صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 15 مهر 1350


متن سند:

از: 302 به: عرض میرسد ملیحه خسروانی ضمن تماس با جلال آهنچیان با حالت عصبانی و ناراحتی اظهار داشت.
«آقای آهنچیان شما دیگر نترسید من در تلفن این حرفها را می گویم که بهفمند شما با ما رابطه نداری و سازمان امنیت دیگر به شما کاری ندارد.
من خانم ایزدی نیستم و تیمسار خسروانی هم تیمسار ایزدی نیست.
ضمنا دیگر به دفتر شما نخواهم آمد و دفتر خودم هم نمیروم، فقط فردا می خواهم بروم کویت پولم تمام شده، چک را لطفا خورد کنید و 200 هزار تومان را هم بدهید اصغر کارگرتان بیاورد.
من و بچه هایم به شما خیلی محبت کردیم از همه انتظار چوب خوردن داشتم جزء از شما.
شما به عنوان اینکه سرمانخوری فرودگاه پیشواز من نیامدی و یک پیکان گرفتی از دور منتظر من شدی.
پس شما میترسیدی که سازمان بفهمد با ما رابطه داری.
من دفترم را عوض کردم که مبادا بخاطر ما چوب بخوری.
شما فکر میکنی سازمان نمی تواند بفهمد که سوار پیکان شدی ودورادور ایستادی.
آن شغلها و این مقام هایی که می خواهند به ما بدهند دیگر ندهند.
از جنبه سیاسی الحمداله حسابمان از خیلی ها پاکتر می باشد.
شما فکر می کنید من نفهمیدم چرا به فرودگاه نیامدید.
بر پدر و مادر و جدم لعنت اگر من دیگر به منزل شما تلفن کنم.
حتی در آینده اگر من در خیابان هم شما را دیدم رویم را برمی گردانم.
و دیگر از شما در هیچ جایی صحبت نمیکنم که دیگر آن قدر نترسید.
آن موقعی که اطراف ما جمع بودند و دیدید که چطور بخاطر آنها چوب خوردیم.
به پرویز گفتم تا نصف شب نرو و با تیمسار فردوست صحبت نکن حرف مرا گوش نکرد.
در هر حال ما خواب بودیم و اطرافیان را خوب نشناختیم.
شما هم ما را بسوزانید» سپس با عصبانیت گوشی را قطع کرد.
ملاحظه شد.
15 /7

منبع:

کتاب پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 312


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.