تاریخ سند: 25 دی 1356
موضوع: هدایتاله فهیمی (واعظ)
متن سند:
از: 2ﻫ ب تاریخ: 25 /10 /36 13561025
به: 2ﻫ 1 و 312 شماره: 2244 /2ﻫ ب
موضوع: هدایتاله فهیمی (واعظ)
پیرو: 2046 /2ﻫ ب - 11 /10 /36
بعدازظهر دیروز 9 /8 /36 [با] حجتی کرمانی و فهیمی (واعظ) نشست چند ساعته داشتیم صحبتهای زیادی از موضوعات گوناگون شده قلب و روح این دو مالامال از عناد و کینه نسبت به66 1و خاندان جلیل سلطنت است. قرار بر این بود که حجتی روز عید قدیر [غدیر] به بندر شاه2 برود اما بنا به اظهار خودش به علّت حملات عصبی که در اثر کار و حرف زیاد چند روزه به او دست داده از یک طرف و ناتمام ماندن زمینهی آشتی فهیمی و سایر شیوخ از طرف دیگر مانع مسافرت او به بندر شاه گردیده است.
حجتی اظهار داشت ناراحتیهای عصبی او ناشی از شوکی است که از تهاجم در تبعیدگاه ایلام به وی عارض شده و داستانهای مفصّلی از مبارزات خود و شکنجههایی که دیده بیان داشته و همچنین فهیمی. و فهیمی لعن و نفرین به دکتر مصدق3 فرستاد که ([اگر]کار 66 را تمام کرده بود این همه ناراحتی نمیدیدیم) مجتبی(علی حجتی کرمانی) اظهار داشت( مصدّق یک آدم دموکرات بوده و از یک دموکرات انتظار کار انقلابی نباید داشت این کار یک مرد نظامی انقلابی مثل عبدالکریم قاسم4 بود که ما فاقد آن بودیم.
حجتی از شیخ روحانی و شیخ محامدی5 که در جمع کردن سایر شیوخ و متعصّبین مذهبی مخالف فهیمی زحمت زیاد کشیدند تعریف و تمجید میکرد. جلسهی آشتیکنان فهیمی10 /9 /36 قبل از ظهر و بهطوری که اظهار میداشتند شاید در کلّهبست امیرکلا و احیاناً در منزل شیخ روحانی برگزار شود. محل و موقع جلسه برای حجتی و فهیمی تا لحظات آخر نشست مسجل نشده بود گویا به اختیار روحانی است و لکن از طرح خود حجتی برای آشتی دادن دستههای مختلف با فهیمی صحبت کرد که در نتیجه یقین حاصل شده که او در کار عَلَم کردن فهیمی است جهت برنامههایی که در پیش است.
نظریهی شنبه: خبر صحت دارد.
نظریهی یکشنبه: نظریهی شنبه موردتأیید است.
نظریهی دوشنبه: نظریهی یکشنبه مورد تأیید است.
نظریهی 2 ﻫ ب: هدایتالله فهیمی از روحانیونی است که در منطقه بابل صاحب نفوذ میباشد و مورد احترام نیز هست و اخبار و اطلاعات زیادی به اطلاع وی از کانالهای مختلف میرسد. با وجود این ضعفها میتوان در آینده این احتمال را داد که از وجود وی استفاده شود.
در ساعت 8 روز 28 /12 /36 به بخش 312 واصل گردید.
27 /10 /36 مرعشی
توضیحات سند:
1ـ 66 منظور محمّدرضا پهلوی است.
2ـ بندر شاه نام سابق بندرگز فعلی در استان گلستان است.
3ـ دکتر محمّد مصدق ملقب به مصدقالسلطنه فرزند میرزا هدایت، در سال 1261 شمسى به دنیا آمد. وى در سن 17 سالگى مستوفى خراسان شد. تحصیلات مقدّماتى را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 براى تحصیلات عالیّه به پاریس رفت. بعد از اتمام دورهی مدرسهی علوم سیاسى پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجه دکترى در حقوق، به ایران بازگشت. چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینهی مشیرالدوله براى تصدى وزارت دادگسترى از وى دعوت کرد. در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد. با این همه در همان سال از شناسایى کودتاى سیدضیاءالدین طباطبائى امتناع ورزید. پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایى منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت. در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندى به علّت عدم موافقت دولت مرکزى با نظریات او از این سمت استعفا داد. در سال 1302 وزیر امور خارجه شد در سال 1303 در دورهی پنجم قانونگذارى به نمایندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملّى انتخاب گردید و در این دوره با واگذارى سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد. در دوره ششم مجدداً به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریهی احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید. با این که به کلى از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیلهی شهربانى تهران توقیف شد و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومى آن شهر محبوس بود. سپس مجدداً به احمدآباد تبعید شد. پس از وقایع شهریور 1320 در دورهی چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شوراى ملّى انتخاب گردید. در این دوره براى استیفاى حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبهه ملّى را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملّى شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شوراى ملّى گذراند در اردیبهشت 1330 براى اجراى این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخستوزیرى ایران را قبول کرد. موفقیت مصدّق در جریان نهضت ملّى شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانىهاى روحانیون و نیروهاى مذهبى بود که در رأس آنها آیتالله کاشانى قرار داشت. اما بروز اختلاف میان آیتالله کاشانى و مصدق که با تفکرات لیبرالیستى و ملّىگرایى همواره مدافع جدایى دین از سیاست بود، موجب گردید که حکومت شاه با همکارى سیا، نقشههایى را براى سرنگونى حکومت مصدّق طرحریزى کنند. در تیرماه 1331 با این که مجلس جدید دوره هفدهم به نخستوزیرى او رأى تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمّدرضا پهلوى براى تصدى وزارت دفاع ملّى، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوامالسلطنه را به نخستوزیرى منصوب نمود، ولى ملّت با قیام سىتیر به رهبرى آیتالله کاشانى مجدداً او را به نخستوزیرى برگزید. در 28 مرداد 1332 دولت مصدّق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامى، به سه سال زندان محکوم شد. در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحتنظر قرار گرفت. مصدّق در 14 اسفند 1346 بر اثر بیمارى درگذشت.
4ـ عبدالکریم قاسم، در سال 1914 میلادی در بغداد دیده به جهان گشود. پدرش مسلمان سنی مذهب از قبیلهی عربی زید قحطانی و مادرش مسلمان شیعه از قبیلهی عربی تمیم عرفانی بود که هر دو قبل از وقوع کودتای 14 ژوئیه 1958 وفات یافتند. او در خانوادهی فقیری پرورش یافت. در مدرسه شاگردی آرام بود و غالباً از همکلاسیهای خود کناره میگرفت. تحصیلات دبیرستانی را در رشته ادبی و با کسب نمرات ممتاز به پایان برد و به عنوان معلّم مدرسهی ابتدایی شهر «شامیه» در استان دیوانه - قادسیه فعلی - واقع در جنوب عراق مشغول کار شد. پس از یک سال تدریس 1931 تا 1932 میلادی این حرفه را رها کرد و وارد دانشکدهی نظامی گردید و 15 آوریل 1934 با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. در ژانویه 1940 به دانشکده ستاد قدم گذاشت و در دسامبر سال بعد با کسب نمرات ممتاز فارغ التحصیل شد. در 1950 به جرگه افسران قدیمی در انگلستان پیوست. در 2 مه 1955 به درجهی سرتیپ ستاد و در 6 ژانویه 1959 به درجهی سپهبد ستاد و سرانجام در 6 ژانویه 1963 به درجهی سرلشکری ستاد ارتقا یافت. فعالیت سیاسی و پایان انزوای عبدالکریم قاسم به سال 1935 که در اولین انجمن افسران ناسیونالیست شرکت کرد، باز میگردد. از بارزترین خصوصیات اخلاقی عبدالکریم قاسم، نازکدلی و دلرحمی او بود. به همین دلیل عفو مکرّر سرسختترین دشمنان او را نمیتوان یک تاکتیک سیاسی برای جلب اعتماد و محبت مردم و ادامه حکومت از این طریق به حساب آورد. عبدالکریم قاسم در 15 رمضان 1963 در محوطهی ساختمان رادیو عراق به دست کودتاچیان به قتل رسید.
- نگاهی به تاریخ سیاسی عراق، سرهنگ ع الجمیلی، ترجمۀ محمّدحسین زوار کعبه، ص 65-68 ذکر شده در کتاب روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک (تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1380).
5ـ منظور از محامدی حجتالاسلام حاج شیخ محمدجواد محامدی است که زندگینامه وی در سند 7 /5 /52 این کتاب آمده است.
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ هادی روحانی به روایت اسناد ساواک صفحه 99