تاریخ سند: 2 بهمن 1351
موضوع: تشکیل جلسه شرکت تعاونی نجات (سودبخش سابق)
متن سند:
به: 312
از: 20 ه 12 شماره: 18198 /20 ه 12
از ساعت 1430 الی 1900 روز 28 /10 /51 جلسه فوق الذکر در کتابخانه
مسجد جلیلی واقع در خیابان ایرانشهر به منظور رسیدگی به محاسبات معوقه
شرکت تشکیل و رسیدگی به محاسبات وسیله هوشنگ دلشاد ـ حاج علی بهفر
اسداله نقاش زاده ـ خلیل شالچی و محمود فقیهی انجام شد و ضمن آن خلیل
شالچی که عکس ماهی های شیلات را در روزنامه کیهان دید گفت از این
100000 ماهی حتی یک دانه نصیب ما نمی شود و چون عکس شهیاد را در
صفحه دوم دید گفت حجاج را مثل گوسفند در این چادر معطل می نمایند و کسی
هم جرأت اعتراض ندارد مسیحا امامی وقتی عکس دکتر نصر1 رئیس دانشکده
ادبیات را در روزنامه دید به خلیل شالچی نشان داد برای تمجید گفت او از
شاگردان خمینی و آیت الله رفیعی قزوینی است شالچی گفت قبول نمی کنم زیرا
اگر شاگرد خمینی بود درباره انقلاب مقاله نمی نوشت رحمن جعفرخانی یک
صفحه بزرگ را به امامی و نقاش زاده نشان داد و گفت ملاحظه کنید این اشعار را
که همگی کفر است (چون در مدح شاه به مناسبت دهه انقلاب سروده شده بود)
یک نفر معمم پیر که باید هادی افکار عمومی باشد سروده و از خدا نترسیده و
اضافه کرد شعر مذکور را برای شناسایی شاعر که در انتهای آن به نام شیخ
زین العابدین بلیغ جهرمی به نشانی میدان ثریا خیابان کاوه مغازه نکوئی نوشته
شده از شیخ زین العابدین گرفته و فتوکپی کرده تا در فرصت مناسب بتواند از او
انتقام گیرد و ادامه داد در محل کارش چند بار به وی مشکوک شده و گفته اند که از
طرف دولت مورد تعقیب است لیکن شرکت به او بی اعتماد نیست وی گفت چند
بار دوستانش (منظورش مخربین بود) به او وعده هایی داده بودند (منظورش این
بود که برای انفجار شرکت بمب به او بدهند) ولی تاکنون توفیقی حاصل نشده
امامی رضوی وقتی متوجه شد که رحمن جعفرخانی نزد اسرائیلی ها کار می کند
او را سرزنش کرد جعفرخانی گفت چنانچه کار مناسبی باشد حاضر است آنجا را
انتخاب کند و اضافه نمود فعلاً هم که در ال عال است سعی دارد که آنها را متضرر
کند کمااینکه صندوق های شکستنی را طوری انتقال می دهد که بشکنند یا برق
شرکت بسوزد و از این قبیل ضررها به آنها می زند وی ادامه داد علاوه بر مردم
عادی حتی عده ای از پلیس ها هم از دستگاه ناراضی هستند و برای مثال دوست
او که پاسبان جوانی است دیشب در خیابان تخت جمشید سر پست به دو نفر
مشکوک شده و به آنها ایست داده آن دو نفر او را تهدید به قتل کرده اند پاسبان
مزبور به آنان می گوید چنانچه اسلحه خود را نشان دهند کاری ندارد و پس از
اینکه آن دو نفر اسلحه نشان می دهند از پلیس مذکور دور می شوند رحمن
جعفرخانی از سخنانش نتیجه گیری کرد که در پشت این سکوت مردم انقلابی
نهفته و حالت آتش زیر خاکستر است.
خلیل شالچی چند حلقه نوار همراه داشت
و گفت که سخنرانیهای دکتر شریعتی علیه عثمان و ابوبکر است ولی دستگاه برای
اینکه مردم را با او دشمن کند شایع نموده که با آخوندها مخالف است.
افراد
شناخته شده عبارت بودند از ذبیح اله وفایی، غلامعلی زنگنه.
نظریه شنبه: نظری ندارد.
نظریه سه شنبه: به صحت گزارش شنبه اعتماد حاصل است.
سپاهی
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه مورد تأیید است.
دانش
اصل در 113713 می باشد.
در پرونده 98868 بایگانی شود.
11 /11 /51
آقای باقری 5 /11
توضیحات سند:
1ـ دکتر سیدحسین نصر فرزند
ولی اله نصر، کفیل اسبق وزارت
فرهنگ و رئیس پیشین
دانشکده ادبیات به سال 1312
شمسی در تهران متولد شد.
تحصیلات خود را تا نیمه اول
متوسطه در تهران گذراند،
سپس به امریکا عزیمت کرد و
در سال 1333 موفق به اخذ
لیسانس در رشته فیزیک و
فلسفه علوم شد و در رشته
ژئوفیزیک، فوق لیسانس گرفت
و سپس وارد دانشگاه هاروارد
شد.
در سال 1337 دکترای
فلسفه اش را از هاروارد، گرفت
و سپس به ایران بازگشت.
در
ابتدا به عنوان استاد دانشگاه به
تدریس پرداخت و از نیمه دوم
دهه 1340 وارد حوزه مدیریت
و از آن پس به تدریج وارد
حوزه حکومت شد و در ردیف
رجال عصر پهلوی قرار گرفت.
تا جایی که به ریاست دفتر فرح و
سفارت شاهنشاهی و پست های
دیگر رسید.
آنچه در زندگی
علمی، سیاسی، دینی نصر دیده
می شود فراز و نشیب ها و ضد و
نقیض های بسیار است.
او در
حالی که یک فلسفه دان و استاد
و محقق بود، در عرصه عمل
هم چون چاکران و غلام زادگان
در برابر شاه، فرح، هویدا،
نصیری و...
خود را ذلیل و حقیر
می نمود.
بخصوص چهره های
پنهان نصر در اسناد ساواک،
دربار، مکاتبات و تلگرافها
نیک پیداست.
نوشته های
خصوصی نصر، او را چیزی کمتر
از امیراسداللّه علم، منوچهر
اقبال، امیرعباس هویدا و...
می نماید.
وی در مرحله اجرایی
بعضا در کنار عناصر لائیک، ضد
دین، ضد اخلاق و وجدان
انسانی همچون شجاع الدین
شفا، شاپور راسخ و...
قرار
می گرفت.
گویی نه به اصل تبری
و تولی توجه دارد و نه حریم و
حرمت را رعایت می کند.
لذت
قدرت، شهرت و مقام آن چنان
بر او مستولی شده بود که نه تنها
دین او را ضایع کرد، باعث شد
تا وجدان انسانی و حریم
خانوادگی خود را نیز نادیده
گیرد (نامبرده از ناحیه مادری به
شیخ فضل اللّه نوری مربوط
است) و مطیع شاه، فرح...
باشد.
متأسفانه پس از انقلاب نه تنها
شرمنده و شرمگین از کرده خود
نشد، بلکه برای تبرئه و
بازسازی چهره خود به تحریف
تاریخ و دروغ گویی و پرگویی
پرداخت و اینک پس از سی
سال که از انقلاب می گذرد،
کتاب غربت غرب و در
جستجوی امر قدسی او گویای
حقارت درونی و بیرونی اوست
هم اکنون نصر در امریکا در بنیاد
مطالعات ایرانی مشغول است.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 338