صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 5 تیر 1353


متن سند:

به : 334 و 213 از : نمایندگی لبنان شماره : 678 1ـ طبق تصمیمات موسی صدر به منظور تجهیز افراد شیعه به سلاحهای سبک سازمانی به نام «پیش آهنگان عالی» تشکیل شد و سرپرستی آن به عهده احمد طوفان و شیخ محمد یعقوب واگذار و نام نویسی برای عضویت در این سازمان از همه مناطق شیعه نشین آغاز شد.
2ـ تعدادی از سلاحهای مورد نیاز این سازمان از سوریه وسیله عاصم قنسو و مقداری نیز به عنوان هدیه از سازمانهای (فلسطین ـ جبهه آزادیبخش فلسطین ـ جناح جرج حبش و صاعقه) تأمین خواهد شد.
3ـ اخیرا مراکز آموزشی این سازمان در مناطق بعلبک و هرمل ایجاد شده و مدت آموزش دو هفته است و مربیان این مرکز گروهبانها بازنشسته ارتش از اهالی بعلبک و هرمل می باشند.
4ـ دانش آموزان مؤسسه حرفه ای موسی صدر1 در صور در این مراکز آموزش سلاحهای سبک می بینند.
نظریه رهبر عملیات : اداره کل دوم در لبنان : 1ـ احتمال صحت خبر وجود دارد.
2ـ موسی صدر بدین ترتیب می خواهد نظیر کامیل شمعون و پیر جمیل دارای «میلشیا» باشد که در مواقع ضروری در خدمت او قرار گیرند.
نظریه رئیس نمایندگی : نظریه فوق تأیید می گردد.
رئیس نمایندگی لبنان دایره بررسی 1 /4 بخش 334 بهره برداری شود بهره برداری شد.
در پرونده موسی صدر 46422 بایگانی شود اسداللّه زالتاش 13 /4 /53

توضیحات سند:

1ـ شهید چمران در خصوص شرکت دانش آموزان مدرسه صنعتی جبل العامل که توسط وی اداره می گردید و از جمله مؤسسات تأسیسی امام موسی صدر بود می گویند : همیشه بهترین شاگردان لبنان از این مدرسه فارغ التحصیل می شدند.
البته مدرسه ای نبود که فقط در درس و تکنولوژی سرآمد دیگران باشد.
بلکه مدرسه ای بود که کارگاه ایدئولوژی ما به شمار می رفت.
نماز جماعت و کلاسهای ایدئولوژیک و کادرهای سازمانی در مدرسه برقرار بود.
همان اوانی که دانشجویان وارد مدرسه می شدند، با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی آشنا می شدند.
گاه گاهی که اسرائیل حمله می کرد این شاگردان به زور می خواستند کلاس را ترک کنند و به صحنه جنگ بروند.
15 نفر از شاگردان و استادان این مدرسه در خلال جنگ علیه اسرائیل و علیه فالانژیستها به شهادت رسیدند.
مدرسه ای کوچک که 15 شهید داده است، و رزمندگانی تربیت کرده است که در جنگهای چریکی در سرتاسر لبنان بی نظیر هستند، ستارگانی که هیچکس در مقابل آنان نمی توانست مقاومت کند.
خود من هشت سال مدیریت این مدرسه را به عهده داشتم و بزرگترین پایگاه ما همین مدرسه بود.
اسرائیل بارها این مدرسه را نیز با آتشبار خویش فرو کوبید.
توپهای سنگین 175 میلی متری اسرائیل بر وسط مدرسه فرو می آمد و ساختمان ها را خرد می کرد و می لرزاند.
از طرف دیگر مزدوران کثیف عراق، که بعدا درباره آنها بیشتر سخن خواهم گفت، بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند.
یعنی نه فقط دست راستیها و اسرائیلیها این مدرسه را مورد هجوم قرار می دادند، بلکه چپیها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند و عده ای از بزرگان مدرسه را کشتند.
دربان مدرسه و معلم مدرسه را و دیگران را به رگبار گلوله بستند و به شهادت رساندند.
در جنگهای خونینی که درگرفت همیشه این شاگردان کوچک اسلحه به دست می گرفتند و در پشت سنگر علیه مهاجمین، چه مزدوران عراق، چه اسرائیل، می جنگیدند و این بزرگترین افتخار آنها بود.
به یاد دارم دو سال پیش (1978) که اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد، همه گریختند و جنوب لبنان را ترک گفتند، حتی فلسطینی ها نیز جنوب لبنان را ترک کردند.
چند اردوگاه بزرگ فلسطینی در جنوب لبنان وجود داشت، که در این اردوگاههای بزرگ یک آدم هم دیده نمی شد.
زن و بچه کوچک و بزرگ حتی رزمندگان آنها گریختند، حتی عده ای از رزمندگان آنها اسلحه های خود را، آر پی جی و مسلسل خود را در زیر تشک شاگردان ما مخفی کردند و گریختند.
آنجا که اسرائیل جبار حمله می کند، از مقابل او می گریزند.
اما عده ای از همین بچه های کوچک ماندند و جنگیدند، مبارزه کردند، و می دانستند که کشته می شوند، ولی ترجیح دادند که در مدرسه خود بمانند و بمیرند.
برای ما چقدر سخت بود که به این بچه ها بگوییم که برای حفظ جان خود مدرسه را ترک کنند و به خانه خود بروند، یا از مدرسه دور شوند، گریه می کردند، اشک می ریختند که ما بمانیم و به شهادت برسیم.
در خلال جنگهای داخلی لبنان تقریبا همه مدارس لبنان بسته بود، ولی این مدرسه باز بود و به کار خود ادامه می داد.
زیرا این شاگردان حاضر نبودند مدرسه را ترک گویند...
در حالی که توپخانه سنگین و بمب افکنهای اسرائیل، مدرسه را می کوبید و ساختمانهای مدرسه، شیشه های مدرسه، در و پنجره مدرسه در هم فرو می ریخت، همین بچه های کوچک می ماندند، در زیر آتش مقاومت می کردند و نمی گریختند.
چنین افرادی با چنین مشخصاتی.
در هر حال این مدرسه ای است نمونه در جنوب لبنان، که خود من هشت سال مدیریت این مدرسه را به عهده داشتم، داستانها دارم.
خانه من در مدرسه بود.
مرکز ما و پادگان ما.
مرکز تعلیمات ما، مرکز فرماندهی ما، در همین مدرسه بود.
به همین علت بود که اسرائیل و دست راستی ها و دست چپی ها، همگان از هر طرف به این مدرسه حمله می کردند و آن را می کوبیدند.
لبنان ـ بنیاد شهید چمران ص 65 ـ 67

منبع:

کتاب امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 222

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.