اعتراف به قتلها
متن سند:
اعتراف به قتلها
«... من به یقین رسیدم که تحقیقات انجام شده صحیح است و این زن یک فرد فاسد و مفسد و متجاهر به فساد است به او گفتم: شرعاً نابودی او کمکی است بر امنیت اخلاقی جامعه و بلااشکال است.»1 من گفتم سنت نهی از منکر اسلامی را زنده کنید آنگاه روایت امام باقر را برای آنان ترجمه کردم و گفتم طبق روایت توسل به خشونت هنگامی که سایر راهها به بن بست رسید مجاز است و تصمیم آنان برای اقدام، قطعی شد و کار را عملی کردند. کسانی که در این کار بودند امیر مرادی، امیر حمزه زاده و مصطفى حمزه زاده و چند نفر دیگر.»2 «من گفتم او را تمام کنید. یعنی نابودش کنید و آنها پس از مدتی تعقیب و مراقبت او را از بین بردند.»3
«آقای جعفرزاده و شفیعزاده و چند نفر دیگر از جوانان تندرو و افراطی مدتها بود به من و روش کاری من اعتراض میکردند و... و [به] دلایلی که خودشان مطرح میساختند مدعی بودند آقای شمسآبادی بر علیه انقلاب فعالیت داشته و مدعی بودند باید او را ترور نمود.» بالاخره از حجیتهای زیاد مرا قانع کردند که ایشان مفسد فیالارض است و من سکوت کردم و از لحن من استفاده رضایت نمودند و دنبال برنامهریزی رفته بودند... من همانطور که عرض کردم حکم ترور آقای شمسآبادی را من ندادم ولی با توجه به اصرار آقایان من شرعاً موافقت کردم.»4
«من به محمد حسین جعفرزاده قضیه را مطرح ساختم که بحرینیان امالفساد اصفهان در اختلاف سپاه و کمیته است و باید زده شود و...»5
بررسی اسناد، گویای این حقیقت است که علت ترور آیتالله خادمی در اواخر سال ۵۸، تنها به اختلاف نظر در خصوص کسب مجوز قتل باز میگردد. برخی از همفکران مهدی هاشمی در اصفهان، مجوز قتل از سوی وی و یا امید نجف آبادی را کافی میدانستند. طیف مهدی هاشمی و همفکرانش، هر مخاطب جوانی را به سوی آزادی عمل، برداشت آزاد از قرآن و روایات، تفسیر به رأی و سرانجام اجتهاد به رأى سوق میداد. القای این تفکر در مجموعه کلاسهای درس مهدی هاشمی، مزورانه و موذیانه، ملموس و محسوس است. اشاره به این نکته که طلبهای پس از نشستن پای سخنرانی مهدی هاشمی در مجلسی عمومی به این نتیجه میرسد که باید برخی را تصفیه و به قتل رساند، خطر این گروه را برای آینده کشور و حوزههای علمیه بیش از پیش آشکار میسازد. مهدی هاشمی در خصوص یکی از طلبههای مدرسه علمیه بعثت میگوید:
«... سال گذشته ... مسئول مدرسه بعثت روزی به من گفت: این آقای...همشهری شما حرفهای تندی میزند و اظهار میداشت که با چند نفر دیگر مشغول تهیه وسایل و اسلحه هستند که گویا گفته بود از بچههای اصفهانی قصد داریم یک عده از گردن کلفتها را تصفیه کنیم. از او سؤال کرده بود با کسی مشورت کردهاید. گفته بود با فلانی(یعنی مهدی هاشمی) آقای...از من پرسید شما در جریان هستید؟ گفتم نه. این انگیزه شد که فرستادم دنبال او و پرسیدم شما چه زمانی با من مشورت کردی؟ راجع به آنچه آقای... گفته بود؟ در این لحظه شرمنده شد و سرش را پایین انداخت و گفت من از سخنرانیهای شما چنین استنباط کرده بودم.»6
تعزیرات بیحد و حصر «گروه ضربت» و هستههای «حزبالله» منسوب به مهدی هاشمی به بیانگر اجتهاد به رأی آنان است. ذکراین نکته خالی از لطف نیست که مهدی هاشمی نود درصد از مرتبطین خود را یا در تمام ابعاد و یا یکی از ابعاد فکری، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی غیر قابل اصلاح بر میخواند.
توضیحات سند:
1. پرونده مهدی هاشمی، 65 /67، ص 1 و 2.
2. پرونده مهدی هاشمی، ج 1، ص 15.
3. پرونده مهدی هاشمی، ج 5، ص 732.
4. پرونده مهدی هاشمی، ج 1، ص 103.
5. همان، ص 118.
6. پرونده مهدی هاشمی، ج 1، ص 55.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 197