تاریخ سند: 17 شهریور 1347
موضوع: سخنرانی آقای انزابی درمنزل آقای رضازاده
متن سند:
از: 3ﻫ تاریخ: 17 /6 /1347
به : 316 شماره: 9030 /3 ﻫ
موضوع: سخنرانی آقای انزابی درمنزل آقای رضازاده
در مجلس سخنرانی نامبرده بالا که در تاریخ 15 /6 /47 در منزل آقای رضازاده واقع در ششگلان برپا بود مشار الیه ضمن اشاره به این که بر خلاف تعبیر مردم، زلزله بلای الهی نبوده و یک حادثه میباشد، در مورد جمع آوری وجوهات جهت کمک به زلزله زدگان1 پیشنهاد نمود کمک های نقدی به حسابی که آیت اله میلانی در یکی از بانک ها باز کرده واریز شود. سپس درباره دوام حکومت و ملت اضافه کرد که: «در خواب بودن و مشغول رقص و آواز شدن مردم که عامل مهم از بین رفتن حکومت و ملت است. (و بعد در مورد غالب شدن چنین اشاره نمود که) غالب شدن نه به معنی غلبه قدرت و ظلم و شکنجه بر مردم است، بلکه نفوذ در قلب دیگران به وسیله مهر و محبت می-باشد. سعی کنید نعمات خداوندی را وسیله گناه قرار ندهید.» در این مجلس حدود 65 نفر شرکت داشتند و از علما کس دیگری شرکت نکرده بود.
نظریه منبع: سخنرانی آقای انزابی بدون کنایه نبود. مهرانرود
در پرونده محمدحسین انزابی بایگانی شود. کاشی 23 /6 /47
توضیحات سند:
1. زلزله خراسان: در تاریخ 9 شهریور 1347 زلزله شدیدی با قدرت 7 /8 ریشتر به مدت 3 ثانیه شرق خراسان را ویران کرده و هزاران کشته و مجروح بر جای گذارد، روزنامهها نوشتند: «بر اثر زلزله که در ساعت 2 و 20 دقیقه بعدازظهر روز نهم شهریور ماه روی داد محوطهای به وسعت دو هزار کیلومتر مربع به شدت لرزید و شیر و خورشید سرخ اعلام کرد که فاجعه 10 هزار کشته بر جای نهاده است، در حالی که خبرگزاریهای بزرگ جهان تعداد تلفات را تا 20 هزار نفر گزارش دادند. آمار مجروحین به 100 هزار نفر سر زد و خسارات حدود 115 میلیون تومان تخمین زده شد. قدرت زلزله خراسان که دیاری را در اشک و خون و ماتم غرق کرد، 20 مگاتن یعنی 1000 برابر قویتر از بمب اتمی بود که در هیروشیما منفجر شد. بر اثر این نیروی مخرب افسار گسیخته پوسته زمین به طول 70 کیلومتر از چرمه (از بخشهای خراسان) تا صحرای شرقی ترک برداشت. مرکز زلزله دهکده کاخک در 24 کیلومتری جنوب گناباد بود. مدت زلزله حدود 3 ثانیه و شدت آن 7 /8 بود. پس از وقوع زلزله روحانیون در اکثر شهرها و روستاهای ایران دست به کار شده و مردم را برای کمک به زلزلهزدگان بسیج کردند و مساجد نیز به عنوان پایگاههای جمعآوری کمکهای مردم بیش از گذشته فعال شد.
در سندی به تاریخ 31 /6 /47 که حاکی از فعالیت جمعی روحانیون در امر کمکرسانی به زلزلهزدگان و هراس وابستگان رژیم از این اقدامات است. آمده:
سه روز بعد از زلزله جنوب خراسان سید محمود قمی اجتماعی از چند نفر دوستانش منجمله هاشمینژاد، شیخ عباس طبسی، شیخ ابوالقاسم تلافی، خامنهای، مقدس گلابگیر، جعفر طباطبایی قمی معروف به حائری و عده دیگر تشکیل پس از تهیه دو کامیون خواربار پوشاک و غیره به صوب محلهای زلزله زده حرکت مینماید روز 22 /6 /47 که سید محمود قمی از منطقه زلزلهزده به مشهد مراجعت مینماید اظهار مینماید. پس از ورود به گناباد و عیادت از چند بیمار تصمیم گرفتم به فردوس برویم و پس از ورود به فردوس جلو فلکه چادری برافراشتیم و اجناس را در آن حصار کرده سپس در مقام تحقیق برآمدیم که دانش سخنور را پیدا نماییم و چون دانش سخنور در چهار فرسنگی فردوس بود تلافی و خامنهای را دنبال وی فرستادم پس از اینکه وی آمد از این اقدام خوشحال شد که ما چنین تشکیلاتی را دادهایم و نامبرده حاضر شد به ما کمک نماید که به زلزلهزدگان کمک برسانیم. در این میان عدهای هم که از مشهد کمک آورده بودند به ما ملحق شدند با نظر دانش سخنور مرتباً به آسیبدیدگان کمک میرساندیم. ضمن اینکه به زلزلهزدگان کمک میکردیم یک سرهنگی که گویا سرپرستی تشکیلات شیر و خورشید را عهدهدار بود به من مراجعه و گفت شما چکاره هستید گفتم از مشهد آمده و مشغول توزیع جنس به مردم میباشم اظهار نمود سرپرست اکیپ چه کسی است گفتم تلافی است تلافی را به فرمانداری بردند یک ساعت گذشت نیامد 5 نفر دیگر از دوستان را فرستادم آنها هم نیامدند خودم میخواستم بروم در این بین دانش سخنور آمد و دید من فوقالعاده عصبانی هستم، علت را جویا شد گفتم در اینجا هم که مشغول خدمت مردم هستیم ما را ول نمیکنند. گفت خودم میروم و دانش سخنور هم به دنبال آنها رفت و چون نیامد خودم به فرمانداری رفتم و با خود گفتم یا باید کشته شوم یا اینکه تکلیف این اشخاص مزاحم را روشن کنم نزدیک فرمانداری که رسیدم دیدم دانش سخنور به اتفاق دوستان من میآیند و ساعتی گذشت آقای روحانی نماینده مجلس و فرماندار فردوس و چند نفر دیگر منجمله رئیس شهربانی و یک افسر ژاندارمری آمدند و عذرخواهی کردند که سوءتفاهم پیش آمده و گذشته است و من در کمال قدرت صحبت کرده گفتم این آقایان مصیبت و فاجعه و بیچارگی سرشان نمیشود و همه چیز را سیاست میدانند بالاخره روحانی پس از عذرخواهی گفت اگر کاری دارید بفرمایید تا برایتان انجام دهیم من هم از وی چادر خواستم فوری 2 دستگاه چادر در اختیارمان قرار دادند و ما هم به نام پایگاه امدادی روحانیت چادرها را بپا کردیم و چون جلو راه بود در ظرف سه روز 12 کامیون که از راه رسید به ما ملحق گردیدند و ما هم مرتباً اجناس را بین زلزلهزدگان تقسیم میکردیم تا اینکه من آمدم مشهد و در آنجا جعفر طباطبایی قمی و خامنهای و هاشمینژاد و بقیه دوستان مشغول فعالیت هستند. سپس سید محمود قمی اظهار میدارد: اطلاع دادند آیتاله میلانی رفته است در فردوس چادری برپا کند و چون نگذاردهاند لذا به ما ملحق شده من تصمیم دارم به فردوس برگردم ساعت 2300 روز 22 /6 /47 مجدداً محمود قمی به اتفاق هاشمینژاد و چند نفر دیگر به فردوس عزیمت مینماید و مقدار یک کامیون هم جنس همراه خود به منطقه زلزلهزده میبرند روز 24 /6 /47 سید محمود قمی از فردوس به مشهد مراجعت و سپس به تهران میرود.
(رک: شهید حجتالاسلام و المسلمین سید عبدالکریم هاشمی نژاد، مرکز بررسی اسناد تاریخی، صفحات 239 تا 241)
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 374
