تاریخ سند: 25 دی 1347
موضوع :اظهارات سیدمحمود طالقانی در موقع بازداشت وی از طرف مأمورین ساواک
متن سند:
از : 20ه2
به : 312 شماره : 38550 /20ه2
صبح روز 22 /10 /47 فخرالدین حجازی و اللهیاری در منزل سیدمحمود
طالقانی حضور داشتند.
پس از ورود مأمورین سید محمود طالقانی اظهار داشت
چه خبر شده؟ چه انقلابی شده است؟ چه اعلامیه ای منتشر شده که موجب
بازداشت من شده است و بعد که مأمورین مشغول بازرسی منزل وی شدند اظهار
نمود اگر دنبال اعلامیه می گردید چیزی وجود ندارد چون وقت این کارها نیست
و سپس مأمورین تقاضای امریه و حکم بازداشت نمود که به وی جواب دادند
روش کار این است که مأمورین ساواک حکم کتبی نداشته باشند از آن گذشته با
حضور نماینده دادستان با درجه سرهنگی و لباس اونیفورم احتیاجی به دستور
کتبی نیست.
در این موقع نماینده دادستان ارتش تلویحا نظر طالقانی را تایید و
اظهار داشت بهتر است در این گونه مواقع دستور کتبی در دست باشد و سپس
خطاب به طالقانی افزود امروز من افسر نگهبان بودم چون ساواک برای
دستگیری و بازداشت اشخاصی از ارتش تقاضای نماینده می نماید لذا
حسب المعمول این جانب انتخاب و به منزل شما اعزام گردیده ام شما اطمینان
داشته باشید که در رأس دادستانی ارتش شخصی نشسته است که کاملاً بی طرف
و اصلح است و
ناراحتی برای شما پیش نخواهد آمد.
در حین بازرسی طالقانی از سرهنگ
مذکور سئوال کرد که شما تحصیلات قضایی دارید؟ نماینده دادستان در پاسخ
گفت خیر و طالقانی با تمسخر جواب داد پس چه طور شما که تحصیلات قضایی
ندارید عهده دار امور دادگاه ها می شوید؟ سرهنگ مورد بحث اظهار نمود
دادگاه های ارتش جنبه اختصاصی دارد از طرفی من دادرس دادگاه هستم.
بعد از
این که بازرسی خاتمه یافت مدارک مکشوفه صورت جلسه شد طالقانی در موقع
امضا اظهار داشت من از علت وجود این اوراق در منزل اطلاعی ندارم چه بسا
اوراقی را که به درب منزل می آوردند و همسرم بدون این که نگاهی به آن ها بکند
آن را در قفسه کتابخانه می گذارد لذا من نمی توانم وجود آن ها را تائید نمایم و
خطاب به مأمورین ساواک گفت من به شما توهین نمی کنم و سوء ظنی هم ندارم
ولی دوستان شما قبلاً اوراقی را در بین مدارک موجود در منزلم گذاشتند و بعد
همان ها موجب محکومیت من شد اوراقی در بین این مدارک وجود دارد که
اطلاع ندارم چگونه به منزلم آمده است لذا من صورت جلسه را امضا نمی کنم.
یکی از مأمورین اظهار نمود در صورتی که آن را گواهی نکنید حاضرین آن را
گواهی و قید خواهند کرد که صاحب منزل از امضای آن خودداری نموده است.
در این موقع طالقانی پیشنهاد نمود بعضی ازمدارک را که من از وجودشان اطلاع
دارم گواهی و بقیه را قید می کنم که از منزل این جانب کشف شده ولی اطلاعی از
آن ندارم و چون نماینده دادستان نیز این جریان راقبول نمود لذا به همین نحو
طالقانی صورت جلسه را امضا کرد.
اوراقی را که طالقانی از وجود آن اظهار
بی اطلاعی می نمود
یکی اعلامیه ای بود در دو نسخه که یک روزنامه عربی ترجمه شده بود و مربوط
به نفوذ اسرائیل1 در ایران و حمایت شاهنشاه آریامهر از دولت اسرائیل و عمال
آن کشور می باشد و مربوط به سال 1345 بود طالقانی پس از مشاهده اعلامیه
مذکور گفت این اعلامیه مربوط به هفت یا هشت سال پیش است و بعد از این که
یکی از مأمورین تاریخ آن را نشان داد گفت این اعلامیه مربوط به اسرائیل است
گو این که وضع آنان در ایران بد نیست و شاید هم آن ها باعث بازداشت من
شده اند چون من هیچ گونه عملی انجام نداده ام و یا این که گفتن تفسیر از طرف من
باعث این جریان است چون قبلاً به من گفتند صحبت نکنم و صحبت نکردم و
فقط دو یا سه بار تفسیر گفتم اگر دستگاه برای من حد و حصری قائل شود و
مرزی تعیین نماید و بگویند که در چهارچوب آن صحبت کنم من که حرفی ندارم
و در همان حدود بحث می کنم.
مدرک دیگری که طالقانی از آن اظهار بی اطلاعی
نمود اعلامیه ای خطی در سه برگ بود که با عنوان «اوضاع مملکت رو به پریشانی
گذاشته ...
» آغاز شده بود و مدرک بعدی اعلامیه خبرگزاری تاس در مورد
اوضاع وخیم خاورمیانه بود.
طالقانی پس از این که اوراق صورت جلسه را امضا
کرد گفت یکی از آن ها را به من بدهید که بدانم چه مدارکی از منزلم ضبط شده که
بعد بتوانم بعضی از آن ها را که به دردم می خورد بگیرم چون دفعات قبل نیز کتبی
از من ضبط شد که نه نام آن را به یاد دارم و نه می توانم از آنان تهیه کنم چند بار هم
در این مورد مراجعه کردم و به آقای مقدم نیز تماس گرفتم گفتند صورت آن را
بدهید تا به شما مسترد گردد ولی من لیستی نداشتم که ارائه دهم.
در این باره نیز
مأمورین جواب دادند بعدا از دادستانی مدارک خود را دریافت
نمایید.
جاجرود
ملاحظات: در مورد نظریات به گزارش عملیاتی خبر توجه نمایند.
2ـ نام سرهنگ مذکور جهانشاهی می باشد.
اداره کل سوم در مورد آزادی طالقانی ...
توضیحات سند:
1ـ ساواک و موساد، تهران،
مؤسسه مطالعات و پژوهش های
سیاسی، 1382
منبع:
کتاب
فخرالدین حجازی به روایت اسناد ساواک صفحه 154