تاریخ سند: 8 فروردین 1356
موضوع: سخنرانی آقای حسن روحانی
متن سند:
شماره: 1= 35 /5 ـ 5 تاریخ: 8 /1 /2536[1356] 13560108
از: شهربانی استان یزد
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت استان یزد
موضوع: سخنرانی آقای حسن روحانی
صبح روز 4 /1 /2536 آقای حسن روحانی فرزند اسداله واعظ ضمن سخنرانی مذهبی در منزل آقای محمدعلی یارب واقع در شهر یزد خیابان ولیعهد کوچه دیهیمی مطالبی به شرح زیر بیان نموده است:
«... پیغمبر یک شورا درست کرد، یک شورا از جمع و جمعیت مردم آن زمان بلال سیاهچهره اهل حبشه، سلمانی که اهل ایران بود، فارسی بود به قول عربهای آن زمان عجم بود و عجمیبود او هم در میان آن شورا بود، عبداله مسعود غلام کوتاهقد در میان آن شورا بود، بزرگان قریش و اشراف حجاز هم تو آن شورا بودند. یک کارگر هم در آن شورا بود، یک پیشهور هم در آن شورا بود، شما امروز در آمریکا پیدا میکنید جایگاه و کرسی که از آن سیاهان است نماینده سفیدپوستها حاضر نیست نزدیک آن کرسی بشود حتی بعد از گذشت چهارده قرن آن جوامعی که ادعای تمدن دارند، اما پیغمبر یک همچون شورائی را درست کرد همشون هم آزاد بودند حرف بزنند و سخن بگویند و احساس شخصیت واقعی بکند همشون، آن وقت شما تاریخ را بررسی کنید در همان زمان حوالی همان زمان در زمان رحلت پیغمبر ایرانش همسایه بغل دستیش زمان حکومت انوشیروان همان کسی که او را به غلط عادل لقب میدهند که ما که نفهمیدیم عدالتش از کجا هست چه جوری شده میگن عادل ما هنوز این مشکل برامون حل نشده ولو اینکه به یک بیان صحیح است که او را عادل بگویند با تمام ظلمها و جنایتهائی که در زمان حکومت انوشیروان ما میبینیم وقتی مقایسهاش بکنیم با حکومتهای قبلی و بعدی میبینیم نه راستی عادله، با همه ظلمهاش باز هم عادله عدل نسبی داره با اینکه برادر خودش را کشته باشه باز هم عادله آنهای دیگر صدها نفر را میکشند این حالا برادر خودش را کشته با اینکه گروه زیادی از مردم زمان خودش را قتل عام کرده باشد باز هم تعداد این قتل عامها نسبت به قبلها یک خرده کمتر بوده، با اینکه به ناروا بزرگمهر را مدتها در زندان نگاه داشت باز هم زندان او نسبتاً خلوتتر بود شاید به این عنوان میگن عادل اینجوری باید حلش بکنیم و یکی از دروغهای ناروائی که به پیامبر اسلام رسولالله نسبت دادند همینه که میگن رسول الله فرموده... افتخار من اینه در زمان پادشاه عادل قدم در این عالم گذاشتم همه عالم باید به پیغمبر افتخار بکنند پیغمبر به یک ستمگری افتخار میکنه؟ درحال آقای انوشیروان تصمیم میگیره شورائی درست کند شورائی تشکیل میشه از کیا؟ از یک گروه خالص، چند نفر از نظامیان چند نفر از روحانیان آن زمان و مغان چند نفر هم از دبیران از این سه گروه انوشیروان یک شورائی را تشکیل میده در آغاز این شورا یکی از دبیران که سمت دفترداری و دیوانداری داشته اشتباه میکند بنده خدا فکر میکرده اینجا شورای مشورتی است آزاد است اظهار نظر بکند چون نمیفهمید که این شورا اسمش شورا است بنده خدا ساده بوده میاد و انوشیروان مسئلهای طرح میکند و نظر خودش را میگه یکی از دبیران بلند میشه اعتراض میکند و میگه نظر من اینچنین است مورخین مینویسند با همان قلمدانش و چوبه قلمدانش آنقدر به صورت آن دبیر میزند که از سیمایش خون میریزد و بالاخره از ناراحتی بعداً میمیره به خاطر اینکه چرا یک نفر در برابر خدای ایرانی با لحن اعتراض سخن گفته است این شورای پیغمبر در آن عصر و در آن زمان بود همه اظهار نظر میکردند، همه، بلالش بلند میشد حرف میزد و آزاد بود، سلمانش پیشنهاد میکرد و آزاد بود زبیرش اعتراض میکرد و آزاد بود عبداله مسعودش سخن میگفت و آزاد بود اباذرش فریاد میزد و آزاد بود یک شورای آزاد حتی در جنگ احد....»
ارزیابی: اظهار مطالب فوق از طرف نامبرده بالا صحت دارد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 495