تاریخ سند: 3 اردیبهشت 1346
موضوع: دکتر محمد مفتح1
متن سند:
به: 316 شماره: 1964 /20/ ﻫ 3
از: 20ه 3
نامبرده بالا در ساعت 1945 روز 30 /1 /46 در مسجد جامع (قسمت شاهآبادی) به منبر رفت ابتدا درباره فلاسفه یونان قدیم و امروز همچنین درباره عقاید فرید[فروید]2 و ماکس [مارکس]3 صحبت کرد و نتیجه گرفت عقاید فرید [فروید] برای نسل جوان مضر بوده و بیبندوباری را تحویل جامعه داده است سپس پیرامون اسلام سخنرانی نمود و گفت در مجلس شورای ملی قانون چه کنم را تصویب کردند و مردم بازار ربا میخورند و ادارات رشوه میگیرند این وضع خطرناک است باید پیرو اسلام بود تا از سقوط جامعه جلوگیری کرد و بعد گفت یک نفر امریکائی که به ایران آمده بود کتابی نوشته و درباره افکار ایرانیها و علل عصبانیت ایرانی قلمفرسایی کرده و نتیجه گرفته است چون مذهب اسلام دارای محدودیت است باید محدودیت را از بین برد بعد افزود یکی از رفقا برای شب عید چند عدد ماهی قرمز خرید و به داخل حوض منزل انداخت پس از دو روز رنگ ماهی از بین رفت و سفید شد و معلوم گردید که انسان دوپا ماهی را هم رنگ کرده این از بازاریها.
اما ادارات، فردا نگویید که ما فقط به دولت حرف میزنیم ما وظیفه داریم برای اصلاح جامعه بکوشیم یک مبلغ حکم یک طبیب را دارد بایستی اول مریضی را تشخیص دهد بعد برای معالجه آن کوشش نماید.
نامبرده افزود در یکی از روزنامهها نوشته شده بود یک نفر از دانشکده کشاورزی فارغالتحصیل شد و با هزاران زحمت در اداره استخدام شد و او را بایگان کردند و هر چه به رئیس مربوطه گفت تحصیلات من در رشته کشاوزری است کسی گوش به حرفهایش نداد خلاصه او را به سرپرستی عدهای برای جلوگیری از آفات نباتی به شهرستانی فرستادند نزد رئیس کشاورزی محل رفت و رئیس به ایشان گفت اعتباری با خودت آوردهاید جواب داد دویست هزار تومان.
در نتیجه رئیس لیستی درست کرده و تمام دویست هزار تومان را تقسیم کرد و ده تومان هم به آن شخص داد و گفت با این ده تومان دوا بخرید و با آب سمپاشی کنید.
بعد اضافه نمود این مرد آرزو داشت روزی برای مملکت خود خدمت نماید، ناراحت شد لیست را به زمین کوبید و از اتاق بیرون رفت.
کشاورزان چون برای اولین بار مأمور صدیقی دیده بودند طوماری درست کردند و از مرکز تقاضای تشویق او را نمودند آن جوان به مرکز آمد و او را اخراج کردند خلاصه یک جوان پس از 15 سال تحصیل این بود وضعیتش و حتی زمین بایری آباد کرد ولی مالک زمین شکایت کرد و طبق حکم دادگستری زمین را از او گرفتند و در این اثنا جوان پیرو مکتب فروید شد و آزاد از قید و بند به زندگی ادامه داد و حتی زنش مورد تجاوز یک عده جوان قرار گرفت و جان خود را از دست داد این است وضع ادارات ما.
بعد گفت در محضر استاد بزرگوارم مرجع عالیقدر حضرت آیتالله خمینی بودم (مردم صلوات فرستادند) یک جمله گفت از مرحوم آیتالله شاهآبادی4 که این مسجد به نام او است خدا رحمتش کند.
مرحوم صاحب جواهر5 هنگام مرگ فرزند 25 سالهاش تا صبح در کنار جسد فرزند خود مطالعه کرد.
نامبرده در پایان به مطبوعات حمله کرد و گفت چندی قبل در یک روزنامه خواندم زنی از مدیر روزنامه راهنمائی خواسته بود زن نوشته بود که من دارای شوهر و فرزند هستم و حالا عاشق جوانی شدهام مرا راهنمایی کنید مدیر روزنامه در پاسخ نوشته بود حریم شوهر و فرزند و خانواده مقدس است شما حریم خانواده را ترک نکنید و عشق را هم ترک نکنید تا جوان کامی بگیرد.
مرگ بر این مطبوعات مرگ بر این مدیر؛ مجلس را با گفتن جاوید باد اسلام و درود بر آورنده اسلام پایان داد.
نظریه رهبر عملیات: صحت گزارش فوق مورد تأیید میباشد.
این دکتر اقدام به تبلیغ و تحریک مضره مینماید.
مراقب او بوده و سوابقش تکمیل شود.
توضیحات سند:
1.
شهید آیتالله دکتر محمد مفتح: عالم اندیشمند، مبارز ژرفاندیش، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم معاصر، در سال 1307ﻫ.
ش در همدان متولد شد.
پس از دوره دبستان، جهت فراگیری معارف اسلامی به مدرسه مرحوم آخوند ملاعلی معصومی همدانی (ره) رفته و پس از آن در 15 سالگی به حوزه علمیه قم هجرت نمود و در آنجا به سرعت مدارج و مراحل علمی را با استفاده از محضر حضرات امام خمینی، آیتالله بروجردی، علامه طباطبائی و آیتاالله محقق داماد پیمود و به درجه اجتهاد رسید.
در کنار آن، دکترای فلسفه را نیز از دانشکده الهیات دریافت نمود و در نزدیک کردن دو قشر دانشجو و طلبه سعی فراوان کرد.
پس از اوجگیری مبارزه روحانیت و تبعید حضرت امام خمینی به مبارزه در ابعاد مختلف آن ادامه داد که منجر به اخراج وی از آموزش و پرورش و تبعید به نقاط دورافتاده گردید.
پس از تبعید ناچار به اقامت در تهران شد و فصل دیگری از زندگانی مبارزاتی او آغاز گشت.
وی در منبر و درس علیه استبداد و استعمار فرهنگی به مبارزه پرداخت.
در سالهای 1340 ـ 1342 جزء مبارزان نهضت امام بود و پس از آن سالها در خط امام حرکت میکرد.
بارها دستگیر، تبعید و ممنوعالمنبر گردید.
در سال 1352 مسجد جاوید را احیاء و با تشکیل کلاسها حرکت فرهنگی خود را آغاز نمود، اما ساواک آن مسجد را تعطیل کرد و او را به همراه حضرت آیتالله خامنهای دستگیر و روانه زندان ساخت.
پس از آن مسجد قبا را تأسیس نمود و آن را به صورت پایگاه مهمی در جهت فعالیتهای مبارزاتی علیه رژیم شاه درآورد.
در سال 1356 و 1357 نماز عید فطر را با عظمت برگزار کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت شورای انقلاب و جامعه روحانیت مبارز درآمد.
وی همچنین ریاست دانشکده الهیات را به عهده گرفت.
شهید مفتح در 27 آذر 1358، در حالی که وارد دانشکده میشد به دست مزدوران آمریکا (موسوم به گروه فرقان) به شهادت رسید.
از آثار وی حاشیه بر منظومه، ترجمه تفسیر مجمعالبیان و روش اندیشه میباشد.
(ر.ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر مفتح، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
2.
زیگموند فروید: (1856 ـ 1939) متخصص اتریشی بیماریهای روانی و مؤسس پسیکانالیز میباشد.
وی عمر خود را در وین گذراند.
در سال 1881 در دانشگاه آنجا به اخذ درجۀ دکتری در طب نایل شد.
سپس به انگلستان رفت و مدتی در پاریس ادامه تحصیل داد.
وی از هیپنوتیزم برای معالجه استفاده مینمود.
فروید در بررسی انسان و عقدههایش دچار نوعی مطلق نگری و مطلقگویی شد و زیربنای تمام حوادث و وقایع را غریزه جنسی شمرد.
نظراتش با مخالفتهای شدیدی از سوی محافل روحانی و علمی مواجه شد.
یونگ براثر مخالفت با فروید که بیش از حد به روابط جنسی ادوار طفولیت و جوانی تکیه مینمود مکتبی در روانشناسی ایجاد کرد و مسائل را در چارچوب علمی مورد ارزیابی قرار داد.
محققان و اندیشمندان کشورهای دیگر، مکتب فروید را به لحاظ علمی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی مورد نقد و بررسی قرار دادند.
(دائرۀ المعارف فارسی ، غلامحسین مصاحب، جلد اول، شرکت سهامی کتابهای جیبی)
3ـ کارل مارکس: فیلسوف آلمانی در فاصله سالهای 1818 تا 1883 میلادی میزیسته است.
آثار فلسفی او بیش از هر عامل دیگری بر سیستمهای حکومتی قرن بیستم اثر گذاشته است.
او در پاریس و لندن به مطالعاتی پرداخت.
در لندن بود که تئوری خود را در مورد سوسیالیزم و ضرورت تحولات رادیکالی در جوامع مختلف تدوین کرد.
در دو اثر معروف خود به نام سرمایه و مانیفست (که دومی را با همکاری انگلس تمام کرد) مایههای محکمی به تفکرات رادیکالی روزگار خود بخشید.
او نخستین فیلسوفی است که تاریخ بشری را مولود عوامل مادی و اقتصادی میداند، او کمونیسم را پدیدهای طبیعی از فئودالیسم و سرمایهداری میداند.
به عقیده او سوسیالیسمی که عنوان کرده ابتدا در کشورهای صنعتی انگلیس و آلمان پدیدار خواهد شد، ولی جریانات بعدی نشان داد که نظرش درست نبوده است.
اندیشه مارکس پس از یک قرن نقد و بررسی و تحلیل، امروز به عنوان تفکری کهنه و مربوط به دوران خاص در حد یک نظریه مورد ارزیابی قرار میگیرد.
این اندیشه در سیستمهای حکومتی کمونیستی در سطح جهان با شکست رو به رو گردید.
(ر.ک : سیمای نامداران، حسامالدین امامی، صفحه 255 و 224)
4.
آیتالله العظمی حاج میرزا محمدعلی شاهآبادی: فرزند محمدجواد حسینآبادی اصفهانی شاهآبادی در سال 1292 هجری قمری متولد شد.
وی فقیه، اصولی، عارف و فیلسوف برجسته قرن چهاردهم و استاد عرفان و اخلاق حضرت امام خمینی (س) بود.
آیتالله شاهآبادی دروس حوزوی را در اصفهان و نجف نزد بزرگانی چون میرزا هاشم چهارسوقی و میرزا هاشم اشکوری و آخوند ملاّکاظم خراسانی و میرزا محمدتقی شیرازی تحصیل کرد و در قم و تهران به تدریس پرداخت.
حضرت امام خمینی از شاگردان خاص ایشان بودند که همواره با احترام از ایشان یاد میکردند.
آیتالله شاهآبادی در دوران حکومت ستم شاهی رضاخان از مخالفان وی بود.
در تهران هیئتهای مذهبی را تأسیس و سپس از شهریور 1320 فعالیت خود را علنی نمود.
ایشان در سال 1328 شمسی در تهران درگذشت.
از آثار آیتالله شاهآبادی: رساله علمیه، شذرات المعارف، الانسان و الفطرۀ، القران و العترۀ، الایمان و الرجعۀ، منازل السالکین و حاشیه بر کفایه است.
5.
شیخ محمدحسن نجفی صاحب جواهرالکلام: در سال 1200 ﻫ .
ق در خانه شیخ محمدباقر نجفی، کودکی به دنیا آمد که محمدحسن نامیده شد.
جد سوم محمدحسن از اصفهان به نجف رفت و در نجف اقامت کرد و به این ترتیب این خاندان نجفی شدند و در آن شهر ماندند.
محمدحسن دوران کودکی خود را در دامان خاندان علم و فضیلت سپری کرد و کودکی بیش نبود که وارد حوزه علمیه نجف شد.
او دروس مقدماتی را به سرعت فراگرفت و در سایه تلاش زیاد در نوجوانی به درس خارج فقه و اصول راه یافت.
محمدحسن، سالیان دراز در درسهای اساتید بزرگ چون آیتالله شیخ جعفر کاشفالغطا، آیتالله سیدمهدی بحرالعلوم، آیتالله سیدجواد عاملی و آیتالله شیخ موسی کاشفالغطا شرکت کرد و در 25 سالگی به درجه اجتهاد رسید و به تدریس علوم اسلامی همت گمارد.
شیخ آقابزرگ تهرانی درباره او میگوید: صاحب جواهر این امتیاز را داشت که همه شاگردانش از علمای بزرگ و سرشناس بودند و به گوشه و کنار جهان اسلام پخش شدند و به مرجعیت رسیدند.
تعداد شاگردان حوزه درسی صاحب جواهر را نمیتوان به شماره آورد.
برخی از شاگردان او عبارتند از آیتالله سید حسین کوه کمری، آیتالله شیخ جعفر شوشتری، ملاّعلی کنی و شیخ محمد ایروانی.
صاحب جواهر تألیفات زیادی دارد که مهمترین آنها کتاب جواهرالکلام است.
صاحب جواهر در مدت 32 سال جواهر را نوشت و از 25 سالگی شروع به نوشتن آن کرد.
علامه سید محسن امین میگوید: در فقه اسلام مانند جواهرالکلام نیست.
شیخ انصاری درباره جواهر گفت: برای مجتهدی که میخواهد احکام الهی را استنباط کند، کافی است که جواهر و وسایلالشیعه داشته باشد.
صاحب جواهر لباس تمیز میپوشید، ظاهری آراسته داشت، بسیار قانع و فروتن بود، برای شاگردانش احترام خاصی قائل بود و طلاب کوشا را گرامی میداشت.
ساختن گلدسته برای مسجد کوفه، احداث وضوخانه و مکانی برای سکونت خادمان مسجد سهله، احداث ساختمان حرم مسلمبنعقیل و حرم هانی در کوفه از کارهای عملی صاحب جواهر است.
صاحب جواهر در اواخر رجب سال 1266 ه.
ق به بستر بیماری افتاد.
ایشان همه علمای بزرگ نجف را دعوت کرد و پس از این که همه آمدند نگاهی به آنان کرد و گفت: شیخ مرتضی کجاست؟ گفتند: نیامده است.
گفت او را بیاورید.
شیخ انصاری را یافتند و آوردند.
صاحب جواهر به شاگردش شیخ انصاری گفت: در چنین وقت حساسی ما را رها میکنی؟! شیخ انصاری گفت: رفته بودم به مسجد سهله تا برای بهبود حال شما دعا کنم.
صاحب جواهر گفت: زمام امور دینی را که به من مربوط است به تو میسپارم و پس از من مرجع مردم شما هستید.
سعی کنید با احتیاط زیاد مردم را به زحمت نیندازید.
صاحب جواهر چند روزی در حال بیماری ماند و روز اول شعبان 1266 قمری وفات کرد.
شیعیان بسیار احترام کردند و پیکر او را در مقبرهای که خودش در جنب مسجدش آماده کرده بود، دفن کردند.
صاحب جواهر هشت پسر دانشمند داشت: شیخ محمد، شیخ عبدالعلی، شیخ عبدالحسین، شیخ باقر، شیخ موسی، شیخ حسین، شیخ حسن و شیخ ابراهیم، وی چند دختر هم داشت (گلشن ابرار، جلد 1، صفحه 353، نشر معروف، چاپ سه جلدی، پژوهشکده باقرالعلوم)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 20