سید آزادگان
متن سند:
سید آزادگان
در واپسین ساعات روز سىام مهرماه سال 1356 هجرى شمسى، در شهر نجف واقعهاى رخ داد که حضرت امام خمینى (ره)، آن را «الطاف خفیه الهى» خواند و همین واقعه بود که گریبانگیر سلطنت پنجاه ساله پهلوىها شد و طومار رژیم استبداد را درهم پیچید.
اولین واکنشى که از طرف طلاب علوم دینى، پس از رسیدن خبر شهادت مظلومانه و غریبانه آیتاللّه سیدمصطفى خمینى به شهر قم، صورت گرفت، برگه دستنوشتهاى بود که روى یکى از دیوارهاى مکانى پررفتوآمد، نصب شد. بر روى این برگه نوشته شده بود:
«ارجعى الى ربّک ـ با کمال تأسف فرزند برومند بزرگ مرجع عالیقدر حضرت آیهاللّه العظمى خمینى دام بقائه جناب حاج آقا مصطفى دعوت حق را لبیک گفت.
شب مسجد اعظم»
و اولین مراسم، بعد از نماز مغرب و عشاىِ اولین روز آبانماه، از طرف حضرت آیهاللّه گلپایگانى در مسجد اعظم قم، برگزار شد که با شعار «درود بر خمینى» همراه بود.
شهادت حاج آقا مصطفى، جرقهاى بود که آتشفشان انقلاب اسلامى را فروزان کرد و سراسر ایران ـ بلکه هر کجاى دنیا که پیرو امام بود ـ را فرا گرفت. در این مسیر، آحاد مختلف مردم در شهرها، شهرستانها، روستاها و... جانانه به میدان آمدند و با نقشِ خون، سنگفرش خیابانها را آذین بستند و پیروزى انقلاب اسلامى را رقم زدند.
در این میان، شهرستان قزوین، با حضور عالمانى عامل، چون مرحوم : آیتاللّه سیدعباس ابوترابى و فرزندان برومندش ـ حجج اسلام سیدعلىاکبر و سیدمحمدحسن ـ کانون مبارزه و تلاش در راستاى پیروى از فرامین رهبر انقلاب، در سرنگونى طاغوت بود.
اولین مجلسى که به مناسبت شهادت فرزند برومند امام، در قزوین برگزار شد، از طرف حوزه علمیه و در مسجد سیدعلى، به تاریخ 7 /8 /56 بود. در این مراسم، حجهالاسلام سیدمحمدحسن ابوترابى به منبر رفت و ضمن برشمردن مراتب علم و زهد و تقوى و حسن اخلاق شهید سیدمصطفى خمینى، او را یگانه همدم و مونس و غمخوار امام معرفى کرد.1 متعاقب این حرکت، تظاهرات در شهر، شکل گرفت و در درگیرى مأمورین نظامى، انتظامى رژیم با مردم، چند تن از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند. تشییع پیکر پاک شهدا و مراسم شهدا، مسئلهاى بود که در همه شهرها، به صورت زنجیرهاى مستحکم، بر دست و پاى سردمداران حکومت پیچیده مىشد. در برگزارى یکى از مراسم اربعین شهدا در قزوین، باز تعدادى دستگیر شدند.
گزارش این واقعه، چنین است:،
«فعالیت و اقدامات افراطیون مذهبى به مناسبت چهلمین روز کشته شدن چند تن از اخلالگران در شهر قزوین به شرح زیر بوده است: الف) روزهاى 27 و 28 /11 /36[56] پنج نفر که قصد داشتهاند اعلامیههاى مربوط به آیات و روحانیون حوزه علمیه قم را در شهر توزیع و نصب نمایند، توسط مأمورین انتظامى دستگیر و 115 برگ از اعلامیههاى مورد بحث از آنها کشف و ضبط گردیده است.
ب) روز 29 /11 /36[56] امامان جماعت شهر قزوین از برگزارى نماز جماعت خوددارى کردهاند ...»2
و دو هفته بعد، سینما مهتاب از طریق یک بمب ساعتى که در هواکش تعبیه شده بود، منفجر شد.3 تحریم برگزارى مراسم عید نوروز 1357،4 تعطیلى بازار در دهم فروردین و برگزارى مجلس یادبود در مسجد شاه،5 تعطیلى مغازههاى شهر در ایام مختلف،6 از جمله اقداماتى بود که به رهبرى روحانیت، در تمامى شهر، سارى و جارى بود. در این ایام سید آزادگان ـ حجهالاسلام سیدعلىاکبر ابوترابى ـ به همراه همسنگرانش، فعالیتى شبانهروزى، داشتند و بسیار اتفاق مىافتاد که در طول 24 ساعت شبانهروز کمتر از یک ساعت مىخوابیدند.7 در این بحبوحه بود که همسنگر دیرینه او ـ شهید سیدعلى اندرزگو ـ مورد شناسایى و مراقبت ساواک قرار گرفت و در این رابطه، سیدعلىاکبر ابوترابى نیز، در حلقه مراقبت و کنترل قرار داده شد. نام عملیات شناسایى و کنترل شهید اندرزگو و مرتبطین وى «سرفراز» و نام رمز عملیات کنترل سیدعلىاکبر نیز «ساغر» گذاشته شد. نزدیکى و هماهنگى شهید اندرزگو و مرحوم ابوترابى، به حدى بود که در بسیارى از برگههاى کنترل تلفنى شهید اندرزگو، مأمور ساواک، نام ابوترابى را به جاى اندرزگو مىنویسد که پس از آگاهى مسئولین، روى آن خط کشیده و نام اندرزگو را نوشتهاند . در مکالمه نوار 522 به تاریخ 26 /4 /57 آمده است :
«سیدعلىاکبر ابوترابى با اکبر صالحى تماس گرفت و گفت: قرار است ساعت 8 حاجى [اندرزگو ]را ببینم اگر خبرى شد ساعت 8 تلفن مىکنم اگر نیامده بود معلوم مىشود منظورش 8 قدیم بوده است. (این مکالمه در عملیات ساغر نیز وجود داشته است).»8
و در گزارشى که در جمعبندى گزارش عملیاتى، در تاریخ 29 /5 /57 تهیه شد، در خصوص نقش سیدعلىاکبر ابوترابى، چنین نوشته شد:
«... همچنین مراکز فعالیت این گروه به غیر از تهران، مشهد، قم و قزوین بوده و کسى که مسئولیت گردانندگى فعالیتها در قم و قزوین را به عهده دارد، سیدعلىاکبر ابوترابى مىباشد که به طور مستقیم با سیدعلى اندرزگو رابطه دارد و متفقا نیز به شهرستانهاى مختلف مسافرت مىنمایند...»9
آنچه باعث شد تا در این فصل، شاهد اشاره مختصرى به فعالیتهاى مردمى در دوران انقلاب اسلامى، خصوصا در شهرستان قزوین باشیم، قطعه عکسى است که در آن دوران، سیدآزادگان انقلاب اسلامى را در پیشاپیش مردم در حال فریاد حقخواهى، نشان مىدهد. آنچه اهمیت دارد این است که، این سیدبزرگوار که براى هر مقطع از دوران زندگىاش، مىبایست کتابى مستقل نوشت، در همه صحنهها، اعم از پنهان و آشکار، با خلوصى مثالزدنى، فعالیت داشت و علىرغم آنکه مأموران ساواک در این ایام، در کنترل وى، نیرویى دوچندان تدارک کرده بودند، در صحنه شور و شعور، حاضر مىشد و فریاد، «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینى» سر مىداد. هر چند شخصیت این عارف مجاهد و ... نیاز به معرفى ندارد، لیکن نکاتى چند به مصداق: «آب دریا را اگر نتوان کشید ـ هم به قدر تشنگى باید چشید» گفته آمد. به عزیزانى که خود را نیازمند آگاهى درباره این بزرگ مرد تاریخ مبارزه، مىدانند، توصیه مىشود، کتاب بیست و هشتم یاران امام به روایت اسناد ساواک ـ که دربردارنده مختصرى از سوابق و زندگى ایشان است ـ را مطالعه فرمایند.
نه هر که سر بتراشد قلندرى داند نه هر که چهره برافروخت دلبرى داند
نه هر که طرف کُله کج نهاد و تند نشست کلاهدارى و آیین سرورى داند
توضیحات سند:
پینوشتها:
1. روزشمار انقلاب اسلامى به روایت اسناد ساواک، ج اول، ص 44
2. همان، جلد سوم، ص 17
3. همان، ص 205
4. همان، ج 4، ص 29
5. همان، ص 116
6. همان، ج 5، ص 311
7. ر. ک : پاکباش و خدمتگزار، ص 34
8. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیست و هشتم، ص 246
9. همان، ص 259
منبع:
کتاب
اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 497