تاریخ سند: 19 تیر 1340
اطلاعیه
متن سند:
چندین هفته است که روزهای سه شنبه جلسات بحث و انتقاد در حزب مردم
تشکیل و از طرف اعضا و فعالین حزب سخنرانی های انتقادآمیزی پیرامون
بی لیاقتی و عدم صلاحیت اعضا کمیته مرکزی و رکود حزب صورت می گیرد.
اعضا حزب مردم پس از انتخابات تابستانی و زمستانی به باندها و گروههای
مختلف تقسیم شده و هر
کدام برای قبضه کردن حزب
و نفوذ در ارگانهای مختلف
آن به فعالیت های نیمه
مخفی و خصوصی
پرداخته اند.
یکی از این دسته ها گروه
دکتر مزارعی، کوشیار، دکتر
عسگری مهندس مقدم و
چند نفر دیگر می باشد که
اکنون عنوان (گروه
منتقدین) را برای خود
انتخاب کرده و در جلسات
روزهای سه شنبه
شدیدترین حملات علیه
کمیته مرکزی حزب مردم از
طرف این گروه به عمل می آید.
هدف دسته مذکور این است که کمیته مرکزی
حزب را قبضه کرده و سایر ارگانها را نیز بدست بگیرند.
این همان باندی است که آقای دکتر امینی یک ماه قبل از نخست وزیر شدن در
یکی از جلسات آنان شرکت کرده بود.
در جلسه روز سه شنبه هفته قبل گروه با اقدامات قبلی عده بیشتری را به حزب
آورده و از کمیته مرکزی حزب در مورد مسائل مختلف حزبی و سیاسی 8 سؤال
کرده اند.
مهندس مقدم (عضو گروه منتقدین) هنگام سخنرانی خود عصبانی شده و همین
عصبانیت موجب گردیده که کنترل صحبت خود را از دست بدهد و صریحا اعلام
نماید که من از موافقین جبهه ملی هستم و افکار و عقاید سیاسی من با جبهه ملی
تطبیق می کند.
در این موقع بر اثر اعتراض شدید مهندس بهبودی نسبت به اظهارات مهندس
مقدم جلسه سخت متشنج شده و در میان جنجال و هیاهو و جلسه بدون اخذ
نتیجه ختم گردیده است.
مهندس بهبودی از کمیته مرکزی حزب مردم کتبا درخواست کرده است که برای
رسیدگی به اظهارات مهندس مقدم محاکمه حزبی تشکیل شود.
گفته می شود که آقای دکتر امینی در تحریکات اخیر حزب مردم دست دارد و
محرمانه کوشش می کند که حزب مردم را از زیر نفوذ پروفسور عدل و سعید
هدایت خارج کرده و چند نفر از طرفداران و نزدیکان خود را به کمیته مرکزی
حزب بفرستد (البته در صورتی که حزب مردم باقی بماند) و مطالبی که پیرامون
انحلال و متلاشی شدن حزب مردم در روزنامه پیغام امروز منتشر می شود به
دستور آقای دکتر امینی انتشار می یابد.
دکتر عظیمی1 مدیر روزنامه پیغام امروز از مدت ها قبل (قبل از انتشار روزنامه
پیغام امروز) با آقای دکتر امینی رابطه داشته و اخیرا هم یک روز با هم ناهار
خورده اند سران و گردانندگان «گروه منتقدین» عبارتند از : دکتر مزارعی، دکتر
عسگری، مهندس مقدم، صمد نامور و اخیرا فرهاد نیکوخواه هم به آنها اضافه
شده است.
سران این باند در آخرین جلسه محرمانه خود تصمیم گرفته اند در صورتی که
سه شنبه آینده جلسه بحث و انتقاد در حزب تشکیل نشود یک مصاحبه
مطبوعاتی ترتیب داده و ضمن استعفا دسته جمعی از حزب مردم اعلام نمایند که
حزب را به مقاطعه کاران واگذار کرده اند.
بخش 313
بخش بایگانی به سابقه ضمیمه شود.
30 /2 /40
توضیحات سند:
1ـ عبدالرسول عظیمی فرزند
محمدرضا در سال 1301 ه ش
در شیراز متولد شد.
وی پس از
سپری نمودن مقدمات تحصیلی،
از دانشگاه تهران در رشته
حقوق لیسانس و در رشته
روزنامه نگاری فوق لیسانس و
در رشته حقوق جزاء دکتری
گرفت.
نامبرده ابتدا در
وزارتخانه های فرهنگ و
دارایی بکار پرداخت، سپس
مشغول کار وکالت شد و به دلیل
اشتغالات روزنامه نگاری
تقاضای انتظار خدمت کرد.
وی
مدیر مسئول روزنامه پیغام
امروز، سردبیر روزنامه کیهان و
مسئول هیئت مدیره
روزنامه نگاران بود.
عبدالرسول عظیمی یکی از
خبرنگاران مورد نظر سفارت
شوروی در ایران جهت دعوت
در کنگره خبرنگاران خلق آزاد
در کوبا بود.
مشارالیه در زمینه سیاسی و
احزاب فعالیت داشت و بر اساس
منافع شخصی و خط مشی های
حکومت با اکثر جریانات،
احزاب و گروهها از جمله، جبهه
ملی، حزب ایران، حزب ملت
ایران، حزب مردم ایران، جمعیت
نهضت آزادی، جامعه
سوسیالیستهای نهضت ملی،
حزب زحمتکشان، حزب ایران
نوین و حزب رستاخیز همکاری
می نمود و در مجلس با توده ایها
رابطه داشت.
عبدالرسول عظیمی در عرصه
روزنامه نگاری، قلمش را تنها
در راه خدمت به نظام ظالم
پهلوی و کسب پول بکار برد و
از راههای مختلف با تهدید و
ارعاب، به رشوه گیری از افراد،
مسئولین، موسسات دولتی و
خارجی، مجلس شورا اقدام
می نمود، از جمله : در سال
1344 از شرکت واحد تقاضای
شش هزار تومان وجه کرد و
چون با تقاضایش مخالفت کردند
مبادرت به درج انتقاداتی از
شرکت مزبور نمود، و از برادران
رشیدیان و بانک تعاون توزیع
به دلایل نامعلوم ماهانه دو هزار
تومان دریافت می کرد و در سال
1346 در جایی اظهار داشت که
سفارت اسرائیل در تهران
میلیونها تومان پول به
روزنامه های ایران بخصوص
اطلاعات و کیهان، (که عظیمی
سردبیر آن بود)، می دهد تا
مقالاتشان را به نفع اسرائیل و
ضرر اعراب بنویسند.
وی
همچنین در سال 1347 چهل
هزار تومان از سندیکای
گندم فروشان گرفت تا مطلبی
درباره گرانی نان در روزنامه
پیغام امروز ننویسد و بدلیل
ممانعت دکتر پویان از دادن پول
و آگهی تبلیغاتی، شروع به انتقاد
از او در روزنامه کرد و پس از
گرفتن پول، مقالات انتقادی قطع
شد.
نامبرده در همین سال به
خاطر اینکه منوچهر گنجی،
رئیس مرکز مطالعات بین المللی
پهلوی شیراز، رپورتاژ
تبلیغاتی به او نمی داد در
روزنامه اش بر علیه او مقاله
نوشت.
وی با تعریف و تمجید از
کارهای وزراء در روزنامه از
آنها، رشوه می گرفت و از
وابسته مطبوعاتی آلمان
تقاضای مبلغ زیادی پول نمود
تا علیه فروشگاههای فردوسی
در پیغام امروز مقاله ننویسد.
مشارالیه در سال 1334 به
عنوان سردبیر کیهان با دعوت
انگلیسی ها به آن کشور سفر کرد
و در سال 1338 اظهار تمایل
نمود تا با دعوت یهودیها به
اسرائیل سفر نماید که در سال
1339 عبدالرسول عظیمی به
دلیل وابستگی اش به دستگاه و
خدمات ارزنده اش جهت تحکیم
پایه های رژیم پهلوی، ساواک
به کرات با شرکت وی در مراسم
تشریفات موافقت نمود و در
سالهای 1344 و 1345 در
سفرهای شاه به کشورهای
شوروی و اروپای شرقی با او
همراه بود.
مشارالیه در دوره های 21 و 22
نماینده مجلس شورای ملی بود
و در دوره 23 علیرغم رد
صلاحیت وی توسط ساواک،
نامبرده به عنوان نماینده وارد
مجلس شد و در دوره 24 نیز
ساواک با کاندیداتوری وی
موافقت نمود.
نامبرده با اسم رمز
عظیم در هدف مطبوعات با
ساواک همکاری داشت و در
سال 1337 به خبرنگاران
روزنامه کیهان قول داد در
صورت دادن اخبار مهم و
محرمانه مبلغی علاوه بر حقوق
به آنها بدهد و خودش این اخبار
غیرقابل انتشار را به یکی از
مقامات ستاد بزرگ ارتشتاران
می داد و در مقابل مبلغ متنابهی
می گرفت، نامبرده جهت انجام
مأموریت های محوله توسط
ساواک بعضی اوقات به خارج
از کشور سفر می نمود.
ساواک در یک ارزیابی وی را،
بسیار مادی و پولدوست،
متواضع، متملق.
چاپلوس، اهل
زدوبند، به فکر تأمین منافع
شخصی، فاقد شهامت اخلاقی،
ثبات عقیده، استقلال فکر و
مناعت طبع معرفی کرده است.
عبدالرسول عظیمی از طریق
تبانی ثروت زیادی بدست آورد
که از جمله آنها شرکت سهامی
اریکو، چاپخانه پیغام امروز
و املاک زیاد بود و ساواک در
سال 1355 با استخدام فرزندش
به نام ویدا عظیمی در مشاغل
حساس در وزارت دربار
موافقت کرد.
نامبرده در تشکیلات
فراماسونری عضویت داشت و
نشان های، درجه 3 و 4 همایون،
نشان درجه 5 تاجگذاری، نشان
اصلاحات ارضی، نشان لژیون
دونور از طرف محمدرضا
پهلوی دریافت نمود.
منبع:
کتاب
حزب مردم به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 257
