تاریخ سند: 14 شهریور 1352
موضوع : شیخ محمود اخوان بازارده لنگرودی
متن سند:
به : 312
از : 21 شماره : 2461 /21
نامبرده بالا که سال قبل دانشجوی دانشکده الهیات مشهد بود و امسال
در دانشکده پزشکی مشهد قبول شده و قصد ثبت نام دارد تعریف میکرد که
دانشکده الهیات مشهد کلاً ضد مذهبی بودند و من علیه اساتید با دانشجویان
توطئه میکردم و با عده ای دانشجویان برنامه سیاسی مخفی داشتیم چندین مرتبه
قصد اخراج مرا از دانشکده داشتند که عملی نشد و در موقع تعطیلات تابستانی
که عازم تهران بودم دو نفر از مأمورین مرا تا تهران تعقیب میکردند وقتی متوجه
شدم در داخل مستراح لباسهایم را عوض کردم و لباس شخصی پوشیدم و آنها را
به اشتباه انداختم وی معتقد است که در کلاس اول مرکز تعلیمات پزشکی مشهد
امکاناتی برای فعالیت سیاسی دارد اکنون چند روز است که در قم است و قصد
داشت که طلاب را وادار کند تا از تدریس مدرسین که در حال حاضر مشغول
درس هستند جلوگیری کند ولی موفق نشد.
نامبرده سراغ یوسفعلی شکری را که
زندانی است میگرفت لکن بملاقات وی نرفت مثل اینکه جهت رفتن بتهران در
خرداد ماه گذشته پولی به او قرض داده بود.
نظریه شنبه : شیخ محمود اخوان با سید عبدالکریم هاشمی نژاد و شاگردان شیخ
محمود حلبی روابطی دارد وی در خرداد ماه 1351 جزء محرکینی بود که
طلاب را به منزل شریعتمداری و همچنین به تهران گسیل داشت و ضمنا این
مطالب را در اکثر مجالس در شهرستانها عنوان نموده و تحریک میکند.
نظریه یکشنبه : نامبرده بالا تاکنون در این ساواک فاقد سابقه میباشد اصلح است
از طریق ساواک مشهد در مورد وی تحقیقات لازم انجام و اعمال و رفتارش
تحت مراقبت قرار گیرد.
ضمنا در صورت امکان مشخصات کامل و یک
قطعه عکس نامبرده را نیز باین ساواک ارسال دارند
نظریه سه شنبه :: نظریه شنبه مورد تأیید است
توضیحات سند:
1 ـ شیخ محمود ذاکرزاده
(تولایی) معروف به حلبی، از
گردانندگان انجمن حجتیه، با
استفاده از گرایش عمومی مردم
بویژه جوانان به سمت
اندیشه های اسلامی که با
رهبری و نهضت امام خمینی بعد
از قیام 15 خرداد حاصل شده
بود، تشکیلات خود را گسترش
داد.
شیوه عضوگیری و جلسات
مخفی انجمن، جاذبه هایی داشت
تا نیروهای مذهبی بدان
بپیوندند.
فعالیتهای انجمن،
خواسته یا ناخواسته، مطلوب
ساواک بود.
مسلما اسناد موجود
در ساواک و عملکرد رهبران
انجمن، نشان دهنده همسویی و
توافقهای پنهانی باید باشد، چه
در انجمن، انرژی و قدرت فعال
جوانان و تحصیل کردگانی که
می توانستند بخش قابل توجهی
از بار مبارزه را بر دوش بکشند،
صرف آموزش نقاط ضعف فرقه
ضاله بهائیت و آثار و نوشته های
بهائیان می شد.
مسلما در این گیر و دار معلول،
جای خود را به علت و انحراف
از روش و منش اسلامیت
می داد؛ به خصوص آن که
بهائیت، ابزاری در دست
«استعمار» و «استبداد» برای
کوبیدن دین و تضعیف ایمان
مردم بود.
چون خطر بهائیت از
آنجا ناشی می شد که
«صهیونیسم» و «امپریالیسم»
اسرائیل و آمریکا در پشت قضیه
و ایادی این فرقه در ارگان
حکومت پهلوی رسوخ و نفوذ و
بعضا سلطه پیدا کرده بودند، در
برنامه عملی و علمی انجمن،
جایی برای مبارزه سیاسی علیه
«استبداد» و «استعمار»
وجود نداشت.
به همین دلیل این
تشکیلات در طول فعالیتش، از
تعرض ساواک مصون ماند.
در ماده 9 اساسنامه انجمن آمده
است: ...
انجمن به هیچ وجه در
امور سیاسی مداخله نخواهد
داشت.
بر همین اساس، از
اعضای آن «تعهد کتبی»
می گرفت.
اسناد منتشر شده در
اوایل انقلاب، نشان دهنده این
است که مسئول انجمن تبلیغات
اسلامی (وابسته به انجمن
حجتیه) در مرکز به منظور
مبارزه علمی و منطقی با
بهائیان، از ساواک تقاضا نموده
است که در این زمینه
مساعدتهای لازم را به عمل
آورد.
در سند دیگر، «برابر
اطلاع با بخش 21 سازمان
اطلاعات و امنیت تهران
همکاریهایی دارد.
اصلح است
هرگونه اطلاعی در مورد جلسه
متشکله را قبل از احضار بقیه،
از مشارالیه استفسار نمایید.
»
در دوران انقلاب نیز انجمن
حرکتهای متضاد و متعارضی
داشته، همواره به مسائل فرعی
می پرداخت یا مسائل اصلی را
سعی می کرد «فرعی» نماید.
ر.ک: یاران امام به روایت
اسناد ساواک (شهید صدوقی)،
صص 268 ـ 267
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 574