تاریخ سند: 3 آبان 1357
مکالمات سوژه از ساعت 1345 چهارشنبه 3/8/57 تا ساعت 0700 شنبه 6/8/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 1345 چهارشنبه 3 /8 /57 تا ساعت 0700 شنبه 6 /8 /57
شخصی به نام پورمحمدی از کرمان تماس گرفت و گفت: اگر آقای غزالی را دیدید، بگویید با شماره 2485 تماس بگیرد. ایشان کجا منبر میروند؟ 3 /8 /57
رجبعلی: شبها در حسینیه شیخداد1 منبر میروند.
*****
از تهران شخصی که میگفت از مجله جوان هستم، تماس گرفت و گفت: میخواستم با حاجی آقا مصاحبه کنم.
رجبعلی: در قم هستند.
سپس شخص شماره قم را خواست.
رجبعلی: 3210 منزل پسرشان هستن.
بنی صدر از پاریس تماس گرفت، رجبعلی شماره 3210 قم را داد.
*****
سوژه از قم تماس گرفت و گفت: چه خبر است؟
رجبعلی: هفته خوانی است.
صدوقی: کی منبر هست؟
رجبعلی: آقای غزالی؛ دکتر گفته که از جنابعالی بپرسیم که آیا راجع به شناسنامه افغانها، آنجا میشود کاری کرد؟
صدوقی: نه، در قم که نمیشود کاری کرد.
رجبعلی: شخصی که میگفت از خارج تلفن میکند، از من شماره قم را خواست.
صدوقی: بله، با من تماس گرفت. سپس خداحافظی کرد.
*****
شخصی به نام منتظرالحجت از شیراز تماس گرفت.
مخاطب: قم هستن؛ شماره 3210 شماره آنجا است.
منتظرالحجت: خواستم بگویم که سه نفر از دانشجویان را بردهاند شهربانی و بهشان تجاوز کردهاند و یکی از آنها خودکشی کرده است. در ضمن یک سرباز در جهرم2 فرماندار نظامی و رئیس شهربانی را با تیر زده است و گفته که 25 تیر دارم، یکیش مال خودم است و بقیهاش مال شماهاست؛ خلاصه الان آن سرباز را محاصره کردهاند. این موضوع پیش خودتان باشد. سپس خداحافظی کرد.
*****
از جهرم تلفن شد و گفت: جریان جهرم را خواستم بگویم. جریان بدین قرار است که رئیس شهربانی و فرمانده نظامی میآیند در فلکه مصلی و به یک سربازی میگویند که اگر دیدی جمعیت بیشتر از 5 نفر است، تیراندازی میکنی. سرباز میگوید این کار را نمیکنم و بعد رئیس شهربانی و فرماندار نظامی به سرباز فحش میدهند؛ بعد سرباز به آنها تیراندازی میکند و فرمانده نظامی 3 تیر میخورد و زخمی میشود و با هلیکوپتر میبرند تهران و سرباز فرار میکند؛ البته به اتفاق یک سرباز دیگر؛ خلاصه با همکاری مردم فرار میکند. خلاصه جریانی که رادیو و روزنامه نوشته، دروغ است و جریان واقعی همینطوری است که گفتم. یزد چه خبر است؟
رجبعلی: خبری نیست و حاجی آقا خیلی سفارش کرده است که کاری نکنند.
متین از بندرعباس تماس گرفت و به رجبعلی گفت: اگر شیخ محمود کلانتری طلبه را دیدید، بگویید فوری با 45790 بندرعباس تماس بگیرد.
رجبعلی به مجید نجفی گفت: قرار است از پاریس آقای بنی صدر اعلامیه به تاریخ 23 را بدهد؛ بیایید اینجا که ضبط کنیم.3
توضیحات سند:
1. شهربانی یزد در گزارشی پیرامون فعالیت در این حسینیه نوشت: « ساعت 45 /18 روز جاری حدود 300 نفر در خیابان شاه یزد ضمن دادن شعارهای مذهبی و علیه کد 66 مبادرت به راهپیمائی نموده و هنگام رسیدن مأمورین شهربانی به محل، وارد حسینیه شیخداد شدند و ساعت 45 /21 پس از خاتمه مجلس سخنرانی در حسینیه مذکور بدون تظاهرات متفرق شدند.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: 511 /5 – 4 /8 /57
2. فرمانداری نظامی جهرم درباره این موضوع، گزارش داد: « حوالی ساعت 1100 روز جاری(4 /8 /57) هنگامی که تیمسار سرتیپ احمد نادور فرماندار نظامی جهرم به اتفاق سرکار سرهنگ تصاعدی رئیس شهربانی جهرم با خودرو رنجرور و اسکورت در حال گشت در شهر بودند، در میدان مصلی به سوی آنان وسیله ناشناسی تیراندازی شده و در نتیجه هر دو مصدوم میشوند. جهت درمان به بیمارستان شیروخورشید اعزام، سرهنگ تصاعدی فوت و تیمسار سرتیپ نادور از ناحیه دست مجروح میشود. وضع مزاجی تیمسار نادور رضایتبخش است. برابر اظهار ستواندوم عباسی فرمانده گروهان دوم آموزشی مرکز آموزش جهرم که مأمور در شهر و میدان مصلی بوده، یکی از دانشآموزان[سربازان] به نام حسن فرداسدی با اسلحه و مهمات پست خود را ترک و متواری است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب چهاردهم . ص 203
3. ساواک یزد در گزارشی نوشت: « ساعت 45 /9 روز جاری حدود 1500 نفر که اغلب آنان دانشآموز و با پیراهن سیاه بودند از مسجد کوشکنو آن شهر بدون تظاهرات در خیابانهای فرح . پهلوی و سینا راه پیمائی و در مسجد جامع اجتماع کردند و پس از سخنرانی دو نفر وعاظ ساعت 1210 درحالی که عده آنان به حدود سه هزار نفر رسیده بود در مسیر عکس، با دادن شعارهای مختلف از جمله شعارهای: ما به شما گل دادیم، شما به گلوله . برای حفظ قرآن سرباز خودکشی کرد، در مقابل شهربانی راه پیمائی و در مسجد کشکنو ساعت 1230 متفرق شدند. همچنین اکثر مغازههای شهر مذکور باز و پرچم سیاه مقابل آنان نصب گردیده. ضمناً مراسم سلام رسمی چهارم آبان در شهرهای یزد، اردکان، تفت و بافق برگزار، لیکن شرکت کنندگان در شهرهای یزد، تفت و اردکان کمتر از گذشته بود.»
در این ایام، اعلامیهی منظومی با عنوان « خطاب به ارتش ایران » و با امضای «گروه مجاهدین تفت» نیز منتشر شد، که برخی از ابیات آن، چنین است: « سلامای ارتش ایران ویران . سلامای خفته در بوم دلیران . سلام ما مسلمانان ایران . بود بر ارتش ایران ویران . برادر کشتن از شرط وفا نیست . سپهبد را مگر شرم از خدا نیست . جواب گل، گلوله، بی حیائی است . خمینی آیت و روح خدائی است... ولی گوئیم که انسان باش ارتش . به همراه مسلمان باش ارتش » انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 5. سند شماره: 508 /5 – 4 /8 /57
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 83