سال 1355 شمسی درحالی آغاز شد که جوِّ سیاسی و اجتماعی کشور تحت تأثیر حرکتهای مسلحانه سه ماهه پایانی سال قبل و همچنین دستگیری و محاکمهی اعضای گروههای مسلح قرار داشت.
در این موقعیت، شهر مقدس مشهد به علت ویژگی خاصی که به لحاظ زائرپذیری داشت، یکی از شهرهای پر رفت و آمد بود و به تبعِ آن، محل اقامت اعضای فراری گروههای مسلحی که تحت تعقیب قرار داشتند، به شمار میرفت. گزارشهایی که توسط ساواک خراسان در این دوره زمانی تهیه شد، نشانگر این واقعیت است:
«در ساعت 2030 روز جاری هنگام گشت زنی در فلکه کوه سنگی به جوانی مظنون، وقتی اتومبیل متوقف گردید، جوان مذکور به طرف اتومبیل گشتی آمده و درب طرف راننده را باز نمود که فوراً وی را دستگیر و هنگام دلالت به اداره مرکزی از آمدن خودداری و سر و صورت خود را مرتب به بدنه اتومبیل میکوبید که از عمل وی جلوگیری، در بازرسی بدنی و منزل که با همکاری اکیپ شاهین به عمل آمد، مدارک و اشیاء برخلاف مشاهده نگردید.»[1]
«روز سه شنبه مورخه 10 /1 /55 ضمن گشت روزانه کوچههای فرعی خیابان محمدرضا شاه، به شخصی مشکوک شدیم که بعد از بیرون آمدن از منزل، بلافاصله داخل منزل[شد]؛ لذا خانه مورد نظر را تا ساعت 5 /10 مراقبت نموده تا شخص مورد نظر خارج شود و دور از منزل اقدام [به] دستگیری وی گردید.»[2]
در این شرایط، حمله رژیم اشغالگر صهیونیستی به لبنان در اواخر سال 1354، موجب عکسالعمل شیعیان جهان خصوصاً شیعیان ایران گشت. در این موقع آیتالله گلپایگانی(ره) نیز بیانیهای در این رابطه صادر نمود که در بخشی از آن آمده است:
«حوادث فجیع لبنان و تجاوزات بیرحمانه به نفوس و اموال مسلمانان موجب تأثر و تأسف عمیق جامعه روحانیت شیعه و حوزه علمیه قم و عموم مسلمین جهان است. اخبار واصله حاکی از آن است که این بار اسرائیل و صهیونیسم متجاوز، نقشههای خود را به دست جمعی از مسیحیان مزدور اجرا میکند... بر تمام دول و ملل مسلمان لازم است در این موقع حساس، همبستگی و رشد اسلامی خود را اظهار، به هر نحو میتوانند در خاموش کردن آتش فتنه و احقاق حقوق با مسلمین لبنان همکاری نمایند و مخصوصاً با کمکهای مالی مؤثر جبهه اسلام را در مقابل کفر مستحکم سازند.»[3]
وضعیت لبنان در این موقع به میزانی ویژه بود که آیتالله خامنهای از طریق شخصی به نام حاجی ارتضاء که فرش فروش بود، برای تعدادی از روحانیون مشهد پیغام فرستاد که:
«فطریه را جمعآوری و تحویل دهند و در نظر است به مسلمانان لبنان ارسال دارند.»[4]
و این درحالی بود که در چنین موقعیتی، ضمن اینکه فعالیت و حرکتهای علماء و روحانیون در مشهد، تحت کنترل بود و حتی برپائی مراسمی چون جشن «میلاد حضرت رسول اکرم و ولادت امام جعفر صادق(ع)» مورد حساسیت قرار داشت؛[5]هرگونه حرکتی جهت کمک و یاریرسانی به شیعیان لبنان نیز تحت نظر بود:
«روحانیون شهرستان نیشابور قصد دارند روز7 /1 /2535 وجوهاتی از افراد آنجا برای جنگجویان شیعه لبنان جمعآوری نمایند.»[6]
و برای جلوگیری از این اقدام دستور داده شد:
«به نحو مقتضی از جمعآوری پول به نفع جنگجویان لبنان در نیشابور جلوگیری و به افراد مؤثری که به این کار اقدام نمودهاند، تذکر لازم داده شود.»[7]
همزمان با این اقدامات، جشنهای پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی نیز که در مشهد با احداثِ «بنای یادبودی در میدان پهلوی» و برپائی «پنجاه طاق نصرت» در نقاط مختلف شهر همراه بود،[8] در حال انجام بود، فرصتی برای افشاگری علیه حکومت استبدادی و وابسته پهلوی به شمار میرفت که از طریق پخش اعلامیه صورت میگرفت:
«اخیراً تعدادی اعلامیه مضره تحت عنوان از طرف روحانیون مبارز ایران که متن آن مخالف با جشنهای پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی است در برخی از مناطق کشور توزیع گردیده است.»[9]
در همین موقع، اعلامیهی دستنویس دیگری نیز منتشر شد که با آیه شریفه «انّ الله یحبّ الّذین یقاتلون فی سبیله صفّاً کانّهم بنیان مرصوص » آغاز گردیده و در آن آمده بود:
«مسلمانان آگاه باشید. بار دیگر شاه، این یزید زمان از دری دیگر به مخالفت با دین حق برخاسته است و مزورانه تلاش میکند که از طریق انتشار فحشاء به صورت متجدد مآبانه جلوی رشد فکری امت اسلامی را سد کند و به دنبال این توطئه استعماری، سگان سازمان امنیت عده کثیری از علماء دین را زندانی و یا شهید کردهاند و در عوض برای عوامفریبی عدهای جیرهخوار از خدا بیخبر را به نام عالم دینی در رادیو و تلویزیون به نمایش گذاردهاند همانند حسن امامی منافق بزرگ ...
بر ما مسلمانان واجب است با تمام قوا برعلیه این سگ زنجیری امپریالیستهای شرق و غرب مبارزه کنیم. درود بر امام خمینی پیشوای ملت مسلمان ما که در مقابل حکومت استعماری شاه انعطافناپذیر ماند و در مبارزه برعلیه این خودکامة خونآشام لحظهای درنگ نکرد.»[10]
به دلیل فراوانی این فعالیتها، فضایِ رعب و وحشت در میان نیروهای امنیتی شاه به گونهای بود که ساواک خراسان در نامهای به شهربانی خراسان نوشت:
«با توجه به اینکه روز شنبه 21 /1 /2535 مصادف با سالروز حادثه کاخ مرمر میباشد و ممکن است عوامل گروههای برانداز و یا سمپاتهای مربوط اقدام به پخش اعلامیه در مجامع کارگری و یا اماکن و سطح شهر و یا سایر اقدامات حادی بنمایند، بنابراین به منظور مقابله با هرگونه اقدام و شناسائی عناصر ضد ملی، خواهشمند است دستور فرمائید کلیه عوامل و مأموران کلانتریهای مربوط و شهربانیهای شهرستانها پیشبینیهای لازم را معمول و در مرکز استان و همچنین شهرستانهای تابعه در صورت برخورد با عوامل مشکوک و ناشناس، نسبت به کنترل اعمال آنان اقدام و در صورت لزوم به منظور شناسائی کامل، دستگیر و محلهای کار و سکونت آنان را بازرسی، نتیجه را اعلام نمایند.»[11]
تحت تأثیر این اقدامات، علاوه بر پخش اعلامیه در محیطهای عمومی و خیابانها،[12]در محیطهای دانشآموزی نیز نصب اعلامیه به یکی از اقدامات انقلابی دانشآموزان تبدیل شد[13] و این حرکتی بود که اختصاص به شهر مشهد نداشت و در دیگر شهرهای استان نیز صورت میگرفت.[14]
بارگاه ملکوتی حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف التحیه و الثناء در مشهد، نه تنها این شهر را به یکی از شهرهای مورد توجه مسلمانان جهان تبدیل کرده بود که محمدرضا پهلوی نیز برای اینکه حکومت خود بر کشور شیعه ایران را تثبیت کند، گاه گاهی به این شهر مسافرت مینمود و به طور طبیعی این سفر در ابتدای سال 1355ش که ایران دستخوش فعالیتهای مسلحانه و بگیر و ببندهای فراوانی بود، از حساسیت بیشتری برخوردار بود:
«با توجه به اینکه موکب مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر قریباً به مشهد نزول اجلال خواهند فرمود؛ خواهشمند است دستور فرمائید منازل مشکوک به سکونت عناصر خرابکار و تروریست را مخصوصاً در منطقههای خط سیر ملوکانه، کوی طلاب. خیابان خواجه ربیع و خیابان نخریسی با استفاده از رؤسای انجمنهای محلی و معتمدان و هرگونه امکانات دیگر سریعاً شناسائی و صورت آن را متناوباً اعلام تا از طریق کمیته مشترک ضدخرابکاری در مورد روشن شدن و تعیین هویت ساکنین منازل اقدام مقتضی به عمل آید.»[15]
شرایط امنیتی شهر مشهد در این زمان به میزانی حساس بود که تصمیم گرفته شد:
«در مشهد 140 تلفن عمومی وجود دارد و در نظر است 100 دستگاه از این تلفنها در مدت یک هفته از کار انداخته شود و بقیه به تلفنهای مورد اعتماد نزدیک به پایگاه، پارالل و کنترل گردد.»[16]
و در حالی که امام خمینی(ره) در محوریت فعالیت نیروهای مذهبی قرار داشت و حتی داشتنِ رساله عملیه ایشان جرم محسوب میشد،[17] از اردیبهشت ماه سال 1355، شعارنویسی نیز به یکی از فعالیتهای مخالفین رژیم شاهنشاهی پهلوی تبدیل شد.[18]
روحانیون انقلابی در خراسان رضوی
پس از رحلت آیتالله العظمی سید محمد هادی میلانی(ره) در مرداد ماه سال 1354ش، در حالی که آیتالله سید حسن قمی(ره) نیز در تبعید به سر میبرد،[19] بیت آیتالله سید عبدالله شیرازی کانون برخی از فعالیتهای انقلابی بود و در کنار آن، شخصیتهای مبارزی چون آیتالله واعظ طبسی، شهید هاشمینژاد، شیخ علی تهرانی و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای پرچمداری مبارزات روحانیون انقلابی و حوزههای دینی شهر مشهد را به عهده داشتند که نیروهای امنیتی شاه با دستگیری و زندانی و تبعید نمودنِ برخی از آنان، سعی در کنترل اوضاع به نفع خود داشتند. در این موقع، زندانی بودنِ آیتالله طبسی و شهید هاشمینژاد موجب شد تا ضمن انتقاد از روحانیونی که ساکت بودند و یا با دستگاه همکاری میکردند، درباره این شرایط گفته شود:
«روحانیون واقعی مانند طبسی و هاشمی نژاد در سیاهچالها و زندانهای ضدانسانی به سر میبرند و بعضی هم مانند کافی باید در ایلام تبعید باشند؛ برعکس تعدادی که برابر میل دستگاه رفتار میکنند، وضع خوبی دارند که مرگ بر این عده.»[20]
و تحلیل ساواک مشهد در این زمان در جریان بررسی فعالیتهای نیروهای مذهبی از « اوضاع و احوال منحرفین و دستجات مخالف » نیز به این شرح بود:
«با توجه به مسئله شکست اقتصادی طبقه تاجر و کاسب شهر مشهد که اکثر آنان ناراضی هستند، نوعی ائتلاف ثروتمندان مشهدی و تجار معتبر در خفا و همکاری با خرابکاران و دادن پول و ایجاد تسهیلات برای آنان[و]طبقه روحانینما که یک اتحاد مثلث تشکیل دادهاند، به چشم میخورد. پخش اوراق مضره و شبنامههائی که اخیراً در مشهد پراکنده نمودند، یک اقدام بیباکانه بود که میخواهند روحیه حکومت را تضعیف کنند. جلسات شبانه دینی که در اکثر شهرها اکثراً منعقد است، یک سوم آنها را کادر نیروهای مسلح(بیشتر درجهداری) تشکیل میدهد که بیشتر روحانیون از جنبه مذهبی آنها استفاده کرده و با تلقینات و استناد به روایات و احادیث به حکومت وقت آنها را بدبین مینمایند.»[21]
عشق و علاقه به امام خمینی(ره)، به قشر و طبقه خاصی اختصاص نداشت و آحاد مختلف مردمی که از ظلم و ستم دستگاه جبار شاهنشاهی به ستوه آمده بودند، نسبت به امام ابراز علاقه میکردند. این علاقه به گونهای بود که حتی فردی به نام «احمد خطیبی»، بر روی ساقِ دست خود، عبارت «خمینی . خمینی . خدا نگهدارت» را خالکوبی کرده بود.[22]
در این موقعیت، حسینیه اصفهانیها که در بازار سرشور قرار داشت، به مرکزِ «عدهای از ایادی و عوامل خمینی و قمی» تبدیل شده بود که یکی از مرتبطین مقام معظم رهبری به نام «حاجی طوسی رنگفروش»، حمایت مالی فعالیتهای فرهنگی آن را به عهده داشت و ساخت و راهاندازی مدرسهای با آداب دینی برای دانشآموزان، موجب شد تا درباره آن نوشته شود:
«برنامه خاصی را برای تعلیم و تربیت بچهها در این مرکز کثیف و آلوده تنظیم نمودهاند که ابداً با برنامههای جاریه فرهنگ تطبیق ندارد. موسویان میگوید باید با این فجایع دولت ایران که درست کرده، مبارزه نمود و حتی کتبی که عکس شاهنشاه و شهبانو و والاحضرت ولایتعهد داشته باشد، اجازه ورود به مدرسه نمیدهد و از نصب عکس شاهنشاه آریامهر در کلاسهای مدرسه خودداری میکند.»[23]
فعالیتهای مقام معظم رهبری در ترویج امام خمینی(ره) به میزانی بود که در میان جمع کثیری از روحانیون مشهد، که تعدادی از آنها مانند آیتالله واعظ طبسی و شهید هاشمینژاد از روحانیون انقلابی و اهل مبارزه و زندان بودند، تنها ایشان به همراه شیخ محمدرضا محامی که نماینده رسمی امام خمینی(ره) در اخذ وجوهات بود، به عنوان نماینده مشهور امام در مشهد معرفی گردید:
«حاج علی شانهچی بازرگان فرش... اظهار داشته: سید علی خامنهای و محامی به نمایندگی از طرف خمینی در مشهد وجوهات میگیرند و این دو نفر در مشهد مشهور به نمایندگی خمینی و جمعآوری وجوه میباشند.»[24]
پس از آزادی آیتالله واعظ طبسی از زندان در بهمن ماه سال 1355ش، حلقهی یاران امام خمینی(ره) نیز بار دیگر استحکام بیشتری یافت تا در جریان پرداخت شهریه امام خمینی به طلاب مشهدی که از سوی آیتالله سیدمرتضی پسندیده سفارش شده و به نوعی سازماندهیِ هواداران امام بود، نوشته شود:
«قرار است سید علی خامنهای و محمدرضا محامی، عباس واعظ طبسی جلسهای تشکیل داده و در این مورد تصمیمات لازم را پیرامون نحوه پرداخت و مقدار آن بگیرند.»[25]
فرصتِ برقراری رابطه با عراق و اعزام زائر به عتبات عالیات که از آغاز سال 1355ش به وقوع پیوست، موقعیت مناسبی را برای انقلابیون مسلمان برای ملاقات با امام خمینی(ره) و رد و بدل نمودنِ آسانتر پیامها فراهم کرد. در این موقع، خاندان معزز خامنهای اعم از پدر و برادران، از جمله روحانیونی بودند که مقلدین امام را به سمت و سوی ایشان هدایت میکردند:
«از زمانی که زائران ایرانی برای زیارت عتبات عالیات به کشور عراق مسافرت مینمایند، مریدان و مقلدین خمینی منجمله سید علی خامنهای و سید محمد خامنه ای، سیدجواد خامنهای پیشنماز، در سطح استان برای وی تبلیغات دامنهداری مینمایند و حتی آدرس منزل خمینی را به آن عده از مقلدینش که برای زیارت به عراق میروند میدهند.»[26]
و تلاشِ مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای در جریانِ انقلاب اسلامی در استان خراسان به میزانی بود که از سوی برخی از روحانیون انقلابی استان به عنوان «رهبر مجاهدین مشهد» معرفی میگردید.[27]
آیتالله سید عبدالله شیرازی
تبدیل شدنِ بیت آیتالله شیرازی به یکی از کانونهای نهضت امام خمینی(ره) موجب شد تا ساواک مشهد برای از میدان به در بردن ایشان، طرحی را برای مقابله با وی اجرا کند:
«به منظور کنترل و جلوگیری از گسترش فعالیت شیرازی و اقدامات نامبرده در جهت شناساندن خود به عنوان مرجعیت به جانشینی میلانی، در نظر است به سید محمدرضا بروجردی ... که آمادگی خود را از هر جهت برای همکاری اعلام نموده، در یکی از شبستانهای مسجد گوهرشاد اجازه تدریس به طلاب داده شود و در موقع لزوم از او علیه روحانیون استفاده شود.»[28]
و حدود دو ماه پس از این طراحی، پرویز ثابتی ضمن موافقت با آن، دستور تعطیل نمودن مدرسه علوم دینی آیتالله شیرازی را صادر کرد:
«به نحو مقتضی از طریق شهربانی منطقه به طوری که رعایت شئونات آیتالله شیرازی بشود، ابتدا به وی ابلاغ گردد تا گرفتن اجازه رسمی از تدریس و تجمع طلاب خودداری و چنانچه تقاضای رسمی در این زمینه داد، پس از مدتی با تأسیس آن مخالفت و اگر توصیه و توجه شهربانی منطقه را نپذیرفت، نسبت به جلوگیری و تعطیل مدرسه از طریق شهربانی اقدام و نتیجه به این اداره کل اعلام گردد.»[29]
بیت آیتالله شیرازی در این زمان، محل رجوعِ خانواده مبارزین نیز بود تا جائی که ساواک در گزارش وقایع روزانه تاریخ هفتم تیر ماه سال 1356 در این باره نوشت:
«روز 24 /3 /36 عدهای حدود 20 نفر از زنان متعصب مذهبی، به منزل آیتالله شیرازی رفته و ضمن ملاقات با همسر یاد شده، تقاضای ملاقات از آیتالله شیرازی را مینمایند. زنان مورد بحث به آیتالله شیرازی اظهار داشتهاند عدهای از زندانیان سیاسی جزو بستگان، شوهران و فرزندان ما هستند و در حال حاضر بازداشت میباشند، همان طوریکه هاشمینژاد را اخیراً آزاد نمودند، ترتیبی داده شود تا موجبات استخلاص سایر زندانیان سیاسی نیز فراهم گردد.»[30]
ایجاد محدودیت و کنترل مدارس علمیه
ساواک مشهد که از شرایط حاکم بر مدارس دینی و فعالیتهای طلاب و روحانیون به طرفداری و تبعیت از امام خمینی(ره) نگران بود، تصمیم به کنترل سازمان یافتهی حوزههای علمیه گرفت:
«اخیراً از طرف شهربانی نامهای به مدرسه امام جعفر صادق داده شده که باید از این پس امتیاز رسمی داشته و زیر نظر اداره اوقاف و برنامههای اداره مذکور به کار خود ادامه دهید وگرنه مدارس بسته میشود. نصراللهی واعظ ضمن بیان مطالب فوق اضافه نمود این نقشه، نقشه سازمان امنیت است که میخواهد مدارس را هم در اختیار بگیرد منتهی به وسیله اوقاف و در این شرایط دیگر امیدی به آینده طلاب نیست و باید گفت امیدی به آینده دیانت نیست، زیرا اگر روحانیت به صورت روحانیت سازمانی و اوقافی درآید، بساط دین را هم جمع شده باید دانست.»[31]
در همین موقع، که حوزههای علمیه در آستانه دوازدهمین سالگرد 15 خرداد سال 1342ش قرار داشتند، تهیه و توزیع اعلامیههائی درباره این واقعه که برخی از آنها دارای تاریخ همان زمان بود، نیز فزونی گرفت:
«بدینوسیله 18 فقره اعلامیههای مضره مربوط به واقعه 15 خرداد 42 که از طرف خمینی و علمای مخالف تهیه شده و در صحن حرم مطهر به دست آمده ... اکثر اعلامیههای مزبور چاپ سال 42 میباشد.»[32]
چون اصلیترین منشأ حرکتهای انقلابی مذهبی در حوزههای علمیه قرار داشت، یکی از اقدامات دستگاه امنیتی شاه، ایجاد محدودیت برای مدارس دینی بود.
این اقدام در مشهد مقدس، با بهره گیری از فرصتِ طرح توسعه حرم مطهر امام رضا علیهالسلام صورت گرفت و تعدادی از مدارس علوم دینی تخریب گردید. در نیمهی اول سال 1356ش، برخی از تجار مشهد تصمیم گرفتند تا 3 ساختمانی را که در کنار بازار رضا برای فعالیت تجاری ساخته شده و دارای 270 اتاق بود، از آستانه اجاره کرده و در اختیار علمای مشهد بگذارند تا از آن برای اسکان طلاب استفاده شود. ساواک مشهد که این اقدام را به نفع امنیت ملی! تشخیص نمیداد، ضمن مخالفت با این اقدام، نوشت:
«نوسازی اطراف فلکه حضرت که باعث تخریب تعدادی از این مدارس گردیده، در حقیقت چند لانه فساد از میان رفته و از هر جهت به نفع مملکت و دولت و مردم بوده و به همین دلیل پس از تخریب این مدارس در طرح نوسازی اطراف فلکه، از تشکیل و به وجود آمدن مدارس علوم دینی و در واقع محل تجمع جوانان تنپرور و پایگاهی برای مقدمین ضدملی و میهنی جلوگیری به عمل آمده است. اکنون این اقدام که بدون بررسی و تحقیق در شرف انجام است، مشکلات زیادی را از نظر امنیتی به وجود خواهد آورد. لذا اختصاص 270 حجره که چنانچه در هر یک از این اتاقها حداقل سه نفر طلبه اقامت و تحصیل نمایند، متجاوز از 800 نفر در یک محل، آن هم با توجه به موقعیتی که این سراهای چسبیده به بازار رضا دارند(با نگرش به اینکه بازار همیشه مرکز ثقل فعالیتهای مذهبی بوده)؛ به دست خود محلهائی مناسب برای مفسدین و مقدمین علیه کشور و پایگاهی برای بیگانگان و دشمنان این مملکت به وجود میآوریم... انجام این امر در حقیقت حمایت و تقویت طلاب و حوزه علمیه است که سالها است مشکلات زیادی را به وجود آورده و همواره از نظر امنیتی گریبانگیر بوده.»[33]
برپائی تظاهرات به مناسبت گرامیداشت شهدای 15 خرداد 1342
یکی از اثراتِ قیام خونین 15 خرداد در سال 1342ش، برگزاری مراسم یادبود آنان در سالهای بعد بود. این مراسم در 15 خرداد سال 1354ش در مدرسه فیضیه قم، تبدیل به تظاهراتی با شعارهائی چون: «درود بر خمینی» و «خمینی خمینی خدا نگه دار تو . بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو» در محوطه مدرسه گردید. متعاقب این حرکت، مدرسه فیضیه محاصره شد و ادامهی تظاهرات در شب و روزهای بعد، به زد و خورد و درگیری با نیروهای انتظامی و ضرب و جرح و دستگیری تعدادی از شرکتکنندگان که عموماً از طلبههای علوم دینی بودند، انجامید. از جمله دستگیرشدگان واقعه 15 خرداد سال 1354ش، آیتالله واعظ طبسی بود که در مشهد دستگیر شد.[34]
این حرکت در سال 1355ش نیز تکرار شد که گزارش بزرگداشت آن در شهر مشهد به این شرح است:
«روز 18 /3 /35 حدود 30 نفر که صورت خود را با پارچه پوشانده بودند و پرچم سفید رنگی در دست داشتند، در خیابان صفوی شهر مشهد ضمن دادن شعار مضره به نفع خمینی و پخش اعلامیههای تحریکآمیز و یادآوری حوادث خرداد ماه سال 2522[1342] شیشههای بانک ایران و ژاپن را در خیابان مذکور شکسته و با رسیدن مأمورین به محل، اخلالگران متواری و چهار نفر آنها وسیله مأمورین دستگیر گردیدهاند.»[35]
و این درحالی بود که اعلامیههائی نیز به همین مناسبت تهیه و توزیع گردید:
«تعدادی اعلامیه مضره مربوط به حادثه 15 خرداد 42 که ضمن آن در مورد حکومت وحشت و ارعاب در ایران مطالبی نوشته شده و از خمینی تجلیل نموده، وسیله دو نفر جوان موتورسیکلت سوار که دارای ریش و یک نفرشان قد بلندی داشته، به مسجد ابوالفضلی انداخته شده.»[36]
و این تظاهرات، در روزهای بعد نیز به صورت پراکنده ادامه یافت:
«قرار است قبل از ظهر روزهای 20 و 21 /3 /35 افرادی له خمینی شعارهائی در خیابان سرخس . پائین خیابان و کوی طلاب بدهند ... دستور فرمایند ضمن آموزش لازم به مأمورین مربوطه، مراقبتهای لازم معمول و مسببین را بازداشت و به سازمان اعزام دارند.»[37]
و همراه با این اقدامات، اماکنی که مروّج فرهنگ شاهنشاهی بوده و تصاویر محمدرضا پهلوی و دیگر اعضای خاندان سلطنتی را در معرض دید مردم قرار داده بودند، مورد تهدید قرار گرفتند:
«از کمیته ضد تبلیغات سازمان رهائیبخش ایران(سرا) شعبه مشهد به شما اولتیماتوم داده میشود در حداقل زمان عکسها و پوسترهای مربوط به شاه خائن و خانوادهاش را از مغازه جمعآوری نموده و به طریقی نابود کنید و حتی در خانه از آنها نگهداری و یا فروخته نشود... بدیهی است یادآور شویم که این موضوع باید میان ما و شما بماند و در صورت بروز به دیگران و مسئولان امر و یا اجرا نکردن خواسته ما، شما در جزو مخالفان لیست ترور قرار خواهید گرفت و عواقب بدی در انتظارتان خواهد بود.»[38]
به همین دلیل بود که ساواک مشهد در نامه به شهربانی خراسان نوشت:
«چون امکان دارد اقدامات ایذائی از طرف خرابکاران نسبت به اماکنی که مزین به تمثالهای شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت میباشد به عمل آید... نسبت به حفاظت از این گونه اماکن اقدامات لازم معمول و نتیجه را به این سازمان اعلام دارند.»[39]
و حدود دو ماه بعد نیز نامهای به ساواک مشهد رسید که در آن ضمن تهدید به راه انداختن «حمام خون»، خواستار آزادی «زندانیان سیاسی روحانی و غیرروحانی مسلمان» شده و در پایان، تهدید به بمبگذاری: «کارخانجات مشروبات الکلی و شعب آنها . سینماهائی که فیلمهای سکسی نشان میدهند . مؤسسات روزنامههای کیهان و اطلاعات . انفجار محل یا کشتن صاحب نشریه فیلم و سینما » نموده بود.[40]
نهضت پخش کتاب
از جمله اقدامات بسیار تأثیرگذاری که در مسیر حرکت انقلابی مردم استان خراسان رضوی در سال 1355ش چشمگیر بود، آگاهیبخشی به آحاد مختلف جامعه از طریق پخش و توزیع کتاب بود؛ که این حرکت در محیطهای دانشجوئی و دانشآموزی بیشتر به چشم میخورد:
«کارآموزی به نام محمدعلی نیشابوری که در دانشسرای قوچان تحصیل میکند... کتب مضره بین سایر کارآموزان دانشسرای مذکور توزیع [می کند.]»[41]
«آقای حسن کفاش که چندی قبل به تربت جام آمده در تاریخ 10 /5 /35 به منزل دائیش رضا حسینی رفت و کتابهای تاریخی جامعه و اسلام در ایران را آورد و به آقای عبدالرحمان مدرس احمدی داد.»[42]
تهیه و توزیع کتاب و اعلامیههای آگاهیبخش، حرکتی بود که از ابتدای نهضت امام خمینی(ره)، یکی از فعالیتهای جدّی انقلابیون مسلمان به شمار میرفت و به طور طبیعی مورد حساسیت شدید نیروهای امنیتی نیز قرار داشت؛ از این رو بررسی صلاحیت صاحبان کتابفروشیها برای راه اندازی و یا تجدید پروانه، یکی از اقدامات اولیهای بود که با هماهنگی کامل ساواک و شهربانی صورت میگرفت[43]و برخی از آنان برای بررسی بیشتر سوابق به ساواک احضار میشدند.[44]
به همین دلیل بود که یکی از کشفیات اصلی از منزل مبارزین مسلمانی که تحت تعقیب قرار میگرفتند، کتاب بود:
«ساعت 1540 روز 19 /6 /35 از منزل شیخ عباس واعظ طبسی... با حضور نماینده دادستانی و امضاءکنندگان ذیل بازرسی به عمل آمد و مدارک... به دست آمد... مشکلات بزرگ نسل ما . پاسخ ما چهار جلد . سوسیالیسم در مصر . انقلابهای اسلامی . راه سوم . سیر حکمت در اروپا . اسلام شناسی . نهضت آزادی خوزستان . پنجاه و سه جلد مجله مکتب اسلام .»[45]
در این موقع، نوشتههای دکتر شریعتی با اقبال فراوانی در محیطهای دانشجوئی و همچنین طلبههای جوان مواجه شده بود و تهیه و توزیع و توصیه به مطالعهی آن، یکی از فعالیتهای قابل توجه و حساس بود[46] و به همین دلیل کتابفروشیهای مذهبی شهر، مورد بازرسیهای سرزده قرار میگرفت:
«ساعت 1200 مورخ 22 /8 /2535 کتابفروشی انتشارات المهدی... به ظن فروش و نگهداری کتب ممنوعه وسیله مأمورین مربوطه مورد بازرسی قانونی واقع گردیده، در نتیجه تعدادی کتاب به شرح زیر که در لیست کتب ممنوعه میباشد به دست آمده است... 1 . کتاب علوم روز و قرآن(پشت جلد نوشتهاند قرآن و علوم روز نوشته سیدجواد افتخاریان 149 جلد) 2 . عدالت اجتماعی نوشته سید قطب 63 جلد. کتاب ابوذر غفاری دو جلد . اسلام مذهب رسمی ما 35 جلد.»[47]
از جمله اقداماتی که در جریانِ آگاهیبخشی در استان خراسان رضوی صورت گرفت، توزیع کتاب و تشویق و ترغیب به مطالعه در محیطهای دانشآموزی با شیوههای مختلف بود:
«هنگامی که مدرسه تعطیل و دانشآموزان از مدرسه خارج میشدند، در جلو دبیرستان یک اتومبیل سواری که چهار جوان در آن نشسته بودند، مقداری کتاب بستهبندی شده بین دانشآموزان تقسیم و بلافاصله با سرعت رفتند. هنگامی که بستههای کتاب باز گردیده، تعدادی از نوشتههای دکتر شریعتی و سید علی خامنهای در آن بوده. ضمناً صورتی از کتب دیگر تهیه شده بود که دانشآموزان را به خواندن آنها ترغیب و نوشته بودند ما برای یک انقلاب فکری قیام کردهایم و این اقدام، مقدمه آن است.»[48]
«دو عدد کارتن محتوی حدود 150 جلد کتب و جزوه مذهبی[که] از نویسندگان معاصر مانند (شریعتی . سید علی خامنهای . محمد حکیمی . طالقانی . حجازی) میباشد، توسط افراد ناشناسی مقابل دبیرستانهای پسرانه هدایت و نادرشاه گذارده شد که بلافاصله جمعآوری گردید ... جزوات و کتب مزبور چاپ مرکز بوده و بین هر یک از آنها یک برگ کاغذ مشاهده که افراد به مطالعه و توزیع این قبیل کتب تشویق گردیدهاند.»[49]
«در ساعت هشت و یک ربع صبح روز پنجشنبه 1 /2 /2536 شاهنشاهی از دبیرستان نظام داورپناه تلفنی به این اداره اطلاع داده شد که ساعت یازده و نیم روز گذشته، وسیله جوان ناشناسی، تعدادی جزوه و کتاب در فاصله صد متری دبیرستان، بین دانشآموزان توزیع گردیده.»[50]
در همین راستا، فرا رسیدنِ هفته کتاب که مراسمی سراسری بود، موجب گردید تا دانشکدههای مختلف دانشگاه فردوسی مشهد نیز مبادرت به برپائی نمایشگاه کتاب نمایند و فروشندگان نیز در مواقعی که «دانشجویان جهت خرید کتاب هجوم» میآوردند، از موقعیت و ازدحام جمعیت بهره گرفته و کتابهائی را که اصطلاحاً «کتب ممنوعه» گفته میشد، به مشتریان عرضه کنند.[51]
هدف کسانی که این حرکت را در میان دانشآموزان دبیرستانی آغاز کرده بودند، کاملاً روشن بود؛ هدفی که در اعلامیهای که در این رابطه با آیه شریفه «ن والقلم و مایسطرون» تهیه و «در مقابل دبیرستانهای مشهد» گذاشته شد، اینگونه بیان گردید:
«در دورانی که تمام مکتبها و نظامهای ضدخدایی مغرضانه و یا جاهلانه به اسلام میتازند و عدهای به نام مسلمان بدون آگاهی کافی از اسلام بد دفاع میکنند، ما مسلمانان موظف هستیم که اسلام واقعی را بشناسانیم و این تنها با مطالعه دقیق و شناخت واقعی اسلام عملی است. برای این منظور تعدادی کتب اسلامی و اجتماعی نیز نام میبریم که خواندن آنها واقعاً واجب است، البته قسمت اعظم این کتابها مقدماتی و فقط برای شروع مطالعه هستند... صبر(خامنهای) . صلح امام حسن(خامنهای) . از ژرفای نماز(خامنهای) . مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان . آیات برگزیده(محمد خامنهای)... انسان بین مادیگری و اسلام ... جنگ و صلح(شلتوت) . حقوق بینالمللی اسلام(جلالالدین فارسی)... پرتوی از قرآن(طالقانی) . مالکیت در اسلام(طالقانی) . جهاد و شهادت(طالقانی)...»[52]
در این موقعیت، چاپ کتابهائی که از سویِ ساواک ممنوعه اعلام میشد، با نام مستعار صورت میگرفت تا حساسیت نام نویسندگان آن، از سنگینی فضایِ خفقان بکاهد و خوانندگان با خیالی آسودهتر نسبت به خرید و مطالعه و نگهداری آن اقدام نمایند:
«کتاب آری اینچنین بود برادر، تألیف آقای شیخ علی اسلامدوست به شماره 729- 1 /10 /35 ثبت دفتر نگارش اداره کل فرهنگ و هنر خراسان گردید. دفاع از کلیه مطالب به عهده مؤلف است.»[53]
ولی این روش نیز چندان دوام نداشت و به زودی افشاء گردید:
«کتابی به نام آری این چنین بود برادر، نوشته دکتر علی شریعتی و کتاب درسی از نهجالبلاغه نوشته سیدعلی خامنهای چاپ و در کتابفروشیهای مشهد، منجمله کتابفروشی طوسی واقع در چهارراه نادری به فروش میرسد، لکن نویسنده کتابهای مزبور شیخ علی اسلامدوست و احمد قاسمی نوشته شده.»[54]
آگاهی از این موضوع، بازرسیهای مکرر از کتابفروشیهای مذهبی و سختگیریهای بیشتری را به دنبال داشت:
«انتشارات طوس مورد بازرسی واقع و در نتیجه یک کتاب قرارداد اجتماعی که در لیست کتب ممنوعه میباشد، به انضمام 22 جلد کتاب(درسی از نهجالبلاغه) که پشت جلد آن احمد قاسمی نوشته شده، به دست آمده است. ضمن اعزام و معرفی آقای باقر ذبیحی صاحب و فروشنده کتابفروشی مورد بحث، عین کتابهای مذکور و یک برگ صورتمجلس تنظیمی به پیوست ایفاد، ضمناً کتاب (آری[این]چنین بود برادر) به دست نیامده است.»[55]
«دو جلد کتاب ابوذر غفاری نوشته ع . الهیاری که در لیست کتب ممنوعه میباشد و از کتابفروشی گلستان واقع در خیابان فردوسی مقابل دبیرستان دانش بزرگنیا به تصدی یاد شده بالا به دست آمده است، به پیوست ایفاد میگردد. ضمناً از متصدی مربوطه تعهد اخذ گردیده است که به فروش کتب مضره مبادرت نورزد.»[56]
به علت همین کنترل شدید، تهیه و نگهداری کتابهائی که از نظر ساواک ممنوعه بود، با مشکلات فراوانی همراه بود و با شیوههای مختلفی صورت میگرفت:
«نصرالله رستگار فرزند حاجی غلامرضا کارمند شهرداری اسفراین دارای چهل جلد کتاب مضره میباشد و اکثر آنها را از علیرضا بیدی در زمانی که کتابفروشی در اسفراین داشته، در لابلای کتابهای معمولی گرفته. نامبرده کتابهای خود را در قریه پرتان در منزل پدرش نگهداری مینماید.»[57]
پخش اعلامیه
در دوران حکومت استبدادی محمدرضا پهلوی که داشتن کتابهای مذهبی جرم محسوب میشد و سخن گفتن درباره حق و حقیقت و آزادی، حتی در محفلهای خصوصی، دستگیری و شکنجه و حبس به دنبال داشت، آگاهیبخشی از راه تهیه و توزیع اعلامیه، یکی از اقداماتی بود که توسط افراد مختلف، هم به صورت سازمانیافته و هم به صورت خودجوش صورت میگرفت:
«اعلامیه مضرهای که با خط دستی به صورت شعر، به امضاء گروه مقاومت کامیاب برعلیه آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی و اطرافیان ایشان نوشته شده، در مورخه 19 تیرماه جاری در منزل دو نفر از اهالی بیرجند انداخته بودند.»[58]
«ساعت 1930 روز 5 /8 /35 تعداد چهار برگ شعار مضره دستنویس تکثیر شده با کاربن به قطع 10 در 8 به صورت لوله شده که مطالب آن برخلاف مصالح مملکت و به نفع خمینی میباشد، در کوچه حمام ساحل مشهد مشاهده و جمعآوری گردید.»[59]
«در تاریخ 24 و 25 /10 /35 اعلامیه مضره فتوکپی شده به درب آستانه در محل اعلانات و درب مدرسه نواب و درب منزل آیتالله شیرازی نصب گردیده است.»[60]
«اخیراً نوار کاست سخنرانی خمینی که مطالب آن برخلاف مصالح کشور میباشد تکثیر و با یک برگ اعلامیه دستنویس در یک بسته کادوئی پیچیده و جلوی درب بعضی از منازل اشخاص در مشهد گذارده شده.»[61]
بهرهگیری از ظرفیت اداره پست برای ارسال اعلامیه نیز از روشهای مرسوم مبارزین در این زمان بود:
«دو طغری پاکت حاوی دو برگ اعلامیه چاپی تحت عنوان پیام قائد بزرگ اسلام... خمینی به مناسبت عید سعید فطر به نشانی مشهد کارخانه قند آبکوه گیرندگان ماشاءالله صمدی و میکده از طریق پست شهری ارسال گردیده است.»[62]
یکی از موقعیتهای مناسب در شهر مقدس مشهد، حرم حضرت رضا علیه السلام بود تا کسانی که قصد توزیع اعلامیه دارند، به راحتی در محیط شلوغ حرم، آن را بین مجاورین و زائرین پخش نمایند:
«یک اعلامیه خطی دستنویس در دو برگ که توسط فرد ناشناسی به یک نفر زائر از که اهالی رشت میباشد داده، که مطالب آن برخلاف مصالح مملکت میباشد... تحقیقات پیرامون هویت توزیعکننده آن ادامه دارد.»[63]
مجالس و محافل مذهبی
حضور مردم متدین و معتقد به قرآن و اسلام در مساجد و حسینیهها و محافل و مجالس مذهبی، خصوصاً در ماههای رمضان و ایام محرم و صفر، فرصت بسیار مناسبی بود تا روحانیون و وعاظ انقلابی به روشنگری علیه ظلم و استبداد حکومت ستمشاهی بپردازند و این حرکتی بود که با اعزام روحانی حتی به مناطق روستائی و دوردست، به خوبی صورت میگرفت:
«چند نفر از شهرستان قم به قریه خرق واقع در 48 کیلومتری قوچان وارد و با همکاری چند نفر از شناسان آنجا به اسامی سید ابراهیم جوادی و شیخ ابراهیم هدایتی و براتعلی گلزاری و خان ولی گلزاری در بین اهالی قریه مذکور تبلیغات مضره مینمایند. دو نفر از طلاب علوم دینی حوزه علمیه قم به اسامی جعفر روحی و عباس روحانی فرزند حاج براتعلی از اهالی قریه زیارت واقع در 18 کیلومتری شیروان میباشند، با شخصی به نام حاج اکبر غلامی بزاز که اهل و ساکن شیروان میباشند در تماس و دو نفر مذکور در فرصت مناسب از طریق تبلیغ دین، از خمینی طرفداری مینمایند و عدهای از اهالی آنجا را تحت تأثیر حرفهای خویش قرار دادهاند.»[64]
همزمان طلاب و روحانیون و سخنرانان انقلابی با صراحت از سرنگونی حکومت شاهنشاهی و برپائی حکومت دینی سخن میگفتند:
«شیخ غلامحسین پاکزاد که طلبه و محصل قم و اهل قریه سیاهدشت فاروج قوچان میباشد، فردی است ناراضی و ناراحت و اصولاً در برخورد با مردم اظهار میدارد به امید خدا این حکومت عوض و حکومت دینی میشود.»[65]
در کنار مجالس مذهبی عمومی، برپائی جلسات خانگی قرائت قرآن نیز محمل بسیار مناسبی برای تنویر افکار جوانان بود، که البته در بسیاری از مواقع مورد کنترل نیروهای امنیتی شاه قرار داشت:
«حسن عاشوری که یکی از متعصبین مذهبی شهرستان نیشابور میباشد، از آغاز ماه مبارک رمضان ... جلساتی تحت عنوان قرائت قرآن در منزل خود ... تشکیل و ضمن پخش نوارهای مذهبی، موجبات تحریک جوانان را فراهم مینمایند.»[66]
طبیعی بود که اینگونه فعالیتها، موجبات دستگیری و محاکمه برخی از اعضاء را فراهم مینمود، آنگونه که برای انجمن دینی جوانان در قوچان اتفاق افتاد:
«دانشآموزان و افرادی که قبلاً جزء انجمن دینی جوانان در قوچان بودهاند و فعالیت مستقل داشتند، عدهای دستگیر و به دادگاه احضار شدهاند؛ بقیه آنها در پوشش تبلیغات اسلامی مشغول فعالیت به نفع حکومت واحد اسلامی هستند.»[67]
در این فضایِ خفقان، بردنِ نام امام خمینی(ره) نیز جرم محسوب میشد و رعب و وحشت در این مقوله به میزانی بود که وقتی از آقای شیخ حسن عظیمی در مدرسه علمیه گلشن نیشابور در مورد مرجع تقلیدِ وی سئوال شد، گفت:
«مرجعی که گفتن نامش جرم است و اگر نام او برده شود، زندانی دارد.»[68]
ولی باوجود دشواریهائی که در این مسیر وجود داشت، تبلیغ برای امام خمینی(ره) که مظهر مبارزه و مقابله با رژیم ستمشاهی بود، یکی از دغدغههای نیروهای مذهبی انقلابی به شمار میرفت:
«اعلا حجازی... شبهای شنبه در منزل خود جلسه تفسیر قرآن و ترجمه نهج الفصاحه که توسط شیخ محمد باقر ساعدی اجرا میشود، برگزار مینماید و در حدود 15 نفر که از دوستان وی و شیخ ساعدی میباشند، شرکت مینمایند... مشارالیه از خمینی تجلیل مینماید و اظهار میدارد از روزی که خمینی مبارزه و مجاهدت را آغاز کرد، دولت در فکر درهم کوبیدن روحانیت افتاد.»[69]
شعارنویسی
از دیگر اقدامات جوانان انقلابی در دوران خفقان حکومت شاهنشاهی، بهرهگیری از فرآیند شعارنویسی بود که اختصاص به مکان و محل خاصی نداشت و شامل تمامی محیطها از قبیل: محیطهای دانشجوئی و دانشآموزی، محیطهای کارگری، اماکن مذهبی و ... میگردید:
«چندی قبل به دنبال سرقت یک دستگاه ماشین پلیکپی از هنرستان صنعتی سبزوار و پس از گذشت یکی دو روز از این جریان، شعارهای ضدمیهنی بر دیوارهای سالن هنرستان، که مجتمع صنعتی نیز در آنجا میباشد نوشته بودند و مشخص نگردیده نویسنده شعارهای فوق چه افرادی بودهاند.»[70]
«روز 8 /7 /36 در کیوسک تلفن خیابان شاه . شاه 36، شعار مضرهای تحت عنوان(مرگ بر 66 . سرنگون باد رژیم مزدور پهلوی . پیروز باد مبارزه ملی) نوشته شده بود که بلافاصله نسبت به محو آن اقدام گردیده است.»[71]
15 خرداد سال 1356
تجربه سالهای گذشته در برپائی مراسم بزرگداشت قیام خونین 15 خرداد در سال 1342ش، موجب شد تا ساواک در سال 1356، نسبت به پیشگیری از آن، پیش بینیهای لازم را بنماید، از این رو ساواک مشهد در بخشنامهای سراسری اعلام کرد:
«ممکن است روز 12 خرداد ماه 2536(قبل از 15 خرداد ماه، سال روز دستگیری خمینی) گروهی از متعصبین مذهبی و عناصر ماجراجو و و فرصت طلب از موقعیت استفاده نموده و با تحریک مستقیم و یا غیرمستقیم مردم، موجب برگزاری تظاهراتی گردند. اصلح است پیشبینیهای لازم از نظر اقدامات ضد براندازی و ضد خرابکاری معمول و ضمن همکاری با مراجع انتظامی منطقه، هرگونه اخبار و گزارشات واصله را صریحاً اعلام نمایند.»[72]
این بخشنامه درحالی صادر شده بود که عدهای از دانشجویان دانشگاه فردوسی «مبادرت به پخش اعلامیههای مضره درباره حوادث 15 خرداد و تشویق دانشجویان به اعتصاب در دانشکدههای علوم و ادبیات و پزشکی» نموده بودند و در نظر داشتند «در موقعیت مناسب اقدامات دستهجمعی تخریبی در سلف سرویسها و تریا و کتابخانههای دانشکدهها» انجام دهند.[73]
این حرکت با عکسالعمل تند ساواک مشهد همراه شد و دستور دستگیری 7 تن از دانشجویان دانشکدههای مختلف دانشگاه فردوسی صادر گردید[74] تا در گزارش تاریخ چهاردهم خرداد ماه نوشته شود:
«با اقدامات و مراقبتهای شدید معموله در روز جاری، دانشگاه فردوسی کاملاً آرام و تاکنون اعلامیه و شعاری مشاهده نگردیده.»[75]
و روز بعد که مصادف با 15 خرداد بود، گزارش شد:
«در کتابخانه دانشکده علوم روی میز مطالعه نوشته شده است امام خمینی فرمود اگر دین ندارید، آزاد زندگی کنید و روی میز دیگر نوشته شده سلام بر خمینی و در سمت دیگر همان میز نوشتهاند زنده باد جبهه آزادیبخش خلق»[76]
درحالی که کنترل محیطهای دانشجوئی با دستگیری تعدادی از دانشجویان عملی گردید، اما در سطح شهر این کنترل عملی نشد و چهار روز پس از 15 خرداد، تظاهراتی در مقابل مسجد حوض لقمان صورت گرفت:
«ساعت 2000 روز 19 /3 /36 عدهای در حدود 15 الی 20 نفر در جلوی مسجد حوض لقمان نزدیک شهرداری مشهد گرد یکدیگر جمع شده و ضمن دادن شعار به نفع خمینی، بلافاصله متفرق گردیدهاند.»[77]
درگذشت ناگهانی دکتر علی شریعتی
حضور دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد تهران و فعالیت در عرصهی سخنوری و نویسندگی، به زودی او را به یکی از چهرههای مطرح در بین مبارزین مذهبی تبدیل کرد، تا جائی که نوارهای سخنرانی او تبدیل به کتاب شد و نوشتههای او به سرعت در محیطهای دانشجوئی پخش گردید و تهیه و فروش برخی از آنها نیز «ممنوعه» اعلام شد.
درگذشت ناگهانی شریعتی در روزهای پایانی خرداد ماه سال 1356ش در شهر لندن، عکسالعملهای متفاوتی را به دنبال داشت که با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر کشور و استبداد موجود، اولین گزینه، انتساب این مرگ، به ساواک بود. این انتساب، موجب شد تا نیروهای امنیتی شاه برای پیشگیریِ عواقب حرکتهای احتمالی مبارزین اقدام نمایند؛ از اینرو ساواک مشهد در بخشنامهای سراسری نوشت:
«دکتر علی شریعتی مزینانی که اخیراً به خارج از کشور مسافرت نموده بود، روز 29 /3 /36 در یکی از بیمارستانهای لندن به علت عارضه قلبی فوت شده؛ دستور دهید نسبت به مراقبت از مجالسی که در حوزههای علمیه اعم از مساجد و تکایا و مجامع دینی و منازل به مناسبت وی تشکیل میشود اقدام و هرگونه فعل و انفعالاتی که به عمل میآید به موقع آگاه، نتیجه اعلام.»[78]
در همین اثناء، به نقل از حجتالاسلام عمادی گزارش گردید که:
«من در قم خدمت آقای پسندیده رسیدم، وی سفارش کرد به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی بدون سر و صدا از وی تجلیل شود و اعلامیه در مشهد سه نفر امضاء نمایند، کافی است؛ در قم نیز آقایان ربانی . مشکینی و خزعلی امضاء کرده بودند.»[79]
از فعل و انفعالاتی که در این ایام در شهرهای مختلف استان انجام شد، گزارشی به ثبت نرسیده است، ولی در بخشنامه ساواک مشهد به سازمانهای تابعه در ایام چهلمین روز درگذشت شریعتی، به تظاهراتِ طرفداران شریعتی در برخی مناطق اشاره شده است:
«روز 6 /5 مصادف با چهلمین روز درگذشت علی شریعتی است. با توجه به اینکه بعد از فوت وی عدهای از طرفدارانش در برخی از مناطق مبادرت به تظاهرات اخلالگرانه نموده و اعلامیه مضره نیز در این مورد توزیع، پیشبینیهای لازم و مراقبت معمول، نتیجه اعلام.»[80]
فراگیر شدنِ تظاهرات و پخش اعلامیه در سراسر کشور در جریان درگذشت دکتر شریعتی خصوصاً در منطقه خراسان، که یکی از آنان نامه شریعتی به پدرش بود، موجب گردید تا پرویز ثابتی که مقام امنیتی ساواک بود، به ساواک مشهد بنویسد:
«بعد از فوت علی شریعتی، عناصر اخلالگر و ماجراجو، فوت یاد شده را وسیلهای برای ابراز عقاید انحرافی و انجام فعالیتهای اخلالگرانه کردهاند و نمونهاش فعالیتها در منطقه خراسان همانطوریکه استحضار دارند به صورت تهیه و توزیع اعلامیه مضره در مورد فوت نامبرده مشهود بوده است. در برخی مناطق دیگر از جمله تهران و شیراز، عناصر ناراحت و سابقه دار با مستمسک قرار دادن فوت مشارالیه و ادعای اینکه وی کشته شده است، تحریکاتی را در بین متعصبین مذهبی به عمل آوردند و تظاهراتی اخلالگرانه نیز برپا نمودند. اخیراً نیز اعلامیهای به دست آمده که عنوان آن «نامه علی شریعتی به پدرش» میباشد ... این نامه در دست عدهای از عناصر منحرف دیده شده است. با توجه به مراتب بالا و اینکه عوامل منحرف کماکان در پی آن هستند از فوت علی شریعتی سوءاستفاده نمایند و بدین وسیله دست به اقدامات اخلالگرانه و تحریکآمیز بزنند، خواهشمند است دستور فرمائید ضمن تماس با محمدتقی شریعتی، پدر علی شریعتی و ابراز همدردی و تسلیت به او، به طور کلی به سوءاستفاده عوامل منحرف از فوت شریعتی اشاره و به وی گفته شود این عده مرگ شریعتی را وسیله انجام تحریکات علیه مصالح کشور قرار دادهاند و افتادن نامه خصوصی مرحوم شریعتی به دست عوامل منحرف، به تحریک احساسات اشخاصی که از واقعیات و سوءنظر این افراد بیاطلاع هستند، دامن خواهد زد و به مصلحت است حداقل اطرافیان خود را از عواقب این فعل و انفعالات آگاه و روشن نماید. نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند.»[81]
این تهدید به میزانی تند بود که اجازه برگزاری هیچگونه مراسم عمومی برای بزرگداشت چهلمین روز درگذشت دکتر شریعتی داده نشد؛ و پدر ایشان مجبور شد تا در تاریخ ششم مرداد ماه، مجلس یادبودی در منزل مسکونی خود تشکیل دهد. این مجلس، که یکی از شرکتکنندگان آن مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای به همراه آیتالله واعظ طبسی و شهید هاشمی نژاد بود، شرکتکنندگانی از تهران نیز داشت که عبارت بودند از:
«مهندس مهدی بازرگان . سید غلامرضا سعیدی . محمد شانه چی . محمدتقی جعفری. نعمت میرزازاده »[82]
یکی از آثار درگذشت ناگهانی دکتر علی شریعتی، فراگیر شدن نوارهای سخنرانی و نوشتههای ایشان در سراسر کشور بود تا با صراحت نوشته شود:
«بعد از فوت دکتر علی شریعتی، کتابهای وی در کتابفروشیهای شهرستان سبزوار فراوان شده و اغلب محصلین دوره راهنمائی راغب[83] به تهیه و مطالعه آنها میباشند.»[84]
و پس از آن جمعآوری کتابهای او با شدت بیشتری دنبال شد:
«بدین وسیله 93 جلد کتاب آری اینچنین بود برادر که از کتابفروشی ندای اسلام به تصدی جواد فخلعی فرزند غلامحسین به دست آمده است، به انضمام یک نسخه صورتمجلس تنظیمی به پیوست ایفاد و جواد فخلعی فروشنده اعزام میگردد.»[85]
«بدین وسیله 103 جلد کتاب درسی از نهج البلاغه و 5 جلد کتاب آری اینچنین بود برادر که از کیوسک مطبوعاتی حسین یوسفیان فرزند غلامرضا به دست آمده است، به انضمام یک نسخه صورتمجلس تنظیمی به پیوست ایفاد و فروشنده آن حسین یوسفیان اعزام میگردد.»[86]
انسجام فعالیتهای انقلابی مذهبی و نگرانی ساواک
باوجود اینکه در این زمان محدودیتهای فراوانی برای فعالیتهای انقلابی مذهبی وجود داشت، ولی بهرهگیری از روشهای مختلف و پراکندهی مبارزاتی در این موقع، موجب شد تا ساواک مشهد در نامهای به شهربانی خراسان بنویسد:
«در هفته جاری اعضاء گروههای وابسته به متعصبین مذهبی فعالیتهای جدیدی را در خصوص نصب شعارهای پارچهای در معابر و خیابانها و همچنین اقدام به نوشتن شعارهای مضره در کیوسکهای تلفن و بعضی از دیوارهای خیابانها آغاز نموده... به منظور جلوگیری از ادامه فعالیتهای افراد مذکور(عوامل وابسته به متعصبین مذهبی تا روز 24 که به زعم خودشان روز علی شریعتی اعلام گردیده، به فعالیت ادامه خواهند داد)... دستور فرمایند علاوه بر پلیس انتظامی، کلانتریهای ششگانه نیز موظف گردند در مورد دستگیری عوامل پخش شعارهای پارچهای و غیره اقدام و با مسئولیتی که به رؤسای کلانتریها تفویض خواهند فرمود، در صورت عدم دستگیری عوامل و ادامه فعالیت در محدوده هر کلانتری به هر نحوی که مقتضی بدانند اقدام و از نتیجه دستورات صادره و نتایج حاصله در خصوص دستگیری عوامل مذکور این سازمان را آگاه نمایند.»[87]
درگذشت ناگهانی و شهادت گونهی آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی(ره) در اول آبان ماه سال 1356ش، نقطه عطف بسیار مهمی در تاریخ انقلاب اسلامی است که اولین عکسالعمل آن در مشهد با برگزاری مجلس ترحیم در مسجد ملاهاشم همراه بود، که اسناد آن در جلد بعدی این مجموعه آمده است.
[1]. همین کتاب، سند بدون شماره، تاریخ: 1 /1 /1355.
[2]. همین کتاب، سند بدون شماره، تاریخ: 10 /1 /1355.
[3]. آیتالله العظمی گلپایگانی(ره) به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، صفحه 359.
[4]. همین کتاب، سند شماره: 4055 /9 ﻫ 1، تاریخ: 24 /7 /2535[1355].
[5]. همین کتاب، سند شماره: 1274 /16 /57، تاریخ: 7 /1 /2535[1355].
[6]. همین کتاب، سند شماره: 1 /33 /526، تاریخ: 9 /1 /1355.
[7]. همین کتاب، سند شماره 2036/ ﻫ1، تاریخ: 12 /1 /2535، بخش ضمائم ؛ سند شماره: 3066 /1 /57، تاریخ: 2 /2 /2535[1355].
[8]. همین کتاب، سند شماره: 759/م ، تاریخ: 6 /2 /2535[1355].
[9]. همین کتاب، سند شماره: 2056/ ﻫ 1، تاریخ: 17 /1 /2535[1355].
[10]. همین کتاب، سند شماره: 7124 /9 ﻫ ، تاریخ: 17 /1 /2535[1355].
[11]. همین کتاب، سند شماره: 2095/ ﻫ 1، تاریخ: 17 /1 /2535[1355].
[12]. همین کتاب، سند شماره: 2137 /9 ﻫ ، تاریخ: 21 /1 /1355.
[13]. همین کتاب، سند شماره: 126 /324، تاریخ: 19 /1 /2535[1355].
[14]. همین کتاب، اسناد شماره: 2170/ ﻫ1، تاریخ: 26 /1 /2535[1355] ؛ شماره: 5105/ ﻫ2، تاریخ: 28 /1 /2535[1355].
[15]. همین کتاب، سند شماره: 2233/ ﻫ1، تاریخ: 1 /2 /2535[1355].
[16]. همین کتاب، سند شماره: 2498/ ﻫ1، تاریخ: 25 /2 /2535[1355].
[17]. همین کتاب، سند شماره: 777 /312، تاریخ: 2 /2 /2535[1355].
[18]. همین کتاب، سند شماره: 2390/ ﻫ1، تاریخ: 15 /2 /2535[1355].
[19]. همین کتاب، سند شماره: 2634 /9 ﻫ ، تاریخ: 4 /3 /2535[1355].
[20]. همین کتاب، سند شماره: 5130/گ 10، تاریخ: 23 /2 /2535[1355].
[21]. همین کتاب، سند شماره: 430/ت ، تاریخ: 27 /2 /2535[1355].
[22]. همین کتاب، سند شماره: 7565 /9 ﻫ 1، تاریخ: 1 /3 /2535[1355].
[23]. همین کتاب، اسناد شماره: 3676 /9 ﻫ 1، تاریخ: 4 /6 /2535 ؛ شماره: 4575 /9 ﻫ 1، تاریخ: 6 /9 /2535[1355].
[24]. همین کتاب، سند شماره: 22176 /9 ﻫ 1، تاریخ: 5 /11 /2535[1355].
[25]. همین کتاب، سند شماره: 22793 /9 ﻫ 1، تاریخ: 28 /12 /2535[1355].
[26]. همین کتاب، سند شماره: 4665 /9 ﻫ 1، تاریخ: 18 /9 /2535[1355].
[27]. همین کتاب، سند شماره: 2267/ق ﻫ ، تاریخ: 23 /5 /2536[1356].
[28]. همین کتاب، سند شماره: 3702 /9 ﻫ 1، تاریخ: 21 /9 /2535[1355].
[29]. همین کتاب، سند شماره: 7977 /312، تاریخ: 12 /11 /2535[1355].
[30]. همین کتاب، سند وقایع روزانه، تاریخ: 7 /4 /2536[1356].
[31]. همین کتاب، سند شماره: 2638 /9 ﻫ ، تاریخ: 4 /3 /2535[1355].
[32]. همین کتاب، سند شماره: 2770/ ﻫ1، تاریخ: 13 /3 /2535[1355].
[33]. همین کتاب، سند شماره: 15120 /9 ﻫ 3، تاریخ: 12 /6 /2536[1356].
[34]. همین کتاب، سند شماره: 4745 /312، تاریخ: 23 /6 /2535[1355].
[35]. همین کتاب، گزارش بدون شماره، تاریخ: 18 /3 /2535[1355].
[36]. همین کتاب، سند شماره: 2820/ ﻫ1، تاریخ: 19 /3 /2535[1355].
[37]. همین کتاب، سند شماره: 2824/ ﻫ1، تاریخ: 19 /3 /2535[1355].
[38]. همین کتاب، اسناد شماره: 33 /524، تاریخ: 19 /3 /2535[1355] ؛ سند شماره: 2869/ ﻫ1، تاریخ: 22 /3 /2535[1355].
[39]. همین کتاب، سند شماره: 2868/ ﻫ1، تاریخ: 22 /3 /2535[1355].
[40]. همین کتاب، سند شماره: 3760 /312، تاریخ: 16 /5 /2535[1355].
[41]. همین کتاب، سند شماره: 5310 /9 ﻫ 2، تاریخ: 16 /2 /2535[1355].
[42]. همین کتاب، سند شماره: 810/ت، تاریخ: 25 /5 /2535[1355].
[43]. همین کتاب، سند شماره: 87 /19 /57، تاریخ: 18 /6 /2535[1355].
[44]. همین کتاب، اسناد شماره: 763 /3 /57، تاریخ: 19 /8 /2535 ؛ شماره: 1247 /21 /57، تاریخ: 22 /8 /2535 ؛ سند شماره: 3241 /28 /57، تاریخ: 30 /8 /2535[1355].
[45]. همین کتاب، سند صورتجلسه بازرسی ، تاریخ: 19 /6 /2535[1355].
[46]. همین کتاب، سند شماره: 4249 /9 ﻫ 1، تاریخ: 15 /8 /2535[1355].
[47]. همین کتاب، سند شماره: 3209 /1/...، تاریخ: 22 /8 /2535[1355].
[48]. همین کتاب، سند شماره: 9275 /9 ﻫ 1، تاریخ: 24 /8 /2535[1355].
[49]. همین کتاب، سند شماره: 11193/ ﻫ2، تاریخ: 31 /1 /2536[1356].
[50]. همین کتاب، سند شماره: 186/ح، تاریخ: 1 /2 /2536[1356].
[51]. همین کتاب، سند شماره: 7044 /9 ﻫ 2، تاریخ: 13 /9 /2535[1355].
[52]. همین کتاب، سند شماره: 11217/ ﻫ2، تاریخ: 3 /2 /2536[1356].
[53]. همین کتاب، سند شماره: 9111، تاریخ: 5 /10 /2535[1355].
[54]. همین کتاب، سند شماره: 22003 /9 ﻫ 1، تاریخ: 21 /10 /2535[1355].
[55]. همین کتاب، سند شماره: 114 /11 /57، تاریخ: 22 /10 /2535[1355].
[56]. همین کتاب، سند شماره: 1646 /21 /57، تاریخ: 25 /11 /2535[1355].
[57]. همین کتاب، سند شماره: 4073/ب ﻫ ، تاریخ: 8 /10 /2535[1355].
[58]. همین کتاب، سند شماره: 3819/ ﻫ1، تاریخ: 27 /6 /2535[1355].
[59]. همین کتاب، سند شماره: 4192 /9 ﻫ 1، تاریخ: 8 /8 /2535[1355].
[60]. همین کتاب، سند شماره: 22078 /9 ﻫ 1، تاریخ: 28 /10 /2535[1355].
[61]. همین کتاب، سند شماره: 22613/ ﻫ1، تاریخ: 16 /12 /2535[1355].
[62]. همین کتاب، سند شماره: 22116 /9 ﻫ 1، تاریخ: 29 /10 /2535[1355].
[63]. همین کتاب، سند شماره: 22292/ ﻫ1، تاریخ: 19 /11 /2535[1355].
[64]. همین کتاب، سند شماره: 3907 /9 ﻫ ، تاریخ: 11 /7 /2535[1355].
[65]. همین کتاب، سند شماره: 1507/ق ﻫ ، تاریخ: 12 /7 /2535[1355].
[66]. همین کتاب، سند شماره: 5337 /312، تاریخ: 18 /7 /2535[1355].
[67]. همین کتاب، سند شماره: 20114 /9 ﻫ 2، تاریخ: 23 /9 /2535[1355].
[68]. همین کتاب، سند شماره: 4299 /9 ﻫ 1، تاریخ: 19 /8 /2535[1355].
[69]. همین کتاب، سند شماره: 22054 /9 ﻫ 1، تاریخ: 25 /10 /2535[1355].
[70]. همین کتاب، سند شماره: 7048 /9 ﻫ 2، تاریخ: 13 /9 /2535[1355].
[71]. همین کتاب، سند شماره: 8902 /9 ﻫ 1، تاریخ: 26 /7 /2536[1356].
[72]. همین کتاب، سند شماره: 7646/ ﻫ1، تاریخ: 5 /2 /2536[1356].
[73]. همین کتاب، اسناد شماره: 11558/ ﻫ2، تاریخ: 9 /3 /2536 ؛ شماره: 11510/ ﻫ2- تاریخ:10 /3 /2536[1356].
[74]. همین کتاب، سند شماره: 11513/ ﻫ2، تاریخ: 13 /3 /2536[1356].
[75]. همین کتاب، سند شماره: 11515/ ﻫ2 ، تاریخ: 14 /3 /2536[1356].
[76]. همین کتاب، سند شماره: 180 /07 /404، تاریخ: 15 /3 /2536[1356].
[77]. همین کتاب، سند شماره: 157/الف، تاریخ: 20 /3 /2536[1356].
[78]. همین کتاب، سند شماره: 7859/ ﻫ /1، تاریخ: 31 /3 /2536[1356].
[79]. همین کتاب، سند شماره: 7942/ ﻫ 1، تاریخ: 14 /4 /2536[1356].
[80]. همین کتاب، سند شماره: 8020/ ﻫ1، تاریخ: 2 /5 /2536[1356].
[81]. همین کتاب، سند شماره: 2809 /312، تاریخ: 2 /5 /2536[1356].
[82]. همین کتاب، سند شماره: 8210/ ﻫ 1، تاریخ: 22 /5 /2536[1356].
[83]. در اصل: راقب.
[84]. همین کتاب، سند شماره: 599 /16 /57، تاریخ: 3 /6 /2536[1356].
[85]. همین کتاب، سند شماره: 1036 /23 /57، تاریخ: 12 /6 /2536[1356].
[86]. همین کتاب، سند شماره: 368 /32 /57، تاریخ: 12 /6 /2536[1356].
[87]. همین کتاب، سند شماره: 8930/ ﻫ1، تاریخ: 27 /7 /2536[1356].