صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: شیخ عباس طبسی واعظ

تاریخ سند: 29 آبان 1341


موضوع: شیخ عباس طبسی واعظ


متن سند:

شماره: 9099/م الف 11 تاریخ: 29 /8 /1341
از: ساواک خراسان
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور . مدیریت کل اداره سوم
موضوع: شیخ عباس طبسی واعظ
پیرو 3500/م الف 11- 2 /4 /41

پس از صدور دستور شماره 25071 /321- 15 /6 /40 از نامبرده بالا در ساواک تعهد گرفته شد که در بالای منبر بجز مسائل دینی، به مطالب سیاسی اشاره ننماید.
مشارالیه از آن تاریخ تا چند ماه سکوت نمود ولی در مرداد ماه سال جاری موضوع مسافرت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را به شمال و بازدید جناب آقای نخست‌وزیر را از اردوی سازمان جوانان در کنار دریای خزر و شرکت دوشیزگان در خدمت پرستاری و غیره را عنوان و با لحن زننده‌ای انتقاد نموده و همین رویه را مرتب تا این اواخر ادامه می‌داد با وجود اینکه یک بار دیگر نامبرده را احضار و شخصاً به او تذکر دادم در گفتار خود بالای منابر لااقل رعایت عفت کلام را نموده و به طور عریان، بدگوئی ننماید، مؤثر واقع نشد و در این اواخر موضوع اعتراض علماء به تصویب‌نامه شرکت بانوان در انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی1 او تنها کسی بود که در تهیج[تهییج] مردم و بدگوئی به شخص جناب آقای نخست‌وزیر و انتقاد شدیدی از دولت از استعمال جملات ناهنجار امتناع ننموده و هر بار که به او تذکر داده شد، به محض اینکه بالای منبر رفت، اظهار نمود: «با اینکه به من گفته شده است این موضوعات را مطرح نکنم، ولی تا پای جان ایستادگی کرده خواهم گفت.»
به علت تحریکاتی که از طرف مالکین و عده‌ای از مخالفین دولت بین علماء کرده بودند و به سبب حساسیت وضع، صلاح نبود در آن روزها با این شخص شدت عمل نشان داده شود و بهانه‌ای به دست روحانیون و سایر افراد منتظر فرصت بدهد ولی حالا که موضوع منتفی شده است، در صدد بود نسبت به تعقیب او اقدام گردد با مشورتی که با مشاور قضائی به عمل آمد، تعقیب او با قوانین ساواک امکان‌پذیر نبوده و کمیسیون امنیت استان نیز اختیاراتی برای تبعید و غیره ندارد، تنها راهی که به نظر می‌رسد این است نامبرده دستگیر و به تهران اعزام و مدتی به عناوینی در آنجا زندانی و یا تحت‌نظر باشد.
برای تثبیت امنیت در استان خراسان، اعمال یک چنین عملی در وضع حاضر، نهایت ضرورت را دارد؛ زیرا اظهارات بی‌پرده مشارالیه و اینکه کوچکترین عکس‌العملی نشان داده نشده است، سایر وعاظ را جری نموده، از طرفی بین مردم شایع شده است که او بهلول دوم2 می‌باشد و چون واعظ مزبور عامل بدون اراده آیت‌اله قمی بوده و آیت‌اله نامبرده نسبت به دربار فوق‌العاده حس بدبینی دارد و اگر یک چنین سیاستی اعمال بشود، هم به طور غیرمستقیم به آیت‌اله مزبور لطمه وارد می‌آید و او را متوجه اعمال خود می‌کند و هم از لجام‌گسیختگی سایر وعاظ در آینده جلوگیری خواهد شد. مقرر فرمایند نظریه عالی ابلاغ گردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان . هاشمی
با عطف توجه به سابقه نامبرده به عرض می‌رسد. رئیس بخش 321. کامیاب
به عرض تیمسار ریاست رسید. 4 /9 /41
درحال حاضر با توجه به فعالیت روحانیون[که]در تهران . قم و آن استان و استان‌های دیگر در جریان است، دستگیری و اعزام او به تهران مصلحت نمی‌باشد. به او تذکر دهید ادامه این رویه در آتیه برای او گران تمام خواهد شد. البته به محض اینکه موضوع روحانیون خاتمه پیدا کرد، باید به حساب این قبیل عناصر رسیدگی شود و برابر مقررات آنها را تحت تعقیب قرار داد. 7 /9 /41

توضیحات سند:

1. انجمن‌های ایالتی و ولایتی: روز شانزدهم مهرماه سال 1341 ش، روزنامه‌های عصر تهران، با تیتر درشت نوشتند: «طبق لایحۀ انجمن‌های ایالتی و ولایتی که در هیئت دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده، به زنان حق رأی داده شد.» این خبر، تیتر عوام‌فریبانه‌ی این مسئله بود، در حالی که در متن لایحه، «حذف قید اسلام از شرایط انتخاب‌شونده و انتخاب‌کننده» و «قسم به کتاب آسمانی» به جای «قسم به قرآن» گنجانده شده بود. حضرت امام خمینی(ره) با آگاهی از توطئه‌های طراحی شده‌ی دشمنان اسلام، بلافاصله علماء و مراجع تقلید قم را به نشست و گفتگو پیرامون این لایحه دعوت کرد. در این نشست که در بیت مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) صورت گرفت، آیت‌الله گلپایگانی و شریعتمداری و آیت‌الله زاده حائری حضور داشتند. در این جلسه تصمیم گرفته شد تا: 1. طی تلگرافی به شاه، مخالفت علمای اسلام را با مفاد تصویبنامه‌ی مزبور اعلام داشته، لغو فوری آن درخواست شود. 2. طی نامه و پیغام به علمای مرکز و شهرستان‌ها، جریان تصویبنامه و خطرهائی که برای اسلام و ملت ایران در بردارد، بازگو شود و برای مقابله و مبارزه با آن، از آنان نیز دعوت به عمل آید. 3. هر هفته یک بار و در صورت لزوم بیشتر، جلسه‌ی مشاوره و تبادل‌نظر میان علمای قم برقرار شود و در کوشش‌ها و فعالیت‌هائی که به منظور مبارزه با تصویبنامه انجام می‌پذیرد، با وحدت و اتفاق کامل آنان همراه باشد.
بر این اساس، اولین تلگراف در فردای آن روز از طرف امام خمینی(ره) خطاب به محمدرضا پهلوی ارسال شد:
«بسم الله الرحمن الرحیم‌
حضور مبارک اعلیحضرت همایونى‌ پس از اهداى تحیت و دعا، به طورى که در روزنامه‌ها منتشر است، دولت در انجمنهاى ایالتى و ولایتى، «اسلام» را در رأى دهندگان و منتخبین شرط نکرده؛ و به زن‌ها حق رأى داده است. و این امر موجب نگرانى علماى اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونى مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است. مستدعى است امر فرمایید مطالبى را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمى مملکت است از برنامه‌هاى دولتى و حزبى حذف نمایند تا موجب دعاگویى ملت مسلمان شود. الداعى روح‌الله‌ الموسوی»
توطئه به میزانی سازمان یافته بود که امام خمینی(ره) درباره‌ی آن می‌فرمایند: «آقا، یک حقایقى در کار است، من باز سرم دارد درد مى‌گیرد؛ یک حقایقى در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهایی‌ها مراجعه کنید؛ در آنجا مى‌نویسد: تساوى حقوق زن و مرد، رأى عبدالبهاء است؛ آقایان از او تبعیت مى‌کنند. آقای شاه هم نفهمیده مى‌رود بالاى آنجا، مى‌گوید: تساوى حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایى هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن این طور؛ بدبخت! نکن این طور. تعلیم اجبارى عمومى نظامى کردن زن، رأى عبدالبهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید!» صحیفه امام، ج 1، صص 78 و 247 . بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج1، سید حمید روحانی، ص 150
2. حجت‌الاسلام محمدتقی بهلول، فرزند شیخ نظام‌الدین، در سال 1288ﻫ ش در شهرستان گناباد متولد شد. در سال 1314ش در جریان مبارزه با کشف حجاب در مسجد گوهرشاد مشهد، نقش مستقیم داشت و پس از آن متوارى گردید و به افغانستان رفت که به علت روابط تهران و کابل، در آنجا دستگیر و مدت 12 سال در زندان کابل، محبوس شد و پس از آن براى مدت پنج سال به شهر مزارشریف تبعید گشت و چون بر اعتقادات خود پاى مى‌فشرد، مجدداً به زندان افتاد و مدت 14 سال در جلال‌آباد محبوس بود تا اینکه پس از 33 سال اسارت در افغانستان و پس از آزادى به مصر رفت و به مدت یکسال و نیم در اداره رادیوى مصر مشغول به کار شد و از آنجا به عراق (کربلا) رفت و در نهایت در سال 1349 به همراه معاودین عراقى به ایران بازگشت و دستگیر شد و پس از بازجوئى‌هاى زیاد به علت کهولت سن و زجرهاى زندان‌هاى افغانستان مورد عفو قرار گرفت. شیخ بهلول فردى اهل شعر و مسلط به ادبیات عرب بود که داراى اشعار بسیارى به عربى و فارسى در زمینه‌هاى مختلف مى‌باشد. حجت الاسلام بهلول، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بارها به جبهه رفت که با سخنان دلنشین خود، موجبات تقویت روحیه رزمندگان اسلام را فراهم می‌کرد. ایشان سرانجام در سال 1384 دار فانی را وداع گفت. (اسناد ساواک ـ پرونده‌ انفرادى)

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک صفحه 22


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.