. همین کتاب، سند شماره: 2566/ق ﻫ، تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[85]. همین کتاب، سند شماره: 9903 /9ﻫ 1، تاریخ: 20 /10 /2536[1356].
[86]. همین کتاب، سند بدون شماره، تاریخ: [20 /10 /36] و شماره 11 سیار، تاریخ: 20 /10 /2536[1356].
[87]. همین کتاب، سند شماره: 9891/ﻫ 1، تاریخ: 20 /10 /2536[1356].
[88]. همین کتاب، سند شماره: 9933/ﻫ 1، تاریخ: 22 /10 /2536[1356].
[89]. همین کتاب، سند شماره: 9921/ﻫ 1، تاریخ: 21 /10 /2536[1356].
[90]. همین کتاب، سند تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[91]. همین کتاب، اسناد شماره: 9930/ﻫ 1، تاریخ: 22 /10 /36 و شماره: 9933/ﻫ 1، تاریخ: 22 /10 /2536[1356].
[92]. همین کتاب، سند شماره: 9938/ ﻫ 1، تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[93]. همین کتاب، سند بدون شماره ،تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[94]. همین کتاب، سند شماره: 9938/ ﻫ 1، تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[95]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 81 و همین کتاب، سند شماره: 9937/ﻫ 1، تاریخ: 24 /10 /2536[1356].
[96]. در اصل: غلامرضا.
[97]. همین کتاب، سند شماره: 25 /542، تاریخ: 1 /11 /2536[1356].
[98]. همین کتاب، سند شماره: 16469 /9 ﻫ 3، تاریخ: 10 /11 /2536[1356].
[99]. همین کتاب، سند شماره: 9999 /9ﻫ 1، تاریخ: 27 /10 /2536[1356].
[100]. همین کتاب، سند شماره: 9993/ﻫ 1، تاریخ: 27 /10 /2536[1356].
[101]. همین کتاب، سند شماره: 7376 /312، تاریخ: 27 /10 /2536[1356].
[102]. همین کتاب، اسناد شماره: 9973/ ﻫ 1، تاریخ: 27 /10 /36 و شماره: 4374 /9، تاریخ: 29 /10 /2536[1356].
[103]. همین کتاب، سند بدون شماره، تاریخ: 28 /10 /2536[1356].
[104]. همین کتاب، سند شماره: 100100 /9ﻫ 1، تاریخ: 29 /10 /2536[1356].
[105]. همین کتاب، سند شماره: 10045/ﻫ /ج، تاریخ: 30 /10 /2536[1356].
[106]. همین کتاب، سند شماره: 10046 /9ﻫ 1، تاریخ: 1 /11 /2536[1356].
[107]. همین کتاب، سند شماره: 10059 /9ﻫ 1، تاریخ: 3 /11 /2536[1356].
[108]. در اصل: غلامرضا.
[109]. همین کتاب، سند شماره: 25 /542، تاریخ: 3 /11 /2536[1356].
[110]. همین کتاب، سند شماره: 561 /9 /57، تاریخ: 5 /11 /2536[1356].
[111]. همین کتاب، سند شماره: 24 /542، تاریخ: 5 /11 /2536[1356].
[112]. در اصل: غلامرضا.
[113]. همین کتاب، سند شماره: 25 /542، تاریخ: 8 /11 /2536[1356].
[114]. همین کتاب، سند شماره: 1 /25 /542، تاریخ: 9 /11 /2536[1356].
[115]. همین کتاب، سند شماره: 4929/م، تاریخ: 8 /11 /2536[1356].
[116]. در اصل: بود.
[117]. در اصل: دارند.
[118]. همین کتاب، سند شماره: 16440 /9 ﻫ 3، تاریخ: 10 /11 /2536[1356].
[119]. همین کتاب، سند شماره: 8385 /312، تاریخ: 23 /11 /2536[1356].
[120]. همین کتاب، سند شماره: 10403/ﻫ 1، تاریخ: 27 /11 /2536[1356].
[121]. همین کتاب، اسناد شماره: 10407/ﻫ 1، تاریخ: 27 /11 /2536[1356] و شماره: 12 /66 /401 /1 /958، تاریخ: 29 /11 /36 و تعدادی سند دیگر که در متن کتاب آمده است.
[122]. همین کتاب، سند شماره: 10411/ ﻫ 1، تاریخ: 28 /11 /2536[1356].
[123]. همین کتاب، اسناد شماره: 10416 /9ﻫ 1، تاریخ: 29 /11 /2536[1356] و تاریخ: [29 /11 /2536(1356)].
[124]. همین کتاب، سند شماره: 10419 /9ﻫ 1، تاریخ: 29 /11 /2536[1356].
[125]. همین کتاب، سند شماره: 8685 /312، تاریخ: 2 /12 /2536[1356].
[126]. همین کتاب، سند شماره: 10425 /311، تاریخ: 2 /12 /2536[1356].
[127]. همین کتاب، سند شماره: 10441/ﻫ 1، تاریخ: 3 /12 /2536[1356].
[128]. همین کتاب، سند بدون تاریخ و شماره، (ص 348).
[129]. همین کتاب، سند شماره: 10445/ﻫ 1، تاریخ: 3 /12 /2536[1356].
[130]. همین کتاب، سند شماره: 10446 /9ﻫ 1، تاریخ: 3 /12 /2536[1356].
[131]. همین کتاب، سند شماره: 10461 /9ﻫ 1، تاریخ: 3 /12 /2536[1356].
[132]. همین کتاب، سند شماره: 10480/ﻫ 1، تاریخ: 5 /12 /2536[1356].
[133]. همین کتاب، سند نامه کمیته مشترک ضدخرابکاری، تاریخ: [6 /12 /2536(1356)].
[134]. همین کتاب، سند شماره: 40 /66 /401 /958، تاریخ: 15 /12/ /2536[1356]، بخش ضمائم.
[135]. همین کتاب، سند شماره: 10488 /9ﻫ 1، تاریخ: 6 /12 /2536[1356].
[136]. همین کتاب، سند شماره: 10530/ﻫ 1، تاریخ: 7 /12 /2536[1356].
[137]. همین کتاب، سند شماره: 8945 /312، تاریخ: 9 /12 /2536[1356].
[138]. همین کتاب، سند شماره: 271 /173 /77 /401، تاریخ: 10 /12 /2536[1356].
[139]. همین کتاب، سند شماره: 10564 /9ﻫ 1، تاریخ: 11 /12 /2536[1356].
[140]. همین کتاب، سند شماره: 1876 /1 /02 /501، تاریخ: 14 /12 /2536[1356].
[141]. همین کتاب، سند شماره: 10569/ﻫ 1، تاریخ: 13 /12 /2536[1356].
[142]. همین کتاب، سند شماره: 10581 /9ﻫ 1، تاریخ: 14 /12 /2536[1356].
[143]. همین کتاب، سند شماره: 10605/ﻫ 1، تاریخ: 15 /12 /2536[1356].