تاریخ سند: 5 مرداد 1342
[موضوع:] اظهارات سید فضلالله خوانسارى
متن سند:
[شماره:] 9939 / س ت [تاریخ:]5 /5 /1342
[موضوع:] اظهارات سید فضلالله خوانسارى
ساعت 0730 روز 3 /5 /1342 آقاى سید فضلالله خوانسارى1گفت جلسه علماء مهاجر و مقیم تهران در منزل آقاى شریعتمدارى تشکیل شده ولى میلانى حاضر نشده بود و آقاى خوانسارى2 هم نبودند و بنده به نمایندگى ایشان در جلسه حاضر شده بودم دو نفر به نام بحرالعلوم3 (رشتى) و قائمى پیشنماز آبادان از طرف حضرات انتخاب شده بودند و به وسیله تیمسار پاکروان به اعلیحضرت همایونى پیغام داده بودند که دو نفر فوقالذکر حضور اعلیحضرت شرفیاب شوند. خوانسارى افزوده دو سه روز است جوابى به این پیغام داده نشده و مىگویند تیمسار به مسافرت رفتهاند. از طرفى حضرات هم در فکر چارهجوئى و مذاکرات دیگرى هستند و گویا قرار است خمینى، قمى، محلاتى را همین دو روزه با خانوادههایشان تبعید کنند اول قرار بود خمینى را با عائلهاش به اردن بفرستند بعد قرار شد ترکیه یا پاکستان براى این کار تخصیص داده شود ولى فعلاً قصد دارند ایشان را هم در داخل تبعید کنند.
سید فضلالله گفت در آخر جلسه آقاى شریعتمدارى در گوشى به من گفت فلانى به آقاى خوانسارى بگو من از اول مىدانستم با مذاکره نمىشود با دولت کنار آمد دلیل آن هم بىاعتنائى آنها در این مذاکرات است. آقاى شریعتمدارى گفته بود دولت تعمداً به حضرات بىاعتنائى مىکند چون تلفنى هم با آقاى هیراد تماس مىگیرند و او را براى پیام مجدد مىخواهند آقاى هیراد مىگوید من باید اجازه بگیرم و سپس شرفیاب حضرات شوم بعد تلفن مىکند که اعلیحضرت همایونى اجازه ندادند که نزد شما (منظور شریعتمدار[ی] و میلانى و دیگر علماء است) بیایم.
آقاى شریعتمدارى مىگوید به آقاى خوانسارى بگوئید شاید نظر اعلیحضرت همایونى در مورد آقاى خوانسارى مساعدتر باشد به ایشان بگوئید طى تماسى که با یکى از رجال گرفته مىشود موقعیت وخیم مملکتى را گوشزد کنند و مانع از تبعید آقایان علماء گردند.
نامبرده سپس گفت آقاى خوانسارى در این مورد مىخواهد به وسیله آقایان هیراد و یا بهبودى پیامى به اعلیحضرت همایونى بفرستد و به دو نفر از علماء (یکى ملاعلى عالم همدانى4و دیگرى یکى از علماء سبزوار مقیم تهران) پیغام داده شده که به شهرهاى خود بروند.
او گفت هنوز اطلاع ندارم که به دیگر حضرات هم چنین پیغامى داده شده است یا خیر؟
توضیحات سند:
1. حجتالاسلام سید فضلالله خوانسارى: فرزند سید علىاکبر و داماد آیتالله حاج سیداحمد خوانسارى، در سال 1290 ﻫ ش در خوانسار متولد شد. تحصیلات مقدماتى را در خوانسار و اصفهان گذراند و در سال 1347 ﻫ ق به قم رفت. در آنجا از محضر آیات عظام حائرى یزدى، حجت، سیداحمد خوانسارى و حضرت امام (ره) بهرهمند شد. وى پس از مدتى به تهران مراجعت کرد و در مسجد سجاد تهران به اقامه جماعت پرداخت.
2. آیتالله العظمی سید احمد خوانسارى: فرزند حاج سید یوسف، در 18 محرم 1309 ﻫ ق در شهر خوانسار متولد شد. علوم مقدماتى و سطح را در زادگاهش فرا گرفت و سپس براى ادامه تحصیل راهی اصفهان شد. در آن شهر از درس آیات عظام حاج میرمحمدصادق مدرس اصفهانى و آخوند ملاعبدالکریم گزى و میرزا محمدعلى تویسرکانى، خارج فقه و اصول خواند و بعد از طى مراحل براى تکمیل معلومات خود به نجف عزیمت نمود و در آنجا دو سال در درس مرحوم آخوند خراسانى و چندین سال هم در درس مرحوم حاج سیدمحمدکاظم یزدى و آیتالله نائینى و استادان دیگر شرکت جست تا به مدارج عالیه رسید. در سال 1345 ﻫ ق به ایران مراجعت کرد و با اقامت در اراک از محضر آیتالله عبدالکریم حائرى استفادههاى علمى فراوانى برد. بعد از انتقال حوزه علمیه از اراک به قم وى نیز به قم آمد و در مدرسه فیضیه نماز جماعت برقرار نمود. وى در مدتى که در قم بود از مدرسین و فضلاى برتر حوزه علمیه به شمار مىرفت و در درس خارج فقه وى شاگردان مبرزى چون امام موسى صدر شرکت مىکردند. وى از مدرسین فلسفه و ریاضیات نیز شمرده مىشد.
در سال 1329 به درخواست مردم تهران و امر آیتالله بروجردى در تهران ساکن شد و بیش از سه دهه یکى از مراجع متنفذ تهران گردید و منشأ خدمات مؤثرى گردید. در ابتداى نهضت مردم ایران در جریان انجمنهاى ایالتى و ولایتى حضور یافت، ولى به تدریج از عرصه سیاسى کناره گرفت. هر چند که مستقیم و غیرمستقیم در جهت حمایت از مبارزان تلاش مىنمود. آیتالله سید احمد خوانسارى در سال 1362 ﻫ ش دار فانى را وداع گفت و با تشییع جنازهاى با شکوه در تهران و قم، در مسجد بالا سر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
ر.ک: گنجینه دانشمندان، ج2، صص 9 ـ 12.
3. آیتالله سید حسن بحرالعلوم: فرزند حاج سید حسین، در سال 1268ﻫ ش در نجف اشرف متولّد شد. مبارزات سیاسى وى در زمان رضاخان و در پى واقعه کشف حجاب آغاز شد که به علت مخالفت با آن، حدود 15 روز زندانى گردید. پس از آن با جریان اصلاحات ارضى شاه به مخالفت برخاست و در بهمن 1341 به همراه آیتاللّه ضیابرى به وسیله شهربانى قزوین بازداشت و به زندان قزل قلعه تهران فرستاده شد که در تاریخ 22 /11 /41 از زندان آزاد گردید و پس از چندى در میان استقبال مردم رشت به آن شهر بازگشت. آیتاللّه بحرالعلوم به هنگام شکسته شدن حصر حضرت امام، براى نخستوزیر وقت تلگراف تشکر فرستاد. وى در ماجراى تبعید امام، به اتفاق آقاى ضیابرى طى نامههایى خطاب به علماى قم، تهران و مشهد تبعید حضرت ایشان را خلاف قانون و موجب تنفر شدید جامعه روحانیت دانسته و همراهى خویش را با جامعه روحانیت شیعه اعلام داشتند که این نامهها از سوى ساواک جمعآورى شد و از ارسال آن جلوگیرى به عمل آمد. همچنین در پى تبعید امام به عراق در تلگراف خود نوشت: «هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.» در سال 1344 حضرت امام نیز طى نامهاى از تلگراف تبریک او به مناسبت اعیاد متبرکه تشکر نمودند که ساواک از ارسال نامه امام براى وى ممانعت کرد.
آیتاللّه بحرالعلوم که یکى از عوامل جمعآورى وجوهات براى امام و ارسال آن به نجف اشرف بود، مدّتى از سوى ساواک ممنوعالمنبر گردید و با آزاد شدن منبرش، مجددا بر کرسى تبلیغ و مبارزه نشست. آیتالله بحرالعلوم در سال 1351 ﻫ ش دار فانی را وداع گفت.
4. مقصود مرحوم آیتالله حاج ملاعلى معصومى همدانى است.
منبع:
کتاب
آیتالله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 87