موضوع: مراسم چهلم ۱ سید محمدرضا سعیدی
متن سند:
به: ۳۱۶
از: ۲۰ه ۳
موضوع: مراسم چهلم ۱ سید محمدرضا سعیدی
بعد از ظهر روز یکشنبه ۲۸/۴/۴۹ مراسم چهلم نامبرده بالا در مسجد موسی بن جعفر واقع در خیابان غیاثی با شرکت عده‌‌‌ای در حدود چهارصد نفر از افراد بازاری و طرفداران خمینی و در حدود ۱۸ نفر از روحانیون، از جمله سید مهدی طباطبائی، سید علی طباطبائی و نورالدین علوی طالقانی تشکیل گردید. در ساعت ۲۱:۳۰ شیخ حسین کاشانی، ناظم مدرسه عالی سپهسالار منبر رفت و اظهار داشت. دین اسلام در خطر است، چون همه، اعم از مبلغین، تاجر و جوانان می‌گویند به من چه و نتیجه آن را می‌بینند. وی اضافه نمود اگر انسان تمام واجبات خود را بجای آورد ولی در موقع لزوم برای پیشرفت دین و مذهب اتحاد نداشته باشد، خدا از آن مردم راضی نخواهد بود. کاشانی بیشتر درباره امر به معروف و نهی از منکر صحبت نمود. ضمناً در این مراسم سه مرتبه برای خمینی صلوات فرستادند.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد. آسای
نظریه سه شنبه: نظری ندارد نگهبان.
توضیحات سند:
۱- با وجود گذشت چهل روز از شهادت مظلومانه شهید سعیدی، تهران و شهرستانها و حتی کشورهای خارجی، همه جا از این ضایعه عظیم و جنایتهای رژیم شاه صحبت می‌شود. این در حالی است که همزمان با شهادت مرحوم سعیدی خبر رسید که جوانی به نام حسین نیک داودی نیز در زیر شکنجه ساواک جان سپرده است. بنا به گزارشی که در آن روز از زندان قزل قلعه به بیرون درز کرد، نیک داودی را به شدت شکنجه کرده بودند، تا آنجا که نخاع او متلاشی و فکین او خرد شده بود و در نتیجه در تاریخ ۲۲ خرداد ماه ۱۳۴۲ براثر شکنجه‌های غیر انسانی در بهداری زندان خبر شهادت سعیدی و نیک داودی در میان ایرانیان مقیم خارج نیز، بازتاب گسترده‌‌‌ای داشت و خشم و نفرت آنان را از این جنایتها برانگیخت. در اروپا، دانشجویان مسلمان و دیگر مبارزان ایرانی با برپایی مراسم بزرگداشت، صدور اعلامیه و پخش پوسترهایی از سعیدی و نیک داودی، در سوگ آنان نشستند و از هر وسیله‌‌‌ای به محکوم کردن آدم‌کشی‌های شاه استفاده کردند. ... و اینک در چهلمین روز شهادت سعیدی، مردم مسلمان تهران در مسجد موسی بن جعفر (ع)؛ آنجایی که سعیدی با فریادهای خشمگینانه‌اش، شاه و شاهپرستان را رسوا می‌کرد و به خاک مذلت می‌نشاند، گرد آمده‌اند و یاد و نام بلندش را گرامی می‌دارند.
منبع:
کتاب
شهید آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 580
